این مترجم درباره ضرورت ژانرنویسی و اهمیت آن در ادبیات داستانی و جایگاه ژانرنویسی در ادبیات ایران یادداشتی را در اختیار ایسنا قرار داده است که در پی میآید:
برای رمان (واژه فرانسوی Roman معادل انگلیسی Novel ) ما در فارسی واژه قصه، حکایت، داستان و سرگذشت را داریم. رمان در معنی لغوی، امروز به اثری تخیلی گفته میشود که دارای شرحی منثور، کم و بیش طولانی است و به روایت رخدادهایی جالب، مطالعه خلقیات و شخصیتها، تجزیه و تحلیل احساسات و عواطف اختصاص دارد.
در ادبیات مغربزمین رمان یکی از انواع ادبی است (genres littéraires) و انواع ادبی مبحثی است که به تعریف و دستهبندی آثار تصویری، روایتی یا نمایشی میپردازد.
هر یک از انواع ادبی با توجه به محتواشان به دستهبندیهای ثانوی تقسیم میشوند. برای این دستهبندیهای ثانوی ملاکهای مختلفی وجود دارد که فهرست آنها بسته نشده است؛ زیرا مبحث شکلگیری انواع ادبی از دوران یونان باستان شروع میشود و همواره در حال تحول است.
گفتیم که رمان روایت رخدادهایی جالب و جاذب است. این رخدادها میتوانند تاریخی، احساسی و تخیلی باشند. نیز میتوانند در قالب مجموعه حوادثی تعریف شوند که تکیه به اعمال و رفتارهایی جسورانه، قهرمانانه داشته باشند. دوران طلایی اینگونه رمانها به فعالیتهای استعماری، و در آمریکا به فتوحات سرزمینهای غربی برمیگردد؛ یعنی چیزی بین سالهای ١٨٥٠ و ١٩٥٠. از اوایل قرن بیستم اینگونه رمانها زیرمجموعههایی پیدا کردند، که از جمله آنها رمان پلیسی، رمان سیاه، رمان معمایی و رمان دلهره (suspense) را میتوان نام برد.
این گونههای مختلف ژانر پلیسی در صد سال گذشته تحول زیادی به خود دیدهاند و امروز در جهان غرب، در شمار آثار صدرنشین و پرفروش قرار گرفتهاند. بیگمان سبک نگارش ساده، خلق پرسوناژهایی قابل شناسایی همگان و انتخاب "انتریگهایی" قابل مشاهده در زندگی روزمره موجب شهرت این ژانر بوده است. بعد از جنگ جهانی دوم بعد جدیدی به نوع پلیسی افزوده شده است و آن مطالعه عمیق روان اشخاص داستان و انگیزههای پنهانی واکنشها و اعمال آنان است. امروز ما با نویسندگان و آثاری روبهرو هستیم که دیگر به شرح وقایعی حیرتانگیز و طرح معما بسنده نمیکنند، بلکه حقیقت زندگی روزمره مردم، چه فرادست و چه فرودست را، با همه زیانها، زشتیها، ریاکاریها و فرصتطلبیها... به نمایش میگذارند؛ به نحوی که رمان پلیسی ضمن حفظ جایگاه خود در ادبیات داستانی، یکی از شیوههای مطمئن مطالعه خصوصیات اخلاقی، در محدوده تمدنی مفروض میشود. از اینرو است که صاحبنظران رمان پلیسی را نزدیکترین روایت زندگی مردم میدانند.
اما مقوله داستان و رمان در ادبیات ایران موضوعی جداگانه است و نمیشود آن را از دیدگاه داستاننویسی غربی مورد مطالعه قرار دهیم. در تاریخ ادبیات بیش از هزارساله ما، آشنایی با رمان از اواخر دوره قاجار، صد و اندی سال پیش، و با ترجمههایی بیشتر از زبان فرانسه، شروع شده است. از هفتاد، هشتاد سال پیش نویسندگان انگشتشماری به ارائه رمان، در تعریف فرنگی آن پرداختهاند و به رمان فارسی جایگاهی شایسته بخشیدهاند، زیرا در نوجوانی نگارنده واژه رمان، در قبول عامه، نوشتهای گمراهکننده تلقی میشد و نوجوانان را از گردیدن به گرد آن منع میکردند.
با این یادآوری جای شگفتی نیست که این نوع ادبی و به طریق اولا، زیرمجموعههای پلیسی آن، در کشور ما، هنوز کاملا "جا" نیفتاده باشد، و به عنوان تولیدی ناچیز و تحقیرآمیز تلقی شود. گرچه ژانر پلیسی واقعیتهای اجتماعی را برای عامه مردم قابل درک میکند و در قالب تحلیل روانی شخصیتها، به غربیها آموخته است که یک فرد میتواند در عین حال "دکتر جکیل و مستر هاید" باشد. به آثار نویسندگان بزرگی چون سیمنون، فردریک دار، شارل اگزبرایا و غیره توجه کنید، میبینید چگونه مردی از همه لحاظ مورد احترام اطرافیان خود، قاتلی زنجیرهای از آب بیرون میآید. میخواهم بگویم داستان پلیسی در یک معنی چشم و گوشها را باز میکند و این، به شیوهای زیرکانه.
بازار کتاب در ایران، در این سالها، رشد فوقالعاده چشمگیری داشته است. تعداد ناشران و شمار آثاری که هر سال در چاپ اول ارائه میشود حیرتانگیز است. جای تعجب نیست که در این بازار پررونق از نظر "کالا"، خریدار کمی احساس "سردرگمی" کند. با این حال در نمایشگاه کتاب، اردیبهشتماه گذشته، شاهد بودم که طبقه جوان توجهی ویژه به این نوع ادبی نشان میدهد و امید است با کمک اصحاب رسانه، مانند شما، رونق کالا همراه با رونق خریدار باشد.