بیماریهای اعصاب و روان چیست ؟
جسم و روان انسان ارتباط و وابستگی شدید به هم دارند لذا بیماری در هر کدام ، دیگری را نیز تحت تاثیر قرار می دهد عوارض وعلائم بیماری جسمی معمولاً با چشم قابل دیدن و یا با حواس پنجگانه قابل درک می باشند اما علائم بیماری روانی معمولاً در عواطف ، احساسات و رفتار فرد نفوذ پیدا می کند و در اوایل بیماری یک حس و حالتهای مبهمی است که فرد به راحتی آن را درک نمی کند .
تقسیم بندی بیماریهای روانی :
1- بیماریهای خلقی :
خلق همان حالت هیجانی پایدار یک فرد است که گاهی به طور طبیعی در طیفی از شادی وغم در نوسان است . بیماریهای خلقی با احساسهای نابهنجار افسردگی و یأس مشخص میشوند که فرد به صورت مداوم دارای حالتهای مذکور می شود و انواع آن عبارتند از :
الف – بیماری افسردگی : خلق افسرده ، از دست دادن انرژی و علاقه ، احساس گناه ، کاهش تمرکز ، از دست دادن اشتها ، افکار خود کشی یا مرگ و مشکلات خواب و ... از علائم آن است که خود به چند دسته اختلال افسردگی اساسی ، افسردگی فصلی ، افسردگی اتیپیک یا غیرنرمال یا فیزئول ، افسردگی مضاعف ، اختلال افسرده خویی و... تقسیم می شود .
ب – بیماری اختلال دوقطبی : همچنان که از اسم آن پیداست دارای دو حالت است که یک حالت آن از علائمی مانند : خلق بالا ، پرش افکار ، کاهش خواب ، افزایش اعتماد به نفس ، خود بزرگ بینی ، افراط در فعالیت ، ولخرجی و افزایش میل جنسی و .... تشکیل شده است و حالت دوم برعکس ، احساس افسردگی می باشد که خود به چند دسته اختلال دو قطبی 1 ، اختلال دوقطبی 2، اختلال خلق ادواری و .. تقسیم میشود .
2-بیماری های اضطرابی :
اضطراب در بعضی شرایط و مواقع امری طبیعی است اما اگر به صورت احساس فراگیری از نگرانی یا وحشت درآید بیماری تلقی می گردد که انواع آن عبارت است از:
الف – اختلال هول (پانیک ) : دوره ای از ترس یا ناراحتی شدید است که ابتدا و انتهای آن مشخص میباشد که اغلب با بازار هراسی همراه می باشد که علائم آن به صورت تپش قلب ، تعریق ، لرزش ، احساس خفگی ، درد سینه ، تهوع ، سرگیجه ، ترس از دیوانه شدن ویا مردن ، مورمور شدن ، سرما لرزه و.. می باشد .
ب – هراس های بیمارگونی (فوبیا) : فرد، ترس مداوم و شدید از موقعیتهای معین یا اشیاء خاص و یا مکانهای خاص دارد و انواع مختلفی مانند هراس اختصاصی ، جمعیت هراسی ، بازار هراسی و ... دارد .
ج – اختلال وسواسی – اجباری : وسواس عبارت است از : فکر ، احساس ، اندیشه یا حسی عود کننده و مزاحم و اجبار نیز فکر یا رفتاری آگاهانه ، معیارمند و عود کننده است مانند : شمارش ، وارسی ، اجتناب ، شستشو و ... که این افکار وسواسی باعث اضطراب و رفتارهای اجباری باعث کاهش اضطراب می شود .
د- اختلال فشار روانی پس از آسیب (PTSD): مجموعه ای از علائم که پس از مواجهه (دیدن یا شنیدن ) با یک عامل فشار آسیب زای بی نهایت شدید برای فرد بوجود می آید که فرد به صورت ترس و درماندگی به این تجربه پاسخ می دهد و واقعه را دائماً در ذهن خود مجسم می کند و در عین حال می خواهد از یادآوری آن اجتناب کند .
هـ - اختلال اضطرابی فراگیر : اضطراب و نگرانی مفرط در اکثر اوقات روز درباره چندین واقعه یا فعالیت ، طی یک دوره حداقل شش ماهه تعریف می شود.
3-اختلالات روان پریشانه (سایکوز):
این گونه بیماران به صورت چشمگیر حس واقعیت سنجی آنان مختل می شود و فرد علی رغم داشتن توهم یا هذیان نسبت به بیماری خود بصیرت و آگاهی ندارد که انواع آن عبارتند از :
الف – اسکیزوفرنی : فرد از علائم هذیان ، توهم ، تکلم نابسامان ، رفتار نابسامان ، علائم منفی حداقل 2 تای آن را به مدت 6ماه یا بیشتر داشته باشد درصورتیکه علائم کمتر از 6 ماه باشد به آن اسکیزوفرنی فرم اطلاق می شود .
ب – عاطفه گسیختگی( اسکیزوافکتیو ) : در این بیماری فرد هم خصایص اختلال خلقی و هم خصایص اختلال روانپریشی را دارد .
ج – اختلال هذیانی : اختلالی است که بیمار علامت غالبش عمدتاً یک هذیان ثابت می باشد و سایر حوزه های کارکرد او مشکلی ندارد که انواع مختلفی مانند : بدگمانی یا پارانوئید ، خودبزرگ بینی ، عاشقی ، حسادت و.... دارد .
د- اختلال روانپریشی گذرا: فرد در عرض یک روز تا حداکثر یک ماه به دنبال یک فشار شدید روانی ، اجتماعی ، حس واقعیت سنجی او مختل شده باشد .
4- اختلالات شبه جسمی :
این نوع اختلالات عبارتند از : نشانه های جسمانی که عارضه ای طبی را تداعی می کنند ولی با هیچ عارضه طبی یا مصرف موادی خاص یا اختلال روانی دیگر قابل توجیه نمی باشند که انواع مختلف آن :
الف – اختلال جسمانی کردن : علائم مختلف جسمی متعدد است که با معاینات جسمانی و بررسی آزمایشات کافی قابل توجیه نمی باشند .
ب – اختلال تبدیلی : یک یا چند نشانه عصبی ( مثلاً ، فلجی ، کوری ، لنگیدن ، بی حسی ، غش کردن ) که با یک اختلال طبی یا عصبی شناخته شده قابل توجیه نبوده و با عوامل روانشناختی واسترس شروع و تشدید شود .
ج – خودبیمارانگاری : اشتغال ذهنی بیمار با ترس از بیمارشدن یا اعتیاد وی مبنی بر ابتلا به یک بیماری جدی .
د- اختلال بدریختی بدن : اشتغال ذهنی یا نقص تخیلی (مثل بینی بدریخت ) یا تحریف مبالغه آمیز یک عیب خفیف و جزیی در ظاهر جسمانی است .
هـ - اختلال درد : وجود دردی که مرکز اصلی توجه بالینی است . عوامل روانشناختی نقش مهمی در این اختلال به عهده دارند .
در تمام اختلالات ذکر شده اختلال ناشی ا زمصرف مواد و اختلال ناشی از طبی عمومی نیز باید به آنها اضافه کرد .
اختلالات جنسی : اختلالات تجزیه ای ، اختلالات خوردن ، اختلالات خواب ، اختلالات شخصیت ، اختلالات ناشی از سوء مصرف مواد ، اختلالات فراموشی و دمانس و .... از دیگر اختلالات مربوط به بیماریهای اعصاب و روان می باشد .
نگاهی به علل و علائم افسردگی به عنوان شایعترین بیماری اعصاب و روان
افسردگی یک اختلال خلقی است که امروزه در گروه شایعترین بیماریهای اعصاب و روان جای گرفته است. به گفته کارشناسان؛ احتمال بروز افسردگی در زنان دو برابر مردان است. به دنبال بروز افسردگی، فرد از جامعه، خانواده یا دوستان کنارهگیری کرده و عملکردهای وی اعم از شغلی، تحصیلی و خانوادگی مختل میشود. بنابراین شناسایی علایم این اختلال و فراهم آوردن زمینههای درمانی مناسب بیش از پیش ضروری است.
دکتر امید رضائی، متخصص اعصاب و روان و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در گفتوگو با ایسنا، با بیان این که افراد به طور معمول طیف وسیعی از حالات خلقی و روانی اعم از شاد و غمگین بودن، خندیدن و غصهدار بودن را تجربه میکنند، تصریح کرد: افراد به طور طبیعی بر این حالات خلقی روحی – روانی تسلط داشته و قادر به کنترل آنها هستند. در اختلالات خلقی این احساس تسلط از بین رفته و فرد از این بابت دچار رنج فراوانی میشود.
شیوع افسردگی در زنان دو برابر مردان است
اثرات زایمان، تفاوتهای هورمونی و فشارهای روانی و اجتماعی از علل افسردگی در زنان
به گفته دکتر رضائی، فرد افسرده توانایی کنترل این روحیه و خلق افسرده را ندارد. افسردگی حدود 10 تا 25 درصد در زنان و 5 تا 10 درصد در مردان شایع است. تفاوتهای هورمونی بین دو جنس زن و مرد، اثرات زایمان و تفاوت فشارهای روانی و اجتماعی در زنان و مردان از جمله علتهای شیوع دو برابری افسردگی در زنان نسبت به مردان است.
عوامل ژنتیکی، اتفاقات روانشناختی، عوامل اجتماعی و معنوی در بروز افسردگی موثرند
این متخصص اعصاب و روان با بیان این که افسردگی مانند هر اختلال اعصاب و روان دیگر در چهار حوزه ریشه دارد، تصریح کرد: مسایل زیست شناختی مانند عوامل ژنتیکی در بروز افسردگی موثراست. بنابراین افراد دارای سابقه خانوادگی، اختلالات اعصاب و روان، مستعد بروز افسردگی هستند. اتفاقات روانشناختی نیز در بروز افسردگی نقش مهمی دارند. به عنوان مثال فردی که شریک عاطفی خود را از دست داده در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارد.
وی افزود: برخی از عوامل در سطح اجتماع معمولا به شکلی غیرمحسوس افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. عوامل معنوی از دیگر عوامل موثر در بروز افسردگی است. بر این اساس اختلالات اعصاب و روان در افرادی که به یک وجود لایزال قدرت معتقدند کمتر مشاهده میشود.
دکتر رضائی ادامه داد: این چهار مورد میتوانند تنظیم و تعادل در محیط مغز را بر هم زده و اختلالات اعصاب و روان را بوجود آورد که یکی از این اختلالات افسردگی است. همچنین بسته به این که کدام بخش از مغز تحت تاثیر بیشتری قرار گرفته باشد، علایم متفاوت بروز میکند.
به گفته وی، این خلق افسرده از نظر بیمار مبتلا، کیفیت مشخصی دارد که میتوان آن را از یک احساس طبیعی دلتنگی و سوگواری متمایز کرد. به این ترتیب بیمار احساس میکند در دورهای قرار گرفته که احساس غمگینی و دلتنگی وی متفاوت از احساس غمگینی وی در یک حالت طبیعی است. بیماران افسرده علایم بیماری خود را نوعی درد مشقتبار روحی توصیف کرده و حتی گاهی از این مسئله شکایت میکنند که قادر به گریه کردن نیستند. در مقابل گروهی دیگر نیز قادر به کنترل گریه خود نیستند.
گوشهگیری و کنارهگیری از جامعه، خانواده و دوستان از علایم دیگر افسردگی
حدود دو سوم بیماران افسرده گاهی به خودکشی فکر میکنند
این دانشیار روانپزشکی افزود: گاهی بیماران افسرده از جامعه، خانواده یا دوستان خود کنارهگیری کرده و حتی از انجام فعالیتهایی که زمانی مورد علاقه وی بوده، لذتی نمیبرد. همچنین ممکن است فرد از این گوشهگیری آگاهی نداشته و دیگران متوجه آن شوند. حدود دو سوم کل بیماران افسرده گاهی به خودکشی فکر کرده و از این مقدار 10 تا 15 درصد گاهی اقدام به خودکشی هم میکنند.
کاهش انرژی از علایم شایع افسردگی
دکتر رضائی کاهش انرژی را از دیگر علایم شایع افسردگی دانست و تصریح کرد: کاهش انرژی سبب میشود فرد وظایف خود را به خوبی انجام نداده و اختلال عملکرد تحصیلی، شغلی و خانوادگی را به دنبال داشته باشد. در این صورت فرد انگیزه خود را از دست داده و قادر به ایجاد طرحهای جدید یا پیش بینی و برنامهریزی برای آینده نیست.
اضطراب،اختلال خواب، کاهش اشتها و وزن از دیگر علایم شایع افسردگی
این متخصص اعصاب و روان گفت: اختلال در خواب بویژه سحرخیزی در بیماران افسرده شایع است. به این صورت که بیمار صبحها زودتراز قبل از خواب برمی خیزد. گاهی بیماران از بیدار شدنهای مکرر از خواب در طول شب و این که به دنبال این بیدار شدنها دائم به مشکلات خود فکر میکنند، شکایت دارند.
دکتر رضائی اضطراب را یکی از شایعترین علایم افسردگی عنوان کرد و با بیان این که اغلب بیماران مبتلا به افسردگی دچار کاهش اشتها و وزن میشوند افزود: در مقابل گروه کوچکی از بیماران افسرده با افزایش اشتها و افزایش خواب روبرو میشوند.
غیرطبیعی بودن قاعدگی و کاهش علاقه جنسی در افراد افسرده
وی افزود: گاهی گروهی از علایم نباتی مانند غیرطبیعی بودن قاعدگی یا کاهش علاقه و عملکرد جنسی در افراد افسرده مشاهده میشود. اگر دقت نشود که این علایم جزیی از علایم افسردگی است، ممکن است بیمار تحت درمانهای زنان و زایمان و یا مشاورههای درمان اختلالات جنسی قرار گیرد.
مجموعه عوامل افسردگی سبب تشدید بیماریهای طبی دیگر میشود
احتمال ابتلا به سوء مصرف مواد افراد افسرده
به گفته این متخصص اعصاب و روان، مجموعه عوامل افسردگی سبب میشوند که بیماریهای طبی دیگر مانند دیابت، فشارخون، بیماریهای قلبی – عروقی و بیماریهای انسدادی مزمن ریه، در صورت وجود، تشدید شوند.
دکتر رضائی با بیان این که گاهی افراد افسرده برای رهایی از حالات ناگوار خلقی به خوددرمانی با مواد مخدر یا الکل میپردازند، افزود: ممکن است سوء مصرف مواد مخدر در افراد افسرده مشاهده شود. همچنین در افراد افسرده ممکن است شکایتهای جسمی مانند یبوست، درد سینه، دردهای مختلف بدن مثل سردرد، احساس کرختی و لختی در دست و پا مشاهده شود.
احساس ضعف در تمرکز و اختلال در تفکر از دیگر علایم افسردگی
این متخصص بیماریهای اعصاب و روان ضعف در تمرکز را از دیگر علایم افسردگی دانست و با بیان این که حدود 50 درصد بیماران افسرده بر این باورند که علایم بیماری در طول روز تغییر میکند، تصریح کرد: احساس ضعف در تمرکز یا مختل شدن تفکر از علایم دیگر افسردگی است. از طرف دیگر بیماران افسرده بر این باورند که شدت علایم و حالات ناگوار در صبح بیشتر بوده و هر چه به غروب نزدیکتر میشوند علایم کاهش مییابد.
ضعف عملکرد تحصیلی، رفتار ضد اجتماعی و ترک خانه از علایم افسردگی کودکان و نوجوانان
دکتررضائی، علایم افسردگی در گروه کودک و نوجوان و گروه سالخورده را متفاوت از یکدیگر دانست و این باره به ایسنا گفت: ضعف عملکرد تحصیلی، سوء مصرف مواد مخدر، رفتار ضد اجتماعی، ولنگاری جنسی، فرار از مدرسه و ترک خانه از علایم افسردگی در کودکان ونوجوانان است.
تشخیص سخت و درمان طولانی مدت افسردگی در سالخوردگان
وی با بیان این که افسردگی در سالخوردگان به صورت فراوان مشاهده میشود، تصریح کرد: پایین بودن وضع اقتصادی و اجتماعی، از دست دادن همسر، ابتلای همزمان به یک بیماری جسمی و انزوای اجتماعی فرد سالخورده را مستعد بروز افسردگی میکنند. شکایات جسمی مانند سردرد، ضعف دست و پا و اختلال در مراقبت از خود در سالخوردگان افسرده به مراتب بیشتر از جوانترهاست.
دکتر رضائی گفت: معمولا افسردگی سالخوردگان سخت تشخیص داده شده و نیازمند طی زمان بیشتری برای درمان است. گاهی افسردگی در سالمندان با این باور که این علایم طبیعی بوده و اقتضای سن فرد است، جدی گرفته نمیشود. این در حالی است که در صورت تشخیص و درمان به موقع، این افراد از کیفیت زندگی بهتری برخوردار خواهند شد.
این متخصص اعصاب و روان با بیان این که در اختلال افسردگی مجموعهای از اختلالات دخیل هستند، افزود: هنگامی عنوان افسرده به کار گرفته میشود که فرد دو هفته به صورت پی در پی علایم افسردگی را تجربه کرده و در حوزههای مختلف دچار اختلال عملکرد شده باشد.
به گفته وی، در درمان افسردگی مانند هر اختلال اعصاب و روان دیگر دو بخش عمده دارویی و غیردارویی اعم از روان درمانی یا روانکاوی به کار گرفته میشود.
ابراز نگرانی بیماران از مصرف داروهای اعصاب و روان بیمورد است
دکتر رضائی گفت: در درمان، گاهی افراد نسبت به مصرف داروهای اعصاب و روان و این که به این داروها عادت کرده و یا بواسطه استفاده از آنها سست و خوابآلود میشوند ابراز نگرانی میکنند. بنابراین بهتر است درمان تحت نظر متخصص مربوطه انجام شده و نگرانی از بابت عوارض درمان به عهده وی گذاشته شود. به طور کلی، معمولا عوارض دارو در مقابل منافع آن سنجیده میشود و دارو زمانی تجویز میشود که منفعت آن بسیار بیشتر از ضرر آن باشد.
به هم ریختگی در محیط شیمیایی مغز علت اساسی اختلالات اعصاب و روان
عدم استعداد ژنتیکی، حمایتهای خانوادگی و اجتماعی تا حد زیادی در رفع افسردگی موثر است.
این متخصص اعصاب و روان، علت اساسی اختلالات اعصاب و روان را بهم ریختگی در محیط شیمیایی مغز عنوان کرد و گفت: داروهای مصرفی در درمان اختلالات اعصاب و روان نقش متعادل کننده و ترمیم کننده به هم ریختگیهای مغز است. معمولا داروهای اعصاب و روان به شکل موقتی و برای چند ماه مصرف شده و بعد از بهبود حالات اعصاب و روان به تدریج قطع میشود.
دکتر رضائی درمان را وابسته به چند عامل دانست و در توضیح این عوامل به ایسنا گفت: در صورت عدم استعداد ژنتیکی، شانس بهبودی کامل فرد افسرده زیاد است. همچنین حمایتهای خانوادگی و اجتماعی تا حد زیادی در رفع بیماری موثر است. بهرهمندی از تحصیلات بالا، متاهل بودن، عملکرد خوب قبل از بیماری، نبود اختلالات مربوط به مصرف مواد و نداشتن اختلالات اعصاب و روان دیگر تا حد زیادی در بهبودی فرد افسرده موثر است.
پرسش و پاسخ در مورد اعصاب و روان
چرا بیشتر مردم از مراجعه به روانپزشک و روانشناس خوششان نمیآید؟
البته امروز در دیگر کشورها به خصوص کشورهای غربی این مساله جا افتاده و مردم به راحتی مراجعات متعددی دارند حتی شاید به یک فرهنگ تبدیل شده باشد. خوشبختانه در کشور ما نیز فرهنگ عمومی به سمت این حالت در حال حرکت است و این مساله کم کم بین مردم جا افتاده که بالاخره مغز نیز مانند قلب، کلیه، کبد و سیستم گوارش میتواند بیمار شود و برای رفع کسالت آن باید به متخصص آن مراجعه کرد و این موضوع را نیز باید به مردم باوراند که مانند خرید ماشین، در این مورد هم به اهل فن آن مراجعه کنند.
یکی دیگر از باورهای نادرست اما رایج در میان مردم این است که بیشتر بیماریهای روانی درمانی ندارند. آیا بیماریهای اعصاب و روان درمان قطعی دارد؟
بیماریهای اعصاب و روان جدا از دیگر بیماریهای پزشکی نیست. در بیماریهای گوناگون بدن عموم اشکالات در سطح سلولی اتفاق میافتد. برای مثال اگر دیابت یا مرض قند ایجاد میشود یک اشکال در ترشح و عملکرد انسولین در سطح سلولی بدن است. در بین سلولهای مغزی نیز مواد بیوشیمی وجود دارد که وقتی تعادل این مواد به هم میخورد موجب بروز بیماریهای متعددی میشود که با درمانهای گوناگون ما این مواد بیوشیمیرا به حالت تعادل میرسانیم. عموما در بیشتر بیماریها درمان قطعی نداریم. برای مثال فرد تا زمانی که قرص قند خود را میخورد و رعایت برخی اصول را میکند قند او کنترل میشود. ولی این دستور که باید دارو را بخورد وجود دارد. در بیماریهای اعصاب و روان نیز وضعیت به همین منوال است و شاید وضعیت بهتر باشد. ممکن است یک فرد دیابتی، فشار خونی، قلبی، کلیوی و ... تا آخر عمر دارو بخورد ولی خوشبختانه در درمان اغلب بیماریهای اعصاب و روان یک دوره درمانی وجود دارد و اگر درمان به طریقه صحیح انجام شود میتوان پس از مدتی دارو را قطع کرد.
شایعترین بیماریهای اعصاب و روان در جامعه ما کداماند؟
برخلاف دیدگاه عمومیکه از کلمه بیماریهای اعصاب و روان بدترین نوع آن اصطلاحاً دیوانگی یا روانی بودن در ذهن آنها شکل میگیرد در مطبها با درصد بسیار کمیاز این بیماران مواجه هستیم و اصولاً ما این واژهها را قبول نداریم ولی آنچه را که مردم در ذهن خود دارند کمتر از یک درصد بیماران ما را تشکیل میدهد. شیوع اضطراب مانند سرماخوردگی در پزشکی بسیار زیاد است. افسردگی بخش چشمگیری از افراد جامعه از سن پایین تا سالمندان را دربرگرفته است. وسواس و اعتیاد جزو رایجترین بیماریها در این رشته محسوب میشود. بعضی از مردم به علت ترس از انگ بیماری برای مثال افسردگی با مراجعه نکردن به متخصص گاهی صدمات غیر قابل جبرانی از نظر اجتماعی و روانی وحتی جسمیدریافت میکنند ولی نگران هستند نکند کسی بفهمد او یا اعضای خانواده او مبتلا به بیماری است. ما روزانه شاهد نابودی زندگیهای گوناگونی هستیم، شاهد پرخاشگری، افت کارایی و تحصیلی، خودکشی، بزهکاری و اعتیاد و ... هستیم که شاید با یک مشاوره ساده میشدجلوی این اتفاقات را گرفت. من حتی میخواهم بگویم بیماریهای اعصاب و روان میتواند اعتقادات دینی یک فرد را سست کند.
مطلب جالبی را ذکر کردید. واقعا رابطه بین اعتقادات دینی و سلامت و روانی چیست؟
حوزه روح از حوزه علوم تجربی و انسانی خارج است ولی روانپزشکی یک علمیاست که بشر بخش اعظم آن را شناخته ولی مانند علوم دیگر بخشهای ناشناخته نیز دارد. مترادف کردن بیماریهای روحی و روانی اشتباه است و این طرز تفکر که فقط کسانی که اعتقادات ضعیف دارند به بیماریهای روانی مبتلا میشوند هم اشتباه است. ولی این باور وجود دارد که اعتقادات دینی و معنویت بر بهداشت روان موثر است و متقابلاً بهداشت روان یک فرد میتواند بر اعتقادات دینی او موثر باشد بنابراین شاید از این حیث توجه به بهداشت روان در مقایسه با بیماریهای جسمیارجحیت بیشتری داشته باشد.
یکی از نگرانیهای مردم درباره درمانهای روانپزشکی مربوط به داروهای اعصاب و روان است که فکر میکنند اعتیادآور است و یا عوارض زیادی به همراه دارد.
باید تعریف ما از اعتیاد مشخص شود. آیا اگر فردی برای مثال قرص قند و یا قرص فشار خون مصرف میکند و وقتی یک روز آن را نمیخورد قند او و یا فشار خون او بالا میرود باید بگوییم به قرص قند و یا قرص فشار خون اعتیاد دارد؟ اگر اعتیاد این است پس بیشتر درمانهای پزشکی اعتیاد است. در این صورت باید بگوییم اعتیاد چیز خوبی است ولی اینطور نیست. به نظر من، داروهای اعصاب و روان هم مثل بیماران اعصاب و روان، مظلوم واقع شدهاند. وقتی ما میگوییم فردی اعتیاد پیدا کرده است شاید فرد اصلاً مشکلی نداشته است و برای مثال از سر کنجکاوی اقدام به سوءمصرف مواد کرده و پس از آن به دارو وابسته شده و هر روز به میزان مصرف او اضافه میشود و متقابلاً هر روز از کارایی او کاسته میشود ولی وقتی که ما شروع به تجویز یک داروی اعصاب و روان میکنیم فرد با علایم و مشکلات متعدد یک بیماری اعصاب و روان مواجه بوده به طوری که موجب افت کاری او شده و با مصرف این داروها انتظار این است که کارایی او افزایش پیدا کند وگرنه درمان صحیح انجام نشده است و پس از مدتی از میزان دارو کاسته میشود. فرد معتاد هر روز که مواد خود را مصرف میکند به فکر مصرف فردای خود نیز هست ولی فردی که تحت درمان است به فکر است که چه زمانی داروهای خود را قطع میکند. متاسفانه در بیشتر درمانها، دیر مراجعه کردن بیمار و یا مداخله او در چگونگی مصرف داروها و یا تجویز ناصحیح دارو از سوی بعضی از همکاران پزشک موجب میشود بیماران به سریع الاثرترین دارو از خانواده بنزودیازپینها مانند لورازپام، آلپروزولام، دیازپام، کلرودیازپوکساید، اگزاپام و... که جزو داروهای فرعی ما هستند وابستگی پیدا کنند و گرنه به طور قاطع میگویم که داروهای اصلی روانپزشکی اعتیاد آور نبوده و از طرفی عوارض آن از دیگر داروهای پزشکی بیشتر نیست.
علت بیماریهای اعصاب و روان چیست؟ خود مردم چه قدر میتوانند در پیشگیری و درمان خود دخالت داشته باشند؟
سه عامل اصلی در بروز یک بیماری اعصاب و روان دخالت دارد:
بیولوژیک بدن: یعنی تغییراتی که در سطح هورمونها، سلولها و مواد بیوشیمی بدن اتفاق میافتد و یا وجود یک ژن میتواند موجب ظهور یک بیماری شود.
روان فرد: طرز تفکر یک فرد، شناخت او از اتفاقات و افراد پیرامون خود، چگونگی بروز هیجانات و کنترل آن، نوع قضاوت کردنهای او، چگونگی سازشپذیری و کنترل استرس و... در حوزه ای است که در بروز یک اختلال میتواند نقش داشته باشد.
مسایل اجتماعی: که ناشی از حضور فرد در یک محیط و یا ارتباط او با دیگر افراد ایجاد میشود. حوادث ناگوار، خبرهای بد، دیدن صحنههای ناخوشایند، فشارهای و استرسهای شغلی و محیطی نمونههایی از مسایل اجتماعی محسوب میشوند.
به جز در بعضی موارد هر سه عامل فوق در این بیماریها سهم دارند وشاید به دلیل همین مساله است که در مفهوم عام پیشگیری اولیه یک کار پیچیده است و باید از کودکی روی افراد کار کرد تا ریسک به خطر افتادن بهداشت روان آنها را کم کرد ولی امروزه ثابت شده است که ورزش کردن، آموزش راههای کنترل استرس، کمتر در معرض استرس بودن، مثبت نگری و اعتقادات دینی و گاهی حتی بی اطلاعی از بعضی خبرها میتواند در کاهش خطر بروز اختلال نقش داشته باشد که ما در توصیههای خود به بیماران ویا خانواده آنها تذکر میدهیم ولی همین جا باید این نکته را یادآور شوم که همچنان که برای یک بیماری دیابت و یا بیماری قلبی برخی توصیهها را داریم ولی اگر علایم او آنقدر شدید است که با توصیههای غیر دارویی رفع نمیشود اقدام به تجویز دارو میکنیم، در این رشته نیز به همین طریق است و گاهی این توصیهها تا یک سطحی از درمان موثر است و در مواقعی هم مجبور به تجویز دارو هستیم.
به هر حال، بهعنوان حرف آخر میخواهم بگویم مراجعه به یک متخصص میتواند دریچهای به دنیای جدید برای انسان بگشاید و مردم نباید نگران حرف و حدیثهای دیگران باشند.
منابع :
بیماریهای اعصاب و روان چیست ؟ http://www.zendagi.com
داروهای اعصاب مظلومند!! http://pjensi.blogfa.com
نگاهی به علل و علائم افسردگی به عنوان شایعترین بیماری اعصاب و روان http://iran-world.com