ماهان شبکه ایرانیان

امامت و رهبری در اسلام (۳)

در بحث گذشته گفته شد که امامیه معتقد است بر خداوند واجب عقلی است که امام را به واسطه پیامبر (ص) تعیین و نصب کند

در بحث گذشته گفته شد که امامیه معتقد است بر خداوند واجب عقلی است که امام را به واسطه پیامبر (ص) تعیین و نصب کند. طبیعتاً بر امت هم اطاعت از امامِ منصوب، شرعاً لازم و تثبیت حکومت آن بر امت واجب می باشد، چرا که شیوه امامت در اسلام، از سنخ حکومت های بشری نیست تا با گزینش و تعیین مردم حاصل شود؛ چنان که علل احتیاج مردم به امام نیز فراتر از علل نیاز آنان به حکومت های ظاهری و معمولی است. از آن جایی که میان رسالت امام و نیاز مردم به وی رابطه تنگاتنگی وجود دارد، ما هم بحث آن را توأمان می آوریم.

دلایل نیاز به امام در اسلام

در شماره قبل، به یکی از دلایل نیاز به امام (حفاظت همه جانبه از دین) اشاره کردیم، اکنون به برهان های دیگر می پردازیم.

برخی از محققان بر این باورند که فلسفه امامت در اسلام، منحصر به حکومت داری نیست، بلکه برای تحقق اهداف بلند و عالی تری مثل: حفاظت و حراست از دین، تربیت بندگان خدای کریم و رسانیدن آنان به مقصد نهایی و عبودیت نیز می باشد. این اهداف، ما را ناگزیر می کند دلایل بیشتری برای نیاز به امام اقامه کنیم، که در ادامه به آنها می پردازیم.

ب - اجرا و تبیین اصول و فروع

دومین دلیل نیاز به امامت که از رسالت امام استفاده می شود، هدایت خلق، تشریح و شفاف سازی مبانی دینی، اجرای مقرّرات اسلامی و تبیین اصول و فروع آن و بالاخره، بیان مجموعه احکام و اخلاق و عقاید مذهبی است تا بدین وسیله بدعت ها و انحرافات در آیین الهی راه پیدا نکند و امانت حکومت و رسالت امامت را به امام عادل و شایسته بعدی و نسل آینده منتقل نماید. این، فرمانی است برای همه مسلمان ها از ناحیه خدا در قرآن و رهبران راستین که می فرماید: «انّ الله یأمرکم ان تؤدّوا الامانات الی اهلها؛(1) خدا به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانشان برگردانید.»

بدون شک حکومت دینی، بزرگ ترین امانت الهی است که باید به وسیله امام و امت به حاکم امینی سپرده شود که در غیر این صورت، خیانت بزرگی به خدا و خلق خواهد بود.

ج - اجرای عدالت

رسالت دیگر امام که خلق خدا سخت به آن احتیاج دارند، اجرای عدالت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، قضایی، مدنی و... است؛ همچون: عدل در تولید و توزیع امکانات و جلوگیری از هرگونه ظلم و تبعیض و قتل و غارت در میان خلق خدا و اقامه حدود الهی. ایفای این مسئولیت ها می تواند فلسفه وجودی امام را نیز توجیه نماید.

د - تهذیب و تربیت

مسئولیت مهم دیگری که بر عهده امام واگذار شده و نیاز و ضرورت وجود او را نیز برای مردم به اثبات می رساند، تهذیب جامعه و تربیت آحاد امت و کشانیدن نفوس مستعد به سوی صراط حق و بهشت برین است. حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: «فان اطعتمونی فانّی حاملکم - ان شاء الله - علی سبیل الجنة و ان کان ذا مشقّة شدیدة و مذاقة مریرة؛(2) پس اگر از من اطاعت کنید، شما را به خواست خدا به راه بهشت می کشانم، هر چند صراط دین راهی است بسیار دشوار و تلخی های زیادی را برای ذائقه ها فراهم می آورد». آن حضرت در خطبه دیگری فرمود: «سلک بکم منهاج الرّسول و کفیتم مؤونة الاعتساف و نبذتم الثّقل الفادح عن الاعناق؛(3) اگر از امام خود پیروی می کردید، شما را در راه روشن پیامبر پیش می برد و از تکلّف و رنج بیراهه رفتن در امان بودید و بار سنگین و زنجیرهای گران را از گردن هایتان فرو می افکندید.»

برخی از عالمان شیعه معتقدند که امام معصوم می تواند گروهی از مؤمنان عدالت پیشه را در مقام مدیران قوه مجریه و قضاییه و فرماندهی نظامی، منصوب کرده و بر امور آنها نظارت دقیق نماید و خود به رسالت اصلی خویش؛ یعنی تبلیغ جهانی آیین الهی، تربیت نفوس و هدایت خلق بپردازد و راه های سعادت و بدبختی را به آنها نشان دهد و دین را از دست خوش تحریف ها و بدعت ها نگه دارد و الگویی جامع و کامل برای امت باشد؛ چنان که رسول خدا (ص) اسوه و مقتدای امت و مبلّغ رسالت های خدایی بود و در جنب این رسالت بزرگ، حکومت را نیز بر عهده داشت.

ه - نیاز شریعت به مفسّر

هر دین و مکتبی در دنیا نیاز به مبیّن و مفسّر دارد که در واقع ایدئولوگ مکتب نامیده می شود. آیین اسلام نیز با آن همه جامعیت و کمال به طریق اولی به تبیین کننده نیازمند است، وگرنه مردم گرفتار تفرقه در دین می شوند و به تدریج اصول و ارکان و معالم آن دست خوش تحریف و در معرض زوال قرار می گیرد. برای روشن شدن این برهان به چهار مقدمه نیازمندیم:

الف) حضرت محمد (ص) خاتم پیامبران و شریعت او پایان بخش تمام ادیان و مذاهب وحیانی است. به همین دلیل برای همیشه ماندگار است و هرگز نسخ و فسخی در حریم آن راه ندارد، بلکه به فرموده صاحب شریعت: «حلال محمّد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة».(4)

ب) همان گونه که ثابت کردیم، قرآن مجید معجزه گویا و ابدی رسول اکرم (ص) است و متضمن حقایق بسیار و مشعل دار هدایت بشری در تمام قرون و اعصار می باشد.

ج) همان گونه که از آیات قرآن کریم مشهود است و حضرت علی (ع) هم در خطبه اول نهج البلاغه فرموده است، این کتاب در بر دارنده آیات متنوعی همچون: محکمات، متشابهات، واجبات و مستحبات، ناسخ و منسوخ، واجب و مستحب و مباح، خاص و عام، و حامل پندها، مَثَل ها، مرسل ها، محدودها، مجملات و مبیّنات، اسرار و غوامض و اشارات می باشد. با این همه توصیف، چگونه ممکن است برای تبیین آنها مفسّری عمیق و آگاه به رموز و اسرار، ضرورت نداشته باشد، بلکه همان گونه که حضرت رسالت مسئول روشن ساختن مفاهیم و غوامض این کتاب آسمانی بود، بی شک پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز امت نیازمند رهبری پیامبرگونه می باشند؛ رهبری که علم و عصمت او همانند پیغمبر باشد، اگر چه فرشته وحی بر وی نازل نشود، لیکن دارای علم لدّنی و عصمت از خطاست.

د) بدون تردید در عصر حضرت رسول (ص) با وجود جنگ های بی شمار(5) و درگیری های بسیار، تبیین همه آیات مختلف و اعلام تمام احکام و معارف اسلامی و تفسیر کلیه آیات قرآنی و مفاهیم عرفانی دین، امکان پذیر نگردید. به همین دلیل مسلمانان با تفسیرهای ناروای خود از اسلام مطابق پیش گویی پیامبر اعظم (ص)، به «73 فرقه» تقسیم شدند و به رغم این که همه آنها مسلمان هستند ولی در فروع و اصول دین اختلافات فاحشی دارند، که نقاط اختلاف برخی از آنها از نقاط اشتراک آنان بیشتر است.

بدیهی است هیچ گروهی از فرقه های اسلامی در صحت مقدّمات اعتقادی فوق شک و تردیدی ندارد، بنابر این بر خدای حکیم لازم است برای جلوگیری از این گونه برداشت های انحرافی از دین، امام مطاع و آگاه و خطاناپذیری را به وسیله پیامبرش نصب و معرفی نماید تا مبانی اسلام و معالم دین را چنان که شایسته و بایسته است، با محوریت قرآن برای ملت آشکار نماید و جلو هرگونه بدعت و انحراف را بگیرد.

تاریخ اسلام نشان می دهد که تبیین مجملات دین و مشکلات آیات و احکام و چگونگی آن، همگی به دست امامان معصوم شیعه انجام گرفته و علمای تمام فِرَق اسلامی و اهل کتاب در مناظرات دینی با وجود حضور و حمایت عالمان و قدرت های سیاسی و نظامی در برابر ائمه اطهار (علیهم السلام) سر تسلیم فرود آورده اند. به همین دلیل است که فیلسوفان بزرگ حکمت مشّایی و اشراقی، نظام امامت و رهبری را مطابق مذهب شیعه جعفری پذیرفته اند؛ چنان که بوعلی سینا می نویسد: «تعیین امام و خلیفه به نصّ، به صواب نزدیک تر است، زیرا از این طریق می توان جلو اختلافات و درگیری ها را گرفت.»(6)

ناگفته پیداست مراد از «نصّ» یعنی تصریح و تعیین جانشین از سوی خود رسول اکرم (ص) و چون پیامبر (ص) به حکم قرآن از روی هوا و هوس حرف نمی زند،(7) چنین امر خطیری را باید از جانب خدا اعلام نماید.

شیخ اشراق نیز پس از این که خالی نماندن عالم را از وجود امام معصوم و انسان کامل قبول می کند، در مقدمه کتاب «حکمت الاشراق» چنین می نویسد: «هیچ گاه عالَم، خالی از خلیفه و امام نخواهد ماند و او همان شخصیتی است که ارباب مکاشفه و مشاهده او را قطب می نامند و ریاست و اختیار امور دین و دنیا با اوست، هر چند که از مداخله در امور برکنار باشد و مردم او را نشناسند. اگر سیاست و تدبیر امور به دست او باشد، روزگاران نورانی خواهد بود و در غیر این صورت، تاریکی ها بر جهان حکم فرما خواهد شد».(8)

اکنون که علل نیاز جامعه اسلامی به امامت روشن شد، به ویژگی های امام از نظر مذاهب اسلامی می پردازیم.

شاخصه های امامت از نظر اهل سنّت

متکلّمان اهل سنّت، ویژگی ممتازی برای خلیفه و امام قائل نمی باشند و امامت را مانند حکومت های معمول بشری می دانند. «باقلانی»، از متکلّمان سنّی در کتابش می نویسد: اگر کسی بگوید از نظر شما امامی که باید با او پیمان بست چه صفاتی باید داشته باشد، می گوییم: یکی از ویژگی های امام این است که باید از تیره قریش باشد و دیگر آن که، به اندازه ای باید از علم و دانش برخوردار باشد که بتواند منصب قضاوت و داوری را در میان مسلمانان به خوبی ایفا کند و نیز در امور نظامی و سازماندهی نیروها و نبردها صاحب بصیرت باشد.

هم چنین در نگهبانی از مرزها، حمایت از مسلمانان، حفظ و حراست از ایشان، انتقام از ستم گران و گرفتن حقوق ستم دیدگان از ظالمان و آن چه که به مصالح عمومی مردم ارتباط دارد، آگاه و کارساز باشد.

و نیز امام باید از کسانی باشد که در اقامه حدود الهی گرفتار سستی نگردد و از تازیانه و گردن زدن مجرمان، بی تاب نشود و باید در مورد دانش و دیگر مواردی که امکان تفاضل و برتری بین دو نفر وجود دارد، جزو برجسته ترین آنان به حساب آید، مگر آن که انتخاب فرد افضل برای احراز مقام امامت، با مانعی برخورد نماید، که در این صورت تعیین فرد مفضول و فرو دست جایز خواهد بود و احتیاجی نیست این امام مفضول، معصوم و مصون از گناهان و انحرافات و یا عالم به علم غیب باشد. هم چنین امام باید در سوارکاری و دلیری از همه برتر بوده و یا فقط از میان هاشمیان غیر از قبیله قریش باشد.(9)

وی در ادامه می نویسد: اگر بگویید آیا مردم به علم امام و بیان شمّه ای از آن که مختص به امام است نیاز دارند؟ در پاسخ می گوییم: نه، زیرا شخص امام با توده مردم در علم شریعت و احکام آن برابرند. اگر کسی سؤال کند پس امام را برای چه تعیین می کنید؟ می گوییم: به همان دلایلی که یاد کردیم و آنها عبارت اند از: «تدبیر و سازماندهی لشکریان، پاسداری از مرزها، منع و بازداشتن ستم گران، دریافت حق مظلوم از ظالم، اجرای حدود، توزیع درآمدها میان مسلمانان، ترغیب آنان به زیارت خانه خدا و جنگ با دشمنان...» و اگر در یکی از امور یاد شده تخطّی کرد مردم پشت سر او هستند تا او را به راه اصلی سوق داده و نسبت به انجام امور، وی را وادار نمایند.(10)

«محقق تفتازانی» که از متکلّمان نام دار اهل سنّت است، می نویسد: «نیازی نیست که امام از میان هاشمیان برخیزد یا دامن وی از گناهان پاک، و از زیر دستان برتر باشد.»(11)

این نوع عقیده، درباره خلیفه و جانشین رسول خدا (ص) مطرح بود که موجب شد معاویه جرئت پیدا کرده بر ضد علی (ع) خروج کند و پس از شهادت آن حضرت و کنار زدن امام حسن مجتبی (ع) و پس از آن که مردم با وی بیعت کردند، در کوفه بنشیند و برای یزید بیعت بگیرد. همین طرز تفکر و اعتقاد باعث گردید که عبدالله، پسر خلیفه دوم، بیعت با یزید شراب خوار را تجویز نماید(12) و یا به نوشته ابویعلی، عبدالله بن عمر هنگام واقعه حرّه(13) با مردم مدینه نماز جماعت می گذاشت و می گفت: «نحن مع من غلب؛(14) من با کسی هستم که پیروز باشد.»

این نوع تفکر است که انسان ها را به فرهنگ «الحقُ لِمَن غَلَب» منتهی می نماید؛ یعنی حق همیشه با طرف پیروز است و مغلوب همیشه باطل است.

دلایل انتصابی بودن امامت

جامعه شیعه برای امام برجستگی های خاصی معتقد است که به مراتب فراتر از حاکمان معمولی می باشد. به همین دلیل انتصاب امام را بر ذات باری تعالی واجب عقلی دانسته و نصب او را لطفی از ناحیه حضرت حق در واجبات عقلی می شمارند. آنان برای انتصابی بودن امامت، دلایلی آورده اند که ذیلاً می آوریم:

1 - عدم آگاهی مردم: جامعه شیعه معتقد است که اکثریت قاطع مسلمان ها در عصر ظهور اسلام بی سواد بودند و هنوز آثار جهل جاهلیت و ساده لوحی در آنان نمایان بود و نمی توانستند امام واقعی را بشناسند و او را برگزینند و یا با برگزاری انتخابات، وی را نصب کنند، زیرا از نظر کتاب و سنّت، شاخصه هایی برای امامت مطرح است که برای مردم معمولی به سادگی قابل شناسایی نمی باشد. هم اکنون در عصر ما، با آن که عصر آگاهی، تمدن و انفجار اطلاعات است و مردم از عقل و هوش سرشاری برخوردارند، غالب ملت ها تحت تأثیر شعارها و تبلیغات قرار می گیرند و در انتخاب دچار اشتباه می شوند.

به دلیل همین انحطاط فکری و فرهنگی مسلمانان صدر اسلام بود که به اعتقاد شیعه، جمهور مردم به توصیه های رسول اکرم (ص) توجه نکردند، با این که حضرت رسول (ص) در مواقع حساس با صراحت تمام امام علی (ع) را جانشین خود معرفی کردند و در غدیر خم در برابر جمع کثیری وی را به خلافت نصب نمودند و حتی همه حاضران با آن حضرت دست بیعت دادند و تبریک و شادباش گفتند. لیکن پس از رحلت پیامبر (ص) بیش از ده نفر وفادار باقی نماند و غالباً تحت تأثیر جوّ تهدید و تطمیع و سفسطه و شبهات ذهنی و تحیّر قرار گرفتند و برخی هم با صراحت گفتند: پیامبر (ص) جانشینی معیّن نکرد.(15)

به همین دلایل است که جامعه شیعه اعتقاد دارد حکمت ذات اقدس حق در صدر اسلام بر این جاری شده بود که یازده امام معصوم و آگاه با اسم و رسم به وسیله پیامبر تعیین و نصب شوند تا جامعه اسلامی در پرتو هدایت رهبران انتصابی، رشد کافی پیدا کرده و در غیبت امام زمان (عج) آمادگی کامل برای گزینش و انتخاب رهبر اعلم، عادل و امین و آگاه پیدا کنند و دچار اشتباه نشوند؛ چنان که در احادیث آمده است به دلیل پیشرفت علمی و فرهنگی و آگاهی زیاد مردم، طول عمر امام زمان و غیبت طولانی آن حضرت برای انسان های آخرالزمان هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.

2 - عینیّت فلسفه نبوت و امامت: امامیه معتقد است هر حکمتی که در لزوم بعثت پیامبران و مشخص کردن آنها وجود دارد، همان دلایل عیناً ضرورت نصب و تعیین امام عادل و جانشینان پیامبر را می رساند. همان گونه که رسالت پیامبر، هدایت عمومی و گسترش اسلام و تبلیغ معالم دینی است، جانشین پیامبر نیز باید همین نقش را ایفا کند و مروّج دین خدا از نظر گفتاری و عملی باشد. به فرموده قرآن، رهبران راستین همچون رسول اکرم (ص) باید شاخصه های زیر را داشته باشند: «عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم؛(16) بر رهبری همچون پیامبر اسلام، رنج ها و ناملایمات عموم مردم بسیار سخت و دردآور می باشد و همو سخت بر هدایت و سعادت و رفع ناگواری های مادی و معنوی روحی و جسمی ملت، حریص و کوشاست و با مؤمنان نیز رئوف و مهربان است.»

بدیهی است امام و خلیفه رسول خدا (ص) اگر در برابر سختی های مردم عمیقاً نگران و غمگین نباشد، بدون شک در جهت برون رفت جامعه از ناگواری ها اقدام نخواهد کرد و اگر بر هدایت و سعادت آنان عاشق و حریص نباشد، در راه هدایت خلق رنج های فراوان، ناسزاها و توطئه ها و کارشکنی ها و جنگ های داخلی آنان را نیز تحمل نخواهد کرد و تمام مخالفان و جاهلان امت را قلع و قمع خواهد نمود. پس امام در اسلام باید تمام ویژگی های رسول خدا را (به استثنای نبوت و نزول فرشته وحی) دارا باشد.

3 - اتمام حجّت: فلسفه دیگر انتصابی بودن امامت، اتمام حجّت از ناحیه خدا بر خلق است، که جز با انتصابی بودن امامت معصوم تحقق پیدا نمی کند. به فرموده قرآن: «لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حیّ عن بیّنة»؛(17) یعنی اگر کسی طریق گمراهی را در پیش گیرد با علم و آگاهی باشد و چنان چه کسانی راه رشد و هدایت را انتخاب نمایند نیز با دلیل و بصیرت انجام یافته باشد.

سلوک راه هدایت و یا ضلالت نباید کورکورانه و بدون علت باشد، زیرا در این صورت حجّت بر مردم تمام نمی شود و آنان می توانند در دادگاه عدل الهی احتجاج نمایند و بگویند: خدایا ما پیامبر و امام معصوم و عالمان ربّانی نداشتیم تا در پرتو ارشادات آنان، راه هدایت را پیش گیریم. کار ما فقط تقلید از حکومت های طاغوتی و آبا و اجدادمان بود، ولی ذات اقدس الهی با فرستادن پیامبران و تعیین جانشینان و ارائه دلایل قاطع، این عذر تراشی ها را از آنان سلب نموده است. به ویژه در عصر ما که عصر آگاهی و بیداری است، هر کسی می تواند راه حق را به سهولت پیدا کند و اگر نخواهد و به بیراهه برود، بدون شک خود او مقصّر است.

چندین چراغ دارد و بیراهه می رود

بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش

به همین دلیل امیرمؤمنان علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: «اللّهم بلی! لا تخلو الارضُ من قائم للّه بحجة: اما ظاهراً مشهوراً و امّا خائفا مغموراً لئلاّ تبطل حجج الله و بیّناته؛(18) آری، خداوندا! زمین هیچ گاه خالی از حجّت نمی ماند، منتها حجّت و امام، گاهی ظاهر و آشکار است و زمانی خائف و پنهان می باشد تا در ظلّ آنان حجّت های الهی و دلایل و بیّنات او باطل نگردد، بلکه حجّت بر همگان تمام گردد. گرچه آنان (حجج الهی) تعدادشان اندک ولی قدر و مقامشان اعظم است.»

آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «بهم عُلِمَ الکتاب و به علموا و بهم قام الکتاب و به قاموا؛(19) کتاب خدا به وسیله آنان دانسته شد و به کتاب خدا معرفت پیدا کردند و به واسطه آنها قرآن برپا ماند و آنان هم در پرتو کتاب، باقی و ماندگار شدند.»

تحقق این آثار و برکات، به عزم مردم و اراده جدی مسلمانان و حاکمیت امام عادل بستگی دارد، ولی اگر ملت مصمّم نباشد و امام معصوم را تنها بگذارد، بی ثمر خواهد شد.

خواجه نصیرالدین طوسی، فقدان قدرت و حاکمیت امام معصوم را گناه امت شمرده و می نویسد: اما تمکّن و قدرت اجرایی که بر معیارهای عدالت الهی استوار باشد، مربوط به افعال مکلّفان است و به وسیله مردم باید زمینه قدرت امام فراهم گردد، چون حاکمیت الهی از مجرای اراده انسان های صالح و جامع شرایط تحقق می یابد و قطعاً این مردم هر زمان هستند که باید زمینه حکومت چنین انسان کاملی را فراهم نموده و از دستورات او سر باز نزنند.(20)

4 - عصمت و علم لدنی: دلیل دیگری که بر انتصابی بودن امام می توان اقامه کرد، مقام عصمت و علمی است که به حضرات معصومین (علیهم السلام) داده شده است. امام معصومی که مفسّر قرآن و مجری احکام و حدود و دیات است، چگونه می تواند با انتخابات گزینش شود. به همین دلیل طبق حدیثی که از شیعه و سنّی نقل شده، پیامبر (ص) خلیفه را منصوب و معرفی نموده است و افضلیت و مترجم قرآن بودن را دلیل انتصاب گرفته است: «انی تارک فیکم خلیفتین: کتاب الله و علی بن ابیطالب و هو افضل لکم من کتاب الله لانّه مترجم لکم ما فی کتاب الله؛(21) همانا دو خلیفه و جانشین در میان شما می گذارم: یکی، کتاب خدا و دیگری، علی بن ابیطالب، و او برتر است برای شما از کتاب خدا، چرا که او آن چه را که در کتاب خداست برای شما تفسیر و تشریح می کند.»

افزون بر این مضمون، دو حدیث دیگری هم که از پیامبر (ص) نقل شده، این مدعا را تأیید می کند. رسول اکرم (ص) فرمودند: «من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة»(22) و نیز فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه فقد مات میتة الجاهلیة».(23) به مقتضای این دو حدیث، زندگی بدون معرفت و اعتقاد به امام، مانند زندگی دوران جاهلیت و به مثابه شرک و بت پرستی است و اگر مسلمانان بدون شناخت پیشوا بمیرند، گرچه به حسب ظاهر مسلمان هستند، لیکن مشرک و کافر از دنیا رفته اند.

بدون تردید چنین امامی که معرفت و اطاعتش از واجبات محسوب شود ناگزیر باید از طرف خدا و رسول او منصوب شده باشد تا عدم معرفت به شخصیت وی، عین جهل و شرک به حساب آید، وگرنه عدم شناخت مطلق زمام داران بشری، زندگی جاهلانه به شمار نمی رود، بلکه هر مسلمانی باید بر زمام داران فاسد و ستم گر خروج نماید و با آنان به پیکار برخیزد.

5 - وجوب اطاعت اولی الامر: در تأیید مدعای فوق یعنی انتصابی بودن امامت، از آیه: «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(24) به عنوان دلیل قرآنی نیز می توان بهره جست، زیرا اطاعت اولی الامر در طول اطاعت خدا و رسول قرار گرفته است. طبعاً اولی الامر از نوعی قداست و فضیلت برخوردارند که هر زمام دار فاسق و حتی زمام دار عادل نمی تواند از مصادیق اولی الامر در قرآن باشد و اطاعتش به منزله اطاعت خدا و رسول، فریضه محسوب گردد، چون وی از ناحیه خدا منصوب نگردیده است.

گرچه یکی از متکلّمان اهل سنّت از این آیه چنین برداشت کرده است که اطاعت، فرع بر شناخت امام است و شناخت امام هم فرع بر انتصاب و تعیین اوست. پس مقتضای آیه ایجاب می کند که نصب و تعیین امام، بر مردم واجب باشد.

در پاسخ می گوییم: صحیح است که اطاعت، فرع بر معرفت امام است، ولی اولی الامرِ مطاع که اطاعتش هم ردیف اطاعت رسول خدا (ص) قرار گرفته و پیروی از آن، واجب شرعی و عقلی می باشد، باید منصوب از ناحیه خدا و رسول باشد، وگرنه واجب الاطاعه نخواهد بود.

6 - قاعده لطف: نصب امام به منظور هدایت و تربیت بندگان خدا و اداره حکومت الهی، لطفی از الطاف الهی به خلق است و تحقق چنین لطفی بر باری تعالی عقلاً واجب می باشد. پس چنین لطفی ضروری خواهد بود. بیان و شرح مطلب نیازمند چند مقدمه است تا فلسفه وجوب لطف الهی در نصب امام روشن گردد.

یک - افعال و کارهایی که از جانب حضرت اله صادر می شود بر اساس هدف و حکمت است، گرچه ما غرض و هدف فعل الهی را نشناسیم و ندانیم.

دو - از حکیم واقعی هرگز عملی بدون هدف صادر نمی شود، زیرا صدور عمل بیهوده و عبث بر خلاف حکمت و عقل می باشد و بر خدای حکیم قبیح است و ممکن نیست امر قبیح از خدای حکیم صادر گردد.

سه - ترک چنین لطفی باعث به وجود آمدن مفاسد سیاسی اجتماعی است و بالمآل به تشدید اختلاف و تضادهای داخلی کشیده می شود و چنین کاری از خدای رحیم و حکیم، ممکن نیست.

چهار - قدرت بر انجام چنین فعلی و داعی بر انجام آن نیز از نظر ذات باری تعالی، روشن و محقّق است و مانع و رادعی در حریم قدرت و اراده لایزال الهی وجود ندارد؛ چنان که درباره نصب پیامبران چنین موانعی نبوده است.

پنج - بدون تردید به کمک امام صالحی که خدای متعال آن را نصب و تعیین می کند، مصالح بندگان به مراتب بهتر تأمین می شود، وگرنه امت می باید در تشخیص و گزینش امام و خلیفه، افضل و داناتر از خدا و رسول تلقی شوند و حال آن که داشتن چنین عقیده ای نامعقول است و از نظر فتوایی با کفر و الحاد، مساوی می باشد.

با این مقدمات، عقل سلیم یقین پیدا می کند که چنین لطف سازنده و بازدارنده و ضروری از سوی خدای متعال از آغاز پیدایش انسان مسئول تا عصر حاضر همواره بوده و خواهد بود. به قول حاجی سبزواری: «الفیض منه دائم متصل و المستفیض داثر و زائل؛ فیض از ناحیه خدا پیوسته جاری و دائمی است و این گیرندگان فیض هستند که یکی پس از دیگری از میان می روند.»

از سوی دیگر، در سایه جعل امامت است که همواره زمینه های تربیت و اطاعت از مقرّرات الهی و اجتناب از معاصی و تقرّب به خدا و شمول فیض حق امکان تحقق پیدا می کند و مردم به انجام فرایض و ترک محرّمات، تحریص و تشویق می شوند. اگر در میان امت اسلامی پیشوای مطاع و امین و عادلی روی کار نبود، اهداف الهی حاصل نمی شد و عدالت اجتماعی نیز استقرار پیدا نمی کرد، بلکه ظلم و تجاوز و کارهای ضد اخلاقی و فحشا و منکرات رواج می یافت و ملل اسلامی از فلسفه آفرینش خود باز می ماندند و در نتیجه خدای متعال حجّتی برای بازخواست آنها نداشت. پس وجوب لطف به سه دلیل باید در طول تاریخ تحقق پیدا کرده باشد: اول آن که، ترک لطف موجب شکستن غرض و هدف اعلام شده از ناحیه باری تعالی می باشد و نقض غرض بر خدای حکیم و قادر، قبیح است. دوم آن که، لطف یک امر اختیاری است و داعی و مصلحت صدور آن از ناحیه خدا موجود است. بدیهی است با وجود مقتضی و فقدان موانع، عدم تحقق چنین لطفی از ناحیه باری تعالی توجیهی خردپذیر و معقول ندارد. سوم آن که، ذات اقدس متعال کانون افاضه فیوضات و منبع خیرات و برکات است و چنین لطفی از ضروری ترین فیوضات الهی برای بشر محسوب می گردد، چرا که مصلحت بندگان بر چنین لطفی استوار است. پس افاضه چنین فیضی از خدای فیّاض، قطعی است و امساک آن یا مولود ضعف است و یا بخل که هر دو از حریم الهی به دور می باشد.

اشکال بر قاعده لطف

اکثر عالمان اهل سنّت، اعم از اشاعره و معتزله، بر این قاعده اشکال گرفته اند. صاحب مواقف می نویسد: بر فرض این که لطف بر خداوند لازم باشد فقط با امام ظاهر و قاهر، برکات آن حاصل می شود، در حالی که شیعه نصب چنین امامی را بر خلق واجب نمی داند. سپس خطاب به شیعیان می گوید: شما آن چه را که می تواند لطف باشد واجب نمی دانید و آن چه را واجب می دانید صلاحیت لطف بودن را ندارد.(25)

پاسخ اشکال این است که اولاً: وقتی نصب امام بر خدا و رسول واجب باشد، به طریق اولی پذیرش و نصب و یاری چنین امامی بر امت قولاً و عملاً واجب می شود؛ بلکه تقویت و اطاعت از امام منصوب، واجب مضاعفی خواهد بود؛ یعنی هم شرعاً لازم است زمینه حاکمیت او را فراهم نمایند و هم عقل، ضرورت آن را در می یابد. ولی اگر آحاد امت و یا جامعه اسلامی امامی را تعیین و منصوب نمایند، بسا ممکن است پس از گذشت زمان پشیمان شوند، ولی از ترس قدرت حاکم به امامت وی تظاهر نمایند. در این صورت اطاعت و تقویت چنین حاکمی برای نادمان وظیفه شرعی و عقلی نخواهد بود، بلکه حتی المقدور باید حکومت او را تضعیف کنند و یا وی را از حکومت بر کنار نمایند. اما تنها گذاشتن و تضعیف امام منصوب و معصوم از ناحیه خداوند به مثابه کفر و الحاد می باشد.

در ثانی، از دیدگاه شیعه، اصل وجود امام به دلایل خاصی لطف است و تصرفات او لطفی دیگر. اما غیبت امام و یا حذف او از مسند حکومت و یا بی تفاوتی و یاری نکردن وی که بر مخفی شدن رهبر منجر می شود، از گناهان کبیره می باشد؛ چنان که روی کرد آنان به حاکمان معمولی و غاصب نیز از گناهان فردی و اجتماعی محسوب می گردد.

بر این اساس، علامه حلی در توضیح این مطلب می نویسد: لطف بودن امامت، منوط به شرایط ذیل است:

1 - آفریدن امام و مجهّز ساختن وی به علم و قدرت، و تصریح بر نام و نشان او و نصب و معرفی وی از طرف پیامبر برای امت.

2 - قبول مسئولیت منصب امامت بر امام و تحمّل مصایب جان کاه و رنج های فراوان آن، به عنوان وظیفه عقلی و شرعی.

3 - پذیرش ملت و یاری کردن و دفاع آنان از حریم ولایت و تسلیم در برابر اوامر و نواهی امام و جهاد با دشمنان و متمرّدین از خط امامت. بدیهی است اگر مردم از جان و دل و عمل پذیرای چنین امامی نباشند طبعاً نمی تواند حکومت را به دست بگیرد و مردم را حول محور حاکمیت حق و عدالت گرد آورد.

علامه سپس در ادامه می فرماید: شرط اول (نصب امام) که بر خدای متعال لازم است انجام یافته، شرط دوم (قبول امامت) نیز محقق است؛ ولی در مورد شرط سوم که مربوط به امت است، باید گفت متأسفانه بسیاری از مردم در عصر امامان معصوم زیر بار امامت راستین نرفتند و امامان را تنها و بی یاور گذاشتند. بنابر این، عدم تمکّن امام بر تصرفات در امور سیاسی اجتماعی و قضایی، به دلیل کوتاهی از ناحیه شخص امام نبوده، بلکه به دلیل تمرّد و کوتاهی خلق بوده است.(26)

امام حسین (ع) در ضمن خطابه ای که در حضور اصحاب و تابعین و علمای آن زمان ایراد کرده، می فرماید: «لو صبرتم علی الاَذی و تَحمّلتُم المؤنة فی ذات الله لکانت امورُ الله الیکم تُردّ و عنکم تُصدَر و الیکم تُرجع...؛(27) اگر بر آزارها و شکنجه های جبّاران برای به دست آوردن حکومت صبر می کردید و در راه اعلای کلمه حق خسارات جانی و مالی را تحمل کرده بودید [و خلافت را به اهلش برمی گردانیدید]، بی گمان تمام امور الهی (در بُعد سیاسی - اجتماعی، اقتصادی و اجرایی) به سوی شما بر می گشت و از ناحیه شما صادر می شد و طبیعتاً مردم در امور قضایی و حوایج دنیایی به شما رجوع می کردند، لیکن شما به ظالمان فرصت و امکان دادید تا بر شما مسلط شوند و قدرت را به دست بگیرند؛ بلکه امور الهی را خود شما به دست خودتان و با سکوتتان به آنها واگذار نمودید. در نتیجه این که آنان در دین خدا به شبهات و افکار خود عمل می کنند و در شهوات و تمایلات نفسانی حرکت می نمایند. ترس از مرگ و علاقه به دنیا باعث تسلط آنان بر شما شد، به گونه ای که برخی از خوبان به زندان رفتند و گروهی از نیکان تبعید شدند و عده ای هم ساکت ماندند.(28)

آری، این مردم بودند که امام حسین (ع) را رها کردند و در نتیجه، قدرت به دست یزید افتاد، وگرنه لطف خدا از طریق انتصاب و تثبیت امامت حضرت سیدالشهدا (ع) شامل حال مردم شده بود ولی مقصر اصلی، مردم آن زمان بودند که امام معصوم را برای منافع دنیا و ترس از مرگ تنها گذاشتند.

البته سرنوشت سایر امامان نیز بدین منوال سپری گردید، چرا که آنان نیز در عصر خود یاوران راستین و مصمّم فراوانی نداشتند و همواره در حال تقیّه به سر می بردند.

به هر روی، عجیب است از متکلّمان اهل سنّت که گمان دارند پیامبر (ص) به صورت اشاره و یا کنایه در عصر حضور و پس از رحلت، جانشین خود را معیّن نکرده است، در صورتی که به اعتراف تمام مذاهب اهل سنّت، خلیفه اول، عمر بن الخطاب را برای جانشینی خویش تعیین نمود و خلیفه دوم نیز مورد اعتراض پسرش قرار گرفت که چرا جانشینی برای خود مشخص نمی کند.

در تاریخ شیعه و سنّی آمده است که عبدالله، پسر عمر، در اواخر عمرش نزد او رفت و گفت: ای امیرمؤمنان! یکی را به جانشینی خود بر امت محمد بگمار، چون مردم می گویند: قصد نداری جانشینی برای خود انتخاب کنی. با این که اگر چوپان شترچرانی داشته باشی که پیش تو بیاید و شتر و گوسفندان را بی صاحب رها کرده باشد ملامتش می کنی و می گویی چرا امانتی را که پیش تو بوده رها کرده و بدون صاحب گذاشتی تا چه رسد به رها کردن امت محمد (ص)، با این که می دانی سرپرستی مردم به مراتب دشوارتر از سرپرستی شتر و گوسفندان است. در این صورت اگر خدای بزرگ و مهربان را دیدار کنی در حالی که در میان بندگانش جانشینی برای خود نگذاشته باشی، چه خواهی گفت؟ عمر پاسخ درستی نداد و عبدالله مأیوس گردید.(29)

جای بسی شگفتی است که گروه معتزله با این که معتقدند لطف بر خداوند واجب است، ولی وقتی به این فرع دینی و شامخ؛ یعنی نصب امام می رسند، از اصول خود دست بر می دارند و نصب او را بر امت واجب می شمارند نه بر خدا.

آیا ممکن است پیامبر غفلت کند؟

برخی از علمای اهل سنّت می گویند: پیامبر اکرم (ص) از این امر حیاتی؛ یعنی تعیین جانشین برای خود غفلت کرده و درباره آن اقدامی نفرموده است. از این رو مسلمان ها ناگزیرند از طریق اجماع و یا شورای حل و عقد به انتخاب خلیفه بپردازند.

در پاسخ گفته می شود: اولاً، پیامبر اکرم (ص) هیچ گونه غفلتی نداشت، بلکه از آغاز بعثت تا رحلت، خلیفه بعد از خودش را بارها و بارها مشخص نمود. در ثانی، درباره خلیفه اول به گواهی تاریخ های معتبر، اجماع و اتفاقی صورت نگرفت. فقط معدودی از صحابه که در مدینه بودند در آن گرد هم آیی حضور پیدا کردند و بسیاری از مسلمانان سایر بلاد و جمع کثیری از بنی هاشمیان و حضرت علی (ع) و اصحابش شرکت نداشتند. وانگهی، اگر بنا بود خلیفه همواره از طریق اجماع مسلمانان گزینش شود، پس چرا خلیفه اول در انتخاب جانشین خود از این سنّت پیروی نکرد و شخصاً اقدام به معرفی جانشین نمود.

از حسن اتفاق، یکی از انتقادهای سازنده و منطقی حضرت علی (ع) همین است که چرا خلیفه اول در آغاز خلافت به استعفای خودش اصرار می ورزید و می گفت: ای مردم بیعت خود را از من برگردانید که من بهترین شما نیستم، در حالی که علی بن ابیطالب (ع) در میان شما حضور دارد، اما با کمال صراحت و بدون عذر و بهانه، خلیفه بعد از خودش را تعیین و معرفی می کند.(30) کلام امام علی (ع) این است: «فیا عجبا بینا! هو یستقیلُها فی حیاته اذ عقدها لآخر بعد وفاته؛(31) جای بسی شگفتی است که خلیفه اول در همان حالی که تقاضای استعفا و اقاله خلافت را می نماید، خلافت را بعد از خودش به دیگری می سپارد». در صورتی که اگر تعیین جانشین از سوی یک فرد جایز و مشروع است، پس چرا اصحاب سقیفه در برابر تعیین خلیفه از جانب پیامبر اسلام (ص) سر تسلیم فرود نیاوردند؟ و اگر روا نیست، چرا خلیفه اول چنین کاری کرد و خلیفه دوم به شورا واگذار نمود؟

ثالثاً، اگر پیامبر اکرم (ص) انتخاب و معرفی خلیفه را به مردم واگذار نمود پس چرا اصحاب حل و عقد و عقلای قوم به سراغ انتخاب اعلم، اصلح و اتقی و اسبق در اسلام نرفتند و به ملاک ها و معیارهای راستین در امر خلافت روی نیاوردند و بدون دلیل، مفضول را بر فاضل مقدّم داشتند. در صورتی که جای گاه خلافت در اسلام، بسیار بلند است و ریشه در تاریخ ادیان دارد و انتصابی بودن آن مقام از مسلّمات تاریخ محسوب می شود.

فلسفه جعل خلافت، در جهت نجات خلق از ضلالت به هدایت و ایجاد تضاد بین حق و باطل و ظلمت و نور است، زیرا همواره بین خلافت راستین با خلافت دروغین، چالش و تضاد و جنگ برقرار بوده است تا صراط مستقیم حق از میان این گونه تضادها واضح و روشن گردد. به قول مولوی:

پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای

تا بود شاهیش را آیینه ای

بس صفای بی حدودش داد او

وان که از ظلمت ضِدَش بنهاد او

دو علم افراشت اسپید و سیاه

آن یکی آدم دگر ابلیس راه

در میان آن دو لشکرگاه زفت

چالش و پیکار آن چه رفت رفت

هم چنان دور دُوُم هابیل شد

ضد نور پاک او قابیل شد

هم چنان این دو علم از عدل و جور

تا به نمرود آید اندر دور دور

رگ رگ است این آب شیرین آب شور

بر خلایق می رود تا نفخ صور

پرسش های متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر

لطفاً با توجه به متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر، گزینه های صحیح را انتخاب کرده و در پاسخ نامه مربوط (صفحه 108) علامت بزنید.

 

1 . شیوه امامت در اسلام چگونه است؟

الف - از سنخ حکومت ظاهری و معمولی است.

ب - با گزینش مردم تحقق می یابد.

ج - مردم انتخاب می کنند و خدا تأیید می کند.

د - هیچ کدام.

2 . با توجه به متن، بزرگ ترین امانت الهی چیست؟

الف - نسل آینده.

ب - اجرای عدالت اجتماعی.

ج - حکومت دینی.

د - مواهب طبیعت.

3 . رسالت اصلی امام معصوم چیست؟

الف - تبلیغ جهانی دین الهی و هدایت و تربیت مردم.

ب - نصب مؤمنان عدالت پیشه برای قوای مجریه، قضاییه و... .

ج - اجرای عدالت اجتماعی.

د - نظارت دقیق بر امور اجرایی کشور.

4 . رسول و امام در چه چیزی شبیه یک دیگرند؟

الف - جمال و زیبایی ظاهری و حُسن باطن.

ب - جسم و روح.

ج - علم و عصمت.

د - نزول وحی.

5 . کدام گزینه صحیح است؟

الف - در عصر پیامبر اکرم (ص) همه آیات و احکام و معارف دین، تفسیر و روشن شد.

ب - بر اساس پیش گویی پیامبر اکرم (ص) امت اسلامی به هفتاد فرقه تقسیم شدند.

ج - اگر دین، مفسّر و مبیّن نداشته باشد، به مرور زمان دست خوش تحریف می شود.

د - امام معصوم (ع) علاوه بر داشتن علم و عصمت، به او وحی نیز می شود.

6 . چه کسی معتقد است با تعیین جانشین از سوی پیامبر اکرم (ص)، جلو اختلافات و درگیری ها گرفته می شود؟

الف - ابوعلی سینا.

ب - شیخ اشراق.

ج - علامه حلّی.

د - تفتازانی.

7 . اهل سنّت چه چیزی را از شاخصه های امامت نمی دانند؟

الف - علم و دانش برای قضاوت بین مردم و پاک بودن از گناه.

ب - تعلّق داشتن به بنی هاشم و توانایی در اجرای حدود الهی.

ج - مصونیّت از گناه و برخورداری از علم غیب.

د - علم غیب داشتن و از تیره قریش بودن.

8 . حکمت خداوند مبنی بر معرفی یازده امام معصوم، در صدر اسلام چه ثمره ای داشت؟

الف - رأی دادن مردم به امامان از روی علم و آگاهی.

ب - رشد کافی پیدا کردن مردم.

ج - توجه نکردن مردم به توصیه های رسول اکرم (ص).

د - مقابله مردم با حکومت های انتصابی.

9 . کدام گزینه صحیح نیست؟

الف - اتمام حجّت از ناحیه خدا بر خلق، جز با انتصابی بودن امام معصوم محقق نمی شود.

ب - دیدگاه اهل سنّت درباره شاخصه های امامت، تأثیری بر خروج معاویه علیه امام علی (ع) نداشت.

ج - اگر سلوک راه هدایت، کورکورانه و بدون علت باشد، حجّت بر مردم تمام نمی شود.

د - شیعه، انتصاب امامت را در صدر اسلام بر خداوند، واجب عقلی و لطفی از جانب او می داند.

10 . به عقیده شیعه، آیه «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم» بر چه چیزی دلالت می کند؟

الف - هر اولی الامری منصوب از طرف خداست.

ب - وجوب نصب و تعیین امام بر مردم.

ج - هر زمام داری می تواند مصداق اولی الامر باشد.

د - انتصابی بودن امامت.

11 . کدام گزینه مناسب نقطه چین است؟ «صدور عمل بیهوده و عبث بر خلاف ............... است و بر خدای ............. قبیح است.

الف - عدل و انصاف - توانا.

ب - لطف و حکمت - دانا.

ج - حکمت و عقل - حکیم.

د - لطف و انصاف - توانا.

12 . کدام مورد از آثار و برکات امامت است؟

الف - امکان تحقق زمینه های تربیت و اطاعت از مقرّرات الهی.

ب - تشویق مردم به انجام واجبات و ترک محرّمات.

ج - استقرار عدالت اجتماعی.

د - هر سه گزینه.

13 . در صورتی که نصب امام بر خدا و رسول واجب باشد:

الف - امت، مختار است که بپذیرد یا نپذیرد.

ب - هر چند پذیرش آن بر امت واجب است، اما لازم نیست زمینه حاکمیت او را فراهم کنند.

ج - تقویت آن بر نادمان، واجب نیست.

د - تضعیف آن امام به مثابه کفر و الحاد است.

14 . به عقیده علامه حلّی، قدرت نداشتن امامان بر انجام امور سیاسی، اجتماعی و...، ناشی از چه بود؟

الف - ناتوانی.

ب - کثرت مشکلات.

ج - کوتاهی مردم.

د - قوی بودن دشمنان.

15 . چه کسانی خلیفه اول را انتخاب کردند؟

الف - تعدادی اندک از اصحاب پیامبر اکرم (ص).

ب - بسیاری از مسلمانان مدینه و سایر شهرها.

ج - گروهی از بنی هاشم.

د - بسیاری از مسلمانان و گروهی از بنی هاشم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان