ماهان شبکه ایرانیان

شرح مناجات شعبانیه - فقره ۱۷

مطلوب اعلی در این فصل از مناجات، استقرار ابدی در آستان رضای خداوند متعال است

شرح مناجات شعبانیه - فقره 17

رضای خداوند

مطلوب اعلی در این فصل از مناجات، استقرار ابدی در آستان رضای خداوند متعال است. قرآن مجید، رجوع و سلوک إلی اللّه سبحانه را معلّق و مشروط به رضا کرده و فرموده:«ارجعی إلی ربک راضیة مرضیة» یعنی نفس به رجوع و سلوک إلی اللّه تعالی، مشروطا به حال رضا، مأمور است و بدیهی است آن نفسی که فاقد این شرط است، از رجوع به پروردگار و لقای حضرتش محجوب است و می توان گفت که این خطاب الهی در قوّه این تعبیر است که راهی برای نفس در رجوع إلی اللّه - عزّ و جلّ - نیست، مگر به معیت رضا از حقتعالی و رضای حق تعالی از وی، و تلبّس به رضا از طرفین شرط رجوع به پروردگار و لقای آن حضرت است.

رضا از ما، موافقت نفس با امری از امور است بدون هیچ تنافر و کراهتی نسبت به آن، و رضای عبد از خدای تعالی، کراهت نداشتن نسبت به احکام تشریعی و افعال تکوینی او و کلمه جامع:

خوشایندی قضا و قدر حقتعالی در نفس وی.

و امّا رضای خدای تعالی که از اوصاف فعلیه اوست، به این معناست که با عبد معامله راضی را انجام می دهد، و رحمت و نعمت خویش را به وی نازل می کند و در صورت عصیان عبد، ممکن است

رضای حضرتش به غضب و سخط مبدّل گردد، و رحمت و نعمتش را از وی منع فرماید و عقوبت و نعمت بر او نازل کند، چه رضا و سخط چنانکه گفتیم از صفات افعال و تغییر و تبدیل پذیرند.

و تعاریفی که اهل معرفت و اخلاق برای رضا کرده اند، به ترسمی که ما از رضا نمودیم بر می گردند، مثلا عارفی گفته: «رضا همدمی و ملازمت با مراد خداوند متعال است به نحوی که از عبد هیچ گونه اختیار و اراده ای بروز نکند، و شبهه ای عارض وی نگردد و مآلا فنا اراده عبد در اراده خدای عزّ و جلّ» یا: «رضا عدم احساس مصائب و بلیات نیست، بلکه رضا همانا عدم اعتراض به قضای حقتعالی است.» یا «رضا استواء دل بنده نسبت به قضای الهی است چه عطا باشد چه منع و استقامت سرّش نسبت به احوال چه جلال باشد یا جمال، چنانکه اگر به منع واقف شود یا به عطای حق عاکف شود، به نزد وی متساوی باشد یا اگر به اخگر هیبت و جلال بسوزد، یا به نور لطف و جمال بیفروزد، سوختن و فروختن در سرّ مستقیمش یکسان باشد».

و بر این منوال است تعبیرات دیگری که در این باب آمده و راز اختلاف تعاریف در این گونه معانی، به این شرح است:

رضا در ما از کیفیات نفسانیه است، همانند دیگر کیفیات نفسانیه و از امور وجدانیه است نظیر سایر وجدانیات، مثل حبّ و بغض و لذت و الم که شناخت جزئیات و مصادیق آنهاست، زیرا علم به آنها، علم حضوری است، یعنی عین حقیقت هر یک در نفس

ما حاضر است و بدون هیچ واسطه ای ما آنها را وجدان می کنیم.

ولی علم به ماهیات کلیه آنها بسیار دشوار است، و نمونه این مسأله خود علم است که شناخت وجود و مصداق علم برای هر یک از ماها حاصل است، زیرا هویت علم و مصداقش، بدون واسطه ملموس نفس ماست. مثلا می گوییم: ما علم به باغچه حیاطمان داریم. این گفتار ما به این معناست که صورت باغچه مزبور، خود این صورت، بدون واسطه در نفس ما حضور دارد، و علم به باغچه یعنی همان صورت حاصله در نفس از باغچه موجود در خارج و این معنا از امور وجدانیه است. اما شناخت ماهیت کلیه آن - که در تعریف به کار می رود زیرا «التعریف بالماهیة و للماهیة» چنانکه در جای خود مبرهن شده - دشوار است زیرا علم علی التحقیق از سنخ وجود است که حدّ و ماهیت ندارد، و برای قیاس است همه وجدانیات که وجودات آنها ملموس نفوس ما است، ولی انتزاع ماهیات از آنها دشوار، بلکه متعذّر است و از این رو در تحدید و تعریفی نمی گنجد.

مضافا بر این، ادراک مصداق هر یک از وجدانیات، مقترن با ادراک مصادیق مشابه آن است به گونه ای که تجرید و امتیازشان از همدیگر در نهایت صعوبت است. و طبعا به همین دلیل نیز انتزاع لوازم مساوی که در رسوم به کار می رود، میسور نیست. و از این قبیل است، رضا که مسأله ما نحن فیه است، چه علاوه بر وجدانی بودنش به واسطه اقترانش با معانی مشابه مانند محبّت و سکینت و طمأنینه، تجرید و تمیز آن از اقرانش یا انتزاع لوازم از آن، کاری است مشکل. و همین است سرّ اختلاف در ترسیم رضا که بین اهل معرفت و علمای اخلاق واقع شده است و در واقع هر یک از آنها در این باره، آنچه مشهود و ملموسش بوده، در ترسیم رضا آورده است و حدیثی لطیف از سید الشهداء امام حسین علیه السّلام در این باب نقل کرده اند که ذکر آن در این مقام مناسب است.

عبد متکرّم به مکرمت رضا کیست؟

سئل الحسین بن علی - علیهما السّلام - عن قول أبی ذر الغفاری (ره) حیث قال: الفقر إلی احبّ من الغنی و السّقم احبّ من الصّحة؟ فقال علیه السّلام: رحم اللّه أبا ذر.

امّا انا فأقول: من اشرف علی حسن اختیار اللّه لم یتمنّ الا ما اختار اللّه.

از امام حسین علیه السّلام راجع به گفتار ابی ذر غفاری (ره) پرسیدند که گفته:

فقر و بی نوایی، نزد من محبوبتر از توانگری و بیماری محبوبتر از تندرستی است امام علیه السّلام فرمودند: خدا ابا ذر را رحمت کند و اما من می گویم هر کس که بر حسن اختیار خدای تعالی، آگهی و اشراف یابد، هیچ چیز تمنّا نکند، مگر آنچه را که خداوند متعال برای او اختیار کرده است.

امام علیه السّلام با احترام گذاشتن به ابو ذر غفاری - آن صحابی محترم - به وسیله استرحام، حقیقت رضا را با «خیر الکلام ما قلّ و دلّ» تبیین فرمودند که: عبد متکرّم به مکرمت رضای آن کس است

که جز مراد و مختار خدای تعالی را تمنا نمی کند و امّا آن کس که بینوایی در نزدش محبوبتر از توانگری و رنجوری محبوبتر از تندرستی است، بالطبع در صورت توانگری و تندرستی ناخشنود است و چنین کسی از مکرمت رضا، محروم است، چه عبد متکرم به کرامت رضا، ناخشنودی و اندوه و خوف در حریمش راه ندارد. و در آثار آمده:

انّ الرضا للأحزان نافیة و عن الغفلة معافیة.

رضا همه اندوه غم را از وجود عبد می زداید و از هرگونه غفلت می رهاند.

و آن کس که ولایت اللّه تعالی نصب العینش گردیده و از آن سو احوال و امور خویش را نظاره می کند، عطا و بلا برای او متساوی است و می پسندد هر چه را جانان پسندد. امّا آن کس که از عطا به معطی می نگرد و نعمت را مرآت منعم قرار می دهد، چنین عطایی، غطا و چنین نعمتی، نقمت و حجاب است و او همواره بینوا و ناخشنود است، چنانکه اوّلی همواره طیب الخاطر و غنّی باللّه تعالی است، زیرا غنا در شناخت خواصّ یافت منعم است و در شناخت دیگران، یافت نعم است. باری، رضای عبد از خدای تعالی و رضای خدای تعالی از عبد که براق و رفرف مؤمن در رجوع إلی اللّه تعالی و لقای آن حضرت است چنانکه در سوره فجر آمده و در آغاز این بحث به آن اشاره شد، در قرآن مجید که تبیان کلّ شی ء است، تبیین گردیده است و برای صاحبدل یا شنونده اهل حضور، کافی است این تعبیر:«رضی اللّه عنهم و رضوا عنه»که در چهار سوره (مائده - 119، توبه - 100، مجادله - 22 و بینه - 8 آمده و در سه سوره از این سور، این بشارت مغبوط بعد از مژدگانی خلود در جنّات است که مشعر به برتری نعمت رضوان اللّه از همه نعمتهای اخروی است، چنانکه در موضوع دیگر به این تفوّق تصریح فرموده:

وعد اللّه المؤمنین و المؤمنات جنّات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و مساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من اللّه اکبر، ذلک هو الفوز العظیم. خداوند متعال وعده فرموده مردان مؤمن و زنان مؤمنه را بوستانهایی که درختهایش در آغوش هم رفته و پای آنها جویبارها روان است و آنان در آن بوستانها جاویدانند و آرامگاه های پاکیزه در بهشت جاویدانی به آنان ارزانی می گردد، و رضوان خدای تعالی از همه کرامتهای اخروی بزرگتر است و همین است آن رستگاری موعود و فوز عظیم.

تقدّم رضای الهی بر رضای عبد

تقدّم«رضی اللّه عنهم»بر«رضوا عنه»در آیات مشار إلیها، ظاهرا ایماء به این است که رضای حضرت حق تعالی، مبدأ رضای عبد از حقتعالی است و تا از سوی حضرتش توفیق به عبد افاضه نگردد، بر مراد و قضای الهی گردن نمی نهد و ممکن هم نیست که گردن نهد و راضی به قضای حق باشد، زیرا:

 ما که ایم اندر جهان پیچ پیچ

 چون الف او خود چه دارد؟ هیچ هیچ

 گر بجهل آئیم، آن زندان اوست

ور بعلم آئیم، آن ایوان اوست

گر بخواب آئیم، مستان و بیم

ور ببیداری، بدستان وییم

 ور بگرییم، ابر پر زرق وییم

ور بخندیم، آن زمان برق وییم

 ور بخشم و جنگ، عکس قهر اوست

ور بصلح و عذر، عکس مهر اوست

 خلق را چون آب دان صاف و زلال

اندر او تابان صفات ذو الجلال

علمشان و عدلشان و لطفشان

چون ستاره ی چرخ در آب روان

پادشاهان مظهر شاهی حق

 عارفان مرآت آگاهی حق

خوبرویان آینه ی خوبی او

 عشق ایشان، عکس مطلوبی او

بهر این فرمود با آن اسپه او

حیث ولیتم فثمّ وجهه

رضای بنده پرتوی از رضای خداست

رضای عبد از حضرت پروردگار نیز پرتوی از رضای آن حضرت است که در وجود وی منعکس گردیده همان گونه که قدرت و اراده عبد پرتوی از قدرت و اراده نامتناهی حقتعالی است که در جانش انعکاس یافته است. و کلمه جامع آنکه: هر انسانی مظهر و آیینه نمودار برخی از اسما و صفات الهیند، بلکه هر موجود امکانی اگر نظر به ذات وی شود، هیچ است و آنچه دارد، از خداوند بخشنده است که به حسب قابلیت و استعدادش عطا گردیده.

باید دانست که خلعت مباهات آفرین «رضا» به قامت آن بنده ای رساست که واجد این صفات قرآنی است:

وَ السَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرینَ وَ الأنصارِ وَ الّذینَ اتّبَعْوهُمْ بِاحْسانٍ رَضِی اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْری تَحْتَها الأنْهارُ خالِدینَ فِیها أبدا ذلِک الفَوزُ العظیم. سبقت گیرندگان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که از آنان پیروی نیکو کردند، خدای تعالی از آنان راضی و آنان از خدای تعالی راضی و خدای تعالی برای آنان مهیا فرموده بوستانهایی در آغوش هم رفته که زیر آنها جویبارها جاری و همیشه در آنها جاویدانند، همین است آن رستگاری موعود و فوز عظیم.

و در سوره مجادله می فرماید:

لا تَجِدُ قَوْما یؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیومِ الآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ اخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرتَهُمْ، اولئک کتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الایمانَ وَ ایدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ وَ یدخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضی اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئک حِزْبُ اللّهِ أَلا انَّ حِزْبَ اللّه هُمُ المُفْلِحُونَ.

نمی یابی قومی را که به خدای تعالی و روز واپسین ایمان آورده اند، با ستیزه گران با خدا و رسول، مودت ورزند، و اگر چه پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا تبارشان باشند، آنانند که خدای متعال ایمان را در دلهایشان مکتوب و ثبت فرموده و با روحی از خویش و فرشته وحی، تأییدشان نموده است و در جنّاتی که پای آنها نهرهای آب روان است، داخلشان می فرماید که در آنها جاویدانند، خدای تعالی از آنان راضی و آنان از خدای تعالی راضی. آنان حزب اللّه اند، هان، آگاه باشید که فقط حزب اللّه رستگارانند.

چنانکه ملاحظه می فرمایید، مرضی و راضی بودن عبد، مسبوق است به هجرت فی سبیل اللّه و نصرت خدا و رسول که اتّصاف به اوّلیت در این صفات کریمه مختصّ به آن برگزیدگانی است که اساس اتّصاف به اوّلیت در این صفات کریمه مختصّ به آن برگزیدگانی است که اساس دیانت اسلام را بنیان نهادند و قواعد شریعت جاویدانی را بالا بردند و رأیتهای آن را در جزیرة العرب برافراشتند و در این راه پر نشیب و فراز رنجها و شکنجه ها کشیدند و قربانیها دادند و ترک دیار و اموال و آبا و ابنا و ازواج نمودند و هجرتهایی را متحمّل شدند و مهاجران را در منازل و اموال خود انبار کردند و در این مسابقه ایثار توسن مردانگی و فتوّت آن چنان گرم راندند که برخی از طایفه انصار به برخی از مهاجران پیشنهاد دادند که از همسران من هر کدام را که پسندیدی بگو تا طلاقش گویم و همسر تو شود و پدر مشرک را به هلاکت رساندند، و حاصل آنکه کرامت اولیت در مسابقه هجرت و نصرت از ویژگی آن زبدگان و برگزیدگان که اولیای نعم ما هستند می باشد ولی ابواب مسابقه هجرت و نصرت به روی همه ما تا انقراض دنیا مفتوح است و جمله:«و الّذین اتبعوهم باحسان»اعلان همین غبطه عظمی است که هر کس پیروی نیکو از آن سروران و اولیای النّعم در هجرت و نصرت خدا و رسول کند و با ستیزه گران با شریعت و دین حنیف گر چه آبا و ابنا و هر خویشاوندی باشند مودّت نورزد بی تردید قلم الهی، ایمان ثابت بر دلش رقم می زند و فرشته وحی به تأییدش گماشته می شود، و خلقت مباهات آفرین «رضا» به قامت نفس مطمئنه اش مبارک می گردد که رزمندگان عزیز ما در این جنگ، گوی سبقت را ربودند و«رضی اللّه عنهم و رضوا عنه»و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان