روانشناسی اسلامی (۴۶) بقای روح بعد از مرگ; از معارف بزرگ اسلامی

آیات متعدد قرآن مجید، به صراحت حکایت از بقای روح پس از مرگ می کند

آیات متعدد قرآن مجید، به صراحت حکایت از بقای روح پس از مرگ می کند

در مقالات گذشته این مسائل مطرح شد که انسانها با توجه به دیدگاه قرآن و احادیث و تایید دانشمندان اسلامی و حکماء و متکلمین و حتی دانشمندان غربی در باطن خود موجودی به نام روح و نفس دارند .

این موجود غیر از بدن و اعضاء و جوارح او بوده، حاکم و مدبر و مدیر و دارای شعور و درک بوده، اعمال بدن و جوارح و اعضاء را اداره می کند . نفس و روان انسانی موجود مجرد بوده، ویژگی های جسم و ماده را ندارد بلکه موجودی مستقل می باشد گرچه در بدن در رابطه نزدیکی با جسم و اعضاء و جوارح بدن قرار دارد .

حال این مسئله در اینجا مطرح است که گرچه نفس و روح با بدن و جسم در رابطه نزدیکی قرار دارند ولی بعد از مردن انسان و جداشدن روح از بدن آیا روح فانی می گردد؟ و از بین می رود؟ یا اینکه بقاء داشته، به زندگی خود ادامه می دهد؟ .

غزالی در مورد علاقه نفس یا بدن چنین می گوید:

«نفس در بدن غریب است زیرا بدن از عالم فانی ملک است و نفس از عالم سرمدی ملکوت، نفس، مدبر بدن است و بدن آلت نفس، نفس انسانی در بدن به مثابه حاکمی است که در شهر و در مملکت خویش فرمان می راند (1) » .

و باز می گوید: «این جسم نسبت به نفس چون جامه است نسبت به تن، و تن است که جامه را به واسطه اعضای خود حرکت می دهد، قوای نفس در مواضعی از بدن ظاهر می شود در حالیکه نفس ذاتا واحد است .

سمع و بصر و ذوق و لمس به منزله آلت اند . نفس مدرک است ... (2) » .

پس نفس موجود مستقلی است در بدن و همراه بدن بوده، اعضاء و جوارح را اداره می کند . حال پاسخ سؤال بالا این است که روح بعد از مرگ انسان و جداشدن از بدن بقا دارد . و بقای روح پس از مرگ بدن از معارف بلند اسلامی است که مرگ را پایان زندگی ندانسته بلکه آنرا روزنه ای به زندگی دیگر آنهم در جهان برتر تلقی می کند .

قرآن برخلاف اندیشه عرب جاهلی که معتقد بودند:

«... ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر ...» (3) .

«جز زندگی دنیا، زندگی نیست می میریم و زنده می شویم و ما را زمان و گذران زندگی نابود می سازد» . می گوید: که رشته زندگی پس از مرگ باقی است و هرگز از هم گسسته نمی شود و این حقیقت ضمن آیاتی بیان شده که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

شهیدان زنده اند!.

قرآن با صراحت هرچه کامل تر شهیدان راه حق را زنده می خواند و می فرماید:

«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون » (4) .

«به افرادی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگوئید! آنان زندگانند اما شما نمی دانید» .

باز در جای دیگر می فرماید: «قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکل بکم ثم الی ربکم ترجعون » (5) .

«بگو فرشته مرگ که بر شما مامور است (روح) شما را می گیرد سپس به سوی پروردگارتان باز می گردید» . در این آیه تعبیر جالب، کلمه «یتوفاکم » از ماده «توفی » است و به گفته «راغب » در «مفردات » کلمه «وافی » در اصل به معنای چیزی است که به حد کمال برسد یعنی گرفتن چیزی است به طور کامل . این تعبیر به وضوح این حقیقت را می رساند که مرگ به معنای فنا و نابودی نیست، بلکه قبض و دریافت و گرفتن روح آدمی به طور کامل است و این خود دلیل بر این است که روح آدمی بعد از مرگ باقی می ماند: بسیاری از مفسران نیز به این نکته تاکید کرده اند . جالب این است که این آیه پاسخ به کسانی است که قیامت را انکار می کردند چنانکه در آیه قبل از این آیه، چنین آمده است:

«و قالوا ااذا ضللنا فی الارض ائنا لفی خلق جدید» .

«آنها گفتند آیا هنگامی که مردیم و در زمین گم شدیم آفرینش تازه ای می یابیم » . آیه بعد در پاسخ آنها چنین می گوید: وجود شما تنها جسم شما نیست که با مرگ، به طور کلی گم شوید بلکه گوهر اصلی که روح است از سوی فرشتگان الهی گرفته می شود و در قیامت به سوی خدا باز می گردد (و جسم شما نیز در کنار روح محشور می گردد) .

حاصل این آیه و آیات مربوط به مساله بقای روح این است که هرگز به مرگ از دریچه چشم دنیاپرستان مادی نگاه نکنید که آنرا به معنای نابودی انسان و نقطه پایان زندگی او می شمرند! و می گویند: «ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا» (6) . یعنی: «جز زندگی دنیا، زندگی نیست، می میریم و زنده می شویم » . بلکه مرگ انتقال از «حیات ادنی » و زندگی پست تر به «حیات اعلی » و زندگی بالاتر است، آن هم توسط فرشتگان الهی که وسیله این نقل و انتقال اند، صورت می گیرد .

در برخی از آیات قرآن خداوند کلمه «توفی » را به خودش نسبت داده است آنجا که می فرماید:

«الله یتوفی الانفس حین موتها ...» (7) .

«خداوند جانها (ارواح) را به هنگام مرگ می گیرد و دریافت می کند» .

و باز در جای دیگر می فرماید: «... ولکن اعبد الله الذی یتوفاکم ...» (8) . یعنی: «... ولی من خدائی را پرستش می کنم که روح شما را به هنگام مرگ می گیرد» .

نکته قابل تذکر در اینجا این است که بین این سه تعبیر در مورد کلمه «توفی » در قرآن مجید (یکی به معنای اینکه خدا جان شما را می گیرد .

معنای دوم اینکه فرشته مرگ، جان شما را می گیرد و معنای سوم که فرشتگان و ملائکه، جان انسان ها را می گیرند) تضادی وجود ندارد چرا که همه فرشتگان فرمانبردار خدا هستند پس فاعل اصلی او است و فرشتگان قبض ارواح نیز رئیسی دارند که «ملک الموت » نامیده می شود و فرشتگان دیگر در قبض ارواح مامور اویند .

و در آیه دیگر نیز، در قرآن کلمه «یتوفی » به کار می رود و چنین می فرماید:

«الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون » (9) .

«خداوند ارواح را به هنگام مرگ، قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد، سپس ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده، نگه می دارد و ارواح دیگری (که باید زنده بمانند) باز می گرداند تا سرآمد معینی، در این امر نشانه هائی است برای کسانی که تفکر می کنند» .

در آیه بالا کلمه «توفی » در مورد وضع انسان به هنگام خواب و هنگام مرگ، در هر دو به کار رفته است، یعنی خداوند جانها (ارواح) را به هنگام مرگ، قبض می کند و نیز جانهائی را که نمرده اند به هنگام خواب می گیرد، سپس آنرا که فرمان مرگ درباره آن صادر شده نگاه می دارد و دیگری را که مشمول فرمان مرگ نیست باز می گرداند تا سرآمد معینی .

کلمه «انفس » در آیه، جمع نفس یعنی همان روح انسانی است که طبق این آیه در دو حال (در حال مرگ و در حال خواب) گرفته می شود با این تفاوت که در حال خواب «توفی » کامل نیست و بار دیگر به بدن فرستاده می شود ولی در حال مرگ بازگشتی وجود ندارد و به تعبیر «فخر رازی » در تفسیر کبیر (10) : «روح دارای سه حالت است: گاه شعاع آن بر ظاهر و باطن بدن می افتد و گاه فقط بر ظاهر بدن می تابد و گاه پرتو آن به طور کلی از ظاهر و باطن جمع می شود اولی حال بیداری است، دومی حال خواب ست سومی حال مرگ است! . مسلم است که در حال خواب، حیات نباتی که بر اساس آن سلولهای بدن دارای تغذیه و رشد و نمو و تولید مثل است و نیز حیات حیوانی که شامل حس و حرکت است از انسان گرفته نمی شود و تنها در حال مرگ است که همه اینها را از دست می دهد .

تشابه خواب و مرگ

از مطالب بالا این نکته علمی را نیز استفاده می کنیم که خواب شکل ضعیفی از مرگ است و مرگ نمونه کاملی از خواب و نیز استفاده می کنیم که انسان ترکیبی از جسم و روح است، جسم از جهان ماده است و روح گوهری ماورای جهان ماده عنصری .

از اینجا مسائل فراوان و رموز علمی درباره خواب و رؤیای انسانها کشف می شود; زیرا موقع خواب روح انسانی جدا می گردد و به فعالیت آزادانه تری می پردازد و به همین دلیل از حوادثی تازه آگاه می گردد .

در این خصوص روایتی است که «اسماعیل حقی برشوی » (متوفای، 1137ه . ق) مؤلف تفسیر روح البیان، یکی از تفاسیر معتبر برادران اهل سنت (ج 8، ص 115) از علی بن ابی طالب علیه السلام به این مضمون نقل می کند:

«ان الروح یخرج عند النوم و یبقی شعاعه فی الجسد فلذلک یری الرؤیا فاذا انتبه عاد روحه الی جسده باسرع من لحظة » یعنی: «روح به هنگام خواب از بدن خارج می شود و پرتو و شعاع آن در بدن باقی می ماند لذا انسان خواب می بیند و هنگامی که بیدار شد و روح، سریع تر از یک لحظه بر جسد باز می گردد» .

پس از آیات یاد شده به صراحت مساله بقای روح بعد از مردن انسانها استفاده می شود; زیرا «توفی » که به معنای دریافت چیزی آنهم به صورت کامل است، به هنگام مرگ مصداق جسمانی ندارد، حیات گیاهی و حیوانی که با مرگ نابود می شود، نمی تواند مصداق برای عنوان «توفی » باشد بنابراین نتیجه می گیریم که منظور از «توفی » در آیات یاد شده دریافت روح انسانی است که عامل حیات انسان می باشد .

در آیه دیگری در قرآن خطاب به مسلمانان چنین می فرماید:

«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون » (11) .

«(ای پیامبر) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند» .

گرچه بعضی به گفته استاد علامه طباطبائی قدس سره در تفسیر المیزان اصرار دارند که این آیه مخصوص شهیدان بدر (یا به تعبیر بعضی دیگر مربوط به شهدای احد) است و لکن مسلما آیه مفهوم وسیع و گسترده ای دارد و دال بر اینکه ارواح شهدا بعد از شهادت زندگانند و عموم شهیدان را بدون استثناء شامل می شود و غیر شهیدان را نیز نفی نمی کند (12) .

پی نوشت:

1) علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی و تطبیق آن با روانشناسی جدید، ص 18، تالیف، دکتر حسن احدی - شکوه السادات جمالی، چاپ دوم، سال 1363 - مرکز انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی .

2) منا الفافوری خلیل البحر، ص 570 .

3) جاثیه، 24 .

4) بقره، 154 .

5) سجده، 11 .

6) جاثیه، 24 .

7) زمر، 42 .

8) یونس، 104 .

9) زمر، 42 .

10) ج 26، ص 284 .

11) آل عمران، 169 .

12) پیام قرآن، ج 5، ص 280 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان