هر چند «کمال بندگی» در پذیرش بی چون و چرای سخن معبود و گردن نهادن به خواست اوست، با این همه، کشف حکمت و مقصود باطنیِ عبادات، بر بینش بنده می افزاید و او را در پیمودن راه بندگی راسخ تر می سازد و بسیاری از شبهه ها و تردیدها را از دل و جانش می زداید. از این رو، گاه در روایات به رمز و راز عبادات پرداخته و از اسرار آن پرده برداشته شده است و حکیمان و عارفان اسلامی نیز با دستمایه قرار دادن این قبیل روایات، به طور مبسوط به این عرصه گام نهاده اند.
آقای ابوالقاسم قزوهی، در پایان نامه کارشناسی ارشد خود «تجلّی سیر و سلوک عرفانی در حج»، با برگزیدن چنین رویکردی و با بهره جستن از حدیثی طولانی از امام سجاد علیه السلام و سخنان اهل سلوک و عرفان، به حج ـ که دارای اعمال گوناگون و راز آلودی است ـ می پردازد.
نویسنده، اثر خود را با مقدمه ای کوتاه آغاز می کند و در هفت فصل (هفت منزل) به شرح و تفسیر و تحلیل اعمال حج می پردازد و با شعری از جامی به کلام خود خاتمه می دهد:
فصل اول (منزل اول): احرام، تجلّی توبه
عناوین: وعدگاه ملاقات، احرام جاودانه، توبه از دیدگاه عرفا، مقدمات، مقارنات و ارکان توبه، درجات توبه، احرام تجلّی توبه، ندای لبیک، تلبیه.
در این فصل، که بیشتر بر محور توبه و شرایط و مراتب آن است، احرام بستن به امتناع ورزیدن از هر آنچه که مانع ذکر و طاعت خداوند باشد، معنی شده است؛ چنان که امام سجاد علیه السلام از شبلی می پرسد:
آیا هنگام بستن احرام، قصد کردی هر چه که خدا حرام کرده، بر خویش حرام گنی؟ گفت: نه. فرمود: پس تو در حقیقت مُحرِم نشده ای.
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده:
جامه صدق و صفا بپوش و از آنچه مانع ذکر خداوند بزرگ است و تو را از اطاعت او محجوب می گرداند، احرام بند!
فصل دوم (منزل دوم): طواف، منزلگاه قُرب
عناوین: حرمت حرم، کعبه جلوه عرش خدا در زمین، کعبه خانه آزاد، خانه پاک برای پاکان، حال قرب در عرفان، طواف منزلگاه قرب، حجر الأسود، دست در دست خدا، نمازِ طواف.
حدیث امام سجاد علیه السلام در این فصل ادامه می یابد. بنا بر سخن امام علیه السلام ، ورود حاجی به حرم باید همزمان با این قصد باشد که از بدگویی و غیبت هر مسلمانی بپرهیزد. طواف کعبه، اولاً باید به منظور آزاد شدن انسان از شهوت و غضب باشد تا انسان نیز پاک و فرشته وش گردد. از نگاه امام سجاد علیه السلام ، کشیدن دست بر حجرالأسود، پیمان با خداوند است در حفظ حریم های الهی.
فصل سوم (منزل سوم): سعی صفا و مروه، تجلّی خوف و رجاء
عناوین: پویشی هدفمند، جرعه معرفت، خشیت و رحمت، خوف و رجاء از دیدگاه عرفا، سعی صفا و مروه، تاریخچه و علت سعی، سعی صفا و مروه تجلّی خوف و رجاء.
سلوک حاجی، در سعی میان صفا و مروه ادامه می یابد. این تلاش و این آمد و شد، که چندین بار تکرار می شود، حرکت در میان دو اندیشه بیم و امید است که بسان دو بال سالک برای پرواز در آسمان قرب الهی هستند. او از بار گناه و پایان کار هراسناک ست، اما در آن سو، لطف و رحمت بی کران حق را می بیند و به امید سیراب شدن از زمزم عطوفت الهی، از تلاش و حرکت باز نمی ایستد. با این رفت و برگشت، او به صفا می رسد و به مردانگی بار می یابد؛ صفای دل و مردانگی در راه خدمت.
فصل چهارم (منزل چهارم): عرفات، تجلّیگاه یقین
عناوین: عرفات و معرفت، یقین در عرفان، علّت نامیده شدن عرفات، پیشینه تاریخی، عرفات سرزمین یقین و معرفت، عرفات محلّ اعتراف به گناه و توبه، عرفات یادآور عرصات قیامت، جبل الرحمه، فرازهایی از دعای شریف عرفه.
عرفات، وادی شناخت و آگاهی است. در این وادی باید حاجی به این آگاهی برسد که همه دانش ها و معارف از آن خداوند و لوح سرنوشت انسان به دست پروردگار است و همو بر نهان ها و قلب ها آگاه و داناست.
درباره علت تسمیه عرفان به این نام، صاحب اثر سه قول را مهم تر دانسته است:
1 ـ عرفات سرزمین شناخت، معرفت و یقین است.
2 ـ عرفات محل اعتراف به گناه، توبه و برخورداری از رحمت و مغفرت خداوندی است.
3 ـ عرفات یادآور عرصات روز قیامت است.
سپس برای هر یک از این اقوال، توضیحات و روایاتی را ذکر می کند.
گذشته از این، عرفات یادآور دعای عرفه امام حسین علیه السلام ، امام عشق و عرفان و شهادت نیز هست. از این رو، نگارنده فرازهایی از این دعای بلند معنا را، همراه با توضیح و تحلیل می آورد.
فصل پنجم (منزل پنجم): مشعر الحرام محلّ مشاهده
عناوین: مشعر شعور، مشاهده در احوال عرفات، مشعر الحرام سرزمین مشاهده، وجه تسمیه منا، امان مردم، قربانگاه شمع.
حاجی سالک، در ادامه سلوک معنوی خویش، به مشعر الحرام وارد می شود. او در این مرحله باید با شعار و شعور پارسایان همساز شود و خشیت الهی را به قلبش رهنمون سازد. مشعر الحرام، حرم الهی است که ورود به آن، تنها پس از گذر از مراحل پیشین میسّر می گردد. اینجا محل ذکر خدا و مشاهده جمال الهی است؛ نقطه پایان هجر و آغاز وصال و لقا است.
اما «منا» سرزمین تمنّا و آرزو است، چنان که از امام رضا علیه السلام نقل شده:
در این جایگاه، جبرئیل به ابراهیم علیه السلام فرمود:
یا ابراهیم! آنچه خواهی از پرودگارت تمنّا کن.
البته ناگفته آشکار است که بت شکنی چون ابراهیم خلیل علیه السلام ، آرزویی جز بریدن از تعلّقات، و رضا و تسلیم در برابر خداوند ندارد؛ پس پیروان او نیز این تمنّا را در دل خویش می پرورانند و از حق می خواهند؛ باید خلیل آسا تسلیم حق باشند.
امام سجاد علیه السلام در گفت و گو با شبلی، منا را محلّی برای این مقصود دانسته اند که شخص عهد کند که مردمان را از زبان و قلب و دست خویش در امان بدارد؛ که در این صورت، رضایت دوست نیز حاصل می گردد.
پس از آنکه، با رمی جمرات، شیطان را از قلب خویش دور ساخت، باید طمع را نیز قربانی کند و موانع قرب و رضای الهی را از میان بردارد.
فصل ششم (منزل ششم): رمی جمرات، تجلّی توکّل
عناوین: مقام توکّل در عرفان، رمی جمرات تجلّی توکل، پیشینه تاریخی، رمی جمرات نبرد با شیطان درون و بیرون.
نگارنده اثر، درباره پیشینه تاریخی رمی جمرات، سه احتمال را، با توجه به روایات، بیان داشته است:
1 ـ این عمل را حضرت آدم علیه السلام ، جهت راندن شیطان انجام داده است.
2 ـ ابراهیم علیه السلام جهت دور ساختن شیطان انجام داده است.
3 ـ و یا این عمل یادآور سنگ هایی است که ابراهیم خلیل علیه السلام به قوچ قربانی زد.
با توجه به دو احتمال نخست، برخی گفته اند رمی جمرات سه گانه، حاکی از آن است که انسان باید در مسیر قرب الهی سه طاغوت را طرد کند؛ طاغوت درونی (نفس امّاره)، طاغوت بیرونی که شامل دو گروه است: شیاطین جنّی؛ شیاطین انسی (دشمنان دین و انسانیت).
فصل هفتم (منزل هفتم): قربانی و تقصیر، تجلّی رضا و فنا
عناوین: رضا عالی ترین مقام، فنا غایت عرفان، قربانی و تقصیر تجلّی رضا و فنا، قربانی تجلّی رضا و فنا (پیشینه تاریخی)، قربانی در شریعت اسلام، اسرار قربانی، تقصیر تجلّی رضا و فنا.
عارف و سالک الهی، پس از طیّ منازل پیشین، به مقام رضا و فنا نایل می شود. رضا، با توحید و توکّل حاصل می شود؛ رضایت به قضای الهی و فنا، نتیجه فضل و رحمت الهی و علّت آن رؤیت جمال حق به چشمه دل و الهام و افاضه خداوند به قلب است.
پیشینه قربانی از زمانی است که انسان در اندیشه تقرّب به معبود، قربانی می کرده و آن را وسیله ای جهت رسیدن به خواست ها و برطرف ساختن حوادث سهمگین، آسیب ها و زیان های فردی قرار می داده است. از گزارش های تاریخی بر می آید که بیشتر قربانی ها، انسان ها بوده اند؛ مانند اطفال دختر و پسر؛ به ویژه نخستین فرزند، دختران باکره، اسرای جنگ، بردگان و گنهکاران.
با پیشرفت و گسترش اندیشه دینی، رفته رفته این شیوه ضدّ انسانی نزد بسیاری از امت ها متروک و مطرود می گردد و حیوان هایی چون: گاو، گوسفند و... جایگزین انسان می شود. ظهور شریعت اسلام، مهر بطلان بر پیرایه های خرافه انگیز قربانی زد؛ رنگ و جلوه ای الهی به آن بخشید و رمز فنا گردید. به علاوه دستور رسید که: «گوشت آن را بخورید و تهی دستان را نیز از آن اطعام کنید»(1)
این عمل که به تأسّی از ابراهیم خلیل الرحمان است، سمبل و نماد قربانی کردن خود و وصول به مقام فنای فی اللّه است.
|