ماهان شبکه ایرانیان

جرعه ای از زلال وحی(انسان در آینه قرآن)

در بین مجموعه اموری که آشنایی با آن ها، در روند کمال یابی انسان مؤثر و مهم تلقی می شود، هیچ امری به اندازه شناخت خود انسان و ویژگی های وجودی او اهمیت ندارد

اهمیت انسان شناسی

در بین مجموعه اموری که آشنایی با آن ها، در روند کمال یابی انسان مؤثر و مهم تلقی می شود، هیچ امری به اندازه شناخت خود انسان و ویژگی های وجودی او اهمیت ندارد. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: «برترین شناخت ها آن است که انسان خود را بشناسد». ایشان در جای دیگر می فرماید: «هر کس خود را نشناسد، از راه نجات دور گشته به گمراهی گرفتار می شود». بر این اساس، قرآن کریم در کنار دعوت به مطالعه و بررسی کتاب آفرینش و جهان طبیعت، به مطالعه و دقت در وجود آدمی نیز تأکید دارد. در یک مورد می فرماید: «در زمین و در وجود خود شما، نشانه هایی برای افراد بایقین است؛ چرا در آن ها دقت نمی کنید». رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز در اشاره به یکی از دستاوردهای مهم خودشناسی می فرماید: «آگاه ترین شما بر خویش، داناترین شما به پروردگار است». در یک مورد دیگر هم وقتی یکی از همسران آن حضرت از ایشان می پرسد: چه موقعی انسان بهتر می تواند خدا را بشناسد؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله پاسخ می دهد: «آن گاه که خود را بشناسد».

هدف از شناخت انسان

انسان شناسی از جنبه های گوناگونی اهمیت دارد. در فرهنگ اسلامی نیز، بر دو هدف مهم در انسان شناسی تأکید می شود: اول این که شناخت انسان راهی است برای خداشناسی. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «هرکس خود را بشناسد، خدا را می شناسد». وقتی از امام صادق علیه السلام در تفسیر این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند که دانش را هر چند در چین باشد بیاموزید، آن حضرت فرمود: «مقصود، شناخت انسان است؛ زیرا شناخت پروردگار در آن نهفته است». دوم آن که لازمه برآوردن نیازهای مادی و معنوی انسان، شناخت ویژگی های وجودی اوست. تنها در صورتی می توان به کمال یابی انسان کمک کرد و برای او تکلیف و وظیفه معیّن ساخت که شناخت کافی از حقایق وجود او و نیازهایش در دست باشد. علی علیه السلام در یکی از سخنان خود می فرماید: «عارف کسی است که خود را بشناسد و به کمک این شناخت، خود را از بردگی نجات دهد و از آن چه او را از کمال دور می سازد، پاک و منزّه سازد».

آفرینش انسان

از مجموعه آیاتی که خلقت آدم را بیان می کنند، چنین به دست آمده است که قرآن، انسان را معجونی می داند که مرکب از ماده و روح که اگر جنبه مادی آن را در نظر بگیریم و به تحلیل آن بپردازیم، به خاک و گل تیره رنگ و بدبویی می رسیم که لجنی بیش نیست، و اگر به جنبه معنوی آن توجه کنیم، دارای روحی است که از نظر عظمت و شایستگی، به مرحله ای رسیده است که خدا آن را به خود نسبت می دهد.

روح و روان واقعیت انسان

آیات قرآن، واقعیت انسان را همان روح و روان، و نفس و جان او می داند. بدن، ابزار کار اوست. اگر این ابزار از دست برود، روح نمی تواند کاری صورت دهد یا به تکامل لازم دست یابد. آیات چندی از قرآن، به این حقیقت دلالت دارند که واقعیت انسان، همان روح اوست. از جمله، قرآن در اشاره به اتفاقی که به هنگام مرگ برای انسان می افتد، می فرماید: «بگو فرشته مرگ بر شما گمارده شده است که شماها را می گیرد و آن گاه به سوی پروردگار خود بازمی گرداند»؛ یعنی فرشته مرگ، امری که واقعیت شما را تشکیل می دهد دریافت می کند و آن را به نزد پروردگار عالم می بَرد که آن عبارت از روح و روان است.

ارزش های انسان در قرآن

در قرآن برای انسان اوصاف و ارزش های فراوانی ذکر شده که به برخی از آن ها اشاره می شود. انسان خلیفه خدا در زمین است. ظرفیت علمی انسان، بزرگ ترین ظرفیت هایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد. او فطرتی خدا آشنا دارد.

او شخصیتی مستقل و آزاد دارد، امانت دار خداست و رسالت و مسؤولیت دارد. او از یک کرامت و شرافت ذاتی برخوردار است. او از وجدانی اخلاقی برخوردار است و به حکم الهامی فطری، زشت و زیبا را درک می کند. او جز به یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی گیرد. نعمت های زمین برای انسان آفریده شده است. خدا او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را بپرستد و فرمان او را بپذیرد، پس وظیفه او اطاعت امر خدا است. او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی یابد و اگر خدای خویش را فراموش کند، خود را فراموش می کند و نمی داند که کیست؟ و برای چیست؟ و چه باید کند و کجا باید برود؟

نکوهش انسان در قرآن

قرآن کریم، در عین حال که انسان را به عالی ترین مدح ها ستایش می کند، بزرگ ترین ملامت و نکوهش هایش هم درباره انسان است. از آن شمار می خوانیم: او بسیار ستمگر و بسیار نادان است. او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است. آن گاه که خود را بی نیاز می بیند، طغیان می کند. او عجول و شتابگر است.

او هرگاه به سختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند، ما را در هر حال، به یک پهلو افتاده یا نشسته و یا ایستاده می خواند. ولی همین که گرفتاری را از او برطرف کنیم، گویی چنین حادثه ای پیش نیامده است. او تنگ نظر و مُمسک است. او مجادله گرترین مخلوق است.

می ورزد.

رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن

پس از آشنایی با وجود ستایش ها و ملامت های بسیاری که در قرآن برای انسان ذکر شده، معمولاً این پرسش مطرح می شود که علت این ستایش ها و نکوهش ها چیست؟ آیا انسان از نظر قرآن یک موجود زشت و زیباست؟ آیا انسان یک موجود دو سرشتی است؟ نیمی از سرتش نور است و نیمی تاریکی؟ چگونه است که قرآن، هم او را فراوان، ستایش و هم در مواردی، نکوهش می کند؟

استاد شهید مطهری در پاسخ به این پرسش می فرماید: «نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوّه دارد و باید آن ها را به فعلیت برساند، و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد، ایمان است.

انسانِ منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خون ریز است، بخیل و مُمسک است، کافر است، از حیوان پست تر است».

برتری انسان بر سایر موجودات

در بینش مکتب اسلام، انسان بر دیگر موجودات آفرینش برتری دارد. قرآن در آیه ای می گوید: «ما انسان را گرامی داشتیم و او را بر خشکی و دریا مسلط ساختیم و از روزی های پاکیزه نصیبش گردانیدیم و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیدیم». براساس این آیه، انسان مورد کرامت الهی قرار گرفته و به برکت شایستگی هایی که خدا به او داده، بر دشت و دمن و خشکی و دریا تسلط یافته است. او با به کارگیری این نعمت ها، توان و قدرت برتری بر کائنات را در خود می بیند و از این رهگذر، امکان فراهم سازی رشد و تعالی کمالات انسانی و ارزش های الهی در وجود او مهیّا می گردد.

انسان خلیفه خدا

در فرهنگ الهی اسلام، انسان خلیفه خدا معرفی می شود؛ یعنی او باید آن چنان موجودی برتر و والا باشد که بتواند جانشین و نماینده خدا در روی زمین به شمار آید. در آیاتی از قرآن، به این ویژگی انسان تصریح شده است: «به یاد آر هنگامی را که پروردگار تو به فرشتگان گفت: می خواهم در زمین خلیفه و جانشینی قرار دهم. آنان گفتند: آیا کسی را در زمین جانشین قرار می دهی که فساد و خون ریزی کند؟ ما تو را از طریق حمد و ثنا تسبیح می گوییم. خداوند به آن ها فرمود: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید». راستی، منظور از جانشینی خدا چیست، به نظر می رسد مقصود از خلافت از سوی خدا، این است که انسان با وجود خود، وجود خدا، و با صفات و کمالات خود، صفات و کمالات خدا، و با عمل خود، افعال خدا را ترسیم کند و آینه ایزدی گردد و به سخن دیگر، با کلیه ویژگی های وجودی و فعلی خویش، کمالات و صفات حضرت حق را نشان دهد و یک چنین مقام و موقعیتی، فقط از آنِ انسان است.

دلیل جانشینی انسان از خد

در قرآن کریم، در مواردی درباره این که چرا از میان تمام موجودات و مخلوقات، افتخار جانشینی نصیب انسان شد توضیح داده شده است. در یک مورد، خداوند در پاسخ فرشتگان که می گویند: موجود خاکی که زندگی پر تزاحم او با فساد و خون ریزی توأم است، چگونه می تواند جانشین خدا گردد و با شئون خود، مظهر اسما و صفات خدا شود؟ به یک پاسخ عمیق، ولی کوتاه بسنده می کند: «من چیزی را می دانم که شما نمی دانید» و سپس در آیات بعدی، با گستردگی جوابی می دهد که فرشتگان قانع می شوند. «خداوند اسماء را به آدم آموخت، سپس آن ها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می گویید، مرا به آن اسما آگاه سازید. فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو منزهی. ما جز آن چه به ما تعلیم داده ای، نمی دانیم. تو دانا و حکیم هستی». گفته شده که مقصود از تعلیم اسما، تعلیم اسرار و رمزهای جهان آفرینش است. این اسرار در چشم انداز آدم علیه السلام قرار گرفت، ولی فرشتگان را استعداد و شایستگی درک چنین حقایق و اسراری نبود.

انسان مسجود ملائکه

برای این که افراد از ارزش واقعی وجود خود آگاه شوند، قرآن به شیوه ها و توصیف های گوناگونی از حقیقت انسان سخن گفته است. از جمله در یک دسته از آیات، از انسان به عنوان مورد سجده ملائکه یاد می کند. بی تردید دستور سجده بر آدم، بی جهت نبوده است. اگر آدم گُل سرسبد آفرینش نبود، هرگز مورد تکریم و تعظیم ملائک قرار نمی گرفت. چیزی که موجب چنین فرمانی شد، همان آگاهی آدم از راز و رمز هستی و اسرار جهان آفرینش است که فرشتگان هم توان تحمل آن را نداشتند. از همین دستورِ سجده ملائکه بر انسان، به خوبی روشن می شود که انسان گوهر گران بهایی است؛ زیرا ملائکه که پیوسته فرمان بردار خدا هستند و آنی از فرمان او سرپیچی ندارند و همواره پیشانی خضوع بر آستان او می سایند، مأمور به تعظیم و تکریم انسان می گردند.

انسان امانت دار خدا

قرآن کریم، انسان را حامل امانت الهی می داند؛ امانتی که آسمان ها و زمین و کوه ها از حمل آن شانه خالی کردند، ولی انسان این بار امانت را به دوش کشید. بر پایه آیات قرآن، انسان ها پس از قبول امانت، به سه طایفه تقسیم می شوند: گروهی مشرک، گروهی دیگر منافق و گروهی هم مؤمن می شوند. دو گروه اول به جهت خیانت به آن امانت کیفر دیده و گروه سوم مورد رحمت الهی واقع می گردند.

انسان، هدف آفرینش

براساس آموزه های قرآن، در عین این که جهان خلقت می تواند اهداف متعددی داشته باشد، ولی در میان این اهداف، انسان به صورت هدف بالاتر و برتر آن ترسیم گردیده است. در دسته ای از آیات، به صراحت به این حقیقت اشاره شده است و در دسته ای دیگر، به صورت غیرمستقیم. از آن شمار است آیاتی که می گویند جهانِ خلقت به گونه ای است که به نفع بشر تسخیر و رام شده و انسان از آن به صورت کامل بهره می گیرد. در آیه ای می خوانیم: «برای شما آن چه در آسمان و زمین است، تسخیر کرده است».

در بحث های کلامی هم به روشنی ثابت شده است که انسان هدف خلقت است تا کمالات وجودی اش به فعلیت برسد. البته این هدف هم در صورتی تحقق می یابد که انسان با اختیار و قدرتی که دارد، خود را از قله کمال به پستی پلیدی ها و زشتی ها نکشاند و صد البته این وقتی میسر است که تمام اعمال و رفتار و کردار خویش را بر طبق قوانین و مقرراتی که خداوند برای او تعیین و مشخص کرده، تنظیم کند و از حدود خود تعدّی و تجاوز ننماید.

نتایج وجود سرشت مشترک در انسان ها

اعتقاد به وجود سرشت مشترک در انسان ها، مبنای نظری مناسبی را برای برخی از مباحث و نظریه ها فراهم می سازد. ارائه نظام تربیتی عام و جهانی برای همه انسان ها، امری است که در نتیجه پذیرش سرشت و ذات مشترک برای انسان ها موجّه و معقول خواهد بود. تنها در چنین صورتی است که می توان اصول و اهدافی عام برای تعلیم و تربیت مطرح کرد. همین طور است طرح مباحثی چون حقوق بشر که این اصل هم مبتنی بر پیش فرض هایی است که یکی از آن ها، یکسان دانستن حقیقت همه انسان هاست. تنها در صورت قبول وجود سرشت مشترک انسانی، اعتقاد به حقوق بشر عام قابل پذیرش است در غیر این صورت، نمی توان از چیزی به نام حقوق بشر دفاع منطقی کرد.

مختار بودن انسان

در طول تاریخ، در این باره که انسان در کارهایش اختیار دارد یا مجبور به انجام آن هاست، نظراتی پیدا شده است. از مراجعه به متون دینی و به ویژه از دقت در مضمون آیات قرآنی، به خوبی معلوم می شود که در جهان بینی الهی اسلام، اندیشه مختار بودن آدمی مورد تأیید است، البته این سخن به معنای مختار محض بودن او نیست؛ بلکه منظور این است که به رغم همه عوامل و شرایط و با حفظ حاکمیت قدرت و اراده الهی، بشر قادر به انجام افعالی است که اگر اراده می کرد، می توانست آن ها را انجام ندهد و به گونه دیگر رفتار کند. پس مسؤولیت اعمال ارادی بر عهده اوست. بعثت پیامبران و نازل شدن وحی و آیات مربوط به آزمایش انسان و مسؤولیت های اخلاقی اعمال، این ادعا را به طور کامل تأیید می کند در قرآن هم آیات بسیاری به این امر دلالت دارد.

کمال نهایی انسان

موجود کامل، موجودی است که به اهداف و غایات خود که برای آن خلق شده و در درون خود استعداد رسیدن به آن ها را داراست، رسیده باشد. بر این اساس، انسان درهر جنبه از جنبه های وجود خود به فعلیت برسد و استعدادهایش بارور گردد، در آن جنبه به کمال رسیده است. از طرف دیگر، کمال یافتن آن بُعد از ابعاد وجود انسان ملاک کمال واقعی او به شمار می آید که او را به سعادت واقعی اش برساند. بر پایه آموزه های قرآن، کمال واقعی انسان در استکمال بُعد نظری و عملی اوست. هدف بُعد عملی انسان، رسیدن به مقام عبودیت و کمال بعد نظری او، شناخت خداوند سبحان است که گاه از آن به لقاءُ اللّه تعبیر می شود. در فرهنگ قرآنی، از جامع بین کمال نظری و عملی انسان به «قرب الهی» تعبیر می شود. کسی که به مقام قرب الهی نایل شود، هم از کمال نهایی جنبه عملی و هم لقاءاللّه بهره مند می گردد.

ویژگی های انسان کامل از نگاه قرآن

در متون دینی از جمله قرآن کریم، بخش مهمی از آیات به تبیین ویژگی های انسان کامل اختصاص دارد. تفکر و تأمل در محتوای این آیات، ابعاد همه جانبه شخصیت انسان آرمانی و کامل را از نظر اسلام بیش تر روشن می سازد. از جمله اوصافی که برای انسان آرمانی و واقعی در آیات و روایات ذکر شده، این است که: «انسان آرمانی، اسلام خود را مسافر راه لقاءِ پروردگار می داند». «انسان کمال یافته در پرتو تعالیم دینی، می داند که دل و جان به دوست سپردن و بالاترین محبت ها و عشق ها را نثار او کردن، به دست آوردن بالاترین ارزش هاست». «انسان کامل، سعادت خویش را در دل نبستن به دنیا و مظاهر آن می بیند و دنیا را گذرگاه و پلی به سوی ابدیت می داند». همین طور «انسان کامل، به شدت دگرخواه است و از غم انسان ها رنج می برد».

راه های کمال جویی

در منابع دینی، همان گونه که چهره مطلوب انسان ترسیم شده و ویژگی های او مورد اشاره قرار گرفته، راه های رسیدن به این مرتبه از کمال نیز معرفی شده است. در قرآن، بیش از هر امری بر ایمان و عمل صالح تاکید شده است واز این دو، به عنوان بال پرواز و صعود آدمی به سوی پروردگار یاد شده است.

عمل صالح، عبارت از عمل بر پایه وحی و وظیفه و تکلیف است که عبادات از مصادیق بارز آن به شمار می آیند. افزون بر این، قوت ایمان و هدایت نیز زمینه انجام عمل صالح را تقویت می کنند؛ در مقابل، گناهان و ترک اعمال نیکو، باعث تضعیف ایمان و کوتاهی در عمل صالح می شوند. از جمله عوامل موثر در رسیدن به کمال مطلوب، تعقل و آگاهی است که در قرآن بیش از سیصد بار به آن دو تاکید شده است. تقوا، خویشتن داری، مراقبت نفس و رعایت حدود الهی، از دیگر عوامل موثر رسیدن آدمی به کمال نهایی است که در آیات فراوانی به آنها تصریح شده است.

انسان و ایمان مذهبی

امتیاز انسان بر سایر حیوانات، در ناحیه آگاهی ها و گرایش های اوست. گرایش های والا ومعنوی انسان، زاده ایمان و اعتقاد و دل بستگی های او به برخی حقایق در این جهان است که آن حقایق، هم ماورای فردی هم ماورای مادی است و انسان بدون ایده و آرمان و ایمان، نمی تواند زندگی سالمی داشته باشد.

قرآن کریم در این باره که کدام ایمان می تواند امکان سعادت انسان را فراهم سازد و او را از سرگردانی و تحیر رهایی بخشد، افزون بر تصریح به این امر که ایمان مذهبی، جزء سرشت انسان هاست، دستور می دهد که «حق گرایانه روی خود را به سوی دین کن. همان که سرشت خدایی است که مردم را بر آن سرشته است». و در جای دیگر، ضمن نکوهش گرایش به آیین های دیگر می فرماید: «آیا چیز دیگری جز دین خدا را جست وجو می کنند و حال آن که هر کس که در آسمان ها و زمین است، سر بر فرمان خدا دارد».

آثار روانی ایمان در انسان

ایمان مذهبی، آثار نیک فراوان دارد؛ چه از نظر تولید بهجت و انبساط، چه از نظر نیکو ساختن روابط اجتماعی و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتی های ضروری که لازمه ساختمان این جهان است.

استاد مطهری در اشاره به گوشه ای از آثار ایمان مذهبی می فرماید: «اولین اثر ایمان مذهبی، از نظر بهجت زایی و انبساط آفرینی، خوش بینی است؛ خوش بینی به جهان و خلقت و هستی».

بر این اساس، قرآن کریم هم می فرماید: «هرکس از توجه و یاد من رو برگرداند، زندگی ای تنگ و پر از فشار خواهد داشت».

دومین اثر ایمان «روشندلی» است. انسان همین که به حکم ایمان مذهبی، جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشن بینی، فضای روح او را روشن می کند. سومین اثر آن، «امیدواری» به نتیجه خوب تلاش خود است. چون می داند:«اگر خدا را یاری کند خداوند نیز او را یاری می کند». چهارمین اثر ایمان «آرامش خاطر» است و در نهایت، اثر دیگر ایمان مذهبی، برخورداری از «لذت معنوی» است.

راه های شکوفایی و کمال انسان

از دید جهان بینی اسلامی، انسان موجودی آزاد، مختار و انتخابگر آفریده شده است و سرنوشت وی به دست خود اوست.

راه هایی که قرآن برای انسان ذکر می کند که از راه پیمودن آن ها، می تواند به سعادت واقعی دست یابد، عبارت اند از:

1. اندیشه و تفکر در شناخت خود و جهان که می تواند از راه آن، مسیر صحیح را از غیر صحیح تشخیص دهد.

2. علم رشدآفرین: اگر انسان تفکر خویش را به کار گیرد، درهای علم و دانش به روی او باز می شود. اگر علوم رشدآفرین را دنبال کند، بدون تردید در مسیر کسب کمال قرار گرفته، به کسب رضا و خشنودی خدا نایل می گردد.

3. پرهیز از پیروی های نسنجیده: اسلام نه تنها به تفکر و اندیشه و کسب رازهای جهان در حدود رشد انسانی دستور داده، بلکه او را از تقلید و پیروی های نسنجیده باز داشته است.

گذشته از این، اموری چون پرهیز از گرایش به شرق و غرب، شخصیت زدگی، داشتن نظام تربیتی مناسب و... را از جمله راه های شکوفایی کمال و تعالی انسان معرفی کند.

ضرورت تعدیل و رهبری غرائز انسان

در نهاد انسان، سائقه های متضاد و مختلفی چون حق طلبی، حقیقت دوستی، عدالت خواهی، نیک جویی، خودخواهی، سودجویی، مقام طلبی، ثروت اندوزی، شهرت خواهی وجود دارد. یک نوع از این کشش ها، از روح ملکوتی او و دیگری از وجهه مادی و خاکی او سرچشمه می گیرد. موضع گیری قرآن در برابر این دو دسته از گرایش ها آن است که هر غریزه ای در قلمرو خود اصلی است در زندگی انسان، از این جهت، نباید اعمال غریزی، مایه سرکوبی غریزه های دیگر گردد؛ در غیر این صورت، حیات مادی و معنوی انسان، دستخوش اختلال می گردد. هر نوع از غرایز در متن روان انسان حضور دارند و بعدی از ابعاد روح و روان او را تشکیل می دهند. از این جهت، صحیح ترین راه برای تربیت او، تعدیل خواست ها و رهبری غرایز است، به گونه ای که همگی را با هم هماهنگ کرده، تا انسان را در مسیر تکاملی که برای آن آفریده شده است، قرار دهند و او را یاری کنند.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان