ماهان شبکه ایرانیان

گرایشهای روشنفکری دینی و نمایندگان آنها / گفتگو با هاشم آغاجری

در این گفتگو به تاریخچه و تبیین مفهوم روشنفکری دینی و دسته بندی گفتمانهای روشنفکری دینی پرداخته شده است

چکیده:

در این گفتگو به تاریخچه و تبیین مفهوم روشنفکری دینی و دسته بندی گفتمانهای روشنفکری دینی پرداخته شده است. در این تقسیم بندی روشنفکران دینی در پنج گفتمان دینی گنجانده شده اند که عبارتند از: گفتمان لیبرالی اندیشه دینی به نمایندگی مهندس بازرگان; گفتمان اصلاح طلب (رفرمیست) به نمایندگی مرحوم مطهری; گفتمان نوسنت گرا به نمایندگی سید حسین نصر; گفتمان نولیبرال به نمایندگی سروش و گفتمان رادیکال - انتقادی به نمایندگی شریعتی. نویسنده این گفتمان را بهترین گفتمان معرفی می کند سپس این دسته بندی را قابل تطبیق بر روشنفکری دینی جهان اسلام دانسته است. وی معتقد است که آینده روشنفکری دینی در ایران بستگی شدید به عملکرد نظام دینی ایران دارد که اگر موفق نباشد روشنفکری غیردینی بر روشنفکری دینی مسلط خواهد شد.

روشنفکری دینی گرایشی از جنبش عمومی روشنفکری در کشور ماست که سابقه آن به آغاز مشروطه می رسد. روشنفکری دینی عارضه یا زایده یا انحرافی در جریان روشنفکری نیست، بلکه مفهوم روشنفکری در ایران در بدو تولد، در قالب روشنفکری دینی زاده شد.

روشنفکران دینی عموما کسانی اند که رهیافت همسان و هماهنگی به دین و مدرنیته دارند. رویکرد و رهیافت روشنفکران دینی هم به سنت و هم به مدرنیته رهیافتی انتقادی و گزینشی است در حالی که برخی گرایشات روشنفکری غیردینی مواجهه ای صوری با مدرنیته دارند. تجربه مدرنیزاسیون ایرانی نشان داد که ناگزیریم برای بومی کردن مدرنیته از بستر دین عبور کنیم. لذا استقرار دموکراسی بدون توجه به دین منجر به استبداد می شود، چنان که در دوره رضا شاه اتفاق افتاد.

البته هرچند روشنفکر دینی یک مخرج مشترک واحد دارد، اما در این فضای واحد شاهد گرایشها و الگوهای متفاوتی هستیم که من نام آنها را پارادایمهای روشنفکری دینی می گذارم. من در تقسیم بندی خودم در مورد روشنفکران دینی هم به منطق تئوریک نظر دارم و هم به منطق روش شناختی و هم به استراتژی روشنفکران دینی هم دیدگاه های بنیادی ایشان در خصوص دو مقوله مهم دین و مدرنیته مدنظر بوده است، هم روشی که در همزیستی دین و مدرنیته پیش گرفته اند و هم استراتژی عملی آنها. لذا چون در تفکر مهندس بازرگان پارادایم آزادی برجستگی فراوانی دارد، این گفتمان را گفتمان لیبرالی اندیشه دینی نامیده ام. در این گفتمان با رهیافت علوم طبیعی به دین نگریسته می شود.

گفتمان دیگر گفتمان اصلاح طلب یا رفرمیست است که منطق موردنظر در این گفتمان، منطق مدرسی و فلسفی است. محورهای مورد اتکای این گفتمان آزادی با تفسیری ویژه و عدالت در شکلی خاص است. نماینده این گفتمان را مرحوم مطهری می دانم. ایشان سعی می کنند اصلاحاتی در دین و عمدتا در فقه صورت دهند تا امکان نوعی همزیستی با مفاهیم مدرن حاصل شود. به هر حال اگر ما روشنفکری را با «فکر» تعریف کنیم، نه با منطق گروه اجتماعی و یا منطق صنفی، در آن صورت می توان ایشان را روشنفکر دانست، هرچند روحانی است.

گفتمان سوم روشنفکری دینی گفتمان نوسنت گراست که سید حسین نصر نماینده بارز آن است. وی تاکید بر مواریث دینی دارد و روش او فلسفی و مدرسی یونانی است و برخلاف رفرمیستها به نقادی مواریث دینی باور ندارد. لذا بیشترین فاصله را با مدرنیته دارد. اما به هر حال برای ارتباط دو دنیای کهن و مدرن می کوشد، اما نه اینکه در هم منحل شوند، بلکه برای اینکه به یک همسخنی مسالمت آمیز برسند. در این گفتمان دغدغه آزادی و عدالت نیست و شاید نوعی دافعه هم نسبت به آزادی دارد.

گفتمان چهارم روشنفکری دینی گفتمان نولیبرال است. رهیافت این گفتمان نه براساس علوم طبیعی بلکه براساس فلسفه علم است که نماینده این گفتمان را آقای سروش می دانم. در این گفتمان بر عرفان و آزادی تکیه می شود اما از عدالت و برابری در آن خبری نیست، ضمن آنکه عرفان متعلق به یک حوزه و آزادی متعلق به حوزه دیگری دانسته شده است. این گفتمان مواجهه ای کمتر انتقادی نسبت به غرب دارد; انتقادات این گفتمان به غرب انتقاداتی موردی و اخلاقی است نه ساختاری و بنیادی.

گفتمان پنجم روشنفکر دینی، گفتمان رادیکال - انتقادی است. در این گفتمان شاهد رهیافت تاریخی - هرمنوتیکی به دین و مدرنیته هستیم; یعنی می کوشد از بیرون، سنت و دین را به کمک عقل نقاد مورد ارزیابی قرار دهد و هم از درون با درک و دریافتی هرمنوتیکی، تفسیر و تاویلهای دست اول خود را از دین عرضه کند. این گفتمان بر سه محور عرفان و اخلاق، آزادی و دموکراسی، عدالت و برابری تکیه همسانی دارد، ضمن آنکه برخلاف گفتمان چهارم میان این سه محور ربط و نسبتی ارگانیک و ساختاری قائل است. نماینده این گفتمان دکتر شریعتی است و باور به ربط بین این سه محور مایه برتری این گفتمان بر سایر گفتمانهای روشنفکری دینی است. مضافا اینکه در این گفتمان هم به نقد رادیکال مدرنیته می پردازد، هم دین را مورد نقادی رادیکال و ساختاری قرار می دهد. حال آنکه گفتمانهای قبلی یا دین را مورد نقادی بنیادی قرار می دهند و مدرنیته را مصونیت می بخشند (مثل گفتمان نولیبرال) و یا مدرنیته را مورد نقد رادیکال قرار می دهند و دین را به چالش نمی گیرند (مثل گفتمان نوسنت گرا). چون این گفتمان روشنفکر دینی می خواهد از همساز کردن مدرنیته و دین فراتر برود، آن را گفتمان فرامدرن می نامم و مرادم از فرامدرن پست مدرن نیست; زیرا مدرن و پست مدرن در تقسیم بندی سنت گرایان در زمره مدرنها می گنجد. این گفتمان فرامدرن می خواهد براساس سه محور از دین و مدرنیته عبور کند. این سه محور اتفاقا محورهایی هستند که در دنیای مدرن مطرح شده اند که عبارتند از: الف) محور وجودی و هستی شناسی که در عرفان متجلی است; ب) محور سیاسی که آزادی و دموکراسی و فردیت دقیق فلسفی را دنبال می کند و ج) محور اجتماعی که در برابری و نوعی سوسیالیسم تبلور پیدا می کند. روش شناسی این گفتمان هم یک روش شناسی و معرفت شناسی انتقادی و هرمنوتیکی است که با توسل به عقل نقاد به نقد بیرونی نظر دارد و با رفتن در دین و توسل به عقل هرمنوتیکی می کوشد متون مقدس را بازخوانی و در ساختار جدید خود احیا کند.

این تقسیم بندی نوعی تیپ شناسی ایده آل از نوع ماکس وبری است و ارزش روش شناختی دارد و برای طبقه بندی گفتمانها به کار می آید و لزومی ندارد که تک تک افراد و مصادیق را در آن بگنجانیم. قطعا کسانی هم یافت می شوند که در فضای خالی میان گفتمانها قرار می گیرند مانند آقای شبستری و کدیور. این تقسیم بندی من دسته بندی گرایشهای اندیشه دینی نیست بلکه تقسیم بندی روشنفکری دینی بوده است; زیرا آنچه برای من مهم بوده است دخالت دادن کسانی است که نسبت به دین، سنت و مدرنیته نگاه کمابیش انتقادی و اصلاح طلبانه داشته اند. خردگرایی و عقلانیت در تمام افرادی که در این گفتمانهای پنج گانه هستند کاملا مشهود است. البته گفتمان دیگری وجود دارد که تحت تاثیر فلسفه هایدگر است ولی گفتمان پست مدرن وطنی را شکل می دهد. این گفتمان را ذکر نکردم چون به طور متعارف این گفتمان هیچ وقت جزو جریان روشنفکری به شمار نمی آید; زیرا اساسا این گفتمان با مفهوم روشنفکری و به طور کلی با مفاهیم مدرن و خود مدرنیته مشکل دارد. جهان عرب نیز کمابیش گفتمانهایی همانند گفتمانهای پنج گانه ما دارد و با کمی تسامح می توان گفت که این تقسیم بندی روشنفکری دینی در سطح جهان هم قابل طرح است. مثلا در جهان عرب حسن حنفی به شریعتی نزدیکتر است و نصر حامد ابو زید به سروش. اندیشه نوگرای اقبال لاهوری آنقدر عمیق و اساسی است که باید آن را آفریننده گفتمانهای مختلف دانست تا گفتمانی خاص. درباره آینده روشنفکری دینی باید گفت شرایط جهانی به نفع تعمیق آزادی و دموکراسی، توجه به عدالت و برابری و پناه بردن به اخلاق و معنویت خواهد بود، اما آینده تفکر دینی در کشور ما به شدت بستگی دارد به عملکرد نظام جمهوری اسلامی و تجربه سیاسی حکومت دینی که اگر ناموفق باشد باید منتظر ظهور پرشتاب و پردامنه تفکرات سکولار و لائیک بود و روشنفکری دینی زیر فشار روشنفکری غیردینی خواهد بود و اگر موفق باشد تفکر عمومی روشنفکری فضا را بر تفکر عمومی سنتی تنگ خواهد کرد و با توجه به بافت فکری جامعه و پرشهای عام شایع میان مردم و مطالبات آنها شاهد گرایش مردم به سمت تفکر انتقادی خواهیم بود و از این جهت گفتمان رادیکال - انتقادی در آینده روشنفکری ما جایگاه خاصی خواهد یافت و بار دیگر مورد بازخوانی قرار خواهد گرفت.

اشاره

1. ایشان در تعریف «روشنفکری دینی » دو قید آورده اند: یکی رهیافت همسان و هماهنگ به دین و مدرنیته و دیگری رهیافت انتقادی و گزینشی به سنت و مدرنیته. اما روشن نکرده اند که منظور از «رهیافت همسان و هماهنگ » دقیقا چیست و محدوده نگرش انتقادی و گزینشی تا کجاست؟ بدیهی است که این تعریف مبهم طیفی از صاحب نظران از مراجع تقلید و عالمانی چون امام خمینی قدس سره، میرزای نائینی و شهید صدر گرفته تا طرفداران سرسخت مدرنیته را که معتقد به تفسیر مفاهیم دینی براساس فرهنگ مدرن هستند، شامل می شود. این تعریف نه تنها با ارتکاز عمومی از این واژه تطبیق نمی کند، بلکه در عمل نیز چندان گرهی از این بحث نمی گشاید. به اجمال می توان گفت که «روشنفکر دینی » کسی است که علی الاصول فرهنگ جدید غرب را پذیرفته و سعی در سازگار نمودن یا سازگار نشان دادن مفاهیم و اندیشه های دینی با فرهنگ مدرنیته دارد. با این وصف، کسانی را که ایشان به عنوان «نوسنت گرا» و «روشنفکران اصلاح طلب » از آنها یاد کرده است، روشنفکر دینی نمی توان شمرده. چنان که آنها نیز خود این عنوان را نپذیرفته اند.

2. در تقسیم بندی روشنفکری معیار واحدی در نظر گرفته نشده است. برای مثال، گاه به جنبه روش فلسفی و دین شناختی اشخاص توجه شده و گاه به میزان توجه هر گروه به نقد و اصلاح در سنت و مدرنیته و گاه به تفسیر آنها از مقولاتی چون عدالت و آزادی. بدیهی است که جهات یادشده لزوما بر یکدیگر منطبق نمی شوند و برای هر کدام باید تقسیم بندی متفاوتی را صورت داد.

3. سه محوری که نویسنده برای گفتمان پنجم (رادیکال - انتقادی) مطرح می کند، چنان که خود تصریح کرده است، از مؤلفه های اصلی فرهنگ مدرنیته است. با این حال، معلوم نیست که چگونه این جریان را «فرامدرن » نام نهاده است و معتقد است که «می خواهد براساس این سه محور از دین و مدرنیته عبور کند.» وانگهی، «عبور از دین » به چه معناست و چگونه می توان از دین عبور کرد و همچنان روشنفکر دینی بود؟ همچنین، منظور ایشان از «نقد ساختاری و بنیادی دین » معلوم نیست و به این ترتیب باید تعریف ایشان را از دین و اسلام جویا شویم. چنان که پیداست، ایشان به جای دین، «عرفان » را پیشنهاد کرده است که در این صورت باید گفت منظور از عرفان کدام است و دین عرفانی چه نسبتی با عقاید، احکام و شعایر اسلامی دارد. 4. آقای آغاجری معتقد است که جریان پنجم به ربط ارگانیک سه مقوله عرفان (اخلاق)، آزادی (دموکراسی) و برابری (عدالت) معتقد است. ولی تاکنون این ربط و نسبت از سوی ایشان و همفکرانشان ارائه نشده است و آنچه مرحوم شریعتی براساس الگوی چپ در ایران ارائه کرد، بعید است که امروزه مورد تایید ایشان باشد.

5 . نکته پایانی آنکه ایشان سرنوشت روشنفکر دینی را به عملکرد نظام جمهوری اسلامی وابسته دانسته است. این نگرش بسیار تنگ و محدود می نماید و بسیاری از حقایق را نهفته می دارد. اولا; سرنوشت نظام امروزه تا حدود زیادی به مواضع و عملکرد روشنفکران دینی وابسته است و به طور کلی، جریان روشنفکری امروز نیز همچون دوران مشروطیت و نهضت ملی در یک آزمون خطیر تاریخی قرار دارد. ثانیا، به گمان ما گره مسائل روشنفکری دینی در ایران تنها با دست تدبیر خود روشنفکران گشوده می گردد، تدبیری که ایشان را از تقلید و واگویی گفته های دیگران برهاند و تولید اندیشه های نوین براساس ریشه های دینی و ملی را در دستور قرار دهد. واقعیت این است که تاریخ روشنفکری ما بیشتر بازتاب ایدئولوژی ها و مکاتب فکری رایج در غرب (مارکسیم، اگزیستانسیالیسم، لیبرالیسم و...) بوده است. ثالثا روشنفکر دینی در دهه گذشته سخت با روشنفکری سکولار پیوند خورده و در بسیاری از مواضع عملی و اندیشه ای به وحدت و هم پیمانی نزدیک شده است. انتخاب و تصمیم روشنفکران مسلمان بر سر دو راهه ای که امروز میان روشنفکران سکولار و جمهوری اسلامی به وجود آمده است، سخت مهم و تعیین کننده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان