جهت دستیابی به تولید اندیشه در کشور، لازم است تعریف جدیدی از مهره ها و عناصر موجود در جامعه فکری نخبگان ارائه شود تا تحول مثبتی پدید آید؛ زیرا کمبود تولید اندیشه بیش از آن ناشی از عقب ماندگی در تکنولوژی و سخت افزارهای تمدنی باشد، به مسائل فکری و نظریه پردازی مربوط است. بنابراین، اولویت با حرکت و جنبشی است که در بخش نرم افزاری و اندیشه سازی رخ دهد تا تحول مثبتی ایجاد شود. ما با وجود این که از نظر تکنولوژی علمی در مراحلی عقب تر از برخی کشورها قرار داریم، ولی در عین حال منابعی در اختیار داریم و در اندیشه اسلامی ظرفیت هایی وجود دارد که می توانیم از حیث نظریه پردازی در مسائل تمدنی و بخصوص در زمینه علوم انسانی و اجتماعی حرف اول را بزنیم، ولی به شرط آن که تحولی در نظریه پردازی در این زمینه رخ دهد.
برای شکوفایی تفکر، طرح نظریه و تولید علم احتیاج به یک فضای سالم می باشد. فضایی که مشوق تولید علم باشد. بنابراین کلید رشد علمی و شکوفایی فکری «آزادی» است، این آزاد منشی است که خود افراد و جوامع علمی باید به آنها برسند و شرط ضروری جنبش تولید فکر همین است.
نبود پیوند میان دانش نظری و دانش علمی، مشکلی نیست که به آسانی بتوان از کنار آن گذشت و بدون توجه به آن گام های بلندی در جهت رشد دانش نظری و آکادمیک برداشت. پیوند بین دانش نظری و دانش عملی از ضروریات رشد دانش نظری است، ضمن آن که می تواند به نوبه خود به اصلاح دانش عملی نیز بینجامد. دانش عملی، دانشی است که ما مبادرت به یادگیری آن نمی کنیم، بلکه جزو ذخایر دانش قطعی ماست که نسل به نسل به ما انتقال می یابد. اگر این دانش احساس کند که کانون نظریه پردازی های علمی و دانش نظری، بیگانه با او، حساسیت ها، ارزش ها وجهان بینی های اوست و علاوه بر این که رافع نیازهای او نیست، او و گذشته تاریخی اش را به سخره می گیرد، طبیعی است در برابر آن موضع بگیرد، اتفاقی که در سال های اخیر بیشتر شاهد آن هستیم و باید چاره ای برای آن اندیشید. می دانیم که بعد از رنسانس و حاکمیت تدریجی عقلانیت فردی و تجربی بر انسان، مشکلات زیادی بر سر راه انسان غربی نهاد و او را واداشت تا با نظریه پردازی ها به فهم، تحلیل و ارائه راه حل برای این مشکلات بپردازد. مشکلاتی که تقریبا هیچ کدام برای انسان شرقی مطرح نبوده است، اما با نگاه گرته بردارانه به این نظریه ها دو امپریالیسم نظری و تاریخی را پذیرفته ایم. هم پذیرفته ایم که این نظریات عام اند و جهانی و هم پذیرفته ایم که در تاریخ، معضلات و مشکلات و نیازهای آنها شریک باشیم. شروع نظریه پردازی علمی در کشور متأسفانه از برخورد با «مسئله» نیست ؛ زیرا ما مسائل را نمی فهمیم و در صدد چاره اندیشی برای آنها بر نمی آییم. این مسئله در تمام عرصه های خردورزی و نظریه پردازی، اعم از علوم دقیق و علوم انسانی صادق است. بی جهت نیست که این نظریه ها به ویژه در حیطه علوم انسانی تنها بر طرف کننده معضلات نیستند، بلکه دریچه جدیدی از مشکلات را به روی ما می گشایند.
سوای از آنکه نقش جنبش نرم افزار در تولید علم و خاتمه دادن به رکود علمی نباید مورد غفلت قرار گیرد، بدیهی است که هر گاه یک خیزش عمومی در راستای توسعه علمی و فرهنگی به وقوع بپیوندد و در سایه آن اندیشمندان و نخبگان به جای پرداختن به شرح و بسط مطالب وارداتی و تقلید از آنها به تولید علم و نظریه جدید بیندیشند و از ساحت نظریه پردازی و تولید گزاره پیش بروند، شاهد انقلابی عظیم در حوزه های مختلف علمی خواهیم بود و در واقع با نظریه پردازی چشم انداز جدیدی را نسبت به دنیا باز می کنیم و رابطه جدیدی را کشف می نماییم.
امروز ما در جهان پیچیده زندگی می کنیم که با گذشته تفاوت بسیاری دارد. مسلما زندگی در چنین دنیایی بدون حرکت پر شتاب علمی ممکن نیست؛ یعنی ما خلاقیت و تولید علم را نه فقط برای پیشرفت می خواهیم، بلکه دنیا به گونه ای است که برای ادامه حیات ما نیازمند به چنین فعالیت های علمی پویا و خلاقی هستیم.
در دنیای امروزی نمی توان بدون رشد علمی و بدون سرعت در تولید علم زندگی کرد. ما خواستار پیشرفت و پیش گامی هستیم و برای این منظور، جنبش تولید علم ضروری است. در گذشته ایستایی عقب ماندگی بود، اما امروزه ایستایی و رکود علمی به هیچ وجه با بودن در چنین جهانی سازگار نمی باشد، زیرا ایستایی برابر با نابودی است.
اگر صاحب نظری احساس کند بیان نقطه نظرات او ممکن است موجب تنگی عرصه بر وی گردد و موقعیتش از دست برود یا متهم شود، جرأت اظهار نظر پیدا نمی کند. بنابراین، به دنبال تولید علم و نظریه پردازی نمی رود و اگر هم برود برای طرحش مجالی نمی بیند و یا اگر هم مطرح شود به دلیل برخورد غلطی که می شود، از آن استفاده صحیح نمی شود. هنگامی که صحبت از جنبش علمی می شود، بایستی فراگیر و همه جانبه باشد. پرداخت به یک علم و مسکوت گذاشتن بقیه رشته ها موجب می شود علمی گسترده تر و فربه شود، ولی ما بقی علوم محدود و لاغر بمانند. در نتیجه همان علم نیز پیشرفت نمی کند، زیرا پیشرفت علوم در ارتباط متقابل با یکدیگر است.
برای تولید فکر به صبر، پشتکار و قبول احتمال شکست نیاز است. نظریه هایی که مطرح می گردند چه بسا پس از مدتی تجربه و آزمایش و نقد و بررسی، معلوم شود که از ریشه و اصل اشتباه بوده اند و باید آنها را کنار گذاشت.
بایستی عده ای که متکفل نظریه پردازی هستند، این صبر و تحمل را داشته باشند که نتایج نظریه شان مثلا در دو نسل بعد ظاهر شود و عجله نداشته باشند که حتما به زودی به نتیجه برسد یا نتیجه عملی آن تحول عظیمی در جامعه به وجود بیاورد و نام آن ها در تاریخ جاودانه شود.
باید فکر ترجمه ای را تبدیل به تولید و صدور فکر کرد. باید دانست که آنچه در غرب معمول است و بعضا مقبولیت عامه نیز دارد، واقعا قابل نقد است. بنابراین برای پرهیز از فکر ترجمه ای، باید تمدن و هویت خود را باز یافت و در عین حال جسارت پیدا کرد و جنبشی عظیم و حرکتی نوین و طرحی جدید در انداخت و مرتبا فکر تولید کرد، به ویژه اینکه تولید فکر و علم اگر با سازندگی اخلاقی توأم شود، هم پیشرفت های خیره کننده غرب به دست می آید و هم این که از آفات آن در امان خواهیم بود.
نتیجه گیری و جمع بندی
نظریه پردازی در فرهنگ ایران از گذشته دچار بی مهری محافل علمی بوده و در حال حاضر به طور ویژه نظریه پردازی لازمه توسعه علمی است. نظریه پردازی موتور محرک علم و در هر مقطعی که نظریه پردازی صورت می گیرد، علم قدری حرکت کرده و به طرف جلو می رود. اگر بخواهیم علم را که از عناصر مختلفی تشکیل شده به یک ماشین تشبیه کنیم، نیرو و موتور محرکی که دانش را به طرف جلو حرکت می دهد و در واقع موتور آن به حساب می آید، نظریه پردازی است.
در حال حاضر دانش در جامعه ما حالت کالایی را دارد که آن را به صورت بسته بندی شده دریافت می کنیم.
بنابراین می توان گفت که یک ماشین بدون موتور است و نمی تواند باز تولید علمی داشته باشد و در نهایت عقیم می ماند، به همین دلیل ما هر چه دانش وارد می کنیم به ازای آن نمی توانیم دانش جدیدی را در سطح جهانی عرضه کنیم. در نتیجه غالبا به صورت مصرف کننده در آمده ایم. مصرف کنندگی درعلم دو نوع است، یکی مصرف کننده منفعل و دیگر مصرف کننده خلاق. به این دلیل دانش قادر به باز تولید خود نیست؛ زیرا نتوانسته ایم علم را به صورت فعال در داخل کشور مصرف کنیم. اغلب مشاهده می گردد هنگامی که پیشرفته ترین نظریه های علم وارد کشور می شود، برخی به زبان آن نظریه صحبت می کنند، ولی قادر نیستند آن نظریه را یک گام به جلو ببرند یا تغییراتی در آن ایجاد کنند. این مشکلی است که در ایران با آن مواجه هستیم و علم بدون نظریه پردازی طبیعتا بدون پیشرفت می ماند. مهم ترین مسئله این است که قادر به داشتن «روح طراحی» باشیم. در واقع روح خلاقانه است که می تواند نظریه طراحی کند. دنیای علم مانند جهان تولید و اقتصاد و صنعت و داد و ستد جهانی، یک امر اجتناب ناپذیر است که بدون شک از عوامل پیشرفت علمی نیز دامن زدن به این داد و ستدهاست. «دورکهایم» تفکیکی را بین جسم علم و روح علم قائل می شود. او مجموعه ای از روش ها، فرمول ها و قواعد و قوانینی که در علم وجود دارد را تشبیه به جسم علم می نماید، ولی در عوض هنگامی که بتوان عناصر جسمانی را به یکدیگر به نحو مناسبی ترکیب کرد و مورد استفاده قرار داد و درست به کار بست و بتوان آن را باز تولید نمود، در اینجاست که به روح علمی دست یافته ایم.
البته روح علمی در مناسبات اجتماعی به دست می آید و به افراد منتقل می گردد، در حالی که می توان کتاب و قوانین و فرمول را به صورت فردی و جداگانه مطالعه نمود. روح علمی یک فضای هنجاری و ارزشی در زندگی اجتماعی است که انسان ها را تحت تأثیر قرار می دهد و باعث می شود بتوانند خلاقیت هایی را از خود ابراز کنند. مثلا یادگیری زبان در کودک به طور طبیعی و در مرحله اجتماعی صورت می گیرد. آموزش در خانواده می تواند یک نحوه آموزشی در بستر اجتماعی باشد. علم همانند آموزش زبان که یک پدیده اجتماعی است، باید در یک بستر اجتماعی صورت بگیرد. لذا موانع نظریه پردازی و تولید علم در کشور به عدم وجود اجتماعی علمی مربوط می شود. متأسفانه در آموزش کنونی ما، نظریه به عنوان مجموعه ای از محفوظات و قواعد که باید از طرق تکرار و حفظ نمودن در ذهن جای بگیرد، منتقل می شود. اگر بنا باشد روی نظریه کار بشود و بعدا تبدیل به نظریه پردازی بشود، باید یک نوع نگاه خاص (Way Of Seeing) نحوه مشاهده جهان و یک نوع چشم مشاهده جهان و یک نوع چشم انداز (PersPective)ایجاد بشود.
نظریه بایستی در وجود تک تک افراد درونی جایگیری شود نه در کتاب ها و اوراق، امروز در کشور ما برخورد با دانش به صورت انتزاعی است که در نتیجه تصور نادرستی مبنی بر اینکه دانش مجموعه ای از دانسته هایی که باید در ذهن حمل بشود به ما می دهد. بایستی در کشور ما فعالیت علمی و تولید علمی مانند تولید معنوی انگیزه ای متعالی داشته باشد تا بدین سان انگیزه اجتماعی به وجود آید.
همچنین سازمان های علمی مانند دانشگاه ها و مراکز پژوهشی از طریق اصلاح نظام های مدیریتی و انگیزشی و پاداش دهی به کاهش فرایندهای بوروکراتیک و تسهیل فعالیت های پژوهشی باید کمک نمایند. برای تولید نظریه در سطح محلی و بومی بایستی سه دسته از اقدامات را انجام بدهیم:
1. مجموعه ای از اصلاحات سازمانی؛
2. شکل گیری اجتماعات علمی؛
3. حیطه عمومی.
استقبال از نقد اندیشه و تقویت قوه انتقاد پذیری نخبگان، لازمه ای برای تولید علم است و هر چند در پیمودن طریق علم، اتکا به قواعد منطقی و عقلانی و نیز اصول موضوعه در هر حوزه علمی، مورد تأکید است و از همین رهگذر است که یک نظریه از حیث ارزیابی به درجه مطلوبی از بیان واقع و پذیرش عمومی می رسد، اما در عین حال تقویت روحیه انتقاد پذیری و تحمل نظر مخالف، امری مقبول و بلکه لازم است. بدیهی است برخورداری از قوه انتقاد و نقد پذیری بدین معنا نیست که بدون ارایه دلیل متقن از جانب منتقد، نظریه پردازی از نظریه علمی خویش دست بر دارد.
چنان که اصرار بر یک نظریه علمی که از سوی صاحب آن ارایه می گردد، تا زمانی که به اثبات نرسیده و شواهدی از موفقیت را در مرحله آزمون پذیری در نیافته باشد، نیز امری ناصواب است. آنچه مهم می نماید آن است که در طرح یک نظریه، راه نقد و انتقاد نسبت به معنا و محتوای آن باز باشد و صاحب نظریه از انتقادهای موجه و مدلل در جهت تکامل و ارتقای کیفی نظریه علمی خویش استقبال نماید. روشن است که در چنین حالی می توان شاهد تحقق یکی از مؤلفه های نهضت تولید علم بود.
اتکا به مطالب سطحی و تکراری دیگران که صورت کلیشه ای به خود گرفته قطعا نمی تواند ره آورد نوینی در تحقیقات علمی باشد. گفته های دیگران را که خودشان بیان داشته اند، نیاز به اعاده و استفاده کلیشه ای از آنها نیست. البته این به این معنا نیست که نظریه های گفته شده را باید به دور انداخت و نسبت به آنها توجه و اهتمام نداشت، بلکه مراد آن است که این نظریات آخر علم و پژوهش قلمداد نگردد. بدیهی است در پاره ای از موارد، بیان نظریات دیگران به منظور استفاده و یا نقد بررسی، امری مطلوب و معقول است و نیز گاهی ذکر نظریه ای از آن جهت که صاحب آن نظریه از موقعیت علمی والایی برخوردار است، به منظور بهره برداری استنادی از آن، مورد توجه قرار گیرد و مسلم است چنین اموری غیر از سطحی نگری در تحقیقات عدم نوآوری علمی است. آنچه مانع تولید علم است اتکاء مطلق بر آورده های دیگران است؛ به گونه ای که راه پژوهش برای دیگران منسد گردد. بدیهی است چنین رویه ای می تواند کار تولید اندیشه را متزلزل سازد. از سویی دیگر نظام متمرکز آموزشی با توجه به ساختار رانتی و رابطه قدرت ثروت، زمینه ای برای سیاسی شدن غیر طبیعی دانشگاه کار کرد فرهنگی داشته باشد و به خرده نظام های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خط و ربط بدهد، عمدتا از خرده نظام های سیاسی جهت می گیرد و کانونی برای تولید انرژی توسط فعالین سیاسی و پیروان و هواداران گروه های سیاسی خارج از دانشگاه هاست. ساختار متمرکز نظام آموزشی در چارچوب ساختار رانتی و سیاسی شدن آن، مدیریت دانشگاه ها را از توجه به ضوابط مدیریتی مناسب خارج کرده و به شدت سیاسی و جناحی و فرم گرایانه کرده است. عدم شناخت یا شناخت ناکافی نسبت به مباحث مربوط به چیستی علم، جامعه شناسی و تاریخ علم باعث شده است، تا کسانی که در ورودی مباحث مبنایی علم ندارند در مصدر تصمیم گیری مستقر شده و با سیاست های خام و ناشیانه خود، هر چند با نام علم گرایی، سد راه توسعه و بسط علم شوند.
جایگزینی آموزش محوری به جای پژوهش محوری از آسیب های فراروی نظریه پردازی است. در تحقیقات علمی آنچه مهم است پذیرش است.
هر چند پژوهش متوقف بر آموزش است، اما آموزش فقط فراگرفتن است و مقدمه تحقیق و پژوهش آموزش با هدف تولید علم و فرهنگ و تمدن صورت می پذیرد، پس قهرا نباید محور اصلی و هدف قرار گیرد که اگر چنین باشد، باز شاهد نوعی رکود در عرصه های مختلف علمی خواهیم بود، از این رو توجه به پژوهش محوری و نه آموزش محوری امری لازم و در راستا تحقق نظریه پردازی در کشور و باروری علوم به شمار می آید.
عدم هماهنگی تحقیقات علمی از حیث زمان با رقیبان نیز یکی از معضلات جدی در این مسئله است. اگر بنای ما بر آن است که در جامعه جهانی حرف نو داشته باشیم به گونه ای که نگاه جهان را مجذوب خود کنیم نه تنها از علم روز و جهان اندیشه نباید عقب بمانیم، بلکه باید در موقعیتی بالاتر قرار گرفته و منزلتی فراتر را درک کنیم، در غیر این صورت همیشه سفره نشین علم دیگران خواهیم بود. متأسفانه این آسیب هم اکنون به طور جدی دامن گیر برخی از نظریه پردازان ما شده است. آنچه نیاز جامعه علمی ماست، برخورداری از علمی است که بتواند با علم روز و تکنولوژی حاکم بر جهان ارتباط برقرار کرده و خود را به مرتبه ای از علم و فناوری و تمدن سازی برساند.