تغییر برای مدیریت تغییر
روحانیت به عنوان یک نیروی فعال و تأثیرگذار، باید بتواند مدیریت تغییر در اجتماع پیروان را به دست گیرد. برای این منظور لازم است به اوضاع و موقعیت های جاری، اِشراف و غلبه پیدا کند و آن نیز میسر نمی گردد، مگر از طریق :
1.جبران نقصان های معرفتی و اطلاعاتی؛
2.رفع شکاف های موجود در جهان های زیست؛
3.نیل به درکی جامع و دقیق از موقعیت جدید؛
4.قبول برخی تغییرات لازم در نقش و کارکردهای پیشین.
در مسیر دستیابی به ملاک تشخیص نقش ها و کارکردهایی که در کوران تغییرات باید با صلابت حفظ شوند و تمیزشان از آنهایی که لازم است متناسب با شرایط و موقعیت های جدید تغییر یابند، به نظر می رسد بتوان از مبنای اخیر استفاده کرد و به تمییز نقش ها و کارکردهای والا و انحصاری از انواع نازل، موقعیتی و بدیل پذیر پرداخت و از این طریق، مسیر تحول و تغییرات مطلوب در روحانیت را برای همراهی و همخوانی بیشتر با موقعیت جدید شناسایی کرد.
برای این منظور، ابتدا باید نقش ها و کارکردهایی را که روحانیان تاکنون، حسب شرایط و موقعیت های مختلف بر عهده گرفته اند، مرور کرد و سپس با استمداد از ملاک فوق، آن نقش ها و کارکردهایی که لازم است به عنوان ثابتات و محکمات وجودیِ روحانیت حفظ شوند را از نقش هایی که می توانند متناسب با شرایط تغییر کنند، تفکیک نمود. تغییر متناسب با شرایط، از آنجا ضرورت دارد که بشود بر همان شرایطی که موجب تغییر بوده اند، تأثیرگذارد؛ زیرا اگر روحانیت در برابر این قبیل تغییرات لازم مقاومت کند، در حاشیه خواهد ماند و توان نقش آفرینی اش را از دست خواهد داد و اگر منفعلانه از آنها تبعیت نماید و با هر گونه تغییر در آنها، تغییر کند، به انتهای زنجیره ی عوامل منتقل خواهد شد و از انجام رسالت خویش باز خواهد ماند.
راهبرد تغییر در موقعیت جدید، مستلزم در اختیار داشتنِ «الگویی مطلوب» از نقش و کارکردهای روحانیت است؛ برای این منظور بهتر است مستقیماً به سراغ نص و سیره رفت و نقش و کارکردهای روحانیت را در مقام «تعریف»و نه «تحقق» به دست آورد. رفتن از این مسیر، مستلزم تخصص درون دینی و البته صراحت متون در این باب است. راهکار دیگر آن است که نخست، نقش ها و کارکردهایی را که روحانیت در تجربه ی عملی و تاریخی خویش پذیرفته، با این فرض که برگرفته از درک ایشان از نص و سیره و البته ضرورت های موقعیتی بوده است، احصاء و استقرار کرد و سپس آنها را با ملاکی که پیش از این ارائه گردید، پالایش نمود. آن ملاک را به نحو موجز می توان چنین معرفی کرد :منظور، نقش ها و کارکردهایی است که هم «مقومِ» روحانیت و هم «انحصاریِ» آن باشد و مخاطبان را متوجه اموری والاتر نماید. تشخیص نقش و کارکردهایی از این دست، البته مستلزم مشخص کردن تلقی و تعریف ما از دین است و آن نیز تابع تأمل در اغراض و قلمرو دین می باشد و برای این منظور ناگزیر باید به سراغ خودِ دین رفت و از همین جاست که اثر قرائت های مختلف از یک دین و آموزه های متفاوتِ ادیان، در بررسی و تحلیل یک پدیده ی دینی آشکار می شود و این نتیجه از آن حاصل می گردد که نمی توان بر مبنای یک دین و بر حسب یک قرائت، الگوی عمل روحانیت در دیگر ادیان و قرائت ها را مورد ارزیابی و داوری قرار داد.
اذعان به وجود قرائات، به علاوه ی اعتقاد به عدم امکان تعیین رجحان میان آنها، بن بست لاینحلی در مطالعات دین پدید می آورد که با قبول آن، دیگر نمی توان چیزی را بدان منتسب یا از آن سلب کرد و در نتیجه دین، تبدیل به ظرفی تهی و امر بی خاصیتی می شود که هر کس محق است از جانب خود هر ادعایی را به نام آن مطرح سازد. طرح و رفع این معضل را در جا و مجال دیگری باید جُست.(13) در این جا به همین حد اکتفا می کنیم که جدی ترین قرائات مطرح در میان متفکران مسلمان شیعی معاصر، بیش از آنکه در باب «غرض»و حتی «قلمروِ» دین باشد، مربوط به «راهبرد» های تحقق و اولویت شناسی و مراحل عملی کردن آن است؛ به عبارت دیگر، هر چه از غرض غایی دین به قلمرو و از آن، به راهبردهای تحقق می رویم، اختلاف قرائات نیز فزونی می گیرند.
بنابراین، اختلافات آرا درباره ی هدف دین ـ که همان استکمال وجودی و خداگونگی انسان و به تعبیری ایصال الی الله است ـ در کمترین حد خویش است. این اختلافات در بحث از قلمرو است که قدری افزایش می یابد و بیش از آن، در راهبردها و راهکارهای تحقق و اولویت بندیِ اهتمامات است که بروز می یابد. همان جاست که بحث از نخبه گرایی در برابر اهتمام به عوام، انسان سازی در برابر آماده سازی بستر، خود سازی در برابر پرداختن به جامعه، طریقت در برابر شریعت، راست کیشی در برابر درست عملی و ایمان در برابر دین و اخلاق در برابر شریعت، مطرح می شود.
ما بی آنکه مجالی برای پرداختن به این مجادلات و ارائه ی برهان یا استناداتی در ترجیح برداشت خویش درباره ی غرض و قلمرو و راهبرد تحقق دین داشته باشیم، به همین اشاره اکتفا می کنیم که قرائت اتخاذ شده در بررسی نقش وکارکردهای روحانیت در این مقال، متکی بر «قلمرو اشتمالی»و«راهبرد توأمانیِ» دین است؛ یعنی در عین اعتقاد به قلمروی در برگیرنده برای دین، تلقی تناقض نما از راهبردهای پیش گفته را نیز نفی می کند و هیچ یک از آنها را در بسط و تحقق دین، به بهای دیگری فرو نمی گذارد. دین به طور کلی و بنابر این دیدگاه، دودسته اهتمام دارد و نقش و وظایف روحانیت نیز به تبع همان دو اهتمام است که موضوعیت پیدا می کند و تعیین می شود:
1.اهتمامِ «تمهیدی» که ناظر به فراهم آوری شرایط و آماده سازی زمینه برای جلب و همراهی بیشترین انسان ها به سوی دین است.
2.اهتمام «تعالی بخش» که به سعادت و رستگاری مؤمنان و یا به عبارت عام تر، به تحقق وجودی انسان ها مدد می رساند.
در عین حال باید توجه داشت نسبت این دو به هم، نه تعاقبی، بلکه توازی است و به بیانی شاید دقیق تر، تداخلی است؛ زیرا تعالی بخشی در هیچ حال و مرحله ای، از اهتمامات دینی حذف نمی شود و به بعد ازتمهید موکول نمی گردد: یک، بدان رو که هر فرد انسانی صَرف نظر از موقعیت و شرایطی که در آن به سر می برد، مستعد و مستحق بهره مندی از حض وجودی خویش است و نمی توان نسلی را مصروف کار تمهید بستر تعالی دیگران ساخت؛ (14) دو، اینکه هیچ گاه کارِ تمهید به نهایت نمی رسد و بافته ها همواره در معرض پنبه شدن هستند؛ لذا منوط کردن تعالی به تمهید شرایط، به فراموش شدن و انتفای آن خواهد انجامید؛ سه، اینکه تعالی در حین زندگی است که صورت تحقق می بندد و زندگی نیز چیزی جز تلاش برای تمهید حیات نیکو و طیب برای خود ودیگران نیست.
نقش و کارکردهای شناخته شده ی روحانیت در طول تاریخ و شرایط و موقعیت های مختلف، علی القاعده باید نسبتی با دو اهتمام پیش گفته برقرار نماید و در خدمت تحقق دست کم یکی از آن دو باشد. بررسی این فرض با احصا و سپس دسته بندیِ نقش های محقق روحانیت میسر است. ما این نقش ها را در شش دسته ی زیر شناسایی و از هم تفکیک کرده ایم :
1.نقش «تبلیغی» که در وعظ و خطابه ی دینی به عنوان فراوان ترین مصداق، تجلی پیدا کرده است؛
2.نقش «تعلیمی» که در حوزه های علمیه ودر تشکیل انواع کلاس های دروس دینی و فعالیت های تحقیقی و تألیف کتب تفسیری و روایی و کلامی وتاریخی شکل گرفته است؛
3.نقش «الگوییِ» روحانیت وقتی است که تجسم عینی آموزه های دینی، خصوصاً از جهات معنوی و اخلاقی باشند و از این حیث مورد رجوع مردم قرار گیرند؛
4.نقش های «مناسکی» که در قالب امامت جمعه و جماعات و اجزا و هدایت مناسک حج و دیگر عبادات و مراسم جمعی قابل مشاهده است؛
5.نقشِ «مرجعیت فقهی» که از بسیط ترین صورت پاسخ به سؤالات شرعی با ارجاع به فتاویِ عُلما تا بارزترین نوع آن در استنباطات فقهی و پاسخ به استفتائات و انتشار رساله ی علمیه ظاهر شده است؛
6.نقش های «اجتماعی» نظیر مداخله در امر قضا و اصلاح ذات البین، امور حسبیه و سرپرستی اوقاف و جاری ساختن خطبه های ازدواج و طلاق و ازاین قبیل است؛
7.و سرانجام نقش «سیاسی» که برخی از روحانیان شاخص را در طول تاریخ در کسوت رهبران سیاسی و پیشروان جنبش های اجتماعی نشان داده است.(15)
تعدادی از این نقش ها، همراه با کارکردهای خاص شان، ممکن است بعضاً در یک شخص جمع شود و تأثیرات افزون تری بر مخاطبان و مراجعان دینی باقی گذارد؛ همچنین ممکن است در ایفای هر یک از این نقش ها، شدت یا ضعفی پدید آید، اما دشوار است بدون ایفای ولو صوریِ یکی از آنها، بتوان کسی را به صِرف ملبس بودن، روحانی قلمداد کرد. قبول و ایفای نقش های خاص، چنان با این مفهوم عجین است که جایز است کسی که خود را ایفاگر هیچ یک از آنها نمی شناسد، از پوشیدن آن لباس منع کرد؛ همان طور که اگر فاقد حداقل های علم و عدالت و تقوا باشد (بهشتی ، 1341 ، ص153)، حُکم به خلع می گردد.
اگر بتوان بر حسب وزنی که نقش های فوق برای تمهیدی یا تعالی بخشی می گیرند، آنها را بر روی یک طیف قرارداد، شمای تقریبی آن به شکل زیر قابل ارائه است :
نقش سیاسی/ نقش اجتماعی/ نقش مرجعیت فقهی/ نقش تعلیمی/ نقش تبلیغاتی/ نقش مناسکی
خالصاً تمهیدی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خالصاً تعالی بخشی
نقش های روحانیت از پیِ تأسیس جمهوری اسلامی در ایران، کمتر با تغییرات ماهوی مواجه بوده است و عمده تغییرات پدید آمده در آن، مربوط به رسمیت و سازمان یافتگی بیشتر، ارتقای مراتب، بسط ید و افزایش حیطه ی عمل و تنوع یافتن قالب ها در همان نقش های پیشین است. عرصه ی سیاسی از آن میان البته شاهد تحولات گسترده و عمیق تری بوده است که شاید بتوان از آن به مثابه مجموعه نقش های جدیدی برای روحانیت که پیش از این سابقه نداشته و یا بسیار نادر بوده است، یاد کرد.
بحث تغییرات لازم به تبع حلول موقعیت جدید، در دوسطح قابل طرح و بررسی است : نخست در کم یا زیاد شدن نقش ها و کارکردهای مذکور و دوم در نحوه و چگونگی ایفای آنها.
پیش از این در بحث ملاک تشخیص نقش های دایمی و انفکاک ناپذیر از نقش های موقعیتی و قابل تغییر روحانیت، به دو شاخصه ی مقوم و انحصاری بودن برای روحانیت اشاره کردیم و اینک می توان با همین دو ملاک، لزوم و نوع تغییرات لازم را در نقش و کارکردهای روحانیت برای تداوم حضور و حفظ میدان داری در موقعیت جدید مشخص کرد.
«مقوم بودنِ» یک نقش یا کارکرد برای روحانیت، بدان معنی است که وجود روحانیت، وابسته به ایفا و تحقق آن است و با واگذاری یا وانهادن آن به هر دلیل، فاقد معنا و ضرورت می شود.«انحصاری بودن»، یعنی ایفای آن نقش و تحقق آن کارکرد جز توسط روحانیت، ممکن و میسر نیست و نمی توان بدیلی برای آن تصور کرد.«والا بودن» که دربرخی اشارات آمد، صفت کارکرد است، نه نقش و نه شخص روحانی؛ و منظور از تصریح بدان نیز جلوگیری از دچار شدن به رویکرد تحویلی است به سبب تأکیدی که بر ضرورت کارکردی روحانیت رفت. بنابراین تصریح، نقش های روحانیت در خدمت تحقق اغراض والاتری است نه کارکردهای مادون. تعالی بخش به عنوان غرضِ غاییِ تمامی نقش های مذکور، به همین اغراض اشاره دارد.
نتیجه
چنانچه به نقش های هفت گانه ی روحانیت نظر شود و در فراز و فرود تاریخی آن تأمل گردد، مشاهده می شود برخی از آنها در هیچ برهه ای از زمان از سوی روحانیت ترک گفته نشده، واگذار نگردیده اند؛ در حالی که اهتمام ایشان در بعضی دیگر، تابع اقتضا و شرایط بوده است؛ بر این اساس می توان پنج نقش نخست را- که به نوعی با اهتمامات تعالی بخشی دین نیز مرتبط هستند ـ از نقش های ذاتی روحانیت به شمار آورد و دو نقش اخیر که به اهتمامات تمهیدی دین مربوط می گردند، موقعیتی؛ چنان که ممکن است به تبع شرایط، با فراز و فرود مواجه شوند و یا واگذار گردند.
تفاوت ظریفی میان این دو دسته وجود دارد که تأمل در آن بسیار روشنگر است. در حالی که هیچ منع دینی در به عهده گرفتنِ نقش های نخست توسط غیرروحانیان وجود ندارد، (16) اما لازمه ی آن، داشتن تخصص و البته صلاحیت هایی است که جز از طریق اهتمامات تمام وقت دینی، حاصل نمی آید. اینها همان «شروطِ صدق» و «ضرورت های کارکردی»و «الزامات تبعی»هستند که پیش از این به عنوان خصوصیات تمایز بخش روحانیت، بدان ها اشاره شد. تنها معیز میان غیر روحانیِ نائل به این شروط و مُبادی با الزامات آن، با روحانیِ واجد آنها، همان لباس است که بیش از هر چیز، عامل شناسایی است و برای پوشنده ی آن شاید حُکم تقرب و تمسک و پیام آور این آیین را هم داشته باشد و در عین حال انواع محدودیت های عُرفی و دینی را در جهت صیانت از شئونات این نقش و موقعیت های حاصل از آن بر پوشنده تحمیل می کند. دسته ی دوم از این نقش ها، چنین اقتضائی ندارند؛ خصوصاً در ساخت های همراه؛ یعنی در حکومت های دینی و حکومت دینداران؛ بنابراین اگر سپردن نقش های اجتماعی و سیاسی، به واجدان آن شرایط، رجحان داشته باشد، لزوماً درباره ی ملبَسینِ آنها چنین نیست. شاید به همین روست که استاد مطهری از روحانیت می خواهد در جمهوری اسلامی به مثابه ی یک ساخت همراه، به دنبال انجام همان نقش و کارکردهای ذاتی خویش، لیکن در سطح کلان و فراملی باشد؛ در عین حال از حفظ پایگاه مساجد و محافل دینی برای ارتباط مستقیم با مردم نیز غفلت ننماید (مطهری ، [بی تا] ، صص 143 ، 146و 148).
بر همین اساس، می توان انتظار داشت روحانیت برای حفظ کارایی نقش های انحصاری خویش و استفاده از فرصت و موقعیت های بی نظیر پدید آمده در راستای تعقیب اغراض متعالی دین، به بازبینی و مراقبت دایمی از نقش های خویش در جمهوری اسلامی مبادرت نماید تا به این قبیل آسیب ها دچار نشود:
1.مغفول ماندن از ایفای نقش های ذاتی به دلیل مشغول شدن به مسئولیت های مادون؛
2.مَنسی گذاردنِ شروط صدق، ضرورت های کارکردی و الزامات تبعی روحانی بودن؛
3.عقب افتادن از کسانی که از مشخصه های روحانی، تنها لباسش را ندارند؛
4.منتزع شدن لباس روحانیت از نماد و نمودی که بدان شاخته می شد و از منظوری که برای تحقق آن پدید آمده بود.
منابع
1.ارسطو ؛ سیاست ؛ ترجمه ی حمید عنایت ؛ تهران : خوارزمی ، 1364.
2.افلاطون ؛ دوره ی آثار افلاطون ؛ ترجمه ی محمد حسن لطفی ؛ تهران : خوارزمی ، 1356.
3.برگر ، پیتر ال و بریجیت برگر و هانسفرید کِلنر ؛ ذهن بی خانمان : نوسازی و آگاهی ؛ ترجمه ی محمد ساوجی ؛ تهران : نی ، 1381.
4.برگر ، پیتر ال و توماس لوکمان ؛ ساخت اجتماعی واقعیت ؛ ترجمه ی فریبرز مجیدی ؛ تهران: علمی وفرهنگی ، 1375.
5.بهشتی ، سید محمد حسین ؛ روحانیت در اسلام و در میان مسلمین : در بحثی درباره ی مرجعیت و روحانیت؛ جمعی از دانشمندان ؛ تهران : انتشار، 1341.
6.پوپر ، کارل ریموند ؛ جامعه ی باز و دشمنان آن؛ ترجمه ی عزت الله فولادوند؛ ج4 ، تهران : خوارزمی، 1369.
7.ترنر ، برایان ؛ رویکردی جامعه شناختی به شرق شناسی ، پُست مدرنیسم و جهانی شدن؛ ترجمه ی محمد علی محمدی ؛ تهران : یادآوران ، 1383.
8.حقیقی ، شاهرخ ؛ گذار از مدرنیته : نیچه ، فوکو ، لیوتار ، دریدا ؛ تهران : آگاه ، 1381.
9.دفتر مقام معظم رهبری ؛ حوزه و روحانیت در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری؛ تهران : سازمان تبلیغات اسلامی ، 1375.
10.دورانت ویل ؛ تاریخ تمدن : عصر ولتر ؛ ترجمه ی سهیل آذری ؛ ج9 ، تهران : انقلاب اسلامی، 1370.
11.سروش ، عبدالکریم ؛ مدارا و مدیریت ؛ تهران : صراط ، 1376.
12.شجاعی زند ، علی رضا ؛ «مدلی برای بررسی کاهش نفوذ اجتماعی روحانیت در ایران»؛ 1388.
13.شجاعی زند ، علی رضا ؛ «مرور تکمله ای بر مباحث عرفی شدن »؛ مجله ی جامعه شناسی ایران ، دوره 8 ، ش 4 ، پاییز 1386.
14.شجاعی زند ، علی رضا ؛ مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین ؛ تهران : تبیان ، 1376.
15.مطهری ، مرتضی ؛ پیرامون انقلاب اسلامی ؛ قم : دفترانتشارات اسلامی ، [بی تا].
16.مطهری، مرتضی ؛ ده گفتار ؛ تهران : صدرا ، 1369.
17.هابز ، توماس ؛ لویاتان ؛ ترجمه ی حسین بشریه ؛ تهران : نی ، 1380م.
فصلنامه شیعه شناسی شماره 27
پی نوشت ها :
* عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس تهران
13-برای تفصیل در این باره نک به : شجاعی زند ، 1386.
14 ـ این بیان، با تعبیر کانت در بنیانگذاری اخلاقی عقلانی که :«هر انسان برای انسان های دیگر غایت است نه وسیله »، مطابقت دارد.
15 ـ نقش های دیگری برای روحانیت در دیگر ادیان وجود دارد که در اسلام چندان موضوعیت ندارد؛ مثل وظیفه ی اداره ی معابد و اماکن متبرکه، وظیفه ی نگهداری آتش ، اشیا و تمثال های مقدس ، اعتراف گیری و بخشش گناهان و مانند آن.
16 ـ برای اشاراتی در این باره ، نک به :بهشتی ، 1341 ، ص 152-153.