ماهان شبکه ایرانیان

سیر تحول کاربرد سیاق در تفسیر

کاربرد اصطلاح و مفهوم «سیاق» در تفسیر آیات قرآن، اهمیت زیادی دارد. این جایگاه در دیگر حوزه های معارف اسلامی مانند حدیث، فقه، اصول، لغت و ادب نیز مطرح است.

دانشجوی دکترای علوم قرآنی

اشاره

کاربرد اصطلاح و مفهوم «سیاق» در تفسیر آیات قرآن، اهمیت زیادی دارد. این جایگاه در دیگر حوزه های معارف اسلامی مانند حدیث، فقه، اصول، لغت و ادب نیز مطرح است.

استناد مفسران به «سیاق» در طول تاریخ تفسیر مدوّن، مختلف است. مفسران از وسعت استناد (کمیت) و تنوع دلالتهای سیاق بر معانی و مقاصد (کیفیت) یکسان عمل نکرده اند. با این حال، نقش سیاق در تفسیر قرآن از آغاز ظهور تفاسیر تاکنون، روند روبه تکامل داشته است.

اختلاف عالمان در کمیت و کیفیت بهره گیری از سیاق، بیشتر به سه نکته مربوط می گردد:

اولاً تعریف مشخص و دقیقی از اصطلاح سیاق در حوزه مباحث تفسیری انجام نشده بود.

ثانیا شناخت کاملی از ابعاد و خصوصیات ساختاری سیاق وجود نداشت.

ثالثا ضوابط و قوانین لازم برای کارکرد سیاق در مباحث مختلف تفسیری، تنظیم نشده بود.

بنابراین برای تدوین بحث دقیق و جامعی درباره سیاق، پاسخ به چند سؤال اساسی ضرور است:

1 تعریف سیاق «اصطلاحا» چیست؟

2 برای به کارگیری صحیح سیاق در تفسیر آیات قرآنی، چه ضوابطی باید لحاظ گردد؟

3 با توجه به خصوصیات سیاق، نقش آفرینی آن در تفسیر و علوم قرآنی چگونه است؟

در نوشته حاضر به تبیین موضوعات مهمی مانند مفهوم اصطلاحی سیاق، نقش سیاق در تفسیر و مبنای آن و گذری به تاریخچه سیاق در تفاسیر مدوّن می پردازیم.

تعریف سیاق و انسیاق

بنابر نظر علمای لغت می توان سیاق را «الحث علی المسیر»(1) یا آن گونه که آلوسی گفته است «السوق یقتضی الحث علی المسیر»(2) معنی کرد. با ملاحظه معنای لغوی، سیاق کلام به این شرح تعریف می شود:

«السیاق هو مفهوم کلی جامع مانع یسوق «یحث» الکلام واجزائه اتجاه الاغراض والمعانی»

سیاق مفهومی کلی، جامع و مانع است که اجزای سخن را به سوی مفاهیم مقصود و غرض صاحب سخن پیش می برد.

بنابراین «سیاق» یک مفهوم اساسی در هنگام تفکر برای تکلم است که ابتدائا در ذهن شکل می گیرد و بر اساس آن معانی و مفاهیم نظم می یابد و سپس آن معانی برای انتقال به مخاطب در قالب الفاظ (صوت، کلمه، جمله، و عبارات) شفاهی یا نوشتاری، ظهور می یابد. بدین جهت می توان گفت: سیاق به عنوان عامل همبستگی و ارتباط کلام با تفکر آدمی است.

اجمالاً تکوین سیاق را به این شرح می توان توضیح داد:

هرگاه متکلم حکیمی براساس دریافتهای جدید اعم از دریافتهای شناختی ، عاطفی ، شرایط زمان و مکان متأثر گردد، عقلانیت او وادار به واکنش می شود، این عکس العمل متکلم حداقل مبتنی بر دو بُعد عقلانی ؛ عقبه شناختی، استعدادهاو خلاقیت اوست. کارکرد این دو بُعد، منجر به ظهور مفهومی در ذهن متکلم می گردد که براساس آن معانی و مفاهیم مقصود به هم می پیوندد و منظم می شود و پس از آن متکلم برای بیان آنها از اسلوب و ساختار لفظی مناسب بهره می گیرد. به این مفهوم ذهنی اصطلاحا سیاق اطلاق می شود.

در مرحله انسیاق این فرایند برعکس انجام می شود؛ انسان حکیم پس از دریافت الفاظ و عبارات متکلم و ادراک معانی و مفاهیم لفظی کلام، در مرتبه بعد مقاصد سیاقی کلام را استنباط می کند. پس هرگاه مفهوم کلی جامع و مانع که در ساختار سخن متکلّم نقش بسته است در ذهن شنونده پس از دریافت کلمات بازتاب یابد، این فرایند انسیاق گفته می شود.

نقش سیاق در تفسیر

تفسیر، پژوهشی عقلانی درباره «نص» با هدف بیان مراد متکلّم است. در این پژوهش، سیاق به عنوان مبنای اصلی ساخت کلام، نقش عمده، اساسی و اولی دارد و به همین دلیل، نقش سیاق در استیفای معانی و بیان غرض نص اهمیت می یابد و حمل معانی بر خلاف اقتضای سیاق، ممتنع و رفع ید از سیاق در استنباط مفاهیم ناپذیرفتنی تلقی می شود.

تحقیقات نشان می دهد در تفسیر نصوص، سیاق سه حوزه تأثیرگذاری و نقش آفرینی مهم دارد:

الف) در استیفای معانی و کشف مفاهیم مقصود قابلیتهای عمده دارد.

ب) دایره تأویلات را درباره نصوص محدود می کند.

ج) تأویل مقصود را تأیید و تأکید می نماید.

ویژگیهای عقلانی سیاق مانند «وحدت، اتصال، نظم و وحدت موضوع» این امکان را فراهم می کند تا ذهن شنونده در فرایند انسیاق به مفاهیم مقصود در عرصه فراخ دلالتهای تضمنی و التزامی دست یابد.

از سوی دیگر، ویژگیهای عقلانی و شرایط زمانی و مکانی مندرج در سیاق، ضمن خارج کردن مفاهیم متعدد و مختلفی که ذیل لغات و عبارات، بالقوه درج شده اند معانی مقصود را در ضمن سیاق ظاهر می سازد. بدین سان سیاق مهم ترین و مطمئن ترین ابزار و ملاک در اختیار مفسر برای ورود به نصوص، به ویژه آیات قرآنی است. زرکشی درباره نقش و کارکرد سیاق در تفسیر گفته است:

«الرابع: دلالة السیاق، فانّها ترشد الی تبیین المجمل و القطع بعدم احتمال غیر المراد و تخصیص العام و تقیید المطلب و تنوّع الدلالة و هو من أعظم القرائن الدالّة علی مراد المتکلّم. فمن أهمله غلط فی نظیره و غالط فی مناظراته وانظر الی قوله تعالی: «ذُق إنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریم»(3) کیف تجد سیاقه تدلّ علی أنّه الذلیل الحقیر»(4).

چهارم: دلالت سیاق، مخاطب را در تبیین مجمل، یقین به مراد متکلم، تخصیص عام، تقیید مطلق و انواع دلالتها، هدایت می کند. سیاق از جمله مهم ترین قرائن بر مقصود متکلم است. کسی که سیاق را واگذارد، در فهم نظر متکلم و هنگام تبادل نظر با او دچار اشتباه می گردد. به آیه شریفه «ذُق إنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریم» توجه کن که چگونه سیاق [بر خلاف ظاهر الفاظ] بر ذلت و حقارت مخاطب آیه دلالت می کند.

افزون بر اینها سیاق و بلاغت دو وجه یک شی ء هستند؛ هنگامی که کلامی نسبت به صاحب سخن در نظر گرفته شود، کلام او با توجه به شرایط، مقاصدی را پیگیری می نماید. در این صورت، سخن از سیاق گفته ایم. هرگاه مفاهیم و مقاصد کلامی نسبت به مخاطب و شرایط او لحاظ شود، بلاغت آن سخن مطرح می گردد. به بیان دیگر، کلام، تعبیر سیاق نسبت به متکلّم و تحقق بلاغت نسبت به مخاطب است. پس می توان گفت: هرگاه مقصود متکلّم توسط مخاطب دریافت شود آن سخن بلیغ است. لازمه منطقی این سخن آن است که هر سخنِ بلیغ قطعا دارای سیاق است؛ زیرا نمی توان تصور کرد کلامی مقصود صاحب سخنی را بیان کند، در حالی که چنان مقصودی از متکلّم در سخن درج نشده باشد.

بنابر آنچه گذشت، سیاق و بلاغت، دو سوی فرایند عقلانی تکلّم است که به واسطه «اقتضای عقلانی» به یکدیگر متصل می شوند. این فرایند دو سویه بدین شکل ترسیم می شود:

مخاطبتفسیربلاغتسیاقمتکلّمتکلّم

حال مخاطب و شرایطانکار مخاطباقتضای عقلانیتطابق با حال = مقامتأکید متکلّم

آلوسی درباره سوی اول «رابطه سیاق با بلاغت کلام» می نویسد:

«و من حقّ البلیغ أن یجرّد الکلام للدلالة علی ما ساقه له ولا یأتی بزائد علیه إلاّ ما یشهد من عضده. فإذا رأی لباسا طویلاً علی امرأة قصیرة قال اللباس طویل و اللابس قصیر دون و اللابسة قصیرة، لأنّ الکلام لم یأت فی ذکورة اللابس و انوثته فلو قال، لَخیلَ ان لذلک مدخلاً فیما سیق له الکلام و هذا أصل من الأصول یجب أن یکون علی ذکر و یبنی علیه الحذف و الاثبات و التقیید و الاطلاق و غیر ذلک فی کلام اللّه تعالی و کلّ کلام بلیغ»(5).

بر انسان بلیغ لازم است که سخن را فقط بر اساس مقصود براند (از عوامل غیر مراد خالص سازد) و از آوردن اضافات بجز برای تقویت مقصود بپرهیزد. پس اگر زن قدکوتاهی را دید که لباس بلندی بر تن دارد، بگوید: لباس بلند و فرد قدکوتاه، نه اینکه «زنِ قد کوتاه»؛ زیرا سخن درباره زن و مرد بودن او نیست و اگر بگوید: زن قد کوتاه، گمان می رود که زن بودن او در مقصود سخن مدخلیت دارد. این نکته به عنوان اصلی از اصول،¨ باید همیشه مورد توجه باشد و بر مبنای آن حذف، اثبات، تقیید، اطلاق و غیره، در آیات قرآن و هر سخن بلیغ تعیین شود.

خطیب قزوینی نکاتی را درباره سمت دیگر فرایند مورد اشاره، یعنی «رابطه بلاغت با سیاق کلام» بیان می کند:

«مقتضی الحال مختلف؛ فانّ مقامات الکلام متفاوتة، فمقام التنکیر یباین مقام التعریف و مقام الإطلاق یباین مقام التقیید، و مقام التقدیم یباین مقام التأخیر، و مقام الذکر یباین مقام الحذف و مقام القصر یباین مقام خلافه، و مقام الفصل یباین مقام الوصل و مقام الإیجاز یباین مقام الإطناب و المساواة، و کذا خطاب الذکی یباین خطاب الغبی، و کذا لکلّ کلمة مع صاحبتها مقام»(6).

مقتضای حال مخاطب مختلف است، بنابراین مقامهای سخن نیز متفاوت می گردد. مقام نکره آوردن غیر از مقام معرفه آوردن و مقام اطلاق غیر از مقام تقیید، مقام تقدیم غیر از مقام تأخیر، مقام ذکر غیر از مقام حذف، مقام قصر غیر از مقام مخالف آن، مقام فصل غیر از مقام وصل، مقام ایجاز غیر از مقام اطناب و مساوات است. نیز خطاب به انسان عاقل با خطاب به فرد دیوانه متفاوت است. همچنین برای هر سخنی به مقتضای حال مخاطبش مقام خاصی است.

فرایند عقلانی دو سویه سیاق و بلاغت، فرایند عقلانی میان متکلّم و مخاطب یا تکلّم و تفسیر نیز تلقی می شود؛ زیرا هرگاه این جریان از سوی متکلّم با تکلّم آغاز شود، مفاهیم و مقاصد او در سیاق خاص منطبق با شرایط به مخاطب خواهد رسید و برعکس، مخاطب نیز در کار تفسیر کلام با استفاده از آگاهی به شرایط و بررسی کیفیت انطباق آن با سیاق کلام به مقاصد متکلّم دست می یابد. بنابراین تفسیر، جریان برعکس شده روند عقلانی تکلّم است که ناگزیر در مرحله سیاق، مفسر ملاحظات بسیاری را باید مورد توجه قرار دهد.

بی تردید مفسر در تفسیر قرآن و به «طریق اولی» باید به سیاق آیات توجه نماید؛ زیرا هرگاه بلاغت در کلام مبنای حضور سیاق باشد، آیات قرآنی که از سوی حکیم متعال نازل شده؛ او که به تمام احوال، نقصها، نیازهای آدمی و مقتضای آنها آگاه است، کلام او از حیث بلاغت بالاترین سخن است، پس آن حضور اولی خواهد بود.

تاریخچه سیاق در تفسیر

حضور درک عقلانی از مفهوم سیاق در میان خردمندان و عالمان حوزه تفکر اسلامی در عرصه تفسیر آیات و استنباط معانی و مقاصد ثقرآنی، از صدر اسلام، انکارپذیر نیست. به حدیثی در این باره توجه کنید:

«فی حدیث آخر: انّ عمر مرّ یوما بشابّ من فتیان الأنصار و هو ظمآن فاستسقاه، فخلط له الفتی الماء بعسل و قدّمه إلیه، فلم یشربه، و قال إنّ اللّه تعالی یقول: «أذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا»فقال له الفتی: إنّها لیست لک و لا لأحد من أهل القبلة. أتری ما قبله: «وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ اَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا»(7). فقال عمر: کلّ الناس أفقه من عمر»(8).

در حدیث دیگر: روزی عمر در حال تشنگی، گذرش به یکی از جوانان انصار افتاد، از او درخواست آب کرد، جوان پس از مخلوط کردن آب و عسل، آن را به عمر تقدیم نمود. عمر آن را ننوشید و گفت: خداوند متعال می گوید: «نعمتهای پاکیزه خود را در زندگی دنیایتان [خودخواهانه] صرف کردید». جوان به او گفت: این آیه [مخاطبش] تو و هیچ یک از اهل قبله نیست، آیا [عبارت] قبلش را ندیدی: «روزی که کافران را بر آتش دوزخ عرضه می دارند [فرشتگان عذاب به آنها گویند:] شما نعمتهای پاکیزه خود را در زندگی دنیایتان [خودخواهانه [صرف کردید و از آنها برخوردار شدید. سپس عمر گفت: همه مردم از عمر داناترند.

روایات دیگر نیز نشان می دهد در دوره قبل از تدوین تفسیر، شیوه استنباط مفاهیم و مقاصد آیات با عنایت به اتصال آیات به قبل و بعد (یکی از ویژگیهای سیاق) متداول بوده است. همچنین توجّه عالمان در تفسیر آیات به مباحثی مانند شأن نزول، آیه ها و سوره های مکی و مدنی و خطاب، در صدر اسلام، از توجّه آنان به یکی از مکونات عمده سیاق (شرایط) برای فهم آیات حکایت دارد.

با وجود این، حضور برخی شاخصه ها از ادراک عقلانی سیاق به معنای استفاده از سیاق به عنوان یک قاعده با تعریف مشخص نیست. به علاوه، در آن دوره هنوز ادراک مورد اشاره با واژه سیاق نامگذاری نشده بود. منابع تفسیر نشان می دهد استفاده از برخی ویژگیهای سیاق به عنوان قاعده عقلانی برای تفسیر و اختصاص واژه سیاق به آن، در دوره تدوین تفسیر و به طور مشخص در عصر طبری مطرح بوده است؛ امّا تأمل در کاربرد رو به تکامل و اشتدادی مفهوم سیاق از یک ادراک عقلانی بسیط تا یک قاعده عقلانی کارامد در حوزه تفسیر نشان می دهد تاریچه سیاق در تفسیر، بحثی مستقل و انفکاک پذیر از تاریخ تفسیر نیست، بلکه همراه و در متن تحولات تفسیر مندرج است. این تاریخچه روشن می سازد، مفسران اسلامی در این مسیر و قبل از دیگران به تأسیس و بسط یک قاعده عقلانی بسیار مهم در حوزه تفکر بشری دست یافته اند.

مفسران ادوار بعد از صدر اسلام در عرصه استفاده از سیاق به عنوان یک قاعده عقلانی به چند گروه تقسیم می شوند؛ گروهی در کتب تفسیر تنها سیاق را در معنای لغوی آن به کار برده اند و به بهره گیری از سیاق به عنوان یک قاعده عقلانی توجّهی نداشته اند. در مقابل، مفسرانی همچون علامه طباطبایی قرار دارند که سیاق را به عنوان یک قاعده حاکم بر قواعد دیگر در تفسیر به کار بستند. در میان این دو گروه، مفسرانی با نگاه جزئی و بخشی به سیاق جای می گیرند. این گروه تنها به برخی از ویژگیهای سیاق مانند وحدت موضوع، اتصال، شرایط، وحدت سیاق و وحدت نزول برای درک مقاصد آیات بسنده کرده اند.

بررسی تاریخی کاربرد سیاق در تفسیر، از زوایای مختلفی می تواند صورت پذیرد، ولی به رغم فواید تحقیق تفصیلی و مستقل درباره آن، به دلیل هدف این نوشتار، به بررسی اجمالی کاربرد سیاق به عنوان قاعده عقلانی در تفاسیر مدوّن می پردازیم. با این حال کاربرد سیاق در تفاسیر قرآنی را در بخشهای دیگر این مقال و ذیل موضوعات، به عنوان شاهد، به طور مشروح مورد تحلیل قرار داده ایم.

بنابراین آنچه در ادامه خواهد آمد، بررسی اجمالی سیر تحول سیاق در منابع تفسیر قرآن به ترتیب تاریخ نگارش خواهد بود:

1 تفسیر طبری

منابع تفسیری قبل از تفسیر طبری واژه سیاق را مانند الفاظ دیگر تنها در معنای لغوی آن به کار می بردند و برای این کلمه تعریفی فراتر از آنچه در کتب لغت و عرف لغت شناسان بود نمی شناختند.

منابع مدوّن و موجود تفسیری نشان می دهد ابو جعفر محمّد بن جریر طبری (م 310ق) برای اولین بار در تفسیر آیات به مفهوم سیاق و کاربرد اصطلاحی واژه سیاق توجّه کرده است. او در ضمن سی جلد تفسیر جامع البیان حدود شصت مرتبه به صورت مشخص از واژه سیاق در مفهوم اصطلاحی آن در تفسیر آیات استفاده می کند. نقش سیاق در تفسیر طبری از دو جهت کمیت و کیفیت کاربرد، محدود است؛ زیرا وسعت سی جلدی تفسیر طبری از بُعد کمیت عرصه فراخی برای بهره گیری از سیاق در تفسیر آیات به شمار می رود و از سوی دیگر، طبری در شیوه استفاده از سیاق بیشتر بر نقش موضوع و محدودیت آن در ساختار سیاق تکیه کرده و ابعاد دیگر سیاق با توان استیفای معانی بسیار، مورد توجّه وی قرار نگرفته است.

به رغم این محدودیتها، ارزش تفسیر طبری از بُعد نقش آفرینی سیاق در تفسیر مهم است؛ زیرا:

الف طبری به عنوان اولین مفسر در تاریخ مدوّن تفسیر به معانی فراتر از مفهوم لغوی سیاق در کاربرد واژه سیاق توجّه نمود.

ب طبری در تفسیرش به موضوع، به عنوان یکی از ارکان ساختاری سیاق تکیه کرده و از این ابزار به عنوان قاعده ای برای تعیین محدوده محتوا برای مباحث تفسیری بهره گرفته است و بر وحدت مطالب بر محوریت موضوع تأکید می کند. نمونه ای از کاربرد سیاق در تفسیر طبری یاد می شود.

«و اولی التأویلین فی ذلک عندی بالصواب قول من قال «وَ آتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَدا مِنَ الْعَالَمینَ» خطاب لبنی اسرائیل حیث جاء فی سیاق قوله «اذکُرُوا نِعْمَةَ اللّه ِ عَلَیْکُمْ» و معطوفا علیه و لا دلالة فی الکلام تدلّ علی أنّ قوله «وَ آتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤتِ أَحَدا مِنَ الْعَالَمینَ» مصروف عن خطاب الذین ابتدئ بخطابهم فی أوّل الآیة فان کان ذلک کذلک فان یکون خطابا لهم اولی من أن یقال هو مصروف عنهم إلی غیرهم...»(9).

درستی سخن کسی که گفت آیه «وَ آتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤتِ أَحَدا مِنَ الْعَالَمینَ» خطاب به بنی اسرائیل است نزد من ترجیح دارد؛ زیرا در ضمن سیاق آیه «اذکُرُوا نِعْمَةَ اللّه ِ عَلَیْکُمْ»قرار دارد و عطف بر همان آیه می باشد. همچنین در کلام آنچه دلالت کند بر انصراف آیه «وَ آتَاکُمْ...» از کسانی که سخن با آنان آغاز شده، وجود ندارد. بنابراین خطاب به بنی اسرائیل، نسبت به سخن کسی که می گوید این آیه خطابش به غیر بنی اسرائیل می باشد، اولی است.

با توجّه به اینکه «وحدت موضوع» از مکوّنات سیاق تلقی می شود، تحلیل طبری از قاعده مورد اشاره این است که هرگاه سیاقی درباره موضوعی شروع شد عقلاً باید تمام مطالب پس از آن بر محوریت آن موضوع تحلیل شود، مگر آن که قرینه ای صارفه، پایان آن موضوع را اعلام کند. او از این نکته به دو شیوه کلی بهره می برد:

اولاً معانی تفسیری هماهنگ با سیاق را مورد تأیید قرار می دهد.

ثانیا مفاهیم تفسیری معارض با وحدت موضوع را بر اساس این قاعده رد می کند. طبری از این قاعده در ارزشیابی احادیث و اقوال تفسیری و اسباب نزول نیز بهره برده است.

2 احکام القرآن

ابوبکر احمد بن علی رازی مشهور به جصاص (م 370ق) در کتاب احکام القرآن حدودا سی مرتبه از واژه سیاق در مفهوم اصطلاحی به عنوان ابزاری برای تفسیر و استنباط معانی استفاده می کند. جصاص از نظر کمیت، کمتر از طبری به سیاق استناد می نماید، ولی از نظر نوع کاربرد سیاق به شیوه طبری نزدیک است.

جصاص در تفسیر آیات از دلالت و اقتضای سیاق بهره می برد. با این حال، به دلیل محدودیت استفاده وی از سیاق، تعریف خاصی از شیوه جصاص در این باره نمی توان انتزاع کرد. یک مورد استناد وی به سیاق یاد می شود:

«و کان خاصّا فی صید البر دون صید البحر، لما ذکرنا فی سیاق الآیة من التخصیص...»(10).

به دلیل آنچه درباره تخصیص در سیاق آیه ذکر کردیم، [آیه] به شکار در خشکی اختصاص دارد نه صید دریایی.

3 التبیان فی تفسیر القرآن

شیخ الطائفه، ابو جعفر محمّد بن حسن طوسی (م 460ق) در کتاب تفسیر التبیان حدودا پانزده مرتبه از واژه سیاق در مفهوم اصطلاحی به عنوان ابزاری برای تفسیر آیات بهره گرفته است.

دامنه استفاده شیخ طوسی از سیاق از نظر کمیت و کیفیت محدود است. وی در همین موارد به دلالت و اقتضای سیاق، نقش موضوع در سیاق و نقش سیاق در حذف استناد کرده است. شیخ طوسی در موردی این گونه به سیاق استناد می کند:

«قوله «إذَا یُتْلی عَلَیهِمْ»، یعنی القرآن، لأنّه من سیاق ذکر القرآن و لم یکن یجری لغیره من الکتب»(11).

مراد آیه شریفه «إذَا یُتْلی عَلَیْهِمْ»، قرآن است؛ زیرا آیه از جمله سیاق آیات درباره قرآن است. این سیاق برای کتابهای (آسمانی) دیگر نیست.

4 مجمع البیان فی تفسیر القرآن

امین الاسلام ابو علی فضل بن حسن طبرسی (م 548ق) در دو کتاب مجمع البیان و جوامع الجامع، علاوه بر معنای لغوی سیاق در موارد محدودی به استفاده از سیاق در معنی و مفهوم تقریبا نزدیک به تعریف اصطلاحی مبادرت نموده است. وی حدودا دو مرتبه مشخصا به سیاق در تفسیر آیات اعتماد می کند. مرحوم طبرسی در ضمن این موارد از دلالت، اقتضاء و نقش سیاق در اقوال تفسیری بهره می گیرد. وی در ضمن تفسیر آیه ای آورده است:

«و انّما اُطلق اسم الحجّة علیه لأنّهم کانوا یسوقونه سیاق الحجّة...»(12).

اطلاق اسم حجت بر آن بیان، به دلیل آن است که آنان سخن را به سیاق حجت (استدلال) بیان می کنند.

5 تفسیر قرطبی

ابو عبداللّه محمّد بن احمد بن ابوبکر انصاری خزرجی اندلسی قرطبی (م 671ق) در تفسیر الجامع لاحکام القرآن معروف به تفسیر قرطبی در موارد محدودی (کمتر از سی مرتبه) از مفهوم سیاق در تفسیر آیات استفاده کرده است. وی از دلالت، اقتضاء، شهادت و اعتضاد سیاق بهره می گیرد؛ مانند:

«... قلت و هذان القولان یعضدهما سیاق آخر الآیة من قوله تعالی: «حَتّی یُهَاجِرُوا»(13)».

می گویم: این دو قول به واسطه سیاق آخرآیه شریفه «حَتّی یُهَاجِرُوا» تقویت می شوند.

«... هو من کلام الخضر علیه السلام ، و هو الذی یشهد له سیاق الکلام و هو قول کثیر من المفسّرین...»(14).

سیاق کلام گواهی می دهد [این سخن [بخشی از کلام خضر علیه السلام است. بسیاری از مفسران به همین نظر معتقدند.

یادآوری: در سالهای قبل و بعد از قرطبی تفاسیر متعددی به خامه نگارش در آمد؛ امّا در این تفاسیر، مفهوم سیاق از نظر کمّی و کیفی بسیار محدود مورد توجّه واقع شد. بدین لحاظ این تفاسیر را نمی توان در شمار تفاسیری قرار داد که سیاق را در مفهوم مورد نظر استفاده کرده اند. در اینجا تعدادی از این تفاسیر یاد می شود:

فقه القرآن، از قطب راوندی

املاء ما مَنّ به الرحمان، از ابو البقاء العکبری

معانی القرآن، از ابوجعفر نحاس

اعجاز القرآن، از ابوبکر محمّد بن الطیب

زاد المسیر فی علم التفسیر، از ابوالفرج جوزی قریشی

تفسیر غریب القرآن، از فخر الدین طریحی

6 تفسیر بیضاوی

قاضی ناصرالدین ابوالخیر عبداللّه بن عمر بیضاوی شافعی در کتاب انوار التنزیل و اسرار التأویل معروف به تفسیر بیضاوی در حدود پانزده مرتبه به مفهوم سیاق به عنوان ابزاری برای تفسیر آیات استناد کرده است. با این حال، این شیوه در تفسیر بیضاوی از نظر کمّی و کیفی محدود بوده و به عنوان ابزاری تفسیری در تمام تفسیر وی مورد توجّه واقع نمی شود. به نمونه ای از کاربرد سیاق در تفسیر بیضاوی اشاره می گردد:

«... «إذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ» ای انقضت عدّتهنّ و عن الشافعی... رحمه اللّه تعالی دلّ سیاق الکلامین علی افتراق البلوغین فلا تعضلوهن أن ینکحن أزواجهنّ المخاطب به الأولیاء»(15).

«إذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ»؛ یعنی [زمان] عده آنان پایان رسد. از شافعی رحمه الله نقل شده: سیاق دو کلام بر تفاوت [مصداق [بلوغ در هر کدام دلالت دارد. مخاطب آیه «فَلا تَعْضُلُوهُنَّ إنْ یَنْکِحْنَ اَزْوَاجَهُنَّ» اولیای آنان است.

7 تفسیر نسفی

ابوالبرکات عبداللّه بن احمد بن محمّد نسفی (م 701ق) در کتاب مدارک التنزیل و حقائق التأویل معروف به تفسیر نسفی کمتر از ده مرتبه به مفهوم سیاق در تفسیر آیات استناد کرده است. وی در برخی موارد واژه سیاق را همراه سباق می آورد. این شیوه کاربرد سیاق در قرون بعدی به خصوص در تفسیر ابوالسعود دیده می شود. در اینجا شاهدی در این باره از تفسیر نسفی ذکر می شود:

«... «وَاِذْ قَالَ اللّه ُ یَاعیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَاَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی وَاُمِّیَ اِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّه ِ»الجمهور علی أن هذا السؤال فی یوم القیامة، دلیله سیاق الآیة و سباقها و...»(16).

آیه شریفه «وَاِذْ قَالَ اللّه ُ یَاعیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَاَنْتَ ... مِنْ دُونِ اللّه ِ» جمهور مفسران به دلیل سیاق و سباق آیه معتقدند این سؤال در روز قیامت پرسیده می شود.

8 البحر المحیط

قرن هشتم از نظر وسعت و نوع به کارگیری سیاق در تاریخ تطور نقش سیاق در تفسیر قرآن نقطه عطف به شمار می رود. در تألیفات تفسیری این قرن، مانند بحرالمحیط، تفسیر ابن کثیر و کتاب البرهان فی علوم القرآن، توجّه ویژه ای به مفهوم و کاربرد سیاق از نظر کمّی و کیفی نسبت به تفاسیر قرون قبلی مبذول شده است.

ابو حیان محمّد بن یوسف بن علی نحوی اندلسی غرناطی (م 745ق) در تفسیر البحر المحیط، بیش از صد و پنجاه مرتبه در تفسیر آیات به سیاق استناد کرده است. او همچنین به ابعاد معنایی مختلف سیاق مانند دلالت و اقتضاء، سیاق شرط، نهی و نفی، نقش سیاق در معنای لغات، نقش سیاق در روایات تفسیری در حذف و تقدیر، اهمیت موضوع در سیاق آیات، مفاهیم سیاقی مانند سیاق استفهام، انحصار و غیره توجّه کرده است. به عبارتی از تفسیر بحر المحیط توجّه کنید:

«قیل: و هو شدید الخصومة، و ان یکون هو ضمیر الخصومة یفسّره سیاق الکلام، ای و خصامه أشدّ الخصام»(17).

گفته شده: در عبارت «هو شدید الخصومه» ضمیر هو برای واژه «خصوم» است، سیاق کلام مفهوم عبارت را تفسیر می کند؛ یعنی دشمنی او شدیدترین دشمنی است.

9 تفسیر ابن کثیر

ابو الفداء اسماعیل بن کثیر قرشی دمشقی (م 774ق) در کتاب تفسیر خود حدودا دویست و پنجاه بار از مفهوم سیاق برای تفسیر آیات استفاده کرده است. او در تفسیر آیات از اقتضاء، دلالت، اشعار و ظهور سیاق به ویژه در تطبیق روایات و اقوال تفسیری فراوان بهره می برد. همچنین ابن کثیر به نقش سیاق در مراد الفاظ، قراءات، مکی و مدنی بودن آیات، حذف و تقدیر و اظهار توجّه می کند.

تفسیر ابن کثیر از نظر وسعت به کارگیری سیاق و توجّه به ابعاد معنایی مختلف سیاق، به خصوص توجّه چشمگیر ابن کثیر در کاربرد سیاق برای ارزیابی روایات تفسیری تا قرن هشتم بی نظیر تلقی می شود.

نمونه ای از به کارگیری سیاق در تفسیر ابن کثیر یاد می شود:

«... تقدّم تفسیر هذا کلّه فی سورة البقرة و هی مدنیّة و هذا السیاق مکّی و نبّهنا علی الفرق بین هذا السیاق و ذاک...»(18).

تفسیر کامل این آیه در سوره بقره گذشت، در حالی که سوره بقره مدنی است و سیاق این آیه مکی می باشد. قبلاً درباره فرق میان این سیاق و سیاق آید [در سوره بقره] شرح دادیم.

«... و کأنّ فی الکلام محذوفا دلّ علیه السیاق و تقدیره، و أوصاکم ألاّ تشرکوا شیئا...»(19)

... و گویا در کلام چیزی حذف شده است؛ چنان که سیاق بر این [حذف] دلالت دارد و تقدیر کلام چنین خواهد بود: «و شما را وصیت کرد که چیزی را شریک مگیرید...».

10 البرهان فی علوم القرآن

بدرالدین محمّد بن عبداللّه زرکشی (م 794ق) در کتاب البرهان، بیش از هشتاد مرتبه از مفهوم سیاق استفاده می کند. گر چه زرکشی از نظر کمیت نسبت به دو کتاب تفسیری هم عصر خود، تفاسیر البحر المحیط و ابن کثیر، کمتر به مفهوم سیاق استناد می نماید، ولی تعاریف و عبارت پردازی وی درباره ابعاد مفهوم سیاق نشان می دهد زرکشی ذهنیت عمیق تر و روشن تری درباره مفهوم سیاق و کاربردهای آن نسبت به هم عصران خود دارد. از این منظر می توان کتاب البرهان را مهم ترین کتاب تا قرن هشتم برشمرد. زرکشی در عبارتی به نقش سیاق اشاره می کند:

«الرابع: دلالة السیاق، فانّها ترشد الی تبیین المجمل و القطع بعدم احتمال غیر المراد و تخصیص العام و تقیید المطلق و تنوّع الدلالة و هو من أعظم القرائن الدالّة علی مراد المتکلّم. فمن أهمله غلط فی نظیره و غالط فی مناظراته وانظر الی قوله تعالی: «ذُق إنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریم»(20) کیف تجد سیاقه تدلّ علی أنّه الذلیل الحقیر»(21).

چهارم: دلالت سیاق، مخاطب را در تبیین مجمل، یقین به مراد متکلم، تخصیص عام، تقیید مطلق و انواع دلالتها، هدایت می کند. سیاق از جمله مهم ترین قرائن بر مقصود متکلم است. کسی که سیاق را واگذارد، در فهم نظر متکلم و هنگام تبادل نظر با او دچار اشتباه می گردد. به آیه شریفه «ذُق إنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریم» توجه کن که چگونه سیاق [بر خلاف ظاهر الفاظ] بر ذلت و حقارت مخاطب آیه دلالت می کند.

11 تفسیر ابوالسعود

ابوالسعود محمّد بن محمّد بن مصطفی عمادی (م 982ق) در کتاب تفسیر ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم، حدودا پنجاه مرتبه از سیاق برای تفسیر آیات بهره گرفته است.

تفسیر ابوالسعود به رغم کمیت محدود کاربرد سیاق، از نظر شیوه کاربرد و توجّه به ابعاد مهمی از مفهوم سیاق اهمیت دارد. در سراسر کتاب تفسیر ابوالسعود بر رابطه وثیق سباق با سیاق آیات تأکید می شود.

ابوالسعود در تفسیر آیات از دلالت، اقتضاء، اِنباء، افاده، مساعدت سیاق در ابعاد مختلف کلام مانند حذف و تقدیر بهره می برد. وی در عبارتی می نویسد:

«... و حمل المستعجل به علی عذاب الآخرة و جعل الیوم عبارة عن یوم العذاب المستطال لشدّته أو عن أیّام الآخرة الطویلة حقیقة أو المستطالة لشدّة عذابها ممّا لا یساعده سباق النظم الجلیل و لا سیاقه، فانّ کلاً منهما ناطق بأنّ المراد هو العذاب الدنیوی...»(22).

حمل معنای واژه «المستعجل» بر عذاب آخرت و کلمه «یوم» به روز عذاب، روزی که به دلیل شدت عذاب طولانی به نظر می رسد یا اینکه حقیقتا طولانی است، از جمله مفاهیمی است که سیاق و سباق نظم آیات آن را تأیید نمی کند؛ زیرا هر یک از آنها (سیاق و سباق) بیان می کنند که مراد از واژه [المستعجل] عذاب دنیوی است.

یادآوری: حدفاصل قرون هشتم تا سیزدهم تفاسیر متعددی مانند الدرّالمنثور، تفسیر جلالین، تفسیر ثعالبی، الاصفی فی تفسیر القرآن، تفسیر غریب القرآن الکریم، و تفسیر نورالثقلین، به نگارش درآمدند، ولی در این تفسیرها تأکید قابل توجهی از نظر کمّی و کیفی بر مفهوم سیاق و بهره گیری از آن در تفسیر آیات دیده نمی شود.

12 تفسیر روح المعانی

سیّد محمود افندی آلوسی بغدادی (م 1270ق) پس از چند قرن وقفه در بهره گیری مفسران از سیاق در تفسیر آیات، دوباره سیاق را به عنوان قاعده ای مهم در کتاب تفسیر روح المعانی مورد تأکید قرار داد.

آلوسی در این تفسیر بیش از چهارصد مرتبه از مفهوم سیاق به عنوان قاعده و قرینه برای تفسیر آیات قرآن استفاده کرد. او در تفسیر آیات از اقتضاء، دلالت، تبادر معانی از سیاق، اشعار، ظهور، قرب و بعد معانی، مفاهیم سلبی مانند اباء، بُعد و عدم تلائم نیز بهره می گیرد.

آلوسی علاوه بر بعضی معانی و مفاهیم مستفاد از سیاق، مانند حصر و امتنان به کاربرد سیاق در حذف و تقدیر، تعیین معانی لغوی الفاظ و تشخیص اسباب نزول می پردازد. بدون تردید او نسبت به مفسران قبلی، به ابعاد فراتری از کاربردهای سیاق در تفسیر آیات دست یافته بود و از این رهگذر نقش سیاق در تفسیر قوی تر و کامل تر شد.

به نظر می رسد آلوسی در کاربرد سیاق از مفسران قبلی به ویژه ابوالسعود متأثر شده است. در اینجا عبارتی از تفسیر روح المعانی که شباهت بسیاری به عبارت تفسیر ابوالسعود دارد، یاد می شود:

«... و یقال نحو ذلک علی القول بأنّ المراد بالیوم أحد أیّام الآخرة، فانها اعتبرت طویلاً او أنها تستطال لشدّة عذابها و اعترض بأنّ ذلک ممّا لا یساعده السباق و لا السیاق و...»(23).

قول دیگری مانند آن گفته شده: مراد به «یوم» یکی از روزهای آخرت می باشد. آن روز طولانی است، یا آن که به دلیل شدت عذاب طولانی به نظر می رسد. به این قول اعتراض شده است که سباق و سیاق آیه آن را تأیید نمی کند.

13 فتح القدیر

محمّد بن علی بن محمّد شوکانی (م 1250ق) در کتاب تفسیر الجامع بین فنّی الروایة و الدرایة من علم التفسیر، حدودا صد و بیست مرتبه در تفسیر آیات از سیاق بهره گفته است. او تحت تأثیر ابوالسعود، در تفسیر آیات به دلالت، اقتضاء، افاده، ظهور، غرض السیاق، عموم و خصوص، حذف و تقدیر، مراد الفاظ و اضمار، استناد کرده است. شوکانی در عبارتی می گوید:

«قوله «ثمّ توفّی کل نفس ما کَسَبت» خیرا او شرا تعطی جزاء ما کسبت وافیا من خیر و شر و هذه الآیة تعمّ کلّ من کسب خیرا او شرا و یدخل تحتها الغال دخولاً اولیا لکون السیاق فیه...»(24).

قوله تعالی «ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون» [شامل تمام اعمال] خیر و شرّ می شود و پاداش کامل اعمال خیر و شرّ خود را دریافت می کند. این آیه تمام کسانی را عمل خیر یا شر انجام دهنده دربر می گیرد و به طریق اولی فرد غالی ذیل آیه داخل می شود؛ زیرا سیاق آیه درباره اوست.

14 تفسیر المیزان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان گام بسیار بلندی در ارتقای نقش سیاق و تکامل مفهومی آن برداشت. نقش سیاق از نظر کمیت و کیفیت در تفسیر المیزان به آن اندازه مهم است که نه تنها با تمام آنچه مفسران از صدر اسلام تاکنون انجام داده اند برابری می کند، بلکه افزون تر و کامل تر است. به تعبیر دیگر یکی از وجوه تجلی عقلانیت در تفسیر المیزان تأکید بسیار قوی علامه بر جایگاه و نقش سیاق در تفسیر آیات الهی است.

مرحوم علامه طباطبایی از نظر کمّی بیش از دو هزار مرتبه از سیاق در تفسیر آیات استفاده می کند و به جوانب و ابعاد بسیار اساسی کاربرد سیاق در تفسیر آیات و کم نظیر در کتب دیگر تفسیر استناد کرده است، مانند:

بهره گیری از ویژگی اتصال و انسجام عبارات ذیل یک سیاق

بهره گیری از ویژگی وحدت سیاق عبارت ذیل یک سیاق

بهره گیری از ویژگی غرض سیاق برای بیان معانی مستهدف سیاق

بهره گیری از دلالتهای ایجابی، مانند اقتضاء، اشعار، مفهوم، و...

بهره گیری از دلالتهای سلبی، مانند لا یدل، لا یلائم، بُعد و...

بهره گیری از نقش موضوع سیاق

بهره گیری از روشهای سیاقی در فهم معانی

بهره گیری از سیاق برای فهم معانی حروف و کلمات و مراد آنها در آیات

بهره گیری از سیاق برای ارزیابی روایات تفسیری

بهره گیری از سیاق برای ارزیابی اقوال تفسیری

بهره گیری از سیاق در مباحث علوم قرآنی ذیل آیات، مانند شأن نزول، نسخ، قصص، مکی و مدنی بودن آیات و سور، قراءات و غیره.

به نمونه ای از کاربرد سیاق در تفسیر المیزان توجّه کنید:

«الآیات مترتّبة متّسقة منتظمة فی سیاقها علی ما یعطیه التدبّر فیها و هی تنبئ عن جعل الکعبة قبلة للمسلمین...»(25).

تدبر در آیات نشان می هد آیات شریفه بر اساس سیاق، پیاپی، هماهنگ و منظم شده اند. این آیات از قرار گرفتن کعبه به عنوان قبله مسلمانان خبر می دهد.

منابع و مآخذ

مقاله حاضر از پایان نامه دکترای نویسنده با عنوان «بررسی تطبیقی نقش سیاق در تفسیر قرآن» استخراج شده است. نوشته مذکور بر پایه تحقیقات در آثار علمی حوزه های مختلف علوم اسلامی با صدها عنوان و بالغ بر پنج هزار جلد کتاب به خامه نگارش درآمد. منابع مستقیم مورد استناد در این مقاله عبارت اند از:

آلوسی، سیّد محمود افندی، روح المعانی، چاپ دوم: بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404ق.

ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل قریشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفة، 1412ق.

بیضاوی، عبداللّه بن عمر بن محمّد علی شافعی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر بیضاوی)، چاپ دوم: بیروت، دارالفکر، 1416ق.

جصاص، ابوبکر احمد بن علی رازی، احکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.

زرکشی، بدرالدین محمّد بن عبداللّه ، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.

شوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، فتح القدیر، عالم الکتب.

طباطبایی، سیّد محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامی لجامعة المدرسین بقم.

طبری، ابو جعفر محمّد بن جریر، تفسیر طبری، بیروت، دارالفکر، 1415ق.

طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، قم، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین قم، 1418ق.

طوسی، محمّد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دفتر تبلیغات اسلامی، 1409ق.

عمادی، ابوالسعود محمّد بن محمّد بن مصطفی، ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

قرطبی، ابو عبداللّه محمّد بن محمّد انصاری، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.

نسفی، ابوالبرکات عبداللّه بن احمد بن محمود، مدارک التنزیل و حقائق التأویل، چاپ دوم: قاهره، دارالشعب، 1372.

نحوی اندلسی، ابو حیان محمّد بن یوسف بن علی، بحرالمحیط، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1411ق.


1 سید محمّد طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 349.

2 سید محمود افندی آلوسی، روح المعانی، ج 24،ص 31.

3 دخان / 49.

4 زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 98.

5 آلوسی، روح المعانی، ج 24، ص 129.

6 خطیب قزوینی، علوم البلاغة، ص 7-8.

7 احقاف / 20.

8 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ص 61.

9 طبری، تفسیر طبری، ج 6، ص 171.

10 جصاص، احکام القرآن، ج 2، ص 586.

11 طوسی، التبیان، ج 6، ص 532.

12 طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 165.

13 قرطبی، تفسیر قرطبی، ج 5، ص 307.

14 همان، ج 11، ص 36.

15 بیضاوی شافعی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر بیضاوی)، ج 1، ص 522.

16 نسفی، مدارک التنزیل و حقائق التأویل، ج 1، ص 310.

17 نحوی اندلسی، بحر المحیط، ج 2، ص 114.

18 ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 267.

19 همان، ج 2، ص 195.

20 دخان / 49.

21 زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 200.

22 عمادی، ارشاد العقل السلیم إلی مزایا الکتاب الکریم، ج 6، ص 112.

23 آلوسی، روح المعانی، ج 17، ص 170.

24 شوکانی، فتح القدیر، ج 1، ص 394.

25 طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 1، ص 316.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان