ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسى شبهات دینى از منظر فاضلین نراقى رحمهما الله (۱)

نقد و بررسى شبهات دینى از منظر فاضلین نراقى رحمهما الله   «زمان آگاهى‏» و «پاسخ‏گویى به نیازهاى زمانه‏» از ویژگى‏هاى بارز دیرپاى علماى راستین بوده است

نقد و بررسى شبهات دینى از منظر فاضلین نراقى رحمهما الله (1)

نقد و بررسى شبهات دینى از منظر فاضلین نراقى رحمهما الله
 

«زمان آگاهى‏» و «پاسخ‏گویى به نیازهاى زمانه‏» از ویژگى‏هاى بارز دیرپاى علماى راستین بوده است. عالمان دین همیشه در صدد بوده‏اند که با زبان روز و بهره‏گیرى از روش‏هاى نوین، رسالت واقعى خویش را به انجام رسانند، و از این رو، از شناسایى نیازمندى‏ها و رخدادهاى زمانه غفلت نمى‏کردند. امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس‏» . (1) کسى که از زمانه خود آگاه باشد هیچ گاه «لوابس‏» ، کژى‏ها و اشتباهات بر وى یورش نمى‏آورند.
فاضلین نراقى از جمله همین عالمان زمان‏شناسى بودند که با شفاف سازى اندیشه‏هاى اصیل دینى و پاسخ به پرسش‏هاى نوپدید، مى‏کوشیدند تا دامن دین را از حملات معاندین مصون نگاه دارند. هنگامى که یکى از علماى اهل تسنن کتابى بر رد شیعه نوشت و شبهاتى را بر مکتب تشیع وارد ساخت، این ملا محمد مهدى نراقى بود که بر حسب نیاز روز و ضرورت پاسخ به آن‏ها، کتاب «شهاب الثاقب‏» را نگاشت.
آن نویسنده کتابش را به زبان فارسى نوشته و مرحوم نراقى هم فارسى جواب داده است. (2) تالیف این کتاب از این واقعیت‏حکایت مى‏کند که علماى بزرگ ما واقعا احساس مسئولیت مى‏کردند; زیرا ملامهدى هنگامى این کتاب را نگاشت که از چهره‏هاى شناخته شده علمى حوزه‏هاى علمیه بوده است. این بزرگوار از روى احساس تکلیف و براى دفاع از کیان دین این کار را صورت مى‏دهد. (3)
از سوى دیگر، ملا مهدى نراقى در مدتى که در اصفهان بود، زبان و خط «عبرى‏» را فرا گرفت; زیرا اصفهان هم محل سکونت و هم میزبان اقلیت‏هاى یهودى و نصرانى بود. و ایشان براى مناظره و گفت‏وگو، هم چنین‏پاسخ‏گویى به شبهات عالمان یهود و نصارا خود را، به زبان آنان مجهز ساخت، وى در کتاب «انیس الموحدین‏» براى اثبات نبوت حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم از کتاب تورات کمک مى‏گیرد; در حالى که در آن زمان کم‏تر عالمى وجود داشت که به زبان عبرى و لاتین مسلط باشد. (4)
«زمان‏شناسى‏» و «زبان‏دانى‏» دو ویژگى ارزنده‏اى بود که از این پدر شایسته به فرزند برومندش ملا احمد نراقى منتقل شد، بدین دلیل زمانى که مبلغ مسیحى «هنرى مارتین‏» انگلیسى، کتابى بر رد اسلام به نگارش درآورد و در سطح وسیعى توزیع شد، ملا احمد نراقى ده نفر از علماى یهود را نزد خود خواند و کتاب مذکور را با آنان به بحث گذاشت و با استفاده از کتاب‏خانه «ملا موشه یهودى‏» پاسخى محکم و قاطع به آن داد و نام آن را «سیف الامة و برهان الملة‏» نهاد. (5) ملا احمد در زبان عبرى آن چنان چیره‏دست و توانا گردیده بود که در تصحیح و تفسیر تورات با علماى یهود و نصارا به بحث مى‏نشست. (6)
این مقاله در پى آن است تا بخشى از پرسش‏هاى مطرح شده در کتاب «سیف الامة‏» و پاسخ‏هاى مرحوم ملا احمد نراقى را به بازخوانى بنشیند. بدین منظور کوشش مى‏شود تا شمارى از شبهات گزینش شود که متناسب با زمان ما باشد و هم اینک نیز به نوعى مطرح گردد و نیز صبغه تخصصى کم‏ترى داشته باشد; و به عبارت دیگر، قابل فهم‏تر باشد.
البته در بخش پایانى مقاله به چند شبهه که ملا محمد مهدى در کتاب شریف «انیس الموحدین‏» به آن‏ها پاسخ گفته است، اشاره مى‏گردد. گرچه بسیار مناسب مى‏بود که شبهات مطرح شده در کتاب «شهاب الثاقب‏» نیز در این جا مورد عنایت قرار مى‏گرفت; لکن نگارنده به دلایلى چند از آن صرف‏نظر نمود و امید است این مهم در نوشتارى دیگر به منصه ظهور رسد.

شبهه 1
 

محمد صلى الله علیه و آله وسلم خدا را جسم مى‏داند به دلیل آیه: «فکان قاب قوسین او ادنى‏» (7)
ملا احمد به این شبهه پاسخى نقضى مى‏دهد و مى‏نویسد: (8) در انجیل متى، عیسى علیه السلام مى‏فرماید: «به بیت المقدس قسم مخورید که آن جا، جاى قدم‏هاى پروردگار است‏» . (9) پس اگر بتوان «قدم‏» را در حق خدا تعبیر کرد و دلالت‏بر جسمانیت‏خدا نکند، «قاب قوسین‏» نیز دلالت نخواهد کرد. و نیز نراقى به مورد نقض دیگرى اشاره مى‏کند و آن این که در تمام انجیل آمده است که عیسى علیه السلام به آسمان رفته و در دست راست‏خدا قرار گرفته است. (10)

شبهه 2
 

از کجا معلوم است که کسى مثل قرآن نیاورده است؟ چه بسا این کار صورت گرفته، ولى به دست ما نرسیده است؟
مرحوم نراقى پس از توضیحاتى در مورد ماهیت و حقیقت معجزه به این شبهه نیز پاسخى نقضى مى‏دهد و مى‏نویسد: اگر این چنین است، پس از کجا معلوم است که دیگرى - غیر از عیسى علیه السلام - مرده زنده نکرده باشد. اگر نصرانى بگوید که کسى چنین چیزى نقل نکرده و شنیده و نوشته نشده است، ما هم مى‏گوییم که از کجا نقل شده یا شنیده شده که با وجود آن همه تحدى که قرآن دارد و آن همه مخاصمه و مجادله که در مقابل رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم وجود داشت، کسى آیه‏اى مثل قرآن آورده باشد. گذشته از آن که زنده کردن مرده بعد از عیسى علیه السلام، از حضرت محمد صلى الله علیه و آله وسلم و اوصیاى او شنیده شده و در کتاب‏ها نوشته شده است‏» . (11)

شبهه 3
 

گفته مى‏شود که معجزه بودن قرآن - به لحاظ فصاحت و بلاغت از راه اعتراف عرب‏ها، بر غیرعرب ثابت مى‏شود که به ناتوانى از آوردن چیزى مثل آن اقرار کرده‏اند; ولى این سودى به حال ما ندارد; زیرا محمد از اعراب است و عرب خود مدعى این مطلب است و لذا آن‏ها خود طرف نزاع هستند و خصم را نباید قاضى قرار داد.
فاضل نراقى در این جا از بى‏انصافى مرد مسیحى به تعجب مى‏آید و مى‏گوید آیا در مدت بیست و سه سال رسالت پیامبر، جز عرب کسى بر او شمشیر کشید؟ و آیا دشمنان و مخالفان آن حضرت که «ابولهب، ابوجهل، عتبه، شیبه، ابوسفیان و مروان بن الحکم‏» بودند، از غیرفصیحان عرب بودند؟ و آیا در ظرف سیزده سال که آن حضرت در مکه تشریف داشتند از قبایل بى‏شمار عرب جز معدودى به او ایمان آوردند؟
آیا روزى که آن حضرت مبعوث شد تمام عرب جز بت‏پرستى، یهودیت و نصرانیت، کیش و مسلک دیگرى داشتند؟ و آیا همه آنان جانب‏دار محمد صلى الله علیه و آله وسلم بودند!؟ پس چه بسا بتوان ادعا کرد که ساحران فرعون نیز جانب موسى را داشتند! علاوه بر این، نراقى خاطرنشان مى‏سازد که عرب نبودن ما موجب نمى‏شود که نتوانیم لغت عرب را بشناسیم و بلاغت و فصاحت و اعجاز آن را بفهمیم. ایشان پاسخ سومى هم به این شبهه مى‏دهد و آن این که اعجاز قرآن منحصر در فصاحت و بلاغت نیست‏بلکه ابعاد دیگرى هم دارد که غیرعرب هم مى‏تواند آن را درک کند. نظیر اخبار سلف و حکایات امم سابقه و دقایق حکم و حقایق علوم و اخبار غیبى که تمام این‏ها را شخصى بى‏سواد و بى آن که معلمى ببیند و از کتابى استفاده کند، آورده است و این حاکى از اعجاز آن است و این که از جانب خداست. (12)

شبهه 4
 

مسلمانان مدعى هستند که قرآن فصیح و بلیغ است و هر کلامى که نزد آن‏ها به اسلوب قرآن نباشد، غیرفصیح تلقى مى‏گردد و این نوعى مصادره به مطلوب است.
ملا احمد درجواب اظهار مى‏دارد: «این که هر کلامى که طور قرآن نباشد آن را غیرفصیح مى‏گویند، چنین نیست که نزد ما فصاحت، منحصر به اسلوب قرآنى باشد بلکه فصاحت در غیر آن اسلوب هم مى‏شود. بلى ما این اسلوب خاص را احسن اسالیب مى‏دانیم... حال سلمنا که فصاحت را منحصر در این طور مى‏دانیم و هر کلامى که غیراین‏طور باشد را غیرفصیح مى‏دانیم; خوب در زمان محمد صلى الله علیه و آله وسلم فصحا بسیار بودند و خواستند که اتیان به مثل آن نمایند و نتوانستند» . (13)

شبهه 5
 

ادعا مى‏شود که یکى از ویژگى‏هاى اعجازى قرآن، حاوى اخبار غیبى بودن است; ولى آن چه در کتاب‏هاى اسلامى مشهور است، شش - هفت جا بیش‏تر نیست; مانند آیه: «الم، غلبت الروم‏» (14) و «وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات لیستخلفنهم‏» (15) و چند آیه دیگر و بر هر پژوهش گرى روشن است که آن قدر مفسران در قرائت و شان نزول و مقصد آن‏ها اختلاف پیدا کرده‏اند که از این آیات معناى معینى به دست نمى‏آید و این اختلاف، اعجاز قرآن را یک‏سره زیر سؤال مى‏برد.
چون این شبهه قوى و سخت مى‏نمود، مرحوم نراقى پاسخ‏هاى متعددى به آن مى‏دهد: (16)
1. بر فرض که بیش از شش - هفت جا خبر غیبى نداشته باشیم، براى اعجاز، یک خبر غیبى هم کافى است تا چه رسد به شش - هفت مورد. آیا از «عیسى‏» بیش از دو سه مرده زنده کردن در جایى به ثبت رسیده است و یا از «موسى‏» بیش از یک بار شکافتن دریا نقل گشته است؟
2. اختلاف درباره قرائت‏یا شان نزول آیه‏اى بر فرض صحت، به اخبار از غیبت‏بودن چه زیانى مى‏رساند. اختلاف در اصل غیبى بودن این آیات مطلقا بین مفسرین مطرح نبوده است.
3. نراقى وجود اخبار غیبى در قرآن را منحصر در دو - سه یا شش - هفت جا نمى‏داند و لذا به تفصیل آیات مورد نظر را برمى‏شمارد و مى‏گوید: در بیست و شش جاى قرآن از غیب خبر داده شده است. وى در ادامه هم چنین به نه مورد از اخبار غیبى نهج البلاغه هم اشاره مى‏کند. (17)

شبهه 6
 

«هنرى مارتین‏» مدعى است که آیاتى چند از قرآن دلالت دارد بر این که محمد صلى الله علیه و آله وسلم معجزه‏اى به غیر از قرآن نداشته است. از جمله آیه: «و ما منعنا ان نرسل بالآیات الا ان کذب بها الاولون‏» (18) و نیز آیه «واقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائتهم آیة لیؤمنن بها قل انما الآیات عند الله و مایشعرکم انها اذا جائت لایؤمنون‏» (19)
فاضل گران قدر شیعه در پاسخ به آیه اول، معجزات انبیا را به دو دسته مى‏کند:
یک دسته معجزاتى هستند که خداوند بدون این که کسى درخواست کند، آن‏ها را به دست انبیا جارى مى‏سازد مانند عصاى «موسى‏» و قرآن.
دسته دوم معجزاتى که به خواهش کسى بروز مى‏دهد و محقق مى‏کند مانند «ناقه صالح‏» و «مائده عیسى‏» .
دسته اول چون به درخواست‏شخص خاصى واقع نشده هر گاه کسى آن را ببیند و ایمان نیاورد نقض عهدى با خدا نکرده است; اما اگر کسى معجزه‏اى را طلبید و آن معجزه محقق شد و به آن ایمان نیاورد نقض عهد الهى نموده است; زیرا خواستار معجزه شدن، پیمانى دوجانبه است‏بین او و خدا. به این ترتیب وى مستحق فرود آمدن و تحمل عذاب مى‏شود و چون با آمدن آن معجزه، حجت‏ بر او تمام شد، لذا او مستحق هلاکت فورى است. و چه بسا حکمت‏بالغه الهى اقتضاى تعجیل در هلاک کسى را نداشته باشد. با عنایت‏به این مقدمه نراقى درصدد بر مى‏آید تا از آیه نخست پاسخ دهد و مى‏نویسد:
«مراد از آیات در این آیه مبارکه بالبدیهه نمى‏تواند عموم باشد چه به اعتقاد محمد صلى الله علیه و آله وسلم آیات قرآنیه از جمله معجزات آن حضرت بود پس نمى‏تواند به این معنا باشد که ما هیچ آیه‏اى نفرستادیم بلکه الف و لام عهد است و مراد آیات مطلوبه ایشان است ‏یا مراد عموم است و معنى آن است که جمیع آیاتى را که ایشان طلب کردند نفرستادیم بلکه به بعضى اکتفا نمودیم تا مانند اقوام سابقه مثل قوم صالح و قوم لوط تکذیب ننمایند و به هلاکت نرسند; زیرا حکمت اقتضاى تعجیل در هلاکت ایشان را نمى‏نمود. پس آیه، دلالت‏بر انحصار معجزه به قرآن نمى‏کند» . (20)
ملا احمد براى آن که این فرد مسیحى را کاملا منکوب کند با اشرافى که بر کتاب مقدس دارد، آیاتى را از اناجیل «یوحنا، مرقس و متى‏» ذکر مى‏نماید که «عیسى‏» درخواست معجزه از سوى افرادى را که نوعا لجوج و سرسخت‏بودند، رد مى‏کند و پاسخ منفى مى‏دهد. (21)
اما در جواب آیه دوم وى مى‏نویسد: «اولا معنى آیه مبارکه این است که قسم یاد نمودند که اگر ایشان را آیتى بیاید، ایمان خواهند آورد و این دلالت ندارد بر این که هیچ آیه‏اى وارد نشده است... پس ایشان معجزه تازه طلب کرده بودند و نظر به علم الهى به عدم ایمان آوردن ایشان... واجب نبود بر خدا، اجابت‏سؤال ایشان; چه از حکیم فعل لغو صادر نگردد. علاوه بر این که موجب لزوم حلول غضب و هلاکت ‏بر ایشان مى‏شد و ثانیا این که این شخص [مسیحى] از راه خیانت، کلام را در میان گذارده و تتمه آیه را نقل نکرده، چه خلاف مطلوب او را افاده مى‏نمود. در تتمه آیه دارد: «... کما لم یؤمنوا به اول مرة و نذرهم فى طغیانهم یعمهون‏» و این دلالت مى‏کند بر این که اول معجزه بر ایشان رسیده بود و ایمان نیاوردند و قسم خوردن ایشان نیز مشعر به این معنا است. چه متعارف نیست در ابتداى طلب و عدم ظهور خلاف، کسى قسم بر مطلبى یاد نماید خصوصا با سعى و جد، بلکه این در صورتى مى‏باشد که چند دفعه معجزه آورده شده و آن‏ها لجاج و عناد ورزیدند» . (22)

شبهه 7
 

معجزات محمد صلى الله علیه و آله و سلم تواتر ندارد; زیرا در تواتر شرط است که همین موضوع مورد معجزه، در عهد آن پیغمبر، در کتاب خود او و یا صاحبانش نوشته شده و به حد شهرت رسیده باشد و از راه شواهد معلوم گردد که در همان عصر شهرت داشته است تا اگر مطابق واقع نبود، دیگران تکذیب کنند. و حال آن که قرآن این ویژگى را دارا نیست و تواترى که در میان مسلمین مطرح است، مقبول نیست; زیرا ایشان جانب‏دار رسول خود هستند.
ملا احمد در این بخش ابتدا مباحث مبسوطى در مورد تواتر لفظى و معنوى طرح مى‏کند که جاى ذکر آن‏ها در این مختصر نیست. (23) و لکن در موضع‏گیرى در برابر این شبهه، نقض متقن به آن وارد مى‏کند با این توضیح که:
1. از کجا بدانیم که آن کتابى که معجزه عیسى در آن آمده است و در عهد او نوشته شده مشهور در آن زمان بوده است. ما که خود در آن عهد نبودیم و تواتر میان نصارا هم که سودى ندارد، زیرا این قوم جانب‏دار او هستند.
2. بر فرض که این شهرت حاصل گردد، از کجا بدانیم که نویسندگان اناجیل راست گفته و نوشته‏اند. مگر آن‏ها خود در راس مدعیان و طرف‏داران حضرت نیستند. (24)
3. بر فرض که در میان نصارا این موضوع شهرت یافت، از کجا روشن است که در میان غیرنصارا هم شهرت داشته است.
4. بر فرض که در میان نصارا و غیر آن‏ها شهرت یافته باشد، باز ثابت نمى‏شود که همه بخش‏ها و کتاب‏هاى انجیل - و حتى بخش هایى که معجزات را ذکر کرده است - از صاحب کتاب بوده و همان وقت‏شهرت داشته است. چه بسا برخى از نصارا آن‏ها را افزوده باشند و گواه ما بر این مطلب تحریف هایى است که در تورات و انجیل آمده که به برخى از آن‏ها اشاره خواهد شد.
5. معجزات رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم هم در کتاب خود او و هم در کتاب‏هاى مصاحبان او ذکر شده است که نراقى برخى از آن هارا یادآورى مى‏کند. (25)
جالب توجه آن است که فاضل گران‏قدر همانند برخى از اندیشه‏ورزان اسلامى بر این عقیده است که تنها اثبات اعجاز قرآن و در نتیجه اثبات حقانیت نبى‏مکرم اسلام و صدق قرآن است که مى‏توند دین عیسى و معجزات و انجیل او را به نحوى شایسته احیا کند و گرنه هیچ دلیل قانع کننده تاریخى حتى بر وجود عیسى علیه السلام وجود ندارد. (26)

پی نوشت :
 

1. اصول کافى، ج 1، باب العقل و الجهل، ح 29; و نیز بحارالانوار، ج 71، ص 307.
2. ویژه‏نامه کنگره فاضلین نراقى، ش 2، مصاحبه با آیت الله استادى، ص 9.
3. نظیر این مسئله در زمان معاصر، کارى بود که حضرت امام خمینى رحمه الله انجام دادند که در پاسخ به کتاب «اسرار هزار ساله‏» ، کتاب متقن «کشف الاسرار» را به زبان فارسى نگاشتند. زمانى که ایشان از اساتید حوزه قم به شمار مى‏آمدند.
4. ویژه نامه کنگره فاضلین نراقى، ش 3، نگاهى گذرا به زندگى ملامحمد مهدى نراقى، سید محمد رضا حسینى، ص 36.
5. سیف الامه و برهان المله، ملا احمد نراقى، صفحات 41 و 84- 85 و 141 و نیز ر.ک: ویژه نامه کنگره، ش 3، فاضلین نراقى و مقتضیات زمان، سید محمد رضا حسینى، ص 3.
6. ر.ک: سیف الامه، ص 88، و ص 235- 236.
7. سوره نجم، آیه 9.
8. ر.ک: سیف الامه، (نسخه خطى)، ص 142.
9. انجیل متى، باب %، ص 35.
10. براى نمونه ر.ک: انجیل مرقس، باب 16، ص 19.
11. ر.ک: سیف الامه، ص 150- 151.
12. همان، ص 150- 156 و 162.
13. همان، ص 159.
14. سوره روم، ایات 1 و 2.
15. سوره نور، آیه 55.
16. سیف الامه، ص 179- 180.
17. همان، ص 180- 195.
18. سوره اسراء، آیه 59.
19. سوره انعام، آیه 109.
20. سیف الامة، ص 209.
21. ر.ک: انجیل متى، باب 12، ص 38- 40; و باب 16، ص 1- 4; و نیز انجیل مرقس، باب 8، ص 11- 12.
22. سیف الامة، ص 211- 212 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
23. براى مطالعه تفصیلى، ر.ک: سیف الامة، ص 223- 228.
24. مسیحیان معتقدند که اناجیل با الهام الهى نگارش یافته‏اند; ولى بر این مدعا هیچ دلیلى اقامه نمى‏کنند. ر.ک: کلام مسیحى، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقى، ص 43 و نیز ص 51.
25. سیف الامة، ص 229- 232.
26. ر.ک: آشنایى با ادیان بزرگ، حسین توفیقى، ص 136.
 

منبع: www.naraqi.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان