ماهان شبکه ایرانیان

برهان عنایت و اثبات امامت

درنوشته های پیشین دو قاعده ی لطف و امکان اشرف، برای اثبات اصل وجود امام (ع) مورد پژوهش و ارزیابی قرار گرفت .(۱)

اشاره

درنوشته های پیشین دو قاعده ی لطف و امکان اشرف، برای اثبات اصل وجود امام (ع) مورد پژوهش و ارزیابی قرار گرفت .(1)

این نوشتار، از برهان عنایت و اثبات اصل وجود امام (ع) - به درازای عمر بشری و گستره ی جهان هستی (2)- سخن می گوید.

اشرف مخلوقات (انسان) را بدون راهنما بگذارد؟

پیش از آغاز سخن، یاد آوری دو نکته لازم می نماید:

الف) کندو کاو از مبانی امامت در آینه ی خرد و فلسفه، بیشتر به خاطر آشکار کردن این حقیقت است که، امام باوری، یک اندیشه اندیشه ی همگانی بودن است و لذا مشرب عقل و فلسفه که اختصاص به هیچ دین و مذهبی خاصّی ندارد، وسیله ی تبیین و تحکیم این باور در جامعه ی فکری انسانی شده است، وگرنه موهبت وحی -قرآن و سنت -در نصب و معرفی امام، چیزی را کم نگذاشته است.

به فرموده ی استاد فرزانه حسن زاده ی آملی ؛ حق این است که اگر کسی از اقامه یا اوراک برهان بروجوب وجود چنین انسانی قاصر باشد، احادیث جوامع روایی فریقین که در حقیقت، بیان کننده ی اسرار و بطون و تأویلات آیات قرآنی اند، در اثبات مدّعی کافی اند، بلکه را قم، بر این عقیدت صافی و خالص خود، سخت راسخ است که امامیه را در این سّر الهی، فقط همان صحاح و سنّن اهل سنت، حجت بالغه است ونحن بحمداللّه تعالی زدنا مع الایمان بالأخبار برهانا.(3)

است که دارای شئون متعدد است، از جمله:

ا- رهبری انسانها، شامل راهنمایی فردی و اجتماعی و سیاسی ؛

2- مرجعیّت دینی ؛ شامل تفسیر و تبیین شریعت ؛

ولایت؛ که وجود ولایت او واسطه ی فیض الهی است، مایه ی حفظ نظام و...است .(4)

خلیفه ی خداوند است. (5)

«عنایت» از منظر لغت شناسان

لفظ «عنایت» اسم مصدر از ماده ی «عَ،نَ، یَ» از وزن عَنَی - یَعْنِی است که دارای معانی، اراده، قصد، در نظرگرفتن، رسیدگی کردن، توجه، بخشش و انعام است .(6)تلفظ آن، به دو صورت «عِنایت» «عَنایت» وارد شده است.

جرجانی ،در تعریفات، تهانوی در کشاف اصطلاحات فنون و شمس الدین محمود عاملی در نفایس الفنون به این اصطلاح، عنایتی نداشته اند.(7)

ندارند در عنایت الهی منتفی است.

«عنایت» در چشم انداز اهل فن

عنایت، مستقیما، مربوط علم کلام نمی شود، بلکه جزء اصطلاحات فلسفی، بویژه فلسفه اشراق و اصطلاحات صوفیه است .(8)امّا از آنجاکه شماری از مباحث کلامی،از رهگذر برهان و حقیقت عنایت بهره می گیرند، متکلمان نیز به نوبه ی خود، به شرح و تحکیم مبانی عنایت پرداخته اند، ولی هیچ گاه معنا و تفسیری جدیدی ارائه نداده اند و به همان محدوده ی فلسفی آن بسنده کرده اند. مباحث کلامی مانند، علم الهی، قدرت الهی، شرورو خیرات، اراده ی الهی،....در سایه سار معنای بلند عنایت به تبیین نشسته اند.

محقّق طوسی (9)،عضدالدین ایجی (10)، فیاض لاهیجی (11)و....از دانشمندان کلام اسلامی، نظیر تعریف زیر را از عنایت ارائه کرده اند: «عنایت» علم اوست به نظام خیر به وجهی که مبدأ فیضان نظام خیر باشد.

تعریف عنایت از نظر حکمای اسلامی، این گونه است:

شیخ الرئیس می گوید: عنایت عبارت از این است که واجب الوجود بذاته، تعقل کند که اعضای جسم انسان چه گونه باشد، حرکت آسمان چه سان باشد، تا به گونه ی بهتر باشند و نظام خیر در آن ها موجود باشد. این تعقل علم الهی به دنبال هیچ گونه شوقی یا خواستی یا هدفی غیر از توجّه به خویش نیست .(12)

الإمکان. فهذا هو معنی العنایة(13)

مجموعه برآن باشد....صنع اللّه الذّی أتقن کلَّ شیءٍ.(14)

کامل ترین وجه واقع شوند.(15)

عالم موجود، درنهایت خیر و فضلیت ممکن است. (16)

به کمال را برای بنده فراهم می کند، همان عنایت الهی است. (17)

خداوند بر بندگان گرفته است.(18)

مولوی نیز درباره ی عنایت بسیار سخن گفته است:

بی عنایت های آن دریای لطف از چنین موجی به ساحل کی رسی (20)

نیم ذره زان عنایت به بود که زتدبیر خرد سیصد رصد
ترک مکر خویشتن گیرای امیر پابکش پیش عنایب خوش بمیر(19)

بندگان، بسیارنزدیک است.

نتیجه ی عنایت علمی و فعلی خدواند که نظام احسن است، مورد پذیرش عرفااست. حقیقت هستی، درعرفان نظری، واحد شخصی است نه تشکیکی. جهان خارج و عالم هستی، مظهر اسمای حسنی است و غیر از نظام احسن، فرضی ندارد ؛ نظامی که آینه ی جمال زیبای محض است و جز او را نشان نمی دهد و نشانه چیزی غیر از آن بی نشان نمی باشد، ممکن نیست که نازیبا را نشان دهد و یا زشتی در آن ظهور کند.(21)

قرارنگیرد.

مثلاً، عنایت معمار در ساختمان، ایجاب می کند همان طوری که به ستون ساختمان اهمیّتّ می دهد، شیب گوشه ی حیاط را به طرف آبرو، از نظر دور ندارد، زیرا، جمع شدن آب در گوشه ی حیاط، نشان این است که معمار، به آن قسمت، توجّه و عنایت کافی نکرده است.(22)

ذات مقدّسش ندارد.

عنایت ،یک بار، درکنار علم خداوندمطرح می شود؛یعنی، علم خداوند به ذات اش، در صدور و آفرینش اشیا کافی است، هدف و انگیره ی زاید نمی خواهد. دراصطلاح حکمت مشاء، علم عنایی خداوند، از صفات ذات می شود.(23)

صفات فعل خداوند می شود.(24)

چند اثبات و تحکیم معنای نخست نیز از نظر دور نیست؛ چون زیربنای معنای دوم محسوب می شود.

پیشینه ی «عنایت» دراندیشه ی فرزانگان:

موضوع و مباحث مربوط به عنایت، سرگذشتی دیرینه دراندیشه ی فیلسوفان و دیگر دانشمندان دارد. توجّه و اهتمام شمار زیادی از فرزانگان، حکایت از مقبولیت و اعتبارآن دارد.

افلاطون (427 - 347 ق م) از جمله کسانی است که معتقد است آفریننده ای که خیرمطلق است. کامل ترین عالمی را که می تواند بیافریند، می آفریند.(25)

عوض نخواهد و آن که عوض خواهد، در فعل خود، مستکمل است .(26)

ابونصر فارابی (وفات 339 ق) فصل جداگانه ی را به عنایت اختصاص داده است. (27)

است (28)

مبحث افزود. (29)

ابن رشد اندلسی (وفات 595 ق) علّت پیدایش آفرینش و نظام احسن را عنایت اللّه معرفی می کند.(30)

(31)(32)(33)(34)(35)(36)

آن براهینی آورده اند.

جایگاه و فلسفه ی بحث از عنایت :

جهان، فعل خدا و خداوند، فاعل و آفریننده هستی است، پرسش اصلی، این است که: «فاعلیّت خداوند، چه نوع فاعلیّتی است؟»(37)

مقصود وغایت، برفاعل حکومت می کند. تشنگی و گرسنگی است که او را به تکاپوو جنبش وامی دارد.

از این روو درمقام چاره اندیشی، گروهی گفتند، فاعل اوّل، آفرینش را بدون قصد و اراده، بلکه از روی اتّفاق آفرید(38)

وگروهی دیگر گفتند،اراده و قصد داشت، امّا هدف و غرضی نداشت ،(39)

آراء مشکل استکمال را در خداوند حل کنند

این جا بود که حکمای الهی، جمود اندیشه را شکافتند و طرحی نو ریختند تا ضمن حفظ علم پیشین الهی به تمام مخلوقات، فاعل و سبب حقیقی بودن او و رضایت و اراده و خواست او، هدف مندی افعال او را به نمایش بگذارند (عنایت).(40)

فلاسفه، عنایت می نامند. (41)

آن طوری که از کلام محقّق طوسی به دست می آید، طرح فاعل بالعنایة، به دو منظور است:

الف) خداوند که تمام و فوق کمال و تمام است، در آفرینش و کارهایش، هیچ گونه هدف و غرض و اراده ی زاید برذات اش ندارد، بلکه از آن جا که به ذات خود علم دارد و ذات اش سبب و علّت پیدایش اشیااست، پس همین علم اش آفرینش را به دنبال دارد، نه این که مثل کارهای ما که ابتدا تصوّر می کنیم، بعد منافع و فواید اش را می سنجیم و بعد اراده و قصد می کنیم، آن گاه کار به سامان می رسد .

عقیب داع درکنا الملایما شوقا مؤکدَّ ارادة سما
و فیه عین الدّاع عین علمه نظام خیر هو عین ذاته
إذْلیس فیه حالة منتظرة حصّلهامنفصل تصوَّره (42)

این عالم لباس هستی بپوشد، درنهایت حسن و کمال است.(43)

حاصل فرمایش صدر المتألهین و علامه ی طباطبایی در بحث عنایت، چنین است :

مفهوم عنایت، جامع سه امر است ؛

ا- علم و آگاهی خداوند به خودش وبه آن چه که در نظام احسن آفرینش موجود می شود.

2- ذات خداوند، سبب آفرینش آن موجودات است.

3- آن موجودات، چون فعل و ناشی از علم الهی اند، پس مورد رضایت و خواست اویند. واز آن جا که تمام اشیا، معلوم خداوند و در پیشگاه او یک سانند، همه، به نحو احسن و کامل، موجود می شوند. و این است عنایت باری تعالی به همه. (44)

تعالی که در فعل، جواد مطلق و صاحب عنایت محض است .(45)

(46)

اراده ی الهی (47)فاعلیّت الهی (ذیل مباحث علت و معلول)، (48)توجیه شرور و اثبات نظام احسن. (49)

مستقرة فی الصانع، تکون لدی مالا یقوم فی حسن الحال من کلّ وجه. (50)

که ذات خداوند اکمل است و برای رفع نیاز کار نمی کند.

مهم ما، در این بخش، اهتمام خداوند به عالم و آدم و عنایت او در آفرینش تکوین و تشریع و هدایت است، تا از این رهگذر، به لزوم و وجوب وجود امام در نظام آفرینش برسیم. مرحوم سبزواری می فرمایند:

إذ مقتضی الحکمة و العنایة إیصال کلّ ممکن لغایة

درتفسیر این بیت می فرمایند: هر چیزی در کارش، غایت و هر فی دارد، حتّی فاعل های طبیعی بی شعور، حال چه گونه می شود فاعل های با شعور، بدون هدف و غایت کار کنند ؛ مقتضای حکمت الهی و عنایت الهی که همان علم به نظام احسن است، ایجاب می کند که هر ممکن الوجودی را به هدف و نهایت اش برساند.(51)

اثبات وجود امام (ع) در پرتو برهان عنایت:

اثبات مدعّا،به کمک برهان عنایت، با دوبیان و شیوه، قابل پی گیری است.

بیان نخست

آفرینش هستی، بهترین و نیکوترین نظام ممکن است (نظام احسن) لازمه ی این گفتار، لزوم وجود امام (ع) در آفرینش است، و گرنه، نظام، احسن نخواهد بود به عبارت منطقی،اگر نظام آفرینش هستی، نظام احسن است، وجود امام (ع) همواره در این نظام خواهد بود، لکن نظام آفرینش احسن است، پس وجود امام (ع) همواره است. یقینی شدن برهان مذکور، دست کم به برهانی شدن، نظام احسن (مقدم) و ملازمه ی میان مقدم و تالی (لزوم وجود امام (ع))بستگی دارد.

اثبات نظام احسن (مقدم):

همان گونه که در تعریف اصطلاح عنایت و پیشینه ی آن گفته شد، نظام احسن - که مفاد برهان عنایت است - مورد توجّه فلاسفه ی یونان، حکمای مشاء، اشراق، حکمت متعالیه بوده است. نیز در کلام و فلسفه ی غرب، جایگاه ویژه ای برای آن در نظر گرفته شده است. (52)

برهان لّمی و گاهی اِنّی به اثبات مدّعا پرداخته اند. دراین جا تنها به ذکر گزیده ی آن، بسنده می شود.

برهان لّمی:

مفادّ ادای اثبات وجود خداوند، واجب الوجود بالذات از تمام جهات است ؛ یعنی هر چه کمال و خوبی و خیر است، آن وجود، به نحو کامل و اکمل واجد آن ها است، و از هر گونه نقص و کاستی، پاک و منزه است ؛ زیرا،دراین صورت، واجب الوجود بالذات من جمیع الجهات، نخواهد بود.(53)

دنبال آن حبّ و دوستی کارهایش (رضایت) نسبت به ذات الهی ثابت است.

پس هر آن چه لباس هستی می پوشد، پرتوی از علم اوست و علم او نیز عین ذات اواست و ذات متعال او در نهایت کمال و اتقان و تمام، بلکه بالاتر از این ها است، لذا آفرینش در احسن نظام و بهترین شکل ممکن است.

فالکلُّ من نظمه الکیانی ینشاء من نظامه الرّبانی (54)

است .(55)

و دوست نداشتن کمالات ذات خود است و یا به خاطر بُخل و امساک.

تمام این موارد، یک نوع نقص و کاستی است که دلایل قطعی اثبات واجب الوجود، آن ها را از ساحت کبریایی به دور می داند، بلکه مقابل آن ها (کمالات) را برای او ثابت می داند. (56)

کم تری است، حتما نقصی در صفت آفریننده بودن اش دارد. (57)

برخی اساتید فن، از راه حکمت الهی ،نظام احسن را تقریر کرده اند:

یکی از صفات فعلیّه ی الهی، صفت حکمت است که منشأ ذاتی آن، حبّ به خیر وکمال و علم به آن ها است ؛ یعنی، چون خدای متعال، خیروکمال را دوست می دارد و به جهات خیر و کمال موجودات نیز آگاه است، آفریدگان را به گونه ی می آفریند که هر چه بیش تر دارای خیر و کمال باشند.

حکمت الهی، مقتضی نظامی است که موجب تحقّق کمالات وجودی بیش تر و بالاتری باشد؛ یعنی، سلسله های علل و معلولات مادّی به گونه ی آفریده شوند که هر قدر ممکن است، مخلوقات بیش تری از کمالات بهتری بهره مند گردند.(58)

برهان اِنّی:

نگاه خردمندانه به موجودات پیرامون، حکایت از نظم و نظام فراگیر دارد، نظام و ترتیب ویژه ای که در هر یک از انواع و تک تک افراد هر نوع جاری است. این ها عنایت واجب تعالی نسبت به آفرینش (نظام احسن) را تایید و تصدیق می کند.

صدر المتالهین، ناتوانی انسان را در شناخت و کشف نظم و نعمت های وجود خودش، گوش زد می کند و در ادامه می فرماید: با این حال، چگونه او را توان درک و فهم نظام همگانی و نعمت فراگیر الهی است؟ سپس با ذکر چند نمونه از شگفتی های آفرینش، به اثبات نظام احسن از راه برهان اِنّ می پردازد :(59)

ظلمت هستی را فرا می گرفت...

اگر زمین، اندکی به خورشید نزدیک تر می شد، همه می سوختند و اگر دورتر می شد، همه می مردند.

آب و هوا و خشکی را به گونه ای نظام داد تا بتواند میزبان وجود نفوس ناطقه و غیرآن شوند.او سپس به گوشه های عنایت الهی در گیاهان می پردازد، که چه گونه دست آفرینش کاستی های آن ها را بر طرف کرده و از دادن هیچ گونه موهبتی که برای تداوم حیات و رسیدن به هدف شان لازم بوده، دریغ نکرده است:

(به گیاهان) بنگر که برای دستگاه تغذیه شان چه گونه خدمت گزاران چهار گانه اهدا شده است: نخست، دستگاه جاذبه (برگ برای دریافت نور وریشه برای دریافت آب و خاک) ؛ دوم، دستگاه گوارش ؛ سوم، دستگاه نگهدارنده که مواد جذب شده را تا زمان لازم نگهدارد؛ چهارم، دستگاه دفع کننده.

سپس به حیوان که برتراز گیاه است نگاه کن! برای او، برطبق نیازمندی اش، نیروی مُدرّکه و محرَّکه داده است.

بالاخره، به انسان نگاه کن ؛ چون از همه برتر است، به او فرمان امر و نهی صادر کرد تا درسایه ی پیروی از آن به کمال مطلوب و عالم ملکوت برسد.(60)

وجود امام لازمه ی نظام احسن:

پیش تر گفته شد، به همان دلیل و برهانی که تکلیف و بعثت ضرورت دارند، به همان دلیل، وجود مستمر امام نیز ضرورت دارد؛ (61)چون، ارسال کتاب طبّ بدون پزشک، کارآیی لازم را ندارد و لذا وحی در کنار بزرگداشت قرآن کریم از بزرگداشت و اهتمام به وجود پیامبر و راهنما سخن گفته است: وکیف تکفرون و أنتم تتلی علیکم آیات اللّه و فیکم رسوله. (62)

خواهد شد.

راهنمای الهی، از آن جاکه با عالم بالا در ارتباط است، گیرنده ی پیام های الهی است و از عالم غیب و وحی خبر می آورد، درنتیجه، بدون شک با سایر انسان ها فرق دارد، و گرنه تمام انسان ها چنین می بودند.

و از آن جا که با عالم بشریت و جهان پایین در ارتباظ است، ابلاغ پیام آسمانی می کند، دست انسان ها را می گیرد، به فرمان الهی آنان را هدایت می کند و (63)مسلما وجودش با سایر موجودات آسمانی و مجردات فرق دارد.

حال اگر این سلسله و نظام آفرینش، خالی از چنین وجود - هر چند در زمان اندک - باشد، نقص و کاستی آن وجدانی است.

شیخ الرئیس ، از وجود امام، تعبیر به «ربّ انسانی» می کند (64)استاد فرزانه حسن زاده ی آملی در تفسیر کلام او می فرماید: از امام به عنوان «ربّ انسانی» یاد کرد ؛ زیرا، چون حجّت خداوند بر خلق، بشری باشد که واسطه ی بین خداو بندگان است، به ناچار، باید از جانب خداوند علیم و حکیم، با حکمت عملی و نظری مؤیِّد باشد و علی رغم شباهت اش به آنان در خلقت، شباهت و مشارکتی در کرامات الهی و امور قدسی و ملکوتی که شامل حال اوست، نداشته باشد. پس، شیخ به هر دو جهت بشری و الوهی، با کلام اش که گفت: «ربّ انسانی» عنایت و توجّه کرده است. (65)

بیان دوم:

خداوند که برای کمال یابی هر موجودی که در این عالم رنگ هستی می گیرد، همه نوع ابزار ضروری و غیر ضروری را در اختیارش گذاشته تا از مرز ضعف و نقص عبور کند و راهی منزل کمال خود شود.

حال چه گونه ممکن است انسانی که در دامان همین طبیعت پرورش می یابد، از این قانون خدشه ناپذیرطبیعی استثنا شود و ارتقای معنوی او نادیده گرفته شود؟

آیا می توان گفت، آفریدگاری که از هیچ بخششی در زمینه ی تکامل جسمی بشر فروگذار نکرده، او را از داشتن وسایلی که اساسی ترین نقش را در تعالی روح اش دارد، محروم ساخته و این نعمت را از وی دریغ کند ؟(66)

جود و سخاوت به آن ها شده است.

این همه، نشان آن است که خداوند حکیم نسبت به فعل خود اهتمام کامل دارد وقتی همه چیز در همان جهت که باید، به طور تکوینی، از جانب حق تعالی رهبری می شوند، آیا بی انصافی نیست که اشرف مخلوقات، یعنی انسان، بدون هادی و سر پرست، رها شده به حال خود باشد؟(67)

(68)

استدلال کرده است:

واگذاشتن انسان ها و انظارشان به خودشان، کار درستی نیست ؛ چون، مایه ی اختلاف می شود و هر کسی چیزی را که به سودش باشد، عدل و چیزی که به زیان اش باشد، ظلم می پندارد. پس نیاز به چنین انسانی که مایه ی بقا و پیدایش وجود انسان ها است، بسیار شدیدتر است تا نیاز به رویانیدن موی بر کناره های چشم (پلک و مژه) و ابروان و گود کردن کف پاها و چیزها ی دیگر که منافع شان در استمرار اصل وجود بشر دخالت ندارند. پیدایش و وجود انسان صالح که وضع قانون و اجرای عدالت کند امری ممکن است.

پس درست نیست که عنایت الهی، آن منافع( حقیر و ناچیز) را تأمین کند امّا از این منافع اساسی غفلت کند و درست نیست که خداوند و ملائکه، نیازهای ابتدایی بشر را بدانند، ولی نیازهای اساسی را ندانند و درست نیست چیزهای که در تشکیل و پیدایش نظام خیر ممکن ضروری باشند و خدا بداند مع ذلک آن ها را خلق نکند و چه گونه ممکن است که وجودهای متعلَّق و مبنی باشند، اما وجود متعلِّق و مبنا نباشد؟(69) این بیان و استدلال، آن گاه اوج می گیرد که بدانیم آفرینش تکوینی و اصل وجود سایر موجودات، همه، مقدّمه ی تشریع و رسیدن انسان ها به کمال است. (70)

شان به کمال مطلوب شان آماده کرده چه گونه هادی و راهنمای همیشگی برای انسان قرار ندهد؟!

چکیده ی این بیان ها در قالب استدلال چنین می شود:

عنایت الهی، به تمام نیازمندی های آفرینش پاسخ داده و هر چه برای وجود و ادامه ی حیات و تکامل آن ها لازم بوده، عطا کرده است. در میان موجودات، انسان نیز در بعد مادّی، از تمام مواهب الهی بهره مند شده است، بُعد معنوی که مهم تر از بُعد مادی است، طبق عنایت الهی به نیازهایش پاسخ مثبت گفته می شود. یکی از نیازهای عمده اش، وجود راهنما الهی است .(71)

علمی و یقینی شدن بیان مذکور - دست کم - به اثبات دو پیش فرض بستگی دارد:

1 - عنایت، اهتمام و توجّه الهی به بعد مادّی و آفرینش تکوینی انسان.

2 -آفرینش تکوینی موجودات و انسان مقدمه ی تشریع (تربیت نفوس انسان ها) است و احتیاج به راهنمای الهی، یک نیاز واقعی انسان ها است.

پیش فرض نخست:

گوشه ی از عنایات الهی نسبت به جهان آفرینش در بخش اثبات نظام احسن از راه«برهان اِنّ» گذشت، این جا نیز به مناسبت، به گوشه ی دیگر از عنایات الهی نسبت به یکی از اعضای آفرینش (انسان) اشاره می شود.

بگذریم از دستگاه های شگفت انگیز بینایی و شنوایی و دیگر دستگاه های بدن انسان که هر کدام، به روشنی، گواهی می دهند که سازمان آفرینش، عنایت خاصی دارد که هر موجودی را به کمالی که برای آن آفریده شده است برساند.

قدری در پاره ای از وسایل کمال که غالبا مورد غفلت بوده و از نظر اهمیّت نسبت به دیگر ابزار کمال، در درجه ی دوم قرار دارند، بیندیشیم.

مثلاً دستگاه آفرینش، در کف پای انسان، گودی و فرورفتگی خاصی آفریده است تا راه رفتن برای اوآسان باشد، حتّی کسانی که پای آن ها به طور مادرزاد، برخلاف معمول، صاف باشد، ناچارند گودی خاصی در کف پای خود پدید آورند.(72)

میلیون ها سلسله ی اعصاب و با انکسار صور، مشکل را حل کرده است.(73)

پیش فرض دوم؛

این که آفرینش جهان و انسان، مقدمه ی رسیدن به کمال و سعادت نوع انسانی است و این که نیاز به راهنما و رهبر الهی، مهم تر از نیازهای مادّی و تکوینی است، با عقل و نقل قابل اثبات است.

عقل ؛مطالعه ی وجود و روان انسان نشان می دهد که او خواهان اهدافی فراتر از دنیا و طبیعت است. این همه شور و عشق و ایثار و گذشت از دنیا و هر آن چه دنیایی است، وجود هدف و کمالی برتر از این عالم را ثابت می کند.

اگر امام، دارای شئون و وظایفی متعدد است مانند هدایت افراد بشر و هدایت جامعه در ابعاد سیاسی و حکومتی و قانون گذاری و تبیین و توضیح شریعت و رسانیدن فیض الهی به مخلوقات و... انسان نیز به تناسب ابعاد وجودی خود، به آن شئون نیازمند است، و این نیاز مندی ها، به مراتب، مهم تر از نیاز مندی به نان و آب و چشم و گوش است. مثلاً، تنها در بعد سیاسی و حکومتی، اگر انسان، نعمت های مادّی گوناگونی را در اختیار داشته باشد، لکن امنیّت و قانون برقرار نباشد، هیچ گاه جامعه، روی خوش بختی را نمی بیند و امکان استفاده از همان داشته ها را نیز پیدا نمی تواند. سر گرم ساختن انسان ها به فلسفه های دست ساز بشر و ترسیم بشری از آینده ی جهان، پاسخی هر چند خطاء به نیاز اساسی بشر است، تا دغدغه ی او را از بابت تربیّت انسانی و پیمودن راه کمال و.... بر طرف سازند.

اگر یا دگیری حرفه های ظاهری که ابزارشان محسوس است، بدون راهنما و استاد مشکل و چه بسا محال است، راه یابی به کمالات معنوی و رفع نیاز باطنی، بدون راهنما و استاد، مسلما، نشدنی است.(74)

نقل؛

هدف از تشریع الهی، همان هدف از خلقت است ؛ یعنی، رسیدن به کمال مطلوب. اگر توجه به رفع نیازمندی های دنیایی دارد، به خاطر مقدمه بودن آن است. (75)

(76)(77)

الصالحین)(78)

حضرت امیر المومنین (ع) فرمودند «فإنّ الغایة القیامة»(79)

رسیدن به سعادت و کمال معنونی انسانی می دانند:

علامه طباطبایی می فرمایند: شرایع الهی براساس توحید و آموزش حقیقت آغاز و انجام، برای مردم آمده است، بنابر این لازم است آنان، در این دنیا، به گونه ی رفتار کنند که در آخرت سود ببرند و....(80)

افعال سودمند، اشخاص و افراد را به کمال برسانند...(81)

بررسی و نقد شبهات:

شبهات موجود یا احتمالی، گاهی مربوط اصل برهان عنایت و نظام احسن است و گاهی مربوط به اثبات مدّعا (لزوم وجود امام (ع)) بوسیله ی برهان مذکور.

این جا به طرح و بررسی عمده شبهات مربوط به هر کدام پرداخته می شود:

الف) عنایت و نظام احسن از کجا؟!

یکم - از دیر باز، این پرسش مطرح بوده که چه گونه نظام، احسن است و حال آن که شرور و آفت ها، بیماری ها و حوادث طبیعی و... هر از چند گاهی، طبیعت و انسان ها را می کوبد و می کاهد؟ وجود انسان های معلول جسمی و روانی و به کمال نرسیده ها، اندک نیست. (82)

جی. ال. مکی از ملحدان مشهور معاصر می گوید مسئله ی شر در ساده ترین صورت اش چنین است:

1 - خدا، قادر مطلق است،

2 - خدا خیر (خیر خواه) محض است،

3 - بااین حال، شر وجود دارد. (83)

یقینی و وجدانی است، پس خدای قادر مطلق خیر خواه محض، وجود ندارد. (84)

پیش از هر چیزی، یاد آوری این نکته لازم است:

که بعد از آن که برهان لمّی و انّی اثبات نظام احسن کرد، اگر مورد ی در ظاهر بر خلاف داده ی قطعی عقل در آمد، حتما این نا همخوانی در ظاهر است و در واقعیت تنافی نیست.

پاسخ:

شهید مطهری می فرمایند، مسئله ی نظام احسن و اشکال شرور، از مهم ترین مسائل فلسفه است که در شرق و غرب، موجب پیدایش فلسفه های «ثنویّت» و «مادیگری» و بدبینی گردیده است. تا آن جا که من اطلاع دارم، فلاسفه ی غرب، پاسخی قاطعی برای مشکل نداده. امّا فلاسفه و حکمای اسلام، با تجزیه و تحلیل اشکال، به پاسخ صحیح رسیده اند. (85)

فلسفه ی ثنویت به هم ریخت. (86)

خیرات است، امّا شرور بالتبع و بالعرض مطرح هستند. (87)

فوت می شد. عنایت الهی موجب پیدایش آن ها می شود ؛ چون، ترک خیر کثیر، شّر خواهد بود.(88)

طبیعت مادی اند. برطرف کردن این کاستی، تنها، در سایه ی دست کشیدن از اصل این آفرینش است. (89)

می تواند، بیافریند؟ آیا اگر جهان مادون را پدید آورد، حق کسی ضایع شده است ؟

اگر خدا جهانی بیافریند که از کمال کم تری برخوردار باشد، آیا مر تکب ظلم شده است؟ درباره ی موجودی که نبوده است، نمی توان گفت، چون خلق نشده، به او ظلم شده است. مثلاً، مصرف داروی موجب می شود طفل در رحم، بسیار با هوش به دنیا آید، حال اگر مادر از خوردن چنین داروی خودداری کند، کسی او را ظالم می داند ؟

این قضیه، مورد پذیرش است که به وجود آوردن عمدی چیزی که نسبت به آن چه می توانست موجود شود، از کمال کم تری بر خوردار است، خطا است ؛ ولی این،مطلب،تنها، در مورد ما انسان ها صادق است ؛ چون در مقابل خدا و کار خود، مسؤلیت و تعهد داریم، در حالی که انتظار احسن از خداوند به خاطر همین قیاس، باطل است؛ چون خداوند در برابر کسی تعهد به تفضل نداده است.(90)

پاسخ دقّت در ادلّه ی که حکمت متعالیه برای اثبات نظام احسن و تفسیر عنایت آورده، به آسانی از این شبهات پاسخ می گوید ؛ چون، لزوم و ضرورت نظام احسن از باب واجب علی اللّه ، حکم تکلیفی براو و تعهد دادن از جانب او نیست، بلکه از باب واجب عنه و منه است. توضیح مطلب این که وقتی ذات الهی (واجب الوجود من جمیع الجهات) همراه با صفات او (علم اکمل، قدرت نافذ، حکمت بالغ، حبّ ذات و افعال ذات.....) ملاحظه شود، کشف می شود که چنین ذاتی با چنان صفاتی، جز احسن نمی آفریند و غیر آن انگیزه ی ندارد. این جا بحث از ظلم و قرار دادن آفرینش - چه موجود شده ها و چه نشده ها ـ در برابر خداوند نیست.

این جا، وجوب و لزوم فقهی و تکلیفی و تعهدی نیست، بلکه وجوب هستی شناسانه است. هر چند فرض جهان کامل و احسن، فرض جهان کامل تر دارد، چه بسا تا بی نهایت، لکن بحث در فرض مراحل بی نهایت نیست، بلکه واقعیت جهان هستی که از فرض به تحقق رسیده، مورد سخن است و معلوم است که ظرف وقوع، تنها، یک صورت از صورت های بی نهایت فرضی است. لذا تعبیر دانشمندان از نظام موجود «بهترین نظام ممکن »است ؛ یعنی احسن نهایی و آخرین مرتبه، مراد نیست، بلکه در حد امکان و قابلیّت جهان طبیعت، منظوراست مالبرانش (1638 - 1715 م) می گوید، خداوند، بالضرورة، آن چه را که به نحو اعلی و به طور نا متناهی دوست داشتنی است، یعنی ذات خویش یا خیر نا متناهی را دوست دارد و اگر چنین تعبیری جایز باشد، این خیر نامتناهی، برای بر آوردن خواست الهی کافی است.

بنابرین، اگر خداوند، اشیای نامتناهی را خلق می کند، در واقع، عمل آفرینش ناشی از خیرو محبت است و از سر ضرورت نیست، زیرا، مخلوقا ت، نمی توانند چیزی را که نامتناهی فاقد آن باشد، برنامتناهی بیافزایند. اراده ی آفرینش عالم، شامل هیچ عنصری از ضرورت نیست، هر چند مانند اعمال درونی ذاتی دیگر، قدیم و لایتغیر است.(91)

ب) چرا نظام احسن، تنها با امام محقق می شود؟

یکم - این که پیمودن راه کمال و رفع نیازمندی معنوی انسان ها، تنها، در سایه ی وجود راهنمای الهی مطلوب خداوند و مورد عنایت او باشد، برهانی نشده است. اگر شخصی بدون راهنما، کوه و برزن و بیابان را بپیماید و به منزل مقصود برسد، به مراتب شگفت آورتر و احسن است تا این که کسی او را برساند ؟

پاسخ: در این شبهه، اصل نظام احسن پذیرفته شده و در تعیین مصداق مناقشه شده است. دراین جا پرسشی مطرح می شود آیا این راه بدون وجود راهنما برای همه پیمودنی است ؛ مسلمااین، خلاف واقعیت عینی است. نیز می پرسیم، آیا برای شمار خاصی از افراد هم این کار ممکن است ؟

این فرض نیز مردود است ؛ چون، اثبات این فرض، مشکل است. در کدام زمان و مکانی سراغ دارید که بشر، به تنهایی، به کمال مطلوب معنوی رسیده باشد و از این رهگذر، نیاز خود را تأمین کرده باشد؟ به فرض اثبات چنین موارد اندک، آیا خود داری از آفرینش وجود امام موجب ترک خیر کثیر نمی شود؟ (92)

احسن خواهد بود!! و این، خلاف آن چیزی است که خود قبول داشته اید.

نگاهی گذرا به اقالیم بشر امروز، نشان می دهد که انسان علی رغم پیشرفت های شگفت آور در دانش تجربی و مادّی، هنوز در آغاز راه کمال واقعی اند و فریاد نیازمندی شان به راهنمای الهی و رسیدن به کمال معنوی، گوش جهان را پر کرده است.

کشور ژاپن که امروزه در صنعت و فن آوری از پیشروان دانش اند، در مسائل الهی و آسمانی، از پیروان خرافه اند و کار به جایی رسیده که برای هر حادثه ی، خدایی معتقدند. مثلاً برای ازدواج خدای تزویج دارند که دختران، برای رسیدن به همسر، به آن ها متوسل می شوند!

در کشور هند، سالی، قحطی شد مجلس وقت، دستور سر بریدن و استفاده از گاوها را صادر کرد، لکن با واکنش شدید گاو پرستان، مجبور به لغو دستور مذکور شد. در نتیجه، انسان های زیادی در کام مرگ فرو رفتند و گاوها هم چنان با تعظیم و احترام ماندند. (93)

چرا پاسخ به نیاز معنوی و تشریعی و بعد تربیتی و راهنمایی انسان منحصر به امام باشد؟

بلکه خداوند، اگر اهتمام و عنایت تام به جنبه ی تکوینی و مادّی انسان ها دارد با نزول قرآن و تشریع سنت پیامبر اکرم، صلی اللّه علیه وآله ،به نیاز دوم انسان ها پاسخ گفته است.

پاسخ

حس و تجربه، گواهی می دهند که موفقیت یک برنامه ،تنها، با تدوین و توضیح شیوه نامه ممکن نیست، بلکه نیازمند مجری و مدیری دانا و توانا و....است. تنها، داشتن کتاب پزشکی هیچ گاه مایه ی بی نیازی از پزشک نمی شود. قرآن کریم روی اهمیت و ضرورت وجود پیامبر اکرم (ص) تاکید می کند:(94)کیف تکفرون و أنتم تُتْلی علیکم آیاتُ اللّه و فیکم رسولُهُ (95)

(96)(97)

راهنمایی الهی، وجود امام، حتمی و ضروری است. (98)

عنایت در آینه ی آیات و روایات

این که دستگاه آفرینش، حس راه یابی رادر نهاد هر جانداری گذارده و آنها را تحت نظام خاص هدایت می کند، مورد تأیید قرآن است. این، برهانی است که از یک آیه ی کوتاه که متضمن گفتار موسی بن عمران در برابر فرعون است، استفاده می شود. وقتی که فرعون درباره ی خدای جهان سوالاتی مطرح کرد، حضرت موسی (ع) فرمود: (99) ربّنا الذی أعطی کلّ شی ء خَلْقَهَ ثم هدی )(100)قرآن کریم، موارد ی زیادی از هدایت تکوینی موجودات را متذکر می شود:(101)الذّی خلق فسوّی و الذّی قدّر فهدی) (102)هر چند لفظ عنایت، در قرآن نیامده است، لکن مفاد آن، در جای جای این کتاب هدایت نقش بسته است.

قرآن کریم که خودش زیباترین سخن ممکن است و کلامی از او زیباتر میسر نیست (اللّه نزّلَ أحَسنَ الحدَیث)(103) و همچنین درست و راست ترین سخن است که راست تر از او میسر نیست، - و مَنْ أصدق من اللّه حدیثا(104) و مَنْ أصدق من اللّه قیلاً(105)- دربادره ی نظام هستی چنین می گوید: تمام اشیا را خداوند آفرید. چیزی نیست که از قلمرو آفرینش خداوند خارج باشد. و نیز می گوید: هر چه را که آفرید، با تمام جهازهای لازم و سودمند تکاملی او را مجهزّ کرد، و نیز هر چه را که آفرید، یعد از تجهیز و تکمیل نظام داخلی، آن را به هدف معین هدایت کرد(106)(قرآن مغزو زیر بنای برهان عنایت را با کوتاه ترین عبارت بیان می کند: کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکلته )(107)

باشد که مخلوقی از این نیکوتر ممکن نخواهد بود. (108)

خطاب به هشام فرمود: ای هشام! خبر نمی دهی که با عمرو بن عبید چه کردی و چه از او پرسیدی ؟

هشام عرض کرد: ای پسر رسول خدا! شما را بسیار بزرگ می دانم و از سخن گفتن در محضر شما شرم دارم.

به طوری که زبان ام در برابرت گنگ می نماید.

امام (ع)فرمود: چون شما را دستوری دادم، انجام دهید. هشام گفت: از مجلس و بحث عمروبن عبید در مسجد بصره خبر شدم. آهنگ بصره کردم.روز جمعه وارد شهر شدم. حلقه ی درس بزرگی در مسجد برقراربود. سپس خطاب به عمروگفتم:

آیا چشم داری ؟

پسر جان !این چه پرسشی است؟ چیزی که خود می بینی چرا می پرسی ؟

پرسش من همین است

بپرس پسرم، گر چه پرسش ات احمقانه است!

پرسش ام همان است. آیا چشم داری؟

آری !

به چه کارت می آید؟ گفت با آن، رنگ ها و اشخاص را می بینیم و تشخیص می دهم .

بینی هم داری ؟

آری!

به چه کارت می آید؟ گفت: با آن، بوهارا استشمام می کنم.

آیا دهان نیزداری؟

آری!

با آن چه کار می کنی ؟

غذامی خورم و مزه آن را می چشم .

گوش داری ؟

آری !

باآن چه می کنی؟

صداها را می شنوم

قلب نیز داری ؟

آری !

باآن چه می کنی؟

به وسیله ی آن، هر آن چه اعضاو حواس ام درک می کنند، امتیاز و تشخص می دهم

مگر این اعضای حسی و ادراکی تو را از قلب بی نیاز نمی کنند؟

نه !

چه طور بی نیاز نمی کنند و حال آن که همه صحیح و سالم اند؟

پسر جان: وقتی آن ها در چیزی که می بویند یا می بینند یا.... تردید می کنند در تشخیص آن، به قلب مراجعه می کنندوتا یقین حاصل شود شک باطل گردد.

آیا خداوند قلب را برای رفع شک در حواس قرار داده است ؟

آری!

پس آیا قلب باید موجود باشد و گرنه برای حواس یقینی حاصل نمی شود ؟

آری!

ای ابامروان! خداوند تبارک و تعالی، حواس ترا بی امام رها نکرده و برایشان امامی قرار داده تا صحیح را آشکار و شک شان را به یقین تبدیل کند، ولی این خلایق را در شک و حیرت و اختلاف رها کرده و امامی برای شان منصوب نکرده تا آن را از شک و تردید خارج سازد؟ درحالی که برای اعضای تن تو امام معین کرده...؟

عمرو، مدّتی خاموش ماند و چیزی نگفت، پس روی به من کرد و گفت: آیا تو هشام بن حکمی؟

نه!

از هم نشینان اویی؟

نه !

پس اهل کجا هستی؟

اهل کوفه

پس تو خود اویی.

پس مرا در آغوش گرفت ودر جای خود نشانید وخود کنار رفت و دیگر چیزی نگفت تا من برخاستم

در این هنگام امام صادق (ع) خندید و فرمود: ای هشام! چه کسی این مطالب را به تو آموخته؟ گفتم: چیزی است که از شما گرفته ام.

فرمود: به خدا قسم: که این در صحف ابراهیم و موسی مکتوب است. (109)

چند نکته:

یکم - ظاهر استدلال هشام که مورد تایید امام (ع) نیز است، مطابق با بیان دوم از برهان عنایت است (عنایت و اهتمام خداوند در بُعد تکوین و تشریع)

دوم - این که امام فرمود «به خدا قسم!که این در صحف ابراهیم و موسی مکتوب است» ،دلیل فرمایش شان آن است که حکم عقلی، با گذشت زمان، تغییر نمی کند و با تفاوت امتّ ها، مختلف نمی شود

سوم - مراد از قلب در آیات و روایات، قوه ای عاقله و عقل است. آن چه حواس ظاهری درک می کنند، صرف تصّور و ظاهر اشیا است و تمام این حواس، در حقیقت، از شئون عقل اند و عقل، اصل و متن آن ها است حواس حواشی و فروعات اند که اگر عقل نبود، آن ها تباه می شدند و بدن از بین می رفت. همچنین اگر حجّت خدا نیز موجود نباشد، زمین و اهل اش نابود می شوند. (110)

عنایت و نظام احسن در کلام و فلسفه ی غرب

از آن جایی که بحث عنایت و نظام احسن با مفاهیم و مباحث متعّددی آمیخته است لذا تحت عناوین ذیل، قابل ردیابی و پی گیری است:

عنایت (providence)؛بهترین عوالم ممکن The best ofpossible worlds

خیر محض (The absolute qood؛شرّ(evil)؛ علم الهی (Science of the divine)

این بحث، از دیر باز، مورد توجّه جّدی متکلمان و فیلسوفان غربی بوده است.

سخنان افلاطون و ارسطو، در این زمین یادآوری شد.

رواقیان که معتقد بودند، خدا، همه ی اشیا را به بهترین وجه مقدّر می کند، به تبیین شرور پرداختند. خروسیپوس (287 - 205 ق .م) که دومین رهبر اندیشه ی رواقی است، در بحث عدل الهی، به عنوان عقیده ی بنیادی خود، این نظریه را اتخّاذ کرد که نقص افراد به کمال کلّ کمک می کند و نتیجه، این می شود که وقتی به اشیا از دید سرمدیّت نگاه شود، واقعا، شرّی وجود ندارد. وی، در چهارمین کتاب خود، درباره ی مشیّت و عنایت الهی استدلال می کند که خوبی ها، بدون بدی ها، نمی توانند وجود داشته باشند. مثلاً درد دندان هشداری برای دست به کار شدن درمان، خیر است و...(111)

(112)

تفسیر عنایت که علم و رضا است، نزدیک است.

اسپنیوزا (1632 - 1677 م) می گوید: اشیا، به وسیله ی کمال اعلای خداوند ایجاد شده اند ؛ زیرا، بالضرورة، از کامل ترین طبیعت مفروض ناشی شده اند. (113)مالبرانش (1638 - 1715 م) می گوید: خداوند، وقتی به امر آفرینش پرداخت، اراده ی خود را به گونه ی جاری ساخت که خلل و کاستی به حّداقل برسد و اگر در مورد ی خللی مشاهده می شود، با معجزات، به اصلاح آن پرداخته تا در سایه ی این دو قسم از عنایت، نظام مطلوب محقق شود. (114)

مشروحا، از مشکل شرور پاسخ می گوید.

وی می گوید: خداوند به دلیل کمال اش، بهترین جهان ممکن را خلق می کند. پیدایش پاره ای از خبرها، فقط، در حضور شّر ممکن است. مثلاً شکیبایی، هنگامی میسّر است که دردی وجود داشته باشدلذا خداوند ارزش کلّی همه جهان های ممکن را سنجیده و جهانی را آفریده است که در آن جهان ، شرور، به تحقّق بهترین جهان مدد می رساند. (115)

و اعتلای برخی از نفوس ناطقه، تفسیر و تبیین می کند. (116)

که این نشان گر عنایت الهی در جهان طبیعت به خاطر به کمال رسیدن در بعد معنوی و هدایت الهی است.

جمع بندی

این بررسی گذرا و کوتاه، در حدّ خود، نشان گر این واقعیت است که موضوع عنایت و نظام احسن در کنار علم ازلی، توجیه شرور و توجّه خداوند به امر تکامل معنوی انسان ها، تنها، در کلام و فلسفه ی اسلامی بحث نشده است، بلکه دست کم، درکلام و فلسفه ی غرب هم، این مسئله، برهانی شده است.(117)

سخن آخر

این نوشتار، در حّد توان، موضوع نیاز به راهنمای الهی و ضرورت وجود امام (ع) را در قالب برهان عنایت به تصویر کشید، شبهات وارده و یا احتمالی را تقریر و پاسخ گفت. و در آخر، نتیجه و داوری را حق خوانندگان می داند به امید این که روزنه ای باشد پیش روی پژوهندگان این وادی تابه گوشه های مبهم و پنهان این بحث بپردازند.

نوشتار بعدی به طرح و نقد یکی از دلایل عقلی دیگر در زمینه ی لزوم وجود امام می پردازد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان