ماهان شبکه ایرانیان

امامت و رهبری در اسلام (۴)

در شماره قبل، دلایل نیاز به امام و انتصابی بودن امامت را بحث کردیم، در این شماره به شرایط احراز امامت از نظر شیعه و سنّی می پردازیم.

شرایط احراز امامت

در شماره قبل، دلایل نیاز به امام و انتصابی بودن امامت را بحث کردیم، در این شماره به شرایط احراز امامت از نظر شیعه و سنّی می پردازیم.

شرایط تعیین یا احراز مقام امامت از نظر مذاهب اسلامی، متفاوت است؛ به عبارت دیگر روی کرد هر گروهی در این موضوع به نوع بینشی بستگی دارد که درباره امامت دارند. کسانی که امامت را از اصول دین می شمارند و برای امام جای گاه رفیع و ملکوتی معتقدند، بدون شک شرایط احراز امامت را انتصاب و گزینش از ناحیه حق تعالی و ابلاغ آن توسط پیامبر اکرم (ص) می دانند و معرفت چنین امامی را واجب و اطاعت از وی را جزء فرایض دینی به حساب می آورند. از این رو بر این باورند که امام باید معصوم، اعلم، اعدل، اتقی ، اشجع الناس و منصوب از جانب حق تعالی باشد؛ چنان که امام علی (ع) در نهج البلاغه در صفات امامان راستین می فرماید: «و انما الائمّة قوّام علی خلقه و عُرفاؤه علی عباده و لا یدخل الجنّة الاّ من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النّار الا من انکرهم و انکروه؛(1) تحقیقاً امامان دین، سامان دهنده امور خلق از ناحیه خدا هستند و کارگزاران آگاه بندگانند. احدی وارد بهشت نمی شود، مگر این که آنان را بشناسد و او هم هواداران خویش را بشناسد و کسی هم به جهنم وارد نمی شود، مگر آن که منکر آنان باشد و اینان را به رسمیت نشناسد.»

این حدیث تقریباً تفسیر آیه «یوم ندعوا کل اناس بأمامهم»(2) می باشد، چرا که سرنوشت نهایی انسان ها با پیشوایانشان گره خورده است.

معتزله و اشاعره که برای امامت جز یک منزلت اجتماعی و منصب عادی نمی شناسند، شرایط احراز امامت را مجرّد نصب خلیفه به دست امت و یا اصحاب حل و عقد می دانند، ولی عزل او را حتی به دست نمایندگان، جایز نمی شمارند. آنان نه عدالت و پیراستگی از گناه و خطا را شرط احراز و تحقق امامت می دانند، نه علم کامل و بصیرت نافذ امام به کتاب و سنّت را، بلکه لیاقت و کاردانی معمولی در امر مدیریت جامعه را در احراز این منصب کافی دانسته اند. حتی لازم نیست ملتزم به سیره نبوی باشد، چرا که خلیفه و امام، آزاد هستند هر شیوه ای را که بخواهند اتخاذ کنند. این گروه برای اثبات مدعای خود دلایلی آورده اند که به دو دلیل بسنده می کنیم:

الف - محدّث بزرگ اهل سنّت، مسلم بن حجّاج قشیری در کتاب صحیح خود از قول حذیفة بن یمان آورده است که حضرت رسول (ص) فرمود: «پس از من پیشوایانی بر سر کار خواهند آمد که نه در راه من قدم بر می دارند و نه روش مرا پیش خواهند گرفت. در میان ایشان کسانی بر خواهند خاست که پیکرشان پیکر آدمی، ولی قلبشان، قلب شیطانی است. پرسیدم: ای رسول خدا! اگر با چنین پیشوایانی هم زمان بودم تکلیف چیست؟ حضرت فرمود: مطیع و فرمانبردار پیشوا باش، گرچه پشتت را به تازیانه بیازارد و مالت را به یغما ببرد.»(3)

ب - قاضی ابوبکر باقلانی در خصوص عزل خلیفه خطاکار و امام فاسق می نویسد: امام، هرگز با غصب اموال، کشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجرای حدود، از مقام و منصب خود بر کنار نمی شود، بلکه در چنین شرایطی وظیفه امت این است که او را نصیحت کنند و وی را بترسانند و خود نیز در گناه و تعدّی، از وی فرمان نبرند.(4)

این حدیث در اطاعت نکردن از امام ستم گر با حدیث پیش، تضاد دارد، لیکن در عدم عزل، هم سان است.

در مقابل این نظریه، بعضی از بزرگان اهل سنّت قرار دارند که علم و عدالت و زهد و پارسایی و شجاعت را از شرایط احراز منصب امامت دانسته اند.

قاضی القضات عبدالجبّار همدانی می نویسد: امام باید عادل باشد به اندازه ای که بتواند به اقوال علما مراجعه و قول ضعیف را از قوی تشخیص دهد. امام باید در حدّ اعلای پارسایی و عدالت باشد وگرنه نمی تواند عهده دار منصب قضاوت و مجری حدود اسلامی باشد.(5)

از گفتار قاضی عبدالجبّار بالاتر، سخن زمخشری در کشّاف است که معتقد است: امامت ظالم و فاسق به حکم قرآن، جایز نیست. وی ذیل تفسیر آیه «و اذ ابتلی ابراهیم... قال لاینال عهدی الظالمین»(6) می فرماید: خداوند در پاسخ دعای حضرت ابراهیم فرمود: امامت و خلافت و پیمان من به آن گروه از فرزندانت که ستم کارند نمی رسد؛ تنها آن دسته از فرزندانت که عادل و از هرگونه ظلم پاک و مبرّا می باشند شایسته این مقامند.(7)

قاضی عبدالرحمن عضدالدین ایجی که از متکلّمان معروف اشاعره است، درباره شرایط احراز امامت بینش صحیح تری دارد، وی می گوید: اولاً: امام باید در اصول و فروع دین مجتهد باشد، در ثانی: رأی و اراده مستقل داشته باشد و از تدبیر جنگ و صلح و اداره سپاه، مطّلع باشد، ثالثاً: باید شجاع باشد و رابعاً این که باید عادل باشد تا به دیگران ظلم روا ندارد و حقوق آنان را ضایع نسازد.(8)

جای بسی تعجب است که با وجود اعتقاد به این شرایط، متکلّمان و عالمان اهل سنّت در مورد عزل امام فاسق و ستم گر سکوت کرده اند و بعضاً برکناری امامان جائر را جایز نمی دانند. سعدالدین تفتازانی، از متکلّمان معروف اهل سنّت، با کمال صراحت می گوید: «فسق و فجور و گناه و آلودگی، موجب عزل و برکناری امام نمی گردد، زیرا پیشوایان و امیران اسلام که پس از خلفا بودند، گناه های آشکاری مرتکب شدند و فسق و فجور بی شماری انجام دادند، با وجود این، امت اسلامی همگی از آنان اطاعت کردند و این فسق و فجور، مانع امامت نبود و هیچ یک را معزول نساختند.»(9)

شاید علت این که امت اسلامی بر خلاف عقل و منطق و عرف جامعه در برابر حاکمان جور و فاسق به مقابله بر نخاستند، سلسله احادیثی بود که درباریان ساخته بودند و دست مسلمان ها را در این موارد بسته بودند، ولی جامعه شیعه و امامان معصوم از اهل بیت عصمت و طهارت هرگز در برابر مظالم و مفاسد آنان سکوت نکردند، بلکه قیام بر ضد نظام های فاسد را برترین جهاد در راه خدا می دانستند.

نهضت خونین عاشورا بر ضد یزید بن معاویه بر این اساس بود، چرا که امام حسین (ع) در مقابل صحابه و تابعین فرمودند: مگر از پیامبر نشنیده اید که فرمود: هر کس سلطان جائری را مشاهده کند که حرام های خدا را حلال می شمارد و عهد الهی را می شکند، با سنّت و سیره رسول خدا مخالفت می کند و در میان بندگان خدا به شیوه ظلم و تعدّی رفتار می نماید، اگر کسی با عمل یا گفتار، عکس العمل در برابر مظالم او نشان ندهد، بر خداست که آنان را در جای گاه امام جائر در دوزخ قرار دهد.(10)

شرایط احراز امامت از نظر تشیّع

از نظر متکلّمان امامیه، امام در واقع خلیفه پیغمبر اکرم (ص) است و باید اغلب ویژگی های او را به جز مقام وحی و نبوت داشته باشد. در عظمت مقام امامت در اسلام همین قدر بس که خداوند متعال بعد از امتحانات سختی که حضرت ابراهیم در دوران پیامبری خود گذرانید و سرفراز بیرون آمد، او را امام برای مردم قرار داد: «انی جاعلک للناس اماماً»؛(11) یعنی مقام امامت از مقام نبوت هم بالاتر است. به همین دلیل حضرت ابراهیم درخواست کرد امامت را در نسل آینده اش قرار دهد،(12) اما خطاب آمد که «عهد و پیمان من» یعنی «امامت و ولایت» هرگز به ستم کاران نمی رسد، چرا که در احراز مقام نبوت، عصمت و معجزه لازم است ولی در امامت، غیر از داشتن ملکه عصمت، گذرانیدن یک سلسله ریاضت ها و ابتلائات نیز ضروری می باشد.

نکته ای که در این جا باید متذکر شویم این که آیه فوق مفهوم ظلم را به گونه وسیع گرفته است، به طوری که شامل شرک به خدا هم می شود، چرا که در قرآن از زبان حضرت لقمان می فرماید: «انّ الشّرک لظلم عظیم».(13) بنابر این کسانی که در برهه ای از زمان، مشرک بوده و این ستم بزرگ را بر خویش روا داشته اند، نمی توانند به مقام امامت نایل گردند.

ظلم در نقطه مقابل عدالت است. همان گونه که امام باید از هرگونه ظلم و ستمی مبرّا باشد، از نظر عدالت هم باید به مفهوم وسیع آن، عادل و عدالت گر باشد. این گونه شرایط، بدون شک، عصمت از گناه و خطای در بیان احکام، عقاید و اخلاق اسلامی را در حدّ بالاتری می طلبد، چرا که عدالت به این معنا با مقام شامخ امامت متناسب است، نه عدالت به مفهوم ترک معاصی کبیره و عدم اصرار بر گناهان صغیره که در امام جماعت و قاضی شرط است. ضمن این که عدالت امام فقط زمان حاکمیت را شامل نمی شود، بلکه از بدو تکلیف تا رسیدن به مقام امامت، باید معصوم باشد. به همین دلیل عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم (ص) بازگو می کند که خداوند به حضرت ابراهیم فرمودند: «من پیمان امامت را به آن گروه از فرزندان تو که ظالم باشند واگذار نمی کنم. حضرت ابراهیم پرسید: بار پروردگارا! ظالمان از اولادم چه کسانی اند که پیمان امامت تو به آنها نمی رسد؟ خداوند فرمود: کسی که در برابر بتی سجده کرده باشد هرگز او را امام قرار نخواهم داد و شایسته نیست امام باشد.(14)

خوش بختانه همین معنا را دانشمند معروف اهل سنّت، ابن مغازلی نیز تأکید کرده است.

فخر رازی در تفسیر کبیر خود به این مقدار اعتراف دارد که امام باید معصوم باشد، چرا که امام کسی است که مردم باید در همه کارها به او اقتدا کنند. بنابر این اگر معصیتی از او صادر گردد واجب می شود که در عملِ گناه نیز از او اطاعت نمایند، در صورتی که پیروی در معصیت و گناه، حرام و ممنوع است و نباید از کسی پیروی شود.

نکته دیگر این که به اجماع عالمان شیعه و اکثر عالمان سنّی، هر پیامبری واجد منصب امامت نیست، زیرا این منصب به هر کسی داده نمی شود. این حقیقت را که مقام امامت غیر از مقام نبوت و بلکه برتر از نبوت می باشد، در حدیث صحیحی از امام صادق (ع) رسیده است که فرمود: «خداوند حضرت ابراهیم را بنده خودش قرار داد، پیش از آن که پیامبرش قرار دهد و او را به پیامبری انتخاب نمود، قبل از آن که رسولش گرداند و او را رسول برگزید، پیش از آن که او را خلیل برگزیند و او را خلیل خود نمود، پیش از آن که او را امام مردم قرار دهد. هنگامی که تمام این مقامات را به وی اعطا کرد، آن گاه فرمود: من تو را امام قرار دادم.»(15)

امامت امام چگونه مشخص می شود؟

یکی از مسائل مهمی که در باب منزلت امام مطرح می شود چگونگی مشخص شدن امامتِ اوست؛ به این معنا که چگونه امامت یک فرد، معلوم و ثابت می شود؟

در پاسخ این پرسش می گوییم: اگر نقش امام پیامبرگونه باشد، در این صورت رسالت وی همانند رسالت پیامبران است و شخصیتی آسمانی خواهد داشت. طبق این برداشت، پرسش پاسخ فوق جز این نیست که تعیین و معرفی یک فرد برای امامت، باید مطابق نصّ دینی و یا هر امر دیگری باشد که از انتصاب الهی او حکایت دارد. ولی کسانی که امامت را یک مقام معمولی می دانند، به این مسئله معتقد نیستند و شناخت و معرفی امام را به مردم موکول ساخته اند.

قاضی القضات ماوردی در احکام السلطانیه می گوید: امامت برای امت به دو صورت حاصل می شود: یکی، از راه گزینش صاحب نظران و معتمدان امت؛ دوم، از راه اعلام امام پیشین. ولی در گزینش امام به وسیله ارباب حل و عقد و صاحب نظران و معتمدان امت، از نظر کمیت و تعداد آنان اتفاق نظر وجود ندارد.

گروهی بر این باورند که امامت جز با حضور و موافقت جمیع ارباب حل و عقد از هر شهر و دیاری صورت نمی گیرد، ولی بیعت با ابوبکر ناقض این عقیده است، زیرا در گزینش او به خلافت، تنها کسانی شرکت کردند که در سقیفه حضور داشتند و در بیعت با او، منتظر نشدند تا دیگران هم بیایند و نظر خود را اعلام کنند.

گروهی دیگر می گویند: کمترین نفراتی که می توانند در گزینش امام دخیل باشند، پنج نفر از معتمدان هستند که با رضایت و موافقت آنها یک نفر به امامت امت انتخاب می شود یا چهار نفر از آنان به اتفاق آرا یک نفر را از میان خودشان انتخاب نمایند. این گروه بر صحّت نظریه خویش دو دلیل ارائه می دهند:

1 - بیعت ابوبکر با پنج نفر از معتمدان امت یعنی (عمر بن خطاب، اُسَید بن حُضیر، بشیر بن سعد، سالم، ابو عبیده جراح) صورت گرفت و بقیه مردم از آنان تبعیت کردند.

2 - عمر بن خطاب، گزینش امام بعد از خود را به شورای شش نفری واگذار نمود که با توافق پنج نفر یک فرد را از میان خودشان انتخاب نمایند و این، عقیده بیشتر فقها و متکلّمان بصره است.

گروه سوم معتقدند: با سه نفر، امام تعیّن پیدا می کند؛ چنان که عقد ازدواج با وجود ولیّ و دو گواه، موجودیت و صحت شرعی پیدا می کند.

گروه چهارم می گویند: گزینش امام با یک نفر هم حاصل می شود.(16) گروه پنجم معتقدند: با زور و قدرت هم امامت تحقق می یابد؛ چنان که قاضی القضات ابویعلی می نویسد: امامت با اعمال زور و قدرت نیز محقق می شود و نیاز به گزینش و عقد ندارد. بنابر این هر کس به زور شمشیر پیروزی به دست آورد و بر مسند حکومت و خلافت نشست، او «امیرالمؤمنین» خوانده می شود. هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد جایز نیست شبی را به روز آورد و چنین مردی را پیشوا و امام خود قرار ندهد، خواه صالح و نیکوکار باشد یا فاسق و تبه کار، زیرا او امیرالمؤمنین، و فرمان او نافذ است.(17)

خاستگاه امامت

منشأ امامت از نظر شیعه، بر خلاف برخی از مذاهب، جنبه الهی دارد. از نظر اسلام، امامت منصبی است آسمانی که خداوند مطابق مشی حکیمانه خود آن را به شخص امام افاضه می کند. بنابراین، مسئله امامت نه یک پست انتخابی است که بر اساس دموکراسی و با رأی اکثر مردم به دست آمده باشد و نه ناشی از توان تسلیحاتی و نظامی یک گروه و یا یک فرد می باشد که فرماندهی خود را بر ملتی تحمیل کرده باشند، بلکه مقامی است که پروردگار جهان آفرین با توجه به شایستگی و لیاقت و توان همه جانبه شخصِ امام به وی اعطا کرده است.

امام رضا (ع) فرمودند: ارزش امامت بالاتر و جای گاهش برتر از آن است که مردم با اندیشه های قاصر، آن را دریابند. امامت، خصیصه ای است ممتاز که خداوند متعال حضرت ابراهیم را پس از نیل به مقام «نبوت» و «خلّت» و طی امتحانات طاقت فرسا بدان مقام مفتخر نمود. سپس فرمود: «هل تعرفون قدر الامامة و محلّها من الامّة فیجوز فیها اختیارهم؛(18) آیا ارزش امامت را می شناسید و موقعیت رفیع آن را در میان امت می دانید؟ آیا شدنی است که مردم این مقام شامخ و بلند را با انتخاب خویش برگزینند؟»

بی دلیل نیست که امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: «و لقد تقمّصها فلان و انّه لیعلم انّ محلّی منها محل القطب من الرّحا ینحدر عنّی السّیل و لا یرقی الیّ الطّیر...؛(19) و تحقیقاً لباس خلافت را فلانی بر اندام خویش به زحمت پوشانید، در صورتی که یقیناً می دانست جای گاه من به خلافت همچون محور آسیاب است و دانش های فراوان از دامن من سرازیر می شود و مرغ فکر بشر نمی تواند به قله رفیع و بلندای علم من پر بکشد و برسد.»

امامت، مقامی والا و ارجمند است که در مسئولیت خود، هم امور سیاسی و حکومتی را عهده دار می شود، هم شئون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم را متعهّد می گردد، هم بازسازی امور مادی و زندگی ملت را به عهده می گیرد و هم ساختار شئون معنوی، اخلاقی و تربیتی جامعه را اداره می کند. در عین حال، مسئول تشریح احکام و عقاید نیز می باشد. به همین دلیل همه رفتارها، گفتارها و حتی سکوت او، سندیت حقوقی و حجیّت شرعی دارد.

بنابر این، مردم خواه بدانند و یا ندانند، امام در مکتب اسلام باید چنین شخصیتی با این ویژگی ها باشد تا بتواند امت پیامبر اکرم (ص) را به حیات سیاسی، اجتماعی و معنوی برساند. چنین امامی می تواند خلیفه رسول خدا (ص) باشد که از ستایش افراد متملّق و یا ساده لوح، هراسان است و شدیداً از مداحی مداحان جلوگیری می کند و فقط از انتقاد مردم به خودش استقبال می نماید و می فرماید: «به دلیل ایفای مسئولیت الهی و مردمی ام، مرا به سخنان زیبا نستایید و چه فراوان است مسئولیت هایی که هنوز از عهده انجام آن بیرون نیامده ام. و آن گونه که با گردن کشان و فرمانروایان جبّار برای فرار از ستم و خشم آنان سخن می گفتید، با من سخن نگویید و آن چه را که در مقابل آنان از فرط خشم و ترس خویش نمی گفتید، از من پنهان نکنید و در مواجهه با من، از هرگونه تصنّع و چاپلوسی و چرب زبانی بپرهیزید... گمان مبرید که اگر حقی به من گفته شود یا تقاضای بزرگی گردد، بر من دشوار آید. آن کس که شنیدن سخن حق و عدل بر او گران آید بدون تردید اجرای حق و عدالت بر او دشوارتر است. پس هرگز از گفتن سخن حق یا مشورت در عدالت، خودداری نکنید، چرا که من برتر از آن نیستم که خطا کنم و به اشتباه افتم.»(20)

این گونه است گفتار و رفتار امام معصوم که هیچ سنخیتی با حکومت های دموکراسی، حتی حکومت های اسلامی ندارد.

شرایط کلی امامت

از نظر مکتب تشیّع، امام، مقامی قدسی دارد و از این رو برای احراز امامت باید شرایط خاصی داشته باشد، که عبارت است از:

الف - عصمت: یکی از خصایص متعالی خلیفه و جانشین رسول خدا (ص)، عصمت و پیراستگی از خطا در تبیین معالم دینی و مصونیت از گناهان و کارهای ضد اخلاقی و ارزشی است. امامی که دین شناس نباشد و یا در مقام اجرای حدود گرفتار قصور گردد، نمی تواند رسالت امامت را به انجام برساند. قرآن در این زمینه به یک حقیقت عقلانی و کلی اشاره و ارشاد می کند و می فرماید: «افمن یهدی الی الحقّ احقّ ان یتّبع ام من لا یهدی الاّ ان یهدی فما لکم کیف تحکمون؛(21) آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند سزاوارتر به پیروی مردم است یا آن که خود محتاج به هدایت دیگران است و تا او را هدایت نکنند راه را پیدا نمی کند». بی شک جواب منفی است؟

وانگهی، در آیات قرآن به طور کلی از دو نوع امامت یاد شده است: امام ضلال و امام هدایت. چهره امامان هدایت را چنین ترسیم می فرماید: «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکاة و کانوا لنا عابدین؛(22) ما آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و اقامه نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی می کردیم و آنان از پرستندگان پیش کسوت ما بودند.»

این آیه نشان می دهد که عمل امام به طور کلی نیک است؛ عملی است که خود به آن هدایت شده و کارهای او برای دیگران حجّت و فرض می باشد، چرا که آنان به این گونه اعمال نیک به وحی الهی سوق داده شده اند و سابقه دیرینی در اطاعت و بندگی دارند و هرگز از صراط الهی منحرف نشده و نمی شوند. پس هر کس معصوم نباشد قطعاً از نظر قرآن نمی تواند امام و هادی خلق به سوی حق باشد.(23) بی دلیل نیست که حضرت رضا (ع) درباره خصوصیات امام امت می فرماید: امام کسی است که از گناهان، پاک و از هر عیبی بر کنار است. به دانش مخصوص، مجهّز و به حلم و بردباری، آراسته است. او حافظ نظام دین و عزت مسلمانان و خشم منافقان و هلاک کافران و محاربان است.(24)

عصمت در نگاه عقل

گرچه فشرده ای از بحث عصمت در بحث نبوت مطرح گردید، لیکن به دلیل حساسیت منصب امامت به شکل دیگری آن را مطرح می کنیم تا مکمّل بحث گذشته نیز باشد. نخست عصمت را تعریف می کنیم، سپس به دلایل عقلی آن می پردازیم.

عصمت چیست؟

متکلّمان در تعریف عصمت گفته اند: عصمت، ملکه ای است نفسانی که ایجاب می کند با وجود قدرت مخالفت و عصیانِ انسان معصوم و خود ساخته، تکالیف الزامی را انجام دهد و عمداً و سهواً مرتکب گناه نشود و فرایض را ترک نکند.

فلسفه وجود جعل خلیفه و امام، برای هدایت و ارشاد مردم است تا آنان از خطاهای اعتقادی و عملی محفوظ بمانند. اگر بنا شود شخص امام هم گرفتار خطا و عصیان باشد فلسفه نصب چنین امامی لغو خواهد بود، مگر این که بگوییم در صورت سر زدن خطا و گناه از چنین امامی، او نیز محتاج به امام بالاتری است و اگر امام بالاتر، از خطای در بیان دین و ارتکاب گناه مصون باشد، پس امام راستین اوست، نه اولی، و اگر امام دوم هم گرفتار خطا و گناه شود و احتیاج به امام سومی داشته باشد بی شک در امامت تسلسل لازم می آید و آن هم عقلاً محال است. پس حتماً باید هدایت خلق به امام معصوم منتهی گردد.

در ثانی: امام باید پاسدار مجموعه عقاید، اخلاق و احکام دین باشد، چرا که از ناحیه خدا برای هدایت خلق به این امور منصوب گردیده است و اگر فاقد ملکه عصمت باشد نمی تواند از آیین الهی پاسداری کند و به تدریج دین خدا دست خوش بدعت ها و تحریف ها خواهد شد؛ چنان که ادیان گذشته گرفتار آن شدند.

صحیح است که قرآن به یمن اعجاز کلامی، از تحریف لفظی و بدعت کلامی محفوظ است، ولی از تحریف معنوی هرگز مصون نیست. از این رو هر گروه و حزبی می توانند آیه های آن را به دل خواه خود تفسیر کنند؛ چنان که در زمان شاه معدوم «و الارض وضعها للانام»(25) را مجوّزی برای تقسیم اراضی دانستند و بر همان اساس عمل کردند.

خوارج نهروان، شعار «لا حکم الا لله» را از آیه «ان الحکم الا للّه یقص الحق و هو خیر الفاصلین»(26) اقتباس کرده بودند و برداشتی نادرست از آیات داشتند. در صورتی که مقصود از حکم، قانون است؛ یعنی خدا فقط حق قانون گذاری دارد، نه مسئله حکومت.

بنابر این، قرآن از تحریف معنوی و تفسیر به رأی ها و پیش داوری ها، مصون نیست و این امام معصوم است که باید با حجّت و استدلال معقول و مقبول، حافظ کل دین و قرآن باشد و با مجادله احسن از این گونه انحرافاتِ بدعت گذاران جلوگیری نماید.

وانگهی، اگر امام، معصوم نباشد چگونه اطاعت او در کنار اطاعت خدا و رسول قرار دارد؛ چنان که در آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(27) دیده می شود. بی شک اولی الامر باید مانند رسول خدا (ص) معصوم باشد تا اطاعت از وی معقول، واجب و مشروع، تلقّی شود.

افضلیت امام معصوم

نکته دیگر این که امام و جانشین رسول اکرم (ص) باید افضل آحاد امت باشد، زیرا یکی از معیارهای نصب و تعیین امام، افضلیت وی در علم و تقوا و زهد و شجاعت بر عموم مردم است، چرا که امام با توجه به علم و آگاهی والایی که دارد، قبح گناه را بالعیان مشاهده می کند و عواقب آن را درک می کند، بلکه ماهیت و پلیدی گناه را وجدان می کند؛ مانند پزشکی که غذای آلوده به میکروب های مسری را در پرتو آزمایش می فهمد و از عواقب آن آگاه است و هرگز آن را نمی خورد.

اگر امام با وجود علم و ایمان و عصمت، گناه کند، بی شک افراد معمولی که بر ماهیت گناه اشراف ندارند ولی به دلیل ترس از خدا گناه را ترک می کنند، از چنین امام و رهبری برتر خواهند بود. به قول خواجه نصیرالدین طوسی: اگر امام مرتکب گناه شود مرتبه اش فروتر از مرتبه کمترین فرد مسلمان عامی خواهد بود. پس واجب است از خطا و گناه معصوم باشد تا افضلیت خود را بر آحاد و نفرات امت حفظ نماید.

همان گونه که در بحث نبوت گفته شد، لزوم عصمت پیامبر برای این است که در تبلیغ احکام دین و بیان عقاید و اخلاق الهی، اشتباه نکند، عصمت خلیفه نیز به همین دلیل است، چرا که صرف مراجعه امام به کتاب و سنّت، خطای وی را در فهم نصوص و اشتباه در استنباط مقرّرات الهی بر طرف نمی سازد، وگرنه بین علمای اسلام اختلاف به وجود نمی آمد و امت محمد به مذاهب مختلف تقسیم نمی شدند. پس باید مرجعی مصون از خطا و گناه و برداشت های انحرافی از قرآن و سنّت در میان مردم حضور داشته باشد تا مردم در مواقع لازم و اختلافات به او پناه ببرند و از درگیری های ویران گر دست بردارند؛ چنان که در گذشته پیامبران الهی به یاری کتاب و میزان و حاکم ساختن آن دو در میان امت ها، اختلافات را بر طرف می کردند و آنان را به وحدت سوق می دادند؛ چنان که قرآن درباره پیامبران می فرماید: «انّا ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزل معهم الکتاب و المیزان لیحکم بین الناس فی مااختلفوا فیه».(28)

مرجع در حل اختلافات و فصل الخطاب در میان مردم به اضافه کتاب و میزان که ابزار کار آنهاست، پیامبران می باشند و پس از آنان نیز بر عهده اوصیای آنهاست. امام علی (ع) در نهج البلاغه به یک امر عقلی و شرعی در مورد امامت اشاره می کند و می فرماید: «من نصب نفسه للنّاس اماماً فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه؛(29) هر کس خود را پیشوای مردم معرفی نمود بایستی پیش از تعلّم و آموزش دیگران، نخست به تعلیم خود بپردازد و قبل از آن که با زبان، مردم را تأدیب کند، باید با اخلاق و روش عملی خویش آنان را تربیت نماید.»

این حدیث، شامل تمام اولیا و مربیان آموزش و پرورش نیز می شود، زیرا آن حضرت در صدد بیان امامت اصطلاحی نمی باشد، چون سخن از عصمت به میان نیاورده است. ولی در عین حال یک حقیقت عقلانی را مطرح کرده است که رطب خورده منع رطب کی کند. هر پیشوایی که بخواهد فرهنگ جامعه را اصلاح کند، اول باید خویش را اصلاح و تربیت کرده باشد، در غیر این صورت برنامه تربیتی او تأثیرگذار نخواهد بود.

دلایل نقلی عصمت

اما دلایل نقلی ضرورت عصمت خلیفه و امام، بسیار است که برخی از آنها در طی مباحث گذشته به نقل از بزرگان شیعه و سنّی روشن شد. هم چنین از آیه: «لا ینال عهدی الظالمین»(30) و هم چنین آیه وجوب اطاعت از اولی الامر و روایات فراوانی که از پیامبر رسیده است، استفاده گردید. با وجود آن، به چند دلیل دیگر از قرآن و سنّت می پردازیم.

در بخش کتاب تنها به دو دلیل قرآنی بسنده می کنیم: یکی، آیه تطهیر و دوم، بیان قرآن درباره ویژگی های امامت هدایت.

یکم - آیه تطهیر

قرآن می فرماید: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً؛(31) خداوند اراده می کند تا رجس و پلیدی را از شما اهل بیت بر طرف ساخته و پاک کند؛ یک پاک کردنی بزرگ.»

اراده الهی چگونه است؟

فلاسفه الهی معتقدند که ذات اقدس متعال دو نوع اراده دارد: یکی، همان مریدیّت است که صفت ذات محسوب می گردد و دوم، اراده به مفهوم صفت فعل. قرآن می گوید: «انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون؛(32) خداوند تا بر انجام چیزی اراده کند آن فعل تحقق پیدا می کند.»

اراده فعلی بر دو قسم است: 1 - اراده و مشیّت کلی و عام؛ 2 - اراده و خواست ویژه که اجمالی از آن به زودی بیان می شود.(33)

کلمه «انّما» در آیه، دلالت بر انحصار و اختصاص می کند؛ یعنی خداوند متعال اراده کرده تا رجس و پلیدی را تنها از اشخاص معیّنی از اهل بیت پیامبر دور کند و آنان را از هرگونه پلیدی پاک سازد.

برخی از مفسّران به مقتضای موازین ادبی و سیاق آیه بر این باورند که زنان پیامبر در جرگه اهل بیت قرار ندارند، زیرا اولاً: ضمیر «عنکم» مذکر است و بدون شک ارجاع ضمیر مذکر به زنان در لغت عرب، صحیح نمی باشد و اگر از باب تغلیب هم بگیریم، غلبه با زن های پیامبر اکرم (ص) است. در ثانی: آهنگ آیه می فهماند که این اراده یک مشیّت خاصه است و جنبه کلی و عمومی ندارد؛ چنان که در آیه «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»،(34) هدف اراده عام و کلی است که خدا می خواهد به تمام مردم درباره احکام دین آسان بگیرد.

کلمه «الرّجس» که به الف و لام مزیّن شده، افاده عموم می کند؛ یعنی خدا می خواهد تمام رجس ها و پلیدی های اخلاقی، عملی، فکری، فرهنگی و اجتماعی را از اهل بیت دور سازد. بدون شک در این جا مقصود، اعطای نیروی «تقوا» نیست، چون در آیات قرآن از همه مردم تقوا طلب کرده است: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله حق تقاته»، بلکه منظور اعطای ملکه عصمت و حالت مصونیت از رذایل اخلاقی و افکار پلید و اعمال زشت است.

می گویند: چون آیه تطهیر در میان آیاتی است که درباره بانوان پیامبر صحبت می کند، پس این آیه نیز درباره آنهاست.

پاسخ روشن است؛ اولاً: هر آیه ای ممکن است شأن نزول خاص و مفهوم مستقلی داشته باشد که به آیات قبل و بعد آن مربوط نمی شود و این گونه آیات در قرآن فراوان است.

در ثانی: آیاتی که درباره زنان پیامبر آمده، آهنگ امر و نهی و احیاناً انتقادگونه و توبیخی دارد، نه تعریف و ستایش. در صورتی که این آیه گروهی از اهل بیت را تا عرش اعلا بالا می برد.

ثالثاً: شأن نزول آیه به اتفاق بزرگان اهل سنّت و تمام علما و مفسّران شیعه، در خصوص پیامبر اکرم (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) می باشد.

برای اثبات مدعای خود به چند نمونه از احادیث سنّی و شیعه اشاره می کنیم.

1 - احمد بن حنبل در مسند خود از عطاء بن ابی ریاح نقل کرده که امّ سلمه فرمودند: روزی حضرت فاطمه طعامی در دیگ سفالین پخته بود و آن را خدمت پیامبر (ص) آورد. حضرت تا چشمش به طعام افتاد فرمود: نور دیده من! علی را با حسن و حسین دعوت کن تا با من این طعام را تناول کنند. فاطمه زهرا (س) آنان را حاضر کرد و همگی از آن طعام میل نمودند. در این هنگام جبرئیل از پیش گاه رب جلیل آمد و این آیه را نازل نمود: «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً». سپس نبی مکرّم اسلام کسایی را به روی آنها انداخت و فرمود: «اللّهم ان هؤلاء اهل بیتی و خاصتی اللّهم فأذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا؛ بار پروردگارا! اینان اهل بیت من و از نزدیکان من هستند، بار الها! رجس و پلیدی را از وجود آنان بر طرف ساز و آنها را به معنای واقعی، پاکیزه و تطهیر فرما.»

هنگامی که این دعا را از رسول اکرم (ص) شنیدم، گفتم: یا رسول الله! من هم در زمره شما هستم؟ فرمود: «انک علی خیر ؛ تو بر طریقه درستی و راه و رسم خوبی قرار داری، اما در مرتبه اهل بیت من نیستی.»(35)

مضمون همین خبر را ابوالحسن اندلسی نیز آورده است.(36)

2 - ابو عبدالله محمد بن عمران مرزبانی، از بزرگان اهل سنّت، از ابوالحمراء نقل می کند که می گوید: من ده ماه ملازم حضرت رسول (ص) بودم و هر روز می دیدم که پیامبر (ص) صبح گاهان می آمد و دست مبارک خود را بر در خانه فاطمه زهرا (س) می نهاد و می فرمود: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته». فاطمه (س) نیز جواب می داد: «علیک السلام یا رسول الله و رحمة الله و برکاته». و چون پیامبر (ص) جواب ایشان را می شنید می فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا».(37)

ده ها روایت به این مضمون از منابع اهل سنّت جمع آوری شده و مفسّران اهل سنّت بر این امر اجماع کرده اند.(38)

ابن جریر طبرانی در مناقب می نویسد: «نزلت هذه الآیة فی الخمسة: النبی (ص) و علی و فاطمة و الحسن و الحسین رضی الله عنهم عن امّ سلمه قال (ص): اللّهم هؤلاء آل محمد فاجعل صلوتک و برکاتک علی آل محمد کما جعلتها علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید؛(39) این آیه درباره پنج تن نازل شده است: پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین - خدا از آنها راضی شود - چنان که از امّ سلمه نقل شده که پیامبر فرمود: بار پروردگارا! این گروه آل محمد می باشند، پس صلوات و برکاتت را بر آنها قرار بده؛ همان گونه که بر ابراهیم و آلش قرار دادی. تحقیقاً تو ستوده و بزرگی.»

شریف سمهودی، از بزرگان اهل سنّت، می نویسد: کلمه «انّما» برای حصر و تخصیص است و دلالت می کند بر این که اراده خدای متعال منحصر است در پاک کردن گروه مشخصی از اهل بیت پیامبر و تأکید آیه با جمله «یطهرکم تطهیرا» به صورت مفعول مطلق، دلیل است بر این که طهارت آنها یک طهارت کامل و همه جانبه و در عالی ترین مراتب طهارت قرار دارد.(40)

4 - شهر بن حوشب از پسر عمویش مجمع بن الحارث بن میمر نقل می کند که گفت: از عایشه درباره علی بن ابی طالب (ع) سؤال کردم؟ گفت: «نسئلنی عن احبّ النّاس الی رسول الله؛ از کسی که محبوب ترین شخص در پیش گاه رسول خداست، از من پرسیدی». من خودم دیدم که رسول خدا (ص) روزی پارچه ای بر روی علی، فاطمه و حسنین انداخت و فرمود: «اللهم هؤلاء اهل بیتی و حامّتی فاذهب عنهم الرّجس و طهرهم تطهیراً؛ خدایا! این جمع، اهل بیت و حامیان من هستند، پس رجس و پلیدی را از ساحت آنها بر طرف فرما و آنان را پاک کن یک نوع پاک کردنی که پلیدی در آنها باقی نماند». در این جا بود که آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...» فرود آمد. عرض کردم: یا رسول الله! من از اهل بیت تو هستم، فرمود: «تنحیّ فانک علی خیر؛ از من دور شو، تو بر صراط حق و خیری، لکن اهل بیت من اینها هستند.»(41)

دوم - امامت هدایت

قرآن می فرماید: «و جعلناهم ائمة یدعون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکاة و کانوا لنا عابدین؛(42) و ما آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کردند، و فعل نیکی ها و اقامه نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم.»

انتهای آیه اشاره می کند که امامان از پرستندگان ما بودند، پیش از آن که به دنیا بیایند و پس از تولد و بلوغ هم ما را عبادت می کردند. امام صادق (ع) در شعری که منسوب به آن حضرت است می فرماید:

فی الاصل کنّا نجوماً یستضاء بنا

و فی البریّة نحن الیوم برهان

ما ستارگانی در عالم ارواح بودیم که از نور ما استفاده می شد و امروز در دنیا حجّت و برهان الهی هستیم.

اگر این آیه در کنار آیه 75 سوره ص قرار گیرد، معنای شعر امام صادق (ع) نمایانی بیشتری خواهد داشت؛ آن جا که خداوند متعال به شیطان رجیم می فرماید: «قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی استکبرت ام کنت من العالین؛ ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از این که در برابر کسی سجده کنی که به دست قدرتم آفریده ام، آیا تکبر ورزیدی یا از برترین ها بودی؟»

استفهام در آیه، توبیخی است؛ یعنی آیا سجده نکردن تو به دلیل استکبارت بود یا جزء کسانی بودی که قدر و مقامشان برتر از آن بود که مأمور به سجده بر آدم باشند؟ بعضی گفته اند: مراد از عالین یعنی این که شیطان جزء مستکبران و تمامیت خواه ها بود، در صورتی که این گفته مناسب با مقتضای مقام نیست، چون هدف این است که اصل استکبارش استعلام شود، نه این که آیا از مستکبران قدیمی بودی یا از متکبّران جدید می باشی.

برخی دیگر گفته اند: مقصود از «عالین» ملائکه آسمانی هستند، چرا که آنها مأمور به سجده نبودند و فقط ملائکه زمینی مأموریت داشتند تا بر آدم سجده کنند. این هم بر خلاف اطلاق آیه است، زیرا از آیه بر می آید که تمام ملائکه ها مأمور بر سجده بودند.

قول دیگر - چنان که از روایاتی نیز بر می آید - این است که مقصود از «عالین»، ارواح پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) باشد و شاید شامل پیامبران اولی العزم نیز بشود که آدم به برکت تعلیم اسما و نام های آنها مسجود ملائکه واقع شد و آنان بالاتر از آن بودند که مأمور به سجده بر آدم باشند،(43) چرا که آنان مظهر اتمّ اسمای الهی هستند.

سخن سر بسته گفتم با حریفان

خدایا زین معما پرده بردار

پرسش های متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر

لطفاً با توجه به متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر، گزینه های صحیح را انتخاب کرده و در پاسخ نامه مربوط (صفحه 108) علامت بزنید.

 

1 . چه کسانی معتقدند امام معصوم از جانب خدا منصوب است؟

الف - آنان که امامت را از اصول دین می شمارند.

ب - اهل سنّت که امامت را یک مسئله فقهی می دانند.

ج - آنان که عصمت را در امام شرط نمی دانند.

د - کسانی که جای گاه امامت را در حدّ بالاترین مقامات بشری ارتقا می دهند.

 

2 . کدام گروه معتقد است امام در شیوه اداره جامعه، آزاد است و حتی می تواند بر خلاف سیره پیامبر (ص) عمل کند؟

الف - اهل سنّت.

ب - عبدالجبار همدانی و زمخشری.

ج - عده ای از شیعیان.

د - معتزله و اشاعره.

 

3 . کدام گزینه صحیح نیست؟

الف - متکلّمان و عالمان اهل سنّت در مورد عزل امام ستم گر سکوت کرده اند و بعضی از آنان بر کناری امامان جائر را جایز نمی دانند.

ب - مقام نبوت از مقام امامت بالاتر است و گذرانیدن یک سلسله ریاضت ها نیز برای کسب مقام نبوت، لازم است.

ج - شیعه، قیام بر ضد نظام های فاسد را برترین جهاد در راه خدا می داند.

د - لازم نیست امام معصوم همه ویژگی های پیامبر (ص) را داشته باشد.

 

4 . کدام گزینه مفهوم آیه «انی جاعلک للناس اماماً» می باشد؟

الف - معجزه برای اثبات ادعای نبوت است.

ب - فقط حضرت ابراهیم (ع) لیاقت امامت را دارد.

ج - امام با انتخاب مردم تعیین می شود.

د - مشرک نمی تواند امام باشد.

 

5 . «عدالت به معنای ترک گناهان کبیره و اصرار نداشتن بر گناهان صغیره»، با کدام گزینه متناسب است؟

الف - امام معصوم.

ب - امام جماعت.

ج - در صورت حاکمیت امام معصوم.

د - گزینه های الف و ج.

 

6 . کدام گزینه از نظر شیعه منشأ امامت است؟

الف - انتخابات بر اساس دموکراسی و با رأی اکثر مردم.

ب - توان تسلیحاتی و نظامی فردی که فرماندهی ملتی را بر عهده دارد.

ج - گزینش و تعیین توسط امام پیشین.

د - اعطای خداوند با توجه به شایستگی و توان همه جانبه شخص امام.

 

7 . کدام گزینه صحیح است؟

الف - در صورتی که نقش امام پیامبر گونه باشد، معرفی او به مردم واگذار شده است.

ب - منشأ امامت از نظر شیعه، جنبه الهی دارد که با رأی جمیع ارباب حل و عقد از هر شهر و دیار، فرد مورد نظر به امامت می رسد.

ج - همه رفتارها و گفتارها و حتی سکوت امام معصوم سندیت دارد و حجّت شرعی شناخته می شود.

د - کسانی که امامت را یک مقام معمولی می دانند معتقدند که معرفی یک فرد برای امامت باید مطابق نصّ دینی باشد.

 

8 . این حدیث از کیست؟ «ارزش امامت بالاتر و برتر از آن است که مردم با اندیشه های قاصر خود آن را در یابند».

الف - پیامبر اکرم (ص).

ب - حضرت علی (ع).

ج - امام صادق (ع).

د - امام رضا (ع).

 

9 . کدام گزینه در مورد انسان معصوم درست است؟

الف - مختار نیست و قدرت ندارد تا اوامر الهی را تخلاف کند.

ب - مختار و خود ساخته است.

ج - فقط از گناهان و کارهای ضد اخلاقی و ارزشی، پیراسته است.

د - ممکن است در بعضی از مواقع از صراط الهی منحرف شود.

 

10 . کدام گزینه مناسب نقطه چین است؟ اگر امام با وجود علم و عصمت ....کند، افراد معمولی که به دلیل ترس از خدا گناه نمی کنند از او ..... خواهند بود.

الف - گناه - برتر.

ب - اطاعت - فروتر.

ج - گناه - مساوی.

د - معصیت - داناتر.

 

11 . اگر امام یا پیامبر معصوم نباشد:

الف - ممکن نیست که در فهم نصوص و استنباط مقرّرات الهی، خطا کند.

ب - می تواند با مراجعه به کتاب، مقرّرات الهی را بدون کم و کاست استنباط کند.

ج - قول و فعل او برای مردم حجّت نیست.

د - در بیان احکام الهی و ارشاد مردم خللی ایجاد نمی شود.

 

12 . حدیث «من نصب نفسه للناس اماماً فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره» در صدد بیان چه موضوعی است؟

الف - یک اصل اخلاقی را بیان می کند.

ب - امامت اصطلاحی را می فهماند.

ج - نکته ای ادبی را بیان می کند.

د - اشاره به یک اصل عقلی و شرعی است.

 

13 . کدام گزینه در مورد آیه «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» صحیح نمی باشد؟

الف - به قول بعضی از مفسّران، زنان پیامبر در جرگه اهل بیت قرار ندارند.

ب - اراده الهی در این آیه، جنبه کلی و عمومی ندارد.

ج - کلمه رجس شامل تمام پلیدی ها است.

د - منظور از آیه، اعطای نیروی تقوا به اهل بیت است.

 

14 . این جمله از کیست؟ «کلمه انّما برای حصر است و دلالت می کند که اراده خداوند منحصر است به پاک کردن گروه مشخصی از اهل بیت».

الف - یکی از بزرگان اهل سنّت.

ب - جریر طبرانی.

ج - محمد بن عمران.

د - عایشه.

 

15 . با توجه به روایات، مراد از واژه «عالین» چیست؟

الف - شیطان از مستکبران است.

ب - ملائکه آسمانی.

ج - ارواح پیامبر اکرم و ائمه اطهار (علیهم السلام).

د - ملائکه زمینی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان