به گزارش خبرنگار مهر، در آستانه بیستم مهرماه روز بزرگداشت حافظ، مراسم بزرگداشت این شاعر بزرگ شب سهشنبه 18 مهرماه به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران و با حضور حافظپژوهان برجسته و نیز علاقهمندان به شعر خواجه شیراز در محل این انجمن در تهران برگزار شد.
نخستین سخنران این مراسم میرجلالالدین کزازی استاد زبان و ادبیات فارسی و متخصص حوزه شعر کلاسیک فارسی بود که در سخنانش ضمن گرامیداشت روز بزرگداشت حافظ و نیز فرارسیدن جشن مهرگان، به موضوع تفأل به دیوان حافظ پرداخت و گفت: فالزنی به دیوان حافظ، رفتاری است فرهنگی که البته تنها در ایران زمین قرار دارد.
وی افزود: از دید من فالزنی، رایزنی با آنچه زبانشناسان و به ویژه روانکاوان آن را ناخودآگاه مینامند، است؛ یعنی همان رایزنی با نهاد.
کزازی در ادامه با بیان اینکه میتوان با فالزنی، رازهای نهفته گذشته و آینده را به دست آورد، به طرح این سؤال پرداخت که چگونه و با چه فال میزنیم؟ و در پاسخ گفت: با هر آنچه میتواند نقش بپذیرید و هر آنچه سخت و افسرده نباشد، میتوان فال زد. امروزیان با قهوه فال میزنند، چون قهوه نقشپذیر است.
وی ادامه داد: اما اینکه چرا باید ابزار فال، نقشپذیر باشد؟ از اینروست که نیروهای نمادین در بند زمان نمیمانند و بر این ابزارها کارساز میافتند. فالبینی هنر فالبین نیست و آنکه سرنوشت فال را برمینهد، فالبین یا فالگذار نیست، بلکه فالخواه است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه سخنان خود دیوان حافظ را نقشپذیر خواند و گفت: از همین روست که ما و دیوان خواجه فال میزنیم و به عقیده من، نقشپذیرترین دیوان در سخن پارسی است. در خانقاهها هم با سخنان مولانا فال میزدند و هنوز هم میزنند اما فالزنی با دیوان حافظ است که هنوز کارساز است.
کزازی در پاسخ به پرسشی که خود طرح کرد مبنیبر اینکه چرا دیوان خواجه شیراز شایسته آن است که با آن فال بزنند؟ گفت: ما هنگامی که بر سر دوراهی میمانیم و دودل هستیم، دست در دامان دیوان خواجه شیراز میزنیم. اینکه چرا دیوان خواجه نقشپذیر است، به این خاطر است که سرودهها و اشعار او سخت، فشرده و کالبدینه نیست. از دید من، برترین ویژگی این سرودهها، چیزی است که من آن را «آبگونگی» مینامم.
وی در توضیح وجه تسمیه این ترکیب اضافه کرد: «آب» سخت، درشت، فِسُرده و دژم نیست، بلکه روان و بیریخت است و از این رو در هر ظرفی بریزید، ریخت همان ظرف را به خود میگیرد؛ این همه گفتگو، کشاکش، ستیز و آویز درباره حافظ و شعر او، ریشه در همین آبگونگی دارد. همین ویژگی است که به کار فالزنی با دیوان حافظ میآید.
کزازی در پایان سخنانش به دو نمونه از نتایج تفألهایی که به دیوان حافظ زده است، پرداخت و گفت: چند سال پیش دانشگاههای ما به روزی دچار آمده بود که من تاب ماندن در دانشگاهم را دیگر نداشتم. شبی از خواجه پرسیدم که چه میبایدم کرد؟ پاسخی به من داد که من در پگاه آن روز، بیهیچ درنگ نامهای را با نمابر به دانشگاهم فرستادم و پایفشارانه خواستم که بازنشسته بشوم.
این متخصص حوزه شعر کلاسیک فارسی در ادامه بیان این نمونه گفت: خواجه در آن تفأل در غزلی بسیار آشنا پاسخ مرا چنین داده بود: چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی / آن شب قدر که این تازه براتم دادند. برات همان «حکم بازنشستگی من» بود!
وی در بیان نمونه دیگر از فالزنی به دیوان خواجه شیراز هم گفت: در سالیانی که ایران در جنگ بود و جنگ به تهران، راه کشیده بود و شبها، بمب بر این شهر میافکندند، ما در خانستانی ـ من خانستان را به جای مجتمع مسکونی به کار میبرم ـ میزیستیم. همسایگان ما همگی به شهرها و روستاهای گوناگون رفته بودند. یادم میآید در آستانه نوروز بود و خانواده من بیمناک بودند که چه کنیم؟
کزازی اضافه کرد: من از خواجه پرسیدم که بمانیم یا برویم؟ و این شعر با این مطلع آمد: خالی مباد کاخ جلالش زِ سروران/ بر ساقیان سروقد گلعذار هم. و شما میدانید نام من «جلال» است! ما پاسخ خواجه را پاس داشتیم و کمترین گزندی هم به کاخ «جلال» و کاخنشینان آن هم نرسید.