ماهان شبکه ایرانیان

تمدنی اندیشی؛ همگرایی یا واگرایی؟

چکیده: نویسنده به بررسی سه مدل تمدنی اندیشی، یعنی مدل موج سوم تافلر، مدل برخورد تمدن های هانتینگتون و مدل لیبرال دموکراسی فوکویاما می پردازد و سپس نتیجه می گیرد که هیچ یک از این مدل ها با واقعیت های آینده جهان سازگاری ندارد .

پگاه حوزه، ش 19

چکیده: نویسنده به بررسی سه مدل تمدنی اندیشی، یعنی مدل موج سوم تافلر، مدل برخورد تمدن های هانتینگتون و مدل لیبرال دموکراسی فوکویاما می پردازد و سپس نتیجه می گیرد که هیچ یک از این مدل ها با واقعیت های آینده جهان سازگاری ندارد .

فردریک هایک، فیلسوف و اقتصاددان معاصر اتریشی، دو تلقی از عقلانیت را از یکدیگر تفکیک می کند:

1 . عقلانیت معطوف به سازندگی که مبتنی بر طرح و برنامه قبلی و در صدد پی افکندن سیستمی نو در قلمرو فرهنگ، اقتصاد و سیاست است;

2 . عقلانیت تکاملی که فرآیندی تکاملی، تدریجی و خطی در عرصه فرهنگ و مسائل انسانی است .

هایک خود طرفدار تلقی دوم است و می پندارد انسان ها هیچ تمدنی را از قبل برنامه ریزی نکرده اند و نهادها و سازمان های ایجادشده حاصل تلاش عمدی و آگاهانه انسان نیست .

با توجه به تفکیک فوق، در ادامه به بررسی سه رویکرد عقلانیت معطوف به سازندگی که درباره تعامل میان فرهنگ ها و نحوه برخورد آنها نظریه پردازی کرده اند، می پردازیم .

1 . گفتمان موج سومی; رویکردی صنعتی اقتصادی: الوین تافلر و همسرش هایدی تافلر با نوشتن کتاب هایی همچون شوک آینده، جابه جایی قدرت، موج سوم و به سوی تمدن جدید، حدود بیست سال پیش طرحی از مدل های ارتباطی میان تمدن های گذشته و حال درافکندند که همچنان دارای نفوذ است . موج سوم حامل تفسیری از جریانات تاریخی تمدن ها از گذر روابط اقتصادی، فرهنگی و خصلت ابزارهای تولیدی و صنعتی است . در این دیدگاه، نوعی چالش میان سه تمدن «موج اول » که حاصل انقلاب کشاورزی و «موج دوم » که حاصل تمدن صنعتی و «موج سوم » که حاصل انقلاب اطلاعات و ارتباطات و توسعه علم انفورماتیک است، در پیش روی بشریت جدید است . تحقق نخستین موج تحول، یعنی انقلاب کشاورزی، هزاران سال طول کشید; در حالی که ظهور تمدن صنعتی سیصد سال به طول انجامید . اما حرکت موج سوم روندی پرشتاب تر دارد .

در نظام موج سومی، ایده «بزرگ تر بهتر است » کنار گذاشته می شود و مدل «از نو مهندسی کردن » به جای آن می نشیند . از دیگر ویژگی های موج سوم، انسجام سیستم ها و زیرساخت هاست; زیرا گذرگاه های الکترونیکی، زیرساخت اصلی اقتصاد موج سوم را تشکیل می دهد . از سوی دیگر، چون فرایندهای اقتصادی تحت تاثیر موج سوم متحول می شود، دولت ها ناگزیرند پذیرای مداخله های فزاینده اقتصادی و فرهنگی یکدیگر شوند و در این مسابقه پررقابت جهانی، کشورهایی به پیروزی خواهند رسید که دگرگونی موج سومی خود را با کمترین مقدار جابه جایی و ناآرامی داخلی به پایان رسانند .

نتیجه موج سوم در رویارویی تمدن ها، نوعی اروپامحوری و اعمال سلطه نسبت به فرهنگ های غیر اروپایی است . آینده نگری تافلرها نوعی تقدیر و آینده محتوم را برای کشورهای جهان سوم که گرفتار خصایص صنعت موج دومند، پیش بینی می کند . این نظریه، درون مایه روند جهانی شدن است که در آن عینیت فرهنگ های پیرامونی نادیده گرفته شده و چندگانگی آنها به فراموشی سپرده می شود .

2 . نظریه رویارویی تمدن ها: نظریه برخورد تمدن ها از سوی ساموئل هانتینگتون در 1992 اظهار گردید . به نظر وی هر تمدنی سرشتی ماهوی دارد که ناشی از جبری تاریخی است . منظور از تمدن، گسترده ترین سطح هویت فرهنگی است و همین هویت های متفاوت، تمدن ها را از یکدیگر متمایز می سازد . تمدن ها با یکدیگر آمیزش و تماس دارند و از طریق تمدن های فرعی تر می توانند با هم رابطه نزدیکی داشته باشند . به اعتقاد هانتینگتون هویت تمدنی به طور روزافزونی در آینده اهمیت خواهد یافت و جهان تا اندازه زیادی بر اثر کنش و واکنش بین هشت تمدن بزرگ شکل خواهد گرفت که عبارتند از: تمدن غربی، کنفوسیوسی، ژاپنی، اسلامی، هندو، اسلاوی، ارتدوکسی و تمدن امریکای لاتین و احتمالا تمدن آفریقایی . این تمدن ها در پنج نقطه با یکدیگر برخورد می کنند: 1 . مجرای وجود اختلافات میان تمدن ها، مثل زبان، فرهنگ، سنت و مذهب; 2 . روند کوچک تر شدن جهان; 3 . فرایند نوسازی اقتصادی و تحول اجتماعی; 4 . نقش دوگانه غرب; 5 . مشکلات ناشی از نادیده گرفتن تفاوت های فرهنگی . بدین ترتیب، خطوط گسل میان تمدن ها به عنوان نقاط بروز بحران و خونریزی، جانشین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد می شود .

به زعم هانتینگتون، کانون درگیری در آینده، بین غرب و چند کشور اسلامی - کنفوسیوسی خواهد بود . تمدن پایا و قوی در دهه های آینده از آن تمدن غرب است . البته هیچ تمدن جهانگیر و جهان شمولی وجود نخواهد داشت . حتی امریکا نیز به تنهایی منافع استراتژیک مشخصی ندارد و ناگزیر خواهد بود منافع خود را بر مبنای رابطه تمدن غرب با دیگر تمدن ها تعریف کند .

منتقدان هانتینگتون تحلیل های او را نوعی خودبرتر بینی اروپایی دانسته اند و معتقدند که او تمدنی اندیشی را به خدمت می گیرد تا راهبردهای استراتژیک را برای سیاست خارجی کشورهای غربی تدوین کند .

3 . فرجام تاریخ و لیبرال دموکراسی: نظریه سوم، تئوری پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما است که آرا و نظراتش در کتاب پایان تاریخ و واپسین انسان در سال 1992 منتشر شد . فوکویاما چارچوب نظامی را تحلیل می کند که در آن لیبرال دموکراسی بر رقبای خود، یعنی فاشیسم و کمونیسم فایق می آید . شکل نهایی حکومت در جوامع بشری، حکومت لیبرال دموکراسی است . در ربع آخر قرن بیستم، جهان شاهد آشکار شدن ضعف های بزرگ در کنه دیکتاتوری های ظاهرا قدرتمند جهان بود و حکومت های دیکتاتوری نیرومندی در چند دهه اخیر مضمحل شد . هر چند در همه موارد به جای این حکومت ها حکومت دموکراسی های لیبرال ننشسته، ولی دموکراسی لیبرال آرزوی سیاسی منسجمی است که الهام بخش مناطق و فرهنگ های مختلف جهان می باشد .

سه نظریه کلان تمدنی اندیشی که در بالا ذکر شد، همگی خصلتی واگرایانه و یکسان انگارانه دارند و فرهنگ ها و سنت های پیرامونی را نادیده می گیرند . این نظریه ها با استفاده از پارادایم های برخورد و ستیز، موج سومی، لیبرال دموکراسی و استفاده از مفاهیم خطوط گسل و بنیادگرایی اسلامی و ... مجاری گفت وگو را میان اندیشمندان سد می کنند و به جای همگرایی در سطوح علم و معرفت، به جنگ و خشونت می انجامند .

اشاره

1 . بسیاری از نظریه هایی که در مسائل اجتماعی ارائه می شوند، بیش از آن که جنبه توصیفی (descriptive) داشته باشند، جنبه دستوری (normative) با ظاهری توصیفی دارند . نظریه پایان تاریخ فوکویاما و نظریه برخورد تمدن های هانتینگتون از این دست نظریه ها هستند; زیرا با کمترین شواهد، نتایجی بسیار کلان گرفته می شود که از لحاظ علمی قابل پذیرش نیست و نمی توان آنها را نظریه ای تبیین گر مسائل اجتماعی و تمدنی دانست، اما این خاصیت در آنها وجود دارد که میتواند به عنوان سرمشق و دستورالعمل سیاست گذاران جهانی قرار گیرد . چنان که اینک نیز شواهدی، هرچند کم رنگ، از تلاش های آمریکا و اروپا برای تحقق بخشیدن به نظریه هانتینگتون به چشم می خورد، حمله دنیای غرب به سرکردگی آمریکا به ملت افغانستان به بهانه ضعیف مبارزه با تروریسم، ارائه فهرست بلندی از گروه هایی که به زعم آمریکا و صهیونیست ها، تروریست محسوب می شوند، اعلام جنگ با همه حامیان این گروه ها، تا حدود زیادی نشان گر علاقه شدید دنیای غرب برای راه اندازی یک جنگ جهانی و به بیان بهتر یک جنگ تمدنی، میان تمدن سکولار غرب و تمدن اسلامی، است .

2 . تمدن ها نه با یکدیگر بر سر جنگ و درگیری اند و نه به خودی خود به گفت وگو می نشینند . انسان ها با گرایش های گوناگون در تمدن های مختلف یافت می شوند و آنان هستند که رقم زننده نوع تعامل تمدن ها می باشند . هیچ نیازی به انکار نقش فرهنگ ها در نوع بینش و نگرش انسان ها به دیگری، با فرهنگ و تمدن دیگر، نیست . بی تردید فرهنگ ها می توانند در جهت دادن افکار عمومی پیروانشان، و بر ساختن ذهن و ضمیر متفکرانشان، نقشی جدی بازی می کنند، اما هیچ تمدنی را نمی توان یافت که در آن قابلیت های گوناگون برای پرورش اندیشه های متفاوت نداشته باشد . نه اقتضای تمدن غربی این است که برای کسب قدرت بیشتر در صحنه بین الملل جنگ افروزی کند و نه لازمه لاینفک جهان اسلام این است که نظاره گر ترک تازی منادیان تمدن و یشرفت باشد یا در به دست آوردن حق خود از خشونت استفاده کند و یا به صورت یک دنباله رو دست چندم، تصمیم های دنیای غرب در سازمان ملل و تحت لوای حقوق بشر باشد . می توان ده ها نظریه دیگر عرضه داشت و تلاش کرد تا یکی از آن نظریه ها جامه عمل به خود بپوشاند .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان