ماهان شبکه ایرانیان

کتاب مقدس و پلورالیزم دینى (۲)

عهد جدید داستان حضور وحیانى و ویژه خداى عهد قدیم به صورت انسان را در شخص عیسى ـ یا آنچه بعداً کلیساى مسیحى تجسد شخص دوم از تثلیث مقدس تلقى کرد ـ و نیز داستان طرح آشکار الهى براى نجات جهان را نقل مى کند

کتاب مقدس و پلورالیزم دینى (2)
عهد جدید داستان حضور وحیانى و ویژه خداى عهد قدیم به صورت انسان را در شخص عیسى ـ یا آنچه بعداً کلیساى مسیحى تجسد شخص دوم از تثلیث مقدس تلقى کرد ـ و نیز داستان طرح آشکار الهى براى نجات جهان را نقل مى کند. کاملا واضح است که عهد جدید، تولد، زندگى و مرگ عیسى را داراى اهمیت تاریخى ـ جهانى، یعنى اهمیت جهان شمول، مى داند. نه تنها عشق خدا به خلقت در تجسد و فدیه مسیح متجلى مى شود، بلکه خود ذات خداى مسیحى عمیقاً در واقعه تجسد خدا در مسیح منکشف مى شود. خدایى که در آغاز خلق کرد و ابراهیم را نور ملت ها خواند، اکنون جسم انسانى به خود گرفته و در میان مردم روى زمین مى زید. همان طور که به وقت خود، بررسى متون خاصى از عهد جدید نشان خواهد داد، یهودیان قرن اول و کلیساى نوپاى مسیحى این پیام عیسى را که یهودى ها و مسیحى ها هیچ کدام مالک انحصارى خدا نیستند. یعنى درست همان طور که یهودى ها در دوران قدیم وسیله برگزیده خدا براى هدایت ملت ها بودند، همین طور در شریعت جدید نیز کلیسا همان وسیله برگزیده است. به واسطه یهودیان ، نجات غیریهودیان امکان پذیر شد; به واسطه مسیحیت، نجات براى جهانیان، از جمله یهودیان، به ارمغان آورده مى شود.
عهد جدید همچون عهد قدیم تنش هایى را نشان مى دهد که لازمه پرداختن به موضوعات مربوط به همه نگرى و خاص نگرى، یعنى شمول گرایى و انحصارگرایى است. انجیل متى در این خصوص آموزنده است، زیرا مسئله دریافت کنندگان مورد نظر پیام عیسى را برجسته مى کند. بیشتر انجیل متى نشان مى دهد که ملکوت آسمان که جدیداً مطرح شده واقعیتى براى یهودیان است نه براى غیریهودیان. لذا حیات عیسى را استمرار عهد قدیم مى داند. همان گونه که در بالا ذکر شد، انجیل متى از همان ابتدا درصدد اثبات سلسله نسب و شجره نامه ابراهیمى و داودى عیسى، نظیر آنچه کتاب روت در برداشت، برمى آید (نگاه کنید به متى باب 1). عیسى به عنوان اسرائیل جدید، تاریخ این ملت را از سر مى گیرد، مانند خوانده شدن از مصر (2:13ـ15) و انتخاب دوازده حوارى و شاگرد را (10:1ـ4)، درست همان طور که اسرائیل از مصر رهایى یافتند و متشکل از دوازده قبیله شدند. عیسى روشن مى سازد که او نیامده است تا تورات یا صحف پیامبران را باطل سازد، بلکه آمده است تا آنها را تمام کند (15:17). بر این اساس تمام انجیل متى حاوى اشاره هایى به تحقق پیش گویى هاى عهد قدیم راجع به عیسى است. انجیل متى بر یهودى بودن پیام عیسى تأکید مى کند و وظیفه اى را که عیسى به شاگردانش محول کرد مبنى بر این که در خدمت گوسفندان گم شده اسرائیل باشید و نه بیگانگان (سامریان) ، نقل مى کند (10:5ـ6). اشاره هاى پیش گویانه در باره طرد عیسى از سوى یهودیان و پیامدهاى آن در متى به ویژه در دو جا ثبت شده است: اول ملاقات مجوسیان (رویدادى که فقط در متى گزارش شده است) که دالِ بر این است که آنانى که خارج از اسرائیل بودند مى دانستند عیسى کیست در حالى که عالمان داخل اسرائیل نمى دانستند (متى 2:1ـ12); و دوم تمثیل باغبانانِ بدذات، که کاهنان و فریسى هاى بزرگ با این تمثیل دریافتند که خدا در مورد اسرائیل داورى کرده و ملکوت خدا به دیگران عطا شده است (21:32ـ46). اما با وجود این روند و گرایش عمومى، پایان گزارش انجیل متى از زندگى و رسالت عیسى به نوعى شگفت انگیز است. پس از مصلوب شدن عیسى، پسر خدا دوباره از مرگ برمى خیزد. اگر گزارش هاى مربوط به شکافته شدن پرده معبد و زمین لرزه ها شاگردان را تکان نداد و به تحرک وانداشت، مشاهده عیساى برخاسته و واگذارى مسؤولیت تکان دهنده و عظیم به آنان یقیناً مى بایست چنین کند، زیرا در باب بیست و هشتم، حواریون و رسولانى که تا آن هنگام تلاششان را فقط بر اسرائیل متمرکز کرده بودند، موظف به انجام رسالت ذیل کرد: «پس رفته همه امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید و ایشان را تعلیم دهید که همه امورى را که به شما حکم کرده ام حفظ کنند و اینک من هر روزه تا انقضاى عالم همراه شما مى باشم» (28:19ـ20). در این جا پیام مسیحى به طرزى تکان دهنده و به وضوح بیان مى شود: واقعه مسیح، تاریخ بشریت را تغییر داده است و از آن به بعد تمام مردم روى زمین باید بشنوند و اطاعت کنند. شاگردان باید به رسولان تبدیل گردند و به مسیحیت فرمان و دستور تبلیغ داده شده است.
تأمل بر موضوعات درهم تنیده خاص نگرى و همه نگرى در انجیل یوحنا نیز نمود مى یابد. باب اول آن به روشى کیهانى شروع مى شود که یادآور باب اول سفر پیدایش است: در آغاز، کلمه (لوگوس) بود. خدا که در ابتدا از طریق کلمه خلق کرد اکنون جسم گشته است. کلمه متجسد، یعنى پسر، پدر را مى شناساند (1:18). اما جهان عاجز بود از این که این حقایق را بشناسد. انجیل یوحنا در ادامه از فقره غالباً مکرر، اما شاید نامفهومى این نکته را خاطرنشان مى سازد که به رغم این بى بصیرتى عالَم کیهانى، حقیقت ذیل نتیجه مى شود: زیرا خدا جهان را آن قدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانى یابد. زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داورى کند، بلکه تا به وسیله او جهان نجات یابد» (3:16ـ17). به جهان محبوب خدا و نه فقط یهودیان امکان نجات اهدا شده است، اما جهان از شناخت فردى که براى انجام این رسالت فرستاده شد، عاجز مانده است. تو گویى انجیل یوحنا درصدد است در باب بعدى، که برخورد و مواجهه عیسى با زن سامرى نقل مى شود، این موضوع را درباره محبت الهى و نجات کاملا تفهیم کند. عیسى به طور آموزنده اى وقت زیادى را به صحبت با آن زن اختصاص داد و اخبار و اطلاعات خوبى را به او ـ یعنى یک سامرى و کسى که «یهودیان با او هیچ معاشرتى ندارند» ـ منتقل کرد (4:9): «ساعتى مى آید که نه در این کوه و نه در اورشلیم پدر را پرستش خواهید کرد. شما آنچه را نمى دانید مى پرستید، اما ما آنچه را مى دانیم عبادت مى کنیم، زیرا نجات از یهود است. لیکن ساعتى مى آید، بلکه همین حالا ، که در آن پرستندگان حقیقى پدر را به روح و راستى پرستش خواهند کرد ، زیرا که پدر مثل این پرستندگان خود را طالب است» (4:21ـ23). این متن در اینجا کمى با کلمات بازى مى کند: پدر پرستیده خواهد شد اما نه در اورشلیم (یک مکان) ، بلکه در روح و حقیقت (نوعى وضع و حال) ، زیرا این همان چیزى است که پدر مى خواهد، همان طور که پسر نیز نشان داده است (4:8ـ34).
قصور عیسى در تعلیم و عمل مطابق با انحصارگرایى یهودى آن روزگار، اغلب مقامات رسمى یهودى را خشمگین ساخت. آنان در پى آن بودند تا نفوذ و تأثیر او را محدود سازند و سرانجام او را بکشند. عیسى نه فقط قوانین یهودى را نقض و بدعت شمول گرایى را تبلیغ کرد، بلکه خود را با خدا یکى انگاشت. آنچه پدر مى خواهد پسر مى خواهد; پدر به آنکه مى خواهد حیات مى بخشد، پسر نیز همین طور (نگاه کنید به 5:19ـ29). تمام آن چیزى که لازم است تا مدعى حیات جدید شویم، اعتقاد و باور به پسرى است که از جانب خدا فرستاده شده است (نگاه کنید به 6:27ـ40); (و نیز نگاه کنید به 12:44ـ50). این رابطه صمیمى میان پدر و پسر، که به شدت براى گوش هاى مراجع یهودى آزاردهنده ، انزجارآمیز و نفرت برانگیز بود ، در انجیل یوحنا صراحت هر چه بیشتر پیدا مى کند ، آنجا که مى گوید: «پدر و من یکى هستیم» (10:30). این گفته بعداً توسط عیسى بسط یافت آنگاه که او حواریون را توصیه مى کرد تا یک دیگر را دوست داشته باشند تا آنها دوست داشته شوند (13:34ـ35; و نیز نگاه کنید به 15:12). او توضیح مى دهد که او باید مکانى را براى کسانى که او را دوست دارند مهیا کند. عیسى در پاسخ به یک سؤال درصدد توضیح راهى برمى آید که به این مکان مى انجامد. وى مى گوید: «من راه و راستى و حیات هستم. هیچ کس نزد پدر به جز به وسیله من نمى آید. اگر مرا بشناسید پدر مرا نیز خواهید شناخت و بعد از این او را مى شناسید و او را دیده اید» (14:6ـ7). هنگامى که فیلیپس درخواست دیدن پدر را کرد ، عیسى تا حدودى با تندى پاسخ داد «اى فیلیپس در این مدت با شما بوده ام آیا مرا نشناخته اى، مرا تصدیق کنید که من در پدر هستم و پدر در من است» (14:9ـ11).
عیسى با مشاهده این که فعالیت تبلیغى اش رو به اتمام است، خود را آماده مرگ مى کند تا کسانى که پدر را دوست دارند بتوانند زندگى داشته باشند. او براى حواریون و براى کسانى که او را مى شناسند ، دعا مى کند نه براى تمام جهان (17:9). عیسى بعداً براى جهانیان دعا مى کند: «تا شاید باور کنند که تو مرا فرستاده اى» (17:21). عیسى در حالى که تسلیم مرگ شده بود، دستگیر مى شود و در مسیر جلجتا مورد هتاکى و اهانت قرار مى گیرد. یکى از طنزهاى کتاب مقدس آن است که پیلاطس عیسى را «انسان» معرفى مى کند (19:5) تا خواننده از طریق این نوع معرفى، در حالى که فقره مذکور را در سبک و سیاقى قانونى و شرعى تفسیر مى کند، مطلب ذیل را از آن فهم کند: انسان نمونه، صورت حقیقى خدا است (نگاه کنید به قرنتیان دوم، 4:4; کولسیان 1:15). عیسى بعد از آن که به صلیب کشیده شد، از مرگ برمى خیزد و بر حواریون آشکار مى شود، به گونه اى که آنان مى توانند باور کنند. نویسنده انجیل یوحنا به خوانندگان (جالب این که نه هویت خواننده بالقوه توصیف مى شود و نه حدودى براى خوانندگان قایل مى شود) یادآور مى شود که نشانه ها و اعمال عیسى ثبت مى شوند: «تا ایمان آورید که عیسى مسیح و پسر خدا است و تا ایمان آورده به اسم او حیات یابید» (20:31).
موضوع شمول نگرى و همه نگر بودن انجیل و یا به عبارت دیگر اختصاص نیافتن آن به یهودیان به قدر کافى در انجیل لوقا بیان مى شود. فرشتگانى که تولد عیسى را به چوپانان اعلام کردند گفتند بشارتى خوش براى همه مردم خواهد آمد (لوقا 2:10). موعظه یوحناى تعمیددهنده حاکى از آن است که نجات براى همه مردم جهان به تحقق خواهد پیوست (3:6). در قصه ضیافت بزرگ، بسیارى از کسانى که دعوت شده بودند تهى دست بودند. بعداً تعداد بسیار گسترده اى از بیچارگان را دعوت کرد (14:16ـ24). علاوه بر اشاراتى که به قلمرو گسترده نجات شده است، انجیل لوقا همچنین توجه و شفقت نسبت به ستمدیدگان، محرومان و بى خانمان ها را نشان مى دهد. مریم مى گوید که خدا مستضعفان و فروتنان را سربلند کرده است (1:48ـ53). قصه سامرى مهربان، که تنها در لوقا گزارش شده است، نیز از این حیث آموزنده است (10:25ـ37). عیسى، این آدمِ ابوالبشرِ دوم، پس از اتمامِ خدمت زمینى خود، که در آن امتحان آدم را تکرار کرده و از سر مى گذراند، تسلیم مرگ مى شود و سر به صلیب مى سپارد و روح خود را به آسمان مى برد. لوقا نظیر متى انجیل خود را با مسیحى به پایان مى برد که از مردگان برخاسته و مأموریت یافته است. «آنگاه ذهنشان را باز کرد تا کتاب مقدس را درک کنند، و به آنان گفت: چنین مکتوب است که مسیح موعود باید رنج و زحمت کشد و روز سوم از مردگان برخیزد و از اورشلیم شروع کرده موعظه به توبه و آمرزش گناهان در همه امت ها به نام او کرده شود» (24:7ـ45). این پیام به اندازه کافى روشن به نظر مى رسد. گرچه رویداد خاصى که معطوف به نجات است ـ یعنى تجسد پسر خدا ـ رویدادى است که در دسترس همگان است.
بعد از رستاخیز و عروج پسرى که آمد تا محبت الهى را به همه جهانیان اعلام کند، کلیساى مسیحى نوظهور و تازه پاگرفته موظف شد تا این رسالت الهى را در جهان و براى جهانیان ایفا کند. کتاب اعمال رسولان داستانى را که در لوقا شروع شده بود(4) پى مى گیرد و ریزش و فوران روح خداى سه گانه بر کلیسا را حکایت مى کند، در نتیجه مردم دین دار جهان از هر قوم و ملتى مى توانستند آثار بزرگ خدا را به زبان هاى خاص خودشان بشنوند. پطرس در موعظه اش در باب دوم اعمال رسولان نشان مى دهد که روح خدا بر همه انسان ها سرازیر مى شود، و هر کس خداوند را به کمک بطلبد، نجات خواهد یافت (2:17ـ21). در پاسخ به این سؤال که «ما چه کنیم؟» (2:37) پطرس گفت: «توبه کنید و هر یک از شما به اسم عیسى مسیح به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید و عطاى روح القدس را خواهید یافت، زیرا این وعده است براى شما و فرزندان شما و همه آنانى که دورند یعنى هر که خداوند خداى ما را بخواند» (2:9ـ28; نگاه کنید به 8:8 ـ 35).
موضوع خاص نگرى و همه نگرى که کلیساى عهد جدید باید با آن کنار مى آمد، در کتاب اعمال رسولان وضوح بیشترى مى یابد. در موعظه پطرس که در باب سوم اعمال رسولان گزارش شده است، این نکته بازگو مى شود که همه اقوام زمین باید از طریق اخلاف ابراهیم متبرک شوند (3:25)، اخلافى که این منجى سرانجام از میان آنان آمده است. پطرس بعد از دستگیرى، با قاطعیت از خاص گرایى دفاع مى کند: «در هیچ کس غیر از او نجات نیست، زیرا اسمى دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم» (4:12). برداشت پطرس از قلمرو گسترده پیام مسیحى و ضرورت توسعه آن (نگاه کنید به 4:20) با رؤیا و خوابى پرورانده شده بود که در آن به او فرمان داده شده بود که غذاى ناپاک بخورد. پطرس در تعبیر این خواب مى گوید: «در حقیقت یافته ام که خدا را نظر به ظاهر نیست، بلکه از هر امتى هر که از او ترسد و عمل نیکو کند نزد او مقبول گردد» (10:5ـ34).
موضوع قلمرو رهایى ممکن است به تدریج به ذهن پطرس، رهبر کلیساى اورشلیم، رسیده باشد، اما این امر بى درنگ به ذهن فرستاده ویژه به سوى غیریهودیان، یعنى به ذهن پولس، رسید (نگاه کنید به اعمال رسولان 9:15; 13:47ـ48). در کتاب اعمال رسولان به اهل «طریقت» (نگاه کنید به 9:2) یا «مسیحیان» (نگاه کنید به 11:26) گفته مى شود که خدا هرگز در هیچ جا خودش را بدون حجت نمى گذارد. خدا قبلا به انسان ها اجازه داد تا در طریق خاص خودشان بروند، اما رویداد مسیح اکنون تمام نوع بشر را در وضعیت اساساً جدیدى قرار داده است (14:14ـ17). درون مایه حجت و دلیل جهان شمول الوهى، به روشنى از سوى پولس در اعمال رسولان 14:17 و نیز در سخنانش در کوه مرّیخ (17:16ـ34) بیان مى شود. پولس یک نوع تعصب دینى فراگیر و مراسم دینى از جمله پرستش خداى ناشناخته را متذکر مى شود. پولس با مغتنم شمردن فرصت، متذکر مى شود که آنچه ناشناخته بود اکنون به عنوان خدایى که آسمان ها و زمین را خلق کرد و در عیساى ناصرى متجسد شد، متجلى شده است. عصر جاهلیت که مردم از خدا تصورى همچون بتى ساخته شده از طلا یا نقره داشتند، به سر آمده است: همه باید توبه کنند، زیرا روز داورى فرا مى رسد; عیسى از میان مردگان برخاسته است و دوباره باز خواهد آمد. (پولس به خاطر این سخن مورد تمسخر یونانى ها قرار گرفت). یکى از موضوعات مهم پولس، واقعیتِ خدا آگاهى همگانى است که مردم را به سوى خدا رهنمون مى شود، اما واقعیتى است که به هر حال ناقص است: پس نوعى انکشاف الوهى خاص لازم است تا از طریق آن به طور یکسان نجات به یهودى ها و غیریهودى ها اعطا شود (نگاه کنید به اعمال رسولان 13:38ـ49; کولسیان 1:15ـ20). نجات بر اعمال و اطاعت از شریعت استوار نیست، بلکه بر انجیل فیض و ایمان به عیسى مسیح مبتنى است (38:13ـ49; کولسیان 15:1ـ20). برداشت پولس از انجیل با وضوح بسیار در رومیان به خصوص باب اول آن آمده است. او هرگز به رم نرفت، و طى نامه اى دیدگاه کلى اش را توضیح داد. پولس در باب نخست، بعد از سلام و تحیّت به کلیساى روم (1:1ـ7) و دعاى شکرگزارى (1:8ـ15)، به بیان درون مایه نامه اش مى پردازد: «انجیل... که قدرت خدا است براى نجات هر کس که ایمان آورد، ابتدا به یهودیان اعلام مى شد و سپس یونانى ها، زیرا در آن عدالت خدا مکشوف مى شود، وآن فقط از طریق ایمان است; همان طور که درکتاب آسمانى مکتوب است که عادل به ایمان زیست خواهد نمود» (1:16ـ17). او سپس بى درنگ به جایگاه عمومى انسان نزد خدا عطف توجه مى کند (1:18ـ32). این پیام در باره «معرفت» طبیعى و همگانى از خدا یا انکشاف و تجلى عام (1:18ـ32) دو نوع از چنین تجلى و انکشافى را بیان مى کند: درونى و بیرونى. مسئله این است که انسان ها با تصدیق و اعتراف به خدا مخالفت مىورزند، و همواره با خلط خالق و مخلوق به خداى غلط مى رسند. از این رو، آنان علاوه بر تجلى عام خدا در خلقت به تجلى خاص (یعنى تجسد) نیاز دارند.
پولس در ادامه در رساله به رومیان، بعد از اشاره به حس اخلاقى عمومى در انسان ها که توأم با حس عمومى دینى است، و این خود مستلزم عدم عذر و بهانه انسان در پیشگاه خدا است، گناه و قصور یهودى ها نزد خدا (2:2ـ17:8) و علاوه بر آن گناه و قصور همه انسان ها را خاطرنشان مى سازد. بنابراین، همه گناهکارند و نمى توانند خود را بیامرزند و نجات دهند (3:9ـ20). لذا پولس موضوع اصلى خود ـ آمرزیدگى به وسیله فیض از طریق ایمان (3:21ـ31) ـ را بازگو مى کند و بعد در باب هاى 9 تا 11 مسئله هویت قوم برگزیده خدا، یعنى خاصان را مطرح مى کند (نگاه کنید به خصوص به 9:10ـ30ـ4; 10:14ـ18; 11; نیز نگاه کنید به اعمال رسولان 13:45ـ47). به نظر پولس لازمه برگزیدگى، مشغول شدن به مراقبت از گوسفندان و بزها نیست، بلکه موظف بودن به خدمت در هیئت هاى تبلیغى براى خدا در جهان است که این خود مستلزم گواهى دادن، تحمّل رنج و محبت است.
برخى از مهم ترین مطالب در خصوص جایگاه دین، در اواخر کتاب مقدس اظهار مى شود. اول این که، در تیموتاؤس اول 2:1ـ7 دو گزاره کلیدى کتاب مقدس راجع به خاص نگرى و همه نگرى مورد تأکید قرار مى گیرد: خداى واحد حقیقى خواهان نجات تمام انسان هاست; این خدا از طریق یک واسطه یعنى عیسى مسیح شناخته مى شود. دوم این که، موعظه پولس راجع به محبت که در باب 13 اول قرنتیان گزارش شده است، بر اهمیت محبت در زندگى مسیحى تأکید مى کند (همچنین نگاه کنید به فیلیپیان 2:1ـ13). به محوریت محبت براى الهیات مسیحى حتى به شکل قوى ترى در اول یوحنا 4:8ـ9 اشاره مى شود، همان جایى که به طور مطلق مى گوید که خدا محبت (agape)است. این فراز از انجیل براى برداشت مسیحى و کتاب مقدسى از خدا و در نتیجه براى نظریه مسیحى تثلیث، آن گونه که از سوى کلیساى مابعد پاپى به روشنى بیان شده، محورى است. مجموعه قانونى کتاب مقدس با نکته اى فرجام شناختى در کتاب مکاشفه به پایان مى رسد. در آن جا انجام تاریخ پیش بینى مى شود. این فراز از کتاب مقدس در کتاب مکاشفه در حالى که به مباحثى نظیر اعمال خلقت، هبوط و رهایى مى پردازد، آسمان و زمین جدید و نیز پایان رنج و مرگ را پیش بینى مى کند (21:8). مجموعه قانونى کتاب مقدس با این کلمات به پایان مى رسد: «یقیناً به زودى مى آیم. آمین. بیا اى خداوند عیسى. فیض خداوند ما عیسى مسیح با همه شما باد. آمین» (22:20ـ21).
به عنوان نتیجه موقتى، تذکر چند نکته در این جا ضرورى است. نخست آن که مطابق با این عبارت از کتاب مقدس، خدایى وجود دارد که تمام واقعیت مخلوق از او سرچشمه مى گیرد و در خلقت و تاریخ و بى شک در تجسد تجلى کرده است. این متن از کتاب مقدس، داستان غم انگیز تجلى و مواجهه الوهى ـ بشرى را بیان مى کند. خدا عمیقاً و از سر محبت به تمام بشریت، اعم از متدین و غیرمتدین، تعلق خاطر و توجه دارد، حتى نسبت به تجسد و مرگ شرم آور و ننگین (فدیه). بعدها سنت مسیحى از میان سایر تعالیم، این نوع انکشاف و تجلى خدا را که بر کتاب مقدس مبتنى است در آموزه تثلیث خود بیان کرد. در این آموزه اذعان مى شود که خدا اجتماعى متعالى و وحدت یافته از سه شخص مهربان است که در انجمن مقدس و کامل ساکن اند و برآنند تا بشر را در هماهنگى عقلانى و عالى زندگى الوهى وارد کنند.
در ثانى، کتاب مقدس بر ارتباط ناگسستنى انسان با این خدا تأکید مى کند. اما انسان در این وضعیت بینابین و جداافتاده همواره از این رابطه آگاه نیست: آدمیان، نیکو آفریده مى شوند، اما هبوط مى کنند; با خدا در ارتباطند، اما از او جدایند; مطلوب خدا، و در عین حال مسکن و مأواى خدایند; کورمال کورمال به طرف خدا مى رود، ولى در مقابل او طغیان و سرکشى مى کند; هبوط کرده است، اما بر طریق نجات است. دین بیانگر این واقعیت اجتناب ناپذیر است. دین، به مثابه نوعى تلاش انسانى براى پرداختن به مسائل هستى، پاسخى به این رابطه الوهى است. بنابراین نکته عمیقاً درستى در باره دین وجود دارد، براى این که خدا در آن دخیل است; اما این پاسخ همواره نیازمند تعدیل و اصلاح است، و این هنگامى است که قضیه برعکس باشد، یعنى پاسخ از سوى خدا باشد، زیرا انسان تمایل به سرکشى و طغیان دارد، و تمایل دارد که خدا را به صورت خودش بسازد. نوع بشر نیازمند بازسازى و نوسازى ـ در واقع بازآفرینى و احیا ـ است. از این رو، وحى و تجلى نقش اصلاحى و تعدیلى براى دین دارد; و در نتیجه دین را باید در پرتو وحى و تجلى فهمید نه بالعکس. بنابراین، دین واقعیتى است فراهم آمده از انسان و خلقت; از این رو مسئله اصلى درباره دین عبارت از درستى (حقانیت) یا به بیراهه رفتن (عدم حقانیت) آن است.
سوم آن که رویکرد کتاب مقدس به دین حقیقى، نیایش سرایانه است: حمد و ثنا از آن خدایى است که تجلى کرده است; انسان ها باید با شرافتمندى و حق شناسى و با فروتنى، با ایمان، امید و محبت به آن پاسخ دهند.
چهارم آنکه، رویکرد کتاب مقدس به دینِ باطل در مجموع طردى و نکوهش گرانه است: یک خدا وجود دارد که به طور عام در خلقت و به طور خاص در تجسد تجلى کرده است، همو که خواهان دوستى و سرسپارى (از کلمه لاتینى fides به معناى ایمان) است و در مورد بى دینى یا دین باطل به نحو سلبى داورى مى کند، اما مهربان و بخشنده و منجى عالم کیهانى است.
پنجم آن که با تأمل بر تأکیدات اساسى و محورى متون کتاب مقدس، تلقى و رویکرد خواننده کتاب مقدس به دین نباید یک سویه و جانبدارانه باشد، بدین معنا که باید به طور هم زمان حقایق به ظاهر متعارض را به رسمیت شناخت. گرچه نظر کتاب مقدس در مقابل دینِ باطل منفى است (اما بدون این که مطلقاً طردى باشد)، باید تصدیق کرد که توجه خدا به خلقت و طرح نجات بخشى ـ رفع و جبران خطا، یعنى راه حل مسئله ـ به کل جهان معطوف است. به عبارت دیگر، هم لحظه اى عام و کلى و هم لحظه اى خاص وجود دارد که باید هر دو را در متن کتاب مقدس در نظر گرفت: یعنى قلمرو عام توجه الوهى که حتى خواست خدا براى نجات همگان را شامل مى شود; و انکشاف یا تجلى خاص و مسیح شناسانه اى که شناخت خدا، رابطه واقعى الوهى ـ بشرى، و نجات را ممکن مى سازد. این دو لحظه را به ترتیب مى توان لحظه هاى آفرینشى ـ عام و انکشافى ـ خاص نامید. این دو لحظه به طریق ذیل به هم مرتبط اند: توجه عام الوهى براى آفرینش، در عمل شورانگیز انکشاف یا تجلى خاص یعنى تجلى مسیح شناسانه ظهور مى یابد; و انکشاف یا تجلى خاص و فدیهوار خدا در مسیح داراى نتایج عام است، یعنى نجات همه جهان را ممکن مى سازد.
خطوط کلى نگرش کتاب مقدس به دین که بالا ذکر آن رفت، به کار دو هدف عمده مى آید. نخست آن که خلاصه اى تفسیرى از محتواى یک منبع الهیاتى مهم را فراهم مى آورد. دوم آن که زمینه اى براى درک و فهم تفسیرهاى متفاوت سنت مسیحى از درون مایه هاى محورى کتاب مقدس فراهم مى سازد ـ نظیر اساس و بنیانى که آن سنت، بیانات الهیاتى خود راجع به ارتباطش با سنت هاى دیگر را بر آن مبنا مى سازد. براى این کار باید به دنبال فهم آن بیانات و روش ها بود، و این نوشتار نیز معطوف به آن است.

یادداشت ها
 

1. این معیار حداقلى در محتوا با قاعده پروتستان ها یکى است.
2. البته ترجمه هاى بسیارى از کتاب مقدس به زبان انگلیسى وجود دارد. معمولا به خواننده توصیه مى شود که ترجمه اى را بیابد که دو معیار ترجمه ممتاز و خوب را رعایت مى کند: صحت و قابل فهم بودن. با این که ترجمه هاى زیادى ممکن است این دو معیار را داشته باشند، نسخه معیار و اصلاح شده جدید را مى توان با اطمینان توصیه کرد. نقل قول هایى که از این پیش از متن کتاب مقدس مى آید. از این ترجمه گرفته شده است. گرچه در این جا این نسخه انگلیسى از کتاب مقدس توصیه شده است، باید تأکید کرد که گاهى مقایسه ترجمه ها نتایج روشنگرى به بار مى آورد. خواننده بر همین اساس تشویق مى شود مطالعه تطبیقى عبارات کلیدى را بر عهده بگیرد و کتب مرجع موجود براى مطالعه کتاب مقدس ـ نظیر کشف الآیات، تفاسیر، کتب لغت و دایرة المعارف ها و نظایر آن ـ را به کار گیرد.
3. تفکر مسیحى در تفسیر باب اول سفر پیدایش، به شواهد و قراینى براى ایده خلق از عدم دست مى یابد. استدلال این است که خلقت، از عدم پدید آمد و شکل گرفت. نه از جوهر الهى و یا از ماده ازلى; زیرا بر حسب تعریف، هیچ ماده اى به موازات خداى مطلق و یگانه ازلى نمى توانست وجود داشته باشد. از این رو، خلقت از عدم به وجود آمد.
4. عزرا و نحمیا مطمئناً مربوط به دوره بعد از تبعیدند. سایر کتاب هایى که ذکر شد، به احتمال قوى مربوط به دوره پس از تبعیدند. گرچه تحقیقات کتاب مقدسى همواره در چنین موضوعات تاریخى تردید مى کند. وضعیت تاریخى این متون، نکته محورى اى نیست که در این جا مورد توجه قرار گیرد، بلکه جوهر الهیاتى آن ها مورد بحث است. به هر حال درنهایت، پژوهش تاریخى، ابعاد الاهیاتى این متون را روشن مى سازد، چنین پژوهشى بعد مفیدى به بحث فعلى مى افزاید.
من مرهون همکارم کن پمیکلا هستم به خاطر این که مسئله اقوام و ملل را در دومین هیکل یهودیت اولیه و اهمیت آن براى تأملات الهیاتى درباره دین را خاطرنشان کرد.
5. در تحقیق کتاب مقدس به طور گسترده این نکته مفروض گرفته شده است که لوقا و اعمال رسولان نویسنده واحدى دارند.
[1]. این مقاله ترجمه اى است از:
Richard J. Plantinga, "The Bible and Religious Pluralism", Plantinga (ed), Christianity and Plurality, Black Well, 1999, PP. 11-25.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان