همانندی یاران امام حسین علیه السلام با یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
الف - حرمت عهد و پیمان
یکی از سخنرانی های مشهور امام حسین (علیه السلام) خطبه ای است که در برابر حر و یارانش ایراد نمودند. سالار شهیدان (علیه السلام) در این سخنرانی کوتاه، به سه نکته اساسی و محوری اشاره کردند.
نخستین نکته، وظیفه مردم در برابر حاکمان جور است که به فرموده پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم)، اگر مردم، حاکم جائر را ببینند و بر او نشورند، همنشین آن ظالمان ستم پیشه خواهند بود.
نکته دوم، تبیین شایستگی خود برای رهبری جامعه و یادآوری این مطلب است که ایشان، الگویی برتر برای دیگران می باشند.
محور سوم خطبه، یاد آوری عهد و پیمان کوفیان با ایشان بود که با انبوه نامه هایشان ابراز نموده بودند. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: مضمون نامه هایتان این بود که با من بیعت کردید و پیمان بستید تا مرا در مقابل دشمن تنها نگذارید، و دست از یاری ام بر ندارید. اینک اگر بر پیمان خود وفادار بمانید، به سعادت و ارزش انسانی خود دست یافته اید، و اگر پیمان خود را بگسلید، به خدا سوگند، این کار شما تازگی ندارد؛ شما با پدرم، برادرم و پسرعمویم، مسلم، نیز چنین رفتاری کردید. هان! به هوش باشید، هر که پیمان شکند، به زیان خود شکسته است، و خدا و دین او از یاری شما بی نیاز است؛ فحظکم اخطاءتم و نصیبکم ضیعتم ومن نکث فانما ینکث علی نفسه وسغنی الله عنکم.[1]
بخش پایانی سخن حضرت (علیه السلام) اشاره به این آیه دارد: ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق اءیدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من اءوفی بما عاهد علیه الله فسیوتیه اجرا عظیما.[2] پیش از تبیین تشابه میان مفاد آیه و مصداقی که بر آن تطبیق شد، لازم است فضای نزول آیه یاد شود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه گروهی از مسلمانان به قصد انجام عمره از شهر مدینه خارج شد. در نزدیکی مکه، مشرکان تصمیم گرفتند که از ورودشان به مکه جلوگیری کنند. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم ) و یارانش در سرزمین حدیبیه توقف فرمودند. فرستادگانی میان ایشان و قریش رد و بدل شد تابه گونه شایسته ای کار پایان پذیرد که البته چنین شد و صلح معروف حدیبیه همان جا شکل گرفت.
در این میان، یک بار عثمان از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مامور شد تا به مکیان بگوید که ایشان به قصد جنگ نیامده است، و قصدش تنها زیارت خانه خداست، ولی مشرکان او را توقیف کردند، و این کار سبب شد تا مسلمانان پندارند، عثمان به قتل رسیده است، که اگر چنین بود، این واقعه خود نوعی اعلان جنگ به شمار می آمد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: از این جا حرکت نمی کنیم تا با این قوم پیکار کنیم، و برای تاءکید بر این امر مهم، از مردم دعوت کرد تا با او تجدید بیعت کنند. مسلمانان نیز گرد آمدند و با حضرتش بیعت کردند تا هرگز پشت به میدان نکنند و تا آن جا که در توان دارند، در ستیز با دشمن بکوشند.
در آیه یاد شده، بیعت با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) همانند بیعت با خدا، و شکستن بیعت با ایشان نیز پیمان شکنی با خدا دانسته شده است. به همین جهت در صورت پیمان شکنی آنان، کسی جز پیمان شکنی زیان نمی بیند، همچنان که اگر به پیمانش پایبند باشد و بدان وفا کند، کسی جز خودش از آن سود نمی برد، و این همه از آن روست که خدا بی نیاز می باشد.[3]
تشابهی که میان آیه و شرایط پیش روی امام (علیه السلام)، وجود دارد، تاءمل برانگیز است؛ گویا حسین بن علی (علیه السلام) با تلاوت این آیه، کوفیان را پیامبر گونه چنین ندا داده اند که به بیعتی که با من بستید پایبند باشید؛ زیرا عهد با من، مانند میثاق با خداست، همان گونه که پیمان با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) چنین بود. نیز بدانید فراخوانی شما، نه به هدف نجات خود است بلکه، سود و زیان این کار به خودتان باز می گردد و خدا از یاریتان بی نیاز است.
ب - یارانی استوار و وفادار
امام حسین (علیه السلام) میان راه مکه به کربلا در منطقه ای به نام «عذیب الهجانات» با چهار تن سواره روبه رو شدند. آنان با راهنمایی طرماح بن عدی از سوی کوفه می آمدند. حر بن یزید ریاحی که با لشکرش به موازات کاروان حسینی حرکت می کرد، خواست تا از پیوستن آن چهار تن به لشکر حضرت (علیه السلام) عهدی را که میانشان بود یادآور شد و او را به پایبندی به آن، فراخواند. حر نیز از دستگیری آنان دست کشید. پس از این امام حسین (علیه السلام) از آن چهار تن خواست تا از اخبار مردم و شهر کوفه گزارش دهند.
یکی از آنان به نام مجمع بن عبدالله، چنین گفت: واقعیت این است که به سردمداران شهر کوفه، رشوه های هنگفت پرداخته شده است تا بدین وسیله دلشان به سوی حکومت برده شود، و در لشکر بیداد جایشان دهند. دریغا که آن فرومایگان بر ضد شمایند و به دشمن پیوستند. توده مردم نیز، هر چند قلبشان با شماست، فردا با شمشیرهایشان بر علیه شما کشیده خواهد شد!
امام (علیه السلام) از پیک دلیرش، قیس بن مسهر صیداوی پرسید. گفتند سر کرده نظامیان اموی، وی را بازداشت کرد و از او خواست تا بر فراز قصر رود و بر پدر والامقامت زبان به ناسزا بگشاید، اما آن رادمرد بر شما و پدر بزرگوارت درود فرستاد و بر عبیدالله بن زیاد و پدرش لعنت، و مردم را از آمدن شما آگاه کرد و آنان را به یاریتان فراخواند.[4]
پس از آن به دستور ابن زیاد، سرقیس را با بی رحمی و شقاوت جدا کردند و او را از فراز بام به زیر افکنند.[5]
پس از شنیدن این خبر، اشک از دیدگان حضرت روان شد و این آیه را تلاوت فرمودند: من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.[6]
آیه، وصف حال مؤمنانی است که با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان بستند که هیچ گاه در هنگامه نبرد نگریزند. برخی از آنان به مرگ طبیعی از دنیا رفتند و برخی دیگر در راه خدا به شهادت رسیدند، و بقیه آنان نیز بی آن که از میثاقشان با خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم ) دست شویند، همچنان منتظر ماندند. بسیاری از منابع شیعه و سنی یادآور شدند که، این آیه درباره حضرت علی (علیه السلام) و جمعی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سل ) نازل شده است.[7]
شیخ طوسی (رحمت الله ) ذیل تفسیر آیه یاد شده، نگاشته است: چنین روایت شده، که آیه، درباره حمزه بن عبدالمطلب و جعفربن ابی طالب و حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است. این عبارت آیه: فمنهم من قضی نحبه درباره حمزه و جعفر، و عبارت بعدی: و منهم من ینتظر درباره حضرت علی (علیه السلام) است.[8]
پیشینه استفاده از این آیه در قالب جری و تطبیق به صدر اسلام برمی گردد. در برخی از منابع آمده است، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) این آیه را بالای مزار شهدای احد تلاوت فرمودند.[9] در برخی گزارشهای دیگر نیز آورده اند، ابو سعید خدری این آیه را بالای قبر حمزه، تلاوت می کرد.[10]
امام (علیه السلام) هنگام وداع با تک تک یاران نیک سیرت و نیکو سریرتش نیز این آیه را تلاوت می فرمودند. خوارزمی در این باره نگاشته است:
یاءتی الحسین الرجل، فیقول: السلام علیک یا ابن رسول الله فیجیبه الحسین: و علیک السلام و نحن خلفک، و یقراء: فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا، ثم یحمل فیقتل! هکذا استمر القتال حتی قتلوا عن آخرهم.[11]
نیز امام حسین (علیه السلام) هنگام شنیدن خبر شهادت قیس، این آیه را تلاوت نمودند. همچنین در واپسین لحظات حیات مسلم بن عوسجه بر بالین او حاضر شدند و این گونه فرمودند: «رحمک الله یا مسلم»[12]وسپس این آیه: فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و مابدلواتبدیلا را تلاوت نمودند.[13]
وجه تطبیق آیه بر یاران حضرت (علیه السلام) آشکار و بی نیاز از استدلال و استناد فراوان است. آن راد مردان استوار، چنان جوانمردانه بر عهدشان پای فشردند که امام حسین (علیه السلام) در شب به یادماندنی عاشورا در وصفشان این گونه فرمود: همانا من یارانی باوفاتر و برتر از یارانم نمی شناسم. فانی لا اعلم اصحابا اولی (اوفی )[14] و لا خیرا من اصحابی[15]
نتیجه گیری
الف - استفاده ضابطه مند از قاعده «جری و تطبیق» زمینه مناسب را برای بهره جویی از معارف قرآن در همه زمانها فراهم می آورد.
ب - از رهگذر به کارگیری این قاعده، هماهنگی و یگانگی سیره امام حسین (علیه السلام) با سیره انبیا اثبات میگردد. این نکته نیز ثابت می شود که حرکت سالار شهیدان (علیه السلام) در راستای حرکت انبیای الهی و استمرار آن است که همچنان ادامه خواهد یافت، همان گونه که امام حسین (علیه السلام ) در آ مقطع زمانی، آن را عینیت بخشیدند.
ج - با استفاده از این قاعده، ریشه قرآنی برخی معارف و باورهای دینی نمایان می شود؛ معارفی که در زیارت وارث و مانند آن اریه شده، و امام حسین (علیه السلام) وارث انبیا معرفی گشته است.
د - به کارگیری این قاعده در حادثه عاشورا سبب شد تا امکان شناخت افراد دو اردوگاه، برای حاضران در حادثه عاشورا فراهم آید و آنان بتوانند از ماهیت حوادث فرارویشان آگاه گردند. نیز آیندگان بتوانند به خوبی این حماسه را بشناسند و ابعاد مختلف آن را تحلیل نمایند؛ زیرا بیشتر این موارد، ناظر به سیره انبیاست و سیره انبیا نیز تا حد زیادی برای مسلمانان آشکار است و حقانیت سیره انبیا و نادرستی افکار و رفتار معارضان ایشان، برای مسلمانان هوید است.
اثر پذیری واژگانی از قرآن
پیشتر به بررسی تجلی قرآن در گفتار و سخنان نقش آفرینان کربلا پرداختیم. بازگویی نظام مند این موارد، نیازمند بهره جویی از عناوین و اصطلاحات تخصصی، چون قاعده «جری تطبیق» بود، اما بازگویی تمام موارد در قالب این اصطلاح ناشدنی می نمود. از این رو، ارایه مطالب با تکیه بر عناوین دیگر، ضروری به نظر رسید.
تاءمل آغازین در این باره، بر مناسب بودن بهره جویی از اصطلاحات رایج در دانش بلاغت مانند اقتباس، تضمین، تلمیح، تاءکید می نمود، اما درنگ افزونتر سبب شد تا عنوانی عام به کار گرفته شود؛ چه هماهنگی محتوای برخی گزارشها با تعریف دقیق عناوین یاد شده، دشوار بود، و نیز پرداختن به نکات تخصصی ادبی بیرون از هدف این نوشتار است و مجالی دیگر می طلبد. این همه، سبب شد تا «اثر پذیری واژگانی از قرآن» برای این فصل، برگزیده شود.
مواردی که ذیل این عنوان فراهم آمده، گوناگون است. در برخی از آنها عبارت قرآنی، بی هیچ دگرگونی یا با تغییری اندک - که گاه از آن گریزی نیست - در ساختار کلام راه یافته است. در پاره ای از موارد نیز، مفاد آیات، دستمایه اصلی کلام بوده، و روح آموزه های قرآنی در آن دمیده شده است. در این موارد، سخن چنان پرداخته شده است که پیوند آن با قرآن از رهگذر به کارگیری واژگان یا مفاهیم متاءثر از قرآن، بسیار آشکار و در پاره ای از موارد با اندک تاءملی، روشن می گردد.
پی نوشت ها
[1] ایها الناس ! ان «رسول الله » (صلى الله علیه و آله ) قال : من راءى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ... فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا على الله اءن یدخله مدخله . اءلا و ان هؤ لاء قد لزمواطاعه الشیطان ... و اءنا اءحق ممن غیر، و قد اءتتنى کتبکم ... و لکم فى اءسوه و ان لم تفعلوا، و نقضتم عهدکم ... فحظکم اخطاءتم و نصیبکم ضیعتم، و من نکث فانما ینکث على نفسه، و سیغنى الله عنکم . نک : لوط بن یحیى ازدى غامدى ، مقتل الحسین (علیه السلام) صص 84 - 85؛ محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک ، ج 4، صص 304 - 305؛ محمد باقر مجلسى ، بحارالانوار، ج 44، ص 382؛ محسن امین عاملى ، لواعج الاشجان فى مقتل الحسین (علیه السلام) صص 93 - 94؛ شهاب الدین حسینى مرعشى ، شرح احقاق الحق و ازهاق الباطل ، به اهتمام محمود مرعشى ، ج 11، ص 609.
[2] فتح / 10: »در حقیقت ، کسانى که با تو بیعت مى کنند، جز این نیست که با خدا بیعت مى کنند، دست خدا بالاى دستهاى آنان است . پس هر که پیمان شکنى کند، تنها به زیان خود پیمان مى شکند، و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته است ، وفادار بماند، به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى بخشد».
[3] براى آگاهى بیشتر نک . محمد حسین طباطبایى ، المیزان فى تفسیر القرآن ، ج 18، ص 298.
[4] گویا این بیت مولوى زبان حال اوست :
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
|
|
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
|
[5] و کان (الحر) یسیر باءصحابه فى ناحیه و »حسین » (علیه السلام) فى ناحیه اءخرى حتى انتهوا الى عذیب الهجانات ... فاذا هم باءربعه نفر قد اءقبلوا من ... و اءقبل الیهم »الحر بن یزید»... و اءنا حابسهم اءو رادهم فقال له »الحسین » (علیه السلام)... و قد کنت اءعطیتنى اءلا تعرض لى بشى ء... فکف عنهم »الحر»، قال ثم قال لهم »الحسین » (علیه السلام) اءخبرونى خبر الناس وراءکم ، فقال له »مجمع بن عبدالله »... اءما اءشراف الناس فقد اءعظمت رشوتهم ملئت غرائرهم ... و اءما سائر الناس بعد فان اءفئدتهم تهوى الیک و سیوفهم غدا مشهوره علیک قال اءخبرنى ... (عن ) »قیس بن مسهر الصیداوى » فقالوا... اءخذه »الحصین »... فاءمره »ابن زیاد» اءن یلعنک و یلعن اءباک فصلى علیک و على اءبیک و لعن »ابن زیاد» و اءباه و دعا الى نصرتک و اءخبرهم بقدومک فاءمر به »ابن زیاد» فاءلقى من طمار القصر فتر قرقت عینا »حسین » (علیه السلام) و لم یملک دمعه ثم قال : من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا. نک : لوط بن یحیى ازدى غامدى ، مقتل الحسین (علیه السلام) صص 87 - 88؛ محمد بن جریر طبرى ، تاریخ الامم و المولوک ، ج 4، صص 305 - 306.
[6] احزاب / 23: »از میان مؤمنان ، مردانى اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در (همین ) انتظارند و (هرگز عقیده خود را) تغییر ندادند».
[7] موفق بن احمد خوارزمى ، المناقب ، تحقیق مالک محمودى ، ص 279؛ فضل بن حسن طبرسى ، مجمع البیان ، ج 1، ص 463؛ حسن بن على بن ابراهیم قمى ، تفسیر القمى ، تحقیق طیب جزایرى ، ج 1، ص 307؛ عبیدالله بن احمد حاکم حسکانى ، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فى آیات النازله فى اهل البیت (علیه السلام) ج 2، ص 5؛ على بن یوسف بن جبر، نهج الایمان تحقیق احمد حسینى ، ص 182؛ على بن عیسى اربلى ، کشف الغمه فى معرفه الائمه ، ج 2، ص 314؛ على حسینى استر آبادى ، تاءویل الایات فى فضائل العتره الطاهره ، تحقیق مدرسه امام مهدى (عج )، ج 2، ص 449؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى ، ینابیع الموده لذوى القربى ، ج 1، صص 285 و 421.
[8] محمد بن حسن طوسى ، التبیان فى تفسیر القرآن ، تحقیق احمد حبیب قصیر عاملى ، ج 8، ص 329.
[9] عبدالله بن مبارک ، الجهاد تحقیق نزید حماد، ص 110.
[10] ابن ابى الحدید معتزلى ، شرح نهج البلاغه ، تحقیق محمد ابولفظل ابراهیم ، ج 15، ص 40.
[11] تفسیر الصافى ، ج 4، ص 181؛ مرکز تحقیقات باقرالعلوم (علیه السلام)، موسوعه کلمات الامام الحسین (علیه السلام)، ص 553.
[12] برخى منابع ، سخن امام حسین (علیه السلام) را با تغییرى اندک چنین گزارش نموده اند: »یر حمک الله یا مسلم «. نک : ابولقاسم موسوى خویى ، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه ، ج 19، ص 167.
[13] فضل بن حسن طبرسى ، اعلام الورى ، ج 1، ص 463؛ محمد بن جعفر حلى (ابن نما)، مثیر الا حزان ، ص 47.
[14] در برخى منابع این واژه «اءوفى « درج شده است . نک : سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى ، ینابیع الموده لذوى القربى ، ج 3، ص 65.
[15] محمد بن جریر طبرى ، تاریخ الامم و الملوک ، ج 4، ص 317؛ لوط بن یحیى ازدى غامدى ، مقتل الحسین (علیه السلام)، ص 107؛ فضل بن حسن طبرسى ، اعلام الورى ، ج 1، ص 455؛ على بن موسى بن موسى بن طاووس حسینى ، اللهوف فى قتلى الطفوف ، ص 55.