تاثیرات بیولوژیکی
رویکردهای انتخاب غذا از دیدگاه بیولوژیکی به دو شکل میباشد: یکی از اینها تمرکز روی مکانیسمهای فیزیولوژیکی است و اینکه در همان لحظهای که فرد غذا را انتخاب میکند در بدن و مغز وی چه میگذرد.
هرچند بیشتر مطالعاتی که در این زمینه صورت گرفته روی حیوانات و برپایه اطلاعاتی بوده که در زمینه تنظیم دریافت انرژی است.
دیدگاه فیزیولوژیکی دو رویکرد دارد
متابولیکی و عصبی. رویکرد متابولیک به مفهوم این است که روی مواد مغذی خورده شده چه فرایندهای متابولیکی صورت میگیرد و رویکرد عصبی به نقش مغز و اعصاب در این زمینه میپردازد و اینکه چگونه ترکیبات متابولیکی میتوانند بر عملکرد مغزی در انتخاب غذا تاثیر بگذارند.
رویکرد تطابقی/تکاملی انتخاب غذا از دیدگاه فیزیولوژیکی، برپایه مطالعات اکولوژیکی و فرایند تکاملی انسان تاکنون میباشد.
براین اساس نمیتوان باور داشت که طی سالها، تصمیمات انسان در انتخاب یک غذا از منظرهای ایمنی و کیفیت تغذیهای آن تنها برمبنای طعم غذا در نظر گرفته شد.
هرچند که انتخاب انسان از غذاها در ابتدا شاید براساس طعم آن بوده است (برای مثال خوردن میوهها در نتیجه طعم شیرین آنها و پرهیز از خوردن چیزهای تلخ به دلیل احتمال سمی بودن آنها).
برای قضاوت بهتر در این خصوص میتوان به روند تکاملی انسان در مناطق و کشورهای مختلف نگریست. بهعلاوه به نظر میرسد طعمهایی که قوی هستند مانند ترشی و شوری نیز در بعضی موارد منجر به بیزاری از غذای حاوی آن طعم در انسان گشته است.
فرایندهای تکاملی درنتیجه یادگیری انسان از خوردن غذا و پیامدهایی که درنتیجه آن در فرد حادث میشد صورت گرفته است.
درنهایت انسان طی قرنها یاد گرفت که چه غذاهایی را میتواند مصرف کند و چه چیزهایی را به چه صورت و یا اینکه نمیتواند مصرف نماید.
برای مثال درخصوص مصرف بعضی از قسمتهای گیاهان (همچون ریشه، برگ، ساقه، غده و غیره) انسان به مرور زمان شناخت پیدا کرده است.
مثالی دیگری که در جامعه ایرانی میتوان در این زمینه زد مصرف حبوباتی همچون عدس و لپه با برنج (از گروه غذایی غلات) میباشد.
حبوبات و غلات هرکدام در خصوص یک اسیدآمینه ضروری کمبود دارند اما از یک اسیدآمینه دیگر غنی هستند (غلات کمبود لیزین و غنی از متیونین و حبوبات کمبود متیونین داشته و غنی از لیزین هستند) با ترکیب حبوبات و غلات هردوی این اسیدهای آمینه به اندازه کافی برای رشد و سلامت بدن تامین میشود.
تاثیرات روانی
تجربههای غذایی هر فردی به میزان زیادی با سنتها و فرهنگ تعیین میشود این بدان معنیست که از ابتدا چه غذاهایی در معرض فرد بوده است. هرچند که این امر میتواند با زمینههای ارثی، عوامل روانی، نفوذ والدین و فرصتهای یادگیری محدود گردد.
از سویی دیگر در سالهای اخیر مشکلات ذهنی و روحی همچون افسردگی و اضطراب در جامعه بشری افزایش پیدا کرده است که اینها منجر به تاثیرات زیادی در انتخاب غذا توسط فرد میگردند.
همچنین بشر بویژه در سالهای کودکی تحت تاثیر افراد تاثیرگذار همچون والدین و معلمان خود میباشد که این افراد ممکن است با اثر بر یادگیری فرد نقش مهمی در انتخابهای غذایی وی در سالهای آینده داشته باشند.
براین اساس میتوان به نقش مهم اثرات روانی در شکل گیری انتخاب درست غذاها اشاره نمود.
تاثیرات اجتماعی
اثرات جامعه شناختی بر انتخاب غذا توسط دانشمندان بیشماری ثابت شده است. به این معنی که متغیرهای جمعیتی همچون سن و جنس افراد جامعه بر انتخاب غذا تاثیرگذار است (برای مثال در کشور امریکا عدم مصرف گوشت در زنان بیشتر از مردان است و همچنین تمایل به مصرف غذاهای با کالری کمتر در بین زنان معمولتر از مردان میباشد).
نگرانیهای جامعه شناختی در انتخاب غذا وقتی اهمیت مییابد که دریافت غذای افراد از سطوح سازمانی مانند ادارات و رستورانها صورت گیرد.
حتی سازمانهایی که توزیع و پخش غذاها را در بازار عهدهدار هستند نیز در این مقوله میگنجند. در آخر اینکه سازمانهای اجتماعی میتوانند تاثیرگذار در شکل گیری عادات و انتخابهای غذایی همچون کم کربوهیدرات، گیاهخواری و امثالهم باشند...
برای خواندن بخش اول -عوامل موثر بر انتخاب غذا- اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش سوم -عوامل موثر بر انتخاب غذا- اینجا کلیک کنید.