بازشناخت «فرجام شناسی تطبیقی» و «هزاره گرایی» از دیدگاه «تیموتی آر فرنیش»

از جمله عقاید اصیل و بنیادین در اسلام مسأله مهدویت است که می توان آن را قابل تطبیق با مسأله "موعود گرایی یا منجی گرایی "، " نجات یا رستگاری " و "هزاره گرایی " در دیگر ادیان دانست

بازشناخت «فرجام شناسی تطبیقی» و «هزاره گرایی» از دیدگاه «تیموتی آر فرنیش»

مقدمه

از جمله عقاید اصیل و بنیادین در اسلام مسأله مهدویت است که می توان آن را قابل تطبیق با مسأله "موعود گرایی یا منجی گرایی "، " نجات یا رستگاری " و "هزاره گرایی " در دیگر ادیان دانست. (موسوی، 1378، 12) از آموزه های مرتبط با فرجام شناسی، هزاره گرایی [1]، است که به معنای عام، عبارت است از: «انتظار برای یک نجات قریب الوقوع این جهان» و به معنای خاص، «حکومت هزارساله عیسی مسیح بر روی زمین»، می باشد. (قاسمی قمی، 1390، 169) تحقیق و تفحص در خصوص این آموزه یکی از محور های مهم مطالعات غربیان بوده است. تیموتی آر فرنیش [2]،یکی از خاورشناسانی است که تمرکز اصلی خود را بر مهدویت و جایگاه آن در اسلام و تقابل منجی اسلامی با منجی مسیحی قرار داده است؛ او در ذیل مدخل Mahdism، در دائره المعارف هزاره گرایی، به مقایسه کلی فرجام شناسی اسلامی با فرجام شناسی در سنت یهود و مسیحیت، پرداخته است که ترجمه این مقاله با عنوان «دکترین مهدویت و چالش هزاره گرایی »، توسط بهروز جندقی، در مجله انتظار موعود شماره 17،پاییز و زمستان 1384، صفحه 213 به چاپ رسیده است. لذا با توجه به جایگاه علمی فرنیش در جهان غرب، شایسته و ضروری است که نظرات او را درباره مفهوم هزاره گرایی بیان و نیز مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا چهره اصلی مهدویت که به قلم این شخص در جهان غرب به تصویر کشیده شده است بدست آید. در پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است ابتدا گزارشی از مقاله ارائه و سپس اهم نظرات نویسنده بیان شده است، آنگاه به نقد و بررسی دیدگاه او پرداخته شده است.

1.گزارش مقاله

نویسنده در این مقاله با بکار گرفتن روش پژوهشی تطبیقی[3]، فرجام شناسی را میان سه دین بزرگ ابراهیمی، یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام بررسی کرده است. تیموتی آر فرنیش در این مقاله سه موضوع را مورد بررسی قرار داده است:

الف ـ خاستگاه اندیشه مهدویت؛

ب ـ مهدویت در تاریخ اسلام؛

ج ـ نهضت های مبتنی بر مهدویت. عمده مباحث وی پیرامون فرجام شناسی در ذیل محور خاستگاه اندیشه مهدویت مطرح شده است. نویسنده ابتدا تعریفی از هزاره گرایی ارائه می دهد: « نظام عقیدتی در خصوص حوادثی که به پایان جهان منتهی می شود» (R.Furnish, 2001, 331)؛ در نگاه وی، کاربرد اصطلاح هزاره گرایی در بافت اسلامی، مناسب نمی باشد، بلکه صد ساله گرایی، اصطلاح دقیقتری خواهد بود، زیرا سنت ظهور یک مجدد در هر قرن بازتاب بیشتری در میان مسلمانان دارد. او سپس نسبت فرجام شناسی اسلامی را با عقاید یهودی و مسیحی بررسی می کند و معتقد است بین فرجام شناسی اسلامی و یهودی ومسیحی، تفاوت ها و تشابه هایی وجود دارد. مؤلف در بیان نسبت این اندیشه در اسلام و یهود، به دو مورد تشابه اشاره می کند و معتقد است که موعود اسلام و یهود، هر دو چهره های تاریخی خواهند بود که وظایف خود را در زمان و مکان عادی تحقق خواهند بخشید؛ تشابه دیگر از این جهت است که هدف اصلی مهدی و «Mashiah» (واژه عبری برای "تدهین شده")، صلح و عدالت همگانی است، نه رستگاری فردی. (همان) فرنیش، وجه اشتراک فرجام شناسی اسلامی با مسیحیت، را بیان علایم مربوط به آخر الزمان و روز قیامت می داند. او معتقد است برخی از علائم آخر الزمان و قیامت، مانند بازگشت مسیح، دجال یعنی گمراه کننده یا ضد مسیح، دباح یعنی دیو، و یأجوج و مأجوج، هم در منابع اسلام یعنی قرآن و احادیث و هم در کتاب مکاشفه یوحنای قدیس،آخرین کتاب عهد جدید مسیحیان ذکر شده اند. (همان)مؤلف ذیل مبحث «تاریخچه مهدویت در اسلام» نیز به توضیح درباره هزاره گرایی پرداخته است. در این مبحث پس از اینکه مؤلف ریشه واژه«مهدی»، را از ریشه عربی «هدی»، به معنای «هدایت کردن به مسیر راست» معرفی می کند، برخی از تفاوت های شیعه و اهل سنت درباره منجی را برمی شمرد. از نظر ایشان، تفاوت عقیده شیعه و اهل سنت در مورد منجی به این برمی گردد که اهل سنت ظهور او را بیشتر به بازگشت مجدد مسیح ارتباط داده اند و بر آن بوده اند که نقش او را با نقش مجدد، که در برخی احادیث وعده داده شده در هر قرن ظهور می کند و ساختار جامعه اسلامی را تجدید می کند، یکی بدانند؛ اما تفاوت شیعه را در دو مورد بیان می کند:

الف ـ غیبت امام زمان(علیه السلام)، مؤلف علت غیبت ایشان را از منظر شیعه، اکثریت سنی و جانشین نالایق آنها پس از پیامبر، یعنی خلیفه، عنوان می کند.

ب ـ مهدی امام غایب دارای نور خاصی خواهد بود که مستقیما از جانب خداوند دریافت می کند. بخش سوم مقاله، نهضت های مبتنی بر مهدویت می باشد. در این بخش فرنیش از مطالب قبل بعنوان مقدمه استفاده کرده و بیان می کند در طول تاریخ اسلام، تعداد زیادی از نهضت ها ی مبتنی بر مهدویت بر پایه عقاید پیش گفته شده، شکل گرفته اند، اما او از چهار نهضت، عباسیان، فاطمیون، موحدون و مهدیون سودان، بعنوان نهضت هایی که بطور خاص موفق آمیز بوده اند یاد می کند و تاریخچه هایی از این چهار نهضت ارائه می دهد. بعد از معرفی این نهضت ها، فرنیش به بررسی تأثیر دین مسیحیت بر جهان و نیز انقلاب اسلامی ایران بر سایر ملت ها، با تعابیر مختلف صحبت به میان می آورد؛ او در مورد تأثیر دین مسیحیت در گسترش فرجام شناختی در جهان، معتقد است: «کاربرد جهانی تقویم مسیحی و این حقیقت که مسیحیت بزرگ ترین دین بر روی زمین است، کل کره زمین را تحت تأثیر شور و حال فرجام شناختی قرار داده که حتی اسلام نیز، علی رغم اینکه صریحا فاقد خصلت هزاره گرایی است، در این میان مصون نمانده است.» (همان: 336)تیموتی معتقد است که در بافت اسلام باید اصطلاح صد ساله گرایی را بکار برد. وی وجه اشتراک موعود اسلام با یهود را چهره فرجام شناختی، و با مسیحیت را در علائم آخرالزمانی و قیامت می داند. او بر این باور است که اختلاف شیعه و اهل سنت، حاصل یک نزاع سیاسی بر سر جانشینی پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است؛ در نگاه وی تفاوت موعود شیعی و اهل سنت در این است که از نظر اهل سنت ظهور موعود بیشتر به بازگشت مجدد مسیح ارتباط دارد؛ و علت غیبت ایشان از نظر شیعه، اکثریت سنی و جانشین نالایق آنها پس از پیامبر، یعنی خلیفه، می باشد. از طرفی شیعه معتقدست که مهدی دارای نور خاصی است که مستقیما از جانب خداوند دریافت می کند.

2.نقد دیدگاه

همانطور که بیان شد مؤلف در این مقاله برای بررسی فرجام شناسی، از روش پژوهشی تطبیقی، استفاده کرده است؛ این روش پژوهشی عبارت است از: « شناخت یک پدیده یا دیدگاه در پرتو مقایسه (توصیف و تبیین مواضع خلاف و وفاق »؛ (فرامز قراملکی، 1391، 294 ) بنابراین مؤلفه های روش پژوهشی تطبیقی، استقصای موارد تمایز و تشابه، توصیف مواضع خلاف و وفاق و تبیین مواضع خلاف و وفاق؛ می باشد. بر همین اساس نقدی که در این مقاله صورت می گیرد، باید بر اساس مؤلفه های این روش باشد.

2. 1. تطبیق نادرست و یکسویه

فرنیش، در ابتدای مقاله خود بر این نکته تأکید می کند که اصطلاح «هزاره گرایی»، از آن جهت که یادآور حکومت هزارساله حضرت عیسی(علیه السلام)، می باشد، مربوط به سنت یهود و مسیحیت است و جایگاهی در اسلام ندارد ولی از جهت امید به تشکیل جامعه ای آرمانی در آینده، می توان از این اصطلاح در اسلام استفاده کرد. اصطلاح پیشنهادی وی برای کاربرد در اسلام، «صد ساله گرایی »، می باشد. او معتقد است:

« فرجام شناسی اسلامی، یا نظام عقیدتی در خصوص حوادثی که به پایان جهان منتهی می شود، به عقاید هر دو آیین یهودیت و مسیحیت شباهت دارد، اما در استفاده از اصطلاحات millennialism، millenarianism، یا chiliasm باید به شرایطی قائل شد. هریک از این اصطلاحات برگرفته از واژه هایی برای عدد هزار در لاتین milleni یا یونانی chilioi، هستند و بر مفهوم به کار رفته در فصل بیستم از کتاب مکاشفه یوحنای قدیس که حکومت هزار ساله عیسای مسیح بر روی زمین را پیش بینی می کند، دلالت دارند و نباید در بافت اسلامی به کار روند، اما به لحاظ امید به تشکیل جامعه ای آرمانی در آینده، می توان از این اصطلاحات برای بیان عقاید مسلمانان استفاده کرد. در واقع صد ساله گرایی اصطلاح دقیقتری خواهد بود، زیرا سنت ظهور یک مجدد در هر قرن طنین بیشتری در میان مسلمانان دارد. » (همان: 331)مؤلف مقاله، به این نکته دقت داشته است که در مورد هزاره گرایی دو معنای عام و خاص استعمال می شود و معنای خاص آن در مورد اسلام کارایی نداشته بلکه معنای عام آن را می توان در مورد اسلام بکار برد. اما در مورد اصطلاح پیشنهادی برای اسلام، یعنی «صد ساله گرایی»، دقت لازم را بکار نبرده است. او در این مورد روایتی از اهل سنت را مد نظر قرار داده است که دارای اشکال است. نویسنده در جای دیگری از مقاله، در مورد اصطلاح «صد ساله گرایی»، چنین بیان می کند:

« سنی ها ظهور او را بیشتر به بازگشت مجدد مسیح ارتباط داده اند و بر آن بوده اند که نقش او را با نقش مجدد، که در برخی احادیث وعده داده شده هر قرن ظهور می کند و ساختار جامعه اسلامی را تجدید می کند، یکی بدانند. » (R.Furnish, 332 - 333)ظاهرا فرنیش حدیث زیر را مدنظر داشته است: «فَسَمِعْتُ الْأُسْتَاذَ أَبَا الْوَلِیدِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ، یقُولُ: کنْتُ فِی مَجْلِسِ أَبِی الْعَبَّاسِ بْنِ شُرَیحٍ إِذْ قَامَ إِلَیهِ شَیخٌ یمْدَحُهُ، فَسَمِعْتُهُ یقُولُ: حَدَّثَنَا أَبُو الطَّاهِرِ الْخَوْلَانِی، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِی سَعِیدُ بْنُ أَبِی أَیوبَ، عَنْ شَرَاحِیلَ بْنِ یزِیدَ، عَنْ أَبِی عَلْقَمَةَ، عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یبْعَثُ عَلَی رَأْسِ کلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ یجَدِّدُ لَهَا دِینَهَا»»؛ «رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: «خداوند در هر صد سال کسی را برای این امت برمی انگیزد که دینشان را براساس رویدادهای نوین بیان کند».»(سجستانی، 109)در بررسی این حدیث شهید مطهری بیان می کند: هر چند این حدیث توسط برخی از علمای شیعه مورد بحث واقع شده است، اما این حدیث در طرق شیعه وجود ندارد. ملاهاشم خراسانی در اثر خود، منتخب التواریخ، این حدیث را از مستدرک الوسائل نوری نقل کرده است، البته به نقل از ایشان، خود صاحب مستدرک الوسائل هم از یکی از کتب اهل تسنن نقل کرده است. علاوه براین شهید مطهری، به سند حدیث از آن جهت که راوی آن، ابوهریره، است، اشکال وارد می کنند؛ چون ابوهریره وَضّاع و کذّاب معروف، است. در کنار اشکال سندی مطرح شده، حدیث از لحاظ تطبیق متن و مضمون هم دارای اشکال است، چرا که با تاریخ جور در نمی آید. یعنی اینکه اولا برخی از افرادی که بعنوان مجدد دین معرفی شده اند، با اول قرنها درست در نمی آیند؛ ثانیا نامی از برخی از افرادی که اثر گذاری زیادی در احیای دین داشته اند، به میان نیامده است. (مطهری، 1369، 497 ـ 495) از سوی دیگر بر فرض پذیرش این حدیث، هیچ رابطه بین این دو اصطلاح وجود ندارد، چرا که اصطلاح هزاره گرایی برای کتاب مقدس است و معنای آن روشن است و باور به مجدد نیز معنای روشن خود را دارد. بنابراین چون این دو اصطلاح معادل هم نیستند، فرنیش دراین مورد دچار تطبیق نادرست و یکسویه شده است. شاید فرنیش برای اولین بار با حدیث مورد بحث یا عقیده «صد ساله گرایی»، در منابع دست دوم مواجه شده باشد ولی لازمه تحقیق دقیق، در کنار تسلط ایشان بر زبان عربی ایجاب می کرد به منابع دست اول مراجعه و صحت و درستی این عقیده و حدیث را بررسی می نمود.

2. 2. گزینشی عمل کردن

مؤلف علاوه بر تطبیق بین ادیان، بین مذاهب دین اسلام، شیعه و اهل سنت، نیز تطبیقی ارائه داده است. در تطبیق بین شیعه و اهل سنت، تمرکز او بیشتر بر عقاید اهل سنت بوده است و در مورد مذهب شیعه گزینشی عمل کرده است، بطوری که عقایدی مبهم از شیعه و آن هم بدون سند ارائه داده است.

حسن نیا در مورد روش تطبیقی بیان می کند که یکی از گونه های روش تطبیقی که خاورشناسان بکار می گیرند، تطبیق بین شیعه و اهل سنت است که آنها در حوزه مقایسه با میراث اهل سنت تلاش دارند که همیشه شیعه را وامدار اهل سنت نشان دهند. یعنی سعی می کنند یک مضمون یا محتوا را در میراث شیعه ردیابی کنند و آن را در پیشینه روایات اهل سنت نشان دهند تا بگویند شیعه در این زمینه کاملا مقلدانه از آن اخذ کرده است. (راد و حسن نیا، 1394)در تطبیق بین شیعه و اهل سنت، فرنیش، عقاید اهل سنت را همان عقاید اسلام معرفی می کند. از طرفی در بیان عقاید شیعه بصورت گزینشی و البته بدون ارجاع به سندی عمل کرده است. مثلا او در بیان تفاوت مهدویت شیعی با اهل سنت، بصورت گزینشی یکی از تفاوت ها را مسأله غیبت ایشان معرفی کرده است، در ادامه دلیل این غیبت هم بصورت گزینشی دلیل این غیبت را اختلاف سیاسی شیعه و اهل سنت، قلمداد می کند. در صورتی که فلسفه غیبت حضرت مهدی(علیه السلام )، طبق روایات اهل بیت(علیهم السلام)، را می توان سرّی از اسرار الهی(مجلسی، بی تا، 51/ 73)، ترس از قتل(همان، 52/ 90 ؛ ابن بابویه، 1385، 1 / 243 )، غربال انسانهای صالح از گمراه و دانا از نادان(نعمانی، 1397، 202) و نیز بدلیل ستم پیشه بودن خلق و زیاده روی آنان در ستم (همان، 203 )؛ و در نهایت آزمایش الهی(همان، 243) بیان کرد؛ ولی همانطور که بیان شد، مؤلف در این مورد بصورت گزینشی عمل کرده است.

2. 3. عقیده اقتباس خاستگاه عقاید اسلامی از دیگر ادیان

از زمان تشکیل ابتدایی ترین جوامع، بشر همواره در درون خویش بدنبال جامعه ای آرمانی و آن شخصیتی بوده که بتواند چنین جامعه ای را تشکیل دهد. این شخص در حقیقت همان منجی موعود است که در ادیان و فرهنگ های مختلف، با نگرش های گوناگون و به صورت های متنوعی معرفی شده است. درست است این موعود با نگرش های گوناگون معرفی شده است اما لازم است به این نکته دقت شود که همه این ادیان و فرهنگ های مختلف در یک چیز متفق القولند و آن هم آمدن نجات بخشی است که همه آنها را از ظلم جباران و ستمکاران و حاکمان زورگو می رهاند. (حسینی آصف، 1384، 151) حال احساس نیاز به آمدن منجی یک نیاز فطری محسوب می شود، مسلما ادیان خصوصا ادیان زنده ابراهیمی به این مهم توجه ویژه داشته اند، چرا که دستورات و قوانین دین متناسب با نیاز فطری افراد هست. از آنجایی که قوانین همه ادیان از دستورات وحی سرچشمه می گیرند، بنابراین وجود اشتراک در اصل آمدن منجی موعود در تمام ادیان بخصوص ادیان ابراهیمی یک چیز طبیعی است. برخی از خاورشناسان این عقیده را بطور تطبیقی مورد مطالعه قرار داده اند، از جمله این افراد فرنیش می باشد، نکته مثبتی که او به نسبت سایرین دارد این است که برخلاف سایرین که با مدل تطبیق الهیات مسیحی بر اسلام[4]، به مسأله نگاه کرده اند، وی از این نقطه ضعف در امان بوده است و بیان کرده است که تفاوت هایی بین این اندیشه در اسلام و یهود و مسیحیت وجود دارد؛ ولی عملا در دام اقتباس افتاده است. در مورد نظریه اقتباس، علی حسن نیا معتقد است: کاربست روش تطبیقی بسیار معنادار و مشخص است. چرا که خاورشناسان، از اول فرضیه ای دارند، با انتخاب این روش بدنبال اثبات این فرضیه هستند و آن فرضیه این است تا انگاره اقتباس عقاید اسلامی را از متون مقدس یهودی و مسیحی اثبات کنند و حکم به جعلی بودن میراث شیعی کنند. (راد و حسن نیا)چنین نگرشی در مورد اقتباس اسلام از سایر ادیان توسط فرنیش نیز مطرح شده است. او در این مقاله بیان می کند: «کاربرد جهانی تقویم مسیحی و این حقیقت که مسیحیت بزرگ ترین دین بر روی زمین است، کل کره زمین را تحت تأثیر شور و حال فرجام شناختی قرار داده که حتی اسلام نیز، علی رغم اینکه صریحا فاقد خصلت هزاره گرایی است، در این میان مصون نمانده است.» ( R.Furnish, 332 - 333)وی در جای دیگر گفته است:«با شکست امپراطوری ساسانی از اعراب دو عقیده آخرالزمانی به اسلام راه یافت. مخفی بودن و غائب شدن منجی که در شیعیان تجلی یافت و نیز تقسیم کار بین منجی و یاریگر او که در میان شیعیان و اهل سنت این تقسیم کار بین مهدی و عیسی صورت گرفته است... یهودیت و مسیحیت نیز در این زمینه در اسلام تأثیر گذار بوده اند.» (دهقانی آرانی، 1394، 40)در پاسخ به اشکال فرنیش درباره اقتباس، تأثیر مسیحیت در ایجاد حال فرجام شناختی در اسلام، باید گفت که مهدویت، جزء لاینفک دین اسلام محسوب می شود و از همان صدراسلام و حتی در شرایط مهم و حساس تاریخ، روایات فراوانی در این موضوع از ائمه اطهار(علیهم السلام)، صادر شده است. از جمله این حوادث مهم و حساس تاریخی می توان به ماجرای معراج و نیز غدیر خم اشاره کرد؛ از طرفی با مراجعه به روایات صادره از ائمه اطهار(علیهم السلام)، میتوان تمام مشخصات و اوصاف حضرت مهدی(علیه السلام)، از جمله اینکه ایشان از نسل چه کسی هستند، نام پدرشان چیست، فلسفه غیبت ایشان چیست و چند غیبت دارند و دیگر موارد را برداشت کرد. بنابراین اینکه مؤلف کاربرد جهانی تقویم مسیحیت را تأثیر گذار در پیدایش حس و حال فرجام شناختی در اسلام معرفی کرده است، دیدگاهی اشتباه و نابجا است. این دیدگاه اشتباه فرنیش نشأت گرفته از تاریخی نگری[5]، او می باشد.

نتیجه گیری

1.تیموتی آر فرنیش با روش پژوهشی تطبیقی، در استقصای موارد تشابه و تمایز خود برای بررسی مسأله مهدویت از منابع دست دوم و بیشتر غربی استفاده کرده است.

2.مراجعه به منابع دست دوم باعث شده است تا مؤلف به اطلاعاتی ناقص دست پیدا کند، این اطلاعات ناقص بر مراحل بعدی این روش یعنی توصیف و تبیین نیز اثر گذاشته است.

3.نتیجه اتحاذ این روش پژوهشی، تطبیق نادرست و یکسویه، گزینشی عمل کردن و نیز اقتباس اندیشه اصیل شیعی و اسلامی از یهودیت و مسیحیت می باشد.

4.با توجه به اینکه فرنیش از مبلغان و کارشناسان موضوع مهدویت در غرب به شمار می آید، اما با ارائه چهره ای ناقص و نادرست از هزاره گرایی؛ موجب تضعیف و نیز تخریب چهره مهدویت در جهان غرب شده است.

پی نوشت:

[1].عقیده هزاره گرایی، معتقد به رویدادی بزرگ است که در آغاز یا پایان هر هزار سال اتفاق می افتد و به دنبال آن تمامی حوادث هزار ساله تحت تأثیر همان رویداد نخست قرار خواهد گرفت. مجموع این حوادث، در جهت تحقق هدفی خاص اتفاق می افتد و بدین ترتیب کل حرکت تاریخ در مسیر معینی رقم خواهد خورد که این رویدادها، مقدمات آن به شمار می روند.(جولیوس، 1377، 71 ـ 70) در همه ادیان این عقیده وجود دارد که زمانی عوامل خیر بر عوامل شر مسلط می شوند و به دنبال آن دوره ای طولانی سرشار از صلح و آرامش پدید می آید. هزاره گرایی در سنت یهودی به آموزه چگونگی خلقت عالم در تورات باز می گردد که بر اساس آن هر کدام از طبقات موجودات در وقت معینی از عدم به وجود درآمده اند. براساس این سنت در یهود، مسیح پس از این که بار دیگر به شکل یک جنگاور آشکار می شود، بر ابلیس پیروز خواهد گردید. آن گاه ملکوت خدا را پدید خواهد آورد و به مدت هزار سال حکم خواهد راند. قدیسانی که در ایمان ثابت مانده و جان بر سر آن نهاده اند، از خاک بر می خیزند و در پادشاهی او به کهانت می پردازند. در پایان این دوره، سرانجام شیطان کشته خواهد شد. آن گاه رستاخیز همه مردگان، واپسین داوری و آخرین رستگاری فرا خواهد رسید. ( کلباسی اشتری، 1393، ص 157) در مکاشفه یوحنا در مورد «حکومت هزار ساله مسیح» آمده است: «حضرت عیسی (علیه السلام)، شیطان را در بند می کند و مدت هزار سال با قدیسان خود و شهیدان آغاز مسیحیت که تعدادشان بسیار است، سلطنت می نماید. آن گاه شیطان اندکی آزاد می شود. شیطان برای جنگ با نیکان و تسخیر شهر قدس لشکرگرانی را فراهم می کند، ولی وی و سپاهش به اراده خدا نابود می شوند.». (توفیقی، 1379، 14 )

[2].تیموتی آر.فرنیش، از نویسندگان غربی است که در زمینه مهدویت و مهدی گرایی دست به قلم برداشته است. فرنیش مدرک کارشناسی ارشد خود را از مدرسه علوم دینی کونکوردیا در سنت لوییس و مدرک دکترای خود را در زمینه تاریخ اسلام از دانشگاه ایالتی اوهایو در سال 2001 م. اخذ کرده و در دانشگاه جُرجیا در سمت استادیاری مشغول تدریس است. وی یکی از شخصیت های مطرح کلیسای لوتری ریورکلیف در سندی اسپرینگ جُرجیا می باشد. نکته حائز اهمیت اینکه او تسلط بسیار زیادی بر زبان عربی و تاریخ اسلام دارد. بنابراین او در زمینه های جنبش های مهدی گرایانه، تمام شاخه های شیعه، فرق اسلامی، حرکت های چند ملیتی اسلامی، تصوف، اسلام در آفریقا و جنوب آسیا، ایران،تاریخ اسلام و تاریخ عثمانی و... متخصصی ماهر می باشد. از وی مقالات فراوانی در موضوعاتی از جمله، مهدی گرایی، آخرت شناسی اسلامی، فِرَق اسلامی، جنبش های چند ملیتی اسلامی، جهادگرایی و تاریخ اسلامی وجود دارد. او یک کتاب به اسم «مقدس ترین جنگ ها: مهدیان اسلامی، جهاد ایشان و اسامه بن لادن» داردکه متن تکمیل شده پایان نامه دکترایش در رشته تاریخ اسلامی است و علت تدوین کتابش را حوادث پس از 11سپتامبر 21م. و زمینه های مهدی گرایانه که در پس این ماجرا نهفته بود و باید بیشتر به آن پرداخته شود، معرفی کرده است. عنوان برخی از مقالات او در زمینه مهدویت عبارتند از:

1 ـ مقاله ویژه، هزاره گرایی در اسلام، چاپ شده در دائره المعارف هزاره گرایی

2 ـ مهدی گرایی د رجهان عرب سنی مذهب در عصر حاضر

3 ـ بن لادن: مردی که ممکن است مهدی باشد و دیگر موارد. (دهقانی آرانی، 27 ـ 20 )

[3].روش تطبیقی، یکی از روش های مطالعاتی است که توسط برخی از خاورشناسان در مطالعات اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. در برخورد با روش مطالعاتی تطبیقی دو روی آورد عامیانه و عالمانه اتخاذ می شود؛ در روی آورد عامیانه، هدف، خودِ بررسی تطبیقی است که گاهی منظور از آن نقاط تمایز و گاهی نقاط تشابه است؛ بدین صورت که این مطالعه با استقصای موارد تشابه و یا تمایز صورت می گیرد، در نتیجه چنین مطالعه ای محدود به توصیف می شود؛ در صورتی که در روی آورد عالمانه، مطالعه تطبیقی، بعنوان ابزار و روشی برای فهم عمیق تر پدیدار محسوب می شود که هم به توصیف و هم به تبیین می پردازد. بنابراین مفاهیم اصلی قابل برداشت از این تعریف عالمانه عبارتند از: الف ـ شناخت یک پدیده یا دیدگاه که هدف مطالعه تطبیقی است. ب ـ فهم و تبیین مواضع خلاف و وفاق.

برای رسیدن به هدف در این روش مطالعاتی، باید فرآیند زیر طی شود:

الف ـ استقصای موارد تمایز و تشابه

ب ـ توصیف مواضع خلاف و وفاق

ج ـ تبیین مواضع خلاف و وفاق. (همان، 298)در این روش پژوهشی ابتدا محقق باید تلاش خود را بکار گیرد تا تمام جوانب و زوایایی که در یک پدیده قابلیت تطبیق را دارند بدست آورد، با در نظرگرفتن عدم توقف در این مرحله، نباید نسبت به هر تفاوت و تشابهی حتی ظاهری بی تفاوت باشد؛ در حد توان باید بر اساس آرا، مبانی، لوازم معرفتی، پیشینه تاریخی، فرضیه، زبان و روش بیشترین تشابه ها و تفاوت ها را یادداشت کند. در این روش برای عبور از تشابه ها و تفاوت های ظاهری و رسیدن به تشابه ها و تفاوت های واقعی که مهم ترین و سخت ترین مرحله است؛ محقق باید دو مرحله توصیف و تبیین را نیز به نحو احسن انجام بدهد.مرحله توصیف، گزارش چگونگی این اختلاف ها و تشابه هاست که مقدمه مرحله بعد یعنی تبیین چرایی پدیده است. بنابراین می توان گفت کمال مطالعه تطبیقی، تبیین مواضع خلاف و وفاق پدیده می باشد. (همان، 314 ـ 300 )

[4].از جمله افرادی که در روش تطبیقی، الهیات یهودی ـ مسیحی را بر باورهای اسلامی تطبیق می کند، جان ونزبرو، می باشد. نمونه ای از این روش در گفتار جان ونزبرو؛ او معتقد است تصویری که نویسندگان قرن دوم به عنوان اسلام ترسیم کرده اند، سه عنصر اساسی دارد: پذیرش متنی مقدس به نام قرآن، نظریه ای پیرامون نبوت که به شدن متأثر از «الگوی موسوی»، است و زبان مقدس یعنی عربی. جامعه اسلامی که در یک روند تدریجی برای کسب هویتی مستقل تلاش می کرد، در مورد این سه اصل به اجماع رسید. جمعی از نخبگان دینی، این تلاش را در یک محیط جدلی، که در آن جامعه مسلمانان رویاروی سایر گروه های مذهبی به ویژه یهود قرار گرفته بود، رهبری و هدایت می کرد. از دیدگاه ونزبرو این محیط فرقه ای، سرزمین عراق در دوران عباسیان بود. به علت شباهت زیاد اندیشه اسلامی و یهودی، مسلمانان برای کسب هویتی کاملا مستقل پیشینه ای عربی برای پیدایش و تاریخ اولیه اسلام برساختند. این پیشینه می توانست مسلمانان را کاملا از یهودیان متمایز کند و عاملی واقعی برای تضمین بی بدیلی اسلام باشد؛ از این رو تاریخ نجات بر نقش پیامبر عربی و در محیط و سرزمینی کاملا عربی تأکید می ورزد. (نیل ساز، 1393، 53)

[5]. نمونه هایی از تاریخی نگری که او به مسأله داشته است؛ اینکه او شکست امپراطوری ساسانی از اعراب را، عامل راه یافتن عقیده غیبت و نیز تقسیم کار بین منجی و یاریگر در شیعه و اهل سنت معرفی کرده است. لازمه کار او این است که باید این دو مسأله را درون دین بررسی کند نه اینکه براساس حوادث روزگار و تاریخ ارزیابی کند. ما فلسفه غیبت را سرّی از اسرار الهی، ترس از قتل، غربال انسانهای صالح از گمراه و دانا از نادان و نیز بدلیل ستم پیشه بودن خلق و زیاده روی آنان در ستم؛ ودرنهایت آزمایش الهی معرفی کردیم، از طرفی ده ها سال پیش از غیبت حضرت مهدی(علیه السلام)، شیعیان از این رخداد خبر داشتند، چرا که تألیفات و آثار زیادی در این زمینه وجود داشته است که هر آنچه ازاهل بیت(علیهم السلام)، در این زمینه بیان شده بود، در تألیفات و آثار خود آورده بودند.

منابع

1.ابن بابویه، محمد بن علی. علل الشرائع. قم: کتاب فروشی داوری . اول: 1385 ش.

2.توفیقی، حسین. هزاره گرایی در فلسفه ی تاریخ مسیحیت، ماهنامه موعود. 19: 1379.

3.حسینی آصف، حسن. باورشناخت موعود در ادریان و مکاتب مختلف، مجله انتظار موعود. 15: 1384.

4.دهقانی آرانی، زهیر.رساله علمی سطح سه حوزه علمیه قم مرکز تخصصی مهدویت. مهدی یوسفیان. 

5.سجستانی، أبو داود. سنن أبی داود. بیروت: المکتبة العصریة. بی تا.

6.فرامرز قراملکی، احد. روش شناسی مطالعات دینی. مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی. نهم: 1391.

7.قاسمی قمی،جواد. مبانی هزاره گرایی در مسیحیت. مجله پژوهش های مهدوی. اول: 1390.

8.کلباسی اشتری، حسین. نگاهی به مفاهیم نجات و موعود در سنت عهدین، مجله انتظار موعود. 23: 1393.

9.گرینستون، جولیوس. انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان ومذاهب. اول: 1377.

10.مجلسی. محمدباقر بن محمد تقی. بحارالانوار. بی جا: دار إحیاء التراث العربی. بی تا.

11.مطهری، مرتضی. مجموعه آثار. تهران: صدرا. 1369.

12.موسوی، سیدرضی. دکترین مهدویت. قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود. سوم: 1387.

13.نشست علمی خاورشناسان و حدیث شیعه – عرصه ها و چالش ها. حجت الاسلام و المسلمین علی راد و علی حسن نیا. مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره). 7 / 10 / 1394.

14.نعمانی، محمد بن ابراهیم . الغیبه لنعمانی،تحقیق علی اکبر غفاری. تهران: مکتبة الصدوق. اول: 1397ق.

15.نیل ساز، نصرت. خاورشناسان و ابن عباس؛ تحلیل انتقادی دیدگاه های خاورشناسان درباره آثارتفسیری منسوب به ابن عباس. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. اول: 1393.

 15 R.Furnish, Timothy . Mahdism ,Encyclopedia of Millenarianism and Millenarian Movements Landes, Routledge. 2001 .

  1. Supreme Ignorance: America’s Highest Court Disregards the Law of Land Warfare”.ttp://historynewsnetwork.org/article/51617(1395/8/1).
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان