در چهارده قرن و ربع که از طلوع خورشید اسلام می گذرد، شخصیت های بزرگ و عالمان برجسته ای پا به عرصه اجتماع نهاده و به نورافکنی و هدایت مردم همّت گمارده اند، به گونه ای که اگر این دانشمندان سترگ در این عرصه روشنگری نمی کردند، چه بسا پرده های ابهام چهره واقعی اسلام و تشیّع را می پوشاند، تو گویی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در پیام خود به این روشنگران بزرگ قرن، اشاره کرده، و در باره آنان چنین می گوید:
«یحملُ هذا الدّینَ فی کلّ قرن عدول ینفُون عنه تأویلَ المبطلین وتحریفَ الغالین و انتحالَ الجاهلین کما ینفی الکیرُ خبثَ الحدید».
«مسئولیت این دین را در هر عصر و زمانه ای عالمان پرهیزکاری به دوش می کشند و از چهره آن، تأویل باطل گرایان و تحریف غالیان، و انحراف های جاهلان را می زدایند، همچنان که کوره آهنگران، ناخالصی های آهن را پاک می سازد».
بر این پایه، نگاهی به قرن چهاردهم اسلامی می افکنیم، قرنی که چنگال استعمار بر پیکره جهان اسلام فرو رفت و با فروپاشی خلافت عثمانی، آن را پاره پاره ساخت، و به صورت کشورهای کوچک و ضعیفی درآورد تا لقمه های چربی برای استعمارگران غربی باشد.
در این عصر توفانی، برجستگانی از علمای اسلام در مناطق مختلف به بیدارگری و حفظ کیان اسلام پرداختند که بازگویی اسامی همه آنان برای ما امکان پذیر نیست.
هرگاه از مراجع تقلیدی مانند میرزای شیرازی بزرگ و محقق خراسانی و آیة اللّه نائینی و آیة اللّه اصفهانی بگذریم، در طبقه بعد که بیشتر آنان را نویسندگان پرتوان و روشنگران نیرومند تشکیل می دهند، کسانی را در آیینه جهاد می بینیم که مصداق بارز حدیث یاد شده می باشند. البته این سخن بدان معنا نیست که زحمات دیگران را نادیده بگیریم و برخدمات علمی و قلمی آنان ارج ننهیم. تنها در عراق و شام، از چهار شخصیت نام می بریم که به حق استوانههای دانش و حافظان و نگهبانان دین بوده، و از هر نوع خدمت و لو به قیمت دربدری و تبعید فروگذار نکردند:
این شخصت های بزرگ عبارتند از:
1. آیة اللّه شیخ محمّد جواد بلاغی (1384 1352 ه··· ).
2. آیة اللّه سید محسن امین جبل عاملی (1384 1373 ه··· ).
3. شیخ محمّد حسین آل کاشف الغطاء (1294 1373 ه··· ).
4. سید عبدالحسین شرف الدین عاملی (1290 1377 ه··· ).
ما از میان ستارگان درخشان آسمان علم و دانش نجف و عراق و شام، به اسامی این چهار نفر اکتفا کردیم درحالی که آسمان نجف، آسمان «باب مدینة العلم» مملو از ستارگان پرفروغی است که هم اکنون ما به نور دانش آنان به پیش می رویم.
از آنجا که این بزرگداشت به عنوان تقدیر از زحمات پرارزش شخصیت اخیر یعنی مرحوم آیة اللّه علاّمه سید شرف الدین عاملی برگزار شده است، به بیان برخی از ویژگی های او اکتفا می ورزیم. مسلّماً در مقالات دیگر به گوشه های دیگری که ما از آن سخن نگفتیم، اشاراتی شده یا خواهد شد.
اگر آن ضابطه کلّی منطقی صحیح باشد که می گویند معرِّف باید اَجْلی از معرَّف باشد، من و امثال من، باید مهر خاموشی بر لب زنند و در مورد این شخصیت والا سخن نگویند و میدان را به قهرمانان دیگر که از بیانی پرتوان و قلمی برتر برخوردارند، بسپارند تا بتواند نیمرخی روشن از چهره این شخصیت اسلامی، ترسیم کنند.
ولی از آنجا که این گوینده و نویسنده ناتوان می خواهد با سرمایه ای اندک، در شمار خریداران یوسف درآید، علاقه مند است در این مورد سخن بگوید تا از بوستان حیاتش گلی برگیرد.
از میان جوانب متعدد زندگی مرحوم علاّمه شرف الدین ما به مجاهدت های گوناگون او اشاره کرده و در این مورد به گزیده گویی می پردازیم:
1. توجه به فرهنگ و دانش
مرحوم شرف الدین عاملی در سال 1290 قمری در شهر کاظمین دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار او به نام سید یوسف شرف الدین برای تحصیل از جبل عامل به عراق آمده و در کاظمین که بستگان زیادی در آنجا داشتند؛ سکنی گزیده بود.
هنوز یک سال از عمر شرف الدین نگذشته بود که پدرش تصمیم گرفت کاظمین را به قصد تحصیل در نجف ترک کند. و هشت سال با فرزند عزیزش در نجف زندگی کرد، و کودک خردسال او توانست در این مدّت به مکتب خانه رفته، قرآن را فرا گیرد. آنگاه پدر در سال 1298 تصمیم گرفت که عراق را به قصد جبل عامل ترک گوید و خانواده خود را نیز همراه خود به جبل عامل منتقل کند.
شرف الدین خردسال تا هفده سالگی در موطن آباء و نیاکان خود به تحصیل پرداخت و در این مدّت توانست ادبیات عرب، منطق و اصول فقه را فراگیرد و تا حدّ شرائع الاسلام تحصیل کند.
تحصیلات وی به پایه ای رسید که لازم دید لبنان را به قصد عراق ترک گوید و در دانشگاه بزرگ و دیرینه شیعه یعنی نجف اشرف تحصیل کند، و لذا در سال 1310 به همراه همسر خود رهسپار عراق شد، و چون مرجعیّت بزرگ آن روز در سامرّا متمرکز بود، به سامرا رفت، ولی پس از درگذشت میرزای شیرازی بزرگ در سال 1312، سامرا را به قصد تحصیل در نجف ترک گفت.
او در مدّت اقامت خود در نجف، از حوزه درسی شخصیت های عظیم فقهی و اصولی و رجالی بهره کامل برد، از مشایخ او می توان افراد زیر را نام برد:
1. شیخ محمّد طه نجف (م1323)
2. آخوند خراسانی (1255 1329)
3. شیخ عبداللّه مازندرانی (م1330)
4. سید محمّد کاظم یزدی (1247 1337)
5. میرزا حسین نوری (1254 1320)
و دیگر شخصیت های علمی که اسامی آنها در شرح زندگانی او به تفصیل وارد شده است.
سرانجام وی پس از طی مدارج کمال علمی، در حد اجتهاد در نهم ربیع الأوّل 1323 رهسپار لبنان گشت تا مسئولیت بزرگ منطقه را از نظر علمی و سیاسی برعهده گیرد. البته بازگشت او به جبل عامل به دعوت مردم صور که یکی از شهرهای استان صیدا است، صورت گرفت. او پس از ورود به صور دریافت که بی بهره ماندن از دانش و علوم روز، مایه عقب ماندگی جامعه شیعه شده است، از این جهت به فکر بالا بردن سطح علمی این گروه افتاد.
به دیگر سخن: او به هنگام ورود به بیروت احساس کرد که جامعه شیعه از عقب مانده ترین طوائف لبنان است، و ریشه آن در بی بهرگی از علم و دانش بازگردد. در آن زمان، مراکز علمی و صنعتی در دست مسیحیان مارونی و مشاغل پَست و پایین در اختیار پیروان اهل بیت علیهم السلام بود. او تصمیم گرفت برای مبارزه با دیو جهل، به ترویج فرهنگ بپردازد و علم و دانش را وارد خانه های شیعیان کند. نخستین گام این بود که دبیرستانی را به عنوان «کلیة الجعفریة» در شهر «صور» تأسیس کرد و به هنگام افتتاح این مرکز جمله ای را گفت که شبیه گفتار جدّ بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد و اگر من این جمله را در میان کلمات قصار امام علی علیه السلام می دیدم، هرگز در نسبت آن به آن امام تردید نمی کردم، ولی این گفتار از فرزند امیرمؤمنان است و فرزندان صالح پیوسته منعکس کنندگان کمالات پدران می باشند. وی به هنگام افتتاح، ضمن سخنان پربارش فرمودند: «لا ینتشر الهُدی إلاّمن حیثُ انتشر الضلال»
«از همان دری که گمراهی و انحراف وارد جامعه می شود، باید از همان در هدایت و رستگاری را وارد کرد».
و به تعبیر دیگر باید از تاکتیک های دشمنان بهره گرفت و محتوای را عوض کرد. آنان با ساختن مدارس و مراکز علمی، مسلمانان را به سوی مسیحیت و الحاد سوق داده اند و باید از همین راه، آنان را به اسلام و تقوا هدایت کرد.
توجه این مرد بزرگ به فرهنگ عمومی، نشانه این است که او حامل غم امّت و اندوه اجتماع بوده و همه جامعه را فرزند خود می دانست.
2. گشودن باب گفتگو میان مسلمانان
پس از رحلت رسول خدا دو نوع خط فکری بر مسلمانان حاکم گشت:
1. خط پیروی از اهل بیت علیهم السلام که امامت و رهبری اهل بیت علیهم السلام را مطرح می کرد.
2. خط پیروی از خلافت برگزیده که در سقیفه ترسیم گردید.
پیروان این دو گروه، پیوسته، درگیر مناقشات و احیاناً مخاصمات و خونریزی ها بوده اند و کمتر حاضر می شوند برادروار در کنار یکدیگر بنشینند و مطالب همدیگر را بشنوند و سرانجام بر مشترکات تکیه کنند، و نقاط اختلافی را در پرتو گفتگو به سامان برسانند.
در زمان شیخ شیعه محمد بن نعمان مفید (336 413 ه··· ) و پس از وی در دوران زعامت سید مرتضی (355 436 ه··· ) کم و بیش درهای گفتگو به روی هر دو گروه گشوده شد، امّا با سپری گشتن زمان، وضع به حالت سابق برگشت و در دوران خلافت عثمانی در غرب سرزمین اسلامی، سوء تفاهم ها تشدید شد و شیعه به عنوان یک عنصر دور از واقعیّت اسلام تلقی گشت.
مرحوم شرف الدین احساس کرد که باید باب گفتگو را گشود و با سران هر طائفه به سخن نشست و حقایق را از نزدیک بازگو نمود، و مشترکات را که بر مفترقات فزونی دارد به رخ کشید، و نقاط اختلاف را با دلیل و برهان مطرح کرد. آن هم نه به آن امید که سران قوم به تشیع برگردند، بلکه در اثر آشنایی آنان با واقعیت ها، از تعصب ها کاسته شود و فاصله ها کمتر گردد تا در عصری که چنگال استعمار در پیکر جهان اسلام فرو رفته، همه مسلمانان در صف واحدی قرار گیرند. از این جهت، در سال 1329 تصمیم به سفر به مصر گرفت و از طریق دریا خود را به قاهره رساند، در حالی که حدود چهل بهار از عمر او می گذشت. و در قاهره در اثر حضور در دروس شیخ أزهر شیخ سلیم بشری (1335 ه··· ) توانست خود را به عنوان یک دانشمند آگاه مطرح کند و باب گفتگوی مذهبی را بگشاید. پس از یک مذاکره، سرانجام تصمیم بر این گرفته شد:
پرسش هایی از طرف شیخ أزهر پیرامون تشیّع مطرح گردد، و سید به تشریح پاسخ آنها بپردازد، این پرسش ها و پاسخ ها، پس از گذشت ربع قرن تحت عنوان «المراجعات» به زیور طبع آراسته گردید.
نخستین نامه شیخ أزهر، مورخ ششم ذی القعدة الحرام 1329 است. شیخ أزهر مظهر ادب و اخلاق بود، ادب از مجموع نامه های او جوانه می زند. او خطاب خود را به طرف مذاکره خود که از او جوان تر بود، چنین آغاز کرد:
«سلام علی الشریف، العلاّمة الشیخ عبدالحسین الموسوی ورحمة اللّه وبرکاته».
او در این نخستین نامه، هدف خود را از مکاتبات، روشن شدن معتقدات شیعه و راه و روش آنها معرفی می کند و آخرین نامه او مورخ اوّل جمادی الاولی 1330 ه··· می باشد.
تقریباً با نگاشتن 56 نامه و دریافت 56 پاسخ، مجموع این مراسلات به پایان رسیده و خوشبختانه این کتاب پس از انتشار با استقبال عظیم جهان اسلام روبرو گشت، و هر فرد بی غرضی این کتاب را مطالعه کند، به مواضع حق شیعه و لااقل برهانی بودن معتقدات آنان صحه می گذارد، هر چند ممکن است، از آیین موروثی خود دست برندارد.
مرحوم شرف الدین راه بحث و گفتگو را گشود و اگر این خط پس از وی دنبال می شد، جهان اسلام، از نظر وحدت و خوش بینی به یکدیگر از موقعیت بهتری برخوردار می گشت.
3. بررسی مسائل خلافی در فقه
اختلاف فقیهان در مسائل فقهی مایه شکوفایی دانش فقه است، زیرا التقای دو فکر در فقه، بسان به هم رسیدن دو سیم مثبت و منفی برق می باشد که از آن نور تولید می شود، و اگر گفتگوهای خلافی در میان علما و دانشمندان نبود، فقه اسلامی به این حدّ از تکامل نمی رسید. در حقیقت اختلاف فقیهان به سان اختلاف دو پیامبر بزرگوار مانند حضرت داوود و حضرت سلیمان علیهماالسلام است، با این که هر دو به نور وحی مجهّز بودند، امّا در داوری، دو نوع نظر داشتند ولی اختلاف این پدر و پسر خصمانه نبود، بلکه راهگشا بود، خداوند متعال می فرماید:
«وَ داوُدَ وَسُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فیهِ غَنَمُ الْقَومِ وَکُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدینَ فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ وَ کُلاًّ آتَینا حُکما و عِلما...»(2).
«... داوود و سلیمان را به خاطر بیاور هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان بی شبان قوم، شبانگاه در آن چریده بودند، داوری می کردند و ما بر داوری آنان گواه بودیم. ما حکم واقعی آن را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آنان شایستگی داوری و دانش فراوانی دادیم...».
از این جهت در دوران تدوین فقه، از قرن دوم به بعد، علم خلاف و آگاهی از آرای فقیهان، یکی از پایه های استنباط به شمار رفت و گروهی از فقها، کتابهایی تحت این عنوان یا برای این هدف نوشته اند، فقیهان اهل سنت کتابهایی مانند:
«اختلاف الفقهاء»، نگارش محمد بن جریر طبری (310 ه··· ).
«اختلاف العلماء»، نگارش ابوجعفر احمد بن محمد طحاوی (321 ه··· ). را به نگارش در آوردند.
همچنین در میان فقیهان شیعه کتاب های خلاف در فقه نوشته شده است، مانند:
«مسائل الخلاف فی الفقه»، نگارش سید مرتضی (355 436 ه··· ).
کتاب «الخلاف فی الأحکام»، نگارش ابوجعفر محمد بن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی (385 460 ه··· ).
حتّی علاّمه حلّی کتاب ویژه ای در اختلافات فقیهان شیعه نوشته و به نام «مختلف الشیعه» چاپ شده است. در این کتاب ها مسائل خلافی غالباً با اندک استدلالی بررسی می شود.
مرحوم شرف الدین مسائل خلافی مهم در فقه دو طائفه را تا حدّی شمارش کرده و بسیاری از آنها را به صورت گسترده در کتابی به نام «المسائل الفقهیه» مورد بررسی قرار داده است، و در حقیقت دو کتاب او به نام های «المراجعات» و «المسائل الفقهیه» بازگو کننده نقاط اختلاف در میان دو طائفه، و روشن کننده دلائل هر دو طرف است، و شگفت اینجاست که ادلّه احکام فقهی شیعه همگی در احادیث اهل سنت، موجود است و علامه شرف الدین آنها را مطرح کرده است.
گاهی وی در یک مسأله مهم کلامی، رساله جداگانه ای می نوشت مثلاً مسأله رؤیت خدا در قیامت، از عقایدی است که از خارج وارد حوزه اسلام شده و اهل سنّت اعم از اهل حدیث و اشاعره بر رؤیت خدا در آخرت تأکید دارند. مسلّماً رؤیت خدا در آخرت، مایه تجسیم و جهت دار بودن خدا است و پاسداری از اعتقادات صحیح اسلامی ایجاب می کرد که مرحوم شرف الدین گامی در این راستا بردارد، و لذا رساله مستقلی در این مورد به نام «حول الرؤیة» نوشته و در سال 1371 ه··· منتشر گردیده است.
4. بازشناسی حدیث سره از ناسره
شکّی نیست که گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در کنار گفتار خداست و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با ودیعه نهادن دو حجّت، از میان مسلمانان رفت. این دو حجّت یکی کتاب خداست و دیگری اهل بیت او که بیانگر سنت ها و احادیث و حافظان روایات او هستند. ولی متأسفانه بر اثر تحریم نقل حدیث در خلافت خلیفه دوم، تا سال 99 هجری، بسیاری از احادیث صحیح از اذهان رخت بربست، و در مقابل، یک رشته احادیث که نو مسلمانانی از یهود و نصاری نقل می کردند، در میان مردم رواج یافت.
در میان این گروه، ابوهریره تأثیرپذیری بیشتری از امثال کعب الأحبار پیدا کرده و در این میان قریب پنج هزار روایت از رسول گرامی صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده، درحالی که معاشرت او با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیش از سه سال و نیم نبوده است. برای نقادی احایث ابوهریره راه علمی این است که محتوای احادیث او با قرآن و یا سنّت قطعی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و حکم روشن خرد و تاریخ قطعی سنجیده شود. مرحوم شرف الدین این باب ابتکاری را به روی محدّثان گشود. محدّثان تا آن روز معیار صحت و سقم حدیث را عدالت و یا انحراف راویان حدیث می دانستند ولی ایشان علاوه بر نقد سند، نقد مضمون را نیز بر آن افزود، و از این طریق توانست بر بخشی از روایت های ابوهریره که در صحیحین آمده (و از نظر اهل سنت خدشه ناپذیر است)، خط بطلان بکشد.
عالم مجاهد معروف مصری «محمد غزالی» از این روش پیروی نموده و کتابی به نام «الحدیث النبوی بین أهل النقل والفهم» به رشته تحریر کشید، و نشر این کتاب، در کشورهای عربی، میان متحجّران، سر و صدای عجیبی ایجاد کرد، تا مدّتی سخنان امامان جمعه مکه و مدینه در نقد این کتاب، دور می زد.
ما نیز به پیروی از این روش، احادیث چهل صحابی را با شرح حال فشرده ای از آنان آورده ایم، و پس از نقل یک رشته روایات زیبا و آموزنده آنان، به نقد برخی از روایات آنها که با معیارهای پیشین تطبیق نمی کند، پرداخته ایم، و این کتاب در 724 صفحه منتشر شده و برای تقدیر از این کتاب همایشی نیز از طرف دارالحدیث قم برگزار شد.
اگر مسلمانان نقد مضمون را بر روش نقد سند حدیث می افزودند، سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که تالی تلو قرآن است، از یک رشته اوهام و پندارها که شکل حدیث به خود گرفته، پیراسته می شد و دستاویزی برای دشمنان اسلام پدید نمی آمد.
امروز گروهی از نوگرایان که تنها به قرآن دعوت می کنند و از سنّت چشم می پوشند، به همین روایات ضعیف تکیه کرده، و در نتیجه بر همه حدیث خط بطلان می کشند.
5. جهاد با استعمار
قهرمان گفتار ما در کنار جهاد علمی که نتیجه آن ده ها اثر ابتکاری در عرصه های فقه و اصول و کلام و حدیث و رجال است، به جهاد با دشمن خارجی نیز پرداخت، تا آنجا که از پای ننشست تا لبنان از قیمومت فرانسه به در آمد و استقلال خود را باز یافت.
پس از عقب نشینی حکومت خلافت عثمانی، غارتگرانِ غربی کشورهای اسلامی را میان خود تقسیم کردند:
سوریه و لبنان، سهم کشور فرانسه مدعی دمکراسی و آزادی گردید و هر دو کشور به صورت کشور واحد به نام «شام» تحت قیمومت فرانسه درآمد و به تعبیر خودشان «حکومت انتداب» تشکیل شد. کشوری که سال ها قبل از اسلام و پس از آن مرکز تمدّن بود، می بایست در قیمومت کشوری قرار بگیرد که از تمدن آن چهار قرن بیش نمی گذشت. در آن شرایط حساس و سرنوشت ساز، رجال دین که پیوسته سینه خود را در برابر دشمنان سپر می کردند و در پیشاپیش آنان مرحوم شرف الدین توانستند روحیه انقلابی مردم صور و صیدا و جنوب لبنان را برانگیزند. سرکوبی این نهضت، تهدیدها و هشدارها آغاز شد، تا آنجا که به خانه علم و دانش هجوم آوردند تا شرف الدین را دستگیر کنند و به جوخه اعدام بسپارند، ولی چون سیّد، خانه را قبلاً ترک گفته بود، از حقد و حسد، کتابخانه وی را به آتش کشیدند و قمستی از آثار او از بین رفت. او از طریق خاصّی خود را به دمشق رساند و با پیشوایان سوری به گفتگو نشست، ولی دشمن در تعقیب او بود، سرانجام او از طریق فلسطین رهسپار مصر گردید و در سرزمینی که هشت سال قبل در آنجا با شیخ أزهر به گفتگو نشسته بود، سُکنی گزید و در آنجا لباس سنتی مردم عراق را که همان کوفیه و عقال است در برداشت، و به صورت یک فرد غریب زندگی می کرد. سرانجام پس از یک سلسله مذاکرات توانست به جبل عامل بازگردد، و بار دیگر غم و اندوه ملت را به دوش کشد. گفتگو در اینجا فراوان است و مقاله، گنجایش آن را ندارد.
6. شرف الدین در آیینه گفتار معاصران
شخصیّت جهانی شرف الدین و آثار ماندگار او در معرّفی وی کافی و وافی است، و به گفتار این و آن نیازی ندارد، و به حکم مَثَل معروف «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطّار بگوید» ولی در عین حال برای کسانی که از دور، دستی بر آتش دارند و مایلند عظمت این شخصیت والا را از دیدگاه دیگران نیز دریابند، گفتار برخی از اساتید و معصاران او را در این جا منعکس می کنیم:
گفتار محقق خراسانی
استاد بزرگوار وی مرحوم محمد کاظم خراسانی از مراجع تقلید و مدّرس کم نظیر حوزه علمیه نجف در اجازه اجتهادی که به قهرمان گفتار ما داده است، او را چنین معرفی می کند:
«جناب سید شرف الدین موسوی که خداوند بر عزت او بیفزاید مجتهد مطلق و عادل موثق است و در سایه تلاش های علمی به مقامی رسیده است که او را از «اهل ذکر» قرار داده که بندگان خدا باید در مسائل شرعی و عقیدتی به آنها مراجعه کنند. سپاس خدای را که او به درجه بالایی از اجتهاد رسیده و پرچم نیابت ولی عصر(عج) برای او به اهتزاز درآمده و رشته رهبری را در کف او قرار داده است. تقلید بر او حرام است و او باید به اجتهاد خود، عمل کند. مؤمنان باید امر و نهی او را محترم بشمارند، و در حقوق شرعیه به او مراجعه کنند و در مشکلات به او پناه ببرند، وجود او حجت بر آنهاست، داوری او نافذ و قضاوت او لازم الاتباع و ردّ گفتار او ردّ بر خداست و چنین کاری در حدّ شرک می باشد، و چنان که از او انتظار داریم از جادّه احتیاط کنار نرود، زیرا احتیاط، راه نجات است، و توفیق از جانب خداست و او ما را کافی و بهترین پشتیبان است».
گفتار شیخ آقا بزرگ تهرانی
مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی (1293 1389) محقق معروف، که برای خود شخصیت جهانی دارد، درباره شرف الدین چنین می نویسد:
«کسی که بخواهد شرف الدین را توصیف کند، چه بگوید؟ بگوید او مجتهدی است دانا، متکلمی است بی همتا، فیلسوفی است پژوهنده، اصول دانی است متبحر، مفسّری است بزرگ، محدثی است صادق، مورّخی است حجّت، خطیبی است زبان آور، ادیبی است سترگ، آری همه این اوصاف در وجود شرف الدین هست. و علاوه بر اینها مجاهدی است نستوه در راه دین، و مبارزی است پیوسته در سنگر حق، گواه او، خامه و قلم اوست و کتاب ها و نوشته های او، سخنرانی ها و منبرهای او و خدمات سودمند و مباحث نوآیین و استدلال های کوبنده او».(3)
نویسنده عالیقدر دکتر سید جعفر شهیدی در باره مرحوم شرف الدین چنین می نویسد:
«او در منبر خطیب، در مجلس محدّث، در درس، فقیه، و در عالم مطبوعات نویسنده ای سحّار بود، گاهی هم همه این مقام ها را نادیده می گرفت، و به کار تأسیس کودکستان و دبستان و دبیرستان می پرداخت و چون معلمی کهنه کار و دلسوز، نونهالان شیعه و سنّی را از محبت های پدرانه خود بهره مند می ساخت.
شرف الدین عاملی عالمی شرقی است که آثار او در غزارت مادّه و استحکام مطالب و طرز استدلال، شیوه محققان غرب را دارد.»
سرانجام این مرد بزرگ پس از جهاد علمی و قلمی و تلاش در طرد استعمار و بازگرداندن استقلال به کشورش در سال 1377 هجری قمری در 87 سالگی درگذشت و آثاری را از خود به یادگار نهاد که جاودانگی و خلود بر پیشانی آنها نوشته شده است. در اینجا من سخن را با دو گفتار کوتاه به پایان می برم:
1. مرحوم آیة اللّه بروجردی از وجود کتاب «مراجعات» آگاه نبود، ولی یکی از علمای قم (گویا مرحوم آیة اللّه سلطانی) او را از این کتاب ارزشمند آگاه ساخت و نسخه ای را تقدیم حضور او نمود، مرحوم بروجردی پس از ورود به اندرونی که مشغول کارهای علمی می شد، این کتاب را به دست گرفت تا بخشی از آن را مطالعه کند، ولی این کتاب آنچنان برای او جذاب و دلکش بود تا مطالعه خود را به آخرین صفحه آن نرسانیده بود، آن را بر زمین ننهاد.
وقتی به حضرتش گفتند که شرف الدین کتاب دیگری به نام «النصّ والاجتهاد» دارد، او هزینه چاپ کتاب را پذیرفت و کتاب برای اوّلین بار در بیروت منتشر شد، او در این کتاب، اجتهاد صحابه را در مقابل نصّ پیامبر مبرهن کرده و ثابت نموده است که برخی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در برخی از مسائل، منافع شخصی را بر پیروی از نصّ ترجیح داده اند، در حالی که باید در برابر نصّ صریح، تسلیم می شدند. واز این طریق، یک جواب کلی و دندان شکن، در مقابل اعتراض برخی که: اگر پیامبر صلی الله علیه و آله بر ولایت امیرمؤمنان تنصیص کرده بود، چگونه می توان باور کرد که صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله آن را در سقیفه نادیده بگیرند، با این اثر ثابت کرد: قانون شکنی و گرایش به منافع شخصی و قبیله ای به جای عمل به نصّ در زندگی صحابه بیش از آن است که بتوان برشمرد.
2. به خاطر دارم وقتی خبر درگذشت این مجاهد بزرگ به قم رسید، مرحوم آیة اللّه بروجردی ختمی برای ایشان در مسجد بالاسر برگزار کرد، ولی حضرت امام(ره) از وجود چنین ختمی آگاه نبود، و لذا طرف عصر برای تدریس به مسجد سلماسی تشریف آوردند، تا خواستند درس را شروع کنند، بنده یا فرد دیگری، استاد را از وجود ختم آگاه ساخت، ایشان ترجیح داد که بین دو حق، جمع کند: کمی تدریس نمود و آنگاه درباره عظمت سیّد بزرگوار سخنانی گفت و بر این کلمه تکیه کرد: «کان سیفا مسلولاً علی أعداء اللّه..» آنگاه مسجد را به عزم شرکت در فاتحه ترک کرد و شاگردان معظم له نیز به دنبال وی حرکت نمودند، وقتی به مجلس رسیدند، جلسه پایان یافته بود، ولی وجود ایشان و شاگردان سبب تداوم مجلس شد.
ما معترفیم که نتوانستیم ویژگی های مهمّ این شخصیّت جهانی را برشماریم، ولی با عرض پوزش دامن سخن را کوتاه می کنیم و به روان پاک این مرد خدا درود می فرستیم و می گوییم: «سلام اللّه علیه یوم ولد ویوم مات ویوم یبعث حیّاً».
قال علی علیه السلام :
«تَبادَرُوا المَکارِمَ و سارِعُوا إلی تَحَمُّلِ المَغارِم واسْعَوا فِی حاجَةِ مَن هُو نائمٌ یَحسُن لَکُم فِی الدّارَینِ الجَزاءَ وَ تَنالُوا مِنَ اللّهِ عَظیم»
امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:
«بشتابید به سوی نیکیها و سرعت گیرید به سوی برداشتن بار غرامتها(و گناهان از دوش اشخاص نادان و گمراه) و سعی کنید در روا کردن حاجت کسی که او در خواب است تا اینکه خدا در دو جهان پاداش خوبی به شما بدهد و از جانب او به بخششهای بزرگ نائل گردید»
(غُرَرُ الحِکَم، ص 3557 حکمت 95)
1. این بحث، توسط حضرت آیت اللّه سبحانی، در کنگره بین المللی بزرگداشت علاّمه شرف الدین مورخ 25/12/83 در حوزه علمیه قم، در مدرسه عالی امام خمینی، تالار قدس ایراد گردیده است.
2. انبیا: 78 و 79.
3. نقباء البشر، ج 3، ص 1083.