ماهان شبکه ایرانیان

(از صاحب بن عباد تا محتشم کاشانی) (۷)

عطار شاعر پرمایه زبان فارسی و از عرفای قرن ششم و اوائل قرن هفتم هجری، و یکی از شخصیت های پرآثار و آشنا به علم و معرفت ایران بوده است، در این زمینه خود گوید:

ادبیات عاشورا

عطار نیشابوری (وفات 618 هجری)

عطار شاعر پرمایه زبان فارسی و از عرفای قرن ششم و اوائل قرن هفتم هجری، و یکی از شخصیت های پرآثار و آشنا به علم و معرفت ایران بوده است، در این زمینه خود گوید:

هفتصد و ده از کتب بر خوانده ام

ز آن به علم معرفت ارزنده ام (1)

اگرچه بسیاری، عطار را از اهل سنت معرفی نموده اند اما در اینجا ثابت خواهیم کرد که وی شیعه اثنی عشری بوده واگر در کتابهای وی مدح یا اشاراتی به خلفا داشته، به احتمال قوی برای رعایت اصل تقیه بوده است .

وجود اشاره های روشن و تاکیدات مکرر در آثار عطار این نکته را برای علاقه مندان روشن می نماید که عطار این عارف دلسوخته و آگاه و دوراندیش ایران، یک معتقد شیعه و یک سرسپرده کامل آستان ولایت علی بن ابیطالب علیهم السلام بوده است .

اشارات عطار در کتاب «مظهرالعجائب » به این واقعیت برای ما کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که او را یک متعلق به مذهب شیعه دوازده امامی جعفری بدانیم .

عطار در دو مثنوی «مظهرالاسرار و مظهرالعجائب » با کمال صراحت تشیع خود را اظهار نموده و کتاب نخستین خود را هم به مناسبت این که مظهرالعجائب، لقب حضرت مولی الموالی علی بن ابیطالب علیه السلام می باشد، بدین نام نامیده است، وجود مطالبی در باره شیعه در این کتاب، سبب شده که قاضی سمرقند، زبان به تکفیر عطار، آلوده کند و کتاب مظهرالعجائب او را بسوزاند . عطار در این مورد در این کتاب گفته است:

عمر و قاضی چون مرا دشمن گرفت

مسخ گردید و ره گلخن گرفت (2)

و در جای دیگر گوید:

قصد من بسیار مردم کرده اند

خاطر مسکین من آزرده اند

جور بسیار از جهان بر من رسید

جور دنیا را همی باید کشید

بررسی عالمانه مظهر العجائب به خوبی نشان می دهد که چگونه عطار در آن اظهار ارادت به ولایت و بحث در اطراف آن را در نظر داشته است . عطار با همان شدت که در جواهرالذات پیرامون نبوت گفتگو کرده است، در این اثر هم به ولایت تعلق خاطر نشان داده است .

انجام یک تحقیق سبک شناسی و متن شناسی علمی و مقایسه آن با دیگر آثار عطار جای کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که این اثر یکی از شاهکارهای عرفانی عطار و یکی از موارث فکری فرهنگ شیعی و ایرانی است (3) .

اینک ابیاتی از مظهرالعجائب عطار، پیرامون بیان صریح وی به تشیع دوازده امامی ارائه می گردد . (دراین اشعار به حضرت مهدی (عج) نیز اشاره کرده و این کتاب را از زبان آن حضرت دانسته است):

از جمیع انبیای هر زمان

شد نبوت ختم بر احمد، بدان

بعد از آن ختم ولایت بر علی است

نور رحمت از کلام او جلی است

بعد حیدر ختم بر مهدی بود

آنکه در دین هدی هادی بود

این کتاب من زبان مهدی است

مؤمنان را رهنما و هادی است

این کتاب من چو نایب آمد است

مظهر کل عجایب آمده است

خارجی گر منع فرماید مرا

رافضی گوید مرا او برملا

این زگفت شافعی شد حاصلم

حب او رفض است و هست آن در دلم

رفض نبود حب ادای خارجی

گمره آن کو نیست بر او ملتجی

او ولی آمد بگفت کردگار

انما (4) بر خوان و بر وی شک میار (5)

عطار در کتاب خسرونامه هم در شرح فضیلت حضرت امام حسن علیه السلام، او را معصوم چهارم و امام دوم می داند و به صراحت قبول تشیع و چهارده معصوم از سوی خود را روشن می نماید، آنجا که گوید:

امامی کو امامت را حسن بود

حسن آمد که جمله حسن ظن بود

همه حسن و همه خلق و همه حلم

همه لطف و همه جود و همه علم

ز جودش هفت دریا هشت آمد

ز شوقش نه فلک در گشت آمد

سه نور بس قوی را چارم او بود

برای آن همه چیزش نکو بود

مربع زان سه آمد جوهر او

مثلث دو مثنی در بر او

چو دو میراث مشکین زان سه تن داشت

چو جان در بر ازو با خویشتن داشت

دل پر نور او دریای دین بود

دو مویش از دو شست عنبرین بود (6)

در ادامه این بحث مطالب دیگری را در اثبات شیعه دوازده امامی بودن عطار، ارائه می نمائیم .

عطار تذکرة الاولیاء خود را که در شرح اوصاف عرفا و بزرگان نامدار می باشد، با اوصافی بسیار ارزنده از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام شروع می نماید و درباره آن حضرت گوید:

«آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عالم صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیاء ، آن گوشه جگر انبیاء، آن ناقل علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق، این محمد جعفر صادق رضی الله عنه » .

و همان کتاب را با وصف حضرت امام محمد باقر علیه السلام به پایان می برد و می گوید:

«آن حجت اهل معاملت، آن برهان ارباب مشاهدت، آن امام و اولاد نبی ، آن گزیده احفاد علی، آن صاحب باطن و ظاهر، ابوجعفر باقر رضی الله عنه ...» .

در جائی که امام جعفر صادق را وصف می کند در علت ذکر او گوید:

«... اما سبب تبرک به صادق رضی الله عنه، ابتدا کنیم که او نیز بعد از ایشان (ائمه قبلی) بوده است و چون از اهل بیت، بیشتر سخن طریقت او گفته است و روایت از او بیشتر آمده، کلمه ای چند از آن حضرت بیاورم، که ایشان همه یکی اند، چون ذکر او کرده آمد، ذکر همه بود، نبینی که قومی که مذهب او دارند (مذهب جعفری) مذهب دوازده امام دارند، یعنی یکی دوازده است و دوازده، یکی (که این خود دلیل دیگری بر تشیع وی می باشد) .

... هرکه به محمد صلی الله علیه و آله ایمان دارد وبه فرزندان و یارانش ایمان ندارد، او به محمد ایمان ندارد .

... انصاف آن است که چون پادشاه دنیا و آخرت، محمد صلی الله علیه و آله را می دانی وزرای او را نیز به جای خود می باید شناخت و صحابه را به جای خود و فرزندان او را به جای خود ...» .

اشعار ذیل در مدح حضرت علی علیه السلام از اوست:

صدری که بود از پس و علوی زپس بود

آن صدر، صدر هر دو جهان بود مرتضی

شیر خدا و ابن عم نبی، آن که باز یافت

تختی چو دوش خواجه و تاجی چو هل اتی

چون مصطفاش در اسدالله مثال داد

طغرای آن مثال کشیدند لافتی

این حلقه دری که دری جست تا بیافت

و آن در در مدینه علم است و با بها (7)

و در این اشعار هم اشاره به حدیث ثقلین دارد:

بعد از این ما و ساقیا، لب حوض (8)

بعد از این ما و یار و بوس و کنار

هرکه این جا ندید، محروم است

در قیامت ز لذت دیدار

«من عرف ربه » نمی فرمود

گر نمی دید حیدر کرار

×××

اشعاری از عطار، در مناقب حضرت امام حسن و امام حسین علیهما السلام:

چه گویم مدح میر دین حسن را

دگر بار آن حسین پاک تن را

دو نور جوهر زهرا و حیدر

به روز رزم هر یک صد غضنفر

دو شمع از پرتو خورشید اسرار

جهان از نور ایشان شد پدیدار

یکی در خاک و خون آغشته گشته

یکی در زهر جانش کشته گشته

نظام خطه دنیا از ایشان

نعیم جنت و نیران و رضوان

چو ایشان کشته شو، عطار کم گو

که پرگوئی ز میدان کم برد گوی

درین ره نه قدم در خون در آخر

که گردد آن زمان آن یار ظاهر

موافق باش با اهل یقین تو

چو ایشان باش در حق پیش بین تو

موافق شد دلم با عاشقانش

فدا گشتم برای عاشقانش (9)

در فضیلت امیر المؤمنین و امام حسین علیهما السلام:

امامی کافتاب خافقینست

امام از ماه تا ماهی حسینست

چو خورشیدی جهان را خسرو آمد

که نه معصوم پاکش پس رو آمد

چون آن خورشید اصل خاندانست

به مهرش نه فلک از پی روانست

چراغ آسمان مکرمت بود

جهان علم و بحر معرفت بود

به همت هر دو عالم کم گرفته

ولی نورش همه عالم گرفته

رخ او بود خورشید الهی

شبی تاریک، مویش از سیاهی

کسی کوآفتاب و شب به هم خواست

حسن آن از حسین آمد به هم راست

امام ده و دو، حق کرد قسمت

که هر یک پرده ای سازد ز عصمت

ده و دو پرده زان آمد پدیدار

حسینی بود اما پرده ای زار

ببرد این راه او گر مبتلا بود

ولی خونریز او در کربلا بود

اگر هستی تو اهل پرده راز

ازین پرده بزاری می ده آواز

بسی خون کرده اند اهل ملامت

ولی این خون نخسبد تا قیامت

هر آن خونی که بر روی زمانه ست

برفت از چشم و این خون جاودانه ست

چو ذاتش آفتاب جاودان بود

ز خون او شفق باقی از آن بود

چو آن خورشید دین شد ناپدیدار

در آن خون چرخ می گردد چو پرگار (10)

بیت های دوم، هشتم و نهم از اشعار فوق دلالت صریح بر شیعه دوازده امام بودن عطار دارد .

از مصیبت نامه عطار درباره حضرت امام حسین علیه السلام

کیست حق را و پیمبر را ولی؟

آن حسن سیرت، حسین بن علی

آفتاب آسمان را معرفت

آن محمد صورت و حیدر صفت

نه فلک را تا ابد مخدوم بود

ز آن که او سلطان ده معصوم بود

قرة العین امام مجتبی

شاهد زهرا، شهید کربلا

تشنه او را دشنه آغشته به خون

نیم کشته گشته سرگشته به خون

آنچنان سر، خود که برد بی دریغ

کافتاب از درد آن شد زیر میغ

گیسوی او تا به خون آلوده شد

خون گردون از شفق پالوده شد

کی کنند این کافران با این همه

کو محمد؟ کو علی؟ کو فاطمه؟

صد هزاران جان پاک انبیا

صف زده بینم به خاک کربلا

در تموز کربلا تشنه جگر

سر بریدندش، چه باشد زین بتر؟

با جگر گوشه پیامبر این کنند

وانگهی دعوی داد و دین کنند

کفرم آید، هرکه این را دین شمرد

قطع باد ازبن زبانی کاین شمرد

هر که در رویی چنین آورد تیغ

لعنتم از حق بدو آید دریغ

کاشکی، ای من سگ هندوی او

کمترین سگ بودمی در کوی او

یا در آن تشویر آبی گشتمی

در جگر او را شرابی گشتمی (11)

در حکایت آن صوفی که هرگز از دست کسی شربت نخورد، درباره شدت بلاهای وارده بر کربلائیان گوید:

گر ترا رنجی رسد یا زارئی

آن ز عز تست نی از خوارئی

آن چه خود بر انبیا رفت از بلا

هیچکس ندهد نشان در کربلا

آن چه در صورت ترا رنجی نمود

در صفت بیننده را گنجی نمود (12)

×××

باز بنگر مرتضی را در نماز

چون زدش آن گبر تیغ جانگداز

باز بنت احمد مختار بین

از فدک و ظلم وامانده حزین

کشته چون گشتند سبطین از قضا

این به زهر، آن شد شهید کربلا

شرح اولاد نبی را یک به یک

گرد هم، حیران بمانی ز اهل شک (13)

شمس طبسی (وفات 624 هجری)

شمس معاصر آل افراسیاب و محمد عوفی صاحب لباب الالباب بوده و اشعار ذیل بدو منسوب است: بلای دور فلک چون غم از دو دیده بریخت

مگر حدیث شهیدان کربلا برداشت

ز اشک مردم چشمم به رسم عاشورا

ز خاک پای خداوند، توتیا برداشت (14)

سراج الدین قمری آملی (وفات 625 هجری)

سراج الدین شاعری مداح بوده و صدور و بزرگان ری و مازندران را مدح گفته، وی معاصر کمال الدین اصفهانی شاعر معروف نیز بوده است .

قمری در مرثیه ممدوح خود صدر سعید، سید اوحدالدین گوید:

ای تازه غنچه در چمن لطف کردگار

از باد مرگ ریخته، در موسم بهار

تازه شد از مصیبت تو سوز کربلا

گوهر گریست از غم تو چشم ذوالفقار

شام از پیت چو اهل عبا شد، سیاه پوش

روز از غمت چو قندزشب ماند سوگوار (15)

و در واقعه قتل عز الدین حسین نامی گوید:

عید از بلای حادثه عاشور بود از آنک

خون حسین تازه شد از خون این حسین

کمال الدین اسماعیل اصفهانی (وفات 635 هجری)

کمال الدین از شاعران مشهور نیمه دوم قرن ششم و اوائل قرن هفتم هجری است . کمال الدین در ظاهر پیرو اهل سنت بوده و به مقتضای زمان و روی کار آمدن رؤسای مذهب شافعی یا حنفی در اصفهان، هر دو گروه را مدح گفته است .

در آن زمان اکثریت مردم اصفهان را اهل سنت شافعی و حنفی (که در محله های دردشت و جوباره اصفهان ساکن بوده اند) تشکیل می داده اند .

با توجه به این که کمال الدین اسماعیل، بزرگان هر دو گروه را مدح گفته، اما از اختلافات زیادی که در میان آنان وجود داشته از هر دو فرقه دل خوشی نداشته . لذا قبل از حمله مغول، در شعری این چنین تقاضا کرده است .

تا که در دشت هست و جوباره

نیست از کوشش و کشش چاره

ای خداوند هفت سیاره

پادشاهی رسان خونخواره

تا که در دشت را چو دشت کند

جوی خون آورد ز جوباره

عدد خلق را بیفزاید

هر یکی را کند دو صد پاره

پس از مدتی آرزوی شاعر برآورده می شود، و با حمله مغولان و سقوط شهر اصفهان، هر دو گروه اهل سنت قتل عام می شوند . در پی این حمله پس از مدتی در سال 635 هجری، خود شاعر هم به دست مغول زاده ای به قتل می رسد .

مرحوم علامه امینی مؤلف عالیقدر کتاب ارزشمند «الغدیر» در کتاب «شهیدان راه فضیلت » ، کمال الدین را جزو شهدا آورده و از او چنین یاد می کند:

«از دیگر کسانی که در قرن هفتم هجری شهید گشتند، کمال الدین، اسماعیل بن جمال الدین بن عبدالرزاق اصفهانی، متخلص به کمال است .

نویسنده «الحصون المنیعة » می گوید: از شاعران و ادیبان بزرگ و از شیواگویان سترگ بود و از مشهورترین رساگویان اصفهان که «خلاق المعانی » لقب گرفته بود . بلند پایگی و استواری سخن و معانی تازه آوردن، او را در میان شاعران مقامی ارجمند بخشیده است » (16) .

کمال در یورش دیوانه وار مغول همراه مردم اصفهان در سال 635 هجری کشته شد و در همانجا به خاک آرمید .

کمال ا ز مشاهیر شاعران عصر خویش بوده و در اواسط عمر، دست از وابستگی ها و دلبستگی ها شست و عزلت اختیار کرد، و بر طریقه شیخ شهاب الدین سهروردی بود .

در هر حال ، کمال مذهب خود را به درستی فاش ننموده و هنگامی هم که درباره مذهب او سؤالی مطرح شده جواب داده است:

به تعیین نام و لقب در دهم تن

بدان، تا به نزد تو باشم مقرب

ولیکن رهی، مرد این کار نیست

اگر نیز شرط است، تعیین مذهب (17)

کمال الدین اسماعیل نسبت به خاندان عصمت و طهارت ارادت کامل داشته است . که در این باره گوید:

در خانه حقائق اگر آیی، ز در درآی

وان در، در مدینه علمست و مرتضاست

یاران برگزیده او را زپس ممان

خود چون کنند پشت بدانکس که پیشواست

چون یاد اهل بیت رود بر زبان من

گر همدهی من نکند مشک بر خطاست (18)

کمال در ترکیب بندی که در نعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ساخته است، درباره حضرت علی وامام حسن وامام حسین علیهم السلام گوید:

بیناتر از علی نبود در جهان دین

کاندر دو چشم او نفس خود دمیده ای

زین هر دو گوشواره زیبا که از تو یافت

در گوش عرش حلقه منت کشیده ای

(دو گوشواره زیبا، اشاره است به حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهما السلام) .

و در باره امام حسین علیه السلام اشعار زیر را سروده است:

چون محرم رسید و عاشورا

خنده بر لب حرام باید کرد

در پی ماتم حسین علی

گریه از ابر، وام باید کرد

لعنت دشمنانش باید گفت

دوستداری، تمام باید کرد (19)

و درباره لعن قاتلان امام حسین علیه السلام گوید:

اگر کسی پسری را از آن تو بکشد

به عمر خویش ره لعنتش رها نکنی

اگر کشنده فرزند مصطفاست، یزید

حدیث لعنت و نفرین او، چرا نکنی؟

تو برکشنده فرزند خود مکن لعنت

چو بر کشنده فرزند مصطفی نکنی (20)

کمال الدین مرثیه ای هم که برای رکن الدین مسعود صاعد از بزرگان اهل سنت اصفهان که در ماه رجب به قتل رسیده گوید:

چون حسین علی شهید شده است

رجبش لاجرم ، عشورا شد

پی نوشت:

1) مظهرالعجائب، منسوب به عطار، ص 234 .

2) همان منبع، ص 247 .

3) منطق الطیر، عطار، تصحیح حمید حمید، مقدمه .

4) انما، اشاره است به آیه 55 سوره مبارک مائده (انما ولیکم الله و رسوله . .). بنا به نقل تفاسیر، این آیه در شان حضرت علی علیه السلام که در حال رکوع انگشتری خود را به سائل بخشید، آمده است . برای اطلاع بیشتر به کتاب ارزشمند «الغدیر» تالیف علامه امینی، ج 3، ص 156 تا 176 مراجعه فرمائید .

5) مظهرالعجائب، چاپی، ص 247 .

6) خسرونامه، منسوب به عطار، به تصحیح احمد سهیلی خوانساری، تهران، بی تا، ص 24 .

7) دیوان عطار، به کوشش مرحوم سعید نفیسی، تهراه، 1339، ص 4 .

8) اشاره است به حدیث معروف حضرت رسول صلی الله علیه و آله که فرمودند: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی . . حتی یردا علی ء الحوض .

یعنی من دو چیز گرانبها را در میان شما می گذارم و آن دو کتاب خدا و خاندانم می باشند، تا وقتی که به این دو چنگ زده اید، هرگز گمراه نمی شوید، و این دو نیز هرگز از هم جدا نخواهند بود تا در سرای دیگر بر حوض کوثر نزد من بیایند . (در غایة المرام هشتاد و دو روایت از طریق شیعه و 39 روایت از طریق اهل تسنن راجع به این حدیث آمده است) .

9) هیلاج نامه، منسوب به عطار، به تصحیح احمد خوشنویس، تهران، 1363، ص 16 .

10) خسرو نامه، ص 25 .

11) اشک خون، احمد احمدی بیرجندی، تهران، 1369، صفحجات 27 و 28 .

12) منطق الطیر، عطار، به تصحیح محمد جواد مشکور، تهران، 1353، ص 159 .

13) همان منبع، ذیل صفحه 13 .

14) نامه آستان قدس رضوی، 1350، ص 59 .

15) دیوان سراج الدین قمری آملی، به اهتمام یدالله شکری، انتشارات معین، تهران، 1368، ص 177 .

16) ترجمه شهیدان راه فضیلت، مرحوم علامه امینی، مترجم ف، ج، انتشارات الغدیر، تهران، 1335، صفحات 23 تا 1125

17) دیون کمال اسماعیل به اهتمام بحرالعلومی، تهران، 1348، صف هفت مقدمه .

18) همان منبع، صفحات 620 تا 628

19) منبع قبل .

20) منبع قبل .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان