اسلام، جغرافیای سیاسی در حال تغییر

چکیده: نویسنده در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که «مذهب، چگونه در این برهه تاریخی و در این زمینه به خصوص، به موضوع مورد بررسی در ذهن بسیاری از مردم تبدیل شده است؟»

آفتاب، ش 10

چکیده: نویسنده در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که «مذهب، چگونه در این برهه تاریخی و در این زمینه به خصوص، به موضوع مورد بررسی در ذهن بسیاری از مردم تبدیل شده است؟» . شکسته شدن انحصارهای روشنفکری، آموزش همگانی و ارتباطات جمعی و به خصوص تعدد رسانه ها و عرضه گسترده عقاید، از جمله عواملی هستند که از نظر نویسنده مقاله در ایجاد تحول مورد بحث مؤثر بوده اند .

مجموعه ارتباطات گسترده و آموزش جمعی، شبیه به نقشی که صنعت چاپ در قرن شانزدهم در اروپا ایفا کرد، در حال تغییر دادن بخش عمده ای از دنیای مسلمانان است که از آفریقای شمالی تا آسیای مرکزی، شبه قاره هند و مجمع الجزایر اندونزی گسترش یافته است . شمار کم نظیری از معتقدان به اسلام، چه در شهر بزرگ و بین المللی استانبول یا حومه پاریس و یا در آبادی های دورافتاده سرزمین کوهستانی عمان، به بحث و بررسی اساس اعمال و عقاید دینی خود مشغولند . تصور چنین بحث هایی به هیچ وجه به ذهن اسلاف آنها که خودآگاهی اعتقادی پایین تری داشتند، خطور نمی کرد . امروز دغدغه های اساسی ذهن خودآگاه بسیاری از دین داران را سؤالاتی چون «(ماهیت) دین من چیست؟» ، «چه اهمیتی برای زندگی ام دارد؟» و «باورهای دینی، چگونه اعمالم را جهت می دهد؟» تشکیل می دهد . این سؤالات عینی و روشن، مشخصا پرسش های مدرنی هستند که بیش از پیش به بحث ها و اعمال همه مسلمانان شکل می دهند و این در حالی است که گروهی در تلاشند تا با برگشت به سنت های پذیرفته شده و مرسوم، به اعمال و اعتقاداتشان مشروعیت دهند . توجه اصلی من روی این موضوع بوده است که مذهب، چگونه در این برهه تاریخی و در این زمینه به خصوص، به موضوع مورد بررسی در ذهن بسیاری از مردم تبدیل شده است . پاسخ به این سؤال، آسان تر از پاسخ به پرسش در مورد علت مساله است; اما این پرسشی است که تا حد زیادی مورد بی توجهی قرار گرفته است .

از تعبیرات مبهمی چون «بنیادگرایی » و عبارت های جذابی مثل «غرب در برابر دیگران » اثر ساموئل هانتینگتون یا «مکه یا مکانیزه کردن » از دانیل لریز، نمی توان کمک زیادی در فهم این دگرگونی گرفت . نظیر چنین فرمول بندی هایی را می توان در ادعاهای ارنست گلنر و آخرین نوشته هایش پیدا کرد که اعتقاد دارد جامعه متمدن، از انحصار ایدئولوژیک توصیه شده اسلام ممانعت می کند; و یا گفته های مالکوم هالپرین که معتقد است اسلام اصلاح طلب، فقط سبب باز شدن دریچه های سد می شود و آن گاه سیلی به راه خواهد افتاد . در چنین دیدگاه هایی، نقش اسلام به صورت نمونه روشنی از عامل ممانعت کننده مذهب و متفکران مذهبی در تحقق جامعه مدرن تلقی می شود; جامعه ای که در آن، افراد در طیف متنوعی از نظرات که الزاما با تمایلات مذهبی جمعی همخوانی ندارند، بر سر انتخاب شیوه زندگیشان به گفت وگو می پردازند .

شکسته شدن انحصارهای روشنفکری

یک عامل بسیار مهم تر در ایجاد تغییرات فوق، دسترسی بی سابقه مردم عادی به منابع اطلاعات و آگاهی در مورد مذهب و سایر امور اجتماعی شان در دوره حاضر است . همواره شاهد آن هستیم که در کشورهای بسیاری، سران دولت ها، درس خوانده های مذهبی سنتی و وعاظ تایید شده رسمی، در انحصاری کردن ابزار پرورش عالمان دینی دچار مشکل شده اند . انحصارهای گذشته روشنفکری، به گونه ای قطعی و برگشت ناپذیر در هم شکسته اند . آنچه که عصر حاضر را از گذشته متمایز می کند، وجود شمار زیادی از معتقدان دینی است که به شدت علاقه مند به نوسازی مذهب، جامعه و نظام اجتماعی اند . در گذشته، افراد قدم اول و اصلی را برای تغییرات اساسی در تعالیم و ایده هاشان، در یک روند از بالا به پایین و در ایدئولوژی های رسمی جست وجو می کردند . زعمای مذهبی و سیاسی دستورالعملی را ارائه می دادند و دیگران پیروی می کردند . ولی امروزه در اواخر قرن بیستم، انگیزه و جنبش اصلی برای تغییر ارزش های مذهبی، سیاسی و فرهنگی، نشات گرفته از «پایین » است . در واقع، تغییرات مهم فقط در عرصه ایدئولوژی های مشخص رخ نمی دهد; بلکه این تغییرات را در حوزه مفاهیم پایه ای مطلق هم که عقاید و اعمال را قاعده بندی می کنند، شاهدیم .

گروهی از محققین از جمله فریبا عادلخواه و الیور روی دانشمند علوم سیاسی معتقدند که در سالیان اخیر نسل جدیدی در ایران به وجود آمده که حتی در زمان انقلاب سال های 79 - 1978 چشم به جهان نگشوده بودند . این نسل در حال ایجاد تغییرات اساسی در جامعه ایران است که می توان آن را دست کم معادل تغییرات حاصل در زمان انقلاب دانست . این دگرگونی ها شامل بالا رفتن احساس استقلال و خودبسندگی در مردان و زنان و همچنین ضرورت به وجود آمدن محیطی است که در آن، مذهب و سیاست، نه به شکلی که مورد نظر و خواست رهبران مذهبی رسمی ایران است، بلکه به گونه ای ظریف در هم تنیده شده اند .

اسلام در دوران مدرن

اگر مدرنیته را چون حالتی ضروری از شکل گیری فضای عمومی جدید و از جمله محیطهای دور از تصور نسل های قبل بدانیم، آن گاه پیشرفت هایی که در فرانسه، ترکیه، ایران و دیگر نقاط جهان رخ داده است، دال بر این خواهد بود که ما در حال حاضر در دوره ای از تغییرات عمیق اجتماعی در بخش مسلمان نشین جهان به سر می بریم . شاخصه این عصر مدرن، آن است که گفت وگو و بحث درباره سنت، در مقیاس وسیعی در میان مسلمانان انجام می گیرد . این مباحثه ها همچنین شامل آگاهی پیدا کردن از دیگر سنن مسلمانان و غیر مسلمانان می شود .

تعدد رسانه ای

در سرتاسر دنیای مسلمانان، آموزش همگانی و ارتباطات جمعی، مخصوصا رشد تعداد رسانه ها و شیوه های برقراری ارتباط، تاثیر عمیقی بر نوع تفکر مردم راجع به مذهب و سیاست داشته است . هر چه بر تعداد شیوه های ارتباطی افزوده می شود، کنترل یکسویه اطلاعات و آرا، به مراتب دشوارتر می گردد و به شکلی غیر عامدانه سبب رشد یک جامعه مدنی با تنوعی از عقاید می شود .

برای مثال، کتاب قرآن و کتاب مقدس را که در 1992 توسط یک مهندس ساختمان سوری به نام محمد شهرور نوشته شده است، در نظر بگیرید . شهرور بحثی را مطرح می کند که موضوعات متفاوتی از نقش زنان در جامعه، تا برقرار کردن مجدد ارتباطی خلاق با فلسفه های غیراسلامی را در بر دارد و اظهار می کند که مسلمانان باید با قرائت و تفسیر مجدد متون مذهبی خود، آنها را برای مسائل اجتماعی و اخلاقی معاصر، قابل استفاده کنند . شهرور در حمله به معرفت متعارف دینی و مسلمات جزمی تندروهای مذهبی و در بحث درباره ارائه یک بازتفسیر آزاد و دائمی که در جهت پیدا کردن راهی برای به کار بردن متون مذهبی در زندگی سیاسی و اجتماعی انجام می شود، تنها نیست . برای مثال صادق جلال العزم متفکر سکولاریست سوری هم دارای رویکرد مشابهی است . در تاریخ 27 می 1997 مناظره ای بین العزم و شیخ یوسف الکرادوی که یک روشنفکر محافظه کار مذهبی است، در تلویزیون ماهواره ای الجزیره و در برنامه «جهت مخالف » پخش شد . شاید در حافظه بسیاری از تماشاگران، این نخستین باری بود که دیدگاه سنتی مذهبی در موضعی تدافعی و ضعیف تر قرار داشت .

افراد دیگری هم در حمایت از این اصلاحات شرکت دارند . فتح الله گولن، نمونه ترکیه ای بیلی گراهام، مرد معروف رسانه ای و مبلغ مسیحی آمریکایی است که توانسته دسته وسیعی از مخاطبان را جلب کند . گولن در گفت وگوهای زنده تلویزیونی، مصاحبه ها و گفتارهای پراکنده اش در مورد اسلام و علم، دموکراسی، مدرنیته، تسامح دینی و ایدئولوژیک، اهمیت آموزش و پرورش و رخدادهای روز به بحث می نشیند . او امروز نبض طیف وسیعی از مخاطبان ترک و مذهبی اش را در دست دارد . حرکت های مذهبی مثل رساله نور در ترکیه، به طور روزافزونی در جلب میانه روهای مذهبی موفق عمل کرده اند . آنها با تاکید بر پیوند بین اسلام و خردورزی، علم و مدرنیته و عدم وجود تضاد ذاتی بین غرب و شرق، با پیش انداختن نقش آموزش در تمام سطوح، سبب جلب شمار کثیری از تحصیل کردگان ترک شده اند .

همه کتب مذهبی، دارای جهت گیری روشنفکری نیستند . تعلیم و تربیت گسترده، منجر به ایجاد طیف وسیعی از مخاطبان شده که توانایی خواندن دارند; اما دارای سطح آگاهی بالایی نیستند و این خود سبب افزایش مشخص آنچه محقق فرانسوی، یوز گونزالس کوئیجانو، «کتاب های اسلامی ژنریک » می خواند، شده است . اینها کتبی ارزان قیمت و خوش چاپند که برای این گروه از خوانندگان نوشته شده اند . بسیاری از این کتاب ها، توجه خود را معطوف به نیازهای عملی زندگی مسلمانان در جهان مدرن و خطرات تخلف از دستورات اسلامی کرده اند و گرایش کلی به سمت تعقل و میانه روی در آنها نمودی ندارد . امروز اگر در عرض یک سال 5000 جلد از رمان نجیب محفوظ (نویسنده مصری دارنده جایزه نوبل)، در کشورش به فروش برسد، موفقیتی برای وی محسوب می شود; در همان حال کتاب های اسلامی اغلب از فروش شش رقمی برخوردارند .

عرضه گسترده عقاید

امروزه در نتیجه دسترسی بی واسطه و گسترده به نظرات مختلف که به صورت کتاب، مقاله، نوار یا پخش برنامه ارائه می شوند، مرتبا تعداد بیشتری از مسلمانان، شخصا به تفسیر متون مرجع اسلامی (سنتی یا مدرن) مبادرت می کنند . این امر تا حد زیادی از گشوده شدن فضای اقتصادی در بسیاری از کشورهای مسلمان حاصل شده که اجازه می دهد تا عوامل بازار، علی رغم کسب نتایج ناگوار در کوتاه مدت، به شکل دهی مجدد اقتصاد خویش اقدام کنند . نتیجه حاصل، درهم ریختن برداشت های سلسله مراتبی پیشین از مرجعیت و اقتدار مذهبی است .

این دیدگاه نو روز به روز با باز شدن زمینه برای به کارگیری زبان نمادین (سمبلیک) اسلام نضج می گیرد . ترکیب رسانه های جدید و شرکت کنندگان جدید بحث های مذهبی و سیاسی، سبب می شود تا علاقه مندان از شیوه های مختلفی که در آن، اسلام و ارزش های اسلامی قادر به بازآفرینی اند، آگاه تر شوند . در واقع، شاهد برخوردی نه بین غرب و یک گروه مقابل، بلکه بین صاحبان عقاید و آرای گوناگون در درون یک ملت یا تمدن هستیم .

البته باید توجه داشت که اولا وجود یک فضای عمومی رو به گسترش، ضرورتا به معنای وجود چشم اندازهای مطلوب تری برای دموکراسی و حتی جامعه مدنی نیست . رژیم های اقتدارطلب، قابلیت همخوانی و وفق یافتن را با یک فضای عمومی گسترش یافته دارند; گرچه این فضا راه های مساعدتری برای آگاهی از نمونه های رقیب و جایگزین اقتدار سیاسی و مذهبی در اختیار می گذارد . هرچند جامعه مدنی، پیش شرط و مقدمه ای برای دموکراسی محسوب می شود; اما الزاما در بردارنده دموکراسی نیست . دوم، این که مذهب بر خلاف فرضیات نظریه پردازان سابق مدرنیزاسیون، نقش عمده ای را در زندگی جمعی بازی می کند . در این جا باید به نمونه هایی چون انقلاب ایران، جنبش همبستگی در لهستان و یا افزایش اهمیت سیاسی الهیات رهایی بخش در آمریکای لاتین اشاره کنم . در پرو و گواتمالا، همچنان که گروه هایی از روحانیون شامل کاتولیک های پیشرو، سبب شکل گرفتن یک ثبات اجتماعی می شوند که نه تحمیل شده از بالا، بلکه شکل گرفته از پایین است، سطوح بالاتری از اعتماد و اطمینان و توان های تشکیلاتی به دنبال دگرگونی های مذهبی رخ نموده است . سوم، این که اکنون زمان آن رسیده تا نقش روشنفکران مذهبی را دوباره بررسی کنیم . در دهه 1960 ادوارد شیلز، این بحث را مطرح کرد که تنها روشنفکران دلبسته به ارزش های مدرن بینش فرا رفتن از هویت های کوچک و محدود و پیوستن به مفهوم یک ملت - دولت مدرن را دارند . چنین رویکردی تلویحا نقش روشنفکران مذهبی را کم رنگ و حاشیه ای می سازد . مدرنیته معمولا به صورت وضعیتی از افزایش دامنه انتخاب ها، بسط و گسترش آزادی های انسانی و انتخاب مردم در عهده دار شدن مسؤولیت خویش در نظر گرفته می شود . در این دیدگاه، مذهب فقط با تطبیق خود با شاخصه هایی چون عقلانیت، نسبی گرایی، پذیرفتن سکولاریزاسیون، توافق با علم، ارتباطات اقتصادی و دولت، قادر است که تاثیر خود را حفظ کند . اگر مجددا آنچه را اروپا با سکولاریسم تجربه نمود، مورد ارزیابی قرار دهیم، آن گاه کمتر نقش اعمال و ایده های مذهبی را در زندگی جمعی مسلمانان موردی استثنایی فرض خواهیم کرد . در واقع، مدافعان معاصر سکولاریسم، اغلب در ماندگاری و روشن بینی مؤسسه های کاملا سکولار در ایالات متحده، هند و دیگر کشورها، مبالغه می کنند . به نظر می رسد در بسیاری نقاط، سکولاریسم ستیزه جو، نوعی از قرابت را با اقتدارگرایی و عدم تسامح به همراه دارد . فتح الله گولن در ترکیه، محمد خاتمی در ایران و محمد شهرور در سوریه، این چنین، مخاطبانشان را جلب کرده اند . در واقع مذهب و روشنفکران مذهبی نقش خود را به صورت تداوم یافته در جامعه مدرن بازی می کنند .

گیلز کپل، چندین سال پیش در عبارت مهیجی بیان داشت: بنیادگرایی، «انتقام خدا» ، اما امری کاملا مدرن بود . اعتقاد بعضی بر این است که در دهکده جهانی، تنها «تهدید سبز» امکان جهاد و ایستادگی در برابر پیشروی مدرنیزاسیون و روشنفکری را ارائه می دهد . من مخالف این عقیده ام و بر این اعتقادم که مباحث در بین روشنفکران دنیای مسلمان به طور روزافزونی نشان گر همان بحث هایی است که در دیگر نقاط دنیا مطرح است .

اشاره

نویسنده همچون بسیاری دیگر از متفکران معاصر غرب در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که «مذهب، چگونه در این برهه تاریخی و در این زمینه به خصوص، به موضوع مورد بررسی در ذهن بسیاری از مردم تبدیل شده است؟» اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته و گاه از سوی اندیشمندان و سیاست مداران غربی عمدا مورد تغافل قرار می گیرد، جایگاه اصلی و اهمیت این حادثه در این برهه خاص تاریخی است . درک و تحلیل این نکته، نه تنها می تواند بستر پاسخ گویی به پرسش یاد شده را فراهم سازد; بلکه از سوء تعبیرهایی که گاه از سوی غربی ها ترویج می شود، جلوگیری می کند . نویسندگان غربی، چنان که نویسنده نیز اشاره کرده است، به جای رویارویی واقع بینانه با این مساله، سعی کرده اند با تعابیری چون بنیادگرایی، ارتجاع، اسلام سیاسی، خشونت گرایی و تروریسم، برای این معادله پیچیده، راه حلی ساده و آسان بیابند . نکات زیر احتمالا به روشن تر شدن فضای بحث و ارائه ابعاد دیگری از موضوع کمک می کند .

1 . چنان که گفته شد، پیش از پرداختن به ماهیت و علت پدیده نوین اسلام گرایی، باید به اهمیت و جایگاه آن در عصر کنونی واقف گشت . این پدیده تقریبا در سه دهه پیش، آن گاه رخ نمود که مدرنیسم غربی در قله های شکوفایی و سلطه بر شرایط فرهنگی و سیاسی جهان، می رفت تا همه شؤون حیات اجتماعی مسلمانان را در بر گیرد . در آن هنگام، نه تنها سرمایه داری لیبرال پیروزمندانه در توسعه دامنه قدرت سیاسی و اقتصادی خود به سرعت پیش می رفت; بلکه سوسیالیسم مارکسیستی نیز بر بخش عمده ای از کشورهای جهان سیطره داشت و جنبش های چپ را در گوشه و کنار جهان به خوبی هدایت می کرد . آن زمان، در منطق غرب، عهد دین پایان یافته تلقی می شد و بسیاری از عالمان و روشنفکران مسلمان، حتی تصور ظهور دوباره دین در صحنه جامعه و جهان مدرن را در مخیله خویش راه نمی دادند . آنچه در این پدیده به وضوح تازگی داشت، رویکرد گروه هایی از جوانان به مذهب بود که نه تنها تمام آموزه ها و تربیت خویش را از فرهنگ سکولار غربی گرفته بودند; بلکه بیشتر عمر و حیات خود را در متن جامعه ای مدرن، با حاشیه ای از اسلام سنتی گذرانده بودند . بنابراین، نشانه های این گونه گرایش های دین خواهانه هم اکنون در جوامع غربی و غیر غربی نیز پدیدار شده است و به تدریج فرایند «سکولارگرایی » به «سکولارزدایی » تبدیل می شود . (1) این پدیده اسلام خواهی را بیش از هر چیز باید یک «نه » بزرگ به مدرنیته، در هر دو گرایش چپ و راست، تلقی و تفسیر کرد .

2 . با پذیرش اصل فوق می توان با نویسنده محترم همراه شد که یکی از لوازم این گرایش عام، رویکرد گسترده به متون اسلامی و بازخوانی آنها از سوی نسل جوان است . نویسنده، این گرایش را در ادامه همان جریان پیشین روشنفکری و توسعه همان تجربه می داند . البته تردیدی نیست که روشنفکران مسلمان یا سکولار نیز در حاشیه این فرایند رشدی افزون تر داشته اند; ولی آنچه در متن این پدیده قابل رؤیت است، گرایش و قرائتی از نوع دیگر است . با استناد به قرائن و شواهد گوناگون می توان گفت که اقبال گسترده به منابع دینی در شکل جدید، نه در قالب بازتفسیرهای روشنفکرانه از دین در توجیه مؤلفه های مدرنیته، بلکه در قالب دریافتی نوین و اصیل از اسلام به عنوان راهنمای عمل و برنامه زندگی اجتماعی بوده است . به نظر می رسد که نویسنده محترم نتوانسته است این متن را از حاشیه آن جدا کند .

در یک کلام، موج جدید اسلام گرایی، به جای آن که اسلام را به دین شخصی تحویل برد و آن را در حوزه خصوصی محصور کند، خواهان اسلام سیاسی و بازگشت به بنیادهای اسلامی برای رهایی انسان از فروغلتیدن در تباهی های اجتماعی و اخلاقی مدرن است .

3 . حقیقت آن است که در دنیای اسلام در قرن گذشته طیفی از آراء و برداشت ها وجود داشته است که از یک سو به سلفی گری و اقتدارطلبی و از سوی دیگر به تاویل گرایی های مدرن ختم می شده است; اما در این بین برداشت ها و جریان های متنوع دیگری هم بوده اند که ظاهرا بیشترین تاثیر را در ظهور موج نوین اسلام خواهی داشته اند . نویسنده محترم به دلیل ناآشنایی با این گرایش های میانه، تحلیل خود را صرفا به دو سویه افراطی و تفریطی این طیف محدود ساخته است و با نفی اولی، لزوما دومی را صحنه گردان این میدان معرفی می کند . ایشان بنیادگرایی را امری «کاملا مدرن » می خواند و معتقد است که «مباحث در بین روشنفکران مسلمان به طور روزافزونی نشان گر همان بحث هایی است که در دیگر نقاط دنیا مطرح است » ; حال آن که در یک نگرش دقیق تر می توان دریافت که آنچه انقلاب اسلامی ایران و سایر جنبش های دینی در دهه های اخیر را پایه گذاری و آبیاری کرده است، نه گرایش های سنتی و سلفی بوده است و نه مباحث روشنفکری . این پدیده بیش از هر چیز، مرهون «اسلام اجتهادی » است که بر دو پایه اصالت و کارآمدی، به طور همزمان، تکیه دارد و حیات مادی و معنوی را در گرو تحقق اسلام ناب در صحنه عینی و عملی زندگی می داند . به وضوح می توان نشان داد که در چند دهه اخیر نه تنها روشنفکری مدرن - سکولار یا دینی - نتوانسته است با این رویکرد و ذهنیت فراگیر و رو به رشد مسلمانان همراهی کند; بلکه مدل ها و برنامه های سیاسی و اجتماعی آن نیز با شکست های جدی مواجه شده است .

4 . با توجه به آنچه گفته شد، می توان با نویسنده موافقت کرد که نه تنها جغرافیای سیاسی اسلام در حال تغییر است; بلکه جغرافیای فرهنگی و تمدنی اسلام نیز در آستانه یک تحول جدی است . اما بی تردید پیش بینی ما نسبت به آینده تحولات و مکانیزم حاکم بر این فرایند، با آنچه نویسنده مطرح کرده است، فاصله دارد . البته این مساله به سادگی قابل فهم و تحلیل نیست و عوامل و شرایط بسیاری در آن مؤثر است . در این میان، شرایط آینده جامعه جهانی از یک سو و توان تحرک و سازماندهی جمعی در هسته های اسلامی در سراسر جهان از سوی دیگر، دو عامل اصلی و تاثیرگذار می باشند . ظاهرا برای داوری دقیق باید بیشتر انتظار کشید و روند تحولات جهانی و تحولات درونی جهان اسلام را با دقت و ژرف نگری بیشتر پی گیری کرد .

پی نوشت:

1) رک .: بازتاب اندیشه، ش 20، مقاله «موج نوین سکولارزدایی » از پیتر ال . برگر .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان