ولایت فقیه و نراقى
ملااحمد نراقى که در دوران حساس و حوادث سازى مىزیست، با درک درستحوادث و مسائل عصر خویش، به ضرورت طرح مسئله «ولایت فقیه» رسید و آن را به عنوان بهترین اندیشه و کار آمدترین روش در اداره امور جامعه اسلامى و اجراى صحیح احکام الهى معرفى کرد و به صورت شفاف و با نگاهى ژرف به تبیین آن پرداخت.
اگر چه پیش از او عالمان و فقیهان، همچون شیخ مفید، محقق کرکى (م 940ق)، علامه حلى (م 675ق) و محقق اردبیلى (م 993ق) در لابهلاى مباحث متنوع فقهى مانند، خمس، قضاء، جهاد، نماز جمعه، حدود و امر به معروف و نهى از منکر و... به اثبات آن پرداختهاند، اما ملااحمد نراقى بهطور مستقل و گسترده به بحث «ولایت فقیه» پرداخت و در عائده 54 از کتاب ارزشمند عوائد الایام، فصلى ویژه را به اثبات آن و بیان وظائف و شئون ولى فقیه اختصاص داد. وى اولین فقیه و براى اولین بار، بحث «ولایت فقیه» را به صورت منظم و بهشکلى بدیع و با نگرشى نو پرداخت و افق جدیدى را فرار وى فقیهان عصر خود و آیندگان گشود.
پس از ملااحمد نراقى فقیهانى چون: میر عبدالفتاح حسینى مراغى (م 1250ق) در العناوین، سیدمحمدآل بحرالعلوم در بلغة الفقیه و شیخ مرتضى انصارى (م 1281ق) در کتاب مکاسب، به صورت مستقل به طرح بحث «ولایت فقیه» پرداختند.
ملااحمد نراقى پس از اثبات «ولایت فقیه» از طریق ادله عقل و نقلى، به بیان وظائف، اختیارات و شئون ولىفقیه مىپردازد و دوازده مورد از وظائف کلان ولىفقیه را بیان مىکند که عبارتاند از: 1. فتوا دادن در امور دینى; 2. قضاوت; 3. اجراى حدود و تعزیرات; 4. ولایتبر اموال یتیمان; 5. ولایتبر اموال مجانین و سفیهان; 6. ولایتبر امور غایبان; 7. ولایتبر نکاح; 8 . ولایتبر اجازه دادن اموال ایتام و سفیهان و گرفتن اجرت آن; 9. ولایتبر استیفاى حقوق مالى و غیر مالى; 10. تصرف در اموال امام; 11. تمام کارهاى مربوط به رعیت که امام معصوم باید انجام دهد; 12. هر کارى که به دلیل عقلى و شرعى باید انجام پذیرد.
مبارزه با اخبارىگرى
چون ملا احمد نراقى چند سال در حوزه درس علامه وحید بهبهانى شرکت جسته و استادش «اصولى» بود، ملااحمد نیز به مبارزه جدى با اخبارىگرى عصر خود پرداخت و دلایل بىاساس و سست آنان را درهم ریخت. ملااحمد نراقى همانند استاد و پدرش، با اخبارىگرى و ظاهرنگرى مخالف بود; زیرا اخبارىها معتقد بودند که تمام اخبار کتابهاى مورد اعتماد - با همه اختلافى که در آنها وجود دارد - قطعا از سوى ائمه معصومین علیهم السلام صادر شدهاست و ظواهر قرآن را نباید به تنهایى و بدون رجوع به اخبار اخذ کرد. آنها، علم اصول را با این ادعا که همه مبانى آن عقلى است و مستند به اخبار نیست، به کلى رد و انکار مىکنند. ملااحمد نراقى که از آثار سوء اخبارىگرى کاملا آگاه بود و عواقب شوم این اندیشه را در حوزههاى علمیه و محصلان علوم دینى مىدانست، با تبعیت از استادش، به مبارزه حکیمانه و علمى با آن پرداخت.
مبارزه با صوفىگرى
باورها و عقاید صوفیان مبتنى بر پندارهاى بىاساسى است که هیچ استدلال و برهان علمى و منطقى و شرعى به همراه ندارد و با تنبلى و تنپرورى کاملا سازگارى دارد. ما در اینجا در صدد بیان تاریخ و علل پیدایش آن نیستیم و معمولا رهبران صوفیان با اضافه کردن پسوند «على شاه» به اسم خود، اظهار وجود مىکردند; مانند معصوم علیشاه، صفى علیشاه، نورعلیشاه، مخدوب علیشاه، مشتاق علیشاه و... . قدر مشترک عقاید این فرقه، عدم توجه به ظواهر شرع و احکام و فرایض دینى است. از این رو، عالمان دین با این تفکر، سخت مخالفت و مبارزه مىکردند. هر جا که عالمان دینى منطقه با آنان مبارزه کردند، نتوانستند وارد آن منطقه شوند. و لذا آنان فعالیتهاى خودشان را بیشتر در مناطقى متمرکز مىکردند که فاقد عالم بود، تا بدون هیچ مانعى به نشر تفکر خود بپردازند.
ملااحمد نراقى نیز همچون پدر بزرگوارش با صوفىگرى سخت مبارزه و مخالفت مىکرد و تصوف را دکانى براى برخى افراد مىدانست. به همین جهت در آثار قلمى خود به تقبیح، قدح، نکوهش صوفىها و اندیشه آنان پرداخت. وى در طاقدیس در نقد راه و روش و تفکر آنان چنین سرود:
هیچ دانى چیست صوفى مشربى؟ ملحدى، بنگى، مباحى مذهبى قید شرع از دوش خود افکندهاى کهنه انبانى ز کفر آکندهاى گربه سان سر بر سرزانو نهد چون کند غافل به دنبه بر جهد من ندانم چیست این صوفىگرى کس سراسر حقهاش چون بنگرى نیست در آنجا یکى مرد سره مى نبینى کارها در آن کمره گم کنى هر پر شکسته تاجرى یا ز کارافتادنش خرفاجرى یا لتتبازى ز هر در راندهاى یا به کنج مدرسه وا ماندهاى در میان صوفیانش باز جو چرسش اندر کیسه بنگش در گلو جلقگاه صوفیان کفهاى او ظلم و نکبت ظاهر از سیماى او راه و رسم صوفیان خواهىتمام حلق و جلق و دلق باشد و السلام (20)
آثار علمى ملااحمد نراقى
ملااحمد نراقى در کنار تدریس و انجام امور مردم، به تحقیق و تالیف بسیار اهمیت مىداد و آثار زیادى در حوزه فقه، اصول، کلام، هیئت، ادبیات، اخلاق و شعر از خود به یادگار گذارد.
علامه حسن زاده آملى درباره تالیفات ایشان مىفرماید:
«برخى از تالیفات ملااحمد به مضمون «الولد سر ابیه» به اقتضاى پدرش ملامحمدمهدى نراقى است; مثلا پدر در فقه معتمد مىنویسد و پسر مستند، پدر تجریه الاصول در علم اصول مىنویسد و پسر شرح مبسوطى بر آن در هفت مجلد مىنویسد; پدر در علم اخلاق جامع السعادات به عربى مىنویسد و پسر معراج السعاده ترجمه آن به فارسى با بعضى اضافات; پدر دیوان اشعار به نام طایرقدسى دارد و پسر به نام طاقدیس; پدر مشکلات العلوم مىنویسد و پسر خزائن و آن را تابع مشکلات قرار داده است، به بیانى که در اول خزائن ذکر کرده است. این دو کتاب مشکلات و خزائن هر یک چون کشکول علامه شیخ بهایى، سفینهاى حامل مثقلات از مطالب متنوعهو امتعه ممتعه در هر باباند. مشکلات امتن از خزائن و خزائن املح از آن است» . (21)
مجموع آثار ملااحمد نراقى بالغ بر شصت عنوان مىباشد که کنگره فاضلین نراقى موفق به شناسایى آنها شدهاست; ولى ممکن است آثار دیگرى داشته باشد که تاکنون شناسایى نشده باشد. این آثار، که در حوزههاى فقه، اصول، کلام، هیئت، ریاضیات، اخلاق، عرفان، ادبیات و شعر مىباشد، برخى به صورت چاپ سنگى و برخى چاپ حروفى در اختیار دانش دوستان قرار گرفته و بسیارى به صورت نسخ خطى در کتابخانههاى عمومى و شخصى موجود است که کنگره در حد توان برخى از آنها را احیا و به زیور طبع در آورد نام برخى از آثار ایشان از این قرار است:
1. مستند الشیعة فى الحکام الشریعة; 2. اساس الاحکام;
3. مفتحاح الاحکام; 4. تذکرة الاحباب;
5. خلاصة المسائل; 6. وسیلة النجاة;
7. هدایة الشیعة; 8 . مناسک الحج;
9. عوائد الایام; 10. شرح تجرید الاصول;
11. مناهج الاحکام فى الاصول; 12. عین الاصول;
13. حجیة المظنة; 14. معراج السعادة;
15. حاشیه اکرثاذوسپوس; 16. شرح محصل الهیة;
17. الرسائل و المسائل; 18. سیف الامة;
19. خزائن; 20. مثنوى طاقدیس;
21. دیوان شعر; 22. غزلیات;
23. جامع المواعظ; 24. رساله اجازات;
25. رسالة فى اجتماع امر و نهى; 26. شرح رسالهاى در حساب;
27. رسالة فى منجزات مریض; 28. مفتاح الاصول.
ویژگىهاى آثار
آثار ملااحمد نراقى از ویژگىهاى مهمى برخوردار است; از جمله:
1. اتفاق علمى و دقت نظر بسیار;
2. پرداختن به همه زوایا و فروعات بحث;
3. دسته بندى و تنظیم مباحث;
4. پرهیز از زیاده گویى و توضیح بیش از حد نیاز و یا ناقص گویى;
5. طرح مباحث نو و ضرورى و بایستههاى عصر. لذا در اکثر حوزهها داراى اندیشه نو و کار آمد بود;
6. رواننویسى و آسان نویسى و پرهیز از مغلق نویسى;
7. نگارش مباحثى که براى عموم مردم مفید بود، به زبان فارسى.
ملااحمد نراقى و حکم جهاد وى علیه روسها
تاریخ سراسر افتخار روحانیتشیعه از صدر اسلام تاکنون، نشان مىدهد که عالمان دین و فقیهان اهلبیت علیهم السلام همواره با حاکمان و زمامداران ظالم و با فساد و تجاوز، مبارزه بىامانى داشته و یار و یاور مظلومان و ستم دیدگان و مستمندان بودهاند. و براساس شرایط زمان و مکان، این وظیفه مهم را به انجام مىرساندهاند.
بر همین اساس، ملااحمد نراقى علاوه بر تدریس معارف دینى و علوم حوزوى در کاشان، مىکوشید تا بر مسائل سیاسى، اجتماعى و امور حکومت و وظایف سلطان وقت نظارت مستقیم داشته باشد. وى از توجه ظاهرى فتحعلى شاه به نظریات و آراى راه گشا و کار آمد او بهره گرفت و از این طریق سعى در حل و فصل مشکلات معیشتى مردم داشت.
اما شاید مهمترین فعالیتسیاسى ملااحمد نراقى این باشد که هنگام تجاوز روسها و تصرف بخشى از اراضى ایران و ظلم و ستم بر مردم مسلمان، با پوشیدن کفن به میدان نبرد رفت و فتواى ضرورت شرکت مردم در جهاد علیه روس تزار را صادر کرد. روسها در جنگ اول، که از سال 1218ق. به مدت 10 سال به طول انجامید، شرکت جسته بودند در 29 شوال 1228 با امضاى عهدنامه لتبار گلستان بخش زیادى از اراضى ایران را تصرف کردند و به ظلم و تعدى و اذیت و آزار مردم آذربایجان پرداختند. فتحعلى شاه در سال 1241ق. با جلب نظر مردم و حمایت علما و گرفتن فتاواى جهاد، جنگ دوم ایران و روس را با فرماندهى عباسمیرزا آغاز کرد. علت توجه فتحعلى شاه به نظر علما این بود که سپاه ایران با شبهاتى از قبیل مشروعیت جنگ و... مواجه بود. لذا شاه بر آن شد تا فتواى علما را پیرامون جهاد علیه روسها جمعآورى کند و براى جذب نیروى جنگ و بسیج مردم بهکار گیرد. علما هم نامههاى جهادیه و فتواى ضرورت شرکت در جنگ به دفاع از حریم مسلمین را صادر کردند که نشانگر حضور آنان در عرصههاى سیاسى و اجتماعى آن عصر بود. «جناب حاجى ملااحمد نراقى که فحل فضلاى ایران بود و دیگر علما و فقهاى ممالک محروسه، هر یک رساله نگاشته و خاتم گذاشتند که مجادله و مقابله با روسیه جهاد فى سبیلالله است و خرد و بزرگ را واجب افتاده است که براى رواج دین مبین و حفظ ثغور مسلمین خویشتندارى نکنند» . (22) و عالمان دین علاوه بر فتوا، خود نیز در جبههها حضور یافتند.
«روز جمعه هفدهم ذىالقعده 1341 ه.ق. چند روز پس از جنگ جناب آقاى سیدمحمد مجاهد و حاجى ملاجعفر استرآبادى و آقاى سیدنصرالله استرآبادى و حاجى سید محمدتقى قزوینى و سیدعزیز تالشى و دیگر علما و فضلا وارد لشگرگاه شدند و شاهزادگان و امرا، ایشان را پذیره شدند. روز شنبه هجدهم ذىالقعده جناب ملااحمد نراقى کاشانى که از تمامت علماى اثناعشریه فضیلتش بر زیادت بود، به اتفاق حاجى ملاعبدالوهاب قزوینى و جماعتى دیگر از علما و حاجى ملامحمدپسر ملااحمد (معروف به عبدالصاحب) که او نیز از قدوه مجتهدین بود از راه برسید...» . (23)
حضور فقیهان و عالمان دین در جبههها و فتاواى جهادیه آنان موجب شد تا مردم به طور گسترده در جبههها شرکت جویند و لشگر روس تزارى را وادار به عقب نشینى کنند. همت و مبارزه مردم و علما باعثشد که بسیارى از نواحى و مناطق که مطابق عهدنامه ننگین گلستان از ایران جدا شده بود، بار دیگر به خاک ایران ملحق شود و «سپاه ایران به رهبرى عباس میرزا، با فتواى جهادى که از علما گرفته بودند، توانستند بعضى از سرزمینهاى از دست رفته ایرانى را تصرف نمایند» (24) ; اما افسوس که خشم پاک و مقدس مردم مسلمان ایران به دلیل بىلیاقتى دولتمردان و کارگزاران نظام و نیز ضعف بنیه نظامى قشون و خیانتبرخى از رجال سیاسى حاکم، خیانت و عدم پاىبندى انگلیس و فرانسه در انجام تعهد خود، نتوانست ریشه ظلم و تعدى استعمار روسیه را بسوزاند و روسها موفق شدند سرزمینهاى اشغالى را مجددا به تصرف خود در آورند. لذا فتحعلى شاه مجبور به قبول شرایط تحمیلى روسها شد و در پنجم شعبان 1243ق صلح نامه ذلتبار ترکمانچاى با واگذارى بخشهاى ایروان، نخجوان، قسمتى از موقان تالش به روسها منعقد شد و جنگ پایان پذیرفت.
ملااحمد نراقى با روحى لطیف و ذهنى سرشار از ظرافت و ذوق ادبى، روحیه ظلم ستیزى و وضعیت جبهههاى بردع، گنجه، شوشى، رودارس در شمال غرب کشور را، با زبان شعر چنین بیان مىکند:
اى صفایى مرد میدانى اگر عید قربانست هر روز اى پسر هر سرخارى که بینى خنجر است هر سرکویى منا و مشعر است نفخه عشق آید از هر سرزمین دیده بگشا ساحتبردع ببین عید قربان در منى اى ارجمند گوسفند و گاو واشتر مىکشند در زمین گنجه روز اربعین خون پاکان را به خاک آغشته بین حبذا از ساحتبردع زمین مجمع عذب و اجاج کفر و دین گنجه یا رب یا زمین کربلااست؟ اى رفیقان گنجه یا کوى منا است کربلا گرنیست چون آید به لاف روبهان با شیر مردان در مصاف گنجه یا رب یا منا یا مشعر است؟ آب زمزم یا که رود ترتر است؟ این منى یا ساحتبردع زمین؟ عید قربان یا که روز اربعین؟ تیغها بنگر در آنجا آخته روبهان بر شیر مردان تاخته گنجها در گنجه مىبینم نهان حبذا آن گنجهاى شایگان شیشه دل سوى شوشى مىکشد شهد جان از خاک شوشى مىچشد بوى عشق آمد ز بردع بر مشام هان و هان اى کاروان بردار گام ناقه را محمل ببند اى ساربان آیدم از خاک بردع بوى جان حبذا شط کرو رود ارس خیزاى رایض بکش تنگ فرس ساز راه ارمینه سازکن همرهان راه را آواز کن عید قربان آمداى یاران راه گنجه و شوشى بود قربانگاه گرسرى دارید پا در ره نهید بلکه از غمهاى دوران وارهید من کنون رفتم سوى بردع زمین هستم آنجا تا به روز اربعین (25)
غروب خورشید
مژدهاى دل، خیمه بیرون از جهان خواهم زدن خیمه بر بالاى هفتم آسمان خواهم زدن
ملااحمد نراقى آن عارف بزرگ و فقیه اهلبیت که عمر خویش را در راه نشر فرهنگ اسلام، مبارزه بىامان با بیگانگان در جهاد اصغر و مبارزه با نفس اماره در جهاد اکبر و تحقیق و ژرف اندیشى و نگارش یافتههایى در حوزه علوم اسلامى و تدریس و تربیت عالمانى در فقه، اصول، کلام و... سپرى کرد، سرانجام روح بزرگش در شب یکشنبه بیست و سوم ربیع الثانى سال 1245ق مطابق با 1208ش در کاشان به نداى حق لبیک گفت و به ملکوت اعلى پیوست. بدن مطهرش را به نجف اشرف منتقل کردند و در جوار قبر امیرالمؤمنین علیه السلام در سمت پشتسر مبارک امام همام کنار پدرش به خاک سپرده شد.
اى خدا خواهم برون از هر دو عالم عالمى تا ز رنج جسم و جان آنجا برآسایم دمى
پی نوشت ها :
20. طاقدیس، ملااحمد، ص 220.
21. انیس الموحدین، ص 14، انتشارات الزهرا.
22. ناسخ التواریخ، ج 1، ص 184.
23. ناسخ التواریخ، ج 1، ص 358.
24. تاریخ نهضتهاى فکرى ایرانیان، ص 812 .
25. طاقدیس، ملااحمد نراقى، ص 414.
منبع www.naraqi.com: