ماهان شبکه ایرانیان

از منظر نهج البلاغه(۱) - غیر خودی ها

دو کلمه «خودی » و «غیرخودی » که به تازگی وارد فرهنگ گفتاری و نوشتاری ما شده اند، و محل بحث و اظهار نظرهای فراوان گشته اند و گاهی اعتقاد بدان و یا نفی آن، پرچم معرف گروه ها و یا افراد گشته است، ترجمه آزاد «تولی » و «تبری » می باشد. تولی و تبری دو رکن از ضروریات دین و در فرهنگ متدینین، به «فروع دین » معروف و در ردیف نماز و روزه و جهاد هستند.

مقدمه:

دو کلمه «خودی » و «غیرخودی » که به تازگی وارد فرهنگ گفتاری و نوشتاری ما شده اند، و محل بحث و اظهار نظرهای فراوان گشته اند و گاهی اعتقاد بدان و یا نفی آن، پرچم معرف گروه ها و یا افراد گشته است، ترجمه آزاد «تولی » و «تبری » می باشد. تولی و تبری دو رکن از ضروریات دین و در فرهنگ متدینین، به «فروع دین » معروف و در ردیف نماز و روزه و جهاد هستند.

با توجه به این که در اصل بحث خودی اختلافی نیست (گرچه در ملاک های آن اختلاف نظر وجود دارد.) و همگان وجود نیروهای خودی را در جامعه پذیرفته اند، صحبت نیروهای غیر خودی بیش تر نیازمند تحلیل و بررسی می باشد. و چون جمعی از غیر خودی ها برای جا زدن خود در صفوف خودی ها و یا ایجاد اختلاف در جبهه متحد خودی ها، شعارهای زیبایی سرمی دهند و همگان را خودی معرفی می نمایند و متاسفانه عده ای از خودی های غافل را نیز تحت تاثیر قرار داده اند و با خود همنوا ساخته اند، پرداختن به بحث غیرخودی ها، آن هم از منظر کلام امیرالمؤمنین علیه السلام از ضرورت بیش تری برخوردار است.

امیرالمؤمنین علیه السلام در حکومت پنج ساله خود، 3 درگیری تمام عیار با نیروهای غیر خودی - که خود را در جمع خودی ها جازده بودند. - داشت. غیر خودی های نفوذی در جبهه خودی ها در آن زمان کسانی بودند که در اعتقادات و انجام فرائض و عبادات و در نسب و قبیله و قومیت دارای مشترکات فراوان بودند; همه عرب بودند و شهادتین را بر زبان جاری می ساختند، نماز می خواندند، روزه می گرفتند; و مهم تر این که همه داعیه دلسوزی برای اسلام و دین خدا داشتند و همگی مدعی خدمت به دین و مسلمانان بودند; یعنی تمام معیارهای متعارف خودی بودن را دارا بودند. تنها شخصیتی چون علی علیه السلام می توانست پرده از باطن و واقعیت آنان بردارد و غیرخودی بودنشان را نمایان سازد.

تقسیم بندی غیرخودی ها

در سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام با 3 گروه مواجه می شویم:

1- گروهی که کاملا غیر خودی هستند اما در جمع امت اسلامی زندگی می کنند (منافقین) .

2- گروهی که قبلا جزء خودی ها بودند ولی با تغییر موضع به جبهه غیرخودی ها پیوستند.

3- گروهی از خودی ها که - براثر سستی و ضعف - جاده صاف کن غیر خودی ها گشتند و زمینه را برای فعالیت و موفقیت آنان فراهم می آورند.

اینک در 3 بخش به معرفی آن ها می پردازیم و در بخش چهارم به شیوه برخورد حضرت علی علیه السلام با غیرخودی ها اشاره خواهیم کرد:

بخش اول: منافقین

اهل نفاق عبارتند از: نیروهای کاملا غیرخودی، اما حاضر در اجتماع امت که در فرهنگ قرآن و عترت از آنان به نام «منافقین » یاد شده است. آن ها با کفار و مشرکان که خارج از دایره حکومت اسلامی زندگی می کردند و اهل ذمه (اقلیت ها) که با پرداخت جزیه و مالیات در پناه حکومت اسلامی به زندگی خود ادامه می دادند، فرق دارند. منافقان ستون فقرات غیرخودی ها هستند. آن ها در جامعه مسلمانان زندگی می کردند و پرادعاتر از مؤمنان راستین و در مواقعی نزدیک به حاکمیت و تاثیر گذار در امور جامعه بودند و به لحاظ نفاق و دو رویی، به آسانی قابل شناسایی نبودند.

منافقان در مباحث نهج البلاغه، مورد اهتمام خاص قرار گرفته اند، و امیرمؤمنان علیه السلام که خود قربانی توطئه های شوم آنان بود و با تمام وجود، مکر و حیله های آنان را لمس می کرد. پرده از باطن آنان برداشت و توجه مردم را به واقعیت زشت و پلید آن ها جلب نمود.

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:

بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش می کنم و از اهل نفاق برحذرتان می دارم. آنان گمراهند و گمراه گر. خود لغزنده اند و دیگران را نیز به لغزش وامی دارند. رنگ های گوناگون به خود می گیرند و از هر ترفندی برای گمراه کردن شما بهره می جویند. در هرپناهگاهی قصد شما می کنند. در هرجا به کمین شما می نشینند. دل هایی سخت بیمار و سیمایی بس آراسته و نیکو دارند.

مخفیانه این سو و آن سو می روند و همچون خزندگان جنگل ها، نرم و پوشیده می خزند. سخن گفتنشان به دارو ماند و در زبانی، شفای دیگران می خواهند اما عمل آن ها درد بی درمان است.

امیرالمؤمنین علیه السلام در سخنان خود به نکات زیادی درباره منافقین اشاره نموده، از جمله:

1- منافقان علاوه بر این که خود گمراه شده اند، در پی گمراهی و لغزش دیگران نیز می باشند و به دنبال جمع نیرو هستند. آنان چون استعداد رنگ عوض کردن را دارند، می توانند ازهر ترفندی بهره جویند تا در مناطق امن خودی ها نفوذ نمایند و با استفاده از آراستگی ظاهر، به نیات پلید خود جامه عمل بپوشانند.

2- بهترین راه شناخت منافقین، دقت و تامل در کلام و عمل آنان و مقایسه آن دو با همدیگر است. آن ها مرد میدان سخن هستند. بسیار زیبا و شیوا وهنرمندانه و دلسوزانه سخن می گویند و راه نشان می دهند; اما در میادین عمل گرفتار تناقض شده، برخلاف ادعاهای خود مشی می نمایند. گفتارشان دارو و کردارشان درد بی درمان است.

3- سوء استفاده از مشکلات و تنگناهای موجود در میان امت اسلامی شیوه تبلیغی منافقین برای نفوذ در دل ها می باشد. آنان از هرناامنی، حتی اگر خود بانی و عامل آن باشند، بهره می جویند و از پیراهن هرکشته ای، حتی اگر خود کشته باشند، پرچمی می سازند، و در غم و غصه های مردم اشک افشانی می کنند و با تعریف و تملق سعی بر موجه جلوه دادن خود می نمایند. مهم نیست که عامل و اسباب مشکلات و گرفتاری ها چیست. مهم استفاده از آن ها برای انتقاد و تضعیف و لکه دار نمودن دیگران است.

4- سلاح منافقین ایجاد یاس و بدبینی نسبت به آینده است. تمام تلاش آنان مبدل کردن امیدها به نا امیدی است. آن ها با پاشیدن بذر یاس و نومیدی، گره های مشکلات مردم را کورتر می کنند، آرامش روانی جامعه را مختل می سازند، برنگرانی ها دامن می زنند و با توهمات، فضا را تاریک و افق ها را مبهم نشان می دهند.

5- دامن زدن به فضای شبهه و تردید، ارائه تحلیل های ناقص و غلط و دادن وعده های زیبا و شیرین برای آینده ای توام با رفاه و آسایش، از شیوه های کاری منافقان می باشد.

6- دروغ و تهمت و افتراء جزء لاینفک زندگی و راه و رسم منافقان است. سوء استفاده از امور مقدس و ملکوتی و نسبت دادن سخنان دروغ به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و اولیای دین را چنان با صلابت و محکم انجام می دهند که کسی جرات نفی آن ها را نداشته باشد.

7- جذب قدرت های باطل شدن، آلت دست قدرتمندان دنیا مدار گشتن، برسرسفره ستمگران خون آشام نشخوار کردن، با پشتوانه آن ها برگرده مردم سوارگشتن و در پناه آنان مشغول خوردن دنیا شدن و در یک کلام، پذیرش نوکری قدرتمندان ضد دین و دنیا داران بی دین، از ویژگی های منافقین می باشد.

امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف منافقین می فرماید:

«اوصیکم عبادالله بتقوی الله، و احذرکم اهل النفاق، فانهم الضالون المضلون و الزالون المزلون، یتلونون الوانا و یفتنون افتتانا، و یعمدونکم بکل عماد، و یرصدونکم بکل مرصاد، قلوبهم دویة، و صفاحهم نقیة، یمشون الخفاء، و یدبون الضراء، وصفهم دواء، و قولهم شفاء، و فعلهم الداءالعیاء. حسدة الرخاء، و مؤکدوا البلاء، و مقنطوا الرجاء، لهم بکل طریق صریع، والی کل قلب شفیع، و لکل شجودموع، یتقارضون الثناء، و یتراقبون الجزاء، ان سالوا الحفوا، و ان عذلوا کشفوا، و ان حکموا اسرفوا، قد اعدوا لکل حق باطلا، و لکل قائم مائلا، و لکل حی قاتلا، و لکل باب مفتاحا و لکل لیل مصباحا.

یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا به اسواقهم و ینفقوا به اعلاقهم، یقولون فیشبهون، و یصفون فیموهون، قد هونوا الطریق، و اضلعوا المضیق، فهم لمة الشیطان، و حمة النیران «اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون »» (1)

بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش می کنم و از اهل نفاق برحذرتان می دارم. آنان گمراهند و گمراه گر. خود لغزنده اند و دیگران را نیز به لغزش وامی دارند. رنگ های گوناگون به خود می گیرند و از هر ترفندی برای گمراه کردن شما بهره می جویند. در هرپناهگاهی قصد شما می کنند. در هرجا به کمین شما می نشینند. دل هایی سخت بیمار و سیمایی بس آراسته و نیکو دارند.

مخفیانه این سو و آن سو می روند و همچون خزندگان جنگل ها، نرم و پوشیده می خزند. سخن گفتنشان به دارو ماند و در زبانی، شفای دیگران می خواهند اما عمل آن ها درد بی درمان است.

به راحتی و آسایش مردم حسد می ورزند و گره گرفتاری های مردم را کورتر می کنند و امید آنان را به نا امیدی مبدل می سازند.

آنان در هرراهی به خاک افتاده ای دارند و برای نفوذ در هر دلی راهی پیدا می کنند و برای هر غمی اشک ها می ریزند. تعریف و تملق به همدیگر قرض می دهند و بلافاصله درانتظار پاداش آن هستند. اگر چیزی را بخواهند اصرار می ورزند. در انتقاد پرده دری می کنند و در قضاوت تند روی. آنان برای هر حقی، باطلی; برای هر راستی، کژی; برای هر زنده ای، قاتلی; برای هر دری، کلیدی و برای هر شبی چراغی تدارک دیده اند.

با تظاهر به نومیدی برای رسیدن به طمع های خود راه می جویند، تا بازارهای نفاق خویش را گرم نمایند و کالای خود را به بهای بیش تر عرضه کنند. سخنانی شبهه آفرین و تحلیل های غلط دارند. در آغاز، راه را آسان جلوه می دهند و سپس در تنگناها آن را به بن بست می کشانند.

آنان گروه شیطانند و زبانه های آتش. «آنان حزب شیطانند و بدانید که حزب شیطان ورشکستگانند.» (2)

حضرت علی علیه السلام راویان احادیث پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را چهار گروه اعلام می کند و گروه اول را این گونه معرفی می نماید:

«رجل منافق مظهر للایمان، متصنع بالاسلام، لایتاثم و لایتحرج، یکذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله متعمدا، فلو علم الناس انه منافق کاذب لم یقبلوا منه، و لم یصدقوا قوله، و لکنهم قالوا: صاحب رسول الله صلی الله علیه و آله رآه و سمع منه و لقف عنه، فیاخذون بقوله، و قد اخبرک الله عن المنافقین بما اخبرک، و وصفهم بما وصفهم به لک، ثم بقوا بعده، فتقربوا الی ائمة الضلالة، و الدعاة الی النار بالزور و البهتان، فولوهم الاعمال، و جعلوهم حکاما علی رقاب الناس، فاکلوا بهم الدنیا، و انما الناس مع الملوک و الدنیا الا من عصم الله...» (3)

منافقی که اظهار ایمان و خود را مسلمان جلوه می کند (ایمان نمایی و اسلام آرایی می کند.) اما از هیچ گناه و جرمی باک ندارد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله، به عمد دروغ می بندد.

اگر مردم می دانستند که او منافقی دروغگوست، سخنش را نمی پذیرفتند و مطالبش را تصدیق نمی کردند; اما نمی دانند و می گویند: «او یار رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت را از نزدیک دیده و سخنانش را شنیده وحفظ نموده است.» و بر این مبنا گفتارش را می پذیرند; در حالی که خداوند در قرآن باتعابیر خاص از منافقین یاد کرده وصفاتشان را وصف کرده است.

منافقین بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ماندند و به رهبران گمراهی و دعوت کنندگان به آتش - که با تبلیغات آکنده از دروغ و تهمت در صدد گمراهی مردم هستند. - نزدیک شدند و توانستند از طریق آنان به کارهایی گماشته شوند و برگردن مردم سوار گردند و حکومت نمایند. و در پناه آنان به خوردن دنیا پرداختند. مردم با پادشاهان ودنیاداران هستند، مگر کسی که خداوند از این خطر محافظتش نماید.

امیرالمؤمنین علیه السلام نگرانی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را از خطر منافقین این چنین نقل می کنند:

«و لقد قال لی رسول الله صلی الله علیه و آله: انی لا اخاف علی امتی مؤمنا و لامشرکا، اما المؤمن فیمنعه الله بایمانه و اما المشرک فیقمعه الله بشرکه و لکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان، عالم اللسان، یقول ما تعرفون، و یفعل ما تنکرون.» (4)

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: من بر امت خود نه از مؤمن نگرانم و نه نگران مشرکان هستم; زیرا مؤمن را خداوند به سبب ایمانش حفظ می کند. (مؤمن در حریم ایمان خویش مصونیت الهی دارد.) و مشرک را به سبب شرکش ریشه کن می نماید. اما نگرانی من فقط از منافقی است که درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد، گفتار و شعارش مطابق ارزش های شناخته شده شما می باشد، اما اعمالش با ضد ارزش ها - که شما آن ها را نمی پسندید. - هماهنگ است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان