یکی از فضایل کلیدی و اخلاقی در تهذیب نفس «حیا» است. این فضیلت اخلاقی چنان اهمیت دارد که از آن در حدیث نبوی، «خوی دین»[1] و در حدیث علوی، «کلید هر خوبی»[2] یاد شده است. حیا، خود از صفات برجسته اخلاقی به شمار می رود و نیز زمینه به دست آوردن فضایل اخلاقی دیگر را فراهم می آورد. در قرآن کریم از حیا به صورت مستقیم یا غیر مستقیم سخن به میان آمده است.
واژه شناسی حیا
بر اساس جمع بندی کوتاه از کتب لغت، «حیا» یعنی کراهت درونی و نگهداری (انقباض) نفس از انجام کار قبیح، به سبب سرزنش و آبروریزی نزد ناظر محترم[3] است در حالی که نفس غالباً به انجام آن رفتار قبیح تمایل دارد. البته کاربرد این واژه در باره خداوند، به مفهوم انقباض نفس نیست، بلکه اگر تعبیر «ان الله یستحیی» باشد، به معنای پروا داشتن از عمل است؛ مانند حدیث «إنَّ اللَّهَ یسْتَحیی مِن ذِی الشَّیبةِ المُسْلم أنْ یعذِّبَه» که به معنای آن است که خداوند از عذاب مسلمانِ پا به سن گذاشته و محاسن سفید پروا می کند. همچنین اگر تعبیر «ان الله لایستحیی» باشد، مانند آیه وَ اللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ، یعنی خداوند از بیان حق پروا ندارد و آن را ترک نمی کند.[4] به هر حال، در مفهوم حیا، حالت درونی بازدارنده از عمل وجود دارد؛[5] یعنی وقتی حیا در انسان برانگیخته می شود، حالتی بازدارنده ایجاد می شود که مانع انجام عمل ناپسند می گردد.
در علم اخلاق به ویژه اخلاقِ مبتنی بر آموزه های اسلامی نیز حیا به معنای شرم یا انقباض نفس از انجام عملی است که به آن میل و رغبت دارد اما عقلًا یا شرعاً یا عرفاً زشت و ناپسند است.[6] فیض کاشانی در المحجّة البیضاء می نویسد:
حیا نوعی ناراحتی است که از مذمّت و رسوایی نزد دیگران و مذمّت آنان حاصل می شود، هنگامی که فرد قصد انجام کار زشت داشته باشد. پس حیا اخلاق پسندیده ای است که هنگام تابیدن نور عقل برانگیخته می شود و آدمی را از انجام عمل زشت دور می کند.[7]
بر این اساس، نتیجه فضیلت اخلاقی حیا، دوری از گناه و اهتمام به انجام اوامر الهی است.[8] به نظر می رسد مفهوم حیا در لغت، با مفهوم آن در علم اخلاق چندان تفاوتی ندارد؛ زیرا بر اساس متون دینی، حیا به دو نوع عقلانی و غیر عقلانی تقسیم شده است. ازاین رو حیا نزد عرف و اخلاق دینی، یک معنا دارد و به درست و نادرست تقسیم می شود، اما در تبیین مفهوم حیای درست و نادرست تفاوت دارند؛ زیرا گاهی عرف جامعه گناه و سرپیچی از دستور خالق یکتا را قبیح نمی داند، اما بی شک این نوع رفتارها از منظر دین، ناپسند و مرتکب آن، نسبت به خالق خویش بی حیاست.
خاستگاه حیا
شرم و حیا، در نهاد آدمی ودیعه الهی و امری فطری است. به نظر می رسد این خصلت، از حبّ ذات ناشی می شود؛ زیرا هر انسانی فطرتاً خود را دوست دارد و به این دلیل از انجام هر رفتاری که جایگاه و احترام خودش را نزد دیگران افزایش می دهد دریغ نمی کند. ازاین رو از انجام کاری که عیب او را آشکار سازد و موجبات تحقیر یا مذمّت و سرزنش او را نزد دیگران فراهم آورد پرهیز می کند. بنابراین همواره تلاش می کند تا خود را به بهترین وجه آراسته و جلوه گر سازد و عیوب ظاهر و باطن خویش را مخفی نگاه دارد. این تلاش موجب می شود از انجام کار زشت مقابل دیدگان بیننده محترم پرهیز و شرم کند. در قرآن می خوانیم که وقتی حضرت آدم و حوا از درخت ممنوعه تناول کردند، عورتشان ظاهر شد. آنان بلافاصله در صدد پوشاندن آن بر آمدند. لذا از برگ درختان بهشتی برای ستر عورت خود استفاده کردند.[9] استاد مصباح یزدی با بیان قصه حضرت آدم و حوا و خوردن از درخت ممنوعه می نویسد: معلوم می شود که این امری فطری است که انسان نمی خواهد زشتی های وجودش را دیگران ببینند و اگر عیوبش بر دیگران آشکار گردد، حالت خجالت به وی دست می دهد. این حالت ناراحت کننده، همان حیاست.[10]
وی در ادامه بحث خود می نویسد:
علاقه به کرامت نفس که فرعِ حبّ ذات است، لازمه وجود انسان است. ازاین رو، اگر انسان احساس نماید که برخی از امور با کرامت نفسش منافات دارد، در صدد رفع آنها بر می آید. انسان برای این خجالت می کشد که دوست دارد از هر جهت کامل باشد. علاقه به کرامت نفس و آبرومندی، وقتی با رغبت به پوشاندن عیوب از دیگران همراه شد، حالت خجالت برای انسان پدید می آید. اگر خداوند حبّ نفس و حبّ کرامت نفس را در وجود انسان قرار نداده بود، چه بسا هیچ گاه انسان دنبال کسب کمالات و فضایل اخلاقی نمی رفت.[11]
مؤلفه های حیا
با توجه به مفهوم حیا، برای دستیابی به حیا، دست کم سه مؤلفه نیاز است:
1.باور به زشتی رفتار
نخستین مؤلفه حیا آن است که رفتاری که فرد قصد انجام آن دارد، نزد او قبیح و ناپسند قلمداد شود یا اگر چنین باوری ندارد، اعتقاد به زشتی آن رفتار، در جامعه رایج و همگانی باشد. پس اگر عامل یا جامعه زشتی رفتار را نپذیرفته باشند، دلیلی برای ترک آن وجود ندارد؛ زیرا در این صورت هیچ کس به انجام آن عمل خُرده نمی گیرد و انجام دهنده آن را مذمّت و شماتت نمی کند.
2.اهمیت آبرو و حرمت نفس
دومین مؤلفه حیا، مهم بودن آبرو و ترس از بی آبرویی نزد دیگران به سبب ملامت و سرزنش آنان است. تقریباً همه انسان ها آبرو و احترام خود را بیش از هر امر گران بهایی ارج می نهند و برای حفظ آن هر تلاش و هزینه ای که لازم باشد می کنند. ازاین رو انسان هر مقدار احترام و اعتبار بالاتری داشته باشد، برای حفظ آن بیشتر اهمیت می دهد و مراقبت بیشتری می کند. چنین کسی هرگز حاضر نیست با رفتار ناپسند، احترام خود را در جامعه از دست بدهد و آبروی خویش را ببرد. در مقابل، اگر انسان جایگاه اجتماعی پایینی داشته باشد و در محیط ناسالم رشد کرده با افراد بی آبرو همنشین باشد، حفظ آبرو و احترام خویش برایش چندان مهم نیست و به همین دلیل از انجام کارهایی که از نظر عرف یا شرع، قبیح و ناپسند است ابایی ندارد و پرهیز نمی کند.
3.باور به حضور همیشگی ناظر محترم[12]
سومین مؤلفه برای تحقق حیا، اعتقاد به و جود ناظر محترم است. در معنای لغوی «حیا» گفته شد: نگهداری و انقباض نفس از کار زشت به خاطر عیب گیری و مذمت اطرافیان؛ پس پروا داشتن انسان از این که به وسیله اطرافیان سرزنش شود، به اطلاع آنان از کار قبیح او وابسته است و اطلاع یافتن آنها نیز بر حضور ناظری متوقف است که عمل زشت او را ببیند و سپس او را سرزنش کند و دیگران را نیز از رفتار زشت او آگاه سازد. بنابراین اگر اعتقاد به حضور ناظری محترم نباشد، هر چند عملی زشت دانسته شود، معلوم نیست که از انجام آن پرهیز شود.
در نتیجه اگر هر یک از مؤلفه های سه گانه فوق محقّق نگردد حیا شکل نمی گیرد و آن عمل انجام می شود؛ یعنی اگر انسان عملی را زشت نداند، یا حفظ آبرو برایش مهم نباشد، از ملامت و سرزنش دیگران ابایی ندارد یا با وجود دو مؤلفه نخست، به حضور ناظر محترمی که نظاره گر رفتار اوست معتقد نباشد، عمل مورد نظر انجام می شود و فضیلت اخلاقی حیا در رفتار آدمی متجلی نمی شود.
پی نوشت ها
[1] منتخب میزان الحکمة، ج 1، ص 308، ح 1821: «رسولُ اللّه (ص): إنّ لِکلِّ دِینٍ خُلُقاً، و إنّ خُلُقَ الإسلامِ الحیاءُ؛ همانا هر دینی را خویی است، و خوی اسلام، شرم است».
[2] همان، ح 1817: «الحیاءُ مِفْتاحُ کلِّ الخَیرِ؛ شرم، کلید همه خوبی هاست».
[3] مقصود از ناظر محترم بیننده ای است که ذی شعور و ممیز است و انسان ها عادتاً به خاطر حفظ آبرو و پرهیز از رسوایی و ترس از مؤاخذه، از انجام کار ناپسند در مقابل دیدگان چنین ناظری پرهیز می کنند.
[4] تاج العروس، ج 19، ص 366.
[5] ر. ک: پژوهشی در فرهنگ حیا، ص 16.
[6] ر. ک: جامع السعادات، ج 3 (ترجمه مجتبوی، ص 61).
[7] ر. ک: المحجة البیضاء، ج 6، ص 187: «فإنّه نوع ألم وراء ألم الذّمّ و القصد بالشرّ، و الحیاء هو خلق کریم یحدث فی أوّل الصبا مهما أشرق علیه نور العقل فیستحی من القبائح إذا شوهدت منه و هو وصف محمود».
[8] مجمع البحرین، ج 1، ص 116.
[9] اعراف: 22: فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یخْصِفانِ عَلَیهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ؛ همین که از آن درخت ممنوع خوردند، آنچه از آنها پوشیده بود آشکار گشت و آدم و حوا از برگ درختان بهشتی برای پوشش خود استفاده کردند.
[10] ر. ک: اخلاق در قرآن، ج 2، ص 44 و 45.
[11] همان.
[12] ر. ک: ص 119، پانوشت 3.