ساده زیستی با مفهوم زهد و بی رغبتی، ارتباط تنگاتنگی دارد. استاد مطهری می گوید: «زهد، حالتی است روحی و زاهد از آن نظر که دل بستگی های معنوی و اخروی دارد، به مظاهر مادی زندگی بی اعتناست. این بی اعتنایی و بی توجهی تنها در فکر و اندیشه و احساس قلبی نیست و در مرحله ضمیر پایان نمی یابد. زاهد در زندگی عملی خویش، سادگی و قناعت را پیشه خود می سازد و از تنعّم تجمل و لذت گرایی پرهیز می نماید. زُهّاد جهان آنها هستند که به حداقل تمتع و بهره گیری از مادیات اکتفا کرده اند.»
[1] با این توصیف، مفهوم زهد دو مرحله قلبی و عملی دارد: مرحله قلبی آن، عدم دل بستگی به دنیا، و مرحله عملی آن، اکتفا کردن به حداقل ابزارهای زندگی و ساده زیستی است. پس می توان گفت: ساده زیستی راستین راه را برای تحصیل زهد حقیقی همواره می سازد؛ چنان که در روایتی از امام علی (ع) آمده است: «التّزهّد یؤدّی الی الزهد؛
[2] واداشتن خود به زهد و ساده زیستی، منتهی به حالت درونی زهد می گردد». در جای دیگر می فرماید: «اول الزاهد التّزهّد؛
[3] نخستین گام زهد، تزهّد (ساده زیستی) است.»
در یک جمله می توان گفت: زهد، مربوط به گرایش باطنی و قلبی انسان به دنیاست و ساده زیستی، ناظر به زندگی فردی و اجتماعی افراد است و نمی توان بدون روحیه ساده زیستی، به زهد رسید. تجمل گرایی، حاکی از دل بستگی به دنیاست که با زهد در تضاد است.
[1] . سیری در نهج البلاغه، ص 214.
[2] . غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 291.