خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون و لا یحصی نعماءه العادون و لا یؤدی حقه المجتهدون و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا العبد المؤید الرسول المسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد .
- اوصیکم عباد الله بتقوی الله هم خودم و هم همه برادران و خواهران را به تقوای الهی توصیه می کنم بحث خطبه قبل ما در رابطه با فطرت خداشناسی بود که یکی از ویژگیهای انسان است و اقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها این آیه تصریح می کند به این که دین خدا فطری انسان است و روایات زیادی هم از رسول الله و از ائمه معصومین در این زمینه از طریق اهل سنت و از طریق شیعه رسیده است که پاره ای از آنها را در خطبه قبل به عرض رساندم حالا بحث در این است که معنی این که دین خدا یا معرفت خدا فطری انسان است چیه در اینجا بیانها و تفاسیر متعددی برای فطری بودن دین ذکر شده است یک بیان همان بیانی بود که در آن جمعه گذشته عرض کردم که پاره ای از لغویین این بیان را دارند و مرحوم مجلسی قدس سره الشریف در ذیل روایات فطرت است در کتاب بحار این بیان را ذکر می کند یعنی خلاصه این بیان این است که خداوند انسان را جوری آفریده است و جوری خلق کرده است که آمادگی پذیرش دین دارد و انسان در برابر دین در برابر معرفت خدا بی تفاوت نیست مثل یک موجود جماد یا حیوان یا نبات نیز بلکه این تهیؤ و آمادگی را در انسان خداوند قرار داده است که دین را پذیرا باشد این یک تفسیر بود که آن روز صحبت کردیم تفسیر دیگری که باز برای فطرت گفته شده است این است که منظور از این فطرت فطرت عقل است یعنی مدرکاتی که انسان دارد پاره ای از این مدرکات مدرکات فطری و بدهی است که حالا به جاههای دیگر می زنیم تا اینجا یک مقداری روشن می شود ببینید بعضی از مسائل هست که عقل در درک این مسائل و دریافت این مسائل نیاز به معلم و استاد و مدرسه و کتاب ندارد بلکه طبق فطرت اولیه اش مطلب را درک می کند که اینها را می گویند خلاصه امور فطری عقل مثلا فرض کنید به این که هر کسی بود این مطلب را درک می کند که عدد چهار بطور مساوی تقسیم می شود این دیگر احتیاج به درس خواندن ندارد هر کسی درک می کند که ده بیشتر از پنج است فرض کنید به این که ده تا آدم که کنار هم نشسته اند بیشتر از پنج تاست یک چیزی که دارای اجزایی هر کسی درک می کند که کل آن شی ء از جزئش بزرگتر است کل اعظم از جزء است و از این امور ما مدرکاتی داریم که درک اینها احتیاج به معلم و استاد ندارد و حتی برهان و دلیل هم نمی خواهد به محض این که انسان به حدی رسید که کل را تشخیص بدهد جزء را تشخیص بدهد عدد بیشتر را تشخیص بدهد عدد کمتر را تشیخص بدهد این را درک می کند که عدد بیشتر بزرگتر است و از عدد کوچکتر اینها را می گویند مدرکات فطری عقل و اصول مدرکات عقل هم می گویند فطری است یعنی بالاخره برمی گردد به امور فطری و امور بدیهی است حالا در مورد فطرت خداشناسی هم پاره ای اینجور می گویند که مساله درک خدا و معرفت خدا برای انسان یک درک فطری است احتیاج به مقدمات بعیده و برهان و صغری و کبری ندارد هر کسی به فطرت اولیه خودش درک می کند که این عالم آفریننده ای دارد و پدیده ها به طور جدی آفریننده ای دارند این یک مساله ایست که هر کسی این مطلب را درک می کند و یک امر فطری است احتیاج به برهان ندارد مثلا اگر یک کسی در یک بیابانی برخورد کند با یک ساختمان عظیمی که این ساختمان همه چیزش روی حساب است و روی مهندسی است و روی میزان است و تمام این ساختمان روی خلاصه یک اصول منظمی ساخته شده است خوب اینجا وقتی که این ساختمان را می بیند چی به ذهنش می آید جزء این که به ذهنش می آید که این ساختمان با این عظمت یک مهندس و یک معمار باشعوری او را ساخته است این یک چیز قهری است یک چیز فطری است و هرگز فکر نمی کند که مثلا باد و عوامل طبیعی این سنگها و آهن ها و خاک ها و آجرها را کنار هم قرار داده و تصادفا یک همچین ساختمان با این عظمت پدید آمده است فطرت انسان این مطلب را درک می کند که سازنده این ساختمان یک فکر و مغز باشعوری بود همانطوری که ما در مورد یک ساختمان به طور فطری این قضاوت می کنیم و به امر بدیهی است به نظر ما در مورد پدیده های هستی و آفرینش هم این فکر را می کنیم البته این امر فطری در صورتی است و این درک فطری در صورتی است که فطرت منحرف نشده باشد بله گاهی فطرتهای پاک بر اثر یک عواملی منحرف می شود و آن درک فطری خودش را از دست می دهد در هر حال پاره ای مساله فطری بودن خدا و دین را اینجور بیان می کنند که عقل بدون نیاز به این که مقدمات بعیده ای و صغری و کبرایی را ترتیب بدهد عقل درک می کند که این عالم آفریننده ای دارد و جهان خدایی دارد این یک مطلبی است که حالا اگر هم مثل آن مثالی که عرض کردم واضح و بدیهی نباشد بالاخره یک مطلبی است که دلیلش با خودش است چون در امور فطری اهل منطق می گویند امور فطری آن اموری است که یا از بدیهیات اولیه است و امر واضع و روشنی است یا این که دلیلش همراه خودش هست احتیاج ندارد به برهان احتیاج ندارد به معلم به دانشگاه به درس خواندن یک مطلبی است که عقل خیلی زود درک می کند قرآن هم به این مطلب اشاره فرموده است می فرماید «ا فی الله شک فاطر السموات و الارض » آیا در مورد خدا شکی هست خدایی که خالق آسمان و زمین است یا فرض کنید به این که در آیات عدیده ای قرآن می فرماید «و لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض » اگر سئوال کنید که کی آسمان و زمین را آفریده است «لیقولن الله » می گویند خدا و اتفاقا در یک روایتی و در یک حدیث صحیحی از امام صادق علیه السلام همین مطلب را همین آیه را بر مساله فطرت تطبیق کرده است، زراره از امام صادق علیه السلام نقل می کند که قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم «کل مولود یولد علی الفطره یعنی علی المعرفه و ان الله عز و جل خالقه فذلک قوله ولن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله » هر مولدی بر فطرت خداشناسی آفریده شده است و این همانی است که قرآن می فرماید اگر از انسان سئوالی کنی کی آسمان و زمین را خلق کرده می گوید خدا یعنی طبق فطرتش طبق آفرینشش طبق آن فطرت خدادادی و درک فطریش می گوید آفریننده خداست خوب تفسیر سومی که برای مساله فطری بودن بیان کردند این است که یک رابطه معنوی بین انسان و خدا هست یعنی انسان بدون این که خودش هم از این رابطه آگاهی داشته باشد در اعماق دلش این معنا را می یابد که علاقه و محبت به خدا دارد ارتباط با خدا را خودش انسان درک می کند و نظیر این که مثلا فرض کنید به این که میل و علاقه ای که فرزند به مادر دارد فرزند حتی کودک بدون این که توجه داشته باشد دنبال مادر می گردد علاقه به مادر دارد این علاقه یک امر فطری است این گرایش یک امر فطری است که مولوی هم همین مطلب را در شعرش ذکر می کند و می گوید:
- که همچو میل کودکان با مادران سر میل خود نداند.
- در لبان کودک با لبهایش دنبال بستان مادر می گردد.
و مادر را طلب می کند این یک میل فطری است یک غریزه ایست در کودک این میل در انسان نسبت به خدا و خالق هست منتهی وقتی انسان سرگرم دنیا و مادیات و اینهاست و با این اسباب و وسائل مادی است سر و کار دارد توجه پیدا نمی کند به این میل به این خواسته درونی مگر بعضی از انسانها معمولا انسانها به خاطر سرگرم بودن در مسائل دنیا و مادیات توجه به این رابطه معنوی بین خود و خالق ندارد اما وقتی انسان دستش از همه اسباب و وسائل کوتاه شد آنوقتی که دیگر خودش را می بیند و خودش دیگر همه وسائل مادی در واقع نمی تواند هیچ به او کمک کند اینجاست که آن میل باطنی آن علاقه زنده می شود قرآن هم باز به این مطلب در ضمن آیاتی اشاره فرموده است می فرماید به این که «واذا غشیهم موج کالزلل دعووا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر فمنهم مقتصد» وقتی که موجهای دریا انسانها را در بر می گیرند و از همه جا مایوس می شود آنوقت خدا را می خواند با اخلاص می رود در خانه خداست اما وقتی ما اینها را نجات دادیم باز برمی گردند به همان حالت اولیشان بعضیها برمی گردند به همان حالت اولیشان بعضیها به همان حال یک مقداری توجه دارند بعضیها همان حال را انکار دارند و باز در آیه دیگر می فرماید «و جائهم الموت من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم دعووا الله مخلصین له الدین » وقتی امواج از هر سو آنها را احاطه می کند خدا را با اخلاص می خوانند این حالت حالتی است که در انسان هست منتهی در آن وضع زنده می شود در مواقع دیگر غفلت دارد انسان در مواقع دیگر توجه ندارد اما در آن حالت این حس این حس خداجویی این حس خداخواهی در او زنده می شود.
در روایتی است از امام صادق علیه السلام در توحید صدوق رسیده است که مردی خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد «یابن رسول الله دلنی علی الله » مرا به خدا راهنمایی کن فقد اکثر علی المجادلون منکرین و معاندین خیلی به من در این مساله ایراد و اشکال می کنند مرا به خدا راهنمایی کن فقد اکثر علی المجادلون فحیرونی حضرت با این فرد نیامد استدلال کند با قرآن و استدلال صحبت کند آمد با آن فطرتش حرف زد یعنی با فطرت و آن حالتی که در درون هر انسان حرف زد فرمود به این که آیا هیچ گاه در کشتی نشسته اید گفت شده است که کشتی شکسته بشود و از همه جا مایوس بشوید به جوری که دیگر نه کشتی ای است که تو را نجات بده نه راهی است برای نجات تو در این حال واقع شده اید گفت بله حضرت فرمود به این که آیا در این حال که قرار گرفتید قلبت به یک چیزی متوجه بود یک چیزی را می یافتی در دلت که او نجاتت بدهد حالا ببین با یک آدمی صحبت می کند که خیلی پایه های استدلالیش محکم نیست و الا در مقابل مجادلین اینطور جوابش لنگ نمی شد یک فرد عادی است می فرماید هیچ وقت شده در آن حالت این مطلب را احساس کنی و درک کنید توی این عالم غیر از این اسباب و وسائل این بیان من است غیر از این اسباب و وسائل عادی غیر از کشتی غیر از عرض کنم که اینها یک چیزی هست که تو را می تواند نجات بدهد «فهل تعلق قلبک هنالک ان شیئا من الاشیاء قادر علی ان یخلصک من ورطتک » آیا دلت متوجه به این مطلب شد که یک چیزی هست که می تواند تو را نجات بده اما نمی شناسی نمی دانی این دلت متوجه شد گفت بله فرمود همان خداست پس ببینید این ارتباط معنوی و این جاذبه ای که بین کانون دل و کانون هستی هست این همان فطرتی است که خدا قرار داده یعنی خدا قرار داده است که انسان را به نحوی که دلش متوجه به خداست منتهی گاهی غفلت می کند و یکی از رسالتهای بزرگ انبیاء همین است که بیایند و این جاذبه را زنده کنند و این انسان را متوجه به این حالت درونی و فطری کنند این یکی از رسالتهای انبیاست و هرچه قدر انسان با عبادت با اعمال صالحه این نفس را تکامل بدهد اینجا دل در او قوی بشود یعنی هر چه انسان عبادت کند توجه به خدا پیدا کند دعا کند با اعمال صالحه نفسش تکمیل کند این جاذبه معنوی این جاذبه فطری این حالت درونی در انسان قوی می شود و یکی از فلسفه های بزرگ عبادات همین است چون عبادت ما می کنیم که به خدا نزدیک می شویم به خدا قرب پیدا کنیم این عبادات این جاذبه معنوی و فطری و درونی را در انسان زنده می کند این میل درونی انسان به خدا مانند میل طفل به مادر با این عبادتها قوی می شود آنوقت همینطور قوی می شود می رسد به جایی که دیگر خدا را حاضر می بیند این در واقع یک مرتبه بسیار خفیفه از علم حضوری است که در انسان هست که اگر انسان عبادت کند تقوی داشته باشد خودش را بسازد توجه پیدا کند این جاذبه در او شعله ور بشود می رسد به آنجا که دیگر غیر از خدا نمی بیند می رسد به آنجا که می گوید «ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و بعده و معه » چیزی را ندیدم جزء این که خدا را قبلش و بعدش و با او دیدم می رسد به آنجا که امام حسین سلام الله علیه در دعای عرفه می فرماید بله «ا یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک » آیا این موجودات این آثار ظهورشان از تو بیشتر است اینقدر خدا در نظر او ظاهر است اینقدر حضور در برابر خدا دارد که می گوید اینها از تو روشنتر نیستند آنها می خواهند تو را روشن کنند حتی یکون هو المظهر لک «متی بعدت حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک الیک عمیت عین لا تراک علیها رقیبا» کور باد آن چشمی که تو را مراقب خودش نبیند تو را حاضر نبیند «و حسرت صفقه عبدا لم تجعل له نصیبا» آن کسی که از حب تو در دلش هیچ نصیبی نیست این در خسران و زیانکاری است وای بر او پس بنابراین این هم تفسیر دوم که خلاصه اش این بود که انسان را خداوند جوری آفریده یک میل طبیعی و ذاتی و یک کشش و جاذبه ای نسبت به خدا در او هست که در مواقع حساس این جاذبه و این میل شعله ور شود.
الحمد لله نحمده و نستعینه و نؤمن به و نتوکل علیه و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره.
باز مجددا همه را توصیه می کنم به تقوی و متابعت از امر پروردگار.
اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.
خطبه دوم
24/10/1378
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی جعل الحمد مفتاحا لذکره و سببا للمزید من فضله و الصلاه و السلام علی نبینا محمد و آله الطاهرین و علی امیر المؤمنین و علی الصدیقه الطاهره فاطمه الزهراء سیده نساء العالمین و علی ائمه المسلمین الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه و علی علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجه القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائک.
- اوصیکم و نفسی بتقوی الله و اتباع امره.
- همه را و خودم را وصیت می کنم به تقوای الهی.
- مناسبتهایی که در این ایام و در این روزها هست یکی از مناسبتها اجلاس سالانه مجلس خبرگان بود که در هفته گذشته انجام شد مجلس خبرگان طبق قانونی که دارد حداقل سالی یک بار باید اجلاس داشته باشد که در هفته قبل این کار قانونی را که مساله اجلاس بود انجام داد، البته این مطلب را می دانید که مشروعیت نظام ما به مساله رهبری و به وجود ولی فقیه است هم مشروعیت شرعی نظام همه ارکانها و ارگانهای نظام و هم مشروعیت قانونی نظام طبق قانون اساسی به وجود ولی فقیه است و مجلس خبرگان عهده دار یک همچین مساله بسیار مهمی است که در مواقعی که باید ولی فقیه تعیین بشود مثل موقعی که امام قدس سره الشریف از دنیا رحلت فرمودند این وظیفه خطیر شرعی و قانونی را عملی می کند پس بنابراین مجلس خبرگان در راس نظام و از مهمترین ارگانهای نظام محسوب می شود به اعتبار این که محصول کارش و عملش که مساله ولایت فقیه است از مهمترین مسائلی است که در نظام ما از نظر شرعی و قانونی وجود دارد دیروز هم که اعضای مجلس خبرگان به حضور مقام معظم رهبری رسیده اند رهنمودهای مقام معظم رهبری مبنی بر توصیه هایی که فرمود برای بیان حکومت دینی و پاسخ به شبهات این هم از مسائل بسیار مهمی است که امیدواریم ان شاء الله مجلس خبرگان در اقدام جدی نسبت به بیان این دو موضوع بپردازد .
- مناسبت دیگر مناسبتی است که در این ایام پدید آمده که شهدای ما را دارند با یک کاروانهایی از شهرها می گذرانند و می برند به مشهد مقدس علی بن موسی الرضا این اقدام بسیار خوب و اقدام بسیار عجیبی که موجب یاس دشمنان می شود و آن فضای زمان جنگ را باز در جامعه ما و در مملکت ما بیدار می کند بسیار موجب تشکر است هم از دست اندرکارانی که این اقدام را کردند که در ده کاروان تقریبا بیشتر شهرهای ایران را می برند و می چرخانند و هم مردم عزیز ما که با شور از این کاروانهای شهدا استقبال می کنند و عرض کنم که آنها را تشییع می کنند از مردم و از دست اندرکاران تشکر باید کرد.
- موضوع سوم این ایام، ایام سالگرد شهادت رهبران عالیقدر فدائیان اسلام است عزیزانی که در آن شرایط سخت و خفقان رژیم ستم شاهی اینها قیام کردند با یک حرکت توفنده لرزه بر اندام رژیم انداختند و در آن شرایط سخت و حساس اینها تنها جوانهایی بودند که با شعار الاسلام یعلو و لا یعلی علیه قیام کردند این خیلی مساله مهمی است که یک جمعیتی توی آن شرایط اینها داد اسلام خواهی بزنند و فریاد بزنند الاسلام یعلو و لا یعلی با این شعار آن لرزه عجیب را به اندام رژیم انداختند که سرانجام هم این عزیزان را شهید کردند و یاد آن شهدا گرامی باد.
- مساله مهم دیگری که در این روزها و در آینده ما در پیش داریم مساله انتخابات است من در رابطه با انتخابات چند موضوع را اینجا مطرح می کنم:
- یکی این که از ملت عزیز ایران می خواهم و همه می خواهیم که با یک شرکت گسترده و چشمگیر دشمنان انقلاب را برای همیشه مایوس کنند چون می دانید دشمن چه دشمنان خارجی چه ایادی آنها در داخل همه امیدشان تبلیغاتشان این است که مردم را از نظام جدا کنند و اینجور منعکس کنند که این ملت ایران از نظام دیگر جدا شده پشت سر نظام نیست و توی این انتخاباتها توی این راهپیمائیها توی این حرکتها هر کدام به نحوی این امید دشمن را به یاس و ناامیدی مبدل کنند و مخصوصا در مساله انتخابات لذا این یک وظیفه ایست بر همه ما که دشمن را با شرکت گسترده در انتخابات مایوس کنیم که برای همیشه مایوس بشود و دیگر فکر نکند و در زبان جاری نکند که ملت ایران از نظام جدا شده این که رهبر عظیم الشان انقلاب فرمودند در خطبه های ظاهرا روز عید که انتخابات مجلس ششم همچون انتخابات 2 خرداد گسترده و با شکوه برگزار شود منظور همین است و باید هم همینجور باشد ایشان می خواهد دیگر این حرفها و تبلیغات دشمن خاتمه پیدا کند و دشمن بفهمد که اگر یک اختلافاتی هم توی جامعه ما هست ولی نسبت به اصل نظام نسبت به اصل انقلاب همه وفادارند یعنی وفاداران به انقلاب نشان بدهند وفاداریشان را به انقلاب در این انتخابات این یک موضوع که این که این انتخابات را با شکوه گسترده ان شاء الله انجام دهیم .
- موضوع دیگر این که باید تشکر کنم از وزارت کشور هیئتهای اجرایی هیئتهای نظارت شورای نگهبان که توی این مقطع تا اینجا فعالیتهای حساسی کردند زحماتی کشیدند و به آنچه که وظیفه قانونی آنها بوده است ان شاء الله تاکنون عمل کرده باشند البته این مطلب را توجه دارید که ما هیچ وقت نمی خواهیم بگویم که هیچ ارگانی هیچ جمعیتی اشتباه نمی کند اشتباه ممکن است اما سمت و سو و جهت گیریها هم در هیئتهای اجرایی هم در هیئتهای نظار و نظارتهای شورای نگهبان بر این بوده است که به قانون عمل کنند و طبق قانون خلاصه کارها را پیش ببرند و کسانی که در این مقطع فرض کنید به این که صلاحیت های آنها از نظر نظارت شورای نگهبان رد شده خوب می توانند وقت باقی است می توانند اعتراض کنند و در خود شورای نگهبان تا حالا کار مربوط بوده هیئتهای نظارت شورای نگهبان در استانها در شهرستانها یا در هیئت نظارت مرکزی اما خوب از این پس آنهایی که اعتراض دارند آنهایی که رد صلاحیت شده اند اینها اعتراضشان را بفرستند و قهرا شورای نگهبان با جدیت به آنها خلاصه رسیدگی خواهد کرد و مطمئن باشند که شورای نگهبان خلاصه طبق قانون عمل کند شورای نگهبان حقوقدانهاش و همچنین فقهاش غیر از بنده که آنجا هستم همه افراد صالح و افراد خوبی هستند بالاخره اینها عده ایشان منصوب رهبری است اینها را رهبر عادل تشخیص داده و نصب کرده حقوقدانها هم همینطور منصوب مجلس هستند و آدمهای درست و حسابی هستند مطمئن باشید که هیچ گاه تعمدا نسبت به حقوق کسی اجحاف نخواهد شد و باید آنهایی که مطالبی گاهی در روزنامه ها می گویند می نویسند توجه داشته باشند که اتهام زدن جواب دارد باید در پیشگاه عدل الهی جواب بدهند برای حرفی که آدم می زند دلیل داشته باشد روی حساب و کتاب حرف بزند مطمئن باشید که شورای نگهبان دقت می کند البته باز من نفی نمی کنم ممکن است که هر کسی غیر از معصومین هر کسی ممکن است اشتباه کند اما اشتباه یک حرف ست یک مطلب است تعمد یک مطلب بنابراین مواظب باشند در حرفها در نوشته ها در گفتارها که بر خلاف آنچه که دستور تقوی اقتضا می کند سخنانی گفته نشود.
- موضوع دیگری که می خواهم عرض کنم در رابطه با انتخابات در رابطه با تبلیغات انتخابات است که تبلیغات رسمی البته بعدا آغاز خواهد شد اما خوب غیر رسمی از همین حالا توی شهرها توی استانها شروع شد من در رابطه با تبلیغات انتخابات به چند نکته می خواهم تذکر بدهم خوب توی تبلیغات معمول بر این است افرادی که می آیند و کاندیداها می شوند می خواهند تبلیغ کنند شروع می کنند یک سری مشکلات جاری مملکت را مطرح کردن دست می گذارند روی مشکلات ، مشکلات هم که شکی نیست در جامعه ما هست دست می گذارند روی مشکلات و البته خیلیها هم نظرشان اینست که می خواهند، می گویند اگر ما را انتخاب کردید همه مشکلات را حل می کنیم خوب اینجا اولا این را توجه را داشته باشند اگر بنا باشد در سخنرانیها در نوشته ها ما همه اش مشکلات را بگوییم خوب این موجب یاس مردم می شود من خودم بودم که در یک جلسه ای مقام معظم رهبری این مطلب را فرمود فرمود اگر خواسته اید انتقادی بکنید کنارش از تعبیر ایشان بود از خدمات دولت هم سخنی بگویید اگر خواستید حرفی بزنید از انقلاب هم سخنی بگویید حالا کاندیداهای ما هم اگر خواستند یک وقت از مشکلات حرفی بزنند از آن طرف خدمات نظام را برکات انقلاب را خدمات دولت را اینها هم مطرح کنند این یک.
دوم این که جوری نکنند که در مردم توقع بیجا ایجاد کنند که فردا توقع بیجا ایجاد کردند اولین مشکلش دامنگیری آنی که می شود نماینده آنی که می شود نماینده و رای بیاورد وقتی که نتوانست آن حرفهایی که زده آن توقعی بیجا و کاذبی که ایجاد کرده خوب می روند می گویند ما جاده کشی می کنیم ما لوله کشی می کنیم ما برق می آوریم ما چه می کنیم چه می کنیم آنقدر وعده می دهند بعد هم نمی توانند خوب نمی شود امکان ندارد همه این وعده ها را انجام دادند خوب این اولین مشکلش اینست که یقه خود اون را می گیرند مردم حالا بارها کرارا ما مواجه می شویم با مردم می بینیم می گویند بله نماینده ما آنوقت یک همچین وعده های داد گفت این کار را می کنیم آن کار را می کنم این عمل را انجام می دهم حالا هیچ کاری برایمان نکرد پس بنابراین وعده بی جا ندهید به مردم سطح توقعات را بی جا بالا نبرید معقول منطقی خوب به مردم وعده بدهید که من اگر رفتم در مجلس آنچه که می توانم به شما خدمت می کنم اما دست بگذارید به مصادیق فردا نتوانید هم برای دولت مشکل ایجاد می کنید هم برای مجلس مشکل ایجاد می کنید هم مجلس را زیر سئوال می برید هم دولت را زیر سئوال می برید هم خودتان را زیر سئوال می برید پس در تبلیغات این که حرف را کاملا دقت کنید که توقع بیجا و غیر منطقی در مردم ایجاد نکنید این هم تذکر دومم.
تذکر سوم این است که در تبلیغات سعی کنند کاندیداهای انتخابات همیشه جنبه های مثبت را ذکر کنند هرچه می تواند از خودش البته باز افراط و تفریط نکنند یعنی کسانی که می خواهند از کاندیدهای حزبشان ، گروهشان ، جمعیتشان تبلیغ کنند در روزنامه در سخنرانی یا دوستان بعضی از کاندیداها می خواهند بروند صحبت کنند مواضب باشند افراط و تفریط نکنیم ببینید نماینده مجلس شورای اسلامی می خواهیم انتخاب کنیم افراط و تفریط نکنیم که این در شان انقلاب اسلامی نیست علاوه بر این جنبه های مثبتی بگیریم نفی نکنیم دیگران را تهمت به دیگران نزنیم بدگویی از دیگران نکنیم اگر کسی نماینده ای جنبه مثبت بگیرد گروهی جنبه مثبت کاندیداهای خودش را بگیرد مطمئن باشید این در بین مردم بهتر جا می افتد تا این که بایستد فحش بده بد بگه رقیب را خلاصه نهی بکند صدتا خدای ناخواسته تهمت بزند اینها یک چیزی است که برای خود آن همین که می خواهد بشود نماینده اثر سوء جنبه های مثبت و از جنبه های منفی تهمت زدن افترا زدن واقعا جدا پرهیز کنید که یک انتخاباتی باشد که در شان انقلاب اسلامی در شان جمهوری اسلامی و این را بدانید چون این نوع تبلیغات توی انتخاباتها معمولا این کدورتها ، تفرقه ها ، نفاقها می ماند برای همین مدتها می ماند توی جامعه می ماند و بدترین و مهلکترین چیزی که جامعه را از هم جدا می کند از هم می پاشد مساله تفرقه است شما یک جمله ای از مولا امیر المؤمنین علیه السلام در این زمینه برایتان عرض می کنم امیر المؤمنین سلام الله علیه در چند خطبه وقتی سخن از مساله ولایت و حکومت و خلافتش می کند و درد دل می کند می فرماید «فرایت ان الصبر علی ذلک افضل من تفریق کلمه المسلمین » یعنی امیر المؤمنین از ولایت و حکومتش و از خلافتش می گوید گذشتم صرف نظر کردم چرا دیدم صبر کردم بهتر است افضل است از این که کاری کنم که بین مسلمانها اختلاف بیافتد یعنی مساله ولایت با آن همه اهمیتی که دارد آن هم ولایت امیر المؤمنین یک انسان عامل عادل که همه ما آرزوی چنین ولایتی را می کنیم برای تشریف فرمایی حضرت حجة بن الحسن ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ولی می فرماید دیدم صبر کردن با همه آن غصه هایی که دارم با همه آن ناراحتیهایی که دارم دیدم صبر افضل است از این که بین مسلمانها تفرقه بیافتد در یک جمله دیگر می افتد و ایم الله قسم به خدا اگر مساله تفرقه بین مسلمانها نبود ما جوری دیگر عمل می کردیم پس بنابراین مساله اختلاف تفرقه اینقدر اهمیت دارد اینقدر مهم است برادرها عزیزها سعی کنید توی این انتخابات دشمن در کمین است دشمن تحریک می کند دشمنهای خارجی و داخلی اینها می خواهند اساس این انقلاب را متزلزل کنند سعی کنید خلاصه حرفی سخنی نوشته ای مطلبی که موجب تفرقه بین مسلمانها باشد نگوییم.
- خداوند ان شاء الله دلهای همه ما را بهم دیگر نزدیک بفرماید.
- خداوند به همه مسئولین ما توفیق عنایت کند که یک انتخابات با شکوه و سالم انتخاباتی که با همدلی با رفاقت ان شاء الله بتوانند انجام بشود و دشمنان را از این جامعه و از این مملکت مایوس کند.
- خدایا بحق محمد و آل محمد قسمت می دهیم خدایا اسلام و مسلمین را عزت عنایت بفرما.
- پروردگارا امام راحل ما را با پیغمبر و اجداد معصومین اش محشور بگردان.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.