دیوان در صدر اسلام(۱)

شناخت دیوان و دیوان سالاری، در شناخت تشکیلات اداری مسلمانان بسیار راه گشاست، به ویژه آن که تا پیش از تأسیس سلسله صفویه در ایران، و احتمالاً دولت های معاصر با آن در دیگر کشورها، تنها دیوان دستگاه مهم اداری مسلمانان بوده است. دیوان به مجموعه ای از شعر یا نثر دفترِ ثبت یا یک اداره اطلاق می شود.

شناخت دیوان و دیوان سالاری، در شناخت تشکیلات اداری مسلمانان بسیار راه گشاست، به ویژه آن که تا پیش از تأسیس سلسله صفویه در ایران، و احتمالاً دولت های معاصر با آن در دیگر کشورها، تنها دیوان دستگاه مهم اداری مسلمانان بوده است. دیوان به مجموعه ای از شعر یا نثر دفترِ ثبت یا یک اداره اطلاق می شود.

دیوان انواع و اقسامی داشته که هر یک در حکم وزارت خانه های عصر حاضر به شمار می رفته اند. در این مقاله چگونگی پیدایش دیوان، سیر تاریخی آن، انواع دیوان ها و ارتباط و تأثیر آن ها بر یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است.

واژه های کلیدی: دیوان، صدر اسلام، دیوان الاسلام، دیوان الخراج، دیوان رسایل، دیوان الاحشام، دیوان النفقات، دیوان بیت المال.

عصر خلافت

منابع در باب ریشه لغوی دیوان اختلاف دارند؛ برخی آن را از ریشه فارسی دِوْ به معنی دیوانه یا دیو می دانند. برخی دیگر دیوان را از «دوَّن» عربی، به معنای جمع و ثبت کردن دانسته اند. از این رو دیوان می تواند به مجموعه ای از اسناد و مدارک اطلاق شود.(نک، قلقشندی، صبح 1 / 90، لسان العرب، 17 / 23 24؛ صولی، ادب الکُتّاب، 187؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، 175؛ جهشیاری، وزراء، 16 17؛ قس، بلاذری، فتوح، 449). با وجود این، در تشکیلات اداری، این اصطلاح در آغاز به معنی ثبت نام سپاهیان بود. (قس، صولی، 190؛ کندی، ولاة، 86؛ بلاذری، فتوح، 454). و بعدها به معنی هر نوع ثبت نامی به کار رفت، و فقط در این زمان ها بود که در معنای اداری نیز متداول گردید. به نظر می رسد کاربرد اداری این کلمه غیر عربی باشد، ولی خود این اصطلاح در صدر اسلام هم به کار می رفته است.

عمر بن خطّاب نخستین دیوان (که معمولاً آن را الدیوان خوانند) را در اسلام تأسیس کرد. (جهشیاری، 16). منابع این اقدام را به منظور رفع نیاز سیستم پرداخت، ثبت نام نیروهای رزمنده و تنظیم بیت المال می دانند. (قس، جهشیاری، 16 17؛ بلاذری، فتوح، 449 451، مقریزی، خطط، 1، 148، یعقوبی، تاریخ، 2 / 130؛ ابویوسف، خراج، 25؛ صولی، ادب، 190 191؛ ابوسالم، العقد، ... 154 155). برخی روایات تأسیس دیوان را در سال 15 ه. ذکر می کنند، اما منابع موثق تر سال 20 ه. را ترجیح می دهند. (نک، طبری، 4 / 162؛ یعقوبی، 2 / 170؛ مقریزی، خطط، 1 / 148 149؛ بلاذری، فتوح، 450؛ ابویوسف، 24).

این دیوان، دیوان «الجند» نام داشت. دیوان جند مشتمل بر تمامی اهالی مدینه، یعنی نیروهای شرکت کننده در فتوحات و مهاجرانی که به همراه خانواده هایشان به پادگان های ولایات پیوسته بودند، می شد. نام برخی موالی نیز در این دیوان ثبت شده بود، ولی این کار دوام نیافت. همراه اسامی افراد، پرداخت ها و میزان آن هم ذکر می گردید. (ابوعبید، الاموال، شماره های 562، 567، 568؛ طبری، 4 / 163). هیأتی مرکب از سه نسّابه کار ثبت و ضبط اسامی را قبیله به قبیله انجام می داد و ملاک پرداخت مستمری، خدمات افراد به اسلام در گذشته و ارتباط با شخص پیامبر(ص) بود. ثبت نام قبیله ها تا پایان عصر اموی ادامه یافت. (ابویوسف، 24، 26 27؛ طبری. 42 / 162 163؛ یعقوبی، تاریخ، 2 / 132؛ ابوعبید، اموال، شماره های 569، 520، 577؛ بلاذری، فتوح، 45 به بعد؛ 457 459؛ مقریزی، خطط 1 / 149 150). مسلمانان دیوان هایی نظیر دیوان جند را در مراکز ولایات مثل بصره، کوفه و فُسطاط نیز تأسیس کردند. (قس، جهشیاری، 21، 23؛ ثعالبی، لطائف، 59). علاوه بر این، دیوان های خراج بیزانسی و ساسانی هم مثل گذشته به فعالیت خود در این ولایات ادامه دادند. (جهشیاری، 38؛ قس 30).

در این دوران، دیوان الخراج دمشق، دیوان مرکزی حکومت گردید و «الدیوان» نام گرفت تا نشان گر اهمیت آن مؤسسه باشد. کار این مؤسسه، ارزیابی و تعیین مالیات و خراج بود. در دوره حکومت معاویه (م 60 ه / 680 م) دیوان «الرسائل»(3) نیز شکل یافت. خلیفه همه مکاتبات را می خواند و اوامر خویش را صادر می کرد. آن گاه کاتب،(4) نامه ها و اسناد لازم را تنظیم می نمود. (جهشیاری، 24، 34؛ قلقشندی، 1 / 92). معاویه دیوان «الخاتم» یا دیوان «مهر» را هم تأسیس کرد؛ در آن جا نسخه ای از هر نامه یا سندی تهیه و نگه داری می شد و در عین حال، اصل آن بازبینی شده، مهر می گردید و ارسال می شد. این دیوان برای نظارت بر اسناد و جلوگیری از جعل آن ها تأسیس گردید. (جهشیاری، 25؛ ثعالبی، لطائف، 16؛ نبیه آبوت(5)، پاپیروسهای قره(6)، 14؛ نک، همچنین گروهمان(7)، cpr، 3، سری اول / 1 / 17 به بعد). بلاذری می گوید: زیاد بن ابیه، والی عراق برای نخستین بار و تحت تأثیر ایرانیان این دیوان را تأسیس نموده است. (فتوح، 464). معاویه هم چنین، دیوان «البرید»(8) را که بعداً عبدالملک بن مروان (م 16 / ه / 705 م) آن را تجدید سازمان نمود، تأسیس کرد (نک، همچنین «برید»).

دیوان الجند گاه گاهی سرشماری قبیله به قبیله اعراب را نیز انجام می داد تا ثبت و ضبط اسامی را به روز نماید.

دیوان الجند مصر در طی قرن اول ه / هفتم م . سه بار سرشماری کرد که سومین آن را قرة بن شریک در سال 95 ه انجام داد. (کندی، ولاة، 86، مقریزی، خطط 1 / 151). دیوان «النفقات»(9) که به احتمال فراوان ادامه کار یک دستگاه بیزانسی بود، صورت همه هزینه ها را نگاه می داشت. (قس، جهشیاری، 3). به نظر می رسد که این دیوان متصل به بیت المال(10) بوده است. (جهشیاری، 49). دیوان «الصدقه» هم برای ارزیابی زکات و عشر به وجود آمد. حکومت هم چنین، یک دیوان به نام «المستغلات» برای اداره زمین های دولتی واقع در شهرها، ساختمان ها و به ویژه بازارهای اجاره داده شده به مردم، تأسیس کرد. دیوان «الطراز» نیز عهده دار تهیه پرچم ها، لباس های رسمی و بخشی از اثاثیه منزل بود. نام مسؤول این دیوان بر پارچه های آن اجناس نقش زده می شد. (قس، جهشیاری، 60؛ صابی؛ رسائل، 141).

هر ولایت یک دیوان خراج که همه درآمدها بدان جا منتقل می شد یک دیوان جند و یک دیوان رسایل داشت. (جهشیاری، 21، 23، 24، 27، 36، 44، 45، 60، 61، 63، 64). کاتب الکتّاب هر دیوان در زمان حجّاج ماهیانه سیصد درهم حقوق می گرفت. (جهشیاری، 61).

عبدالملک بن مروان پایه گذار سیاست عربی کردن دیوان ها، طراز و سکه بود. تا زمان او دیوان های خراج از زبان های محلیِ فارسی در عراق و ایران، یونانی در شامات و قبطی و یونانی در مصر استفاده می کردند و شیوه های دیرین دفترداری و ثبت اسناد را ادامه می دادند؛ حتی مهرها و تاریخ های محلی، فراوان مورد استفاده قرار می گرفت. اما در زمان او شیوه ها و قواعد عربی رواج یافت و تقویم های گذشته با سال قمری مسلمانان تطبیق داده شد. (نک، PERF . شماره های 566، 559، 566، 586، 587، 572، 589، 601، CPR، 3، سری ا ، ذیل 1/87؛ ذیل 2 / c ci). زبان عربی نیز پیش از آن که زبان رسمی گردد، گاهی مورد استفاده قرار می گرفت؛ (نخستین پاپیروس های موجود، تاریخ 22 ه را دارند). (PERF، شماره 558). اما زمان های محلی هم تا قرن دوم ه / هشتم م . گاه گاهی به کار می رفت. (قس، گروهمان، تحقیق در پاپیروس شناسی(11)، 1/77 79؛ ب لاند(12)، 4 / 417؛ نبیه آبوت، 13 14).

عربی سازی دیوان ها در جهان اسلام، مرحله به مرحله انجام پذیرفت؛ در سال 78 ه / 697 م . حجاج بن یوسف ثقفی دیوان های عراق را عربی نمود؛ (جهشیاری، 39؛ بلاذری، فتوح، 300 301؛ صولی، ادب، 192). سپس در سال 81 ه / 700 م. عبدالملک مروان دیوان های شام را عربی کرد. (بلاذری، فتوح، 193؛ جهشیاری، 40؛ صولی، ادب، 192؛ 193). در ادامه این کار، در سال 87 ه / 705 م . دیوان های مصر هم عربی گردید. (کندی، ولاة، 80؛ ابن عبدالحکم، فتوح، 122، مقریزی، خطط، 1، 150). سرانجام و در زمان حکومت هشام بن عبدالملک در سال 124 ه / 742 م . دیوان های خراسان عربی گردید. (جهشیاری، 63، 64). و ذمیّانی که اکثریت دبیران این دیوان ها را تشکیل می دادند از کار برکنار شدند، ولی برخی آنان به کار خویش ادامه دادند؛ با این وجود، حکومت همیشه از موالی استفاده می کرد. (قس، جهشیاری، 61، 67، 38 40، 151؛ ترایتون(13)، خلفا و اتباع غیرمسلمانشان(14)، فصل 11؛ کندی، ولاة، 80؛ بلاذری، فتوح، 193؛ فان کریمر(15)، خاور زمین(16)، 196 197).

عصر عباسی

عباسیان نظام دیوان سالاری امویان را گسترش داده و از طریق منصب وزیر [مدخل[ یک مدیریت اداری مرکزی به وجود آوردند.

سفّاح دیوانی را برای رسیدگی به زمین های مصادره شده خانواده مروان اموی تأسیس کرد. (جهشیاری، 90). احتمالاً این دیوان به شکل دیوان الضیاع تکامل یافت که به املاک خلیفه رسیدگی می کرد. (همان، 277).

منصور عباسی دیوانی موقت ایجاد کرد تا به اموال مصادره شده دشمنان سیاسی خلیفه نظارت نماید. (یعقوبی، 3 / 127؛ الفخری، 115). مورخان از یک دیوان به نام دیوان «الاحشام» هم یاد کرده اند که احتمالاً به امر نظارت بر خادمین قصر خلافت می پرداخته است. (وییت(17)، یعقوبی، پرداختها(18)، 15) دیوان الرقاع(19) نیز جمع آوری عرض حال های خطاب به خلیفه را برعهده داشت. (ابن طیفور، تاریخ بغداد، 4).

در سال 162 ه / 778 م . و در ایام حکومت مهدی، برای هر یک از دیوان های موجود، یک دیوان زمام(20) به وجود آمد. در سال 168 ه / 784 م . دیوان مرکزی زمام الازمه نیز تأسیس شد تا بر همه دیوان های زمام نظارت کند. این دیوان صورت وضعیت دیوان ها را بازرسی می کرد و بر کار آنان نظارت داشت و واسطه میان هر دیوان با وزیر یا دیگر دیوان ها بود. (جهشیاری، 146، 166، 168؛ طبری، 10 / 2؛ بلاذری، فتوح، 464) خلفا دیوان مظالم را هم به وجود آوردند تا به شکایات مردم از عمال حکومت رسیدگی کند؛ در این دیوان قضات می نشستند. (فخری، 131).

به نظر می رسد که دیوان الخراج بر تمامی مالیات های ارضی نظارت داشته است، در حالی که کار دیوان الصدقه محدود به زکات احشام بود. (قس، یعقوبی، عبدان، 2؛ ابویوسف، خراج، 80 81). این دیوان بخش های گوناگونی داشت و یکی از مهبذان که صورت وضعیت هر دیوان را بازرسی می کرد، کیفیت اقلام درآمد را می آزمود. (جهشیاری، 220 221؛ تنوخی، الفرج، 1 / 39 40 [نک، همچنین مهبذ]). از بخش های این دیوان، مجلس الاسکودار بود که در آن جا نامه ها و اسناد رسیده و فرستاده شده، همراه نام افراد مربوط، ثبت می گردید. این مجلس در دیوان البرید و دیوان الرسایل هم وجود داشت. (جهشیاری، 199؛ خوارزمی، مفاتیح العلوم، 42، 50) نامه های دیوان الخراج در دیوان الخاتم بررسی می شد، اما تأخیر در ارسال پاسخ نامه ها، هارون الرشید را واداشت تا به وزیر خود اجازه دهد نامه ها را خودش ارسال نماید. (جهشیاری، 178).

در زمان متوکل، به دیوان الموالی والغِلْمان برمی خوریم که می تواند تعبیری دیگر از دیوان الاحشام باشد. این دیوان مسؤول اداره امور بردگان و موالی بی شمار درگاه بود. (یعقوبی، بلدان، 23).

دیوان الخاتم که دیوان السر(21) نیز نامیده می شد، به خاطر ارتباط نزدیک رئیس آن با خلیفه، اهمیت ویژه ای داشت. (قس، جهشیاری، 141، 142، 177، 220 221).

در ولایات، دیوان های محلی خراج، جند و رسایل که نمونه های کوچک تر دیوان های مرکزی بودند، نیز وجود داشت. (قس، جهشیاری، 141، 142، 177، 220 221).

گاه یک کاتب برجسته بر بیش از یک دیوان ریاست می یافت. (همان، 266؛ قس، 179).

تا زمان مأمون حقوق کُتّاب حدود سیصد و ده درهم در ماه بود. (جهشیاری، 23، 126، 131 132). جاحظ می گوید که پس از مأمون، کاتب الخراج بیش ترین دریافتی را داشته است. (قس، سه ساله، طبع فینکل(22)، 49 [نک، همچنین، کاتب]). دیوان های حکومت در فاصله قرن سوم تا چهارم هجری (نهم تا دهم میلادی) به رشد کامل رسیدند. دیوان الخراج معمولاً نسخه ای از اسناد دیوان های محلی را نگاه می داشت؛ اما در نیمه قرن سوم هجری، هر ولایت یک دیوان مخصوص (خراج) در پایتخت داشت. معتضد این دیوان ها را ادغام کرده، آن ها را در یک دیوان موسوم به دیوان الدار (یا دیوان الدار الکبیر) سامان داد. جانشین او، مکتفی، این دیوان را در قالب سه دیوانِ مشرق برای ولایات شرقی، مغرب برای ولایات غربی و دیوان السواد برای عراق تجدید سازمان نمود. علی بن عیسی دیوان السواد را مهم ترین این دیوان ها می دانست. (مسکویه، تجارب الامم، 1 / 152). در زمان حکومت مقتدر هنوز یک دیوان مرکزی (دیوان الدار) وجود داشت. این سه دیوان تحت نظارت وزیر یا یک کاتب نزدیک به وی قرار داشتند و هم چنان از بخش های دیوان الدار به حساب می آمدند. (صابی، وزراء، 123 124، 131 132، 262؛ یاقوت، ارشاد، 1 / 226؛ عریب، 42؛ مسکویه، 1 / 151 152؛ باون، علی بن عیسی، 31 32). به نظر می آید که لفظ «دار» یا «درگاه» به دارالوزاره یا اقامت گاه وزیر اطلاق می شده است. (قس، صابی، وزراء، 131). کاتب دیوان الدار اجازه داشت تا مستقلاً با عمال ارتباط برقرار کند. (صابی، وزراء، 177). پس از تصرف بغداد به دست آل بویه (334 ه / 945 م) و در اثر تجزیه خلافت، ما فقط نام دیوان السواد را می شنویم. (قس، صابی، تاریخ، 467 468).

دیوان های خراج نسخه ای از اسناد حدود اراضی، نرخ مالیات نقدی یا جنسی و اقدامات به کار رفته مالیاتی را نگاه می داشتند. (ماوردی، همان قبلی، 182 183؛ خوارزمی، مفاتیح، 37). درآمد خراج، جزیه و زکات به این دیوان ها می رسید. (الحسن بن عبداللّه ، آثار الاُوَل، بولاق 1295 / 72). اشاره ماوردی به دیوان العشر فقط می تواند به این معنا باشد که دیوان العشر بخشی از دیوان الخراج بوده است. (ماوردی، 182). وقتی دیوان الدار تأسیس شد، دیوان های زمام مربوط به آن با یکدیگر ادغام شدند. (صابی، وزراء، 73، 84؛ هم او، تاریخ، 468). زمام، حافظ حقوق بیت المال و مردم بود. (ماوردی، 189). این دیوان نسخه دیگری از اسناد مربوط به اراضی را در دیوان خراج نگاه می داشت و محاسبات را بازبینی می کرد. (ماوردی، 190 191). اعتبار کاتب دیوان الزمام به اندازه ای بود که حتی اقطاعی را که معتضد بخشیده بود و وزیر و کاتب دیوان دار هم انتقال آن را تأیید کرده بودند، می بایست جهت انتقال، توسط او مورد بررسی قرار می گرفت. (صابی، وزراء، 683).

دیوان النفقات به کار همه دیوان ها می پرداخت. این دیوان گزارش هزینه های آنان را بررسی کرده و خود نیز گزارشی تهیه می کرد. (الحسن بن عبداللّه ، همان قبلی، 71). در اواخر قرن سوم ه / نهم م . این دیوان عمدةً به رفع نیازهای دارالخلافه می پرداخت. (قس، متن عربی، 1 / 125؛ قس، صابی، وزراء، 2 به بعد). و اسناد هزینه های تکراری و جاری را نگاه می داشت. (صابی، وزراء، 16) و زیر مجموعه هایی نیز داشت که عنوان های گوناگون هزینه ها را بررسی می کرد. (قس، متن (متن عربی)، 1 / 125 126). در سال 315 ه / 927 م . یک زمام نفقات هم وجود داشت که کاتب آن خزائن بیت المال را به بهترین شکل اداره می کرد. (صولی، اخبار الراضی والمتّقی، 61؛ مسکویه، 1 / 152).

دیوان بیت المال که دیوان السامی نیز نام داشت، اسناد طبقه بندی شده منابع مالی و جنسی را که به بیت المال می آمد، نگاه می داشت و خزانه هایی (Stores) را برای مقوله های مختلف درآمد، اداره می کرد. (الحسن بن عبداللّه ، همان قبلی، 72؛ قس، صابی، وزراء، 161). این دیوان هم فقره های درآمد را بازبینی می کرد و هم کار تأیید هزینه ها را به عهده داشت. وزیر نشان کاتب، آن را بر همه حواله ها و دستورهای پرداخت ضروری می دانست. (قس (متن عربی)، 1 / 126 127). معمولاً این دیوان ترازنامه ماهیانه و سالیانه ترتیب می داد.

در سال 315 ه / 927 م . علی بن عیسی از دبیران می خواست که به او تراز هفتگی تحویل دهند. (مسکویه، 1 / 651 652؛ صابی، وزراء، 303، 306).

دیوان الضیاع اراضی بیت المال را اداره می کرد. (همدانی، تکمله، 18؛ مسکویه، 1 / 21؛ قس، صابی، رسایل، 1 / 139)، با این وجود، گاهی سخن از بیش از یک دیوان ضیاع می باشد. در سال 325 ه دیوانی به نام دیوان الضیاع الخاصه والمستحدثه (یعنی اراضی خلیفه و اراضی تازه به دست آمده)، و نیز دیوان الضیاع الفراتیه (یعنی اراضی اطراف فرات) وجود داشت. (صابی، وزراء، 123 124؛ مسکویه، 1 / 152).

در سال 304 ه / 916 م . ابن الفرات دیوان المرافق را(23) تأسیس کرد. در آن زمان، مرافق هر سال شام بالغ بر صد هزار دینار و مرافق مصر دویست هزار دینار می شد. علی بن عیسی مرافق را ممنوع کرد، زیرا معتقد بود این اموال دستگاه حکومت را فاسد می کند. (مسکویه، 1 / 44، 108، 241 242؛ صابی، وزراء، 31 32، 81).

در سال 295 ه / 907 م . وزیر خلیفه یک روزه، ابن معتز، همه اصول دیوان های واقعی را زیرنظر علی بن عیسی و دیوان های زمام را زیرنظر ابن عبدون قرار داد. (مسکویه، 1 / 60). در سال 319 ه / 931 م . زمام ها زیر نظر یک کاتب و اصول زیر نظر وزیر قرار داده شد. این عمل در سال 325 ه / 936 م ، 327 ه / 937 م و 938 ه / 939 م . تکرار شد. (صولی، اخبار الراضی والمتّقی، 87، 147).

دیوان الجند دفتری را برای طبقه بندی نیروها بر طبق درجه، پرداخت و یا اقطاعشان حفظ می کرد. این دیوان از دو بخش تشکیل یافته بود؛ یکی مأمور پرداخت و هزینه ها بود و دیگری مأمور استخدام و طبقه بندی (تصنیف) سپاه. (جاحظ، سه رساله، 49؛ قدامه این دو بخش را مجلس التقریر و مجلس المقابله می خواند، متن (متن عربی) 1 / 165؛ نک، همچنین ماوردی، 179 180) دیوان الجند یک زمام به نام زمام الجیش داشت تا بر گزارش ها و هزینه های آن نظارت کند. (مسکویه 1 / 152).

دیوان الرسایل مستقیماً زیر نظر وزیر یا یک کاتب بود. کاتب ارشد مطابق دستور وزیر یا خلیفه پیش نویس نامه ها و اسناد را تهیه می کرد و وقتی او آن را تأیید می نمود نسخه نهایی را ترتیب می داد. گاهی یک محرّر خاص(24)، نسخه نهایی را تهیه می کرد. هر سه سال یک بار نامه ها و اسناد به خزانه بزرگ (الخزانة العظمی) فرستاده می شد تا در نهایت، طبقه بندی و فهرست بندی گردد. (قلقشندی، 1 / 96؛ ابن الصیرافی، قانون دیوان الرسایل، 94، 100 103، 108 به بعد، 116، 118، 144 145؛ جاحظ، سه رساله، 49؛ خوارزمی، مفاتیح، 50؛ قس، صابی، وزراء، 109 آنجا که اصطلاح دیوان الخرائط را به کار می برد). دیوان الفضّ احتمالاً یک بخش از دیوان الرسایل بوده که نامه ها و اسناد را دریافت کرده، آن ها را طبقه بندی نموده و به عرض وزیر می رسانده و نسخه ای نیز از آن ها تهیه می کرده است. (قس (متن عربی)، 1 / 130 131؛ ابن الصیرافی، همان قبلی، 108؛ توحیدی، الامتاع و المؤانسه، 1 / 98). در سال 315 ه. فضّ و خاتم در هم ادغام گردیده و به یک دیوان تبدیل شدند. (مسکویه، 1 / 152).

در سال 301 ه. علی بن عیسی دیوان البر را تأسیس کرد تا اوقاف و صدقات را اداره کند. درآمد این دیوان به مصرف اماکن مقدس در مکه و مدینه و استفاده رزمندگان داوطلب در مرز بیزانس می رسید. (مسکویه، 1 / 257؛ قس، 151). دیوان الصدقات نیز به وصول مالیات از احشام ادامه می داد. در سال 315 ه / 927 م . یک کاتب بر دو دیوان بر و صدقات نظارت می کرد. (مسکویه، 1 / 152، صابی، رسایل، 3).

دیوانی به نام دیوان الحرم نیز بر امور حرم سرای قصر نظارت می کرد. (مسکویه، 1 / 152).

دیوان دیگر دیوان المصادرین نام داشت که امر رسیدگی به اموال مصادره شده را به عهده داشت. (صابی، وزراء، 306، 311)، دبیران از اموال مصادره شده دو نسخه سند تهیه می کردند که یکی از آن ها در دیوان نگه داری می شد و دیگری برای وزیر ارسال می گردید. (مسکویه، 1 / 155). دیوان دیگری که برای اداره املاک مصادره شده به وجود آمد، دیوان الضیاع المقبوضه نام داشت. (صابی، وزراء، 21، 30؛ قس، مسکویه، 1 / 84؛ قس، همدانی، تکمله، 83 آنجا که از یک دیوان المخالفین، اداره کننده اموال مونس یاد می کند).

بعضی دیوان ها کم دوام بوده و برای رفع نیازهای موقتی به وجود می آمدند. ضمن این که، گاه بیش از یک دیوان زیرنظر یک کاتب قرار می گرفت. (قس، صابی، وزراء، 27، 123 124).

در دوران حکومت معتضد، دو روز مرخصی هفتگی قرار داده شد؛ سه شنبه برای استراحت و جمعه برای اقامه نماز جمعه. (صابی، وزراء، 223). حقوق رؤسای دیوان ها مختلف بود. در آغاز قرن یازدهم ه / دهم م . کاتب دیوان السواد هر ماه پانصد دینار دریافت می کرد و حقوق کاتب دیوان العطاء ده دینار بود. در سال 314 ه. علی بن عیسی حقوق ها را یک سوم کاهش داد. بدین ترتیب، کاتب دیوان السواد 5/333 دینار، دبیران دیوان های الفضّ والخاتم هر یک دویست دینار، دبیران دیوان المشرق و دیوان الضیاع الخاصه والمستحدثه هر یک صد دینار، کاتب دیوان الدار پانصد دینار و دبیر دیوان های زمام به همراه کتّاب 2700 دینار دریافت می نمودند. (صابی، وزراء، 31، 84، 177، 178، 314؛ قس، همان، 20 21؛ مسکویه، 1 / 68).

شرایط اقتصادی، علی بن عیسی را واداشت تا پرداخت ها را به هشت تا ده ماه کاهش دهد که این عمل از آن به بعد مرسوم گشت. (صابی، وزراء، 314، مسکویه، 1 / 152).

در عصر بویهی (334 447 ه / 945 1055 م) هنوز دیوان السواد با در اختیار داشتن یک کاتب و کمک کاتب (خلیفه)، و نیز دیوان الضیاع (یا الضیاع الخاصه) وجود داشت. (صابی، تاریخ، سال 390 ه، 401 402؛ سال 392 ه، 467 468؛ مسکویه، 2 / 120 121؛ ابوشجاع، ذیل تجارب الامم، 147). در این دوره، دیوان مرکزی در امور مالی، الدیوان نام داشت که زیرنظر وزیر یا یک کاتب هم منزلت با وی قرار داشت. (قس، مسکویه، 2، سال 338 ه، 242، 263، 266، ابوشجاع، 143)، در سال 389 ه / 999 م . یک دیوان خاص نیز تأسیس شد تا سر پارچه های ابریشمین بافت بغداد، عشر وضع نماید. (صابی، تاریخ، 364).

دیوان النفقات هم همراه یک زمام ویژه به کار خود ادامه داد. (مسکویه، 2 / 121 120) تا صورت وضعیت و مجموع حساب هزینه ها را معین کند، (قس، صابی، تاریخ، 353، 357). اما دیوان الزمام نیز برای نظارت بر دیوان های مالی وجود داشت. (همان، 467 468) دیوان بیت المال نیز دیوان الخزاین یا دیوان الخَزْن نام گرفت. (ابوشجاع، 76؛ صابی، تاریخ، 368؛ خوارزمی، مفاتیح، 41). رئیس این دیوان خازن یا ناظر بود که بعضاً دارالضرب(25) را هم اداره می کرد. (ابوشجاع، 251 250). ولی التوحیدی از دیوانی خاص به نام دیوان النقد و العیار و دارالضرب برای ضرب سکه یاد کرده است. (امتاع، 1 / 98).

دیوان الجند به دو دیوان تقسیم می شد؛ یکی برای دیلمیان و دیگری برای ترکان (دو عنصر اصلی ارتش بُوَیْهیان) و دیوان الجیشین نام داشت. (صابی، تاریخ، 467 468). با این وجود، هر دو یک رئیس یا مأمور پرداخت به نام العارض داشتند. (ابوشجاع، 258).

فاطمیان

دیوان های فاطمی عمدةً نزدیک به دیوان های عباسی بودند. دیوان الرسایل در این جا دیوان الانشاء نام داشت که رئیس آن صاحب دیوان الانشاء یا کاتب الدست الشریف بود. گزارش دقیق ابن الصیرافی درباره این دیوان نشان می دهد که شبیه دیوان مذکور عباسی ها بوده است. (نک، ابن الصیرافی، قانون دیوان الرسایل، چاپ 1، بهجت، قاهره، 1905؛ مقریزی، خطط، 2 / 244، 306؛ 3 / 140؛ قلقشندی، 3 / 490؛ 1 / 103؛ 10 / 310؛ ابن القلانسی، ذیل تاریخ دمشق، 80؛ شیّال، الوثائق الفاطمیّه، 365).

دیوان الجند، دیوان الجیش یا دیوان الجیش و الرواتب(26) نام داشت و از دو بخش تشکیل یافته بود. دیوان الجیش زیر نظر یک مستوفی، به استخدام، تجهیز و نظارت بر سربازان می پرداخت و دیوان الرواتب مأمور پرداخت حقوق بود. اما منابع دیگر نشانگر این مطلب هستند که این دو دیوان اغلب جدای از هم بوده اند؛ دیوان الجند زیر نظر صاحب دیوان الجیش و دیوان رواتب مأمور به پرداخت عطایای سربازان و افراد غیرنظامی بوده است. (نک، مقریزی، خطط، 2 / 242؛ قلقشندی، 3 / 492 493، 495. قس، ابن الصیرافی، اشاره، 25، 47؛ مقریزی، اِتّعاظ، سال 542؛ شیّال، وثائق، 303). فاطمیان که اهمیت زیادی برای دریانوردی قائل بودند، دیوانی به نام دیوان العمائر برای نظارت بر ساخت کشتی ها و نیروهای دریایی در اختیار داشتند. (قلقشندی، 3 / 496).

روایات مربوط به دیوان های مالی فاطمیان پیچیده است. به نظر می آید که دیوان المجلس اداره مرکزی حکومت بوده است. این دیوان قسمت های گوناگونی داشت که یکی از آن ها به تیول (اقطاعات) می پرداخت. دیوان فوق به احتمال زیاد شبیه الدیوان عباسی بوده است. این دیوان در موارد ضروری، پس از برآورد همه دیوان ها، به ارزیابی بودجه می پرداخت. (مقریزی، خطط، 2 / 336 به بعد؛ 1 / 160 162؛ قس، 2 / 245؛ شیّال، وثائق، 325). دیوان النظر بر دیوان های مالی (اموال) و کارکنانشان نظارت عام می نمود. به نظر می رسد که این دیوان مشابه دیوان مرکزی خراج عباسیان بوده است. (قس، شیّال، وثائق، 304 / 1؛ ابن الصیرافی، اشاره، 35؛ مقریزی، خطط، 2 / 241؛ قلقشندی، 3 / 493). دیوان التحقیق وابسته به دیوان النظر بوده، اما وظیفه اش بازبینی گزارش دیگر دیوان های مالی بوده و شباهتی به زمام مرکزی عباسی داشته است. (مقریزی، 2 / 242؛ قلقشندی، 3 / 493؛ 1 / 401، ابن میسّر، اخبار، 43).

دیوان الخاص به امور مالی قصر نظارت می کرد. (مقریزی، اتّعاظ، 200). و دیوان الاحباس عهده دار اداره وقفیات بوده (قلقشندی، 3 / 494 495). فاطمیان دیوان المواریث الحشریه را برای اداره اموال توقیفی و بی وارث تأسیس کردند. (ابن میسّر، 56؛ قلقشندی، 3 / 496).

مظالم [مدخل] به خلیفه یا وزیر تسلیم می شد. دیوانی به نام دیوان التوقیع نیز با دو کاتب وجود داشت تا به مظالم پاسخ گوید. (مقریزی، اتّعاظ، 307؛ قلقشندی، 4091).

حقوق دبیران متفاوت بود. کاتب دیوان «انشاء» ماهانه صدوپنجاه دینار، کاتب دیوان نظر هفتاد دینار، کاتب دیوان بیت المال صد دینار، کاتب دیوان تحقیق پنجاه دینار و کاتبان دیوانهای جیش، توقیع، مجلس و اقطاع هر یک چهل دینار و کاتبان کم اهمیت تر از پنج تا ده دینار دریافت می کردند. (قلقشندی، 3 / 526؛ مقریزی، خطط، 2 / 243). دولت های مسلمان در دیوان های خود به طور گسترده از غیرمسلمانان استفاده می کردند که این مطلب گاهی واکنش هایی را علیه ایشان برمی انگیخت.

در قرن های پنجم تا هفتم و یازدهم تا سیزدهم هجری از عصر بویه، دیوان الرسایل را دیوان الانشاء و کاتب آن را کاتب الانشاء می خواندند. (ابوشجاع، 153 154؛ ابن الجوزی، منتظم، 9 / 55؛ 10 / 125؛ ابن فوطی، حوادث، 16؛ ابن الساعی، جامع، 9 / 222). دستگاه مرکزی اداری الدیوان بود. (قس، ابن الجوزی، 9 / 91، 27، 28، 29، 83). ریاست الدیوان برعهده وزیر بود و گاهی یک کاتب به نام صاحب الدیوان، این وظیفه را برعهده می گرفت. (ابن الجوزی، 10 / 56، 165، 125). بعدها این دیوان، الدیوان العزیز نام گرفت. (قس، ابن الفوطی، 47، 63، 88؛ ابن السّاعی، جامع، 9 / 285).

وضع مالی عمدةً مورد توجه دیوان الزمام بوده است که عملاً کار دیوان الخراج را انجام می داد و کشاورزان تیول دار و عمّال درآمدشان را به این دیوان می فرستادند. (ابن الساعی، 9 / 16). دیوان مذکور دو قسمت داشت. سرپرست دیوان اصلی یک کاتب (کاتب الزمام) بود. (قس، ابن الجوزی، 9 / 150 / 223 / 10 / 27، 124). که بعداً صدر لقب گرفت و بخش دیگر را مشرفی که بر کار دیوان و درآمد نظارت داشت، سرپرستی می کرد. (ابن الساعی، 9 / 98 99، 118؛ ابن الفوطی، 16، 62، 63). در هر ولایت (یا ناحیه) چنین دیوانی به سرپرستی یک ناظر یا یک مشرف وجود داشت. (ابن الفوطی، 63، 101).

در سال 594 ه / 1198 م . صدر این دیوان بر همه دیوان ها تسلط یافت. (ابن الساعی، 9 / 250). این دیوان بخش های فراوانی داشت که بر هر یک از آن ها ناظری ریاست می کرد. برای مثال خزانة الغلاّت (ابن الفوطی، 7 / 37؛ قس، ابن الجوزی، 9، 83؛ 10 / 52؛ ابن الساعی، 9 / 103، 127). در این ایام ظاهراً اشراف جانشین زمام دیرین می گردد. (ابن الفوطی، 103؛ ابن الساعی، 9 / 20، 229).

دیوان الجوالی بر ارزیابی و جمع آوری مالیات سرانه نظارت می کرد. (نک، جوالی، جزیه). هم چنین، دیوان التَرَکات الحشریه به وجود آمد تا اموال بی وارث را سرپرستی کند. (ابن الساعی، 107؛ ابن الجوزی، 10 / 68). دیوان العقار به سرپرستی یک ناظر، بر ساختمان هایی چون دکاکین متعلق به دولت نظارت می کرد. (ابن الفوطی، 63؛ قس، ابن الجوزی، 10 / 243). اما ساختمان سازی و تعمیرات وظیفه دیوان دیگری به نام دیوان الابنیه(27) بود. این دیوان در میان کارکنان خود، چندین معمار داشت. (ابن الساعی، 8 / 93، 184). و در سال 635 ه. / 1237 1238 م. در تعمیر حصار بغداد شرکت داشت. (ابن الفوطی، 3). دیوان الحسبه معمولاً زیر نظر قاضی القضاة یا نماینده او بود. (ابن الساعی، 9 / 16؛ ابن الفوطی، 64).

اهل ذمه نیز همراه با مسلمانان تا اواخر خلافت عباسی در دیوان های مالی مشغول به کار بودند. البته گاهی محدودیت هایی در مورد آن ها اعمال می شد ولی این محدودیت ها موقتی بودند. در سال 533 ه / 1139 م ، یهودیان و مسیحیان از الدیوان و المنزل اخراج گردیدند، اما یک ماه بعد دوباره به کار بازگردانده شدند. (ابن الجوزی، 10 / 78).

تکرار چنین دستوراتی (مانند دستور الناصرالدین اللّه به سال 601 ه) نشان می دهد که آنان تحت فشار نبوده و به کار خویش ادامه می داده اند. (ابن الساعی، 8 / 162).

کتابشناسی: در مقاله آمده است. همچنین نک:

Nabia Abbott, the kurrah papyri, chicago, 1938; Brtish museum Greek papyri IV, the Aphrodito papyri, ed. H. I. Bell, London, 1910; National Bibliothek papyrus Erzhezzog Rainer, Vienna, 1894; corpus papyrorum raineri Archiducis Austriae III, ed. Adolf Grohmann, 1923 - 4; H. F. Amedroz, Abbasid adminstration in it's decay ... , in JRAS, 1913, 823 - 42; H. Bowen, the life and times of Ali; b.` Isa , cambridge, 1928;

ع. الدوری؛ النُظُم الاسلامیة، ا، بغداد، 1950.

R. levy, the social structure of Islam, cambridge, 157, 325 به بعد ; S. A. Q. Husaini, Arab administration, madras, 1949, 76 به بعد , 149 به بعد ; mez, Renaissance(28),(ترجمه به عربی از الف. ه. ابوریده، 2 ج، قاهره، 1 0291) فصل 6, D. sourd. el, le Vizirat ` abbaside - de 132 / 750 a 324 / 934, Damascus,1961.

پی نوشت ها:


1. این گفتار ترجمه بخش نخست مقاله DIWAN مندرج در EI2 چاپ دوم، انتشارات بریل، لیدن، 1960 1995 است.

2. دانشجوی دکتری تاریخ، تمدن و ملل اسلامی.

3. Correspondence.

4. Secretery.

5. Nabia Abbott.

6. Kurrah papyri.

7. Grohmann.

8. Post office.

9. expenditure هزینه ها :

10. Treasury.

11. Etude de papyroloogie.

12. P. lond.

13. Tritton.

14. The calips and their non - muslim snojects.

15. wone kremer.

16. The orient.

17. Wiet.

18. les pays.

19. Petitions.

20. Control.

21. Confidential offairs.

22. Finkel.

23. (در لغت به معنی کمک ها و رشوه ها می باشد؛ یعنی اموالی که عمال ظاهراً از ثروتمندان می گرفتند و از طرق مشکوک گرد می آمد).

24. Calligrapher.خطاط، خوشنویس

25. The mint.

26. Office of troops and salaries.دیوان سربازان و حقوق، مستمری.

27. Building bureau.

28. این کتاب را آقای علی ذکاوتی قراگزلو به نام تمدن اسلامی در قرن 4 ه به فارسی ترجمه نموده اند.مترجمان.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر