شهریور هر سال که میگذرد حسرت نبودن دوباره فرهاد برایمان از همیشه پر رنگتر پر رنگتر می شود؛ در اواسط شهریورماه هزار سیصد و هشتاد یک بود که این اسطوره موسیقی برای همیشه چشم از جهان فرو بست و ما همچنان برای نبودِ فرهاد باید حسرت بخوریم. اما فرهادِ گزیده کارِ خاص، آنقدر کارهای ماندگار دارد که نامش هیچگاه از ذهن موزیک بازها پاک نشود و بخش مهمی از این آثار، ترانه هایست که فرهاد برای فیلمهای سینمایی خوانده است ، در این یادداشت تلاش میکنم تا این ترانههای بینظیر را مرور کنم.
1- ترانه «با یه جو شانس» از فیلم «بانوی زیبای من»
این ترانه درواقع ترجمه نسخه اصل آن است و روایتی وجود دارد که فرهاد پس از ضبط، آن را نپسندیده و علیرغم میلش در فیلم از آن استفادهشده. ترانه «with a little bit luck» با شعر نویسنده فیلمنامه «بانوی زیبای من»(آلن جی لرنر) و موسیقی فدریک لاو، به اولین ترانه فارسی فرهاد بدل میشود، ترانهای که در اصل به زبان انگلیسی ساختهشده است. بهطور دقیق در هیچ جا ثبتنشده اما شواهد نشان میدهد که گروه بلک کتس موسیقی این ترانه را اجرا کرده و ترجمه شعر هم از تورج نگهبان است. ترانه «با یه جو شانس» ترانهای راکاند رول است و شاید اولین راکاند رول به زبان فارسی در تاریخ باشد و با فرهادی که حالا میشناسیم بسیار غریب است.
2- ترانه «مردِ تنها» از فیلم «رضا موتوری»
سال 1348 است و سینمای تازه متولدشدهی کیمیایی دل مخاطب را از فیلم فارسیها کنده و مردم حالا در سینما حکایت جدیدی را تجربه میکنند و یکی از خوشذوقترین آهنگسازان آن دوران با یکی از جوانترین و بااستعدادترین ترانهسرایان، تیمی را تشکیل میدهند تا ترانه «مردِ تنها» شکل گیرد. اسفندیار منفرد زاده و شهریار قنبری از بین خوانندگان آن زمان فرهاد را انتخاب میکنند و فرهاد ترانه ماندگار «مردِ تنها» را به زیبایی اجرا میکند. فیلم در سال 1349 اکران میشود و فیلم و ترانه با استقبال عجیبی روبهرو میشوند. صدای پردرد فرهاد حالا دیگر خود را نشان داده و تبدیل به صدای درد معضلات اجتماعی آن زمان میشود. «با صدای بیصدا/ مث یه کوه، بلند/ مث یه خواب، کوتاه/ یه مرد بود، یه مرد…» ادای بسیار درست همین جملات در کنار صدای خاکستری فرهاد و شکلگیری مثلث طلایی فرهاد، منفرد زاده و شهریار قنبری که آن زمان تنها 19 سال داشته سبب خلق ماندگارترین ترانههای خوانندهای میشود که پیش از «رضا موتوری» با خود عهد کرده بود که دیگر ترانه فارسی نخواند؛ اما انتشار صفحه گرامافون نمایش ماهی سیاه کوچولو و قرار دادن این ترانه بهعنوان ترانه میانی در این صفحه باعث شد تا بازار شایعات و نسبت دادن «مردِ تنها» به صمد بهرنگی حسابی داغ شود و مدتی سازندگانش را به حاشیه ببرد؛ اما درنهایت موسیقی متن «رضا موتوری» موفق میشود جایزه جشنواره سپاس را به دست آورد.
3- ترانه «جمعه» از فیلم «خداحافظ رفیق»
زمستان سال 49 است که یکی دیگر از نوابغ سینمای ایران دست به ساخت فیلم «خداحافظ رفیق» میزند. امیر نادری بی از خبر شکلگیری یک ترانه ماندگار، مشغول ساخت فیلمش است که واقعه سیاهکل اتفاق میافتد و اسفندیار منفرد زاده از شهریار قنبری میخواهد تا ترانه درباره غروب دلگیر جمعه بسازد و دست به ترکیب برنده خود نمیزند تا در دومین همکاری، دومین ترانه ماندگار فرهاد شکل گیرد. ترانه به امیر نادری و فیلمش پیشکش میشود تا عکسی از جمعهی غمگین در تاریخ موسیقی ایران ثبت شود. شهبال شبپره درام را مینوازد و محمد اوشال پشت پیانو مینشیند و فرهاد گیتار را به دست میگیرد و خط اصلی ملودی با سوت نواخته میشود؛ ملودی معروفی که چند سال بعد در فیلم هندی «شعله» از آن به بدتریم شکل استفاده میشود؛ اما فرهاد، دیگر تبدیل به یک خواننده سیاسی شده است.
4- ترانه «خسته» از فیلم «زنجیری»
فرهاد دیگر امضای خود را پیداکرده و با دو ترانه قبلی خود دل مخاطبان را به دست آورده و حالا محمد اوشال و تورج نگهبان به سراغش میروند تا ترانه «خسته» را برای فیلم متفاوت «زنجیری» بخواند؛ ترانهای که کمتر شنیدهشده اما قدرت صدای فرهاد را به رخ میکشد.
5- ترانه «سقف» از فیلم «ماهیها در خاک میمیرند»
در طول سالهای 50 تا 56، اسفندیار منفرد زاده و فرهاد گاه با شهریار قنبری و گاه با شاملوی بزرگ ترانههایی را میسازند که اگرچه ارتباطی به موضوع این یادداشت و سینما ندارد اما حیف است که از آن شاهکارها یادی نشود. ترانههایی مانند شبانه1 و 2، گنجشگک اشیمشی و کودکانه هرکدام از ماندگارترین ترانههای تاریخ موسیقی به شمار میآیند؛ اما «ماهیها در خاک میمیرند» فیلمی اجتماعی از امیر مجاهد و محمد دلجو است که مضمونی اجتماعی دارد و به جرات میتوان گفت که بههیچوجه شهرت ترانهاش را ندارد. ترانه «سقف» با اجرای بینظیر فرهاد که اوج و فرودهای عجیبی را در خود دارد آنقدر مشهور شد که امروز کمتر کسی میداند که این ترانه مربوط به یک فیلم بوده و البته آخرین ترانه سینمایی فرهاد است. فرهاد پس از انقلاب ایران خانهنشین میشود و تا سال 1372 صدایی از او شنیده نمیشود تا اواخر عمرش که آلبوم برف منتشر میشود و با چند کنسرت محبوب در دل نسلی جا باز میکند که دوران اوج فرهاد را ندیده اما دلبسته اوست.
Post Views:
60