ماهان شبکه ایرانیان

ارزشهای جاودان زندگی

حیات و هستی انسان را دارای دو جلوه «پیدا» و «ناپیدا» دانستیم که در اولی، همه موجودات ویژگی های مشترک از نظر خوردن و خوابیدن و پوشیدن و نوشیدن دارند، اما در جلوه ناپیدا، انسان با دیگر آفریده ها تفاوت می یابد؛ با بینش ها و ارزش های الهی به رشد و بالندگی و پایندگی جاودان دست می یابد و برتر از سایر موجودات می شود.

اشاره:

 

حیات و هستی انسان را دارای دو جلوه «پیدا» و «ناپیدا» دانستیم که در اولی، همه موجودات ویژگی های مشترک از نظر خوردن و خوابیدن و پوشیدن و نوشیدن دارند، اما در جلوه ناپیدا، انسان با دیگر آفریده ها تفاوت می یابد؛ با بینش ها و ارزش های الهی به رشد و بالندگی و پایندگی جاودان دست می یابد و برتر از سایر موجودات می شود.

اما در این مسیر سعادت آفرین، «جهالت» و «غفلت»، چونان راهزنانی هستند که آدمی را از صعود به قله «قداست» و «عظمت»، به «زبونی» و «ذلّت» سقوط می دهند و او را به پدیده های ناپایدار ظاهری زندگی سرگرم می سازند.

«ارزش های جاودان زندگی»، دفتر معرفتی است که آشنایی دل و دیده با یکایک آموزه های آن، هر یک از ما را از «منیّت و مادیّت» به «معنویت و ابدیت» راهنمایی می کند و فردایی پرنور، نوید می دهد. بخش گذشته این نوشتار به «ارزش های عبادی» در نگاه زهرای مرضیه(ع) اختصاص یافت. در این قسمت «ارزش های اجتماعی» در بینش های ناب آن پاک بانوی آفرینش را پی می گیریم.

 

ب) ارزش های اجتماعی

 

سرای دهر که در تخت این نُه ایوان است 
هزار گنج در او هست، اگر چه ویران است

بسیط خاک که در چشم، مشت گِلی است 
هزار صُنع در او آشکار و پنهان است

بساط دهر که اجناس کم بهاست در آن 
گران تر است ز صد جان هر آنچه ارزان است(1)

بینش ها و باورهای تابناک صالحان و معصومان(ع) یادآور این ارزش است که انسان کامل باید «در مردم»، «با مردم» و «برای مردم» باشد و حضور جدی در جامعه خویش و در کنار توده های مختلف، از خود نشان دهد. از این رو، «انزوا از دنیا» درست و بجاست اما «انزوا از جامعه» نادرست و غلط است؛ زیرا «سیر الی الحق» همیشه و هر حال از «خلق به حق» است و تنظیم هندسه فکری و حضور زنده و شاداب در بین مثلث «خود»، «خلق» و «خدا» کاری شایسته، بلکه بایسته است.

زهرای مرضیه(ع) در ارائه سیره و سخن خویش در باره «ارزش های اجتماعی»، «انفاق» را در گفتار و رفتار خویش نمایان می ساخت و «بخل» را ناپسند می شمرد. او به شیعیان و پیروان خویش می آموخت که برای رسیدن به «خوبی ها» باید از «خوشی ها» گذشت که:

«لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون و ما تنفقوا من شی ء فان اللّه به علیم؛(2)

هرگز به نیکوکاری نمی رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید، خدا بدان داناست.»

او در شیوه خود، این حقیقت را برای همه شکوفا ساخت که ملاک انفاق، «دارایی ها» نیست بلکه «توانایی ها»ست و با انفاق، اموال انسان «از دست نمی رود»، بلکه «به دست می آید»؛ از این رو هیچ خوف و ترسی در کیفیت و کمیّت انفاق وجود نخواهد داشت. چنانکه خداوند به دورماندگان از روشنای آموزه های آسمانی می فرماید:

«اگر شما تمامی گنجینه های آسمان و زمین را هم داشتید، باز هم بخل می ورزیدید، نه به این خاطر که ندارید ـ که دارید ـ بلکه از انفاق هراس دارید.»(3)

دخت رسول خدا(ص) به انسان ها آموخت که با دارایی اندک، باز هم می توان با گذشتن از پیراهن عروسی(4) و یا بخشش گلوبند(5) و یا طعام و قرص نان مورد نیاز، دل ها و دیده هایی را به سوی آئین خود هدایت کرد و با معارف الهی پیوند زد. از این رو، روزی آنچه از غنایم سهم علی(ع) شده بود، برای رسول خدا(ص) فرستاد و پیام داد:

«تقرأ علیک ابنتک السّلام و تقول اجعل هذا فی سبیل اللّه ؛

دخترت به تو سلام می رساند و می گوید اینها را در راه خدا انفاق کن.»

و پیامبر(ص) با مشاهده این بخشش کریمانه، سه بار فرمود:

 

«فداها، ابوها؛(6) فدای فاطمه، پدر

 

فاطمه!»

شیوه عرشی زهرای عزیز با وصیت آن حضرت تا پس از حیات او نیز ادامه یافت، زیرا در وصیت خود به امام علی(ع) از او خواست تا اموالی از وی را بین افراد عبدالمطلب و بنی هاشم تقسیم کند(7) و آن حضرت مقداری افزون تر از دارایی همسر عزیز خویش با سخاوت خود و دارایی شخصی خویش، به مستمندان بخشید.

بی شک آنان که اهل «کوثر» باشند، شیوه ای چنین می یابند و کسانی که هماره اهل «تکاثر»، فزون خواهی و زیاده طلبی اند، تنها به اندوخته سازی و ذخیره کردن و افزایش ارقام دارایی دلخوش می شوند و گویی بر شاخه ای از درخت دوزخ، خود را در دنیا آویزان کرده اند، چنانکه فاطمه اطهر(س) به حسین خود می فرمود:

««بخل»، ننگی است که در انسان بزرگوار و کریم وجود ندارد، درختی است که در آتش است و شاخه های آن در دنیا وجود دارد، هر کس به شاخه ای از شاخه های آن خود را بیاویزد او را در آتش می افکند و «سخاوت»، درختی از درختان بهشت است که شاخه های آن به زمین سرازیر گشته و هر کس شاخه ای از آن را بگیرد، همان شاخه، او را به بهشت می کشاند.»(8) آری، آزادگان از اسارت های زندگی و پاکان و صالحان در بندگی:

در کوی ملکشان نبود راه، بخل را

اینجا ز دست خشکِ سبو، آب می چکد(9)

افزون بر «سخاوت»، «ایثار» که ترجیح دیگران بر خود در عرصه های مختلف اجتماعی، شیوه همیشه دخت آفتاب بود، از این رو آیاتی چون:

«و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة؛(10)

هر چند خود به چیزی نیازمند باشند، دیگران را بر خویش ترجیح می دهند.»

و «و یطعمون الطعام علی حُبّه مسکینا و یتیما و اسیرا؛(11)

برای رضای خدا [و هر چند خود نیاز شدیدی به خوراک دارند] طعام خویش را به نادار و بی سرپرست و دربند می دهند.»

در شأن شخصیت و عظمت آنان نازل گردید. این در حالی بود که چون از آن بانو سؤال می شد: آیا غذایی در منزل دارید؟ پاسخ می داد:

«ما عندنا الاّ قوت الصّبیة و لکنّا نؤثر به ضیفنا؛(12)

در خانه ما غذایی نیست مگر به اندازه خوراک دختربچه، اما امشب آن را ایثار می کنیم و گرسنگی را تحمل می نماییم و همین غذا را هم به میهمان می بخشیم.»

بینش والای فاطمه(ع) چنان بود که دست نیاز و صدای احتیاج مستمند را «نیکی و نیکوکاری» می نامید و برای آنکه این توفیق خداداد را از خود دور نکند، با آنکه سه روز خود، شوهر و حسن و حسین او گرسنه بودند و کودکان وی از شدت ضعف بی قراری می کردند و خسته و مانده به خواب می رفتند، پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودی گرو گذاشته، مقداری جو و خرما قرض گیرد.

وقتی سلمان، چون هر یک از ما این سخن یا پیشنهاد را که مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه ات بردار، مطرح کرد، آن بانوی بصیر و ایثارگر پاسخ داد:

«یا سلمان! هذا شی ءٌ امضیناه للّه عزّ و جلّ لسنا نأخذ منه شیئا؛(13)

ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام دادیم و هرگز چیزی از آن برنخواهیم داشت.»

داستان ایثار گردنبند اهدایی دخترعموی حضرت، ماجرایی درس آموز برای همه دوستداران فاطمه(ع) است و تا هستی هست، پرفروغ و روشن در افق تاریخ انسانیت، روشنگری می کند؛ روزی که پیری فرتوت با لباسی ژنده به مسجد آمد، پیامبر(ص) با شنیدن گرسنگی، فقر و برهنگی او، توان کمک به وی نداشت، اما با اشاره خود، بلال را راهنمای وی نمود تا او را به درِ خانه فاطمه هدایت کند.

دخت دلبند رسول خدا(ص) تکه پوستی که فرش حسن(ع) و حسین(ع) بود به پیرمرد داد. اما او این مقدار کمک را ناکافی دانست، زهرای مرضیه(ع)، بی هیچ معطلی، گردن بندی که دختر حمزه به او هدیده داده بود به وی داد و فرمود: ای مرد! آن را بفروش تا ان شاءاللّه امور زندگی ات سامان یابد.

او برگشت و داستان ایثار فاطمه(ع) را برای رسول اکرم(ص) بیان کرد. هنوز سخن وی پایان نیافته بود که دیدگان پیامبر(ص) به اشک نشست و فرمود:

آن را بفروش تا خداوند به برکت فاطمه به تو گشایشی دهد.

عمار یاسر که گردن بند زهرا(س) را سند بهشت و خرسندی او را برتر از تمامی هستی می دانست، تمام دارایی خود را با پیر مستمند به معامله گذارد، آنگاه گردن بند را معطر کرد و در پارچه ای یمنی پیچید و با غلام خود، هر دو را به رسول اللّه (ص) بخشید، آن حضرت نیز هر دو را به فاطمه(ع) بخشید.

زهرای اطهر(ع) با ابتکاری آسمانی، نخست بنده را آزاد کرد تا دل او را شاد و رضایت خداوند را به دست آورد. سپس گردن بند را برای گره گشایی دیگری و استمرار خوبی ها و خیرات بعدی نگاه داشت. غلامِ آزادشده، لبخندی معنادار زد و رو به بانوی ایثارگر و سخاوتمند، زهرای مرضیه(ع) کرد و گفت: «چه گلوبند بابرکتی!! گرسنه ای را سیر، برهنه ای را پوشیده، فقیری را بی نیاز و بنده ای را آزاد کرد و آخر هم به دست صاحب خود رسید!!».(14)

این بینش و شیوه ها برگرفته از نوع نگاه آن بانوی بزرگ به جهان هستی است. هرگز با محور قرار دادن خود، زیاده طلبی برای خانواده خویش و فزون خواهی برای اطرافیان سازگار نبود، از این رو روش روشن آن حضرت با منطق دنیاطلبان ناسازگار بود که «خوردن را برای دویدن و دویدن را برای خوردن» می بینند بلکه سخن همیشه فاطمه(ع)، گفتار گرانسنگ پدر او بود که فرمود:

«برترین امّت من کسانی هستند که از نعمت های فراوان، تغذیه می کنند، غذاهای رنگارنگ می خورند، جامه های رنگارنگ می پوشند و بی پروا و بی تعهد سخن می گویند.»(15)

هر که روزش به فربهی باشد 
چون شکم شد تهی، تهی باشد

تن چو از خون ثقیل، سنگ آید 
دل ز بارِ بدن به تنگ آید

تو شکم بوده ای از آنی سُست 
جان و دل باش تا که باشی چُست(16)

در نگاه به نورنشسته آن نگار خداوندی، «حجاب» و «عفاف»، دو ارزش اجتماعیِ برگرفته از باورهای پاک الهی است که یکی «پوشش ظاهری» است و دیگری «کوشش باطنی»؛ یکی «نماد بیرونی» در دیدگان افراد جامعه دارد و چون شعاری روشنگر، همگان را به پاکی و تابناکی فرا می خواند و دیگری «نمود درونی» در مدیریت اعضا و سازماندهی چشم و گوش و دل و دیده دارد تا هر یک را در عرصه صحیح خود به کار گیرد و در مرزهای ممنوع الهی، متوقف سازد.

در بینش ناب فاطمی(س) افزون بر «حقُ الناس»بودن، این دو ارزش اجتماعی، «حقُ اللّه » نیز محسوب می شود و فرد، خانواده و جامعه را از گزند نگاههای مسموم و هدفدار و حوادث تلخ و دهشتناک مصون می سازد،(17) بدین خاطر پروردگار حکیم حکمت حجاب و پوشش را «محدودیت» ندانسته، بلکه «مصونیّت» می داند که در پرتو آن زنان از اذیت و آزار نااهلان و خطرات گوناگون هر دوره و زمان ایمن خواهند بود. (ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین)(18)

از این رو همین بانوی عفیف و دقیق در امور ارزشی فردی و خانوادگی، در هنگامه های مختلف که طبقه مسلمانان، حضور فعال، مؤثر و مفید زنان را می طلبد، نه تنها در عرصه خدمات ساده اجتماعی، بلکه در جبهه جنگ و جهاد حضور می یابد، به درمان زخمیان می پردازد و برای پشتیبانی رزمندگان به پخت نان و بردن نزد آنان مشغول می شود.(19)ارزنده تر از آن، روحیه ای رشادت آفرین در وجود اوست که با نگرشی بیرون از احساس و عاطفه و سرشار از خرد و اندیشه، جهاد در راه خدا را چنین توصیف می فرماید:

«... و الجهاد عزّا للاسلام؛(20)

خداوند جهاد را باعث عزّت و عظمت اسلام قرار داد.»

امامت و اطاعت از پیشوای راستین جامعه یعنی معصومان(ع) را باعث نظام، یکپارچگی(21) و برکات بی پایان جامعه می نامید؛ امامِ معرفی شده از سوی پیامبر اسلام(ص) را «بهترین انسان ها»،(22) «پدر امت اسلامی»(23) و «جانشین شایسته رسول خدا(ص)»(24) می دانست و همگان را به یادآوری حماسه غدیر خم و پاسداری از ارزش های الهی آن روز(25) دعوت می کرد. سیر ارتجاعی و هلاکت بار مردم را به سوی ضلالت و گمراهی(26) تحلیل می کرد و علل غصب خلافت(27) را بازگو می نمود.

آنجا که حضور در جمع مسلمانان را به مصلحت جامعه می دید به خطبه و خطابه می پرداخت و گاه در مسجد، زمانی در کوچه و بازار و موقعی در جمع زنان مهاجر و انصار، مهاجمان، غاصبان و بیعت شکنان را نکوهش می کرد و عوامل رویگردانی از حق و ستم بی حدّ آنان را بیان می نمود.(28)

آنجا که صراحت و شفافیت در سخن را ضروری می شمرد، دست به افشای خط نفاق و شرک می زد و در گفتار و رفتار خویش، شیوه هایی شایسته برای پیکار با منحرفان از خط ولایت و امامت را ترسیم می نمود تا امروز و فردای جامعه خود را هوشیار و بیدار سازد.

فاطمه(س) یکی از عوامل دستیابی به بهشت الهی را در عرصه های اجتماعی، «حُسن خُلق»، «خوشرویی» و «برخورد شیرین و دلنشین» می دانست و بر این باور بود که:

«پاداش خوشرویی در برابر مؤمن، بهشت است و حُسن خُلق و گشاده رویی با انسان های ستیزه جو و کینه توز، انسان را از عذاب آتش باز می دارد.»(29)

از این رو هرگز نسبت به مراجعه کنندگان، ترشرویی نمی کرد و گاه که آنان از زیادی زحمت خویش شرمنده می شدند، می فرمود:

«باز هم بیا و آنچه سؤال داری بپرس. آیا اگر کسی را اجیر کنند که بار سنگینی را به بالای بام ببرد و در مقابل، یکصد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین کاری بر او دشوار است؟!»(30)

این شیوه ارزشمند اخلاقی ـ اجتماعی، ام سلمه را وادار به اعتراف حقیقتی چشمگیر کرد و آن این سخن وی بود که:

«پس از ازدواج با رسول خدا(ص)، من عهده دار امور دختر آن حضرت شدم، اما به خدا سوگند! فاطمه(ع) در آداب اجتماعی، شیوه های اخلاقی و آگاهی های زندگانی، آگاه تر از من به همه مسائل بود.»(31)

توجه به آداب بهداشتی ـ اجتماعی از سوی فاطمه زهرا(ع)، جلوه ای دیگر از کتاب کامل شخصیت آن حضرت است. اهمیت این نکات در نگاه دخت رسول خدا(ص) از آن رو بود که مؤمنان و شیعیان، خواسته یا ناخواسته هماره در نشست و برخاست های اجتماعی، مورد توجه دیگران هستند و بی توجهی به کمترین اصول و آداب رفتاری ـ بویژه در مجامع مختلف ـ به شخصیت عموم خداجویان ضربه وارد می کند که خاطره تلخ آن تا زمان های زیادی باقی خواهد بود! سخن نخست آن بانوی بصیر که در باره بهداشت دست است، چنین است:

«اَلا لا یَلُومَنَّ إمروء اِلاّ نفسه یبیتُ و فی یده ریحُ غَمَزٍ؛(32)

کسی که پس از خوردن غذا با دستی آلوده و چرب به خواب رود، [و مبتلا به آثار سوئی شود [هیچ کس جز خود را سرزنش ننماید.»

در گفتاری دیگر، آداب غذا خوردن و بهداشت عمومی و اجتماعی در نگاه آن بزرگ بانوی بصیر ترسیم شده است.

در سر سفره دوازده دستورالعمل ارزشمند وجود دارد که سزاوار است هر مسلمانی آنها را بشناسد.

چهار تای آن لازم؛ چهار تای آن مستحب و چهار تای آن نشانه ادب و بزرگواری است. اما چهار دستورالعمل لازم عبارت است از:

1ـ شناخت پروردگار و معرفت نسبت به آفریننده نعمت ها،

2ـ راضی بودن به نعمت های الهی،

3ـ گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحیم» در آغاز غذا،

4ـ شکر و سپاسگزاری خداوند در آغاز و پایان غذا.

و چهار دستورالعمل مستحب عبارتند از:

1ـ وضو گرفتن قبل از غذا،

2ـ نشستن به طرف چپ،

3ـ در حال نشسته غذا خوردن،

4ـ خوردن غذا با سه انگشت.

و چهار دستورالعملی که نشانه ادب و بزرگواری است عبارت است از:

1ـ از آنچه پیش روی شماست، غذا بخورید،

2ـ لقمه ها را کوچک بردارید،

3ـ غذا را بجوید و با شدت نرم کنید،

4ـ کمتر به صورت دیگران به هنگام غذا خوردن نگاه کنید.(33)

«ارزش غذایی خرما»، سخن دیگری از آن حضرت است که نشان آگاهی دخت رسول خدا(ص) نسبت به نعمت های خدادادی به بندگان، جهت تأمین نیروی مورد نیاز در زندگی است. آن حضرت در باره خرما فرمود:

«نعم تحفةُ المؤمن التّمر؛(34)

برای مؤمن، خرما هدیه خوبی است.»

ادامه دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان