همان گونه که قبلاً اشاره شد، فیلسوفان مسلمان قائل به هماهنگی عقل و وحی اند. اما به هیچ وجه عقل گرای حداکثری نیستند و برای عقل محدودیت قائل اند.
فیلسوفان مسلمان ضمن اینکه به محدود بودن عقل معترف اند، به میزان توانایی این گوهر نورانی نیز باور داشتند. آنان به خوبی می دانستند که وحی الهی در بیان آمده و آنچه در بیان می آید، برای عقل قابل ادارک خواهد بود.64
محدویت عقل
ابن سینا تصریح می کند که عقل دارای محدودیت است. ما در شناخت حقایق اشیا ناتوانیم و تنها می توانیم به وجود اشیا پی ببریم و برخی از خواص آنها را بشناسیم:
الوقوف علی حقایق الاشیاء لیس فی قدرة البشر ونحن لانعرف من الاشیاء الا الخواص واللوازم والاعراض ولانعرف الفصول المقومة لکل واحدٍ منها الدالة علی حقیقته.65
او در ادامه همین متن جوهر را مثال می زند که شناخت ما از جوهر، همین مقدار است: جوهر، چیزی است که تحقق آن در خارج نیازی به محل وضع و محل تحقق ندارد، و این شناختِ حقیقت جوهر نیست.
ابن سینا و اثبات عقلانی نبوت
نکته مهم و اساسی که باعث گردید ابن سینا را هم چهره دینی و هم فلسفی و از قائلان به هماهنگی عقل و وحی معرفی کند و سهم زیادی در معرفی این نوع رویکرد او دارد، پرداختن او به مسئله نبوت و تبیین عقلانی فرآیند وحی است. او در باب نبوت سعی کرده یک نظریه فلسفی موافق با تعالیم قرآن پی ریزی کند:
مرتبه عقل انبیا درجه کمال حالتی است که همه قوا و استعدادهای بشری در آن به کمال رسیده باشد و این سه شرط اساسی را باید پیغمبر داشته باشد: صفای عقل، کمال تخیل و قدرت تأثیر بر ماده خارجی؛ به گونه ای که آن را به اطاعت درآورد. در صورت وجود چنین شرایطی، آن گاه پیغمبر به درجه اگاهی نبوت می رسد و دارای عقل قدسی می شود که هر معرفتی را ناگهان و بی واسطه و بدون تعلیم یافتنِ قبلی بشری، از عقل فعال دریافت می کند.66
این فرآیند و حصول پدیده وحی بود. اما او درباره اثبات خود نبوت از طریق اجتماعی بودن انسانها وارد می شود:
همه می دانیم انسان با سایر حیوانات متفاوت است و به تنهایی نمی تواند تمام نیازهای ضروری خویش را بدون همکاری دیگران فراهم کند. بنابراین بایستی به کمک دیگر انسانها رفع حوائج نماید. لازمه آن این است که در اجتماع زندگی کند. جامعه هم برای تنظیم روابط انسانها با یکدیگر در اموری چون داد و ستد و استقرار عدالت، نیاز به قانون دارد و برای اجرای قانون و عدالت، نیاز به مجری است. مجری هم بایستی به گونه ای باشد که می تواند با انسانها سخن بگوید و خود صالح باشد.67
وی در جای دیگر ثابت کرده است که انسان صالحی (پیامبر) که برقرارکننده عدالت و قانون باشد امکان پذیر است. او در نهایت از طریق علم خداوند به این نیازها، ضرورت بعثت انبیا را ثابت می کند.
پی نوشتها:
64. تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص412.
65. التعلیقات، ابن سینا، تحقیق دکتور عبدالرحمن بدوی، ص34.
66. سه حکیم مسلمان، سیدحسین نصر، ترجمه احمد آرام، ص49.
67. النجاة فی المنطق والالهیات، ابن سینا، تحقیق دکتور عبدالرحمن عمیره، ص165 167.