گزیده نظرات منتقدین
جردن هافمن (گاردین)، امتیاز 80 از 100
اگر میخواهید امسال یک فیلم سامورائی عجیب و غریب پر از کشت و کشتار و گاهی اوقات تهوع آور ببینید، این همان فیلم است!
سیمون آبرامز (یولج وویس)، امتیاز 80 از 100
برای دیدن یک شمشیربازی خونین بیایید و برای تماشای یک عاشقانه نیمه جدی بمانید!
چاک بوئن (اسنت مگزین)، امتیاز 75 از 100
این فیلم «تاکاشی میکه»، اثری قدرتمند در این ژانر است که با ایجاد کمی احساس بازجویی از خود منظور خود را می رساند.
گری تامپسون (فیلادلفیا دیلی نیوز)، امتیاز 75 از 100
زمان فیلم 2 ساعت و 20 دقیقه می باشد که این یعنی تعداد بسیار زیادی سامورائی مرده! خشونت فیلم معمولاً بی حس کننده است و ترجمه ها – فیلم زیرنویس دارد – بعضی اوقات به اندازه شمشیربازی کشنده هستند. از سوی دیگر، «تیغه جاودانگی» واقعاً جذاب است. صفحه نمایش عریض، با شکوه و زیبا.
هری ویندسور (هالیوود ریپورتر)، امتیاز 70 از 100
استعداد «میکه» در ساخت تصویری به دقت طراحی شده، در میان تمام مبارزات با شمشیر، مثل همیشه دقیق و هوشمندانه باقی می ماند.
لی مارشال (اسکرین اینترنشنال)، امتیاز 70 از 100
«میکه» سبک خوبی دارد؛ او هیچ گاه شوخ طبعی اش را از دست نمی دهد.... حتی زمانی که تبر یک نفر در جمجمه دیگری است!
مگی لی (ورایتی)، امتیاز 70 از 100
عناصر فراطبیعی داستان، «میکه» را قادر می سازند تا آزادی بسیاری در سبک چانبارا، قدیمی ترین ژانر سینمای ژاپن، داشته باشد و از سنت های خشک و سخت در طراحی صحنه های حرکات شمشیربازی رها شود.
ژانت کتسولس (نیویورک تایمز)، امتیاز 70 از 100
گرچه «تیغه» به اندازه اثر پیروزمند سال 2011 آقای «میکه» ، 13 آدمکش، دقیق و پرمفهوم نیست، اما یک اثر خونین سرگرم کننده است.
بن کرول (ایندیوایر)، امتیاز 67 از 100
برای همه صحنه های اکشن و مبارز ها و حریف ها («اریکا تودا» (Erika Toda) به عنوان یک مبارز بی رحم که تاب تحمل خشونت را ندارد یک مورد مثبت در این فیلم است) «تیغه جاودانگی» در کل کمی بیش از اندازه است.
سورن اندرسن (سیاتل تایمز)، امتیاز 63 از 100
«تیغه جاودانگی» عنوان بسیار خوبی برای یک فیلم سامورائی است اما من یک عنوان بهتر سراغ دارم: ده هزار جنازه!!
کارگردان ژاپنی، «تاکاشی میکه» (Takashi Miike) فراز و نشیب های بسیاری را در عرصه هنر تجربه کرده است و نظر منتقدین و سانسورچی های بسیاری را نادیده گرفته است. از زمان اولین فعالیتش به عنوان کارگردان در سال 1991، او تبدیل به موضوع بحث ها و گفت و گوهای بسیاری شده است و به نظر می رسد که از داشتن چنین نقشی که او را به یک برق گیر1 برای مکالمه ها تبدیل کرده است، لذت می برد. فیلم های او خونین و بی رحمانه هستند و اغلب صحنه هایی طولانی از مبارزات بسیار ماهرانه و با جزئیات بسیار به تصویر کشیده می شوند؛ صحنه هایی که از نشان دادن تصاویر پر از خون و خونریزی، بیرون ریختن دل و روده و خشونت هیچ ابایی ندارد. گرچه او فیلم هایی با موضوع گروه های خلافکار (یاکوزا و گنگسترها) را ترجیح می دهد، اما فیلم هایی که میسازد موضوعات متفاوتی را شامل می شوند. به عنوان مثال، فیلم «تیغه جاودانگی» (Blade of the Immortal) یک فیلم فانتزی / سامورایی است؛ دقیقاً مثل فیلم های «آکیرا کوروساوا» (Kurosawa). این طور گفته می شود که این فیلم، صدمین فیلم «میکه» است؛ با این که نمی توان مطمئن بود که آیا این تعداد درست است یا خیر اما این عدد چندان غیرقابل قبول هم نیست. پس به امید صد فیلم دیگر!
«تیغه جاودانگی» بر اساس یک مانگای 30 جلدی - نوشته شده توسط «هیراکی سامورا» (Hiroaki Samura) - که چاپ آن از سال 1993 شروع شد و حدود 20 سال طول کشید ساخته شده است (این مانگا در آمریکا توسط انتشارات دارک هورس کامیکس (Dark Horse Comics) منتشر شده است). با توجه به حجم بالای منبع اصلی فیلم، «میکه» و فیلمنامه نویس او، «تتسای اویشی» (Tetsay Oishi) به هیچ طریقی نمی توانستند این داستان را با تمام جزئیات در یک فیلم 140 دقیقه ای بگنجاند؛ در نتیجه تصمیم گرفتند که بر روی قسمت های اصلی و مهم آن تمرکز کنند. فیلم کاملاً ساده و قابل فهم است و کمبود پیچیدگی در روایت داستان با استفاده از شیوه همیشگی «میکه»، یعنی صحنه های گرافیکی مبارزه جبران شده است. گرچه حرکت های مبارزات در صحنه های قتل عام و کشت و کشتار کاملاً استادانه و به خوبی برنامه ریزی شده اند، اما کارگردان سعی کرده است که خیلی خشک و جدی نباشد. در این فیلم، مقداری شوخی و طنز تلخ2 نیز دیده می شود. برای مثال، در صحنه ای دو جنجگوی نامیرا (غیر قابل کشتن) با یک دیگر مبارزه می کنند و هریک رگباری از زخم های کشنده را به دیگری وارد می کند اما انگار که این زخم ها هیچ تأثیری بر این مبارزان ندارد. (این صحنه مرا به یاد «شوالیه سیاه» در فیلم «مانتی پایتون و جام مقدس» (Monty Python and the Holy Grail) می اندازد.) من به این فکر میکردم که اگر یکی از این دو سر دیگری را قطع کند چه اتفاقی می افتد؛ اما «میکه» این مسیر را انتخاب نکرده است.
فیلم با یک سکانس کوتاه سیاه و سفید شروع می شود که 50 سال قبل از داستان اصلی اتفاق افتاده است و اطلاعات مهم و لازم در مورد شخصیت اصلی، سامورایی مبارز «مانجی» (Manji) («تاکویا کیمورا» (Takuya Kimura)) از طریق این صحنه به بیننده داده می شود. «مانجی» به دنبال یک مبارزه طولانی و خونین و پس از شکست خوردن در حفاظت از جان خواهرش «مارچی» («هانا سوگیساکی» (Hana Sugisaki))، به شدت زخمی شده است. زنی با لباسی بلند و کلاهی که چهره اش را پوشانده است به سمت او می آید و بدن او را با «کرم های خون3» که می توانند هر زخمی را التیام بخشند (به مانند «ولورین») آلوده می کند؛ به این شکل او به جاودانگی طلسم می شود.
در داستان اصلی «تیغه جاودانه»، «مانجی» یک محافظ شخصی است که وظیفه محافظت از همزاد خواهرش به نام «رین آسانو» (این نقش نیز توسط «هانا سوگیساکی» (Hana Sugisaki) ایفا شده است) را در حین تلاش «رین آسانو» برای گرفتن انتقام خون پدر و مادرش از فرمانده شمشیرزنان، «آنوتسو کاجهیسا» (Anotsu Kagehisa) («سوتا فوکوشی» (Sota Fukushi)) بر عهده دارد. «آنوتسو کاجهیسا» نیز در همین حین در حال تلاش برای کسب قدرت بیشتر می باشد. او قصد دارد تا کنترل تمام باشگاه های رزمی شهر ادو (نام توکیو در طول قرن هجدهم ادو بوده است) را به دست بگیرد. «مانجی» و «رین» برای رسیدن به «آنوتسو» باید مبارزات بسیاری را پشت سر بگذارند و بسیاری از زیردستان و مبارزان «آنوتسو» که برخی از آن ها بسیار نیرومند هستند را شکست دهند. نامیرا بودن «مانجی» برای او یک مزیت به حساب می آید (مخصوصاً به این دلیل که چندین بار شمشیر را به درون قلب او فرو می کنند) اما ترمیم زخم های او دردناک هستند، خصوصاً وقتی که به وسیله سلاحی که به سم کشنده کرم خون آغشته شده باشد او را زخمی می کنند.
از روی سبک و سیاق فیلم می توان گفت که این فیلم قطعاً ساخته «میکه» است. صحنه های مبارزه سرشار از کشت و کشتار و ویرانی هستند. این صحنه ها فقط زیبا نیستند، بلکه شاهکارهایی از وحشی گری و خشونت هستند. «تاکویا کیمورا» چهره ای سرشناس و مشهور در ژاپن می باشد که بر خلاف نقش هایی که پیش از این بازی کرده بود، برای این نقش انتخاب شده است (او چهره ای بسیار زیبا و معصومانه دارد) اما به عنوان «مانجی»، شخصی زجرکشیده که برای میرا شدن باید تارک دنیا شود قابل قبول است. در زیر این زخم ها، «کیمورا» بازیگری است که زمانی که نقش یک ضدقهرمان که به دنبال آزادی و رستگاری است را بازی می کند، بسیار بااستعداد و ماهر جلوه می نماید. به همین اندازه ماهر و با استعداد، «سوتا فوکوشی» به عنوان «آنوتسو» در نقش مقابل، کسی است که پیشینه و ارتباطش با «رین»، این دو را با یک دیگر همدرد می کند. در این بین، ضعیف ترین اجرا را «هانا سوگیساکی» دارد که تصویری که از «رین» ارائه می دهد اغراق شده است و صدایی گوش خراش دارد!
درست است که صحنه های مبارزه بسیار هیجان انگیز هستند اما فیلم بسیار طولانی است. رسیدن به نقطه اوج فیلم با توضیحات و تفسیرات بسیار و تعداد زیادی مبارزه مقدماتی به تأخیر افتاده است. من اینطور برداشت می کنم که برخی از این موارد، تلاش سازندگان برای برطرف کردن تفاوت هایی است که فیلم با مانگای اصلی دارد؛ اما آن ها در این مورد موفق نبوده اند و این تلاش آن ها به نتیجه ای بدشکل و نامناسب ختم شده است. با این حال، همان طور که از یک اثر ساخته شده توسط یک کارگردان سنت شکن انتظار می رود، «تیغه جاودانگی» ضربه ای وارد می کند که تمام بینندگان حاضر در شب جشنواره را به هیجان می آورد و به همین شکل آن هایی را که در طول پخش فیلم در سینماها و یا در خانه آن را تماشا می کنند.
اختصاصی نقدفارسی
مترجم: مهدی ملکی
//