در آستان امامان/ ویژگی های امامان(ع) خدامحوری در سیره امامان

سخن پیرامون فرازهای بلند زیارت جامعه کبیره بود. زیارتی که یک دوره متن قویم و ارزشمند امام شناسی اصیل است

سخن پیرامون فرازهای بلند زیارت جامعه کبیره بود. زیارتی که یک دوره متن قویم و ارزشمند امام شناسی اصیل است. آنان که از معرفت اصیل پیرامون امامان علیهم السلام برخوردارند آنرا مانیفست شیعیان خالص اهل بیت علیهم السلام می دانند و آنان که معرفت شایسته به مقام شامخ امامان(ع) ندارند آنرا «مانیفست شیعیان غالی» می دانند. اینان نه غلو را شناخته اند و نه شیعه اصیل را:

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نئی جان من خطا اینجاست

به هر حال متن بلند این دعا گویای آن است که انشاء کننده آن جز معصوم نمی تواند باشد. خداوند توفیق داده در این سلسله مقالات به شرح این دعا بپردازیم. در این مقاله نیز به توضیح فراز این زیارت می پردازیم.

 

اراده خداوند محور حرکت آنان

سلام بر شما امامان که «العاملون بارادته» با اراده او عمل می کنید اراده او قطب نمای حرکت شماست.

انسانها چند گروه اند:

1ـ کسانی که عاملون (اهل کار و تلاش) هستند ولی به اراده شیطان آنرا انجام می دهند که شیطان می خواهد. آنان که اسیر نفس اند مصداق این گروه اند جالب اینجاست که قرآن شیطان را آمر گروهی می داند، و قهراً این آمر مأمورهم دارد «الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء...؛(1) شیطان شما را وعده فقر می دهد و شما را به کار زشت (بخل و غیره) امر می کند.»

«یا ایها الّذین آمنوا لاتتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر...؛(2) ای کسانی که ایمان آورده اید پیروی از گامهای شیطان نکنید و هر کس از گامهای شیطان پیروی کند مسلّماً او دستور کار زشت و ناپسند می دهد.»

و گاه این مأمور بودن ما به مرز بندگی شیطان کشیده می شود.

یعنی حلقه ای بر گردنش افکنده و به هر کجا بخواهد می برد.

«الم اعهد الیکم یا بنی آدم الّا تعبدوا الشیطان انّه لکم عدوّ مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم.؛(3) ای فرزندان آدم آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او مسلّماً برای شما دشمنی آشکار است و فقط مرا بپرستید که این راهی مستقیم است.»

حضرت ابراهیم به عموی مشرک خود که در قرآن از او به عنوان «اب» یاد شده می فرماید:

«یا ابت لاتعبد الشیطان انّ الشیطان کان للرحمن عصیّا؛(4) پدرم شیطان را پرستش مکن زیرا شیطان خدای رحمان را همواره نافرمان است.»

گروه دوم آنان هستند که «عاملون» (اهل کار و تلاش) هستند ولی به امر و دستور ربّ، اینان بندگان خداوند هستند. خداوند از بندگانش اطاعت خواسته و اطاعت یعنی همین اتیان واجبات، ترک محرمات و در بین این دو ترک محرمات است که زمینه اتیان واجبات را هم فراهم می کند.

رمز سربلندی انسان در اطاعت خدا است امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «بالطاعة یکون الاقبال؛(5) با اطاعت خداوند است که خداوند به انسان عنایت می کند.» «بالطاعة یکون الفوز؛(6) با اطاعت است که انسان رستگار شده به مطلوب خود می رسد.»

«بادر الطاعة تسعد؛(7) مبادرت به اطاعت خداوند کن تا سعادتمند گردی».

از رهگذر بندگی خداوند است که انسان معنویت انسانی خود را می یابد امام علی(ع) فرمود:

«اذا اخذت نفسک بطاعة اللّه اکرمتها و ان ابتذلتها فی معاصیه اهنتها؛(8) آنگاه که جانت را در مسیر اطاعت خداوند به کار بردی آنرا گرامی داشته ای و آنگاه که در مسیر معصیت به کاربردی آنرا بی ارزش ساخته ای.»

مقامات والای معنوی جز با اطاعت خدا بدست نمی آید.

«نبی اکرم(ص) فرمود: لایدرک ما عند اللّه الّا بطاعته؛(9) نمی توان به مقاماتی که خداوند برای انسان تدارک دیده رسید مگر با اطاعت از خداوند.»

حتی دنیای سعادتمندانه انسان هم از همین رهگذر یعنی بندگی خدا آوردن واجبات و ترک محرمات است.

گروه سوم آنانند که «عاملون» (اهل کار و تلاش) هستند اما با اراده خداوند همین که بفهمند که خداوند چیزی را می خواهد و دوست دارد هر چند امر هم نکند در پی اجرای آن بر می آیند. روشن است که مقام اینان بالاتر از گروه قبلی است. امامان از این گروه اند. اصلاً از خود اراده ندارند امر امر اوست، اراده اراده اوست :

یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد

 

کدام اراده؟

ذات مقدّس ربوبی دو اراده دارد، یکی اراده تشریعی و دیگری اراده تکوینی. اراده ای که در عرصه قانون گذاری هست اراده تشریعی مستقیماً به فعل خارجی تعلّق نمی گیرد بلکه اراده بنده واسطه تحقق مراد می شود. در این اراده خداوند قانونی را تسریع می کند و می گوید بنده ام راه سعادت تو اینست. اراده او بر این تعلّق نگرفته که او بالاجبار آن کار را انجام دهد، بلکه اراده او اینست که بالاختیار انجام دهد لذا تخلف در آن راه دارد.

اراده تکوینی عبارت است از اراده ای که ذات مقدّس ربوبی در جهان تکوینی دارد، این اراده است که اراده همان و تحقق مراد همان، این اراده است که تخلف از مراد ندارد.

«انّما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون؛(10) جز این نیست که کار و شأن او اینست هنگامی که چیزی را بخواهد به او می گوید باش پس می باشد.»

«انّما قولنا لشی ء اذا اردناه ان نقول له کن فیکون؛(11) اینست و جز این نیست که سخن ما به چیزی وقتی که (پیدایش) آنرا اراده کنیم که به آن بگوئیم باش بلافاصله موجود می شود.»

با این توضیح مراد از این اراده، اراده تشریعی خداوند است. برای امامان خواست ذات مقدّسش مطرح است هرآنچه که او اراده کند آنان مجری آنند.

 

کرامت عامل رستگاری

«الفائزون بکرامته»

سلام بر شما امامان که رستگارانید به کرامت او.

فوز به معنای نجات یافتن است گرچه به معنای هلاکت هم آمده است.کرامت به معنای نفیس و عزیز شدن،(12)شرافت (13) در مقابل هوان و حقارت(14) آمده است و به تعبیر مرحوم علامه طباطبائی کرامت معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد آنگاه می فرمودند: اگر انسان به مقامی برسد که در برابر خدا عبودیت محض پیدا کند و حاضر نباشد در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید می توان گفت به مقام کرامت رسیده است.(15)

در این فراز امامان را چنین می ستائیم که اینان فائزاند به نهایت مقصود خود در دنیا دست یافته اند چون به کرامت الهی رسیده اند. آنان به کمال عبودیت و بندگی که غایت هستی است رسیده اند که:

«و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون؛(16) و نیافریدیم جن و انس را مگر برای آنکه مرا عبادت کنند.»

آنها به این کرامت رسیده اند لذا به فوز مطلق دست یافته اند.

آنان تمامی عوامل فوز را که عبارت است از: اطاعت از خدا و رسول(17) تقوا(18) ولایت الهی(19)، صبر، ایمان، هجرت، جهاد(20) را دارند لذا آنان رستگاران به کرامت الهی اند.

برگزیدگان خداوند

«اصطفاکم بعلمه»

با علم خود شما را برگزید.

سلام بر شما امامان که برگزیده حقید.

«اصطفاء» از ریشه صفو است که دلالت بر خلوص از هرگونه ناخالصی می کند صف را که در مقابل کدورت می گیرند از همین ریشه است.

یعنی خداوند با علم بی پایان خود می دید که لباس امامت جز بر قامت زیبای شما برازنده نیست لذا شما را مفتخر به پوشیدن این لباس نمود در وصایای پیامبر(ص) به امیرمؤمنان آمده است:

«یا علی انّ اللّه عزّ و جلّ اشرف علی الدنیا فاختارنی منها علی رجال العالمین.ثم اطلع الثانیة فاختارک علی رجال العالمین بعدی ثم اطلع الثالث فاختار الائمة من ولدک علی رجال العالمین بعدک ثم اطلع الرابعة فاختار فاطمة علی نساء العالمین؛(21) خداوند عزّ وجلّ به دنیا نظر کرد و مرا برگزید بار دوم نظر کرد و تو را برگزید بار سوم نظر کد امامانی را که از فرزندان تو هستند برگزید بار چهارم نظر کرد حضرت فاطمه را از میان زنها برگزید.»

این صفوت همانگونه که در گذشته گفتیم کاملاً حساب شده است خواست خداوند است و البته در تداوم این مسیر رفتار شایسته و بنده منشانه آنها تأثیرگذار است.

علم غیب امامان

«وارتضاکم لغیبه»

خداوند شما را بر غیب خودش پسندید.

بحث علم غیب خداوند بحثی است مفصّل و مبسوط، فشرده سخن اینست که علم غیب اصالتاً اختصاص به ذات مقدّس ربوبی دارد «انّ اللّه عالم غیب السموات و الارض؛(22) همانا خداوند آگاه غیب آسمانها و زمین است.»

«وعنده مفاتح الغیب لایعلمها الاهو؛(23) کلید کارهای غیب نزد خداست که جز او کسی آنها را نمی داند.»

«قل لایعلم من فی السماوات و الارض الغیب الا اللّه؛(24) بگو هیچیک از کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب را نمی دانند جز خدا».

«فقل انما الغیب للّه...؛(25) پس بگو غیب مخصوص خداست.»

در کنار این آیات آیاتی داریم که می گوید اولیای الهی اجمالاً از غیب آگاهی داشتند و این به عنایت ذات مقدّس ربوبی بوده است یعنی موهبتی اعطایی از سوی خداوند است.

«و ما کان اللّه لیطلعکم علی الغیب ولکن اللّه یجتبی من رسله من یشاء؛(26) چنان نبود که خداوند شما را از علم غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمی گزیند» و قسمتی از اسرار غیب را در اختیار او می گذارد.

«عالم الغیب فلایظهر علی غیبه احدا. الّا من ارتضی من رسول؛(27)دانای غیب اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد مگر رسولانی که آنان را برگزیده.»

در نهج البلاغه آمده که وقتی مولی علی(ع) از حوادث آینده خبر می داد( و حمله مغول را به کشورهای اسلامی پیش بینی فرمود یکی از یاران حضرت عرض کرد، آیا دارای علم غیب هستی؟ حضرت فرمود: لیس هو بعلم غیب و انّما هو تعلّم من ذی علم؛ این علم غیب نیست این علمی است که از صاحب علم آموخته ام.»(28)

اجمالاً اعتقاد ما اینست که امامام معصوم علیهم السلام باذن اللّه علم غیب دارند و بهترین دلیل آن خبرهای غیبی است که داده اند و تحقق یافته است.

مانند آنکه درباره مروان، مولی علی(ع) فرمود:

«او پرچم ضلالت را در پیری بدوش خواهد کشید.(29)

یا آنچه کمیل بن زیاد به حجاج گفت که امیرمؤمنان علی(ع) به من خبر داده تو قاتل منی.(30)

و آنچه درباره خوارج نهروان فرمود که در جنگ با آنها از گروه ما ده نفر کشته نمی شوند و از آنها جز ده نفر نجات نمی یابند و همان شد.(31)

در روایات اهل البیت(ع) احادیث متعددی وجود دارد که اشاره به علم غیب امامان معصوم شده است از جمله در کتاب کافی جلد اول در ابواب متعدد تصریح یا اشاراتی در این زمینه دیده می شود.

و مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار، ج 26 احادیث زیادی که بالغ بر 23 حدیث می شود در این زمینه آورده است.(32)

در سالیان اخیر دوره 3 جلدی تحت عنوان «الاحادیث الغیبیّه» تدوین و منتشر شده که اختصاص به روایاتی دارد که سخن از علم غیب معصومان علیهم السلام دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر