ماهان شبکه ایرانیان

کالبدشکافی انقلاب های اجتماعی مدرن

ایران، ۲۸، ۲۹/۱/۸۱ و ۱، ۲/۱/۸۱

ایران، 28، 29/1/81 و 1، 2/1/81

نویسنده با اشاره به نظریه های مختلفی که درباره انقلاب 57 [انقلاب اسلامی ایران] مطرح شده، به مهم ترین نظریه های انقلاب در بین متفکران غرب می پردازد و آرای کارل مارکس، ماکس وبر و میشل فوکو را به تفصیل بیان می کند . تلقی این نظریه پردازان نسبت به پدیده انقلاب عمدتا به برداشت آنها از مدرنیته باز می گردد: مارکس، کارخانه را محل استثمار و از خودبیگانگی انسان و شاخص عصر مدرن می دانست; ماکس وبر، ادارات یا محل بوروکراسی را دارای چنین خصلتی تلقی می کرد و میشل فوکو، زندان و آسایشگاه یا محل مطیع سازی را نماد دوران مدرن می دانست .

نویسنده، این مطالب را نقل می کند تا نشان دهد اقتدارگرایان یا سنت گرایانی که از این مطالب در نقد مدرنیته استفاده می کنند، به مبانی سخن آنان بی توجهند . برای مثال، آرای فوکو، ریشه در اندیشه های نیچه دارد که «حقیقت » را استعاره ها و دروغ هایی می داند که جامعه بر فرد تحمیل می کند . در واقع، نقد نیچه ای علم و اخلاق اروپایی، چیزی جز کیش پرستش قدرت نیست .

نفی عقل خودبنیاد نقدی، فردباوری، ترس و نفرت از آینده، دلتنگی و نوستالژی برای گذشته، اکنون از سوی پست مدرن ها پشتوانه نظری یافته است و بنیادگرایان نوستالژیک جامعه ما از آن خرسندند که برای نفی مدرنیته می توانند از اندیشه های پست مدرن استفاده کنند . نکته مهم این است که پست مدرن ها این سخنان را در جوامع دموکراتیک مداراگر بیان می کنند; ولی سنت گرایان ما از آن نقدها، در جامعه ای که هنوز خردگرایی، فردگرایی، پلورالیسم، حقوق بشر و ... را تجربه نکرده است، استفاده می کنند . پست مدرن، چه خوب باشد چه بد، زاییده روشن گری است; ولی در جامعه ما برای احیای سنت ماقبل روشن گری به کار گرفته می شود . نقد پست مدرن ها، نقد تجدد (مدرنیته) است; نه نقد وضعیت ما .

گویا نویسنده معتقد است نمی توان پیشاپیش به بررسی بحران ها و پیامدهای منفی جوامع مدرن پرداخت یا خود را از آنها به دور داشت; بلکه باید به طور کامل مدرنیته را پذیرفت و به آثار آن تن داد و سپس، به نقد آن پرداخت .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان