سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: شَنِل
غافلگیری جشنواره تا به امروز است. چون هیچ تصوری از کیفیت فیلم وجود ندارد و هیچ
برداشت و ذهنیت خاصی از کارگردان آن در ذهن تماشاگر شکل نگرفته تماشاگران کاملاً
بیواسطه با آن مواجه میشوند و به احتمال زیاد از دیدن آن لذت هم خواهند برد.
داستان فیلم بر خلاف بسیاری از فیلمنامههای نوشته شده جشنواره امسال نه از ریتم
میاُفتد و نه خطوط فرعی زائد را وارد داستان اصلیاش میکند. فیلم به همان خط قصه
اصلی که از ابتدا به آن تکیه کرده وفادار میماند و آن را مداماً در عمق بسط و گسترش
میدهد. داستان فیلم مداماً اوج میگیرد و چنان تعلیق مناسب و نفسگیری دارد که در
تمام لحظات تماشاگر را مشتاق تماشای ادامه داستان نگه میدارد. از همه مهمتر
شخصیتپردازی خوب فیلم است که کاملاً شخصیتهای درون فیلمنامه را با هویت و قابل
باور میسازد. طاهر و صحرا هر دو یک اندازه پست، دروغگو و قابل ترحم هستند. هر دو
سعی کردهاند از اطرافیان خود به نفع خودشان سوءاستفاده کنند و هر دو میدانند
انتهای راهی که میروند ویرانی است. همین دانستن و آگاهی آنهاست که خطرناک و
ترسناکشان میکند.
طاهر تا حد زیادی شبیه رابرت دنیرو تنگه وحشت است. او نفرت از
زنان را با منفعتطلبی پیوند زده و بدل به هیولایی شده که نمیتوان مهارش کرد.
هیولایی که به کم قانع نیست و همه چیز را میخواهد. طاهر انقدر پیچیده، متناقض و
وحشتناک از آب در نمیآمد اگر بازی رضا بهبودی نبود. بهبودی کار خاصی نمیکند. اما
با همان بازی کنترلشده و نگاه ترسناکش کاری میکند که او را تا مدتها فراموش
نکنید و آن دیالوگ درخشان پایانیاش هم تا مدتها پس ذهنتان بماند. صحرا هم با اینکه
در برابر طاهر در موضع ضعف قرار دارد آدم بهتری نیست. زنی است که در زندگیاش فقط
دروغ گفته و همه چیز را پنهان کرده تا به یک زندگی سعادتمند برسد. حتی دوستان
صمیمی هم او به نفع شخصی خودشان فکر میکنند و میخواهند از موقعیت صحرا
سوءاستفاده کنند و بچه او را مال خود کنند. همه آدمهای شَنِل هیولاهایی هستند در
هیبت آدمیزاد. همین هم هست که انقدر ترسناکشان میکند.
شَنِل فیلم رازها و دروغهاست.
درباره چیزهایی است که نمیگوییم و آن قسمت از زندگی که پنهانش میکنیم. همین
پنهانکاری هم هست که فاجعه میآفریند. وگرنه همه ما ظاهر موجه و شاید مظلومی
داریم. ترس برای زمانی است که اتفاقی باعث شود نقابی که به صورت زدهایم کنار برود
و خود واقعی و زشتمان معلوم شود. شَنِل از آن فیلمهای جذابی است که صرفاً سینما
برایش ملاک بوده. معلوم است کارگردانش فیلمبین است و از فیلمهایی که دیده کلی
نکات مثبت فرا گرفته. پس میتوان با خیالی راحت به آن لقب غافلگیری جشنواره فیلم
فجر تا به امروز را داد. نویسنده فیلمنامه شَنِل این موضوع را اثبات میکند
که از یک خط قصه تکراری میتوان چه بهرهبرداری درستی کرد. اصلاً احتیاج به متفاوت
نمایی نیست. اگر داستان خوبی داشته باشیم کافیست آن را بدون هیچ حرکت اضافهای
تعریف کنیم. موفقیت شَنِل علت خاصی ندارد.
فقط به سینما به عنوان یک مدیوم مستقل اعتماد میکند و همین اعتماد هم هست که فیلم
را در مسیر موفقیت قرار میدهد.