جامعه اخلاقی

چکیده: آقای سروش در این گفتار بر لزوم جای گزینی مفهوم «جامعه اخلاقی » به جای مفهوم «جامعه مدنی » تاکید می کند و معتقد است این مفهوم هم قابل فهم تر است و هم ضروری تر . جامعه باید بستری فراهم سازد که اخلاقی بودن و اخلاقی زیستن در آن سهل و آسان باشد .

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

سخنرانی عبدالکریم سروش

گلستان ایران، 17/6/81

چکیده: آقای سروش در این گفتار بر لزوم جای گزینی مفهوم «جامعه اخلاقی » به جای مفهوم «جامعه مدنی » تاکید می کند و معتقد است این مفهوم هم قابل فهم تر است و هم ضروری تر . جامعه باید بستری فراهم سازد که اخلاقی بودن و اخلاقی زیستن در آن سهل و آسان باشد .

اگر من در جای آقای خاتمی بودم، به جای شعار «جامعه مدنی » ، شعار «جامعه اخلاقی » می دادم . گمان می کنم خطایی از سوی آقای خاتمی سر زد و آن اینکه ایشان «جامعه مدنی » را به «مدینة النبی » تفسیر کردند . اگر آقای خاتمی این را از سر معرفت و شناخت کردند، یعنی اگر تفسیر و درک ایشان از جامعه مدنی این بود، باید بگویم قطعا خطاست . اگر بنا به مصلحت این کار را کردند، باید بگویم این کار خلاف مصلحت بود; زیرا با این تفسیر بسیار ناخوشایندی که آقای خاتمی ارائه داد، اگر کسانی هم به آن دل بسته بودند، همان دلبستگی هم از میان رفت و نوعی سردرگمی به جای آن نشست . دست کم نشان داد که ایشان در بیان این معنا یا در درک معنا، دچار تزلزل شده اند که در هر صورت نتیجه خوبی نداشت .

اما به گمان من، «جامعه اخلاقی »: (1) از ضروری ترین شعارهایی است که امروز باید سردهیم و بر آن پای بفشاریم; (2) یکی از قابل هضم ترین و فهمیدنی ترین مفاهیمی است که می توان عرضه کرد . اخلاق را همه ما کم وبیش می شناسیم; حتی اگر نظریه های پیچیده اخلاق و فلسفه اخلاق را ندانیم . اخلاق یعنی اینکه انسان راست بگوید; همین که به حقوق دیگری تجاوز و خیانت نکند، بدگویی نکند، زورگویی نکند، حسود و بخیل نباشد، بدخواه دیگران نباشد، زیاده طلب نباشد و ... . کم وبیش همه ما می توانیم یک فهرست بلند بالا از ارزش های اخلاقی بیان کنیم . اگر هم پاره ای از آنها تردیدپذیر باشد، بسیاری از آنها قابل قبول است وجای شک و تردید ندارد .

از بدترین بحران هایی که ما در حال حاضر در جامعه به آن مبتلاییم، بحران اخلاقی است و من معتقدم یکی از بهترین شاخص های تکامل و پیشرفت جامعه ها، «شاخص اخلاقی » است . حتی یکی از شاخص های خوب برای مشکلات اقتصادی جامعه ها، شاخص اخلاقی است . گاه گفته می شود چون تورم بالاست، چون میزان اشتغال پایین است، چون بیکاری زیاد است، چون نرخ ها ثبات ندارد، چون چنین و چنان است، ما ثبات اقتصادی نداریم و با وضعیت اقتصادی مناسب و قابل قبولی روبه رو نیستیم . بسیار خوب، من این شاخص ها را انکار نمی کنم; ولی می گویم اینکه جامعه ای ثبات اخلاقی داشته باشد و در آن فضیلت ها حاکم باشد، قطعا نشان آن است که بهبود اقتصادی هم در آن جامعه اتفاق می افتد . این نکته بسیار مهمی است . بیشتر مردمی که دروغ می گویند، نه به سبب آن است که خبث باطن دارند، بلکه به این دلیل است که دروغ کارکرد دارد . با راست گفتن کارشان پیش نمی رود، پس دروغ می گویند . کسانی که رشوه می دهند، نه به سبب این است که مشکل روانی دارند، بلکه به خاطر این است که کارشان پیش نمی رود . بسیاری از رذایل، حتی رذیلت هایی که به خرید و فروش و اقتصاد و اینها مربوط می شود، به این دلیل است که زمینه اقتصادی سالمی در جامعه وجود ندارد . شاخص های اخلاقی حتی می توانند به شما از سلامت یا بیماری اجتماعی خبر دهند . می توانند از سلامت یا بیماری چگونگی سیاست گذاری در جامعه خبر بدهند، یا از سلامت یا عدم سلامت نحوه رفتار حاکمان با مردم خبر دهند . لذا اکنون من بر جامعه اخلاقی تاکید می کنم و معتقدم باید در حال حاضر شاخص های اخلاقی را در نظر داشته باشیم . تا کنون شاخص های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در نظر داشتیم، حالا عطف عنان کنیم و به شاخص های اخلاقی توجه کنیم که مبحث بسیار مهمی است; زیرا متاسفانه در دوران ریزش و فرسایش سرمایه های اخلاقی به سر می بریم و اخلاقیات برای ما مطلقا ارزشی ندارد . امروزه هرچیزی با معیارهای دیگر سنجیده می شود; وضعیت اسف آوری پیش آمده است . به همین دلیل، به سامان کردن یک جامعه از لحاظ اخلاقی، از بهترین شعارها و بهترین هدف هایی است که حتی سیاست مداران ما می توانند آن را مد نظر قرار دهند .

می توانیم از این هم فراتر برویم . می توانیم و باید قدرت را نقد اخلاقی کنیم . مرحله نقد اخلاقی قدرت و دین داری است . اکنون نوبت نقد اخلاقی جامعه و سیاست است . امروزه عموم روشن فکران ما بر عقلانیت تاکید دارند . بحث از عقلانیت، سنت و مدرنیته همگی به نظر من خوب است; ولی من تاکید می کنم که عقلانی زیستن، شرط اخلاقی زیستن است . ازاین رو، اخلاقی زیستن را باید از نو بررسی کرد . فضایل اخلاقی بسیارند; عقلانیت یکی از فضایل اخلاقی است . یکی از آنها بر مدار عقل عمل کردن است . حجت گفتن و حجت پذیرفتن است .

در حال حاضر، آبرو بردن و دشنام دادن در برخی مطبوعات و صدا و سیما، رواج بسیار دارد . هیچ کس فکر نمی کند که این به تنهایی بر انحطاط جمعی ما دلالت می کند . این است که صدا و سیما به خود حق می دهد هر کسی را محکوم کند و هیچ کسی حق ندارد از خود دفاع کند . این انحطاط اخلاقی است .

به حق مردم احترام نگذاشتن، از لحاظ اخلاقی زشت، ناپسند و رذیلت است . اینکه کسی به حقوق مردم تجاوز کند و به حقوق مردم احترام نگذارد، زشت است; منتها وقتی این امور جدی می شود که ما اخلاق را جدی بگیریم . ما باید به لحاظ اخلاقی پرونده مشخصی از اینها داشته باشیم و درباره آنها داوری کنیم . البته شرط داوری اخلاقی و نقد اخلاقی این است که انسان رفته رفته بر خود نیز نوعی تجدید نظر داشته باشد . این همه واقعا برایم عجیب است . این گونه گسترش عجیب رذیلت ها و از میان رفتن قبح از قباحت ها، چیزی است که در جامعه ما دیده می شود و حتما باید درباره آن فکری کرد . فکرش هم این نیست که درباره آن موعظه کنیم . اگر این موعظه ها کارگر بود، تا کنون شده بود . این امور زمینه ها و علل اجتماعی - اقتصادی مشخصی دارد که باید به آن سو رفت و در آنها دست کاری کرد . وقتی آدم به دروغ گفتن نیاز نداشته باشد، دروغ نمی گوید . اگر به دزدی کردن نیازمند نباشد، دزدی نمی کند . اگر به تخلف یا تجاوز به حقوق دیگری نیاز نداشته باشد، نمی کند . ممکن است چند بیمار باشند; اما آن موردها استثنا می شود .

جامعه اخلاقی جامعه ای است که در آن نیکی ها به روانی و بی تکلف از مردم سر بزند و خود مردم اخلاقی باشند . درجه نخست اخلاقی بودن این است که هیچ کس، به ویژه الگوهای جامعه، خود را فوق اخلاق نداند; هرکس و در هر مقامی که می خواهد باشد، نباید خود را فوق اخلاق بداند . وقتی کسی خودش را فوق اخلاق ندید، خود را فوق نقد هم نباید ببیند . معنایش این است که اگر شما در جامعه مقام های مقدسی درست کرده اید که فوق اخلاق و فوق نقد هستند، نخستین گام را در راه بی اخلاقی جامعه برداشته اید .

البته این امر را خیلی به حکومت نگیرید و از آن انتظار نداشته باشید . حکومت باید عدالت را برقرار کند و زندگی مردم را بچرخاند . در باب اخلاقی عمل کردن، خود مردم و آحاد جامعه باید گام بردارند . از بدترین چیزها در جامعه ما این است که مردم همه چیز را از حکومت انتظار دارند . سرباز زدن از مسئولیت و مسئولیت را به گردن دیگری انداختن، کاری غیراخلاقی است . آدم باید مسئولیت خودش را شجاعانه بپذیرد و بدان عمل کند .

اشاره

1 . توجه آقای سروش به مفهوم «جامعه اخلاقی » و عطف تاکید گذشته از «جامعه مدنی » به «جامعه اخلاقی » توجه و عطف تاکید مبارکی است . الحق باید گفت یکی از ضروری ترین و حیاتی ترین چیزها و شاید حیاتی ترین چیزی که جامعه ما به آن نیاز دارد، توجه و پای بندی بیشتر به اخلاق است . اخلاق گوهری است که مؤمن و کافر از آن بهره می گیرند، و انسان، ازآن رو که انسان است، بدان نیازمند است . هر جامعه ای (دینی یا غیردینی) به یک سلسله اصول و قواعد اخلاقی محتاج است . میزان رواج اخلاق در یک جامعه، نشانه سلامت یا بیماری آن جامعه است و هر اندازه اخلاق در جامعه ای کاستی گیرد، احتمال فروپاشی آن جامعه بیشتر می گردد . البته باید توجه داشت که اخلاق، بدون پشتوانه دین، ضعیف است و به تنهایی نمی تواند جامعه را به سامان کند .

2 . نکته ای که آقای سروش در پایان گفتارشان، درباره مسئولیت همگانی در زمینه اخلاق آورده اند، نکته ای در خور توجه است . مسئولیت اخلاقی کردن جامعه با کیست؟ ممکن است ذهن ها فورا متوجه حکومت شود; اما همان گونه که آقای سروش گفته اند، این مسئولیت تنها برعهده حکومت نیست . به نظر می رسد اگر این مسئولیت را وظیفه نخبگان و فرهیختگان جامعه، به علاوه حاکمان، بدانیم اشتباه نباشد . نخبگان جامعه حتی می توانند در اخلاقی کردن حکومت نیز مؤثر باشند . بنابراین بیشتر بار مسئولیت بر دوش آنان است .

ولی نخبگان جامعه در این روزگار دو دسته اند: 1 . عالمان دین; 2 . روشن فکران که به نظر می رسد هر دو گروه در انجام دادن وظیفه خود در این زمینه کوتاهی کرده اند .

در اینجا برای پرداختن تفصیلی به این مسئله مجالی نیست; اما اشارتی کوتاه می تواند مطلب را روشن کند . از سویی عالمان دینی با تاکید بیشتر بر رفتار ظاهری و کم توجهی به بنیان اخلاق فردی - اجتماعی و اخلاق ساختارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و کم کوشی در تبیین نظام درست اخلاقی اسلام، و از سوی دیگر، روشن فکران با فروافتادن در وادی گریز از دین و اخلاق و جامعه دینی، و کوفتن بر طبل معارضه با سنت های دینی و دل بستن بر فرهنگ و اخلاق مدرنیته غربی، هر کدام به نوعی، عامل عقب ماندگی اخلاقی جامعه ما هستند .

3 . آقای سروش می گویند کسی نباید خود را فوق اخلاق بداند . ولی آیا در کشور ما چنین کسی یافت می شود؟ همواره از سوی مسئولان طراز اول کشور بر لزوم پای بندی به موازین اخلاقی تاکید شده است . شاید کمتر سخنرانی ای از رهبر فقید انقلاب، حضرت امام خمینی قدس سره و نیز از رهبر معظم انقلاب، حضرت آیة الله خامنه ای ارائه شده است که در آن به گونه ای بر لزوم رعایت اخلاق تاکید نشده باشد که این تاکیدها، نخست متوجه مسئولان طراز اول بوده است . چه کسی در این کشور خود را فوق نقد و فوق اخلاق دانسته است؟ حتی در رفتار نیز چنین مصداقی یافت نمی شود; یعنی چنین نیست که شعار اخلاق و شعار نقدپذیری بدهند، ولی در عمل خود را برتر از نقد بنشانند . مطبوعات منتقد، بهترین شاهد مدعا هستند . در حال حاضر، با وجود تعطیلی پاره ای نشریه های متخلف از قانون، نشریات زیادی هستند که هرگونه انتقادی را نسبت به هر یک از مسئولان که لازم بدانند، انجام می دهند . اما داستان تعطیلی چند نشریه، به مقدس یا فوق نقد دانستن مقامات ارتباطی ندارد، بلکه به شکستن حریم قانون، دین، امنیت و اخلاق باز می گردد .

4 . چنان که آقای سروش گفته اند «از بدترین بحران هایی که ما در حال حاضر در جامعه به آن مبتلاییم، بحران اخلاقی است » و یک بعد این بحران به «بحران اخلاق روشن فکری » باز می گردد . اخلاق روشن فکری ایرانی، شاید به تقلید از روشن فکری قرن هجدهم و نوزدهم اروپا، قرار گرفتن در موضع اپوزیسیون است; حتی آن هنگام که بر مسند قدرت تکیه دارد . آیا این یک بحران اخلاقی نیست که انسان از امکانات یک حکومت بهره گیرد و حتی قدرت حکومتی هم داشته باشد، ولی در عین حال با گریز از مسئولیت های خود، مشکلات را به حکومت منتسب کند؟ آیا این بحران اخلاقی نیست که روشن فکر همواره در نوشته ها و سخنرانی ها به حاکم حمله کند و حاکم به منظور رعایت تقوا و برای آنکه مبادا از قدرت سوءاستفاده شخصی کرده باشد، حتی نتواند از خود نیز دفاع کند؟ اگر نویسنده محترم خود بر مسند قدرت بود و در سخت ترین شرایط کشور، آزادی بیان و نوشتار را پاس می داشت، کشور را بر پایه آرای مردم اداره می کرد، همواره به خواست مردم احترام می گذاشت، به نیاز واقعی آنها نیز توجه می کرد و از مسئولان زیردست می خواست که به فکر مردم باشند و ... ، و در این حال عده ای مخالف، همیشه حکومت او را به حکومت فاشیستی یا استبدادی و مانند آن تشبیه می کردند، چه حالی پیدا می کرد؟ آیا می توانست خویشتنداری کند و به سرکوب مخالف نپردازد؟ البته نمی توان انتظار داشت که حاکم وظیفه پاسداری از کیان کشور و حکومت را داشته باشد و در آنجا که این کیان مورد هجوم قرار می گیرد، دست روی دست بگذارد و هیچ کاری نکند . سخن بر سر منافع شخصی است که اگر مورد تهدید قرار گرفت تا چه اندازه، امکان خویشتن داری وجود خواهد داشت .

امیرمؤمنان علیه السلام می فرمود: «اگر من مظلوم باشم بهتر است تا که ظالم باشم » و از حق خود می گذشت، اما درباره حق جامعه ذره ای کوتاه نمی آمد . حاکم اسلامی باید چنین ویژگی ای داشته باشد . حال اگر چنین حاکمی وجود داشت، ظلم و بی اخلاقی است که به او و شخصیتش حمله کنند و حکومتش را به انواع تهمت ها برانند و ... .

5 . آقای سروش می گویند: «در حال حاضر رسما آبرو بردن و دشنام دادن در برخی مطبوعات و صدا و سیما، بسیار رواج دارد .» اگر مقصود ایشان، بیان کردن تاریخ و تحلیل موضع گیری های اشخاص و گروه ها و نقد و بررسی آنها باشد، این را نمی توان «آبرو بردن و دشنام دادن » نامید; اما اگر مقصود اهانت و هتک حرمت اشخاص باشد، چنین چیزی نه جایز است و نه رایج . اینکه ایشان می گویند این امور در صدا و سیما بسیار رواج دارد، باید مصادیقش را بیان کنند . البته نباید از حق گذشت که در مطبوعات چنین چیزی رایج است; به ویژه در مطبوعاتی که بیشتر داعیه روشن فکری دارند . در صدا و سیما هم گاهی برنامه هایی بوده است که در آنها چندان به آبروی افراد توجه نشده است; ولی چنین برنامه هایی بسیار نادر است .

در حال حاضر، صدا و سیما برنامه های گوناگونی با حضور کارشناسان و اندیشوران با اندیشه های مختلف و متعلق به جریان های فکری گوناگون دارد که نشان دهنده آن است که آمادگی طرح دیدگاه ها و اندیشه های گوناگون به صورتی متوازن در آن وجود دارد . البته پاره ای روشن فکران حاضر نیستند در برنامه های صدا و سیما حضور یابند و از دیدگاه های خود دفاع کنند; زیرا این کار هم موجب آشکار شدن ضعف سخن و استدلال آنان می شود و هم دیگر نخواهند توانست چهره اپوزیسیونی خود را حفظ کنند . برخی حاضر نیستند سخنانشان نقد شود و به نوعی استبداد روشن فکری دچارند; استبدادی که با چهره ضداستبدادی و حق به جانب سخن می گوید، اما سخن مخالف را برنمی تابد .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر