به گزارش خبرنگار مهر، علی ششتمدی نویسنده و منتقد ادبی و دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی با گرایش ادبیات پایداری در مقالهای که در اختیار مهر قرار داده است نگاهی منتقدانه و ساختارشناسانه به مجموعه داستان «روی موج 14» اثر زهره عارفی انداخته است که در ادامه از نگاه شما میگذرد:
«روی موج 14» مجموعه داستان کوتاه، به قلم زهره عارفی، توسط انتشارات شهرستان ادب چاپ و منتشر شده است. این کتاب شامل 11 داستان کوتاه است که در واقع روایتهایی کوتاه از وقایع مربوط به سالهای مبارزه، در زمان حکومت پهلوی در ایران هستند. البته قضاوت درباره موضوع و درونمایه این داستانها، نیاز به تأمل بیشتری دارد و نمیتوان تمام آنها را به یک موضوع و تفکر مسلطِ مشترک، مربوط دانست. نسبت قابلتوجهی از داستانها، تصویر شخصیتهای مبارز را از احزاب مختلف، به نمایش گذاشتهاند؛ اما باز هم نمیتوان تمرکز تمام داستانها را بر «مبارزه در سالهای پیش از انقلاب» فرض کرد. بررسی ابعاد مختلف روایت، به فهمِ مخاطب از شیوه روایتگری این کتاب کمک خواهد کرد.
راوی
تمرکز اصلی نویسنده در این داستانها، شیوه تعیین و شخصیتپردازیِ «راوی» است. در واقع خالق اثر، به جای تمرکز بر رشته «حوادث» داستان و وقت و انرژی صرف کردن روی «پیرفت» ها، وقایع را در سطح ساده و معمول و نزدیک به مستند استفاده میکند و با قرار دادن یک «راوی» خاص و دارای ویژگیهای شخصیتیِ داستانی، از این واقعه مستند، داستان میسازد.
استفاده از این رویکرد، برای روایت واقعیتهای انقلاب، ارزشمند، هوشمندانه و کاربردی است، زیرا یکی از نکات مهم در مورد داستانهایی که میخواهند روایتهایی از انقلاب اسلامی ایران را ارائه کنند، مسئله «اسناد» است. خروج از واقعیتها و خلق پیچوخم پر از هیجان و جاذبههای داستانی، میان داستان و مخاطب فاصله میاندازد؛ زیرا چنین رویکردی، به او ثابت خواهد کرد که متن پیش روی او، یک تصنع عمدی است و اهدافی از جنس سرگرمی و جلبتوجه به موضوعی خاص دارد. ماجرایی که در مورد سریالها و انیمیشنهای ساختهشده در سالهای اخیر افتاده و باعث شده رغبت کمتری به سمت آنها دیده شود.
زاویهدید
زاویهدید مشترک همه داستانها، اولشخص است که البته با توجه به شرایط سوژه، در داستانهای مختلف، دچار اندکتغییری نیز میشود. گاهی راوی در بطن ماجرا است و گاهی ناظر. گاهی انجام دهنده است گاهی اثرپذیر. همانطور که گفته شد، انتخاب راوی باعث شده که این داستانها از سطح یک واقعیت مستند به سطح یک اثر هنری ارتقاء پیدا کنند.
با پذیرفتن مزیت این انتخاب هوشمندانه در خلق داستانها، در مورد شرایط «راوی» نقطهضعف مهمی هم در این داستانها به چشم میخورد. هرچند راوی این داستانها، دیدگاه ویژه و غیرمعمول به حوادث دارد و این دیدگاهها، باعث داستانی شدن همان وقایع معمول شدهاند، اما تفاوت میان راویهای داستانهای مختلف محسوس نیست. حتی راویهای مذکر، شبیه راویهای مؤنث جهانشان را میبینند و با همان جزئیات و احساسگرایی؛ به شکلی که دَوَران روایت ذهنی آنها در داستانها مشهود است. حتی در نمونههایی که راوی کودک یا نوجوان است، زاویهدید راوی در همان سطح باقی مانده و نشانهای از شرایط «کمفهمی» راوی کمسنوسال در اثر دیده نمیشود. اگر این راویها ـ بهعنوان شخصیتهای اصلی داستانها ـ شخصیتپردازی متفاوتی داشتند، قطعاً کیفیت روایی داستانهای این مجموعه، از این سطح هم بالاتر بود.
زمان
با توجه به این نکته که تمام داستانها از ذهن یک راوی و با مرور خاطرات گذشته او نقل میشوند، زمان ـ که خود مقولهای ذهنی و ادراکی است ـ یک درجه بیشتر ذهنی میشود. گاهی یک یا چند سال در عبور از پاراگرافی به پاراگراف بعدی میگذرد و گاهی صفحات یک داستان، در مجموع به روایت چند ثانیه یا چند دقیقه از زندگی راوی میپردازند.
این زمان ذهنی بهشدت دچار «دَوَران» است. در واقع مسیرهایی دایرهای را میپیماید. برخلاف زمان واقعی که یا مسیری مستقیم دارد یا تناوب اوج و فرود را بر اساس شرایط طی میکند؛ زمان ذهن این راویها، روی دایرههای متصلی حرکت دارد. این روش پردازش ذهنی که به روش فکر کردن واقعی انسانها درباره گذشته نزدیک است، به داستان کمک میکند، بهراحتی روی نقاط عطف حرکت کند و در فاصلههای زمانی کوتاه، مسیرهای طولانی از زندگی شخص یا اشخاصی را روایت کند. در صورت نیاز، این مسیرهای دایرهوار این امکان را به راوی میدهند که به نقطه ابتدایی یا زمان «حالِ داستانی» برگردد.
ساختار روایت
مسیر پیرفتهای داستانی، در تمام داستانهای این مجموعه، مشابه نیست؛ اما درمجموع میتوان با تطبیق سه موقعیتِ «پایداری اولیه»، «ناپایداری»، «پایداری ثانویه»، با این داستانها، به چند نتیجه مهم دستیافت.
اول اینکه آغاز داستانها معمولاً از عمق ناپایداری شکل میگیرد. داستانها سعی ندارند طولانی شوند و به همین دلیل از همان ابتدا، به اصل ماجرا میپردازند و بعد در طی مرحله ناپایداری داستان، با یادآوری گذشته، موقعیت پایدار اولیه را تصویر میکنند. یک تبعیدی در میان خاطراتش، موقعیت حضور در وطن را ارائه میکند، یک زن باردار، در موقعیت بازجویی، در مرور خاطراتش، موقعیت دوران آرامش و تجربههای مضحک دانشآموزی را مرور میکند و مردی که به دلیل فاش کردن نام دوستش دچار اختلال روانی شده، در مرور زندگی با همسری که حالا نیست، موقعیت پایدار گذشته خود را بازمینماید.
پایان داستانها هم موقعیت ادامهداری را به تصویر میکشند که راوی قصدی برای تمام کردن آن ندارد. گرهگشایی به معنای خاص آن در داستان شکل نمیگیرد و این برشهای روایی که در قالب داستان کوتاه ارائهشدهاند، در حجم محدود خود، قضیه را فیصله نمیدهند. گویا نیت و قصدی برای نمایش بخشی از یک تناوب دائمی وجود دارد.
داستانها، موقعیتی از یک ناپایداری را تصویر میکنند، در ادامه سراغ توسعه این موقعیت میروند و زمانی که توسعه بهصورت کامل اتفاق افتاد، آن را رها میکنند تا به مسیر خود ادامه دهند، چنانکه خود زندگی همچنان ادامه دارد.
حرف پایانی
کتاب «روی موج 14» از آن دسته کتابهایی است که با توجه به حجم و روایت ملایمش، میتوان در زمان آرامی آن را خواند. جلد جذاب و صفحهبندی مناسب کتاب، مطالعه آن را سهلتر و لذتبخشتر کردهاند. باکیفیتترین و ساختمندترین داستانهای این مجموعه، از نظر نگارنده، داستانهای «زمستان در لیساکوفسک»، «روی موج 14» و «خانمِ آبیِ آبی» هستند. از نظر قدرت و توان ادبی نثر، داستان آخر مجموعه یعنی «دروغ چرا؟» یک سطح از دیگر داستانهای مجموعه بالاتر است. البته این تفاوت نثر به دلیل تفاوت فضا و شیوه روایت اتفاق افتاده است.
در زمان خواندن این مجموعه، مخاطب دنبال حوادث خاص و خارقالعاده نمیرود و نباید منتظر شخصیتها و حوادثی بماند که او را شگفتزده کند. بلکه این داستانهای کوتاه، او را به عمق کشف درباره انسانهایی میبرد که در چند دهه مبارزه انقلابی یک ملت وجود دارند. مسائل و اندیشههایی در این کتاب به نمایش درمیآیند که گاهی در لابهلای سطرهای تاریخ مخفی ماندهاند.