ماهان شبکه ایرانیان

معرفی و نقد سفرنامه ابن فضلان

سفرنامه نویسی سابقه دیرینه ای دارد. و برخی مناطق و سرزمین ها به دلیل برخورداری از ویژگی های دینی، سیاسی، اقتصادی و

درآمد:

سفرنامه نویسی سابقه دیرینه ای دارد. و برخی مناطق و سرزمین ها به دلیل برخورداری از ویژگی های دینی، سیاسی، اقتصادی و... جذابیت بیشتری برای سفر داشته، از این رو سفرنامه های چندی درباره آن مکان ها به نگارش درآمده است. امّا برخی سرزمین ها نیز به دلیل دشواری راه و یخبندان بودن مورد استقبال جهانگردان قرار نگرفته که از جمله آن ها مناطق شمال خزر می باشد. رساله ابن فضلان گزارش سفری به بالارود تا نزدیکی مسکو است. هدف اصلی این گروه، آموزش احکام اسلامی، ساخت مساجد و کمک به مسلمانان در برابر خزری ها بوده است. نویسنده در این گزارش به مسائل سیاسی، اقتصادی، دینی، جغرافیایی، فرهنگی و آداب و رسوم توجه مناسبی کرده و اطلاعات ارزشمند و منحصر به فردی را ارئه کرده است و با رعایت اختصار و نکته های ادبی و ارائه آمار، توصیف درخوری از مسیر سفر خود بیان کرده است. در این نوشتار به معرفی این رساله پرداخته شده و در پایان به نکته های بایسته این سفرنامه که مورد توجه نویسنده قرار نگرفته اشاره گردیده است.

الف) سفرنامه نویسی

سفرنامه، نمایه سفر به سرزمین های ناشناخته دانش و علوم است، زیرا حاصل و نتیجه آن، فزونی یافتن دانش بشری و شناخت گروه ها و جوامع انسانی نسبت به یکدیگر است. مسافرت و ارتباط با افراد جوامع دیگر یکی از جنبه های حیات اجتماعی بشر است، زیرا انسانی که عمر خویش را در یک منطقه و محل درگذر می بیند، در پی شناخت محیط اطراف خویش است. اگر کوه، دره، بیابان، دریا و جنگلی در اطراف محیط زندگی اش باشد، وسوسه های کنجکاوانه، او را به حرکت در آورده و به سوی آن ها جذب می کند. پس جاذبه درونی، انسان را به سفر وامی دارد، اما گاهی انگیزه های مذهبی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...، این انگیزه را تقویت کرده و به مسافرت، رنگ و هدفی فراتر می بخشد.

در گذشته، هرگاه کسی از مسافرت بر می گشت، به دیدنش می شتافتند و شیفته ماجراهای عجیب و تازه او بودند و با تمام وجود سخنان او را می شنیدند و به خاطر می سپردند، به گونه ای که هر کسی آرزوی سفر و دیدن افراد و شهرها و مناطق جدید را داشت.

این مسئله برای مردمان روزگارهای پیش که امکان سفر برای همه افراد به آسانی فراهم نبود، انگیزه و شوق بسیاری ایجاد می کرد، بهویژه اگر مسافرت به شهری صورت می گرفت که آوازه بلندی داشت یا رفتن به آن جا برای همه ممکن نبود.

بعد از اسلام، از یک سو به دلیل تشویق های اسلام برای فراگیری علم و دانش، و از سوی دیگر به دلیل فتوحات و کشورگشایی و گسترش قلمرو اسلامی، زمینه رفت و آمدهای مکرر و طولانی و انتقال خانه و زندگی به منطقه ای دیگر، به ویژه گردش های علمی برای دانشمندان و افراد فرهنگی فراهم شد. این افراد گاه به صورت انفرادی و گاهی گروهی دست به سفرهای کم و بیش طولانی می زدند و حوادث آن را یادداشت می کردند. این گونه نوشتارها یکی از شیوه های شرح حال نگاری در گذشته بوده است.

گاهی اشخاص با انگیزه مذهبی برای زیارت بارگاه یا شهری مقدس بار سفر می بستند و همه خطرها و مشکلات راه را بر جان می خریدند، مانند سفر برای انجام مناسک حج و عمره که راه های بیابانی حجاز را به سوی مکه در پیش می گرفتند.

گاهی مسافرت به انگیزه سیاسی خاصی صورت می گرفت، مثلاً خلفا و حاکمان به واسطه وسعت قلمرو، و برای جمع آوری خراج و مالیات و اموال می بایست به سرزمین و مردمان زیردست خود شناخت کاملی داشته باشند تا در گرفتن اموال و مالیات توفیق بیشتری به دست آورند و یا از وضعیت قدرت های رقیب و دشمن آگاهی یابند، از این رو افرادی را برای شناسایی این مناطق گسیل می داشتند.

یکی از عوامل رنسانس در اروپا اکتشافات جغرافیایی بود، زیرا در نتیجه آن، دانش آن ها در مورد کره زمین فزونی یافت و نقشه ها کامل تر شد و با آگاهی از وجود ثروت در شرق، سفرها و روابط بین شرق و غرب بسیار زیاد گردید و شناخت دنیای شرق به منظور مقابله با امپراطوری عثمانی برای دولت های اروپایی، اهمیتی دوچندان یافت، از این رو سفرهای شرقی را تشویق کردند و طبقات مرفه و ثروت مند اروپا در نتیجه سرازیر شدن ثروت به غرب به وجود آمد و اندیشه های جدید نیز کمک مهمی به وقوع رنسانس در اروپا کرد. اما اکتشافات جغرافیایی در شرق و با حمایت دولت های اسلامی، موجب رنسانسی همانند رنسانس اروپا نشد; زیرا در شرق، طبقه ای مانند بورژوا و اندیشه های انسان گرایانه و ثروت زیاد و روحیه استعمارگرانه مانند اروپا وجود نداشت.

انگیزه اقتصادی مؤثر در سفر نیز بازرگانی و تجارت بود، مثل سفرهای تابستانی و زمستانی عرب ها به شام و یمن و سفر در جاده های ابریشم، ادویه و نمک که بازرگانان بسیاری از این راه ها به تجارت و داد و ستد می پرداختند.

انگیزه فرهنگی سفرها، تحصیل علم و فراگیری دانش یا دیدار دانشمند و مراکز علمی بود که مسافران در پی آن، مرارت و تلخی سفر و دوری از وطن و حتی خانواده را پذیرا می شدند. بسیاری از نویسندگان مانند مسعودی چنین رویکردی داشتند.

یکی از اشخاصی که سفری سیاسی و مذهبی انجام داد، ابن فضلان بود که رساله او بلندآوازه است. در این نوشتار تلاش بر این است تا نگاهی گذرا در حد معرفی و نقد اجمالی به آن داشته باشیم. پیش از او نیز اشخاص بسیاری به این مهم توجه داشته اند که شناخت هر کدام از آن ها در خور پژوهش هایی مستقل است.در این جا عنوان ورود به بحث، برخی از پیشگامان نگارش کتاب های سفرنامه ای و جغرافیای توصیفی را برمی شماریم:

1 جاحظ، عمرو بن بحر کنانی (متوفای 255 ق)

کتاب جاحظ با نام التبصّر بالتجارة جزء اولین کتاب هایی است که دربردارنده مسائل جغرافیایی و توصیف کننده زمین و تغییرات انسانی روی آن می باشد. وی باب نوشتن کتاب در مورد طول و عرض سرزمین ها و ویژگی های آن ها را گشود و پس از او افرادی، چون ابن فقیه همدانی، ابن رُسته اصفهانی، ابو زید بلخی، اصطخری، ابن حوقل و مقدسی این راه را در پیش گرفتند. آقای حسن حُسنی عبدالوهاب کتاب جاحظ را در تونس کشف و منتشر کرد.2

2 ابن رُسته، ابوعلی احمد بن عمر بن اسحاق بن رسته

او نویسنده کتاب الاعلاق النفیسه است که آن را در سال 290 ق در اصفهان به رشته تحریر در آورد. هر چند بحث او در مورد علم هیئت است، ولی در موضوعات متنوعی، مانند وسعت زمین، بنیادگذاری مکه و مدینه، دریاها، رودخانه ها، آب و هوا و جغرافیای ایران و سرزمین های مجاور آن بحث می کند،3 از این رو منبع جغرافیایی بسیار خوبی است.

3 ابن فقیه، احمد بن محمد همدانی

او جغرافی دان سده سوم هجری و نویسنده کتاب البلدان است. بیشتر محققان، زمان نگارش کتاب او را پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی (289 ق) می دانند.4

4 جیهانی، ابوعبدالله محمد بن احمد

او یکی از جغرافی دانان برجسته این دوره است که تأثیرش بر تحول جغرافی نویسی مسلمانان، مانند ابن خرداذبه بسیار گسترده و عمیق بود. وی وزیر سامانی بود و کتابش المسالک و الممالک به دست نیامده است. نسخه خطی کابل هیچ ربطی به اثر با ارزش جیهانی ندارد. احتمالا ابن خرداذبه از آن استفاده برده است. جیهانی اطلاعات دست اول خود را از منابع مختلف جمع آوری کرده و از همین رو اثر وی کتابی با ارزش گشته است.5

5 ابودُلف، مسعر بن مهلهل خزرجی ینبوعی

دست سرنوشت، او را از مدینه به دربار امیر سامانی، ناصر بن احمد کشاند و شاعر و مدیحه سرای آنان گردید. امیر بخارا پس از آمدن هیئتی از هند او را در سال 331 ق به هند فرستاد. وی در مسیر خود، از کشمیر، کابل، سیستان، مالابار و سواحل کرومندل دیدن کرد. ابودلف پس از بازگشت کتاب عجایب البلدان را نوشت. یاقوت و قزوینی در نوشتارهای خود از آن بهره برده اند.6

آقای زکی ولیدی طوغان در سال 1923م دو رساله از ابودلف در کتابخانه آستان قدس رضوی کشف کرده که به همراه رساله ابن فضلان ضمیمه کتاب البلدان ابن فقیه بوده است. رساله نخست او شرح سفر از بخارا به چین است که به همراه هیئت دربار سامانی از راه آسیای مرکزی، ترکستان شرقی و تبّت به دربار چین رفته و از راه هند و سیستان به سرزمین های اسلامی برگشته است. در مورد این سفر و رساله او برخی تردید دارند، زیرا اشتباهات و خیال پردازی هایی در آن وجود دارد. رساله دوم او شرح سفری است که از شیز در آذربایجان به باکو و تفلیس و سپس به آذربایجان، اردبیل و شهرزور رفته و راه کرمانشاهان، همدان، ری، طبرستان، قومس، نیشابور، طوس و هرات را در پیش گرفته است.7

او سعی کرده همانند جغرافی دانان، اموری چون مساحت، محل سکونت، میوه ها، محصولات و بناها را شرح دهد. نقطه نظرهای او در باره ایران و قفقاز از دید جغرافیایی و جغرافیای تاریخی بسیار اهمیت دارد و شمار زیادی از معادن ایران را نام برده است.8

اینک نگاهی گذرا به زمانه زندگی و شخصیت ابن فضلان می اندازیم و سپس به معرفی رساله او می پردازیم.

ب) دوران ابن فضلان

سفر ابن فضلان در زمان مقتدر خلیفه عباسی رخ داد. مقتدر در سال 295 ق در سن سیزده سالگی به خلافت برگزیده شد.9 حکومت او توسط مادر، زنان و خادمان درباری اداره می شد و خودش به لذت ها و مجالس لهو و لعب مشغول بود. خلافت در این زمان، وضعیت ناپسندی پیدا کرد، زیرا هزینه مخارج حکومت بسیار بالا رفت و خزانه پر از جواهر تهی گردید10 و خرید و فروش مناصب و وزارت، رشوه و خیانت11 چنان افزایش یافت که مشهور آفاق گردید. ترکان مسلط بر خلافت و برخی درباریان، دو بار او را از خلافت خلع کرده و باز به مسند خلافت برگردانده بودند و مرتبه سوم در سال 320 ق اطرافیان مونس خادم خلیفه را کشته و جسدش را در راه رها کردند.12 وزیر با کفایت او، ابوالحسن علی بن فرات را سه بار عزل و دوباره به وزارت برگرداندند. اِشراف ترکان بر امور و سن کم13 و بی تجربگی خلیفه سبب مدیریت ضعیف و بروز این مشکلات شده بود، با این حال، آوازه و شهرت خلافت در سراسر جهان پیچیده بود که در رساله ابن فضلان نیز به آن تصریح شده است، به گونه ای که شاهان و امیرانی مانند شاه صقالبه به پیمان خود با خلیفه افتخار می کردند.

پس قرن چهارم هجری از لحاظ سیاسی، دوران ضعف خلافت عباسی است و از جهت دیگر، دوران رونق تمدن اسلامی و به تعبیر آدام متز خاور شناس، دوران نهضت اسلامی (به معنای رنسانس) است. در این قرن، علوم از جهات گوناگونی پیشرفت محسوسی داشتند، بهویژه نوشته های جغرافیایی با زبان عربی به عنوان جنبشی مستقل به اوج رسید، کتاب های متعددی پدید آمد و در نتیجه آن، مکتب کلاسیک سامان گرفت و اصلی ترین آثار نقشه کشی عربی (اطلس اسلام) به وجود آمد و شمار جهان گردان فراوان شد. و مهم تر این که برخی از آنان به نواحی شوروی (روسیه) و مناطق مجاور آن سفر کردند و جغرافیا در نوشته های دیگر از جمله در فرهنگ نامه ها، مجموعه های کتاب شناسی و فرهنگ اصطلاحات رواج یافت و با موضوعات ادبی نیز رابطه ای نزدیک پیدا کرد.14

البته باید یادآور شد که در قرن سوم هجری و پیش از آن نیز این سفرها وجود داشته است. ادریسی گزارش کرده که ابراهیم، پسر مهدی، برادر هارون در کتاب الطبیخ آورده که در زمان هارون عباسی هیئتی به یمن فرستاده شدند تا منشأ تجارت عنبر را مشخص کنند. عنبر را بیشتر از سواحل شرقی افریقا می آوردند و در اقتصاد دستگاه خلافت نقش داشت، زیرا ابو یوسف از آن به عنوان منبع مهم خراج یاد می کند که معادل مروارید است.15

در زمان واثق، خلیفه عباسی دو سفر مهم تدارک دیده شد، سفر نخست بعد از موافقت امپراطور روم، به آسیای صغیر صورت گرفت تا در مورد غار اصحاب کهف بین عمریه و نیقیه بررسی کنند که سرخسی، مسعودی و ابن خرداذبه آن را گزارش کرده اند. سفر دوم توسط محمد بن موسی به سوی فرمانروای طرخان (شاه خزر) به همراه سلام ترجمان صورت گرفت تا در مورد سد یأجوج و مأجوج بررسی کنند.16

ج) زندگینامه ابن فضلان

احمد بن فضلان بن العباس بن راشد در نیمه دوم سده سوم و نیمه اول سده چهارم هجری می زیسته است. او نویسنده رساله ای است که یاقوت در جایی آن را به عنوان کتاب17 و در جای دیگر به نام رساله18 معرفی کرده است.

در نام او آشفتگی وجود دارد، زیرا یاقوت او را احمد نامیده و در آغاز رساله خود او نیز نام احمد ذکر شده است. هم چنین نویسنده کتاب عجایب المخلوقات که پیش از یاقوت می زیسته، او را احمد خوانده است،19 ولی خود ابن فضلان در متن رساله نام خویش را محمد ذکر کرده است20. شاید اشتباه در تصحیف بوده که جای الف با میم عوض شده یا در نسخه خوانا نبوده و به صورت میم نمایان گر شده است.

در مورد نام جدش نیز که آیا راشد بوده یا اسد، اختلاف وجود دارد. یاقوت آن را به گونه مختلف ذکر کرده و خود او نیز نام راشد را آورده21 که به احتمال زیاد خطای لفظی یا کتابت بوده است.

در مورد عرب یا غیر عرب بودن او نیز اختلاف هست .کوالفسکی او را عرب می داند و نام کامل او را دلیلی بر این گفته خویش می داند. اطرافیانش نیز او را عرب می دانسته اند، زیرا در متن کتاب وقتی شاه صقالبه سراغ اموال ذکر شده در نامه خلیفه را می گیرد و ابن فضلان عذر می آورد، شاه به ابن فضلان می گوید: «من آن ها را نمی شناسم، من فقط تو را می شناسم، این ها قومی عجم هستند»22 که دلالت دارد شاه صقالبه او را عرب می پنداشته است.

در مورد واژه فَضلان نیز گفته شده که در آن روز چنین واژه ای سابقه نداشته است23 و برخی مانند فرهن او را فُضلان نوشته اند.24

مولا بودن او نیز مسئله را دشوارتر کرده است، زیرا نمی دانیم که آیا مولای خلیفه یا مولای محمد بن سلیمان بوده است؟ مشکل این است که بعد از نام مولای او عنوان هاشمی نیز ذکر شده است، در حالی که محمد بن سلیمان از بنی هاشم نبوده است. کوالفسکی این عنوان را به ابن فضلان مربوط می داند، چون او مولای خلیفه بوده است. برخی بر این باورند که نظر کوالفسکی با گفته یاقوت که او را مولای خلیفه دانسته است، سازگاری دارد.25 البته به نظر می رسد که برداشت کوالفسکی درست نباشد، زیرا با مراجعه به گفته های یاقوت نتیجه این گونه است که او چهار بار نام ابن فضلان را با عنوان مولا ذکر کرده و یک بار چنین گفته است: «ابن فضلان مولای مقتدر و مولای محمد بن سلیمان»26 که ظاهراً برای رعایت احترام خلیفه بوده و از این جهت بدون فاصله، مولا بودن او را به محمد بن سلیمان نسبت می دهد تا سوء تفاهمی پیش نیاید و او را مولای خلیفه بدانند. یاقوت سه بار دیگر چنین می گوید: «احمد بن فضلان... مولای محمد بن سلیمان»27 که با نظر کوالفسکی کاملاً مخالف است.

در باره محل تولد، رشد، شغل، موقعیت دینی و فرهنگی و منصب او قبل از اعزامش به شمال خزر، شناخت درخوری پیدا نشد. آگاهی ما در باره او فقط از راه شناخت این رساله و مطالب محدود برخی از نویسندگان است.

ابن فضلان جهان گرد نبوده است، بلکه تنها حادثه ای سبب مسافرت او به همراه گروهی به سرزمین اسلاوها گردید که در کرانه رودخانه ولگا (اِتل) زندگی می کردند. در هر صورت، شخصیت او به گونه ای بوده که توانسته است نظر خلیفه و وزیران را برای همراهی هیئت به خود جلب کند. احتمال دارد که در بغداد از جایگاه دینی برخوردار بوده است، زیرا در سفر نیز به امور دینی بیشتر توجه دارد.

د) رساله ابن فضلان

نخست، ساختار و شکل این رساله و بعد محتوای آن معرفی می شود و سرانجام نقد آن نیز در پی خواهد آمد.

1 معرفی رساله

رساله ابن فضلان نوشته ای قابل توجه است که تصویری خوب و زنده از مردم سرزمین های آسیای مرکزی و شمال خزر، جغرافیای انسانی و حاکمان این مناطق ارائه کرده است و در نوع خود بی نظیر می باشد. این رساله، شرح سفری است که از بغداد آغاز و بعد از پیمودن مسیرهایی به ماوراءالنهر (بالا رود) تا نزدیکی مسکو پیش رفته و به بغداد پایان یافته است.

او پس از بازگشت، شرح سفر خود را به صورت کتابی به رشته تحریر درمی آورد. شایدبتوان گفت که قابل اعتمادترین گزارش درباره این منطقه، از سوی ابن فضلان ارائه شده است. برخی در مورد استفاده یاقوت از رساله ابن فضلان تردید دارند و گفته اند که احتمالا یاقوت بعدها در اثر مشهور خود معجم البلدان از رساله ابن فضلان استفاده کرده باشد.28 این در حالی است که یاقوت بارها در کتاب خود از ابن فضلان نام برده و به صراحت از او نقل کرده است، پس جای تعجب دارد که چگونه این نویسنده با احتمال این مطلب را بیان می کند.

موضوع دیگر این که این نویسنده، کتابی غیر از رساله مورد بحث را به ابن فضلان نسبت می دهد. وی پس از توضیح درباره سفر او به ولگا می گوید: یکی دیگر از کارهای ابن فضلان که از اهمیت شایان توجهی برخوردار است، رساله اوست.29

مستشرقان اولین کسانی بودند که به اهمیت این رساله پی بردند، ولی چون در دست رس نبود نقل های آن را از کتاب های مختلف، بهویژه معجم البلدان یاقوت جمع نموده و منتشر کردند. اما در سال 1923م زکی ولیدی طوغان در کتابخانه آستان قدس نسخه ای قدیمی پیدا کرد که در آن چهار رساله وجود داشت.30 یکی از این رساله ها، رساله ابن فضلان بود که دکتر سامی الدّهان به درخواست علاّمه محمد کردعلی در سال 1951م آن را تحقیق کرد. او رساله را با نقل های یاقوت مقایسه کرد او مشخص شد که متن آن با نقل های معجم البلدان سازگاری دارد. و این دلیلی بر درستی انتساب رساله به ابن فضلان می باشد.31

پیش از این در آلمان، روسیه و انگلیس مقالاتی از آن انتشار یافته بود و در دانشگاه های آن جا تدریس می شد.32

منابعی که از این کتاب بهره برده اند، عبارت اند از:33

1. یاقوت حموی در معجم البلدان;

2. محمد بن محمود طوسی در عجایب المخلوقات که حدوداً در سال 555 ق نوشته شده است;

3. امین احمد رازی در کتاب هفت اقلیم که در سال 1002 ق به نگارش درآمده است.

کسانی که در باره این رساله، تحقیق انجام داده اند، عبارت اند از:34

1. راسموسن، خاورشناس دانمارکی;

2. فرهن در اثر خود، بلغارهای ولگا بر اساس سفرنامه ابن فضلان در 1823 م;

3. اسپیتسین روسی در اثر خود پیرامون صحت یادداشت های ابن فضلان. او سفرنامه ابن فضلان را سرشار از عدم آگاهی و تحریف دانسته است;

4. تیزن هاوزن در مقاله در حمایت از ابن فضلان که سخنان اسپیتسین را رد کرده است;

5. مارکوارت از ابن فضلان انتقاد کرده و سفر او را به ولگا قبول ندارد;

6. روزن با عنوان مقدمه بر طبع جدید یادداشت های ابن فضلان، انتقاد یاقوت از ابن فضلان را بیان کرده است.

7. احمد زکی ولیدی طوغان که رساله را معرفی کرده است.

ترجمه فارسی رساله، توسط ابوالفضل طباطبائی در سال 1345 صورت گرفته است و مهم ترین اثر تحقیقی درباره آن توسط پترویج کوالفسکی، دانشمند روسی با عنوان کتاب احمد بن فضلان و سفر او به ولگا در سال های 921 922 م انجام شده است.

رساله ای که دکتر سامی الدهان تحقیق کرده، شامل 203 صفحه، و متن آن 105 صفحه است.

فصل های رساله به گونه ذیل است:

1. خوارزم 4. صقالبه

2. غزها 5. روس

3. باشغرد 6. خزر

1. 1. علت سفر

ماجرا چنین بود که در بهار 309 ق (921 م) شاه صقالبه (اسلاوها) اَلمش بن یلطوار نامه ای توسط عبد الله بن باشتو خزری، برای مقتدر، خلیفه عباسی فرستاد و از او درخواست کرد که عده ای را برای تعلیم احکام فقهی و دین اسلام، ساختن مسجد، نصب منبر و خواندن خطبه به نام خلیفه در تمام این بلاد، و هم چنین برای کمک در ساختن قلعه ای که مسلمانان را از حمله مخالفان (خزری ها) حفظ کند، گسیل دارد. ظاهراً در نامه دیگری نیز از وزیر درخواست کرده بود که برای او ادویه بفرستد. این افراد در خواست دیدار حضوری با خلیفه داشتند که در آغاز اجازه ندادند، ولی پس از مدتی و دیدار با وزیر، این ملاقات با واسطه تکین صورت گرفت.

ابن فضلان آمادگی خود را برای اعزام به شمال خزر اعلام می دارد و خلیفه با سفر گروهی به آن منطقه، موافقت می کند که چهار نفر به ترتیب ذیل برای این منظور انتخاب گردیدند:

1. سوسن الرسی، مولا نذیر حرمی 3. بارس صقلابی

2. تکین ترکی 4. احمد بن فضلان

دو نفر از این ها زبان روسی را می دانستند. نخست، سوسن که در اصل روسی بود و زبان عربی را یاد گرفته بود و بعد مراتبی به دست آورد و پیش از این، دربان خلیفه مکتفی بود. و دیگری، بارس صقلابی که نام و نسبت او نشان از اصل او دارد. تکین نیز زبان ترکی می دانست و چون در راه با اقوام ترک برخورد داشتند، وجود او نیز لازم بود.

برخی، از ترکیب گروه چنین برداشت کرده اند که ریاست گروه بر عهده ابن فضلان بوده است35. برخی دیگر می پندارند که سوسن روسی ریاست گروه را عهده دار بوده است، در حالی که ابن فضلان در رساله خود چنین می باوراند که او ریاست هیئت را بر عهده داشته است.36 به نظر می رسد نظر نخست، درست باشد، زیرا هم متن رساله چنین می رساند و هم این که هدف اصلی گروه، تبلیغ دین و اسلام و ذکر نام خلیفه بوده است و ابن فضلان نیز کارشناس امور دینی بود، و دیگر این که شاه اسلاوها نیز او را فرستاده اصلی می داند و فوق العاده به او احترام می گذارد. شاید بتوان گفت که ریاست امور دینی و فقهای همراه به عهده ابن فضلان بوده و مسئولیت سفر را سوسن برعهده داشته است.

باید توجه داشت که برخی از معلمین و فقها نیز از همراهان این گروه بوده اند و ابن فضلان رئیس آن ها بوده است، ولی متأسفانه این افراد بعد از جرجانیه از ترس سرما و خطرات راه ها و شهرهای باقی، پیش نرفتند.37 ابن فضلان در مورد این افراد و هدف از همراهی آنان توضیحی نمی دهد.

1. 2. هدف سفر

در مورد اهداف سفر می توان جنبه های مختلف را در نظر گرفت. یکی از هدف های این سفر، انگیزه های سیاسی خلیفه برای نفوذ و قدرت معنوی در آن جا بوده است. از سوی دیگر، نزدیکی روس ها و خزرها می توانست خطری برای خلافت به شمار آید، بهویژه در آن زمان که روس ها به آذربایجان و شمال ایران حمله کرده بودند و خلیفه می خواست بلغارها را در برابر آنان تقویت کند. به دلیل حمله روس ها به نواحی شمالی، مردم نگران بودند و علیه سامانیان شوریده و به علویان پیوسته بودند38. به نظر کوالفسکی وحدت غزان و بلغارها موجب درهم شکستن اِشراف یهودیان خزر می شد. به نظر کوالفسکی اسلام آوردن غزان نیز می توانست در فروکش کردن قیام ها مؤثر باشد و در نتیجه آن، دولت سامانی و خوارزم از حالت تبعیت صوری به تبعیت عملی می رسیدند.39 اما به نظر می رسد این امور در تبعیت حکومت ها نسبت به دستگاه خلافت تأثیر نداشته باشد، زیرا این قیام در تضعیف دولت ها مؤثر بوده و نمی توانستند در برابر خلافت قدرت زیادی داشته باشند و این خواسته خلیفه نیز بوده است.

انگیزه مذهبی نیز به همین میزان در این سفر نقش مؤثری داشته، زیرا خلیفه خود را رئیس امور دینی همه مسلمانان جهان می دانست و اگر این توجه را نمی نمود، جای سؤال داشت. شاهد آن، سخن ابن فضلان است که به خلیفه گفت: این ها مسلمان هستند و خزرهای یهودی به آنان ظلم و ستم می کنند، بهتر است به آن ها کمکی شود. و مسئله دیگر این بود که فرستادگان شاه اسلاوها درخواست کرده بودند افرادی را برای تعلیم دین و احکام به سرزمین آن ها بفرستد، پس انگیزه دینی و مذهبی کاملاً روشن است.40

انگیزه اقتصادی نیز در کار بوده است، زیرا ابن فضلان برای توجیه سفر و رضایت خلافت می گوید: در مملکت صقالبه اموال زیادی هست و می توانند خراج زیادی بپردازند.41 مسلمانان کالاهایی مانند پوست، شمع، نوعی کلاه، عسل، شمشیر، آرد و برخی مملوک ها را از صقالبه در جنوب روسیه و اروپای شمالی می خریدند.42

1. 3. اهمیت سفر

به دلیل این که تا این زمان چنین سفری از سوی جهان گردان و مأموران خلیفه به این منطقه انجام نشده بود، اهمیت ویژه و منحصر به فردی داشت. بر این اساس، ابن فضلان از اوضاع سیاسی جهان اسلام، روابط بلاد اسلامی، سرزمین های آسیای مرکزی، شمال خزر، آداب و سنت های مردمان آن نواحی اطلاعات یگانه ای داده است. و چون در آن زمان، قلمرو خلیفه، گستره زیادی داشت و آوازه ای بلند از قدرت و معنویت حاکمان اسلامی در جهان پیچیده بود، این سفر و ارتباط خلیفه با حاکمان آن جا می توانست امتیازی برای خلافت، به ویژه در برابر خزرها داشته باشد.

از سوی دیگر، آگاهی های علمی دانشمندان و جغرافی دانان را نسبت به این مناطق فزونی بخشید که در خور توجه بسیار است. به گفته ابن حوقل «کسی جرأت رفتن به بلاد آن ها را نداشته، زیرا هر غریبی را می کشته اند و کسی با آن ها مصاحبت نداشته و از امور و تجارت آن ها بی خبر بوده اند.»43 پس شناختی که این سفر دربرداشته، برای نسل های بعدی نیز اهمیتی فوق العاده داشته است.

1. 4. مدت و مسیر سفر

زمان شروع سفر این گروه، روز پنج شنبه یازدهم ماه صفر سال 309 ق بوده و در میان راه نیز در برخی شهرها چند روزی می مانده اند که بستگی به شرایط آن ها داشته است. بنا بر آن چه ابن فضلان ذکر کرده، بیشترین مدت اقامت، سه ماه در جرجانیه بوده که به علت یخبندان و سرمای شدید منتظر فصل مناسب بودند.

شهرهایی که بر اساس نوشته رساله از آن ها گذر کرده اند، به ترتیب عبارت اند از:

1. نهروان، توقف یک روز

2. دسکره (در غرب بغداد)، توقف سه روز

3. حُلوان، توقف دو روز

4. قرمیسین، توقف دو روز

5. همدان، توقف سه روز

6. ساوه، توقف دو روز

7. ری، توقف یازده روز

8. خوارالری، توقف سه روز

9. سمنان

10. دامغان

11. نیشابور

12. سرخس

13. مرو

14.قشمهان(نزدیک آمل)،توقف سه روز

15. آمل

16. جیحون

17. آفریر (آفرین)

18. بِیکَند

19. بخارا، توقف 28 روز

20. خوارزم

21. جرجانیه، توقف سه ماه

22. زمجان (رباطی بوده)

23. جیت

24. قبیله غزیه

25.نهر یَغِندی ونهرهای دیگر

26. بجناک (قبیله ای از ترکان غز)

27. باشغرد (از اقوام ترک بودند)

28. نهرهایی مانند جرمشانواَورن

29. قبیله صقالبه

30. نهر اِتل (قومی از روسیه)

31. خزر

مدت توقفی که در رساله ذکر شده، حدود پنج ماه است. بنابراین، با توجه به این که مدت سفر تا مقصد، یازده ماه بوده، شش ماه در راه بوده اند که احتمالاً توقف های دیگری نیز داشته اند که در رساله نیامده است.

نویسنده این رساله توانسته است در حجم بسیار کم و عبارات کوتاه و مختصر، به مسائل جالب و مختلف سیاسی، دینی، فرهنگی و جغرافیایی توجه کند و با این که یک عالم دینی است، ولی متن کتابش بر توانایی وی در نگارش متون ادبی دلالت دارد. او نوشتار خود را به گونه ای آغاز کرده و به پایان رسانده که مانند یک داستان شیوا، جذابیت دارد و خواننده را کسل و خسته نمی کند و چنان تصویری زنده به خواننده دست می دهد که گویی خودش در سفر بوده، یا هم اکنون در سفر به اعماق مناطق یخبندان در سده های گذشته است. درس ها و تجربه های فراوانی فرا روی همه انسان ها می گذارد که همراه با نکات طنزآمیز و تعجب آور نقل شده و مطالعه کننده را شیفته می کند.

اینک به برخی مسائل که نویسنده به آن ها توجه داشته است نگاهی جداگانه می اندازیم.

1. 5. مسائل سیاسی

توجه به مسائل سیاسی و حکومتی، چه در راه و چه در شهرها و مقصد، بسیار جلوه گر است و آشکارا سیاسی بودن هیئت را می رساند. شاید به همین دلیل بوده که در برخی موارد اجمال گویی شدیدی را رعایت کرده، زیرا نمی خواسته برنامه های پنهان را گویا سازد. در بیشتر شهرها دو یا سه روز مانده اند، ولی در ری یازده روز و در خوارالری، نزدیک ری نیز سه روز توقف داشته اند و او می گوید که منتظر کسی بودیم. شاید منظوری سیاسی در بین بوده است.

بعد از سمنان به دامغان می رسند و در این جا با ابن قارن (از طرف داعی که در طبرستان خروج کرده بود، مأموریتی داشته است) برخورد می کنند و خودشان را پنهان کرده و به صورت ناشناس در قافله ای راه را ادامه می دهند.

دقت او در نام و لقب های شاهان و امیران این منطقه، شاهدی بر توجه او به مسائل سیاسی است. مثلا او توجه داشته است که غزها شاه را یبغو و جانشین او را کوذرکین می گفتند.44 نام شاه خزر خاقان کبیر بود که هر چهار سال یک بار ظاهر می شد و جانشین او را خاقان به می گفتند که لشکر و مملکت را اداره می کرد.45

درباره آداب و تشریفات سیاسی گزارشی دارد، مثلا درباره دیدار شاه از آنان چنین می گوید:

چون به منطقه صقالبه رسیدیم گروهی را به استقبال ما فرستاد، در حالی که یک روز راه در پیش داشتیم و وقتی که به دو فرسخی او رسیدیم خودش (شاه) به استقبال ما آمد... چهار روز ماندیم تا همه ملوک و رؤسا جمع شدند تا ما نامه خلیفه (و وزیر) را بخوانیم. در وقت خواندن نامه، همه ایستاده بودند و در پایان تکبیر گفتند.46

هم چنین در توصیف خانه شاه می نویسد:

از چادر بزرگی درست شده بود که هزار نفر گنجایش داشت و با فرش ارمنی آن را فرش کرده بودند و در وسط آن، سریری از دیباج رومی وجود داشت.47

نکته مهم دیگر این که شاه صقالبه به شاه خزر خراج می پرداخت که برای پرداخت آن از هر خانه ای یک پوست می گرفت و آن ها را به شاه خزر پرداخت می کرد و پسر شاه صقالبه نیز نزد شاه خزر گروگان بود.48

مسأله مهم دیگری که یادآوری می کند این است که حداکثر حکومت هر شاه در سرزمین خزر چهل سال است و اولین روزی که چهل سال تمام شود مردم و خواص، او را می کشند و می گویند عقل او ناقص شده است و رأی او اضطراب دارد.49 در حقیقت، با این تعبیر، نقش مردم را در آن زمان می رساند.

همان طور که روشن است ابن فضلان به روابط شاه با مردم و شاهان دیگر و زندگی شخصی و آداب سیاسی توجه کرده، در حالی که او فردی فقیه و عالم بوده است.

1. 6 . مسائل دینی

به دلیل این که ابن فضلان یک عالم دینی بوده، در تمام مراحل سفر، به امور عبادی و مذهبی توجه ویژه داشته و دین و اعتقادات مردم این نواحی را بیان کرده و در برخی موارد از شدت تعجب و تعصب آنان را به موجوداتی تشبیه کرده است، مثلا می گوید: اهل غزیه مردمانی مانند حیوان راه گم کرده بودند، چون دینی نداشته و به عقل عمل نمی کردند و بزرگان خود را ارباب می دانستند.50 او نقش خدا و عقل را یکی از مؤلفه های انسانی شمرده و از این رو آنان را از انسانیت به دور دانسته است. شاید به دلیل همین گونه تعابیر بوده که افرادی مانند اسپیتسین و مارکوارت سخنان ابن فضلان را رد و به شدت از او انتقاد کرده اند.

هم چنین می گوید: قومی مسلمان نزدیک خوارزم بودند به نام کردلیه که بعد از هر نمازی از علی(علیه السلام) تبری می جستند.51 البته در باره موافقت یا مخالفت و عکس العملی خود چیزی بیان نمی کند.

مسئله دیگر رعایت نکردن پاکی و تمییزی است که در مورد مردم غز می گوید: آن ها به ویژه در زمستان با آب کاری نداشتند.52

نکته دیگر این که اعتقادات مردم باشغرد را چنین بیان می دارد:

برخی از این ترک های باشغرد به دوازده خدا، مانند خدای زمستان، بهار، باران، باد، مرگ، درخت، حیوان، شب، روز، زمین و آب اعتقاد داشتند. خدای آسمان بزرگ ترین خدای آن هاست.53 در هنگام گرفتاری در حالی که سر خود را به سوی آسمان بلند می کردند، به زبان ترکی می گفتند بیر تنکری که به معنای خدای واحد و یکتاست و اعتقاد فطری آن ها را به خدای یگانه می رساند.54

مطلب دیگری که وی به آن توجه کرده، رعایت مراسم و آداب غسل و دفن مرده مسلمان است55 که در منطقه شاه صقالبه به آن عمل می کردند که بیان گر اعتقاد آن ها به احکام دین و جایگاه دین نزد این مردمان است.

او نقل می کند که حدود پانصد نفر زن و مرد صقالبی مسلمان شده بودند که به آن ها برنجار56 می گفتند و مسجدی داشتند، اما قرائت را یاد نداشتند که به آن ها تعلیم دادم. فردی به دست من مسلمان شد و چند سوره به او تعلیم دادم که بسیار خوشحال گردید.57 این دلالت دارد که هدف ابن فضلان از این سفر، امور دینی و فقهی بوده و با استقبال مردم نیز روبه رو شده است.

مسئله ای که سبب تعجب و شگفتی ابن فضلان شده بود، این بود که زنان در این منطقه به حجاب و پوشش هیچ گونه توجهی نداشتند و زن و مرد خود را در نهر می شستند. او تلاش زیادی کرده بود تا زنانشان خود را بپوشند ولی موفق نشده بود.58 با این که پوشش برای آن ها معنا نداشت ولی بر اساس گفته ابن فضلان زنا و لواط نزد آنان گناهی بسیار بزرگ و امری نادر بوده است و اگر در هر صورت رخ می داد، مجازات بسیار سنگینی داشته، مثلا هر دو طرف زناکار را بین دو درخت می بستند و دو نیمه کرده سپس تکه تکه نموده و بر درختان می آویختند. با افراد دزد نیز چنین برخورد خشن و سختی را انجام می دادند.59 هم چنین اگر کسی فردی را به عمد می کشت او را قصاص می کردند، و اگر سهوی بود او را در صندوقی بین زمین و آسمان آویزان می کردند تا باران و خورشید نصیب او گردد و شاید بخشیده شود.60

درباره سهم ارث نیز می گوید که برادران از مرده ارث می بردند، ولی فرزندان محروم بودند که ابن فضلان درست نبودن این حکم را به شاه صقالبه گوشزد می کند.61

1. 7. مسائل فرهنگی و تمدنی

توجه به فرهنگ و تمدن از مسائل مهم هر ملت، و نماد هویت و شخصیت آن مردم است، زیرا بُن مایه رفتار، گفتار، آداب و سنت های آنان می باشد، و به قول معروف «از کوزه همان برون تراود که در اوست». از این رو، نگاه و توجه ابن فضلان به امور فرهنگی و تمدنیِ ساکنان این مناطق، شناختی زیربنایی به ما می دهد، و روی آوری مورخان امروزی به تاریخ فرهنگ ها برخاسته از همین مسئله زیربنایی است.

ابن فضلان نقل می کند که وقتی به قبیله غزیه رسیدیم دیدیم که مردم، بادیه نشین هستند و در چادری زندگی می کنند که از مو درست شده و به هر جا که مناسب باشد تغییر مکان می دهند.62

او یکی از رسم های جاهلیت عرب را ذکر می کند که در میان این ها نیز وجود داشته است. طبق این رسم وقتی مردی از دنیا می رفت و از او زنان و اولادی باقی می ماند، بزرگ ترین پسر او حق داشت که زنان او را برای خود اختصاص دهد مگر این که آن زن، مادر خودش باشد.63 این مسئله درخور توجه است، زیرا بین حجاز و شمال خزر فاصله زیادی است و رفت و آمد نیز به دلیل شرایط جغرافیایی حاکم بر هر دو منطقه، بسیار سخت و دشوار بوده، شاید بتواند شاهدی بر ریشه واحد فرهنگ ها باشد.

از ویژگی های دیگر فرهنگی، تربیت فرزند است که وقتی نوه ای به دنیا می آمد او را به پدربزرگ می دادند تا تربیت کند.64

از دیگر رسوم فرهنگی آنان این بود که در مرگ کسی زنان گریه نمی کردند، بلکه مردان تا دو سال گریه می کردند. بعد از دو سال نزدیکان مرده را دعوت می کردند تا از اندوه و عزا خارج شوند و اگر مرده، زن داشت ازدواج می کرد. البته این رسم در میان بزرگان بود ولی مردم نیز آن را انجام می دادند.65

عدم رعایت بهداشت و نظافت یکی از امور بسیار ناراحت کننده بوده که نویسنده به آن توجه داده است، مثلا همه افراد خانواده برای شستن دست و صورت و بینی به نوبت از یک ظرف آب استفاده می کردند66 که هر خواننده ای را به تنفر و انزجار وا می دارد.

تقریباً در تمام این مناطق، چه در جرجانیه و چه در قبیله صقالبه و خزر، آداب و رسوم یکسانی وجود داشت. مردم آن سرزمین به مهمان کمک زیادی می نمودند، مثلا اگر غریبی که همراه یک قافله بود به یک ترکی عبور می کرد و به او می گفت که من مهمان تو هستم و از تو حیوان و درهم می خواهم، به او می داد. زمان برگشت قافله، اگر آن شخص را می دید پس می گرفت و در غیر این صورت، به همان اندازه از کاروان دریافت می کرد و آن گاه کاروان از شخص قرض گیرنده غریب، آن اموال را می گرفت.67

1. 8 . مسائل اقتصادی

دقت ابن فضلان در ذکر جزئیات امور اقتصادی نیز جالب است، مثلا درهم های خوارزم را توصیف کرده که از چه جنسی است و چه وزنی دارد. گفته است درهم طازجه ارزش چهار دانق داشته و درهم صیرفی نیز یکی از درهم ها بوده است.68دراهم بخارا را چنین توصیف می کند: برخی درهم ها ارزش زیادی دارند، مثل غطرفیه که عددی معامله می شود نه وزنی، و در شرایط مهرِ ازدواج، این درهم را نام می برند. و درهم سمرقندیه نیز رایج است که شش عدد آن ارزش یک دانق دارد.69

برخی غذاها را نام برده است، مانند خبز (نان) و جاورس (دانه ای که مثل روغن می خورند) و نمکسوذ (گوشت خشک شده)70 فلفل و کشمش و برخی میوه ها مانند درختان بندق که منطقه ای حدود چهل کیلومتر را پوشانده بود. غذایی مرکب از گوشت و جو می پختند و استفاده می کردند.71

بسیاری از این غذاها را از مناطق دیگر خریداری می کردند که شاهدی بر رونق تجارت نزد آنان است. او نقل می کند که قوم روسیه در نزدیکی رود اتل سکونت داشته و تجارت می کردند.72

اگر قبیله ای فقیر یا ثروتمند بوده به قلم آورده است، مثلا می گوید:

سپس به بجناک رسیدیم قبیله ای از ترک های غز در آن جا زندگی می کردند که فقیر بودند.

یکی از راه های درآمد برخی از این اقوام جنگ و حمله به قبایل دیگر بود و یک قسمت از غنیمت ها به رئیس آنان تعلق داشت،73 همان طور که در آسیای مرکزی نیز چنین بود. این فرهنگ، نتیجه شرایط جغرافیایی حاکم بر این نواحی بود. همان طور که در حجاز زمان جاهلیت نیز به دلیل عدم برخورداری از راه های درآمد گوناگون، مردم به غارت روی آورده بودند.

دیگر از راه های درآمد، گرفتن عُشر بود به این گونه که مردم صقالبه از کشتی های خزری ها و روس ها و غیره برای عبور از رود، یک عُشر یا مقداری می گرفتند.74 با این که صقالبه باج گذار خزری ها بودند، ولی توانسته بودند این حق را برای خود حفظ کنند که هر کس از زمین آن ها عبور کند مالیاتی بگیرند.

از عناصر وجود تجارت در آن جا بازار است که ابن فضلان وجود بازار را نزدیک رودخانه اتل تأیید می کند که فصلی بوده و برخی اوقات برای فروش کالا تشکیل می شده است.75

1. 9. مسائل جغرافیایی

توجه به مسائل جغرافیایی از یک مسافر و سفرنامه، از نخستین و بدیهی ترین امور قابل انتظار است و اگر در این مورد، غفلتی صورت گیرد جای پرسش است. رساله ابن فضلان تا حدی به این مهم توجه کرده و برخی اطلاعات جغرافیایی را متذکر شده است که به برخی از آن ها می پردازیم.

گاهی فاصله شهرها را با یکدیگر ذکر کرده است، مثلا می گوید: بین بخارا و خوارزم بیش از دویست فرسخ راه است و راه آبی خوارزم تا جرجانیه حدود پنجاه فرسخ است.76 در موردی می گوید: به جایی رسیدیم که هیچ کس را ندیدیم و هیچ کوهی وجود نداشت، ده روز در راه بودیم و نزدیک بود تلف شویم، از شدت سرما و مشکلات، سرمای خوارزم را فراموش کردیم.77

از سرما و یخبندان در این مناطق نیز آگاهی داده است، چنان که می گوید: در جرجانیه ماندیم چون رود جیحون از اول تا آخرش یخ بسته بود و عمق آن تا هفده شبر یخ می بست.78 و هم چنین می گوید: گاهی از شدت سرما زمین شکاف برمی داشت و یا درختان دو نیمه می شدند.79

گرچه در همان، همه مسائل را توضیح نداده، ولی شهرها و رودها و حتی رباط ها را یک به یک نام برده است که مسیر و نمادهای تمدنی را برای خواننده به تصویر می کشاند.

زمان سیر آن ها از نصف شب شروع می شده و تا عصر روز بعد ادامه می یافته80و زمان استراحت، عصر بوده است. لازم بود سبب انتخاب این زمان را برای حرکت و استراحت بیان کند. شاید یکی از علت ها کوتاهی شب بوده است.

وی بیان می کند که: قبل از این که به قبیله غزیه برسیم به کوهی بزرگ با سنگ های بسیار که چشمه هایی نیز داشت برخورد کردیم.81 وجود چشمه در این محل که یخبندان است نکته جالبی است.

ابن فضلان از کوتاهی بسیار زیاد شب در این محل تعجب کرده است و می گوید: مدت کمی بعد از نماز عشا می بایست آماده نماز صبح می شدیم وگرنه نماز فوت می گردید. و ماه را بسیار کم می دیدیم و ستارگان بسیار اندکی را مشاهده می نمودیم.82

1. 10. حوادث عجیب و خرافات

انسانی که کمتر به سفر رفته باشد، زمانی که با حوادثی مخالف فرهنگ و دیدنی های خودش روبه رو می شود آن ها را عجیب می شمارد. مثلا امروز دیدن شب های بسیار کوتاه در مناطق قطبی چندان تعجب آور نیست، زیرا با این اخبار آشنایی داریم. مسافرت به شمال خزر و آسیای مرکزی از این جهت که کمتر از آن استقبال شده و گزارش چندانی در مورد حوادث، افسانه ها و واقعیت های آن به مردمان مناطق دیگر نرسیده بود، در پرده ای از ابهام و تردید قرار داشت. رساله ابن فضلان نخستین قدم را در این باره برداشته که شایسته توجه است.

او نقل می کند: شبی، از صداهای عجیب در هراس و دلهره افتادیم، ولی آنان با خون سردی تمام ما را نگاه کرده و می خندیدند که چرا تعجب کرده و ترسیده اید؟83

در موردی دیگر می گوید که مارهای بسیار بزرگ و بی آزاری وجود داشت که آن ها را نمی کشتند. اولین بار که چنین ماری را درون درخت دیدم، وحشت زده فرار کردم ولی به من گفتند نترس، او آزاری به تو نمی رساند.84

مورد بسیار عجیب دیگر این که می گوید: فردی در این جا بود که جسمی بسیار تنومند داشت، به گونه ای که سر او از دیگ ها بزرگ تر بود. مردم او را دیده و با او صحبت کردند، اما او چیزی نگفت. مردم با قوم ویسو نامه نگاری کردند و آن ها گفتند: او از قوم یأجوج و مأجوج است که منطقه ما با آن ها سه ماه فاصله دارد. خداوند هر روز یک ماهی از دریا به آن ها می دهد که اگر به اندازه نیاز خود و خانواده بردارند مشکلی نیست ،اما اگر بیشتر از مقدار نیاز بردارند، دل درد می گیرند و چه بسا سبب مرگ آن ها گردد و ماهی نیز دوباره به آب بر می گردد. این برنامه همه روز آن هاست.

در ادامه می گوید: مرا نزد استخوان های شخص مرده ای بردند که بسیار بزرگ بود. بازوی او مثل درختان بزرگ بود که خیلی متعجب شدم.85

یکی دیگر از عجایب این بود که اگر رئیس روس ها می مرد، او را در چادری می گذاشتند و یکی از جاریه های او را به رضایت جاریه گزینش می کردند و بعد از همبستر شدن مردانی با او، کشته و همراه رئیس سوزانده می شد و آن زن نیز افتخار می کرد که به بهشت می رود.86

در پایان برای معرفی این رساله، توجه به مطالبی به صورت فهرستوار بایسته است:

1 ایجاز و اختصار در نوشتن رساله;

2 وظیفه شناسی در انجام مأموریت، حتی با به خطر انداختن جان خود;

3 رعایت جنبه های ادبی87 در عبارات و ذکر نکات طنزآمیز و تعجب انگیز که تمایل خواننده را به خواندن دوچندان می کند;

4 آوردن آمار و ارقام در برخی مسائل;

5 اعتماد به نقل افرادی که در آن جا دیده است;

6 استفاده از آیات و روایات بدون هیچ تکلّفی;

7 منحصر به فرد بودن گزارش این رساله از این نواحی;

8 توصیف مناسب شهرهای شمال خزر;

9 ابن فضلان به خاطر رساله اش، در روسیه و لنینگراد مشهور و بلند آوازه است.

10 یاقوت در زمان خود، ابن فضلان و رساله او را مشهور می داند;

2 نقد سفرنامه

دقت ها و نکته نگاری های ابن فضلان بسیار به جا و مناسب و جامع است و در این نوشتار قصد خرده گیری بر او نیست. گرچه نسبت به رساله ها و سفرنامه های قرون متأخرتر از خود، کمبودها و نواقصی دارد، ولی با در نظر گرفتن زمان و دوره مسافرت و از سوی دیگر منطقه سفر و از سوی سوم این که جزء نخستین افراد در این زمینه بوده است، باید در نوشتن این رساله به او افتخار کرد.

نقد یک سفرنامه زمانی ممکن است که سفرنامه های دیگری در مورد همان منطقه وجود داشته باشد، در حالی که در مورد سفر به شمال خزر، بهویژه در آن زمان، سفرنامه خاصی موجود نیست. اما نکته هایی درباره ساختار و محتوای این رساله به ذهن می رسد که در پی می آید.

2. 1. نقد ساختار کتاب

1 متن رساله حدود صد و چند صفحه است که از صفحه 73 90 بسیار مختصر بحث کرده است و در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی این مناطق مطلبی نمی آورد. این صفحات به سفر از بغداد تا بخارا مربوط می باشد، در حالی که راهی طولانی است و دولت های بزرگ و متعددی در بین راه وجود داشته است و لازم بود مطالبی در این مورد نقل کند.

2 در مورد زمان و مسیر برگشت، مطلبی بیان نکرده است، گرچه ممکن است گفته شود که در رساله اصلی بوده، ولی به دست ما نرسیده است. طبق این فرض هم می بایست دست کم در برخی کتاب ها که از آن بهره برده اند، از آن ذکری بشود.

3. در مورد آداب و رسوم مردم صقالبه حدود 33 صفحه، یعنی یک سوم کتاب مطلب نوشته، ولی به اقوام دیگر مانند روس حدود 17 صفحه اختصاص داده است و در مورد قوم خزر نیز فقط چهار صفحه مطلب دارد. هرچه به انتهای کتاب می رسد از حجم مطالب کاسته می شود. ای کاش در مورد سایر اقوام نیز بحث مفصلی مانند صقالبه انجام داده بود.

2. 2. نقد محتوای کتاب

1. مناسب بود در مورد هدف و علت سفر و چگونگی راضی شدن خلیفه و مسائلی از این قبیل بیشتر توضیح می داد تا افق روشن تری از سفر پیش روی نسل های بعد گذارد.

2. حاصل و نتیجه سفر را بیان نکرده است که آیا وظیفه سیاسی و دینی گروه به گونه مطلوب برآورد شده است یا خیر؟ در حقیقت بازخورد آن را برای نسل های آینده به یادگار نگذاشته و جای خالی آن کاملاً مشهود است.

3. در شهر ری یازده روز توقف داشته اند و بنا به گفته خودش منتظر یکی از دوستانشان بوده اند که در خوارالری بوده است و چون دیر کرده خود به آن مکان رفته و بعد از سه روز توقف از آن جا حرکت را ادامه داده اند. این دو توقف طولانی چقدر ضرورت داشته که سفر سیاسی و حکومتی را متأثر ساخته است؟ به نظر می رسد که این خلاصه گویی ها برخاسته از انگیزه پنهان کردن برخی امور باشد که نمی توانسته بیان کند. مثلا در میان راه ابن قارن (طرفدار علویان طبرستان) را می بینند و خود را مخفی می کنند.

4. اگر به مسائل جغرافیایی بیشتر توجه می نمود به غنای بیشتر رساله می افزود، چرا که یکی از مؤلفه های مهم سفرنامه توجه به راه ها و نشانه های راه و خانه ها و کوچه های شهرها می باشد.

5. به امور دینی بیشتر توجه داشته و در برخی موارد، تعصب دینی او رخ نموده است، ولی بیان نکرده که تا چه اندازه در تغییر اندیشه های اعتقادی آنان تأثیر گذاشته است؟ آیا توانسته رسالت دینی خود را در حل این گونه مشکلات انجام دهد یانه، اشاره ای ندارد.

در موردی کسی از او سؤال نموده که آیا خداوند نیز زن دارد؟ ابن فضلان با استغفار نمودن و بد دانستن این پرسش، آن شخص را از فکر کردن در این امور برحذر داشته است. در حقیقت ابن فضلان نتوانسته پاسخ قانع کننده ای به سؤال کننده دهد.

6. در آغاز، از رابطه اقتصادی این مناطق با خلافت سخن رانده، ولی در تبیین آن در بین سفر و نسبت به هر حاکمی و منطقه ای کوتاهی کرده است. هم چنین در باره کالاهای مورد نظر و کیفیت تبادل کالا با سرزمین های جنوبی سخنی نگفته است.

7. در مورد اموال سفارشی خلیفه برای شاه صقالبه و این که چه کسی و چگونه آن ها را مصرف کرده، سخنی بیان نکرده و کوتاهی خود را در نگهداری اموال، توجیه و تبیین نکرده است.

8. یکی از اهداف این گروه ساختن قلعه ای محکم برای صقالبه بود، ولی ابن فضلان درباره آن و این که چرا انجام نشده توضیحی نمی دهد.

9. در مورد افرادی که می بایست به آنان بپیوندند و یا افرادی که از میان راه به دلیلی هیئت را همراهی نکرده اند، توضیح قانع کننده ای نداده است، در حالی که این گونه مسائل برای ارزیابی سفر و نتیجه آن و بهره گیری نسل های بعد می توانست نقشی زیادی داشته باشد.

----------

1. دانشجوی دوره دکتری تاریخ.

2. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سید کاظم موسوی بجنوردی (چاپ اول: تهران، نشر مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1370) ج 4، ص 409.

3. نفیس احمد، خدمات مسلمانان به جغرافیا، ترجمه حسن لاهوتی (چاپ اول: انتشارات آستان قدس رضوی، 1376، ص 34.

4. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ص 408.

5. فرانتس تشنر و مقبول احمد، تاریخچه جغرافیا در تمدن اسلامی، ترجمه گنجی و عبدالحسین آذرنگ (بهار 1375) ص 23.

6. نفیس احمد، پیشین، ص 36.

7. دایرة المعارف بزرگ اسلامی پیشین، ج 5، ص 459 460.

8. همان، ص 461.

9. ابن عبری، تاریخ مختصر الدول (چاپ سوم: بیروت، دار المشرق، 1992 م) ص 155. نویسنده می گوید: مردم سخنان زیادی می گفتند ( و به تعبیری عیب جویی و تمسخر از خردسالی او می کردند) به همین دلیل او را خلع کردند.

10. مسکویه رازی، تجارب الامم، ترجمه علینقی منزوی (چاپ اول: انتشارات توس، 1376) ج 5، ص 324. مسکویه در یک جمع بندی و محاسبه، مقدار اموال مقتدر را بالغ بر هشتاد و نه میلیون دینار تخمین می زند که از همه خلفای عباسی درآمدی فزون تر بوده است، ولی او به دلیل هزینه های گزاف و اسراف، همه اموال را تلف کرد.

11. ابن طباطبا، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی (چاپ دوم: تهران، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360) ص 365. خاقانی یکی از وزیران او بوده که بسیار منصب می داد و عزل می کرد. گویند: در یک روز نوزده نفر را به سمت و منصب ناظر کوفه برگزید و از هر یک رشوه ای گرفت و هر یک پس از دیگری راهی کوفه شد.

12. همان، ص 362.

13. ابن عبری، پیشین، ص 154. ابن فرات به برخی از درباریان گفت: بعد از مکتفی او (مقتدر) را خلیفه کنید، چون بچه است، نه مردی که خودش امور را در دست بگیرد و به ما نیاز نداشته باشد.

14. ایگناتی کراچکوفسکی، تاریخ نوشته های جغرافیایی در جهان اسلامی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (چاپ اول: انتشارات علمی و فرهنگی، 1379) ص 138.

15. همان، ص 105.

16. همان، ص 106.

17. یاقوت حموی، معجم البلدان (بیروت، انتشارات دارالفکر) ج 1، ص 87.

18. همان، ج 1، ص 486 و ج 2، ص 367 و 397 و ج 3، ص 79 و 83.

19. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج 4، ص 399.

20. احمد بن فضلان بن العباس، رسالة ابن فضلان، تحقیق دکتر سامی الدّهان (چاپ سوم: دارصادر، بیروت، 1413 ق) ص 135.

21. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج 4، ص 399.

22. احمدبن فضلان بن العباس، پیشین، ص 119: «انا لا اعرف هؤلاء انما اعرفک انت، و ذلک انّ هؤلاء قوم عجم».

23. ابن فضلان، پیشین، مقدمه، ص 38.

24. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج 4، ص 399.

25. همان، ج 4، ص 400.

26. یاقوت حموی، پیشین، ج 1، ص 322.

27. همان، ج 1، ص 486 و ج 2، ص 397 و ج 3، ص 79.

28. نفیس احمد، پیشین، ص 35.

29. همان، ص 35 36.

30. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج4، ص 459.

31. ابن فضلان، پیشین، مقدمه، ص 51.

32. همان، ص 50.

33. دایرة المعارف بزرگ، پیشین، ج4، ص 403.

34. همان، ص 405 406.

35. ابن فضلان،پیشین، مقدمه، ص 24.

36. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج 4، ص 401. واینگناتی کراچکوفسکی، پیشین، ص 149.

37. ابن فضلان، پیشین، ص 87.

38. مسعودی، مروج الذهب، ج 4، ص 217، به نقل از: دایرة المعارف بزرگ اسلامی،پیشین، ج 4، ص 401.

39. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج 4، ص 401.

40. ابن فضلان، پیشین، ص 23.

41. همان.

42. همان، مقدمه، ص 16.

43. همان، ص 40.

44. همان، ص 98.

45. همان، ص 169.

46. همان، ص 113 114.

47. همان، ص 131.

48. همان، ص 145.

49. همان، ص 107.

50. همان، ص 91.

51. همان، ص 82.

52. همان، ص 92.

53. همان، ص 109.

54. همان، ص 92.

55. همان، ص 144.

56. در پاورقی کتاب توضیح داده که شاید منظور او مغول ها بوده است. ر.ک: همان، ص 135.

57. همان، ص 135.

58. رساله، ص 134.

59. همان، ص 96 و 134.

60. همان، ص 132.

61. همان.

62. همان، ص 90.

63. همان، ص 94.

64. همان، ص 131.

65. همان، ص 144.

66. همان، ص 152.

67. همان، ص 95.

68. همان، ص 82.

69. همان، ص 79.

70. همان، ص 86.

71. همان، ص 128 و 130.

72. همان، ص 149.

73. همان، ص 128

74. همان، ص 145.

75. همان، ص 136.

76. همان، ص 80 81.

77. همان، ص 89.

78. همان، ص 83. عبارت ابن فضلان چنین است: «فاقمنا بالجرجانیة أیاما و جمد نهر جیحون من أوله الی آخره و کان سمک الجمد سبعة عشر شبرا».

یاقوت در این جا از عبد الله الفقیر نقل کرده است که از ابن فضلان انتقاد کرده و می گوید: چنین چیزی امکان ندارد، بلکه حداکثر به اندازه پنج وجب می توانسته یخ ببندد. من خود این را مشاهده کرده و از اهل بلاد نیز پرسیده ام. ر.ک: یاقوت حموی، پیشین، ج 2، ص 397.

79. همان، ص 86.

80. همان، ص 89.

81. همان، ص 90.

82. همان، ص 123.

83. همان، ص 123.

84. همان، ص 128.

85. همان، ص 137 138.

86. همان، ص 156.

87. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج 4، ص 403.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان