نور آفتاب نه فقط لذتبخش است بلکه برای بقای ما نیز مهم است. ویتامین D که با جذب نور آفتاب توسط پوست بدن ساخته میشود وظیفهاش جذب کلسیم موجود در غذاهایی است که میخورید. این فرآیند منجر به رشد و تقویت استخوانها میشود. بدون ویتامین D بدن شما از کاهش توان سیستم ایمنی رنج خواهد برد.
بیرون رفتن نیز برای ذهن نیز مفید است. افرادی که با خروج از خانه و مناطق شهری به دل طبیعت میروند و در معرض تماشای مناظر طبیعی قرار میگیرند، نه فقط شادتر هستند بلکه حتی آرامش بیشتری هم دارند؛ طوری که تمام آجرهای سلامت روانیشان به خوبی چیده شدهاند و با رویکردی مثبت به زندگی واکنش نشان میدهند.
اسکنهای مغزی نشان میدهند که یک مغز حاضر در طبیعت فعالیت بیشتری در مناطقی که مرتبط با ثبات، حس همدلی با دیگران، و عشق هستند را نشان میدهد. و بر عکس، مغزی که در مناطق شهری گیر افتاده از خود فعالیتهایی مشابه با ترس و استرس را بروز میدهد.
همانطور که غذا و آب سازوکار بدن را ترمیم میکنند، حضور در طبیعت و جنگلها و مناطق دستنخورده نیز عملکرد روانی انسان را بازیابی میکند. کارهای روزمره شهری -صبر در ترافیک، انتخابها، تعامل با غریبهها- فرساینده هستند. آنچه را که این محیطهای مصنوعی از انسان میگیرند، طبیعت به او باز میگرداند.
شاید این یافتهها را مرموز بپندارید، اما در واقع نظریهای علمی پشت آنها قرار دارد: «نظریه ترمیم توجه». در این نظریه آمده است که محیطهای شهری ما را از احساسات و آرامش تهی میکنند زیرا به اجبار توجه و تمرکز ما را روی وظایفی خاص قرار میدهند (مثلا پرهیز از رانندگی تهاجمی) و به شکلی پویا ما را بر آن میدارند که به این سو و آن سو توجه کنیم.
این وظایف درگیرکننده آدم را تحلیل میبرند ولی در طبیعت اثری از آنها نیست. جنگلها، نهرها، رودخانهها، چشمهها، دریاچهها و دریاها مطالبه اندکی از ما دارند، و با اینکه مدام در حال تغییر و دگرگونی و جلب توجهاند، اما فشار فزایندهای بر ذهن ما ایجاد نمیکنند.
تفاوت محیط شهری و مناظر طبیعی در نوع فرمان دادن آنها به ذهن ما است. در حالی که محیطهای شهری مدام ما را با محرکهای مصنوعی بمباران میکنند، مناظر طبیعی به ما مجال فکر کردن و آزادی اندیشه میدهند. و این به فرصتی برای بازیابی ذهنهای خسته و شهرزده ما تبدیل میشود.