پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران در بهار امسال سخنرانی با عنوان: ابزار ریاضی نویافته ساخت اصفهان برای تعیین سمت قبله هر شهر و فاصله آن تا مکه برگزار کرد.
در آغاز جلسه دکتر هادی عالم زاده رئیس پژوهشکده تاریخ ضمن خیر مقدم به حضار محترم گزارشی از عملکرد پژوهشکده را بیان فرمودند از جمله انتشار نخستین شماره فصلنامه تخصصی تاریخ علم.
دکتریان پیتر هوخندایک استاد دانشگاه اوترخت هلند سخنران جلسه به سخنرانی پرداختند که چکیده سخنرانی ایشان به شرح ذیل است:
در سال 1999 پروفسور دیوید کینگ، مدیر تحقیقاتی مؤسسه تاریخ علم دانشگاه یوهان ولفگانگ گوته فرانکفورت، کتابی را منتشر و در آن ابزاری را معرفی کرد که برای تعیین سمت قبله هر نقطه بر روی کره زمین و فاصله آن تا مکه به کار می رفت. از آن زمان تاکنون وجود دو نمونه دیگر از این ابزار تأیید شده است. این هر سه ابزار را حدود 300 سال پیش در اصفهان ساخته اند.
در سال 2000 مبانی ریاضی این ابزار تشریح و نمونه جدیدی از این ابزار ساخته شد که در آن روش تسطیح قدیمی با استفاده از جدیدترین تصاویر ماهواره ای کره زمین (سرزمین ها و دریاها)، به کمک یک برنامه کامپیوتری که الکوندرکون در سال 2003 آن را نوشت به کار رفته است.
دیوید کینگ بر این عقیده است که این ابزار منشأ اسلامی (ایرانی) دارد، اما این عقیده او به شدت با مخالفت پژوهشگران غربی روبرو شده است، زیرا آنان تصور می کنند که این ابزار در سده هفدهم یا هجدهم میلادی در اروپا ساخته شده است.
دکتر هوخندایک، در این نشست، مبانی ریاضی این ابزار بسیار پیچیده را مورد بحث قرار داده و ارتباط آن را با روشنی سنتی که قبلاً توسط ریاضیدانان اسلامی ایرانی چون ابوریحان بیرن به کار رفته، مدلّل ساخت و با استفاده از متنی عربی، نوشته دانشمندی به نام ابوعبداللّه محمد بن احمد خازمی که در سده پنجم هجری در اصفهان می زیسته، این نکته را اثبات کرد که دانشمندان مسلمان مبنای نظری ساخت این ابزار نجومی را، احتمالاً در سده پنجم هجری و یا حتی پیش از آن می شناخته اند.
در ضمن سخنرانی، هر یک از حاضران در جلسه مدلی از نمونه این ابزار را که اخیرا با کمک برنامه کامپیوتری ساخته شده، دریافت کردند و چگونگی کار کرد با آن را آموختند.
مرکز پژوهشی میراث مکتوب
پیرو درخواست مرکز نشر میراث مکتوب، شورای گسترش آموزش عالی در جلسه 5/2/83 با تأسیس مرکز پژوهشی میراث مکتوب با گروههای پژوهشی ذیل موافقت فرموند:
1. گروه پژوهشی علوم و معارف اسلامی
2. گروه پژوهشی تاریخ و جغرافیا و علوم و فنون
3. گروه پژوهشی زبان و ادبیات و فهرست نسخه های خطی
سلسله نشست های مرکز نشر میراث مکتوب
نخستین نشست مرکز نشر میراث مکتوب در تاریخ 11/6/82 شروع برگزار شد و تا پایان سال 82 جمعا 10 نشست را برگزار کرد. و خبر برگزاری 9 نشست و چکیده مطالب پنج نشست در شماره های گذشته اعلام شد.
حال چکیده نشست ششم تا شانزدهمین نشست به شرح ذیل است.
ششمین نشست: بلوهر و بیوذسف
داستان معروف بلوهر و بیوذسف در اصل شرح زندگانی بودا است که اساس آن مبتنی بر روایات بودایی است که وارد زبان فارسی شده است و از زبان پهلوی به عربی ترجمه و نخستین بار شیخ صدوق (علیه الرحمه) در بخش غیر معصومین وارد متون اسلامی کرده که بسیار حائز اهمیت است. سپس علامه مجلسی آن را در بحارالانوار آورد و حتی به فارسی روان ترجمه کرد و در عین الحیاة خود درج کرد.
پس از شیخ صدوق، ابن مسکویه به داستان بلوهر و بوذاسف پرداخت و ترجمه آن را که از متن پهلوی به عربی برگردانده شده بود، با عنوان الحکمة الخالدة (جاویدان خرد) آورد.
در این نشست نخست استاد روشن درباره چگونگی دستیابی به متن تصحیح شده بلوهر و بیوذسف استاد مدرس رضوی و اینکه احتمالاً از سوی استاد مدرس رضوی تصحیح شده باشد، سخن گفت.
دکتر عابدی سخنران دوم به محتوای اثر، شیوه کار، نام مؤلف که نظام یا نظّام باشد و شیوه تصحیح نسخ پرداخت.
دکتر سیدحسن امین از مهمانان جلسه درباره بلوهر و بوذاسف و چگونگی راه یابی آن به فرهنگ اساطیری سخن گفتند و مصحح را مرحوم محمدعلی ناصح دانستند.
آنگاه آقای جلیل نوذری درباره پنج نسخه جهانی بلوهر و بوذاسف سخن گفتند. ایشان روایت رومی آن را در حقیقت روایت مسیحی کتاب دانسته و نسخه چاپ شده توسط مرکز نشر میراث مکتوب یعنی نسخه پنجم را روایت اسلامی ذکر کردند و در ادامه به برجستگی های روایت پنجم اشاره داشتند و دکتر میرعابدینی هم که روایت مرحوم مجلسی را در انتشارات امیر کبیر چاپ کرده اند، درباره اهمیت این کتاب سخن گفتند.
هفتمین نشست: بررسی آثار و آراء قاضی سعید قمی
در ابتدای نشست مدیر عامل مرکز نشر میراث مکتوب طیّ سخنان کوتاهی ضمن خیرمقدم، به اهداف مرکز از برگزاری چنین نشستهایی اشاره کرد. او طرح آرا و اندیشه های بزرگان فرهنگ ایران اسلامی، نقد و بررسی آثار برجسته در حوزه های گوناگون معارف انسانی، آشنایی با محققان حوزه متون، و زمینه سازی برای احیای شایسته دستنوشتهای برجای مانده از پیشینیان را از این اهداف برشمرد.
دکتر یوسف ثانی مدیر جلسه، به نقش قاضی سعید قمی در تبیین عقلانی روایات و اثبات هماوایی برهان و عرفان و شریعت اشاره کرده و سپس با استناد به سخنان امام راحل به این نکته پرداختند که کتاب کلید بهشت ازآنِ قاضی سعید نیست بلکه به استاد وی ملاّ رجبعلی تبریزی تعلّق دارد؛ و نیز روایاتی که درباره اسما و صفات الهی وارد شده به مقتضای فهم مخاطب و شرایط زمانی و مکانی بوده. او در ادامه به این مطلب پرداخت که توجه فقهی به صدور روایات، افقهای تازه ای را در راه فهم محتوای آنها باز می کند. و در لابلای مباحث به گونه های تمثیلی که عرفا برای بیان رابطه میان خالق و مخلوق ارائه داده اند اشاره کرد.
نخستین سخنران نشست، دکتر نجفقلی حبیبی، مصحح آثار قاضی سعید قمی، ضمن اظهار خرسندی از برگزاری این نشست و اینکه پس از ارائه آثار قاضی سعید فرصتی برای طرح و نقد اندیشه های وی به وجود آمده، تصحیح و انتشار برخی دیگر از آثار قاضی سعید همچون شرح اثولوجیا، شرح حدیث بساط و اسرارالصنایع را وعده کرد.
او در مقام معرفی آرا و اندیشه های قاضی سعید گفت: قاضی سعید درباره ملاصدرا و حکمت متعالیه دیدگاه واحدی ندارد. گاه در تمجید از ملاصدرا و آرائش افراط می کند و در برخی مباحث چون حرکت جوهری به شدّت به نقد و ردّ نظریات صدرا می پردازد.
قاضی سعید بیشتر درصدد شرح و تأویل عرفانی روایات بود و تلاش بسیار کرد تا به نوعی آموزه های دینی را بر فلسفه و عرفان تطبیق دهد.
از جمله اندیشه های قابل تأمّل قاضی سعید، انکار اشتراک معنوی وجود و اعتقاد به این نکته است که وجود میان واجب و ممکنات مشترک لفظی است.
او در مبحث اسماء و صفات و معرفت به الله تعالی دیدگاه خاصی دارد. بر این باور است که نمی توان به ذات باری علم پیدا کرد. معرفت ما به خدای تعالی از نوع معرفت اقراری است. ما تنها به اسما و صفات او باید اقرار داشته باشیم اما به کنه ذات و اسما و صفات اش نمی توانیم پی ببریم. اسما و صفات الهی را باید به سلب نقایص بازگرداند. مثلاً اگر می گوییم خدا عالم است یعنی جاهل نیست. اما علم به اینکه علم الهی چیست ممکن نیست. معرفت عقلانی به حق تعالی امکان ندارد.
در هر حال ذوق و مشرب عرفانی و نگرش عارفانه وی به معارف ستودنی و جذاب است. از این رو بزرگانی چون امام راحل دستیابی به برخی از نوشته های قاضی سعید را نوعی توفیق برشمرده اند.
سخنران بعدی استاد صدوقی سُها تصریح داشتند که علی رغم مخالفتهای قاضی سعید با برخی از مبانی حکمت متعالیه، باید او را در سلسله ناقلان حکمت متعالیه بدانیم. او برای اثبات این ادعا سندی را ارائه داد که بر اساس آن به اثبات می رسد که او با چند واسطه در سلسله انتقال اندیشه های صدرا به نسل متفکرانی چون ملا علی نوری قرار داد.
سخنران بعدی استاد اکبر ثبوت: نخست در قالب مطایبه به علّت فراز و نشیبهای قاضی سعید در موضع گیری در برابر صدرا اشاره کرده. سپس به یکی از شاهکارهای فلسفی او یعنی تمثیل رابطه خالق و مخلوق به آینه پرداخت. ایشان با استناد به برخی از رسائل قاضی سعید تمثیل یاد شده را به دو گونه تقسیم کردند:
1. تمثیل اشیا و پدیده ها به آینه هایی که ذات حق را می نمایانند و واسطه مشاهده اسما و صفات الهی هستند. این تمثیل در مقام سیر از خلق به سوی حق به کار می رود.
2. تمثیل حق تعالی به آینه ای که حقایق اشیا و پدیده ها را می نمایاند. این تمثیل را در مقام سیر از حق به سوی خلق به کار می رود.
او بر این باور است که قاضی سعید این تمثیل را از روایات شیخ صدوق در التوحید و عیون اخبار الرضا برداشت کرده است.
سخنران بعدی، جناب آقای محمد کریمی زنجانی اصل نیز با عنوان «رمزشناسی معنوی کعبه از نظر قاضی سعید قمی و هانری کربن» به تبیین نظام اندیشه گی قاضی سعید از منظر هانری کربن پرداخته و اعتقاد داشتند که به دلیل تأثیرپذیری قاضی سعید از نظامهای فلسفی متعدد و تلاش در تطبیق آنها بر آموزه های شیعی شایسته است که او را حکیم بنامیم تا فیلسوف.
در پایان دکتر غلامحسین دینانی طیّ سخنان کوتاهی به تحلیل فراز و نشیبهایی که در آثار قاضی سعید نسبت به حکمت متعالیه دیده می شود پرداخت. او در این باره گفت: قاضی سعید، شاگرد دو استاد بزرگ فلسفه یعنی ملاّ رجبعلی تبریزی و فیض کاشانی است، دو فیلسوفی که تفاوت میان آنها از زمین تا آسمان است. عجیب تر اینکه این هر دو شیعی ترین حکمای تاریخ اسلام به شمار می آیند. دو حکیم ناب علوی: یکی شیعی ترین فیلسوف موافق صدرا و دیگری شیعی ترین مخالف فلسفه صدرایی و چون قاضی سعید از هر دو تأثیر پذیرفته در آثارش موضع گیریهای متفاوتی نسبت به صدرا دیده می شود.
قاضی سعید از نوابغ حکما به شمار می آید. او از هوش و اخلاص سرشار برخوردار بود. بر این باور بود که خدای تعالی صفت ندارد و اساسا وصف نشدنی است، زیرا توصیف او به معنای محدود کردن است و خداوند حدّی ندارد. خداوند بسیط بحت است و هیچ سخنی درباره او نمی توان گفت. هیچ حکیمی به این جرئت در این حوزه سخن نگفته و بدین صراحت اوصاف الهی را نفی نکرده. او در پاسخ به این شبهه که در نصوص دینی خداوند به اسما و صفات توصیف شده، آنها را از باب تعلیم عوام می داند. حتی معتقد است که خداوند را به وجود و عدم نیز نمی توان توصیف کرد؛ او به عرفا نیز حمله می کند و آموزه اعیان ثابته را دروغ می انگارد.
دکتر دینانی در پایان به تعریف ناپذیری عقل و ارتباط آن با عشق پرداخت.
هشتمین نشست: نقد و بررسی کتاب تاریخ عالم آرای امینی
در ابتدا مدیر جلسه آقای جمشید کیان فر ضمن اشاره به اهداف مرکز از برپایی این نشست ها تصریح داشت که در این جلسات به دنبال تبیین آرا و اندیشه ها و ویژگیهای متون هستیم نه یافتن اغلاط مطبعی.
نخستین سخنران استاد نوایی به دو نکته اجمالاً اشاره داشتند:
نخست آنکه تصویری که در برخی منابع چون تاریخ ادبی ایران نوشته ادوارد براون از مؤلف ارائه شده منطبق بر واقع نبوده و بر اساس آنها و یا حتّی نوشته های خود نویسنده نمی توان قضاوت کلّی در باره او کرد. گرچه در آثار وی جنبه های دینی بر سیاسی غلبه دارد و گاه چنین می نماید که او برای حفظ برخی از شعایر و ظواهر دین مایل به حضور بیگانگانی همچون دولت عثمانی است، امّا باید فضای آن دوره را نیز لحاظ کرد.
نکته دیگر آنکه ظاهرا «خنج» منطقه ای در کناره خلیج فارس و جنوب ایران نیست. چون آن گونه که از شرح حال نویسنده بر می آید، دستش به آب دریا نخورده. باید خنج جایی باشد میان کاشان و اصفهان.
سخنران بعدی دکتر احسان اشراقی که گویا در سال 1348 قصد تصحیح این کتاب را داشته و تا مرحله استنساخ نیز پیش رفته، ابتدا در تأیید نظریه دکتر نوایی تصریح داشت که خنج منطقه ای در «لار» میان کاشان واصفهان است.
او بر این باور است که نویسنده شخصیت دانشمندی بوده که سفرهای متعددّی نیز انجام داده ؛ و انتقادهایی نظیر آنچه ادوارد براون مطرح کرده، بدون درک شرایط زمان و مکان مؤلّف منصفانه نیست.
او در ادامه به تبیین و تشریح دوره نویسنده که معامر با عصر صفویه بوده پرداخت، و معتقد بود که نویسنده یکی از مهمترین شرایط تاریخ نویسی یعنی ادب در نگارش را رعایت کرده است؛ و نظریات و دیدگاههای وی درباره تاریخ جالب توجه است.
نویسنده در باره فواید و فلسفه تاریخ تحت تأثیر شمس الدین سخائی سخنان ارزشمندی ارائه کرده است.
نکته پایانی اینکه روزبهان خنجی را به استثنای تعصّبات مذهبی می توان یکی از مورّخان اصیل آن دوره به شمار آورد.
دکتر اشراقی در انتها ضمن اشاره به برخی از کاستیهای آخرین تصحیح عالم آرای امینی در مجموع آن را قابل قبول دانست.
سخنران بعدی دکتر صفت گل نخست به چاپهای متعدد این اثر در ده سال اخیر اشاره داشت. سپس به جایگاه عالم آرای امینی در حوزه تاریخ نویسی ایران پرداخت. اجمال آن اینکه: اهمیت عالم آرای امینی نخست در این است که آخرین و مهمترین نماینده مکتب تاریخ نویسی غرب ایران است. خنجی ادامه دهنده راه ابوبکر تهرانی در برابر مکتب تاریخ نویسی شرق ایران است که کانون اصلی آن هرات بود با مورّخانی قدرتمند و آثاری در تاریخ عمومی و محلّی.
اهمیت دیگر عالم آرای امینی در این است که محصول اندیشه تاریخ نویسی مورّخ عالم با یک نگاه فراگیر است. مورّخی که رؤیای خلافت اسلامی را در سر داشت.
شاید عالم آرای امینی اولین تجربه خنجی در شکل گیری نظریه خلافت حکومت اسلامی باشد، نظریه ای که بعدها در دیگر آثاری چون سلوک الملوک به کمال رسید.
دکتر صفت گل در ادامه به ارزیابی محتوای اثر پرداخته و به فصول مهم آن اشاره داشته توجه مخاطبان را به این نکته جلب کردند که:
عالم آرای امینی را نمی توان یک متن تاریخی به شمار آورد. زیرا تاریخ نگاری یک چهار چوبه معیّنی دارد. خنجی یک مورّخ نیست و عالم آرای امینی نیز به تعبیر خود او یک تاریخ شکسته بسته است. زیرا اوّلاً مجموعه اطلاعات این کتاب که خیلی هم مهم اند نسبت به حجم دیگر مطالب اندک است. بخش معتنابهی سخن پردازی و مباحث دیگر است.
ثانیا همان گونه که او خود در مقدمه تصریح کرده وقایعی را که در آنها قبح شرعی داشته و یا اذن شرعی نداشته روایت نکرده است.
بنابراین عالم آرای امینی متنی بسیار انتخابی و گزیده است که جزئیات و اطلاعات ضروری تاریخی از آن حذف شده است.
استاد رسول جعفریان سخنران بعدی بیشتر به تبیین مذهب و گرایش دینی خنجی پرداختند. اجمال سخنان ایشان اینکه تصویری که از کتابهای خنجی برمی آید، عالم سنّی متعصّب ضدشیعی است. این تصویر در ذهن من هم بود. ولی بعد از یافتن اثر جدید خنجی در صلوات بر 14 معصوم، تصوّر من تبدیل به نوعی ابهام شد. در وسیلة الخادم إلی المخدوم خنجی را به اصطلاح استاد دانش پژوه یک سنّی 12 امامی یافتم.
در تسنّن 12 امامی، ولایت به جز معنای سیاسی آن به عنوان یک مرتبه صوفیانه در کنار معجزات و کرامات و نیز عصمت ائمه قابل قبول است.
روزبهان خنجی تولّی را قبول دارد و تبرّی را در دل تولّی قرار می دهد. او مخالف آرای امامیه در باب تبرّی است امّا تندی نمی کند. او نخست ابطال نهج الباطل نگاشته و در آن بشدت به آرای علامّه حلیّ از بزرگان شیعه تاخته و 2 ماه بعد صلواتیه را می نگارد؛ و این حاکی از نوعی مصلحت اندیشی به دلیل نفوذ تشیّع است. شاید اگر صفویه ظهور نمی کرد، این تفکر صوفیانه تسنّن 12 امامی چه در شرق و چه در غرب دنیای اسلام باقی می ماند.
در کتاب وسیلة الخادم اطلاعاتی در باره زندگی خنجی به چشم می خورد که در دیگر آثار او نیست. باور او درباره مهدویت بسیار به عقاید شیعی نزدیک است. او در این اثر اشعاری درباره حضرت سروده و در آن به امین تخلّص کرده است.
در انتها در جلسه پرسش و پاسخ، نخست دکتر عالم زاده به پرسشهای ارزشمندی درباره دیدگاههای نویسنده درباب فلسفه تاریخ و آثار مشابه و تأثیر خنجی از سخائی و نیز چگونگی تصحیح متون فنّی و متکلّف طرح کردند.
نهمین نشست: محبوب القلوب از قطب الدین اشکوری.
محمد اشکوری دیلمی لاهیجی، ملقّب به قطب الدین و بهاءالدین، صاحب منصب شیخ الاسلامی، از حکما و عرفای به نام سده یازدهم هجری و از شاگردان برجسته میرداماد به شمار می آید. او آثار گرانبهایی از خود به یادگار گذاشته که شاخص ترین آنها محبوب القلوب است.
این اثر از مقدمه در تعریف فلسفه، ویژگیهای فیلسوف و منشأ پیدایش فلسفه، مقاله اول در شرح حال و آرای 32 تن از فیلسوفان پیش از اسلام و مقاله دوم در شرح حال 126 فیلسوف مسلمان و 31 عارف و مقاله سوم در سیره ائمه اطهار و شماری از احادیث و نیز خاتمه ای در شرح حال مؤلف و اسلافش تشکیل شده است.
در این نشست که با مدیریت جناب آقای محمد کریمی زنجانی اصل برگزار شد به ترتیب آقایان دکتر مهدی محقق، دکتر اکبر ثبوت، دکتر پرویز اذکایی و دکتر ابراهیم دیباجی به شرح ذیل سخنرانی کوتاهی داشتند:
1. دکتر محقق: فلسفه اسلامی که در پرتو تلاشهای بزرگانی چون فارابی و ابن سینا به اوج و شکوفایی خود رسیده بود به تدریج با ظهور مخالفانی چون امام محمّد غزالی با کتاب تهافت الفلاسفه و نیز افضل الدین غیلانی در رساله حدوث العالم دچار رکود شد. کم کم این گمانه قوّت گرفت که فلسفه با آموزه های دینی مغایر است و فلاسفه ای چون ابن سینا ملحد و کافر قلمداد شدند. در چنین فضایی مکتب فلسفی اصفهان با اندیشمندان چون میرداماد و شاگردانش نضج گرفت. تلاشهای جدّی آغاز شد تا اثبات شود که نه تنها فلسفه با شریعت تنافی ندارد، بلکه از سرچشمه واحدی سیراب می شوند. بدین ترتیب اصطلاح فیلسوف جای خود را به حکیم داد و حکما همردیف فقها و اهل حدیث و... قرار گرفتند و فلسفه نیمه جان دوباره احیا شد. کاری که ابن رشد در فصل المقال و ناصر خسرو در جامع الحکمتین آغازگر آن بودند، از سوی فلاسفه متأخّر در پرتو آموزه های شیعی تداوم یافت و به انجام رسید.
محبوب القلوب در چنین فضایی نگاشته شد. از این رو ما مشاهده می کنیم که نویسنده تلاش بسیاری دارد تا اندیشه های فیلسوفان حتی پیش از اسلام را به نوعی بر گزاره های دینی تطبیق دهد؛ و این اثر مملو از استشهاد به آیات و روایات است.
نکته دیگری که در این اثر مشاهده می شود، پرداختن به شرح حال پزشکان در کنار فلاسفه است. این ویژگی دقیقا مقتبس از آثار پیشین است و از این جا ناشی می شود که اندیشمندان سده های نخستین بر این باور بودند که فلسفه و طب از یکدیگر جدا نیستند و آبشخور واحدی دارند. طبیب باید فیلسوف باشد و فیلسوف طبیب. طب فلسفه بدن است و فلسفه طبّ روح.
ویژگی دیگر محبوب القلوب جامعیت و گستردگی مطالب آن است. در این اثر تنها به شرح حال حکما بسنده نشده بلکه شماری از عرفا و متکلمان و حتی علمای اخلاق نیز معرّفی شده اند.
2. دکتر ثبوت: فن تاریخ نویسی کمّا و کیفا پیشرفت زیادی داشته است. آثاری چون مروج الذهب، ریاض العلماء و...
اما در تراجم به معانی خاص که به معرّفی طبقات خاص تاریخ مثل فقها، اطبا، عرفا و فلاسفه می پردازند، وضع به گونه دیگر است. ما در این حوزه آثار ارزشمندی چون صوان الحکمة، تتمه صوان الحکمة، نزهة الارواح و محبوب القلوب را داریم که با بررسی آنها به این نکته می رسیم که شیوه تاریخ فلسفه نویسی در اسلام از شیوه عام فیلسوفان مسلمان متأثر بوده است؛ و آن تلاش در جهت هماهنگ کردن مکتبها و نظریه های مخالف است. از قدیمی ترین آثار فلسفی می توان به الجمع بین رأیی الحکیمین اشاره کرد. فارابی در این نوشته تلاش بسیاری کرد تا میان دو مکتب فکری فلسفی افلاطونی و ارسطویی هماوایی ایجاد کند.
هرچه در بستر زمان پیش می رویم تمایل به ایجاد هماهنگی بیشتر می شود. سهروردی می کوشد تا نظریات فلاسفه یونان باستان نظیر افلاطون و نیز حکمای پهلوی، متصوفه و حکمای هند را به یکدیگر نزدیک کند و در قالب نظام فلسفی واحدی ارائه کند که ما آن را به عنوان حکمت اشراق می شناسیم.
اوج این تلاش در حکمت متعالیه متجلّی است. صدرالمتالهین افزون به آنچه گذشتگان کردند، اندیشه های عرفانی ابن عربی را با تعالیم اهل بیت هماهنگ کرد.
علل این شیوه نگارش فلسفه و تاریخ فلسفه را باید در دو عامل دانست: نخست علت اجتماعی؛ یعنی فشار مخالفان فلسفه برای اثبات تنافی فلسفه با دین و عامل مهمتر اعتقاد به وحدت و یگانگی حقیقت و اینکه فیلسوفان همه مردان حق بوده اند. بدین معنا که از یک سو حقیقت واحد است و از سوی دیگر فیلسوفان همه سخن حق گفته اند. از این رو در موارد اختلاف باید سخنان آنها را تأویل کرد.
در پایان باید یکی از کاستیهای منابعی که در زمینه تاریخ فلسفه نگاشته شده و از جمله محبوب القلوب اشاره کرد و آن اینکه معمولاً اطلاعات تاریخی مورّخان فلسفه دقیق نیست و بر واقعیتهای تاریخی انطباق ندارد. مثل اینکه جالینوس و ارسطو را معاصر حضرت عیسی می دانند و...
در ادامه دکتر پرویز اذکایی اجمالاً به جریان فکری که معتقد به جدایی دین و فلسفه است و امروزه به عنوان مکتب تفکیک شناخته شده پرداخت و در پایان پس از برشمردن برخی از اغلاط مطبعی چاپ حاضر محبوب القلوب به این نکته اشاره داشت که در محبوب القلوب ترتیب تاریخی رعایت نشده است.
سخنران پایانی مصحح کتاب، جناب آقای دکتر ابراهیم دیباجی ضمن اعتراف به اغلاطی که به کتاب راه یافته، نخست به سرگذشت آشنایی ایشان با این اثر و چگونگی تصحیح و بازنویسی آن پرداخته و در ادامه به اجمال نویسنده و اثر را معرّفی کرده و به شماری از کاستیهای محتوایی آن تصریح کردند. از جمله اینکه نویسنده علی رغم اینکه شاگرد میرداماد بود، هنگام پرداختن به مسائلی چون حدوث و قدم به نظریه میرداماد اشاره نمی کند؛ و نیز در بخشی که از شرح حال خود سخن می گوید، اطلاعات جزئی همچون تاریخ تولد خود را در اختیار نمی گذارد.
در پایان نشست، جلسه پرسش و پاسخ برگزار شد که از مطالب قابل تأمّل آن می توان به نظریه استاد صدوقی سها مبنی بر اینکه هیچ تاریخ فلسفه و فلاسفه مدوّنی در اختیار نیست؛ و نیز، تبیین شیوه نقل قولها در آثار ملاصدرا از سوی دکتر اکبر ثبوت اشاره کرد.
دهمین نشست: تاریخ نگاری خواجه رشیدالدین فضل اللّه.
خواجه رشیدالدین فضل اللّه همدانی (648 718 ه . ق) طبیب، عالم و مورّخ دانشمند در سراسر دوره سلطنت غازان خان و جانشین او اولجایتو و در ابتدای سلطنت ابوسعید مقام وزارت ایلخان را داشت. او به واسطه علم و مهارتی که در طب داشت به دربار ایلخان راه یافت و در سایه تدبیر و سیاست به مرتبه والایی رسید. او به عنوان مورّخی برجسته مقامی ممتاز دارد و تألیفات تاریخی وسیع او به لحاظ وسعت و اعتبار و شیوه علمی اعجاب و تحسین محققان را برانگیخته.
در ابتدا دکتر هاشم رجب زاده درباره عقاید دینی و آثار رشیدالدین سخن گفت. رشیدالدین گرچه یهودی تبار بود، امّا از روی صدق و اخلاص اسلام آورد. شاهد آن اینکه در جامع التواریخ و نیز در مکاتیب خود از مخالفتش با یهودیت سخن گفته و شادی خود را از ویران شدن کلیساها و کنیسه ها و بت خانه ها در دوره غازان خان ابراز کرده. نیز در ستایش اسلام غازان خان، سبب اسلام آوردن او را هدایت ایزدی دانسته. او در یکی از رسائل خود شرح می دهد که حضرت رسول (ص) و علی (ع) را در خواب دیده و بر اثر آن، نور معرفت در دلش تابیده. او در کتابخانه ربع رشیدی در تبریزی 1000 جلد قرآن به خط بهترین خوشنویسان گرد آورد و داراالقرآنی بنا کرد و مساجد و مدارس متعدد ساخت.
او هیچ تعریف و تحسینی درباره مغولان که قومی خونخوار و ویرانگر بودند و از حیث اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر جامعه ایران فشار زیادی وارد کردند ندارد. مگر درباره غازان خان که از دید وی پادشاهی مسلمان و ایرانی است نه مغول و امّا آثار رشیدالدین:
او آثار متعددی از خود به یادگار گذاشته که بخشی در حوزه تاریخ است، شماری در معارف دینی نظیر تفسیر، علوم قرآن و احکام و اندکی در طبّ و آئین مملکتداری.
در این میان جامع التواریخ برجستگی خاصی دارد. البته این اثر تألیف مستقیم خود او نیست، بلکه توسط گروهی از محققان و مترجمان و زیر نظر وی آماده شده است.
سخنران بعدی، استاد روشن، درباره محتوای جامع التواریخ و چگونگی تألیف آن و منابع و همکاران وی و پژوهشهای محققان داخلی و خارجی در این حوزه اشاره داشت:
رشیدالدین نخست به فرمان غازان خان، تألیف تاریخ مغول را آغاز کرد. امّا پیش از آنکه تدوین آن به پایان برسد، غازان خان در سال 704 ه . ق درگذشت. این تاریخ در دوره جانشین و برادر وی، سلطان محمّد اولجایتو به انجام رسید. سپس از سوی اولجایتو مأمور شد تا تاریخ عمومی تألیف کند. او این کار بزرگ را شروع کرد کتابی از تاریخ حضرت آدم تا خاتم و ایران باستان تا ایران اسلامی و ... تألیف جامع التواریخ 50 سال به طول انجامید.
بخش مغول را با کمک چینگ سانگ نوشت.
در تاریخ هند از یک راهب بودایی به نام کاتالاشری بخشی مدد جست.
در تاریخ چین از دو مورّخ به نامهای لی تاچی و تانگ سو؛ و از تاریخهای موجود در کتابخانه های ایران استفاده کرد.
در تاریخ بنی اسرائیل، همکاری ندارد. چون یهودی تبار است، خود از تورات و آثار موجود بهره می برد.
تاریخ افرنگ نیز شامل تاریخ پایان و قیاصره است.
بخشهایی از جامع التواریخ به دلیل اهمیت به عربی برگردانده شد.
دکتر محمّد روشن در ادامه به نسخه های این اثر و چگونگی تصحیح آن اشاره داشتند.
دکتر محسن جعفری مذهب که مدیریت جلسه را به عهده داشتند ضمن تحلیل فضای سیاسی اجتماعی دوران رشیدالدین، اسلام آوردن غازان خان، اصلاحاتی که اعمال شد؛ جایگاه جامع التواریخ و اهمیت آن و اینکه تاریخ نگاری رشیدالدین آغازی بود برای چین شناسی علمی، پرسشهای مهمی را مطرح کردند از جمله اینکه:
1. اصلاحات غازان خان تا چه اندازه محصول ذهن است و تا چه اندازه متأثر از رشیدالدین و ایرانیان قدیم؟
2. چرا عمر این اصلاحات کوتاه بود؟
3. چرا تغییر گاه شماری پی گرفته نشد؟
4. مخالفان اصلاحات چه کسانی بودند؟
از جمله نکات مهم سخنرانی ایشان طرح این ایده بود که آیا اساسا مارکوپولو واقعیت خارجی دارد؟ آیا او به تمامی نقاط چین سفر داشته؟ اطلاعات او از چین از چه منبعی اخذ شد؟ آیا تشابهی که میان اطلاعات موجود و غیر موجود در سفرنامه مارکوپولو و جامع التواریخ است دلیل بر این نیست که او از جامع التواریخ بهره برده.
در جلسه پرسش و پاسخ نیز مباحثی چون میزان تسلّط و آشنایی رشیدالدین با زبانهای بیگانه، روش او در تاریخ نگاری و فلسفه تاریخ از منظر وی طرح شد.
یازدهمین نشست: جامع العلوم ستّینی
جامع العلوم نخستین دانشنامه منظّم و مدوّن به زبان فارسی است که در آن فخررازی، معارف رایج عصر خود را در 60 باب به روشی درست معرفی کرده است. این اثر نخست در سال 1323 به اهتمام ملک الکتاب در بمبئی در 224 صفحه به چاپ رسید. سپس همان چاپ به انضمام مقدمه و تعلیقات در 279 صفحه در تهران به کوشش محمدحسین تسبیحی تجدید چاپ شد. نخستین چاپ انتقادی این اثر که بر اساس 4 نسخه توسط آقای آل داود تحقیق و منتشر شده، موضوع نقد و بررسی این جلسه بود.
ابتدا دکتر نصراللّه پورجوادی ضمن اشاره به اهمیت اثر، و قدردانی از زحمات مصحح در راه احیای آن، به انتقاد از شیوه تصحیح پرداختند. ایشان شیوه تصحیح را بر اساس سیر تاریخی به تصحیح غیر انتقادی که مبتنی بر دانش و ذوق مصحح است و بزرگانی چون علامه قزوینی و عباس اقبال آغازگر آن بوده اند و شیوه تصحیح انتقادی که مبتنی بر ضبط تمامی نسخه های معتبر می باشد تقسیم کردند و مدّعی شدند که در تصحیح جامع العلوم تلفیقی از هر دو نوع به کار گرفته شده. در حالی که در چنین اثری باید شیوه دوم انتخاب می شد. زیرا شیوه اوّل بیشتر متناسب با کتابهای درسی و کلاسیک است. کاستی دیگر آنکه مصحح از اقدم نسخ بهره نبرده است. افزون بر آن اینکه مصحح باید به سابقه و لاحقه تاریخی 60 علمی که در این اثر ارائه شده می پرداختند و میزان تأثیرپذیری آن از منابع پیشین و تأثیرگذاری در آثار بعدی را مشخص می کردند.
نکته دیگر اینکه جامع العلوم در برخی از نسخ شامل 40 علم و در برخی دیگر حاوی 60 علم است و این قرینه به ضمیمه شواهد دیگر دالّ بر آن است که جامع العلوم دو تحریر داشته است. در مقدّمه مصحح نیز چیزی افزون بر تحقیقات پیشینیان همچون دکتر طاهری به چشم نمی خورد در حالی که باید حاوی نکات جدیدتری باشند.
سخنران بعدی دکتر معصومی همدانی، پس از مقدّمه ای مفصل ضمن نقد دیدگاه برخی از مورخان علم که آثار علمی فارسی را درخور اعتنا نمی دانند، به زیبایی و مستدل میزان تأثیرپذیری فخر رازی از ابن هیثم در مباحث مربوط به علم مناظر و به ویژه علم هندسه را تعیین کرده و تصریح داشتند که علت جلب توجه فخر رازی به رساله حل شکوک کتاب اقلیدس ابن هیثم شیوه تشکیک و پاسخ گویی ابن هیثم و نیز رویکرد فلسفی وی به این اثر است.
در پایان به برخی از کاستیهای این تصحیح و نکاتی که باید در تصحیح بخشهای علمی آن مورد توجه قرار می گرفت اشاره داشتند.
دکتر صادق سجادی مدیر جلسه نیز در سخنرانی خود به سیر تاریخی طبقه بندی علوم و جایگاه و شیوه جامع العلوم در این روند به تحلیل و نقد و بررسی باب سیزدهم کتاب در علم تاریخ پرداختند.
ایشان تصریح داشتند که: با آنکه رازی در آغاز بسیاری از ابواب، نخست به تعریف و ذکر اصول آن علم برخاسته و تصویری موجز از مبانی نظری هر علم ارائه داده، ولی در هیچ یک از ابواب علم تاریخ این گونه عمل نکرده است. نکته دیگر آنکه با بررسی بخش اول این قسمت با مفاتیح العلوم خوارزمی روشن می شود که یا هر دو از کتاب سنی ملوک الارض حمزه اصفهانی بهره برده اند یا هر سه منبع مشترکی داشته اند.
سپس آقای آل داود ضمن تشریح شیوه تصحیح و موانع و دشواریهایی که در سر راه داشته اند با پذیرفتن شماری از کاستیها به برخی از انتقادها پاسخ گفته، و تلاش خود را مقدمه ای برای تحقیق جدی تر تلقی کردند.
دوازدهمین نشست: نقد و بررسی کتاب روضة المنجمین
روضة المنجّمین که روضة النجوم و روضة المنجّم نیز خوانده شده است کتابی است درباره علم احکام نجوم که در سال 466 هجری قمری توسط شهمردان بن ابی الخیر رازی به زبان فارسی تألیف شده است.
نویسنده کتاب را به خواهش حکیم علیّ بن ابراهیم کرمانی نوشته و پس از به اتمام رسیدن آن را به استادش ابوالحسن احمد بن نسوی عرضه داشته و مورد تأیید وی قرار گرفته است.
اطلاعات زیادی از مؤلّف در اختیار نیست جز اینکه ظاهرا او یا پدرش تازه مسلمان بوده و نام پدرش که ابوالخیر است باید لقب او باشد. زیرا شهمردان زردشتی بودن خود را فراموش نکرده و در نزهت نامه از زردشت به علیه السلام یاد می کند.
گویا روضه را پیش از دیگر اثر مهمش نزهت نامه تألیف کرده و در این راه از منابع کهن متعدّدی بهره برده که شماری از آنها در اختیار نیست. افزون بر آن اینکه به ترجمه ها اطمینانی نداشته است.
روضة المنجّمین ویژگیهای نثر میانه سده پنجم را داراست که اینک برای نخستین بار بر اساس 11 نسخه موجود در کتابخانه های داخل و خارج تصحیح و با همکاری کتابخانه مجلس شورای اسلامی و مرکز نشر میراث مکتوب منتشر شده است.
در آغاز نشست آقای اکبر ایرانی مدیر عامل مرکز، به اهداف این نشست، ثمراتی که تا کنون به همراه داشته، و نیز ضرورت ارتباط با مراکز نگهداری نسخ خطی در داخل و خارج اشاره داشت. سپس حجة الاسلام ابهری ریاست محترم کتابخانه مجلس شورای اسلامی به اجمال درباره کاستیهایی که در حوزه فرهنگ پس از پیروزی انقلاب وجود داشته و نیز ضرورت همکاری مؤسسات فرهنگی و تشکیل بانک اطلاعاتی سخن گفتند.
سخنران اول سرکار خانم دکتر هاشمی پور درباره ضرورت تصحیح و انتشار آثار نجومی به ایراد سخن پرداخته و در پی پاسخگویی به این سؤال برآمدند که علی رغم آنکه مبانی دانشی همچون نجوم دچار تحوّل شده و بسیاری از نظریات نجومی ابطال شده و رهیافتهای جدیدی ارائه شده، چه نیازی به تصحیح آثار نجومی پیشینیان و طرح اندیشه های آنان هست؟
ایشان در پاسخ طیّ مقدّمه ای اشاره داشتند که در جهان اسلام تا قرن چهارم هجری علم شناخت ستارگان را علم نجوم می خواندند. این علم شامل اخترشناسی ریاضی (ترکیب افلاک، ساختن و استخراج تقویمها) و اخترگویی (یا علم احکام نجوم) هر دو می شد.
ابن سینا این دو شاخه را از یکدیگر متمایز دانست. او احکام نجومی را از فروعات علم طبیعی به شمار می آورد و اخترشناسی را جزء علم ریاضی. در حالی که بیشتر اصحاب نجوم به پیروی از بطلمیوس اختر گویی را از فروعات اخترشناسی یا علم هیئت به شمار می آوردند.
پس از این مقدمه در دو بخش به ضرورت پرداختن به متون نجومی چنین اشاره کردند:
1. در مورد ضرورت پرداختن به علم احکام نجوم که شاید بیشتر تردیدها در این حوزه باشد، باید گفت که در کل اگر ما به این حیطه از دستاوردهای بشری به عنوان دانشی نگاه کنیم که ریشه در مشاهدات تجربی داشته، در این صورت چنین رهیافتی، علم احکام را از آن صورت پنهانی و مرموز تبدیل به فنّی می کند که اعتبار عقلی خود را بر مبنای واقعیات رصدی دقیق و یک روش شناسی دقیق بنیاد کرده است.
در ضمن احکام نجوم فایده دیگری هم برای تمدّن بشری داشته و آن اینکه چون مورد توجّه سلاطین بوده، گذشته از حمایتهای معنوی، حمایت مالی صاحبان قدرت را هم در پی داشته و به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با اخترشناسی ریاضی داشته است، سبب پیشرفت این علم نیز می شده است.
2. اما در مورد علم نجوم باید یادآور شد که مطالعه این بخش از میراث فرهنگی اسلامی ما دچار وقفه های طولانی شد. زیرا از زمانی که ما دیگر اندیشه و نظر اصیل و نوین در این زمینه نداشتیم این علم را به فراموشی سپردیم تا آنکه گروهی از محققان غربی با غور در منابع و دست نوشتهای ما پی به ارزش و اهمّیت این سنت علمی بردند. تحقیقاتی که به ویژه در طیّ پنجاه سال اخیر در زمینه اخترشناسی صورت گرفت، اهمیت این بخش از میراث فرهنگی ما و سطح بالای مفاهیم علمی را که دانشمندان ما در این زمینه به کار گرفته اند نشان می دهد. این تحقیقات به اثبات می رساند که از قرن سوم هجری به بعد دانشمندان اسلامی هدفهای مهمی را دنبال کرده اند که عبارتند از: انجام رصدهای جدید، کشف اشتباهات نجومی یونانی اسکندرانی، ارائه روش شناسی جدید و نهایتا ارائه راه حلهای جدید برای علم اخترشناسی.
سخنران بعدی دکتر پرویز اذکایی بودند. ایشان به طور مفصل به معرّفی نسخه های موجود از این اثر، امتیازها و کاستیهای هر یک پرداخته و اطلاعات حائز اهمیّتی درباره نسخه ها، تاریخ تألیف روضة المنجمین و تاریخ تولد و وفات مؤلف، و منابع مهمی که در این زمینه وجود دارد، آثاری که مؤلف از آنها بهره برده، و مهمترین منابع علم احکام نجوم در اختیار حضار قرار داد.
سخنران بعدی دکتر رحیم رضازاده ملک به سه موضوع پرداختند:
نخست با استناد به مباحث خود کتاب و نیز اطلاعاتی که در کتابهای دیگر همچون نزهت نامه وجود دارد، درباره مؤلف روضة المنجمین، نام کتاب و زمان تألیف سخن گفتند.
2. در ادامه به اهمیت صناعت نجوم و ارزش کتاب روضة المنجمین پرداخته و تصریح داشتند که بیش از 4000 نسخه خطی در حوزه نجوم و تنجیم وجود دارد. از این رو باید نخست به سراغ منابع دست اوّل رفته و به احیا و انتشار آنها پرداخت.
3. در پایان ضمن اشاره به این مطلب که بر خلاف آنچه برخی معتقدند، اخترگویی نزد اخترشناسان و دانشمندان ایران بسیار حائز اهمیت بوده است، به شیوه های رایج تصحیح متون که مبتنی بر ارائه نسخه بدلها و تفاوت نسخه هاست انتقاد کرده و آن را غیر علمی شمردند.
سیزدهمین نشست: منابع فکری صدرالمتألهین شیرازی.
نخست مقاله ارسالی آقای ذکاوتی با عنوان «پی جویی منابع ملاصدرا» قرائت شد. ایشان در ابتدا ضمن اشاره به منابع اصلی فکری ملاصدرا یعنی چهار جریان حکمت مشّاء، حکمت اشراق، عرفان و کلام و تسلّط و مهارت وی بر جریانهای یاد شده، با ذکر نمونه هایی، برخی از دیدگاههای فلسفی ملاصدرا را برگرفته شده از آثار و اندیشه های عرفا و حکمای پیشین دانستند. در ادامه بتفصیل به سیر تاریخی اقوال کسانی که معتقدند ملاصدرا بدون ذکر مأخذ آرا و اندیشه ها را نقل می کرده، پرداخته و در انتها به فصلی از اسفار اشاره کردند که از دید ایشان عین الفاظ رسائل اخوان الصفا است؛ و در پایان به اقتباس ملاصدرا و تأثیر وی از غزالی در مقوله سیر و سلوک و برخی نکات تفسیری پرداختند.
سخنران بعدی دکتر اکبر ثبوت، ضمن مقدمه ای کوتاه به دیدگاه ملاصدرا درباره تعصّب و تقلید اشاره داشتند و اینکه شارحان و پیروان اندیشه های ملاصدرا نیز همچون استاد خویش تقلید و تعصب را تخطئه کرده و خود نیز به نقد اندیشه های اساتید خود می پرداختند. سپس به طرح شبهه و استدلال گروهی که به اقتباس ملاصدرا از دیگران بدون ذکر مأخذ معتقدند پرداختند. از دید ایشان در دوره ناصری مرحوم جلوه برای نخستین بار این شبهه را مطرح کردند و سپس افراد دیگری چون آقا ضیاء درّی همان شبهات را به شیوه ای افراطی تکرار نمودند.
در ادامه در مقام پاسخ به شبهه یاد شده، ضمن نقل سخنان مرحوم الهی قمشه ای تصریح داشتند که این شیوه در میان شاعرانی چون حافظ نیز مرسوم و متداول بوده است. حافظ در بسیاری از موارد در وزن، قافیه، مضمون از شاعران دیگر اقتباس کرده و گاه عین الفاظ شاعر دیگر را در میان اشعار خود به کار برده است.
اما آنچه مهم است اینکه این کار به انگیزه انتساب کارهای دیگران به خود نبوده. چه در آن شرایط زمانی اشعار شاعران دیگر شناخته شده بوده. دقیقا همین نکته در اقتباسها و نقل قولهای ملاصدرا صادق است. به طور قطع عبارات ابن سینا، شیخ اشراق، ابن عربی و دیگران برای اهل اندیشه شناخته شده بود و ملاصدرا هیچ گاه درصدد انتساب آنها به خود نبوده است و به همین دلیل این شبهه در زمان او اصلاً مطرح نبوده. امّا به تدریج که آثار وی به عنوان آثار درسی مطرح شد و فاصله زمانی بیشتر شد، برای برخی این گمان پیدا شد که ملاصدرا در اقتباسهای خود، درصدد انتساب آرا به خود بوده است.
ایشان در ادامه به موارد نقضی اشاره کردند که در آثار خود منتقدان ملاصدرا وجود دارد.
چهاردهمین نشست: سخنرانی دکتر عارف نوشاهی تحت عنوان تاریخچه مطالعات ایرانی و مباحث متن پژوهی در پاکستان در تاریخ 24/4/83 تشکیل شد.
خلاصه سخنرانی ایشان که مربوط به محدوده جغرافیایی امروزه پاکستان و از زمان استقلال این کشور در سال 1947 میلادی به بعد بود، بدین شرح است:
وقتی در سال 1947 پاکستان از هندِ بُزرگ جدا شده واستقلال سیاسی به دست آورد. در پاکستان دو مرکز قدیم مطالعات فارسی داشتیم، یکی دانشکده دولتی (گورنمنت کالج) لاهور که در سال 1864 (1243 ش) تأسیس شده بود و همزمان بخش فارسی آن فعال بود و دیگری دانشکده خاورشناسی (اورینتل کالج) دانشگاه پنجاب لاهور که در 1870 (1249 ش) تأسیس گردیده بود و همزمان تدریس فارسی و تحقیقات در زمینه ادبیات فارسی و مطالعات ایرانی آغاز شده بود.
این دو مرکز آموزشی و تحقیقاتی فارسی که تا استقلال پاکستان حدود هشتاد سال عمر خود را گذرانیده بودند، تا آن سالها در کارهای تحقیقی مستقیم و غیر مستقیم از همکاری دانشمندانی همچون مولانا محمد حسین آزاد، دکتر شیخ محمد اقبال، حافظ محمود شیرانی، پروفسور مولوی محمد شفیع، دکتر سیدمحمد اکرم برخوردار بودند که نام این بزرگوران برای همه آشناست.
تصحیح آثاری چون: مطلع سعدین و مجمع بحرین، تذکره میخانه، مکاتبات رشیدالدین فضل اللّه، مثنوی وامق و عذار، فرهنگ مدارالافاضل، کلّیات جویای تبریزی، تذکره مخزن الغریب، مجلات تخصصی نظیر «اورینتل کالج مگزین»، تهیه فهرستهای متعدد نسخه های خطی فارسی، تأسیس انجمن ها و کتابخانه های متعدد از رهاوردهای این دوره است.
در لاهور علاوه بر دانشگاه پنجاب و دانشکده دولتی، چند مرکز پژوهشی و فرهنگی دیگر نیز وجود دارد که همه آنها بعد از استقلال پاکستان برای انجام وظایفی تأسیس شدند و هر چند آنها مستقیما با زبان و ادبیات فارسی و مطالعات ایرانی سرو کار ندارند اما ناگزیرند که گوشه چشمی به مطالعات فارسی و ایرانی داشته باشند.
از جمله: «مجلس ترقی ادب» که تاریخ ادبیات فارسی در پاکستان تألیف دکتر ظهور الدین احمد (ج 2) را چاپ کرد و چندین متن قدیم اردو فارسی را احیاء کرد.
«اقبال اکادمی پاکستان» که محور کار او تحقیقات در افکار و اندیشه های علامه محمد اقبال لاهوری است.
«موقوفه دیال سنگ کالج» در لاهور مرکز تحقیق عربی و فارسی را دائر کرده است که در آن موقوفه نسخه های خطّی عربی و فارسی را گرد می آورد و تا به حال پنج جلد فهرست مشروح نسخه های خطّی عربی و فارسی را منتشر کرده است و سازمان خصوصی پیکجز لمتتد.
اُستان سِنْد با آن قدمت تاریخی و وابستگی خود به فارسی و نزدیکی به ایران، باز یکی از مهمترین مناطق مطالعاتِ ایرانی و متن پژوهی فارسی در پاکستان است.
دانشگاه کراچی که پس از استقلال پاکستان شروع به کار کرد، مرحوم دکتر غلام سرور شاگرد دکتر هادی حسن در دانشگاه اسلامی علیگره، اوّلین رئیس بخش فارسی دانشگاه کراچی شد.
یکی از دیگر استادان بخش فارسی دانشگاه کراچی، دکتر ساجدالله تفهیمی است که از کارهای عمده او تذکره شعرای اصفهانی شبه قاره (اسلام آباد، 1372) و کشف الالفاظ کلّیات فارسی اقبال لاهوری است.
دانشگاه کراچی از حدود سال 1970 انستیتو مطالعات آسیای میانه و غربی را دارد. بخشی از کارهای این مرکز مربوط به ماوراءالنهر و بخشی دیگر مربوط به ایران است و در حال حاضر یکی از مراکز خوب پژوهشی پاکستان است که کارها را آکادمیک انجام می دهد و در محافل پژوهشی ایران شناخته شده است. دکتر ریاض الاسلام تاریخدان پاکستان و عصر صفوی که اشراف بر این انستیتو دارند و از کارهای ایشان اسناد و مکاتبات دوره تیموریان هند و صفویان، از سوی بنیاد فرهنگ ایران چاپ شده است، به زبان فارسی عنایت ویژه ای دارند و علاوه بر کتابهای تحلیلی و انتقادی به زبان انگلیسی چندین متن فارسی را در انستیتو چاپ کرده اند. من از بحرالاسرار بلخی، خاطرات مُطربیِ سمرقندی، تذکرة الشعرا جهانگیر پادشاه، مثمر خان آرزو و نُصرت نامه ترخان یاد می کنم. دکتر ریاض الاسلام دوستِ دیرینه استاد ایرج افشار هستند و دو کار استاد افشار را نیز در مؤسسه چاپ کرده اند. یکی جامع التواریخ حسنی و دیگر سعادت نامه با همکاری دفتر نشر میراث مکتوب.
وقتی صحبت از مطالعات فارسی و ایرانی در سند است، نام مرحوم پیر سیّد حسام الدین راشدی را باید با کلک زّرین نوشت. از میان پاکستانیان اگر کسی را می توان به عنوان ایرانشناس و ایراندوست به عیّار تمام نام بُرد، پیر صاحب است. دغدغه ها و دلمشغولی های او حفظ و احیای فارسی همراه با مطالعات و تدقیقاتِ آبرومندانه در پاکستان بود. او سکّو یا تریبون مناسبی برای ارائه مطالعات خود به دست آورد که انجمن ادبی سندی (سندی ادبی بورد) بود. کار این انجمن انتشار متون فارسی و سندی در زمینه تاریخ و ادب و فرهنگ سند بوده است و پیر راشدی ده ها نسخه خطّی فارسی را که در گوشه گمنامی مانده بود، بیرون کشید و تصحیح کرد و از طرف انجمن چاپ کرد.
بخشی دیگر از مطالعات ایرانی و ادبیات فارسی و مباحث متن پژوهی در پاکستان برمی گردد به فعالیت های مؤسسات ایرانی در پاکستان که بسیار چشمگیر است.
بلافاصله پس از استقلال پاکستان، دولت ایران، خانه فرهنگ ایران را در کراچی تأسیس کرد و به تدریج در شهرهای دیگر پاکستان مانند حیدرآباد، مُلتان، کویته، لاهور، راولپندی و پیشاور نیز خانه های فرهنگ ایران باز شد. سفارت ایران در پاکستان، دفتر رایزن فرهنگی مستقلی دارد که استادانی همچون مرحوم محمدحسین مشایخ فریدنی و مرحوم دکتر محمدجعفر محجوب به سمت های رایزن فرهنگی، زبان فارسی را در آن سامان تقویت کردند. خانه های فرهنگ ایران تا قبل از انقلاب نقش مراکز آموزش زبان فارسی را داشتند و من نیز یکی از آموختگان فارسی خانه فرهنگ ایران در راولپندی هستم. کتابخانه های مرتّب و منظّم خانه های فرهنگ به محققان در کارهای تحقیقی کمک می کرد.
نقطه عطفِ نقش مؤسسات ایرانی در پاکستان تأسیس «مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان» در اسلام آباد در سال 1970 بود که با توافق وزارت آموزش عالی پاکستان و وزارت فرهنگ و هنر ایران پا برجا شد. اهداف مرکز جمع آوری نسخه های خطّی، تهیه فهرست نسخه های خطی پاکستان، نشر متون فارسی در زمینه تاریخ و ادبیات منطقه بوده است و بحمداللّه تا کنون که 34 سال از تأسیس مرکز می گذرد، مرکز همیشه به سوی اهداف خود جلو رفته است. امروز این مرکز با بیش از بیست و چهار هزار مجلد نسخه خطّی و حدود چهل هزار کتاب چاپی یکی از بهترین مراکز پژوهش های ایرانی و ادبیات فارسی برای پاکستانیان است که البته غیر پاکستانیان نیز از آن بهره مند هستند. توجه اصلی مرکز به تهیه فهارس نسخ خطی بوده است و مرکز اولین بار به پیشنهاد دکتر علی اکبر جعفری مدیر وقت تجربه تألیف فهرست مشترک نسخه های خطی فارسی پاکستان را کرده است که چهارده جلد آن از تألیف استاد احمد منزوی چاپ شده است.
در پایان باید از نقش مجلاّت و نشریات پاکستانی در گسترش و خدمت مطالعات ایرانی و ادبیات فارسی و متن پژوهی یاد کرد. مجلاّتی چون تحقیق، سفینه، صحیفه، اقبالیات، هلال، سروش و پاکستان مصوّر از آن جمله اند.
مقالاتی که در این مجلات فارسی چاپ شده است و به زمینه مطالعات ایرانی و ادبیات فارسی مربوط می شود، در فهرست مقالات فارسی استاد ایرج افشار ضبط شده است. اما بخش عظیم تحقیقات ایرانی در مجلاّت اردوی پاکستان پراکنده است.
شبه قاره یک دنیای کشف نشده از لحاظ نفوذ فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی است. هنوز بدون اغراق هزاران نسخه خطّی فارسی فهرست نشده در شبه قاره داریم که هر یکی سَنَدی بر حاکمیت ادبیات فارسی در آن سامان است.
خواهش من از شما این است که به این میراث مشترک نیاکان خود توجه داشته باشید، هر چه فهرست بیشتر چاپ شود، سهم فرهنگ ایرانی در شبه قاره روشن تر خواهد شد. تأسیس یک مرکز فهرست نویسی و مسائل مخطوطات با حمایت دولت ایران در تهران، کفایت می کند که لااقل آثار نیاکان خود را شناسایی کنیم.
پانزدهمین نشست: آرا و اندیشه های شیخ شهاب الدین سهروردی
دکتر دینانی در طیّ سخنرانی خود به مباحث ذیل اشاره داشتند:
تمامی فیلسوفان مسلمان، پس از حیاتشان نیز مطرح بوده اند و آثار و اندیشه های آنها مورد توجّه قرار می گرفت. آثار برخی همچون ملاصدرا، در شمار کتابهای درسی حوزه فلسفی قرار داشت و عده ای نیز همچون ابن سینا مرزها را درنوردیده و اندیشه ها و آثارشان در خارج از ایران نیز مطرح و شناخته شده بود. اما سهروردی مهجور و غریب است. با اینکه نزدیک به هشت قرن از حیات وی می گذرد، هیچگاه جز دهه های اخیر مورد توجه نبوده. آثار وی علی رغم اهمیت، به عنوان کتاب درسی مطرح نبوده. در دهه های اخیر با تلاشهای هانری کربن و برخی از محققان معاصر وی مطرح و آثارش به زیور طبع آراسته شد و مقالات متعددی درباره اندیشه هایش نوشته شد. یافتن علت مهجوریت وی دشوار است. شاید علت این مهجوریت آن باشد که هیچ ملّتی به اندازه ما ایرانیان با تاریخ و پیشینه خود در ستیز نیست. سهروردی بیش از اینکه یک فیلسوف تمام عیار باشد، مظهر تاریخ هویت فرهنگی ماست.
از جهات مختلفی می توان درباره سهروردی سخن گفت. یکی از تلاشهای ارزشمند سهروردی که هیچ بدان توجّه نشده تلاش در جهت اثبات این نکته است که بر خلاف تصوّر بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان و غربی خاستگاه فلسفه یونان نبوده، بلکه در ایران نیز به موازات یونان اندیشه های فلسفی وجود داشته و حتی بزرگانی چون افلاطون تحت تأثیر حکمای ایران بوده اند.
سهروردی نوآوریهای بسیاری در فلسفه اسلامی ارائه کرده و حتّی در حوزه منطق اندیشه های بدیعی را ارائه نمود.
یکی از ابعاد نظام فلسفی سهروردی، بُعد دینی آن است. برهان صدیقین که برای نخستین بار توسط ابن سینا ارائه شد، بار دیگر توسط ملاصدرا بر اساس اصالت وجود تبیین شد. اما این سهروردی بود که با اقتباس از آموزه های دینی، اصالت نور را طرح کرد و برهان صدیقین را بر این اساس پی ریزی کرد. به جرئت می توان گفت هیچ فیلسوفی به اندازه وی بر قرآن تسلّط نداشت و تفسیرهای باطنی وی بهترین دلیل بر این مدعاست.
سخنران بعدی دکتر اصغر دادبه نیز در پی پاسخگویی به این پرسش بودند که علی رغم آنکه آثار سهروردی از حیث محتوا و نثر بسیار ارزشمند است، چرا مهجور مانده است؟ ایشان ریشه های این معضل را در مسائل سیاسی دانسته، در مقام تحلیل و تبیین آن تصریح داشتند که: سهروردی سمبل بازگشت به خویشتن ایران است. سپس به تحلیل تاریخی پرداخته و نقش ایرانیان را در رشد و بالندگی فرهنگ و تمدن اسلامی به اجمال طرح کردند. در ادامه پس از تفکیک میان عربیت و اسلامیت به جریان بسیار مهم، باطن گرایی در طول تاریخ اشاره کرده و ریشه های آن را در دوره ساسانی پی گرفته و بر این باور بودند که از زمان هارون الرشید بیشتر کسانی که به جرم زندقه و کفر به قتل رسیدند، اندیشمندان ایرانی یا پروردگان فرهنگ ایرانیِ طرفدار تأویل متن بودند. تعارض و جریان معتزلی و اشعری از آغاز نیز در واقع از تعارض میان باطنی گرایی و جمود بر ظاهرگرایی سرچشمه می گیرد. و سهروردی یکی از نمایندگان بارز همان جریان باطنی گرایی ایرانی است.
شانزدهمین نشست: نقد و بررسی کتاب مرآت واردات.
در ابتدا آقای سیدعلی آل داود درباره تواریخ محلّی، اهمیّت و ضرورت تصحیح و انتشار آنها سخن گفت. ایشان بر این باور بودند که تواریخ محلّی از تاریخهای مهم تر و با ارزش ترند. در ادامه ضمن اشاره به این نکته که عموم کسانی که به تصحیح متون تاریخی دست می زنند، در این حوزه تخصّص ندارند تصریح داشتند که خوشبختانه مرآت واردات از سوی کسی تصحیح شده که خود در این حوزه صاحب نظر است، در پایان به طور اجمالی به نکات قوّت این اثر پرداختند.
سخنرانی بعدی دکتر احسان اشراقی نیز در ابتدا به ضرورت پرداختن به تاریخهای محلّی اشاره داشتند. سپس به آثار برجای مانده از دوره صفوی و اهمیّت و ارزش تصحیح و انتشار آثار تاریخی این دوره پرداختند. و در پایان به دشواری و اهمیت مقوله تصحیح و نکات قوّت تصحیح مرآت واردات و مقدّمه مصحح اشاره کردند.
سخنران پایانی دکتر صفت گل نیز به تفصیل درباره اثر و ویژگیهای آن سخن گفتند که خلاصه آن چنین است.
مرآت واردات اثری است مفصل که نسخه اصلی آن در بخش نسخه های خطی کتابخانه بودلیان در آکسفورد نگهداری می شود. این نسخه توسط آرچیبالد سوینتون پزشک کمپانی هند شرقی در هندوستان به انگلستان برده شد و پس از درگذشت او در حراج کریستی در لندن توسط اوزلی خریداری و پس از آن به کتابخانه بودلیان داده شد.
محمد شفیع طهرانی در مرآت واردات بر آن بوده تا عمدتا متنی به شیوه تذکرة الاولیا در شرح حال اولیا و مشایخ صوفیه و شاعران مرتبط با این عرصه تألیف کند. در ضمن گزارشهای مربوط به عرفا او بخشی را به زندگی و مقامات شیخ صفی الدین اردبیلی اختصاص داده است. اما برخلاف رویه خود که معمولاً به کوتاهی درباره هر یک از عارفان سخن می گوید، در این بخش پس از ذکر چند روایت نه چندان معتبر درباره شیخ، به تفصیل درباره جانشینان او، تشکیل دولت صفوی، روند تحولات آن و مخصوصا درباره سالهای پایانی فرمانروایی صفویان و از همه مهمتر سقوط دولت صفویه و پیامدهای آن مطالبی ذکر می کند که به ویژه در بخش آخر منحصر به فرد هستند. همین بخش از متن کتاب را در سنجش با آثار موجود می توان به عنوان اطلاعاتی گرانبها درباره سقوط صفویان ارزیابی کرد.
از دیدگاه تاریخ ایران در اواخر عهد صفویه، مرآت واردات از جهات گوناگونی اهمیت دارد. عمده اهمیت آن به دلیل گزارشهای مفصل او درباره پیامدهای سقوط صفویان و اوضاع نواحی شرقی ایران به ویژه در خراسان است. روایت مرآت واردات درباره تکاپوهای ملک محمود سیستانی و اعلان سلطنت توسط او در خراسان منحصر به فرد است. طهرانی که اثر خویش را در هندوستان نوشت، عمده اطلاعات خویش را در این باره از محمودیان گرفته است. این محمودیان، یاران ملک محمود سیستانی بودند که پس از پایان غم انگیز زندگانی او که با توطئه بعضی از یاران نزدیک او و فشار نظامی شاه طهماسب دوم و طهماسب قلی رقم زده شد، به هندوستان گریختند.
در یک ارزیابی عمومی، مرآت واردات که اینک به همت مرکز نشر میراث مکتوب بر اساس نسخه کتابخانه بودلیان نشر یافته است، متنی پر اهمیت برای تحقیق درباره زمینه های برافتادن صفویان، و پژوهش درباره اوضاع شرق ایران در این دوره و به عنوان حلقه ای در میان منابع مربوط به تاریخ نویسی ملوک نیمروز در نظر گرفته می شود. با نشر این اثر پرتوی نو بر رویدادهای این دوران انداخته می شود و به یاری آن می توان اطلاعات گاه یکسونگرانه منابع افشاری مربوط به تاریخ تحولات سیاسی این عصر را مجددا ارزیابی کرد.
حامیان نسخ خطی
کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در نظر دارد آذرماه سال جاری، پنجمین آیین بزرگداشت حامیان نسخ خطی را با یاد و بزرگداشت مقام علمی مرحوم دکتر اصغر مهدوی برگزار کند و از برگزیدگان محورهای ذیل تقدیر نماید.
محورها:
1. حفاظت و نگهداری نسخ خطّی
2. فهرست نگاری نسخ خطّی
3. صحافی، مرمت، آسیب شناسی نسخ خطّی
4. اهدای نسخ خطّی به کتابخانه ها و خیرین در عرصه چاپ متون کهن
5. تصحیح و تحقیق متون
6. کتب ومقالات تحقیقی در عرصه های مربوط به نسخ خطّی (نسخه شناسی، نسخه پردازی، شیوه تصحیح متون، ترجمه نسخ خطّی) و نقد و معرفی متون
7. مجلات تخصصی و کاربردی در حوزه نسخ خطّی
8. ناشران برتر در عرصه نشر متون کهن
9. آثار برجسته رادیویی و تلویزیونی درباره معرفی نسخ خطّی و متون کهن
10. پایان نامه های دانشجویی در زمینه تصحیح متون
11. اطلاع رسانی، وب سایت ها و تولیدات الکترونیکی در عرصه متون کهن و نسخ خطّی. از این رو کتابخانه ها و مراکز پژوهشی در صورت تمایل می توانند افراد برگزیده در محورهای چهارگانه نخست را به طور مشروح کتبا معرفی نمایند و در مورد محورهای دیگر ناشران، نشریات، مصححان، مؤلفان، تهیه کنندگان آثار رادیویی و تلویزیونی، دو نسخه از آثار خود را حداکثر تا پایان مهرماه سال جاری (83) برای داوری به دبیرخانه بزرگداشت حامیان نسخ خطّی ارسال کنند.
لازم به ذکر است، تنها آثاری که در سال 82 و نیمه اول 83 منتشر شده اند و پایان نامه هایی که در سال 82 و نیمه سال اول 83 دفاع شده اند، مورد داوری قرار خواهند گرفت.