Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
ظهور استکبار
در سلسله
بحث های گذشته، شکل گیری رژیمها و حکومت هایی که تا سال 1941م در عراق روی کار
آمد، همچنین مبارزات استقلال طلبانه علمای شیعه این کشور بررسی شد. آنگاه با اشاره
به اتحاد سیاسی عراق با مصر و سپس با اردن هاشمی، کودتای عبدالکریم قاسم بر ضد
رژیم سلطنتی و قتل ملک فیصل پادشاه عراق و تشکیل رژیم جمهوری عراق مطرح گردید که
قدرت یافتن حزب کمونیست عراق را به دنبال داشت و علمای نجف را واداشت که برای
مقابله با نفوذ کمونیست، جماعة العلماء(جامعه روحانیت) را تشکیل بدهند و مجله
اسلامی ماهانه «الأضواء» را منتشر سازند. اینک (در این شماره) کودتاهای پی درپی که
منجر بر سلطه بعثی ها گردید، و سپس به قدرت رسیدن صدام حسین مورد بررسی قرار
می گیرد.
در ادامه
سلسله بحثهای مربوط به کشور عراق، در شماره آبانماه(8) سال جاری مجله به حوادث مهم
دوره حکومت صدام و سیاست خارجی و مناسبات دولت او با سایر کشورها اشاره شد و اینک
مطالبی را در رابطه با سقوط رژیم بعثی صدام و ظهور استکبار تقدیم خوانندگان گرامی
می نماییم
سرانجام
آمریکا و انگلیس با لشگرکشی گسترده، جنگ تبلیغاتی شدید و تهدیدهای فراوان، در 29
اسفند سال 1381 ه.ش کشور عراق را مورد یورش شدید و خونین خود قرار دادند و به
بهانه سرکوب نمودن کارگزاران حزب بعث و نابود نمودن مقرّ حاکم دیکتاتور عراق،
بسیاری از منازل مسکونی و مراکز مردمی را بمباران کردند و تعداد زیادی از مسلمانان
این مرز و بوم را که اغلب کودک و زن بودند، به خاک و خون کشیدند. در بیست و یکمین
روز حمله مهاجمان به عراق، درحالی که مردم خود را از مناقشه برای دفاع از نظام
خون ریز بعثی صدام کنار کشیده بودند، مهاجمان آمریکایی و انگلیسی به آسودگی و با
کمترین مقاومت وارد بغداد شدند و به این ترتیب حکومت بعثی صدام که ملت مسلمان عراق
و ایران خاطرات تلخی از سفّاکی های جلاّدان خون ریز او دارد، رسما فروپاشید و
اقشار گوناگون مردمان این دو کشور را در موجی از شادی و هیجان فرو برد.
بزرگ ترین
نیروی نظامی جهان با حمایت یک کشور قدرتمند دیگر، عراق را مورد حمله نظامی قرار
داد. نخستین بازنده این نبرد نابرابر، رژیم دیکتاتور حاکم بر عراق بود، رژیمی که
نزدیک به سه دهه، بیشترین ستم را بر مردم شریف و مظلوم عراق و ملت های خاورمیانه
از جمله ایران و کویت روا داشت و انسان های بی گناه و دانشمندان پرآوازه ای را به
شهادت رسانید. از این جهت هیچ کس برای سقوط آن دیکتاتور تأسف نخورد؛ اما
سیاست مداران منطقی و جامعه شناسان خردمند، بسیار تأسف خوردند که سرنگونی رژیمی
این گونه از راه حمله نظامی و اشغال یک کشور مسلمان به دست نیروهای بیگانه روی
داد. از همین روی دومین بازنده، کشورهای متجاوز بودند و اشغال گران نباید تصور
نمایند در این نبرد، پیروز شده اند؛ زیرا در برابر وجدان جهانیان، محکوم و شکست
خورده اند و اعتراض های مردمان کشورهای گوناگون و تظاهرات عظیم انسان ها در
سرزمین های اروپایی، آسیایی، آفریقایی و حتی در داخل خود آمریکا به نشان اعتراض بر
این تجاوز و روشن نمودن شعله جنگ بود.
پایگاه
اینترنتی کانترپانچ در مقاله ای به قلم «زولتان گراسمن» استادیار رشته جغرافیای
دانشگاه ویسکانسین، چالش های فراروی نیروهای آمریکایی و انگلیسی در تداوم اشغال
عراق را بررسی کرده و می نویسد:«غالب مردم جهان خواستار پایان سریع دوره اشغال
برای جلوگیری از تلفات انسانی هستند. این یک واکنش انسانی قابل درک برای پایان
دادن به کشتار و رنج مردم عراق در سریع ترین زمان ممکن و آغاز روند بازسازی کشوری
است که از ناحیه صدام، تحریم ها و حملات جنگ اخیر، آسیب دیده است».
به اعتقاد
وی، آمریکا و انگلیس با احساس غرور و شادی از پیروزی آسانِ خود بر عراق و از طریق
خوارنمودن مردم این کشور که وطن خود را در اشغال بیگانگان می بینند، خطر تروریسم
جهانی را افزایش خواهند داد. این استاد دانشگاه در این باره خاطرنشان می نماید
«بیشتر
عراقی ها به خصوص شیعیان و کردها از نابودی رژیم بعثی، مشتاقانه استقبال کردند.
این مسأله ای است که برای اشغال گران، دردسرآفرین خواهد شد! چراکه عراقی ها این
احساس را دارند که هدف اصلی تهاجم، برآورده شده و اکنون مهاجمان باید عراق را ترک
کنند.
آنها به
متجاوزین می گویند اکنون که تصاویر و مجسمه های دیکتاتور منفور عراق پایین کشیده
شد، شما باید بازگردید؛ زیرا ما می توانیم خودمان کشور خویش را اداره نماییم.
زمانی که نیروهای آمریکایی، پرچم کشور خود را به طور موقت به نشانه قدرت بر فراز
ام القصر و بغداد بالا بردند مردم عراق تظاهرات خشمگینی برپا کردند و متعاقب این
خشم و اعتراض، سربازان آمریکایی ناگزیر شدند پرچم ها را پایین آورند. نمونه دیگر
این که پس از سقوط شهر مقدس نجف، نیروهای آمریکایی آزادانه در خیابان های این شهر
پیشروی کردند تا این که به بارگاه حضرت علی علیه السلام بسیار نزدیک شدند. ناگهان
ساکنان شیعه این شهر علوی به خشم آمدند و جمعیتی مقابل سربازان آمریکایی ایستاد تا
این که آنان عقب نشینی کردند.
دیگر از
مسایلی که منجر به خروج اجباری نیروهای اشغال گر از عراق می شود، تغییر ابزار
تبلیغات آمریکاست؛ زیرا بدون وجود رژیم دیکتاتور بعثی، ائتلاف آمریکا و انگلیس،
مؤثرترین بهانه تبلیغاتی را از دست داده است. این ائتلاف بیش از این نمی تواند
بی رحمی های صدام را به عنوان استدلالی برای ماندن در عراق توجیه کند.
همچنین
این ادعا که وظیفه نیروهای خارجی در عراق، جلوگیری از بی ثباتی و جنگ داخلی است،
زمانی که حضور تحریک آمیز آنان به عاملی برای ناامنی و ناپایداری تبدیل شود، پوچ
خواهد بود. نگرانی کشورهای همسایه از تداوم اشغال عراق، موضوع دیگری است که آمریکا
را دچار چالش می کند(1).
بنا به
تحلیل سیاسی پروفسور حمید مولانا، حضور چند میلیونی مردم عراق در کربلا، اخطار
بزرگی از سوی مسلمانان به اشغال گران سرزمین اسلامی مذکور بود که امت مسلمان این
سامان خواهان مردم سالاری دینی و نه فرمول و ساختار دیکته شده دولت دست نشانده
آمریکا و انگلیس است. اجتماع صلح آمیز ولی قاطع شیعیان در اربعین حسینی و تحرک
بی سابقه و وحدت گرایی شیعه و سنّی در یک صف واحد بیانگر آن است که مسلمانان اجازه
نخواهند داد یک استعمار جدید جایگزین استبداد گذشته شود و برنامه ریزان لندن و
واشنگتن اگر عاقل باشند، این زنگ خطر را که تمام خاورمیانه و دنیای اسلام را
فراگرفته است، خواهند شنید.
امکان
دارد زمام داران برخی از کشورهای عربی و مناطق دیگر محتاطانه عمل کنند و عملیّات
نظامی در عراق، آنان را تحت تأثیر قرار دهد ولی دیدگاه و رفتار مردمان مسلمان و
جوامع دینی، کاملاً متفاوت خواهد بود. سطح آگاهی افکار عمومی در جهان اسلام در وضع
کنونی به مراتب بالاتر و وسیع تر از آگاهی افکار عمومی در اروپا و آمریکا می باشد
و مسلمانان خیلی جلوتر از دولت مردان خود در حال حرکتند. شگفت آن که در این عصر به
اصطلاح انفجار دانش و اطلاعات و ارتباطات الکترونیکی، مهاجمان همچون کبک، سر خود
را در برف پنهان داشته و همچنان و بیش از پیش اسیر امیال و هوس های مادی و اهداف
منفور خود می باشند. تبلیغات آمریکایی ها برای جلب افکار عمومی مسلمانان نیز بسیار
ناشیانه، ابتدایی و واضح است که هر اقدام و عمل آن بازتاب و نتیجه منفی و معکوس به
بار می آورد.
وزیر امور
خارجه پیشین آمریکا -کالین پاول- با اشاره به اشغال عراق گفته بود:
«ما
آمده ایم مسلمانان را کمک کنیم و نجات دهیم، در بوسنی هرزگوین و کوزوو نیز چنین
کردیم. در عراق هم وقتی مأموریتمان تمام شد برمی گردیم. ما می خواهیم عراقی ها
دموکراسی داشته باشند»!
اما
برخلاف اظهارات وی، مسلمانان در بوسنی و هرزگوین به مدت چهار سال در مقابل تهاجم
وحشیانه صرب ها قرار گرفتند و به طرز فجیعی، بسیاری از آنان کشته شدند؛ ولی آمریکا
و اتحادیه اروپا در مقابل این جنایات سکوت کردند و اقدامی به عمل نیاوردند. وزیر
خارجه وقت آمریکا در مقابل فشار افکار عمومی جهان اظهار داشت:
«مسأله
بوسنی جزء منافع ملی ما نمی باشد. آمریکا، ناتو و سازمان ملل پس از چهار سال کشتار
خونین و وحشیانه در بوسنی و هرزگوین موقعی وارد عملیّات نظامی و بازدارنده شدند که
منافع استراتژیکی آنان در بالکان مورد تهدید قرار گرفت.
حمله
نظامی به افغانستان و عراق و برکناری رژیم طالبان و بعث که مدتی مورد حمایت آمریکا
بودند، پس از بحران ریاست جمهوری آمریکا و انتخاب گروه جورج بوش و به ویژه پس از
انفجارات تروریستی در واشنگتن و نیویورک، همه قابل پیش بینی بود و دقیقا الگوی
وسعت گرایی امروز آمریکا همان سیاست های امپریالیستی اواخر قرن نوزدهم واشنگتن را
تکرار می کند؛ ولی تحت شرایط تکنولوژی ها و زیرساخت های مدرن تر و نظام جهانی
کم رقیب تر.
مردم عراق
اگرچه از بند حکومت بعثی خلاصی یافتند؛ اما به خوبی غل و زنجیرهای استعمارگران و
اشغال گران را بر گرده خویش احساس نموده اند؛ اما از آن سو، مراسم حسینی و حضور در
مراسم سوگواری برای حماسه آفرینان کربلا به آنان آموخته است که زیربار هیچ گونه
ستمی از هر نوع آن نروند و همین آموزه، آنان را در برابر متجاوزان،
شرزه تر(خشمگین) نموده است. تاریخ سرزمین عراق نشان داده است که شیعه و سنی در
کنار یکدیگر برادرانه زیسته اند و روحانیت، همواره پرچم دار هدایت مردم و مبارزه
آنان بوده است. در حکومت بعثی ها جمع زیادی از عالمان و روحانیّون برجسته شیعه به
شهادت رسیدند و این واقعیت نشان می دهد که کانون های مبارزه علیه استبداد فعال
بوده است و چون ابرقدرت ها خواستند با چنگ اندازی به خاک عراق پایه های قدرت خود
را در منطقه مستحکم کنند؛ باز هم روحانیان نقش اصلی را برای این مبارزه به عهده
گرفته اند.
استقبال
از دعوت روحانیون شیعه برای حضور در کربلا، در مراسم اربعین حسینی، نشان دهنده
اقبال مردم به سوی عُلماست. حوزه های علمیه عراق، کانون مقدس قدرت معنوی اسلام
هستند و مردمان عراق ثابت کرده اند که قداست این کانون را پاس می دارند و این بدان
معناست که تا اسلام و تشیّع ناب هست، هیچ ستمگری نمی تواند در عراق به سلطه گری
خود ادامه دهد. حوزه علمیه نجف همواره کانون مبارزه بوده و به برکت وجود مراجع
بزرگوار آن، مردم عراق و ایران در برهه ای از زمان، استیلای بیگانگان را
برنتابیده اند.
شیعیان پس
از سقوط صدام با پیروی از دستورات رهبران مذهبی خود، زمام کار را در برخی محله های
شهرها به دست گرفتند. گروه های شبه نظامی تشکیل دادند، خدمات عمومی را سازماندهی
کردند و با تشکیل احزاب سیاسی درصدد آن هستند که حضور محسوسی در صحنه
سیاسی-اجتماعی عراق داشته باشند.
امید
آن که مردم عراق در پرتو وحدت، همدلی و همکاری با یکدیگر در تشکیل دولتی اسلامی،
مستقل و مردمی گام بردارند و سرنوشت خود را به دست خویش رقم زنند. البته رسالت
علما، زعمای شیعه و سنی و حوزه های علمیه در بازسازی فکری و فرهنگی جامعه عراق و
حضور آنان در میان مردم و روشنگری برای موضع گیری دقیق در تعیین سرنوشت خود از
اهمّیّت ویژه ای برخوردار است.
1.
روزنامه اطلاعات، شماره 22769 و نیز شماره 22777.