وظیفه علما و روحانیون

ما این را بدانیم که امروز مسؤولیت روحانیت، بسیار سنگین است. اولین مسؤولیت شما، عبارت از پاسداری از اسلام و نظام اسلامی است

مسؤولیت بسیار سنگین روحانیت

ما این را بدانیم که امروز مسؤولیت روحانیت، بسیار سنگین است. اولین مسؤولیت شما، عبارت از پاسداری از اسلام و نظام اسلامی است. آن کسانی که با نظام اسلامی با این عظمت، که اسلام را عزت بخشید، مسلمین را سربلند کرد، اسلام را در دنیا مطرح نمود، ملتهای مسلمان تحقیرشده و فراموش شده را به یاد اسلام انداخت - که می بینید چه طور ملتها یکی پس از دیگری، به سمت اسلام گرایش پیدا می کنند - بلکه در سطح جهان، آزادی ملتها را به دنبال آورد، مخالفت کنند، مورد عفو و اغماض قرار نخواهند گرفت. ما برخورد می کنیم؛ هر کس که می خواهد باشد، در هر حدی که می خواهد باشد. این برای ما، از آن مناطقی که جای اغماض باشد، نیست.

بیانات در جمع فضلا و طلاب و روحانیون مشهد 4/1/1369

 

 

وظائف و رسالت الهی روحانیون

اگر امروز خدای ناخواسته در همان رفتار شخصی خودمان چیزی مشاهده بشود که با آنچه مردم درباره ی ما گمان می برند، منافات داشته باشد، به ایمان مردم ضربه خواهد خورد و در نتیجه پایه خواهد لرزید. این، آن وظیفه ی اول است. لذا ما واقعا موظفیم که بیش از همیشه، جهات الهی و شرعی و آن چیزهایی را که دستگاه روحانیت با آنها شناخته شده است؛ مثل آزادمنشی، بی اعتنایی به زخارف دنیا، بی اعتنایی به مال و منال و اقتدار مادی، ارتباط و اتصال به خدا، ورع و پرهیز از محارم، و توجه به علم - که مردم روحانیت را به علم شناخته اند - رعایت کنیم. اینها آن وظایف نوع اول است، که وظایف شخصی ماست؛ بایستی به اینها بپردازیم و به آن اهمیت بدهیم.

بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان لرستان 30/5/1370

روحانیت حامی امام و انقلاب

اگر روحانیت در کشور ما جلودار این قضیه[انقلاب] نبود، نهضت همه گیر نمی شد و نیروها در راه اسلام به کار نمی افتاد. در دنیای اسلام هم علمایی را می شناسیم که در سخت ترین شرایط و دشوارترین فشارها، حق گفتند و دنبال آن حرکت کردند. اینها کسانی بودند که به خاطر حمایت از جمهوری اسلامی و امام(ره) و انقلاب، فشارهای سختی را در کشور خود تحمل کردند. یقیناً این افراد، جزو بندگان صالح خدا هستند و پرچمی را به اهتزاز در آوردند که آبروی روحانیت را حفظ کرد.

کسانی هم هستند که نقطه ی مقابل اینها عمل کردند و ضرر زیادی به اسلام زدند. اینها وسیله ی توطئه و نفوذ و تبلیغات دشمن هستند. مردم مسلمان دنیا باید از شر آنها به خدا پناه ببرند و آنها را «الدّ الخصام»[1] مفاهیم و ارزشهای اسلامی بدانند.

بیانات در جمعی از روحانیون استان مازندران و اصفهان و طلاب خارجی 4/4/1368

وظیفه مبرم روحانیون، تقویت ورع و تقوا و بی اعتنایی به دنیا

مسأله ی دیگر که به همین اندازه اهمیت دارد و بارها امام بزرگوارمان تکرار می کردند و در جاهای دیگر هم مکرراً گفته شده، بی اعتنایی به زخارف دنیا و جلوه های آن است. در این راه، از لذتهای مادّی زیادی باید گذشت و خدا را شکر می کنیم که روحانیت معظم ما، این خصوصیت را حفظ کرده است؛ اگر چه میدان بی اعتنایی و بی رغبتی به دنیا گسترده است و می توان در این میدان خیلی پیش رفت.

شخصیتها و چهره هایی را می شناسیم و می بینیم که در این چند سال، وجود و حرف و منششان مؤثر بوده است و به زخارف دنیا بی رغبت بوده اند و نخواسته اند به نفس و شهوات خود پاسخ بدهند و در مقابلشان ایستادند و آنها را کوچک شمردند.

درمقابل اهداف بلند، ما نمی توانیم مثل امیرالمؤمنین علی علیه السّلام عمل کنیم - خود آن بزرگوار هم همین را فرمود [2]- لیکن می توانیم ورع و تقوا و بی اعتنایی و بی طمعی را در خودمان حفظ و تقویت کنیم. این کار، امروز برای روحانیون یک وظیفه ی مبرم است و طلّاب و فضلا و مسؤولیت دارهای روحانی و شاغلان به این جهت، باید خیلی توجه کنند؛ چون این راه، راه پیامبران الهی و نیز کسانی چون امیرالمؤمنین علیهم الصّلاة و السّلام است که کمترین اعتنایی به این دنیا نکردند. این راه را باید این گونه رفت و در مقابل زورمندان، شجاعت و شهامت داشت و به مردم تکیه کرد.

بیانات در دیدار جمع کثیری از علما و طلاب حوزه ی علمیه ی قم و مدارس علمیه تهران 2/12/1368

اصلاح خود، اولین مسئولیت روحانیت

مهمتر از همه، مسؤولیت شخص خود ماست. یعنی «من نصب نفسه فی النّاس اماما فلیبداء بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»[3]. اول، تأدیب نفس است که بدون این، برداشتن بار مسؤولیت، ممکن نخواهد شد و یک جا خراب خواهد شد و بار بر زمین خواهد ماند و مدعی خود و غیر خود را بدنام خواهد کرد. اگر بخواهیم که بار، سالم به مقصد برسد، باید همه خودمان را اصلاح کنیم. من خودم را بیش از همه و پیش از همه، مستحق اصلاح می دانم.

در همه ی شؤون روحانیت و وظایفی که علمای دین و روحانیون و ملبسان به این لباس دارند، این اصلاح نفس لازم است و ما باید این مسؤولیت را حس کنیم. قدم اول این است که ما احساس بکنیم مسؤولیت اصلاح نفس را داریم؛ اصلاح از لحاظ اخلاقی و روحی و تدارک کردن اخلاص و قصد قربت و اجتناب از گناه؛ همان که امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام فرمود: «و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفّة و سداد»[4] یعنی تلاش دایم برای درست حرکت کردن و منحرف نشدن و عفت و سداد. این احساس را باید بکنیم و به اصلاح فکر و اصلاح بینش و اصلاح سلیقه ی معوج - اگر خدای نکرده در ما هست - و اصلاح مذاق و مشرب دینی و فقهی و کلامی و سیاسی و غیره توجه کنیم.

بیانات در جمع فضلا و طلاب و روحانیون مشهد 4/1/1369

مقدم بودن تربیت خود قبل از تربیت دیگران

هر کسی از روحانیون در هر مرکزی که پُست و جای اوست، همه ی وجود و همه ی همت خود را بر تبیین دین و تربیت دینی مردم بگذارد؛ البته «فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره».[5]

بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان بوشهر 11/10/1370

 

 

لزوم مراقبت روحانیون از رفتار و منش خود و خانواده شان

شما آقایان با این که همه یا اکثر، صرفاً به کارهای روحانی مشغول هستید؛ عالم دینی و امام جماعت و مدرّس و واعظ هستید؛ مشغول تبلیغ دین هستید و کاری به کار اداره کشور هم ندارید؛ اما چون روحانی اید، زیر ذرّه بینِ چشم بدبینِ و دلِ بدخواه دشمن قرار دارید. با توجّه به این، روحانیت باید اَعمال خودش را مورد مراقبت شدید قرار دهد: در گفتار، در کردار، در مشی شخصی، در مشی خانواده و فرزندان و کسان؛ البته آن مقدار که تحت اراده و اقتدار شماست. «لا یکلّف اللَّه نفساً الّا وسعها»[6] ممکن است کسی با کسی نسبت داشته باشد و با این که آن شخص خود را به او منسوب نکند و تحت نفوذ او هم نباشد، اما برایش مایه ی دردسر شود. این که دست کسی نیست! در آن حدّی که خدای متعال در قرآن به وسیله ی پیغمبر خطاب به مؤمنین می فرماید، باید رعایت شود: «قوا انفسکم و اهلیکم»[7]

بیانات در دیدار جمعی از روحانیون 17/11/1372

فراهم شدن زمینه ی هدایت توسط روحانیون

در زمان رضاخان برای این که روحانیت را از چشمها بیندازد، می گفت: روحانیت مفتخور است؛ یعنی مثلاً عملگی و یا کار اداری نمی کند، درعین حال به زندگی خود ادامه می دهد. او با آن عقل ناقص خودش خیال می کرد که اگر کسی در بازار، داد و ستد نکرد و یا مثلاً بیل نزد و به اداره نرفت و شغلی نیافت، نباید نان بخورد و اگر خورد، مفتخوری کرده است! او چون به رسالت دین معقتد نبود، این حرفها را می زد و کار عالِم دین را باور نداشت.

امروز هم بعضی کسان همان حرف را به زبان دیگری می زنند. کسانی که مردم را تعلیم می دهند و برایشان زحمت می کشند و آنها را دیندار می کنند و بر هدایتشان می افزایند و زمینه ی تحقق آیه ی شریفه ی «اهدنا الصّراط المستقیم» را فراهم می آورند، اینها اهل دین و هدایتند و هُدات این راه محسوب می شوند. اینها کتاب می نویسند، درس می گویند، زحمت می کشند، کار می کنند و نان بخور و نمیری را هم به دست می آورند. مگر طلّاب حوزه ی علمیه چقدر از دنیا برخوردارند؟ حقوق یک طلبه ی فاضل معیل در قم - که بالاترینِ حوزه های علمیه است - نصف حقوق یک عمله که بیل می زند، نیست. درآمد اینها از حداقل حقوق اداری کمتر است. با این وضعیت آیا می شود گفت که روحانیت ما نان خود را از طریق دین می خورد؟! آیا این ظلم و حق کشی و بی انصافی نیست؟ حکومت ما اسلامی است و در آن آزادی بیان وجود دارد و این سخنان که از سر بی انصافی بیان شده، با استفاده از همین فضای آزاد مطرح شده است. البته منظورم این نیست که به حرف یا دعوایی جواب دهیم؛ خیر. منظور این است که شما بدانید انگیزه های مخالفت با حوزه زیاد و گسترده است.

بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1374/06/14

ایجاد حالت آرامش در دل های مومنین یکی از شئون روحانیون

شأن روحانی - این شأن هم یکی از مصادیق همین تبلیغ است - از جمله این است که در دلهای مؤمنین، حالت اطمینان و سکینه به وجود آورد: «هوالّذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین»[8]. سکینه، یعنی حالت استقرار، حالت آرامش؛ آرامش روانی، آرامش فکری. نقطه ی مقابل این اطمینان، حالت تشنّج فکری و آشوب فکری و بی انضباطی فکر و اندیشه و احساسات در وجود یک فرد است که او را به انواع و اقسام بدبختیهای شخصی و اختلالات اجتماعی می کشاند. اگر شما امروز با مسائل دنیای مدرن، دنیای سرشار از فنآوری و علم و صنعتِ برتر و پیشرفتهای علمی که داعیه ی رهبری جهان را دارند - یعنی اروپا و امریکا - آشنا باشید، خواهید دید که امروز بزرگترین گرفتاری آنها، فقدان این حالت آرامش و اطمینان و سکینه است.

بیانات در دیدار جمعی از روحانیون 23/9/1377

روحانی، مانند پزشک مراجعه کننده به مردم

نمی خواهم ادعا کنم که حضور روحانیون در نیروهای مسلح در سالهای بعد از انقلاب صددرصد همان طوری بوده است که از ماها انتظار می رفته؛ اما می خواهم این را عرض کنم که در مجموعه ی بزرگ نیروهای مسلح، هرجا علما، روحانیون، فضلا و طلاب جوان با همان منش روحانی حضور داشته اند، تأثیرات بسیار گرانبهایی برجای گذاشته اند. عزیزان نیروهای مسلح هم مثل همه ی مردم از آغاز با نام خدا، با نام ائمه ی اطهار و با نام مقدسین و مقدساتِ دینی پرورش پیدا کرده اند و فطرتشان با تعالیم اسلامی بارور شده است. فطرت اسلامی و دینی در مردم ما و در نیروهای مسلح - که از جوانهای ما هستند - با تعلیم دینی و با بیان معارف الهی سیراب شده است. برای گرایش به معنویت و تعالی معنوی، زمینه در اینها خیلی زیاد است. ما باید مثل پیامبر سراغ افراد برویم. درباره ی پیغمبر گفته شده است: «طبیب دوّار بطبّه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه»؛ [9] پیغمبر مثل یک پزشک دوره گرد حرکت می کرد. پزشکان در مطب خود می نشینند تا مردم به آنها مراجعه کنند؛ اما پیغمبران نمی نشستند تا مردم به آنها مراجعه کنند؛ آنها به مردم مراجعه می کردند. در کیف دارویشان، هم وسیله ی مرهم گذاری داشتند، هم وسیله ی نشترزنی داشتند، هم وسیله ی داغ کردن زخم داشتند؛ آن جایی که احتیاج به داغ کردن داشت.

بیانات در دیدار مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی 23/10/1383

مقدم بودن تربیت برای افراد پیشاهنگ مردم

اگر ما عمامه یی ها درست نقش خود را بشناسیم و بتوانیم آن را ایفا کنیم، دنیا را آباد خواهیم کرد. ماها گاهی کوتاهی می کنیم؛ سراغ همان راه هایی می رویم که اهل دنیا رفته اند؛ آنگاه کار ما خراب می شود. یک تاجر، یک زمیندار، یک زمین خوار، یک مقاطعه کار، چه عمامه سرش باشد، چه شاپو سرش باشد، چه کراوات ببندد، چه تسبیح دست بگیرد؛ بالاخره حقیقت او که فرق نمی کند. اما اگر عمامه سرمان گذاشتیم و دنبال همان کارهایی بودیم که پاپیون زن ها و کراوات زن ها و بقیه ی اهل دنیا دنبال آن هستند، ما هم مثل آنها هستیم. لباس که تغییر اساسی ایجاد نمی کند؛ باید دید دل، جایگاهِ چیست. «دِه بُود آن، نه دِل، که اندر وی گاو و خر بینی و ضیاع و عقار». دلی که به دنبال تجملات و زخارف دنیاست، دیگر دل نیست؛ دکان زرگری است؛ هرچند شاعر می گوید دِه است. اول باید دلمان را پاک کنیم: «من نصب نفسه للنّاس اماما فعلیه ان یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛[10] کسی که پیشاهنگ، پیشوا و جلودار جمعیتی می شود، اول باید خود را آماده کند. اگر بنده و جنابعالی می خواهیم صد نفر را به دنبال خود بکشانیم - چه برای کوهنوردی، چه برای بیابانگردی، چه برای یک رزمایش - اول باید قوت راه رفتن را در خودمان ایجاد کنیم؛ والّا اگر ده قدم رفتیم و بعد گفتیم آخ قلبمان گرفت، پایمان خسته شد، این صد نفر هم هرچند چهار نفرشان همت کنند و بروند، اما دیگر نمی شود اینها را به مقصد رساند. راه معنویت هم همین طور است؛ خودمان را باید درست کنیم. روحانیت خیلی قدر و ارزش دارد. شکستن قدر روحانیت، خدمت به هیچ بخشی و جنبه یی از جنبه های زندگی مردم نیست؛ چون هرجا یک روحانی خوب حضور داشته باشد، واقعاً یک مشعل است و نورافشانی می کند. اما من و شمای روحانی هم باید خود را آن چنان که یک روحانی می باید و می شاید، بسازیم و روحانی باشیم.

بیانات در دیدار مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی 23/10/1383

ضرورت حفظ حالت مردمی بودن روحانیت

یکی از چیزهائی که به نظر من به شما کمک میکند، این چیزی است که در مورد نبی مکرم، امیرالمؤمنین فرمود: «طبیب دوّار بطبّه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه».[11] نباید پشت میز و توی اتاق حبس شد. شکل اداری پیدا کردنِ ما مجموعه ی روحانی و مجموعه ی آخوند، به نفع ما نیست. هر مسئولیتی هم در هر جا داریم، این حالت طلبگی خودمان، حالت آخوندی خودمان، حالت روحانی خودمان را - که انس با مردم، رفتن میان مردم، گفتن به زبان مردم، شنیدن درددل مردم است - باید از دست ندهیم. البته ما هر دو جورش را در بین روحانیون دیده ایم. کسانی بوده اند که هیچ سمت رسمی و اداری و اینها هم نداشتند، در عین حال رفتارشان با مردمی که با آنها مواجه بودند، مثل رفتار یک آدم اداری، خشک، بی انعطاف، بی توجه، بی محبت و بی لبخند بوده است. عکسش را هم دیده ایم. کسانی هم بوده اند که مسئولیتهای اداری داشتند، اما در همان گوشه ای و ضلعی که با مردم تماس پیدا میکردند، رفتار محبت آمیز، رفتار پدرانه، رفتار مشفقانه و دلسوزانه با مردم داشتند؛ این خوب است، این درست است. پس این هم یک مسئله است؛ یعنی حبس نشدن مجموعه در قالبهای سازمانی. نه اینکه من با سازماندهی مخالف باشم؛ نه، بدون سازماندهی، بدون تشکیلات، مدیریت امکان ندارد و کار هم پیش نمیرود. نخیر، بنده معتقد به نظم سازمانی هستم؛ اما معتقدم که این نظم سازمانی نباید ما را از هویت خودمان خارج کند. ما در همه صورت روحانی هستیم. بایستی با همان منش روحانی، به شکل روحانی ای که در عالم شیعه وجود دارد، مشی کنیم. البته این حالت در مذاهب و ادیان دیگر هم بکلی منتفی نیست؛ یک جاهائی وجود دارد، برای آنها خیلی هم خوب است؛ اما حالا در بین شیعه یک سنتی است. این حالتی که در بین روحانیت شیعه وجود داشته - اینکه با مردم مأنوس است، از مردم مرتزق است، نسبت به مردم مشفق است، دردهای مردم دردهای اوست - این را باید حفظ کنید؛ این چیز خیلی مهمی است.

بیانات در دیدار اعضای نمایندگی رهبری در دانشگاه ها 20/4/1389

لزوم بیان معارف با ادبیات دانشجو و متناسب با فکر او

خطاب به مجموعه روحانیان در دانشگاه ها: باید کلاس معارف بگذارید؛ معارف متقن با زبان روز، متناسب با فکر دانشجو، متناسب با ادبیات دانشجو بایستی ارائه بدهید؛ اینها کارهای لازم و اجتناب ناپذیری است. به لسان قوم حرف زدن، یک مصداقش اینجاست.[12] با زبان دانشجو باید حرف زد. با ادبیاتی که برای دانشجو قابل فهم است، باید حرف زد. ای بسا ادبیاتی است که در یک محیطی کارساز است، کارآمد است، اما در محیط دیگری کارآمد نیست. این درست مثل اختلاف لغت میماند. واقعاً اختلاف در ادبیات، مثل اختلاف در لغت است؛ مثل این است که انسان در یک محیط فارسی زبان بیاید مثلاً گجراتی حرف بزند؛ هیچ کس چیزی نخواهد فهمید. اگر چنانچه انسان با ادبیات محیط جوان و محیط دانشجوئی آشنا نباشد، از این ادبیات استفاده نکند، راه ارتباط فکری بسته خواهد شد و تأثیرگذاری کم خواهد شد. پس به لسان قوم بودن خیلی لازم است.

بیانات در دیدار اعضای نمایندگی رهبری در دانشگاه ها 20/4/1389

عواقب بی طرفی حوزه های علمیه در قبال حوادث جهانی

بی طرف ماندن روحانیت در مسائل چالشی اساسی، موجب نمیشود که دشمن روحانیت و دشمن دین هم بی طرف و ساکت بماند؛ «و من نام لم ینم عنه».[13]اگر روحانیت شیعه در مقابل حوادث خصمانه ای که برای او پیش می آید، احساس مسئولیت نکند، وارد میدان نشود، ظرفیت خود را بروز ندهد، کار بزرگی را که بر عهده ی اوست، انجام ندهد، این موجب نمیشود که دشمن، دشمنی خود را متوقف کند؛ بعکس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف کردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال کردند، به فعالیت خودشان افزودند و پیش آمدند. غربی ها ظرفیت عظیم فکر شیعه برای مواجهه ی با ظلم جهانی و استکبار جهانی را از مدتها پیش فهمیده اند؛ از قضایای عراق، از قضایای تنباکو؛ لذا آنها ساکت بشو نیستند؛ آنها به تجاوز خود، به پیشروی خود ادامه میدهند. سکوت و بی طرفی علما و روحانیون و حوزه های علمیه به هیچ وجه نمیتواند دشمنی دشمن را متوقف کند. بنابراین حرکت حوزه های علمیه، بی طرف نماندن حوزه های علمیه در قبال حوادث جهانی، در قبال مسائل چالشی ملی و بین المللی یک ضرورتی است که نمیشود از آن غافل شد.

بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم 29/7/1389

مبارزه با خرافات

در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانی دارند روزبه روز خرافات جدیدی را وارد جامعه ی ما می کنند. مبارزه ی با خرافات را باید جدی بگیرید. این روش علمای ما بوده.... ما خیال می کنیم اگر با یک مطلبی که مورد عقیده ی مردم است و خرافی و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، بر خلاف شئون روحانی عمل کرده ایم؛ نه، شأن روحانی این است.

همین آیه ای که الان این آقای عزیزمان با صدای خوبی خواندند: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولا یخشون احدا الّا اللَّه و کفی باللَّه حسیباً»[14] در مورد چیست؟ این آیه در مبارزه ی با یک خرافه است. «و اذ تقول للّذی انعم اللَّه علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک واتّق اللَّه و تخفی فی نفسک مااللَّه مبدیه و تخشی النّاس واللَّه احقّ ان تخشاه فلمّا قضی زید منها وطرا زوّجناکها لکن لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهنّ وطرا»؛ این آیه مربوط به قضیه ی «زید» است.

آیه ی بعدی «سنّة اللَّه فی الذّین خلوا من قبل و کان امراللَّه قدراً مقدورا. الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولایخشون احدا الّا اللَّه» راجع به یک خرافه است. پیغمبر اکرم از طریق جبرئیل مطلع شد که زینب (دختر عمه اش) که یک روزی برای مبارزه ی با اشرافیگری، او را به عقد پسرخوانده ی آزاد شده ی خودش (یعنی زیدبن حارثه) درآورده بود، همسرش خواهد شد. پیغمبر زیدبن حارثه را که غلامش بود، خرید، آزاد کرد و به عنوان پسرخوانده ی خودش انتخاب کرد و بعد هم دختر عمه ی خودش زینب را - که جزو اشراف و خانواده ی قریش و بنی هاشم بود - به تزویج او در آورد. با هم زندگی می کردند. جبرئیل خبر داد که این زینب، زن تو خواهد شد. پیغمبر سکوت کرد، «و تخشی النّاس واللَّه احبّ ان تخشاه». بعد خود زید آمد و به پیغمبر شکایت کرد که من نمی توانم با این خانم زندگی کنم؛ خانم و اشراف زاده و اعیان زاده، و من، غلام و سابقه ی بردگی؛ اصرار داشت که او را طلاق بدهد. پیغمبر اکرم سفارش کرد که: «امسک علیک زوجک»؛ او را نگهدار. «و تخفی فی نفسک ما اللَّه مبدیه». بعد بالاخره آنچه که تقدیر و امر الهی بود، انجام گرفت. پیغمبر هم که مطیع امر پروردگار است. زید، زینب را طلاق داد و پیغمبر زنِ پسر خوانده ی خودش را خواستگاری کرد و گرفت؛ و این در حالی بود که زنِ پسر خوانده را مثل زنِ فرزند می دانستند.

خرافه یعنی این. بر حسب سنتهای قدیم جاهلی، مسلمانها هم هنوز در همان فکرها بودند که کسی زنِ پسرخوانده ی خودش را نمی تواند بگیرد؛ اما پیغمبر زن پسرخوانده ی خودش را گرفت. این است که می گوید:«الّذین یبلّغون رسالات اللَّه»؛ یعنی ناظر بر این قضیه است. البته کلی است؛ اما در این قضیه وارد شده؛ مبارزه ی با خرافات این قدر مهم است.

بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان 17/8/1385

لزوم حمایت علما از حکومت اسلامی

امروز اگر روحانیت در قبال حکومت، بی اعتنا و بی مبالات باشد، هم خودش ضایع خواهد شد و هم حکومت اسلامی تضعیف می شود. حکومت اسلامی، حکومت قرآن و حکومت فقه و فقیه و حکومت علم و عدل است. حکومت برای گسترش آرمانهای اسلامی است. تشکیل حکومت اسلامی، آرزوی همه ی اولیاءاللَّه در طول تاریخ بوده است. هر فرد مؤمنی وظیفه دارد از آن دستگاه سیاسی که اسلام را ترویج و احکام آن را پیاده می کند، حمایت کند. مگر عالِم دین می تواند نسبت به حکومت اسلامی بی اعتنا بماند؟! افراد کافر به اسلام، در مقابل حکومت طاغوتی بی اعتنا می مانند. «طاغوت» یعنی کسی که در مقابل خدا، دستگاهی برپا می کند: انداداللَّه[15]، شرکاءاللَّه.[16] کسانی که خود را بنده ی مطیع خدا می دانند، برای تحقّق اهداف خدایی تلاش می کنند و صبح و شام در مقابل پروردگار پیشانی خضوع به خاک می سایند که به آنها توفیق دهد خدمتگزار دین او باشند. اگر اینها در کشور، زمام قدرت را به دست گیرند، همه وظیفه دارند که مانند یک عبادت، از آنان حمایت کنند.

بیانات در دیدار جمعی از روحانیون 16/9/1374

لزوم به دست آوردن خشیت الهی برای عالمان

این آیه ی شریفه ای که تلاوت کردند: «انّما یخشی اللَّه من عباده العلماء»،[17]خشیت را یکی از خصوصیات علما قرار داده است. خب، علما خیلی خصوصیات دارند، اما خشیت را انتخاب کرده است. بعد از ذکر آیات الهی در کوه و دشت و صحرا و باغ و راغ* که در آیات هست، میفرماید: «انّما یخشی اللَّه من عباده العلماء». خاصیت علم همین است که انسان را مشمول این نعمت بزرگ میکند، خشیت الهی بر دل انسان سایه می افکند؛ این را باید به دست بیاوریم. شما جوانها آسانتر از من میتوانید این کار را انجام بدهید. به سن ما که رسیدید، اگر کسی در دوران جوانی کاری کرده باشد، به دردش میخورد؛ والّا کارش سخت است.

خشیت را امروز در خودتان ایجاد کنید؛ خشوع در مقابل خدا را امروز برای خودتان فراهم کنید؛ باب تضرع الی اللَّه را امروز باز کنید؛ نوافل را که مقرِب الی اللَّه هستند، از امروز شروع کنید؛ اینها به دردتان میخورد. این عمر که تمام خواهد شد؛ بعضی ها به پیری میرسند، بعضی نمیرسند. این را هم شما بدانید؛ فاصله ی بین بیست سالگی و سی سالگی تا هفتاد سالگی و بعد از هفتاد سالگی که ما هستیم، فاصله ی کمی است؛ مثل برق می گذرد. انسان در بیست سی سالگی خیال میکند که حالا اوه، کی تا هفتاد سالگی؟ نه، مثل برق می گذرد؛ بعد هم رفتن است.

اگر بناست در این فاصله ی کوتاه، در این فرصت اندک، حظی ببریم، کاری بکنیم، توشه ای فراهم کنیم، مایه اش را باید در جوانی فراهم کنید. من توصیه ی به خشوع و ذکر و تقوا و سعی برای تقرب الی اللَّه را برای طلاب واجبتر میدانم تا توصیه ی به علم، که مایه ی اصلی کارشان علم است. اگر علم باشد، تقوا نباشد، این علم می شود بی فایده، گاهی هم مضر. عالمانی داشتیم - چه علم دینی، چه علم غیر دینی - که نه فقط از این علم بهره ای نبردند و بهره ای نرساندند، بلکه وزر و وبال شد. این روح معنویت در کالبد علم و عالم لازم است.

* راغ: دشت و دامنه ی کوه

بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه 20/7/1390

 

 

وجود آوردن حصار ایمان و توکل در تبلیغ رسالات الهی

یک مطلب این است که عزیزان من! علمای محترم! فضلای گرامی! طلبه های جوانِ امیدهای آینده! بدانید امروز وظیفه ی روحانیت مضاعف است. اگر روحانیت همیشه یک باری بر دوش داشته است - بار تفهیم، تبیین، ابلاغ؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه»- امروز این بار مضاعف است؛

این، راه ماست. آنجا خشوع را به ما - به عنوان علما - توصیه میکند، اینجا «یبلّغون رسالات اللَّه» را توصیه میکند. خب، «رسالات اللَّه»، «رسالات انبیاء اللَّه» است دیگر. خدای متعال میفرماید: «و کذلک جعلنا لکلّ نبی عدوّا شیاطین الانس و الجنّ یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربّک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون».وضع موضعگیری و آرایشِ پیرامون نبی این است. «عدوّا شیاطین الانس و الجنّ»؛ هم شیطان جنی، هم شیطان انسی به طرفش حمله میکنند. خب، اگر بناست من و شما تبلیغ رسالات الهی را بکنیم، منتظر شیاطین انسی و جنی باشیم. به ما حمله میکنند؛ آماده بشویم.

از لحاظ روحی، در درون خود حصار مستحکمی به وجود بیاوریم - که این حصار، حصار ایمان و توکل است - تا مغلوب نشویم و از درون شکست نخوریم. فرار و هزیمت بیرونی، ناشی از فرار و هزیمت درونی است. شکست درون انسان است که شکست بیرونی را نصیب انسان میکند، بر انسان تحمیل میکند. اگر شما در دلت شکست نخوری، هیچ کس نمیتواند شکستت بدهد. حصاری که باید در دل شما به وجود بیاید، حصار ایمان به خدا و توکل علی اللَّه است؛ «و علی اللَّه فلیتوکل المؤمنون»، «و علی اللَّه فلیتوکل المتوکلون»،«و من یتوکل علی اللَّه فهو حسبه»،«ألیس اللَّه بکاف عبده»؛ اینها درس های ماست. قرآن را با تأمل بخوانیم؛ اینها را به عنوان درس یاد بگیریم، اینها دستورالعمل زندگی است. این، یک جور آمادگی است.

 بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه20/7/1390

حفظ قداست روحانیت با حفظ زی طلبگی

یک چیز دیگری که در باب روحانیت شرط و لازم است که ما دقیقاً و جداً به آن توجه کنیم، مسئله ی حفظ قداست روحانی است. روحانیت دارای قداست است. مردم به من و شما که نگاه می کنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصی برای ما باز می کنند و یک تقدسی قائلند. بعضی از گناهانی که خودشان می کنند، خیال می کنند ماها نمی کنیم؛ بعضی از کارهای خیری که خودشان انجام نمی دهند، خیال می کنند ما انجام می دهیم؛ خیال می کنند ماها دائم در حال ذکر الهی و توجه به پروردگار - که غالباً از آن غفلت می شود - هستیم؛ یک چنین تصوراتی درباره ی ما دارند. البته این تصورات را نباید تقویت کرد.

امام سجاد سلام اللَّه علیه در یکی از ادعیه ی صحیفه ی ثانیه ی سجادیه از خدای متعال شش چیز می خواهد، که یکی اش این است: «و لبّاً راجحاً»؛[18]باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در این زمینه گرفتاریم. باید باطنمان از ظاهرمان بهتر باشد.

این قداست را چگونه حفظ کنیم؟ حفظ قداست با سلامت مالی، سلامت اخلاقی و حفظ زی طلبگی است. نمی گوییم عبای پاره به دوشمان بیندازیم؛ معنای زی طلبگی این نیست. معنایش این است که در دنیاطلبی مثل دنیاطلبان عمل نکنیم؛ هر چه هوس کردیم، بخواهیم. من قبلها روایتی دیدم که هر کس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مرکوبی که دلش خواست سوار شود، این شخص پیش خدای متعال ملعون است.[19] این شأن پولدارها و پول پرستهاست. ما هم فلان چیز را هوس می کنیم، اما حالا پول نداریم، به مجردی که پول گیرمان آمد، فوراً می رویم آن را تهیه می کنیم؛ منتظریم که از این صد جزء اشرافیگری، وقتی این یک جزئش فراهم شد، نود و نه جزء دیگر را هم در فرصتهای دیگر همین طور بتدریج فراهم کنیم. این شأن طلبگی نیست. شأن طلبگی این است که انسان یک زی متوسطی همراه با قناعت، سلامت مالی و سادگی به طور نسبی برای خودش نگه دارد. سلامت اخلاقی، خیلی مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد.

بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان 17/8/138517

لزوم وحدت طریق و جهت ائمه جمعه

ائمه جمعه از لحاظ سیاسی، آن وقتی می توانند مفید باشند که مجتمع باشند و متفرق نگردند. یعنی مجموعه ی ائمه ی جمعه، یک جهت و یک حرکت داشته باشند.

مبادا خدای نکرده ائمه ی جمعه تحت تأثیر حرف این و آنی قرار بگیرند که گاهی چرندی، اتهام بی ربطی و یا مطلب واهی و بی اساسی را مطرح می کنند. حالا اگر یک نفر در یک جلسه ی خصوصی حرفی را می زند، بحث دیگری است؛ اما امام جمعه نباید این حرفها را قبول بکند، تا در حرفها و اعمال و منش او واضح بشود. این طور چیزها را رعایت بکنید. این، همان وحدت طریق و راه و جهت است. بقیه ی امور هم اختلاف بود، باشد؛ «اختلاف امّتی رحمة»[20]. ما از این که سر بعضی از جزییات، بین آقایان اختلاف هم باشد، هیچ نگرانی نداریم.

سخنرانی در دیدار با ائمه جمعه ی سراسر کشور 7/3/1369

امر به تقوا از مشکل ترین کارهای ائمه جمعه

به نظر من، یکی از مشکلترین کارهایی که به عهده ی ما ائمه ی جمعه گذاشته شده، امر به تقواست. این کار، برای کسی که خودش در آن حد از تقوا نباشد که بخواهد مردم را به تقوا امر کند، و آدمی که وقتی می خواهد امر به تقوا کند، ناگهان احساس کند که مصداق آیه ی شریفه ی: «أتأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم» قرار گرفته، خیلی سخت است.

سخنرانی در دیدار با ائمه جمعه ی سراسر کشور 7/3/1369

سنگینی و ارزش وظیفه ائمه جمعه در حکومت اسلامی

آیا ما می خواهیم که این دین، کلمه ی «لا اله الا اللَّه» و نظام اسلامی، در دنیا مایه ی غبطه ی انسانها باشد یا نه؟ اگر نمی خواهیم، پس چرا مبلّغیم؟ برویم مشغول بقالی و کاسبی بشویم! ما که لباس تبلیغ را به تنمان کرده ایم، هدفمان «کلمة اللَّه هی العلیا» است؛ یعنی می خواهیم کلمه ی خدا را برترین و بالاترین قرار بدهیم. در طول زندگیمان، این کار را از راه منبر و گفتن بلد بودیم و انجام دادیم. حالا هم امام جمعه هستیم و در نظام و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی زندگی می کنیم که خود این به تنهایی، به قدر میلیون ها بار گفتن و صدها سال تبلیغ در سطح بالا قیمت دارد؛ چون جمهوری اسلامی، عمل و تحقق خارجی است و تأثیرش قابل مقایسه با گفتن نیست. این، می تواند مبلّغ اسلام باشد

اگر می خواهیم که حکومت و نظام و جامعه ی اسلامی، برای ملت های مستضعف عالم، مایه ی غبطه و «لتکونوا شهداء»[21] و وسیله ی رغبت و تشویق و جذب باشد، باید مشکل را علاج کنیم و آن مقداری که در سطح ما و به عهده ی ماست، آن را انجام بدهیم. حالا به مسؤولیتهای دیگر و آن کس که دو یا سه مسؤولیت دارد، کاری ندارم؛ فعلاً امام جمعه - من حیث هو امام جمعه - را عرض می کنم.

در مورد امام جمعه، این کار در صورتی تحقق پیدا می کند که او خود را برای آن، علماً و عملاً با کفایت کند و آگاهیهای لازم را برای ایجاد و انتقال معرفت به مردم کسب کند و تقوا و ورع را رعایت نماید و به آنچه که می گوید، عمل کند. به همین خاطر است که کار آقایان، کار بسیار مهمی است.

سخنرانی در دیدار با ائمه ی جمعه ی سراسر کشور 7/3/1369

وظیفه ائمه جمعه، رساندن مفاهیم اسلامی به دل های مردم

تکلیف ما [ائمه جمعه] این نیست که بگوییم: «ما گفتیم؛ هر کس می خواهد، عمل بکند». این مربوط به این دوره نیست که حکومت به دست مسلمین است؛ دوره یی که بار اداره ی جامعه بر دوش ماست؛ بخصوص دوره یی که دشمن این همه تلاش می کند، تا مفاهیم اسلامی را از ذهنها بزداید. تکلیف ما فقط این نیست که حالا مطلبی را گفتیم؛ شد، شد؛ نشد، نشد؛ ما فقط بایستی حرفمان را بزنیم؛ این گونه نیست. ما بایستی حرف خود را به دلها برسانیم؛ «و ما علی الرّسول الّاالبلاغ». این که چیزی را در هوا پرتاب کنیم، کسی گرفت، گرفت؛ نگرفت، نگرفت؛ به جایی رسید، رسید؛ نرسید، نرسید؛ این قبول نیست. من این را به عنوان یک مشکل مشاهده می کنم.

بیانات در دیدار ائمه ی جمعه ی سراسر کشور 25/6/1370

مودت پشتوانه ی ولایت و اطاعت اولیاء الهی

ببینید در قرآن نسبت به اولیاء الهی سه تعبیر وجود دارد:یک تعبیر، تعبیر ولایت است؛ «انّما ولیکم اللَّه و رسوله و الّذین امنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکوة و هم راکعون»؛[22]بحث ولایت. معلوم است که پیوند، ارتباط، معرفت، اینها داخل در زیرمجموعه ی ولایت است.

یک بحث، بحث اطاعت است؛ «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم»؛[23] اطاعت رسول و اطاعت اولی الامر. این، در عمل است. در میدان عمل باید اطاعت کرد، پیروی کرد.

اما یک بحث سومی وجود دارد و آن، بحث مودت است. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الّا المودّة فی القربی».[24]این مودت چیست دیگر؟ ولایتِ اینها را داشته باشید، اطاعت هم از اینها بکنید؛ مودت برای چیست؟ این مودت، پشتوانه است. اگر این مودت نباشد، همان بلائی بر سر امت اسلامی خواهد آمد که در دورانهای اول بر سر یک عده ای آمد که همین مودت را کنار گذاشتند، بتدریج اطاعت و ولایت هم کنار گذاشته شد. بحث مودت خیلی مهم است. این مودت، با این ارتباطات عاطفی حاصل می شود؛ ماجرای مصیبتهای اینها را گفتن، یک جور ایجاد ارتباط عاطفی است؛ ماجرای مناقب اینها و فضائل اینها را گفتن، یک جور دیگر پیوند عاطفی است.

بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/9/1388

ضرورت موضع گیری حوزه های علمیه در مسائل داخلی و خارجی

با بی طرف ماندن روحانیت در مسائل چالشیِ اساسی، موجب نمیشود که دشمن روحانیت و دشمن دین هم بی طرف و ساکت بماند؛ «و من نام لم ینم عنه». اگر روحانیت شیعه در مقابل حوادث خصمانه ای که برای او پیش می آید، احساس مسئولیت نکند، وارد میدان نشود، ظرفیت خود را بروز ندهد، کار بزرگی را که بر عهدۀ اوست، انجام ندهد، این موجب نمیشود که دشمن، دشمنی خود را متوقف کند؛ بعکس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف کردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال کردند، به فعالیت خودشان افزودند و پیش آمدند. غربی ها ظرفیت عظیم فکر شیعه برای مواجهۀ با ظلم جهانی و استکبار جهانی را از مدتها پیش فهمیده اند؛ از قضایای عراق، از قضایای تنباکو؛ لذا آنها ساکت بشو نیستند؛ آنها به تجاوز خود، به پیشروی خود ادامه میدهند. سکوت و بی طرفی علما و روحانیون و حوزه های علمیه به هیچ وجه نمیتواند دشمنی دشمن را متوقف کند. بنابراین حرکت حوزه های علمیه، بی طرف نماندن حوزه های علمیه در قبال حوادث جهانی، در قبال مسائل چالشیِ ملی و بین المللی یک ضرورتی است که نمیشود از آن غافل شد.

بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم 29/7/1389

مسائل ملی و جهانی

حرکت حوزه های علمیه، بی طرف نماندن حوزه های علمیه در قبال حوادث جهانی، در قبال مسائل چالشی ملی و بین المللی یک ضرورتی است که نمی شود از آن غافل شد.

بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم 29/7/1389

پرهیز از بی توجهی به علم و علما

یک نفری نظر فقهی می دهد، نظر شاذّی است. خیلی خوب، قبول ندارید، کرسی نظریه پردازی تشکیل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند این نظر فقهی را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفی ای داده می شود همینجور، نظر معارفی و کلامی ای داده می شود همینجور.

مسئلۀ تکفیر و رمی و این حرف ها را بایستی از حوزه ورانداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علمای برجسته و بزرگ؛ یک گوشه ای از حرفشان با نظر بندۀ حقیر مخالف است، بنده دهن باز کنم رمی کنم؛ نمی شود اینجوری، این را باید از خودِ داخل طلبه ها شروع کنید. این یک چیزی است که جز از طریق خودِ طلبه ها و تشکیل کرسیهای مباحثه و مناظره و همان نهضت آزاد فکری و آزاد اندیشی که عرض کردیم، ممکن نیست. این را عرف کنید در حوزۀ علمیه؛ در مجلات، در نوشته ها گفته شود. یک حرف فقهی یک نفر می زند، یک نفر رساله ای بنویسد در ردّ او؛ کسی او را قبول ندارد، رساله ای در ردّ او بنویسید. بنویسند، اشکال ندارد؛ با هم بحث علمی بکنند. بحث علمی به نظر من خوب است.

بیانات در دیدار جمعی از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزه های علمیه کشور 8/9/1386

 

 

حوزه و اهداف درخشان

در طول تاریخ و در عرض زمان، در هیچ برهه ای، حوزه ای با این کمیّت و کیفیتِ کاری و با این هدفهای بزرگ و امیدهای درخشان وجود نداشته است. در گذشته، طلاّب در حوزه های علمیّه، افق را تیره و تار می دیدند. آماج تبلیغات آنها، گاهی به یک جماعت چند ده نفری محدود می شد. حوزه ها به جهان نمی اندیشیدند. به پایگاههای رفیع سیاسی، اقتصادی و انسانی در اکناف گیتی نمی اندیشیدند. امروز در نگاه طلبه جوان، یک روستا نه به عنوان یک محیط محدود، بلکه جهان گسترده ای است که در آن، سیاست، استکبار، ابرقدرتها و صفوف به هم فشرده باطل وجود دارند و طلبه در دل و با عزم راسخ خود، به پیشواز این دنیا می رود تا علی رغم میل دشمنان، در عرصه گیتی، سخن حق را زنده کند و به کرسی بنشاند.

بیانات در دیدار روحانیون و طلّاب ایرانی و خارجی در مدرسه ی فیضیه قم 16/ 9/ 1374

پی نوشت: 



[1] بقره، آیه 204.

[2] نهج البلاغه، نامه 45.

[3] نهج البلاغه، کلمه قصار 73.

[4] نهج البلاغه، نامه 45.

[5] نهج البلاغه، کلمه قصار 73.

[6] بقره، آیه 286.

[7] تحریم، آیه 6.

[8] فتح، آیه 4.

[9] نهج البلاغه، خطبه 108.

[10] نهج البلاغه، کلمه قصار 73.

[11] نهج البلاغه، خطبه 108.

[12] ابراهیم، آیه 4.

[13] نهج البلاغه، نامه 62.

[14] احزاب، آیه 39.

[15] بقره، آیه 22.

[16] ابراهیم، آیه 30.

[17] فاطر، آیه 28.

[18] مصباح، کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، ص63؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 84، ص 325.

[19] تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص 38؛ التمحیص، محمد بن همام اسکافی، ص 34؛ الحیاة، محمدرضا حکیمی، ج 4، ص 271؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 74، ص 142.

[20] معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص 157.

[21] بقره، آیه 14.

[22] مائده، آیه 55.

[23] نساء، آیه 59.

[24] شوری، آیه 23.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر