در افرادی که به سبب یک بیماری دچار بدبینی هستند تغییر باور از راه استدلال امکان پذیر نیست. یعنی نمی توان آن ها را با دلایل منطقی متقاعد کرد که باور غلطی دارند و هر چه با دلایل مختلف قصد انصراف آن ها را از این باور داشته باشیم، باور آن ها راسخ تر می شود. این در حالی است که سایر بدبینی ها تا حدی به وسیله ی استدلال قابل بحث و مقابله اند.
برخی افراد بر اثر شکست ها و نابسامانی های زندگی دچار نگرش منفی می شوند واختلالی در فعل وانفعالات مغز آنان وجود ندارد. این افراد را نمی توان بیمار دانست، چرا که با گفت وگوی منطقی و شناخت درمانی می توان بدبینی آنان را از میان برداشت. مثلاً زمانی که افراد دچار شرایط بد اقتصادی و یا وضعیت های بحرانی می شوند به طور طبیعی اطمینان لازم را برای شروع کار جدید در خود نمی یابند، در نتیجه دچار بدبینی می شوند و این بدبینی خودرا به مسائل دیگر نیز تعمیم می دهند. وقایع روزانه ممکن است فردی را بدبین کند یا نگرش منفی در او ایجاد کند ولی نمی تواند عامل بدبینی مرضی در او باشد. نگرش منفی با تجربه های معکوس به زودی از میان می رود، بنابر این نباید بدبینی مرضی را با نگرش منفی یکی بگیریم.
بدبینی با برخی بیماری های روانی دیگر نیز ممکن است همراه باشد. مثلاً گاهی با افسردگی همراه است که ما به آن «افسردگی همراه با بدبینی» می گوییم. از طرف دیگر معمولاً بیماران افسرده به شدت منفی باف می شوند و نسبت به د یگران بی اعتمادی نشان می دهند. یعنی بیماری بدبینی و افسردگی می توانند علت و معلول یکدیگر باشند.
فردی که مبتلا به اختلال هذیانی است، نسبت به یک موضوع دچار بدبینی می باشد و هیچ استدلالی را درباره ی آن موضوع نمی پذیرد. یعنی بر باور غلط خود به شدت پافشاری می کند و بحث و مجادله با وی نمی تواند در عقیده ی او تغییر ایجاد کند. از سوی دیگر مشاهده می شود که این بیماران به جز در باور بدبینانه ی خود در سایر مسائل دچار مشکل نیستند. به عنوان مثال چنانچه در زمینه ی خانوادگی دچار بدبینی باشند، ممکن است این بدبینی در زمینه های شغلی مشاهده نگردد و این افراد در شغل و حرفه ی خود بسیار موفق باشند.
پارانویا، اسکیزورنی و بدبینی مرضی اصطلاحاتی کلی هستند وهر یک از آن ها عوامل ایجاد کننده و نشانه های خاص خود را دارند و نباید آن ها را با هم یکی بگیریم.
منبع مقاله :
صمیمی اردستانی، مهدی؛ (1387) بدبینی، تهران: نشر قطره، چاپ اول.