ماهان شبکه ایرانیان

بحثی پیرامون روان شناسی اسلامی

حجة الاسلام والمسلمین استاد سید محمّد غروی از چهره های فرهنگی و از استادان برجسته حوزه و دانشگاه است که در زمینه روان شناسی نیز تحقیقاتی داشته اند

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
در گفت وگو با حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمّد غروی

اشاره

حجة الاسلام والمسلمین استاد سید محمّد غروی از چهره های فرهنگی و از استادان برجسته حوزه و دانشگاه است که در زمینه روان شناسی نیز تحقیقاتی داشته اند. ایشان مدیر گروه روان شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره و پژوهشکده حوزه و دانشگاه می باشند. قسمت نقد کتاب «مکتب های روان شناسی و نقد آن» که در نوع خود، اثری بدیع و ارزشمند به شمار می رود از جمله آثار ایشان است. آنچه می خوانید حاصل گفت وگویی است با ایشان در خصوص علم روان شناسی و پیرامون تدوین روان شناسی اسلامی. باهم این بحث جذاب را می خوانیم:

معرفت: پیشینه مطالعاتی مباحث روان شناختی در حوزه علمیه چیست و اساسا حوزه با چه هدفی جدای از فقه و اصول و... به عنوان موضوعات اصلی حوزه به بحث پیرامون بعضی از رشته های علوم انسانی همانند روان شناسی پرداخته است؟

حجة الاسلام غروی: بسم الله الرحمن الرحیم. پیشینه مطالعاتی مباحث روان شناسی در حوزه علمیه را نمی توان به طور دقیق بیان کرد. البته پیش از انقلاب برخی از فضلای حوزه بر حسب نیاز و تشخیص شان مبنی بر این که باید معلومات خود را توسعه دهند با این گونه مطالعات، چه در روان شناسی و چه دیگر علوم انسانی، درگیر بوده اند. شاهد بر این مدّعا، وجود کتاب های تفسیری، اخلاقی و یا اعتقادی است که برخی از استادان و فضلای حوزه پیش از انقلاب نوشته اند و مباحث روان شناسی جدید را در آن ها مطرح کرده اند. البته به عنوان یک نمونه، که فاصله زیادی با انقلاب ندارد، می توانیم به اولین گروه آموزشی مؤسسه در راه حق اشاره نماییم که به سال های 1353 و 1354 باز می گردد. در برنامه درسی این دوره، چند واحد روان شناسی عمومی گنجانیده شده بود که یکی از استادان دانشگاه هم آن را تدریس می کرد. از سال 1360 به بعد، یعنی قبل از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاه ها به طور مشخص روان شناسی به عنوان یکی از موضوعات پژوهشی حوزه مورد توجه قرار گرفت. در ستاد انقلاب فرهنگی که مسؤولیت اسلامی کردن دانشگاه ها را به عهده داشت، برخی معتقد بودند که اگر واحدهایی از دروس معارف اسلامی به واحدهای دانشگاهی اضافه شود، فضای دانشگاه ها اسلامی می شود. بنا شد این مسأله را با امام قدس سره در میان بگذارند که این کار انجام گرفت و حضرت امام قدس سره تأکید کردند که این کار در علوم انسانی باید با کمک حوزه انجام گیرد. به دنبال این دیدار، اعضای محترم ستاد انقلاب فرهنگی در جلسه جامعه محترم مدرسین حضور یافته و به تبادل نظر پرداختند. انجام این مهم بر عهده برخی از اعضای جامعه، که مسؤولیت مؤسسه در راه حق را داشتند، گذاشته شد و در این رابطه طرحی تهیه و به تصویب رسید، بودجه ای برای آن در نظر گرفته شد و بنا شد این کار با همکاری استادان دانشگاه و فضلای حوزه که عده ای از آن ها آشنایی نسبتا خوبی با علوم انسانی داشتند انجام گیرد. مسؤولیت کار به عهده حضرت آیت الله مصباح واگذار گردید و دفتری در قم و تهران به عنوان دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تأسیس شد. یکی از رشته هایی که بنا شد مورد مطالعه و بازنگری قرار گیرد رشته روان شناسی بود. حاصل کار، تهیه حدود چهل جزوه بود که پس از نقد و بررسی در اختیار برخی استادان قرار گرفت که برخی از آن ها هنوز هم مورد استفاده می باشد. پس از آن، کتاب هایی با این هدف نوشته شد که نمونه ای از آن ها کتاب «مکتب های روان شناسی و نقد آن» و نیز «روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی» است. خلاصه این که، احساس شد این علم نیاز به بازنگری و احیانا تکمیل و توسعه دارد که با تلفیق با فرهنگ اسلامی می تواند غنی تر و مفیدتر شود و کارآیی بهتری هم داشته باشد. علاوه بر این، اصولاً روان شناسی علمی است که برای حوزه ها مفید است و این داد و ستد بین روان شناسی و حوزه می تواند اثرات مفیدی به نظام آموزش حوزه و دانشگاه داشته باشد.

معرفت: جناب استاد! از لزوم بازنگری در رشته روان شناسی و همچنین بهره گیری از یافته های روان شناسی در حوزه علمیه صحبت کردید، سؤالی که مطرح می شود این است که ارتباط روان شناسی ویا سایر رشته های علوم انسانی با دین چیست و بر این اساس آیا ما می توانیم رشته های علوم انسانی واجتماعی را با پسوند اسلامی مطرح کنیم و از مقوله ای به نام روان شناسی اسلامی سخن بگوییم؟

حجة الاسلام غروی: علوم انسانی در دامان فرهنگ غرب و به خصوص فلسفه غرب به وجود آمده، رشد نموده اند و معمولاً دیدگاه های کلان آن برخاسته از دیدگاه های فلسفی است. شاهد بر این مطلب مکاتب گوناگون روان شناسی است که علی رغم تأکید بر روش تجربی در آن ها، همه داده ها و نظریات روان شناسی دقیقا برخاسته از تجارب علمی به معنای دقیق کلمه نیست و عملاً در پاره ای از موارد آمیخته با تحلیل و تعمیم هایی است که گاهی برخی از بخش های این نظریات را دیدگاه های فلسفی و جریانات فکری خاصی تأمین می کنند. از این رو، ما نمی توانیم ادعا کنیم که چون این علوم، تجربی هستند، نقش اصلی را عملاً تجربه ایفا می کند. این حقیقتی است که حتی روان شناسان بزرگ هم بدان معترفند. از سوی دیگر، اگر نظریه پردازان علوم انسانی در مقوله های فلسفی و دیدگاه های جهان بینی به گونه ای صحیح بیندیشند و آن نگرش ها را مبنا قرار دهند، چه بسا نتایج و گزینه های به گونه ای دیگر رقم بخورد. اجمالاً علوم انسانی چون موضوع آن انسان است و اصولاً مکاتب مختلف به انسان به گونه ای خاص نگاه کرده اند و حتی موضوعات انسانی را مورد مطالعات علمی و تجربی قرار داده اند، در نتیجه گاهی دچار افراط و تفریط شده اند. و از سوی دیگر، می بینیم که دین برای هدایت انسان به سوی کمال و سعادت است و کامل ترین ادیان الهی که از تحریف مصون مانده دین اسلام است. طبیعتا نحوه برخورد این دین با انسان باید مبتنی بر یک روان شناسی خاصی باشد که آن، روان شناسی منطبق با هویت واقعی انسانی است. در متون دینی عملاً به شناخت انسان و قانونمندی های انسان، اعم از رفتاری و روانی، او توجه شده است تا انسان ها با توجه به این شناخت ها بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار سازند و خود و جامعه را بسازند. با توجه به این مسائل،مامدعی هستیم که اسلام و فلسفه وفرهنگ اسلامی دارای مبانی روان شناختی است که می توانیم از آن ها سود ببریم. در گزاره های دینی حتی مفاهیمی است که عینا قانونمندی های روانی و رفتاری را بیان می کنند. از این رو، به نظر می رسد ما می توانیم بسیاری از آنچه را که به دست آورده ایم به بوته تجربه بسپاریم و در این رابطه چه بسا نظریه پردازی کنیم و در نهایت شالوده یک نظام روان شناسی را با بهره گیری از تجارب دانشمندان غربی و اسلامی پی ریزی نماییم.

همان طور که فلسفه اسلامی داریم، طبعا می توانیم روان شناسی اسلامی هم داشته باشیم. البته ممکن است بعضی ها مدعی باشندکه مافیلسوفان اسلامی و یا مسلمان داریم، ولی حقیقت این است که عملاً فیلسوفان اسلامی ما بسیاری از مبانی فکری شان را از اسلام گرفته اند. بسیاری از آنچه که امروز به عنوان فلسفه اسلامی مطرح می شود، چه در ارتباط با نوع برخورد با موضوعات فلسفی و چه در ارتباط با توسعه و گسترش آن، در واقع از اسلام گرفته شده است، ولی همچنان از شیوه تعقلی، که مختص تفکر فلسفی است، استفاده می شود. البته، این سخن بدین معنانیست که مابالفعل چیز مدوّنی به عنوان روان شناسی اسلامی داریم.

معرفت: اگر قبول کنیم که روان شناسی اسلامی می تواند محقق شود، این سؤال مطرح می شود که چرا با گذشت بیش از دو دهه از انقلاب ما هنوز علم مدوّنی به نام روان شناسی اسلامی نداریم؟ چه موانع و مشکلاتی در این زمینه وجود دارد؟ آیا مشکل در اصل مفاهیم است یا این که موانع خارجی در این زمینه وجود دارد؟

حجة الاسلام غروی: به نظر می رسد، اولین مشکل این است که مسؤولان امر ضرورت این کار را جدّی نگرفته اند؛ یعنی به اهمیت آن پی نبرده اند. علی رغم این که در این بیست سال کارهای زیادی به صورت پراکنده انجام گرفته، سمینارهای گوناگونی برپا شده، مقالات و حتی کتاب هایی در این باره نوشته شده است، لیکن آن کار اصلی انجام نگرفته است. این کار نیاز به یک عزم جدّی دارد، کاری نیست که با چند نفر در حوزه یا غیر حوزه بتوان آن را به خوبی انجام داد. حقیقت این است که برای تدوین روان شناسی اسلامی ما به پژوهشگاهی نیاز داریم که اعضای هیأت علمی آن هم باید از فضلا و استادان حوزه باشند که گرایش های مختلف روان شناسی و فلسفه اسلامی را خوب بدانند و نیز به نحوه استفاده صحیح از متون دینی، واقف باشند و هم استادان دانشگاه که نسبت به این مسأله اعتقاد داشته باشند و در این رابطه سرمایه گذاری کنند، این دو گروه با همفکری می توانند کارها را به پیش ببرند. آن ها می توانند مبانی روان شناسی و روش های موجود و نیز کارآیی این روش ها را ارزیابی کنند، نظریات مبتنی بر این روش ها را بررسی کنند که چه مقدار از پشتوانه های علمی برخوردار است، تا چه حد از دیدگاه های فلسفی و دیدگاه های انسان شناختی خاص در این زمینه استفاده شده است. ایشان حتی می توانند برخی از تحقیقاتی را که انجام گرفته و ادعا می شود مبتنی بر تجارب موجود است، بازنگری کنند و بر اساس مبانی فکری وروش های علمی خودمان نظریه پردازی کنند و احیانا مفاهیم روان شناختی را بر اساس مبانی اصولی مقبول از گزاره های روان شناسی در کتاب و سنّت استخراج کنند و نیز برخی از مفاهیم روان شناختی را در آراء دانشمندان اسلامی است به دست آورند و در نهایت، آن ها را در چارچوب علمی مدون مورد توجه قرار دهند. در این صورت، چه بسا ما بتوانیم شالوده یک نظام روان شناسی را با بهره مندی از تجارب موجود دانشمندان اسلامی پایه ریزی کنیم. اما متأسفانه در این بیست سال گذشته، نیروهای موجود برای این کار کافی نبوده و سرمایه گذاری لازم در این زمینه صورت نگرفته است. هر چند در وضعیت فعلی و با توجه به نیروهای اندک پژوهشکده حوزه و دانشگاه و نیروهایی که در مؤسسه امام خمینی قدس سره است، امید بیش تری به وجود آمده و این جای خوشحالی است.اگرسرمایه گذاری های لازم در زمینه علوم انسانی انجام می گرفت، وضعیت فرهنگی دانشگاه های ما و حتی کشور ما بهتر از این می بود.

معرفت: جنابعالی به عنوان مدیر گروه روان شناسی مؤسسه امام خمینی قدس سره و پژوهشکده حوزه و دانشگاه چه تدبیری در این زمینه اندیشیده اید؟

حجة الاسلام غروی: پس از کار فشرده دو ساله ای که در سال 1361 و 1362 انجام گرفت و حدود بیست استاد دانشگاه متمرکز در آن کار کردند، بنا شد ما به کارهای مبنایی تری بپردازیم؛ یعنی به کارهایی که قبلاً انجام نگرفته بود. کار البته به کندی پیش می رفت. یکی از کارهایی که در خلال این سال ها صورت گرفت، تألیف کتاب مکتب های روان شناسی و نقد آن بود. در این کار سعی بر این بود که مبانی علمی و فلسفی مکتب های گوناگون روان شناسی به دور از تحلیل های شخصی، ابتدا خوب تبیین و سپس نقد گردد. در نقد هم بنابر این بود که با یک بازنگری بر روی مبانی علمی و فلسفی و در نهایت خود مکاتب، نقاط ضعف و قوت آن ها مطالعه و ارزیابی شود. در تحقق این هدف، سعی شد به گرایش های مختلف روان شناسی توجه شود و کار دیگری که در این رابطه انجام گرفت، نوشتن کتاب روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی بود. این کتاب از جمله کتاب های موفقی بود که جوایزی نیز به خود اختصاص داد.

از کارهایی که بنا بر ضرورت انجام گرفت، ترجمه کتاب روان شناسی سلامت بود که ضمیمه های خوبی هم از منابع اسلامی به آن افزوده شد. الان هم همکاران مشغول تدوین کتابی تحت عنوان روان شناسی اجتماعی هستند که دیدگاه ها و نظریات و مسائل موجود، با استفاده از مفاهیم اسلامی در آن گنجانیده شده و یادآوری این نکته در این جا لازم است که کسی می تواند خود را با مسائل روان شناسی درگیر کند که بتواند با منابع دست اول روان شناسی ارتباط برقرار کند. یکی از کارهایی که در این زمینه انجام شد، تشکیل گروه های آموزشی از بین نیروهای مستعد حوزه بود که با آموزش های لازم بتوانند تا سطح کارشناسی ارشد و حتی بالاتر تجارب علمی دانشگاهی را کسب نمایند. این ها الآن تا سطح کارشناسی ارشد دوره روان شناسی بالینی را پشت سر گذرانده اند و به زبان انگلیسی هم مسلط هستند و خوب می توانند از متون خارجی مستقیما استفاده نمایند. طبیعی است که این کار با ده بیست نفر به نتیجه مطلوب نمی رسد و کارها آن طور که باید و شاید به پیش نمی رود. ما باید در این رابطه سرمایه گذاری کنیم و اعتقادمان این است که اگر کسی واقع بینانه به مسأله نگاه کند متوجه می شود که کار کارِ مشکلی است. بزرگی کار نباید ما را از انجام آن بازدارد. ما نباید از بی توجهی مسؤولان دلسرد شویم و بگوییم چون نمی توانیم نیروهای لازم را بسیج کنیم و مسؤولان فرهنگی هم در این زمینه سرمایه گذاری نمی کنند، پس اصل کار را رها کنیم. من معتقدم هر مقدار که می توانیم باید این کار را به پیش ببریم. اتفاقا در این رابطه موفق هم بوده ایم. به جز نیروهایی که در پژوهشکده پرورش پیدا کرده اند، ما بحمدلله در مؤسسه امام خمینی قدس سره نیروهایی زبده در سطح کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی بالینی تربیت کرده ایم که یا در حال نوشتن رساله هستند و یا فارغ التحصیل شده و مشغول کارهای تحقیقی هستند. امیدی که ما نسبت به آینده کار داریم بسیار بیش تر از گذشته است، چرا که در این جا (مؤسسه) ما هم دوره های پژوهشی داریم و هم دوره های آموزشی. طبعا کسانی که دوره آموزشی را می گذرانند و در صورت داشتن صلاحیت لازم می توانند جذب کارهای پژوهشی شوند. نیروهای حوزوی هرقدر آمادگی بیش تری برای حضور در عرصه های علمی داشته باشند، زمینه بیش تری به وجود خواهد آمد تا با بهره گیری از یافته های علمی جدید و با همفکری با استادان دانشگاه در این زمینه کارهای اساسی انجام دهیم.

معرفت: اشاره فرمودید به همان معنایی که فلسفه اسلامی داریم، روان شناسی اسلامی هم داریم، که در فلسفه، روش تعقّلی حاکم است و در روان شناسی به عنوان یک علم (sience) روش تجربی. به نظر می رسد، در آنچه تحت عنوان روان شناسی اسلامی مطرح است، تجربه نقشی ندارد. با توجه به آن که اساسا روان شناسی علمی مبتنی بر روش تجربی است، دیگر نمی توان موضوعی را با عنوان روان شناسی اسلامی مطرح کرد. اگر در این زمینه توضیحی بفرمایید سپاسگزاریم.

حجة الاسلام غروی: این اشکال به شکلی در خود فلسفه اسلامی هم مطرح است؛ زیرا روش فلسفه روش تعقّلی، استدلالی و برهانی است و طبعا در ارتباط با موضوعاتی بحث می کند که می تواند از طریق برهان به اثبات برسد، در حالی که آنچه که ما از طریق وحی به دست می آوریم حقایقی است که به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله القاء می شود و پیامبر صلی الله علیه و آله هم آن را منتقل می کند و ما هم بر اساس اصول و ضوابطی، آن ها را از طریق روایات و آیات به دست می آوریم؛ یعنی با یک روش مضبوط نقلی می توانیم آن ها را به دست بیاوریم. وقتی این گونه شد، درست همان اشکالی که شما در ارتباط با علم و روان شناسی مطرح می کنید، در ارتباط با فلسفه هم مصداق پیدا می کند. در مقام پاسخ به این اشکال باید گفت: وقتی که گفته می شود فلسفه اسلامی، معنایش این نیست که فیلسوف به جای استفاده از برهان، بر نقل آیات و روایات تکیه کند و با روش نقلی یک مطلبی را بیاورد و ارائه بدهد. و منظور هم این نیست، این کار فیلسوف بما هو فیلسوف نیست و کار فلسفی بما هو فلسفی نیست. این که می گوییم فلسفه اسلامی، نمی خواهیم بگوییم که فلسفه جایش را به غیر فلسفه بدهد و از روش دیگری استفاده کند. اصولاً کسی که تفکر دینی دارد، طبعا با روش های خاص خودش یک جهت گیری و نگرشی نسبت به مسائل مختلف مابعدالطبیعه پیدا می کند و مفاهیم و اطلاعاتی را با همان روش که متدینان از آن استفاده می کنند به دست می آورد. به عبارت دیگر، او به عنوان فردی دیندار جهت گیری ذهنی خاصی را مثلاً درباره صفات و افعال خداوند و یا مسائل دیگری که مربوط به ما بعدالطبیعه است پیدا می کند. حال باید دید آیا این جهت گیری ها را که دین به ما ارائه داده است با روش عقلی و از طریق فلسفه قابل اثبات هست یا خیر.

به تعبیر دیگر، مفاهیم دینی به مثابه چراغ روشنگری است که جهت هایی را به فیلسوف نشان می دهد تا وی در آن جهت ها عقل را به کار بگیرد و به حقایقی دست پیدا کند. منظور از روان شناسی اسلامی این نیست که ما از تحقیقات تجربی که در این زمینه انجام گرفته، بهره نگیریم و یا این که به آن اهمیت ندهیم، بلکه منظور این است که در واقع، به گونه ای با بُعد روان شناختی و رفتاری انسان برخورد کنیم که متناسب با اسلام و فرهنگ اسلامی باشد.

حال آن که، اگر ما یک تفکر الحادی نسبت به انسان داشته باشیم، انسان را صرفا در قالب مادّه ملاحظه خواهیم کرد و به جنبه های ماورای طبیعی او و قانونمندی هایی که در این رابطه است، توجه نخواهیم کرد.مثلاً، یکی از چیزهایی که کم تر به آن پرداخته شده رؤیاهای صادقه است. معمولاً روان شناسان، به خصوص روان تحلیل گرها،بیش تررؤیاهایی را مدنظر قرار می دهند که برخاسته از جنبه های شخصیتی همچون ناهنجاری ها، فشارهای روحی و روانی، ناکامی ها، عقده های پس رانده و امثال این هاست. آن ها خواب های انسان را فقط در این چارچوب ارزیابی می کنند. آیا واقعا همه رؤیاهای انسان از این سنخ هستند؟! انسان ممکن است خوابی را ببیند که عینا بعد از یک هفته، دو هفته، چند ماه و یا چند سال اتفاق بیفتد. این خواب ها چه توجیه علمی دارد؟ و چون توجیه علمی بر آن متصور نیست؛ لازمه اش این است که عملاً بپذیریم انسان یک بُعد غیر مادی دارد. کسی که گرایش مادی نسبت به انسان دارد نمی تواند این خواب ها را توجیه و تفسیر علمی کند. بنابراین، عملاً نوع جهان بینی دانشمندی، که در ارتباط با انسان و جنبه های روان شناختی او کار می کند، در این زمینه نقش دارد.

نکته قابل توجه دیگر این که کسی که انسان را صرفا یک موجود مادی می داند، موضوع انسان را بسیار محدودتر می بیند تا آن کسی که برای انسان جنبه های دیگری به جز جنبه مادی قایل است. ما انسان هایی را می بینیم که از کرامت هایی برخوردارند و گاهی از حقایقی خبر می دهند که مربوط به آینده یا گذشته افراد است، بدون این که مطالعه ای نسبت به گذشته افراد داشته باشند. ما نمی توانیم حقایقی را که برای این افراد مطرح است از حوزه روان شناسی خارج بدانیم. به عبارت دیگر، آیا ما نباید این موضوع را مورد مطالعه قرار دهیم؟ اگر ما انسان را در همان محدوده ای ببینیم که بسیاری ازروان شناسان مادی می بینند،هیچ گاه توجه ما به ابعاد حقیقی جلب نمی شود.

معرفت: گاهی ملاحظه می شود داده هایی که معمولاً در روان شناسی با تجربه به اثبات می رسد، در روایات ما به طور خالص و ناب بیان شده که دیگر اثبات آن ها نیازی به تجربه ندارد. بر این اساس، آیا جایگاه تجربه در روان شناسی اسلامی محدودتر نخواهد شد؟

حجة الاسلام غروی: موضوعی که الآن مورد بحث ما می باشد این است که آیا می توانیم روان شناسی اسلامی داشته باشیم یا نه؟ به دیگر سخن، آیا ما می توانیم روان شناسی اسلامی هم داشته باشیم بدون این که از جنبه های علمی آن بکاهیم؛ یعنی یک روان شناسی متناسب با فرهنگ خودمان داشته باشیم؟ ما نباید از این مسأله ترس داشته باشیم؛ چرا که این یک واقعیتی است که به شکل دیگر تحقق پیدا کرده است. آیا جریان های مختلفی که در روان شناسی شکل پیدا کرده، به خصوص جریانی که تحت عنوان رفتارگرایی مطرح می شود، واقعا بدون پشتوانه فلسفی بوده است؟ تفکر پوزیتویستی که یک تفکر فلسفی است، عملاً پایه ای شد برای رفتارگرایی و به تحقیقات و جریان های مختلف آن سمت و سوی خاصی داد. یا روان شناسی گشتالت و دیدگاه هایی که در آن مطرح است برگرفته از چیست؟ روان شناسی انسان گرا، که گاهی به عنوان نیروی سوم و یا به عنوان روان شناسی وجودی یا پدیداری از آن یاد می شود، ریشه در کدام تفکر فلسفی دارد؟ همه این جریانات برگرفته از تفکرات خاص فلسفی هستند الزاما مبتنی بر تجربه نیستند و همه این زیربناهای فلسفی جهت گیری خاصی را به دانشمند می دهند و دانشمند سعی می کند با ابزارها و روش های علمی در این چارچوب عمل کند. ما نیز بر اساس زیربناهای فکری فلسفی خودمان، که برگرفته از تفکر دینی است، می توانیم مسائل علمی را در این چارچوب ها، که بسیار وسیع و گسترده تر است، قرار دهیم. بالاخره مجموعه ای از داده ها و مفاهیم روان شناختی وجود دارند که برخی از آن ها بیش تر بر تجربه مبتنی است و برخی هم بر تحلیل و تفسیر فلسفی. اگر روان شناسی گشتالت، روان شناسی است و اگر روان شناسی پدیدارشناسی یا انسان گرا، روان شناسی است، روان شناسی اسلامی هم می تواند روان شناسی باشد. معنای این سخن این نیست که انسان از تجارب و آثار روان شناختی دیگران استفاده نکند.

اما برای رسیدن به یک روان شناسی اسلامی چه کارهایی می توانیم انجام دهیم؟ در این رابطه بد نیست به چند جنبه توجه نماییم. برخی از نظریات و یا مکاتب روان شناسی نقدپذیر هستند؛ یعنی نظریات و دیدگاه هایی در ارتباط با انسان و جنبه های روان شناختی انسان ابراز شده، که هر چند به شکلی وابسته به کارهای تجربی و میدانی هستند، ولی آمیخته با تحلیل هایی هستند که احیانا آسیب پذیرند. به عبارت دیگر، ممکن است انسان با یک دیدگاه جامع تر بتواند با این نظریات برخورد کند و با نقد و بررسی، آن ها را به گونه ای اصلاح نماید. به بیان روشن تر، ما می توانیم مفاهیم روان شناختی، یعنی مکاتب و نظریات روان شناسی را مورد بررسی و تحلیل موشکافانه قرار دهیم. کار دیگری که در ارتباط با روان شناسی باید صورت گیرد، این است که از مفاهیم روان شناختی که در آیات و روایات آمده استفاده کنیم. ما براساس مفاهیم روان شناختی که در کتاب و سنّت آمده است، هم می توانیم یک دیدگاه روان شناختی داشته باشیم و هم قانونمندی های خاص روان شناختی را از آن ها استخراج نماییم. مثلاً، این آیه قرآن که می فرماید: «ان تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا» (انفال: 29) یک قانون روان شناختی است. هواپرستی ها و هواخواهی ها، موجب شود که انسان حقایق را به گونه ای دیگر ببیند و واقعیت ها را با همان تحلیل ها بسنجد. ما به عنوان یک مسلمان، باید بپذیریم که بسیاری از آموزه های قرآن و سنت می تواند ما را به واقعیت رهنمون سازد، آیا ما نباید از این دریا و منبع بسیار وسیع و گسترده الهی در ارتباط با روان شناسی بهره گیریم؟ البته، ما نمی خواهیم ادعا کنیم که کتاب و سنت در همه زمینه های روان شناسی مطلب دارد، بلکه مدعی هستیم که باید در این رابطه تلاش کنیم و این مفاهیم را به دست بیاوریم. این کار فواید بسیاری دارد. مفاهیمی که به دست می آوریم یا هماهنگ با یافته های علمی است، در این صورت اطمینان بیش تری نسبت به یافته های علمی پیدا می کنیم و حتی ممکن است آن ها در نزد ما اعتبار و ارزش بیش تری پیدا کنند و یا به یک سری مفاهیم و موضوعات روان شناختی برخورد می کنیم که روان شناسی موجود به آن ها نپرداخته است. این نیز برای یک روان شناس بسیار مفید خواهد بود؛ چرا که افق جدیدی را فراروی او می گشاید. فایده دیگر این کار این است که چه بسا ممکن است مطالبی را به دست بیاوریم که احیانا با تحقیقات فعلی موجود روان شناختی هماهنگ نباشد. این نیز زمینه ساز تحقیقات عمیق تر و گسترده تر در هر دو منبع و روش خواهد شد.

خلاصه کلام این که، ما براساس دیدگاه اسلامی می توانیم برخی از نظریات و دیدگاه ها را نقد و ارزیابی کنیم، همان طور که می توانیم مفاهیم روان شناختی را از آیات و روایات استخراج نماییم. همچنین می توانیم موضوعات جدیدی را، که بر اساس دیدگاه های فکری خود مطرح می کنیم، مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم. ما وقتی صحبت از روان شناسی اسلامی می کنیم، منظورمان این نیست که باید به طور کلی تجربه را کنار بگذاریم و یا دین را جایگزین علم نماییم، بلکه می خواهیم بگوییم که ما می توانیم یک روان شناسیِ متناسب با فرهنگ و جهان بینی اسلامی داشته باشیم و چه بسا در این زمینه از تجربه نیز استفاده های فراوانی ببریم.

معرفت: بسیاری از علاقه مندان به مطالعه مناسبات دین و روان شناسی با دو اصطلاح شبیه به هم برخورد می کنند: «روان شناسی دین» و «روان شناسی دینی». چه تفاوتی و تمایزی میان این دو مقوله وجود دارد؟

حجة الاسلام غروی: «روان شناسی دینی»، خصوصا اگر ما بخواهیم صبغه علمی مسأله را حفظ کنیم، همین بود که من بدان اشاره کردم؛ چیزی که در آن برای ما مطرح است دستیابی به قانونمندی های روان شناختی به معنای وسیع و در عین حال، تکیه بر تجربه است. نوعی از روان شناسی دینی، روان شناسی اسلامی است. وقتی می گوییم روان شناسی اسلامی، یعنی روان شناسی علمی که متناسب با فرهنگ اسلامی است و از داده های اسلامی در این زمینه استفاده می کند. البته، ممکن است در نزد برخی دیگر، منظور از روان شناسی دینی استفاده از مجموعه مفاهیمی باشد که بدون توجه به مسائل علمی، در ارتباط با مسائل روان شناختی از دین به دست می آید؛ حال ممکن است علم بعضی از آن موارد را تأیید و یا رد نماید. البته این امر موردنظر ما نیست و از آن می توان معارف روان شناختی دینی را یاد کرد.

امّا «روان شناسی دین» به این معناست که ما مفاهیم دینی را از منظر روان شناسی مورد بررسی قرار دهیم. به عنوان مثال، مسأله اعتقاد به خدا، معاد، توکّل، تسلیم، قضا و قدر را از زاویه روان شناسی مورد بررسی قرار دهیم. البته، لغزش گاه هایی در این زمینه وجود دارد. برای مثال، فروید به مسأله خداگرایی و اعتقاد انسان ها به خدا توجه داشته است، اما بر اساس یک تفکر الحادی و از زاویه روان شناسی مورد قبول خود به این مسأله پرداخته است؛ یعنی اصل را بر این گذاشته که تمام باورها امر و نهی ها و چیزهایی که به عنوان توتم و تابو مطرح می شود، همگی غیرواقعی متأثر از جنبه های فرهنگی است و آن ها هم متأثر از مشکلات روانی است. ما اگر بخواهیم برخی از مفاهیم دینی و حتّی ارزش ها و ضد ارزش ها را صرفا از منظر روان شناسی مورد مطالعه قرار دهیم، به بیراهه رفته ایم. از این روست که می بینیم روان شناسی دین در برخی از موارد نتایج نادرست و نامطلوبی داشته است.

معرفت: آیا به نظر شما نمی توان دین را به طور کلی از منظر روان شناسی مورد بررسی قرار داد؟

حجة الاسلام غروی: بحث بر سر همین است؛ به عبارت دیگر، باید توجه داشت همه موضوعاتی را که در دین مطرح می شود، نمی توان صرفا با عینک علمی، آن هم علمی که از پشتوانه الحادی و نفی ماوراء طبیعت برخوردار است، مورد ملاحظه قرار داد. چه بسا همه این مسائل از منظر روان شناختی قابل مطالعه باشد، امّا با یک دید وسیع تر و صحیح تر. مثلاً، اگر ما با دید روان شناسی اسلامی به این موضوعات بپردازیم، بسیار متفاوت خواهد بود با آن چیزی که دیگران به آن پرداخته اند. اصل اعتقاد به خدا، اعتقاد به معاد، توکل به خدا، اعتقاد به قضا و قدر الهی، انفاق و ایثار در راه خدا و... آثار روان شناختی مثبت و بسیار مهمی دارد. البته، ممکن است بعضی مباحث به درستی فهم و تبیین نشود و از این رو، یک روان شناس هم به آثار منفی آن نرسد، ولی در مجموع، امروزه روان شناسی دین بیش تر بر آثار مثبت دین تأکید می کند؛ یعنی دین از مفاهیمی برخوردار است که تکیه گاه بشر است. انسان ها با این اعتقادات و باورها، احساس امنیت روانی می کنند. در نتیجه، دین می تواند بسیاری از مشکلات روانی انسان ها را حل کند. باورهای دینی نه تنها می تواند مشکلات روانی انسان ها را برطرف نماید، بلکه می تواند زمینه های روانی ای را فراهم می آورد تا انسان اساسا مبتلی به مشکلات روانی نشوند؛ یعنی در واقع همان بهداشت روانی است که در روان شناسی مطرح است. اصولاً مفاهیمی که در روان شناسی دین مطرح می شود دو گونه است: یک این که این اعتقادات چگونه پدید آمده و رمز و راز آن چیست؟ مطالعاتی که در این زمینه صورت گرفته، بیش تر مبتنی بر تفکر الحادی بوده است. دوّم: تحقیقات دیگری نیز صورت گرفته که بسیار قابل ملاحظه است. در این تحقیقات، عملاً از مفاهیم دینی برای تعادل شخصیت، و آثار مثبتی که این مفاهیم در پیش گیری های اولیه و ثانویه دارد، استفاده شده است. مسیحی ها، به خصوص کشیش ها، در این زمینه بسیار کار کرده اند. من معتقدم که ما در هر دو زمینه باید مطالعه و تحقیق کنیم: از یک سو، باید دقیقا مشخص کنیم که خرافاتی که به عنوان روان شناسی در ارتباط با مفاهیم اعتقادی مطرح است و از پایه علمی برخوردار نیست کدام اند؟ و از سوی دیگر، به این مسأله بپردازیم که آیا مثلاً اعتقاد به خدا صرفا بر اساس برهان است یا جنبه های روان شناختی هم دارد. به عبارت دیگر، باید هم به زمینه های نقدی مسأله بپردازیم و هم از زاویه روان شناختی با تکیه بر دلیل و برهان و استدلال و مسائل کلامی مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. و هم باید چارچوب برخی از مفاهیم دینی مانند توکل، قضا و قدر را دقیقا مشخص کنیم. اگر ما دقیقا این مفاهیم را نشناسیم، چه بسا ممکن است دچار مشکل شویم. مثلاً، اگر ما مفهوم توکل را این گونه تفسیر کنیم که نباید از وسایل و امکانات و ظرفیت طبیعت استفاده نمود، چرا که خداوند مشکلات ما را حل خواهد کرد و باید بر او اعتمادنمود،ممکن است موجب سرخوردگی عده ای شود که اعتقاد به توکل داشته اند ولی نتوانسته اند مشکلات خود را حل کنند. باید به این مسأله توجه کرد که این مفاهیم براساس باورهای قطعی و صحیح استوارباشد؛ صرف ایمان به برخی مفاهیم، بدون مشخص شدن چارچوب آن هامی تواند

ما وقتی صحبت از روان شناسی اسلامی می کنیم، منظورمان این نیست که باید به طور کلی تجربه را کنار بگذاریم و یا دین را جایگزین علم نماییم، بلکه می خواهیم بگوییم که ما می توانیم یک روان شناسیِ متناسب با فرهنگ و جهان بینی اسلامی داشته باشیم و چه بسا در این زمینه از تجربه نیز استفاده های فراوانی ببریم.

آثار منفی به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر، می توانیم یک تعریف عملیاتی از این مفاهیم ارائه دهیم و آزمون هایی تهیه کنیم که نقش این مفاهیم را در سلامت روانی افراد مشخص کند.

معرفت: برخی روان شناسان می گویند: صِرف اعتقاد به خدا و یا اعتقاد به یک دین و یا حتی عقیده به هر مسلکی و آیینی، آثار مثبت بر بهداشت روانی دارد. این مطلب را چگونه تفسیر می کنید، آیا در این مورد می توان بین ادیان الهی و غیرالهی تفاوتی قایل شد؟

حجة الاسلام غروی: ممکن است انسان به اصل چنین باورهایی برسد؛ یعنی باورهای دینی که مشترک بین ادیان توحیدی است، آثار مثبت روانی در پی دارد. همان طور که برخی از پژوهش ها این مسأله را اثبات می کند؛ یعنی جهت مشترک همه آن ها، آرامش روانی افراد است؛ چرا که اساسا بعضی از مسائل جزو فطرت انسان هاست. ولی انسان، تنها به صورت عاطفی با مسائل برخورد نمی کند، طبعا گاهی اوقات از طریق ذهن خود با بعضی مسائل برخورد می کند و آن ها را نادرست تلقی می کند، در نتیجه، کم کم ایمان وی در این رابطه سست می شود و عواطفش، که پشتوانه ایمان اوست، کاهش پیدا می کند. چه بسا ممکن است جهات مشترکی بین همه این ایمان ها باشد، امّا گاهی ممکن است ایمان به یک دین تحریف شده و یا غیر الهی آرامشی روانی در پی داشته باشد، امّا باید توجه داشت که آن ها در واقع نقش مسکّن دارند؛ یعنی در مقطع خاصی شاید بتواند اثر مناسبی داشته باشد، ولی اگر مفاهیم دینی براساس مبانی فلسفی و کلامی قوی اثبات شده باشند و ذهن نیز آن ها را پذیرفته باشد، این مفاهیم از ثبات برخوردار خواهد بود و عوارض جانبی نخواهد داشت. وگرنه عقاید انحرافی و بایدها و نبایدهای غیرصحیح نه تنها سعادت انسان را به معنی جامع تأمین نمی کند، بلکه خود می تواند به شکلی بهداشت روانی انسان را مورد تهدید قرار دهد و نمی توان تنها به اثر تسکینی موقت آن توجه نمود و صرفا آن را در مقایسه با بی دینی مطلق ارزیابی کرد.

معرفت: بر اساس یک رویکرد دینی وروان شناختی،آسیب شناسی نسل جوان جامعه کنونی ما را چگونه ارزیابی می کنید؟

حجة الاسلام غروی: امروزه جوان های ما شناخت لازم را نسبت به دین و معرفت دینی پیدا نکرده اند و این مسأله می تواند موجب گرایش آنان به فرهنگ های دیگر گردد. اگر دین به مفهوم جامع کلمه در ابعاد مختلف به گونه ای که بتواند شبهات و سؤال های نسل جوان را پاسخ دهد تبیین گردد، توجه جوان به زرق و برق فرهنگ های بیگانه معطوف نمی شود. از سوی دیگر، نظام اسلامی ما باید بتواند پاسخ گوی مشکلات مردم، به خصوص جوان ها باشد چرا که اگر کارایی لازم را در این زمینه نداشته باشد آسیب می بیند و حتی ممکن است به مبانی دینی نیز ضربه بخورد و این توهم به وجود بیاید که دین اصولاً نباید در عرصه اجتماع وارد شود. به نظر من، یکی از آسیب پذیری های نسل جوان این است که آنان نسبت به اسلام، ارزش های اسلامی و نظام اسلامی بی اعتماد شوند. وقتی این طور شد، جوان جذب شعارهایی می شود که با انگیزه های او سازگار است و احیانا می تواند انحرافات فکری وی را فراهم کند. این خطر بسیار جدی است. متأسفانه نسل جوان ما دارد از هویت فرهنگی و دینی خود فاصله می گیرد که بخشی از آن مربوط به عدم معرفت همه جانبه است و بخشی مربوط به عملکردهای غلط. جوانی که می بیند عده ای در جامعه با فقر و مشکلات زندگی دست و پنچه نرم می کنند و از سوی دیگر، افرادی هم سن و سال خود، به یکباره به ثروت های کلان دست یافته اند، نمی تواند نسبت به این مسائل بی تفاوت باشد. بالاخره این جوان چه کار باید بکند؟ این ها مشکلاتی است که امروزه نسل جوان را تهدید می کند.اگر این مشکلات را نظام حل نکند ممکن است این ذهنیت به وجود آید که این نظام کارآمد نیست و چه بساازنظرفرهنگی ونیز جهت گیری های فکری ممکن است دچارانحراف شود، ولی به هرصورت حوزه های علمیه باید مفاهیم اسلامی را در سطح مختلف به خوبی تبیین کند و به فهم شبهات و ردّ آن ها با ابزارهای مناسب خود همت گمارد.

معرفت: با تشکر، لازم به ذکر است، معرفی گروه روان شناسی مؤسسه را در شماره آینده باهم می خوانیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان