ماهان شبکه ایرانیان

وزارت خارجه و نجات کلیمیان ایرانی از خطر نازیسم

چه کسی ناجی یهودیان بود؟

روایت‌های مختلفی در مورد نجات شماری از این افراد و چگونگی آن وجود دارد

چه کسی ناجی یهودیان بود؟
 
وقوع جنگ جهانی دوم را می‌توان یکی از فجایع بزرگ تاریخ بشر دانست. جنگی که بیشترین آمار تلفات در میان همه جنگ‌های تاریخ را به خود اختصاص داد و در آن میان کشتار جمعیت‌های مختلفی که رهبر آلمان نازی آنان را برای شکوه رایش‌سوم مناسب ارزیابی نمی‌کرد. یهودیان از جمله این جمعیت‌ها بودند که نازی‌ها طی برنامه‌ای هدفمند به‌عنوان راه‌حل نهایی دست به کار ارسال آنان به اردوگاه‌های کار اجباری و سپس کشتار سیستماتیک آنان شدند.
 
به این ترتیب به‌زودی در بسیاری از کشور‌هایی که با دولت‌های محور هم‌پیمان بودند، تعقیب و آزار یهودیان آغاز شد. در این میان جمعیت‌هایی از یهودیان ایران نیز در این کشور‌ها زندگی می‌کردند که در این روزگار با دشواری بسیاری مواجه شدند. روایت‌های مختلفی در مورد نجات شماری از این افراد و چگونگی آن وجود دارد.
 
رضا آذری شهرضایی پژوهشگر تاریخ ضمن سخنرانی خود در نخستین کنفرانس تاریخ روابط خارجی ایران تلاش کرد ضمن بازخوانی این روند، روایت غالبی که در این رابطه طی سال‌های اخیر شکل گرفته است را نیز دگرگون کند و نشان دهد که وزارت خارجه ایران تا چه میزان در جریان نجات کلیمیان ایرانی طی جنگ جهانی اول تاثیرگذار بوده است.

کنش فردی یا نهادی
جنگ جهانی دوم پیامد‌های اسفباری برای جهانیان به همراه داشت. مصائب این جنگ ایرانیان را نیز تحت‌تاثیر قرار داد، به‌خصوص با اشغال ایران توسط متفقین خسارت‌های مادی و معنوی زیادی را متحمل شدیم که سلسله‌وار می‌توان به مسائلی نظیر اخذ امتیاز نفت شمال که روس‌ها درخواست داشتند، غائله آذربایجان و عدم خروج نیرو‌های شوروی از ایران اشاره کرد که مسائلی کلان است که در تاریخ ایران طی جنگ جهانی دوم مطرح است، ولی ما کمتر به مسائل جزئی توجه کرده‌ایم.
 
از جمله چیزی که من می‌توانم در این زمینه اشاره کنم اتباع ایرانی است که در خارج از کشور بودند و نقشی که وزارت خارجه در حفظ و نگهداری آنان ایفا کرد. تمرکز من روی کلیمیان به این جهت است که در سال‌های اخیر کتابی چاپ شد به نام «در سایه شیر» و در این کتاب ادعا شده است که دیپلماتی به نام «عبدالحسین سرداری» نقشی نجات‌دهنده داشته و صد‌ها نفر از کلیمیان ایرانی و غیرایرانی را با صدور پاسپورت نجات داده است و از او به‌عنوان شیندلر ایرانی یاد می‌کنند.
 
این امر موجب شد که من به پژوهش در این رابطه بپردازم تا به پرسش‌هایی در این رابطه پاسخ دهم، نخست آنکه آیا اقدام این فرد شخصی بوده است یا در چارچوب قوانین و مقررات وزارت‌خارجه صورت گرفته است. نکته دیگر اینکه آیا در این فرآیند اشخاص دیگری نیز نقش داشتند یا فقط خود این فرد نقش داشته است و پرسش دیگر آنکه آیا گستره این عملیات نجات تنها در فرانسه‌ویشی بوده یا در مناطق دیگر اروپا نیز بوده است؟

با رجوع به اسناد وزارت‌خارجه و بررسی‌هایی که انجام دادم، متوجه شدم که این یک کار جمعی بوده و براساس دستورالعمل‌های وزارت خارجه انجام شده است و شخصی به نام «دکتر قدیمی نوایی» که وزیر مختار ایران در برن بوده، نقش مهم‌تری از آقای سرداری ایفا کرده است.
 
وی تقریبا عملیات را در سراسر اروپا بر عهده داشته و مدام به وزارت‌خارجه گزارش می‌دادند و معاون وقت وزارت خارجه محمدعلی همایون‌جاه راسا پیگیر این موضوع در آن زمان بوده است. همچنین با اداره حقوقی در تماس بوده و در رابطه با آن مشورت می‌کردند. به این ترتیب این یک کار جمعی بوده است و اگرچه این فرد یعنی «عبدالحسین سرداری» نیز در این امر مشارکت داشته، اما بخشی از یک طرح بزرگ‌تر بود که وزارت‌خارجه آن را دنبال می‌کرد و تلاشی جمعی به این منظور بوده است.

تلاش کشور‌های حافظ منافع
زمانی‌که ایران اشغال شد، سفارت سوئد در بالکان، رومانی و بلغارستان و سفارت سوئیس در یونان و فرانسه‌ویشی حافظ منافع ما بودند و، چون ایران اشغال شده و جزو متفقین بود، تمام روابط ما با دول محور قطع شده و ما باید از طریق سفارتخانه‌هایی که در این دو کشور داشتیم، اقدام می‌کردیم.
 
سوئدی‌ها نقش بسیار مهمی ایفا کردند و صد‌ها نفراز ایرانیان را نجات دادند. در رومانی تقریبا یهودیان این کشور را به قتل رسانده بودند و اموال آنان را مصادره کردند، اما با حمایتی که سوئد انجام داد با خواست و فشار‌های دولت ایران، نماینده سفارت سوئد در بخارست مدام با وزارت خارجه رومانی در تماس بود و توانستند کلیمی‌های ایرانی را در بخارست از مرگ رهایی دهند.

پیگیری وزارت خارجه
من بخشی از مکاتبه را برای شما می‌آورم تا به نقش وزارت‌خارجه در این زمینه پی ببرید. آقای محمدعلی همایون‌جاه، معاون وزارت امورخارجه خطاب به سفارتخانه‌های ایران در برن و آنکارا مشکلات یهودی‌های ایرانی را در رومانی برشمرده و پیش‌بینی‌های لازم را برای رفع مشکلات یهودی‌های ایرانی این‌گونه بیان می‌کند: «تصور می‌رود این مشکلات در نتیجه نداشتن روابط و عدم وجود قرارداد کنسولی باشد.
 
چون بنابر اصل مسلم حقوقی، اگر دولتی بر اثر حق مالکیتی که دارد خود را محق در ضبط قسمتی از اموال اتباع کلیمی خود بداند، نمی‌تواند به ملاحظات نژادی و مذهبی اتباع کلیمی دول دیگر را که برای امور تجارتی یا کار‌های دیگر در آن کشور اقامت دارند، شامل شود.» من این مورد را از میان خیل مکاتبات صورت گرفته به‌عنوان نمونه می‌آورم تا روشن شود که اقدامات صورت گرفته به هیچ‌وجه شخصی نبوده و همه از سوی وزارت‌خارجه دنبال می‌شد.

در بلغارستان نیز به همین صورت بود. در آن کشور وضعیت به مراتب بدتر بود و شمار زیادی از یهودیان را به اردوگاه‌های کار جمعی می‌فرستادند. در این کشور نیز با مکاتبات و مشورت‌های حقوقی ایران، سفارت سوئد در نجات ایرانیان کلیمی نقش مهمی ایفا کرد.
 
در یونان سفارت سوئیس حافظ منافع ما بود و در آنجا هم با تلاش‌های وزارت خارجه اقداماتی به منظور رهایی یهودیان ایرانی در آن کشور صورت گرفت. در فرانسه‌ویشی نیز همین مسائل وجود داشت که آقای سرداری در آنجا دیپلمات بودند. با این همه به‌نظر می‌رسد نقش آقای قدیمی‌نوایی در این فرآیند مهم‌تر بود و آقای سرداری تنها جزئی از این پازل بود و با دستورات آقای قدیمی‌نوایی دست به اقدام می‌زد.
 
به این ترتیب با رجوع به اسناد وزارت خارجه می‌توان پی‌برد که حفظ و مراقبت از اتباع یهودی ایرانی از وظایف وزارتخانه‌های ایران در سوئیس و سوئد بود و این وظایف توسط افراد مختلف دنبال می‌شد و وزارت خارجه ایران با ارسال دستورالعمل‌هایی سفارتخانه‌ها را هدایت و رهبری می‌کرد. این یک کار جمعی بود نه فردی و حاصل کنش یک قهرمان، بلکه نهاد وزارت‌خارجه ایران در پشت آن قرار داشته است.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان