ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسى شبهات دینى از منظر فاضلین نراقى رحمهما الله (۲)

شبهه ۸   در دین اسلام آزادى بیان و گفت‏وگو وجود ندارد و کسى در میان مسلمانان - چه از خود آنان و چه از ادیان دیگر - جرات آن را ندارند که بر خلاف عقاید آنان مطلبى ابراز نماید

نقد و بررسى شبهات دینى از منظر فاضلین نراقى رحمهما الله (2)

شبهه 8
 

در دین اسلام آزادى بیان و گفت‏وگو وجود ندارد و کسى در میان مسلمانان - چه از خود آنان و چه از ادیان دیگر - جرات آن را ندارند که بر خلاف عقاید آنان مطلبى ابراز نماید. به خلاف سایر ادیان که هر چه مى‏خواهند مى‏نویسند و از کسى اذیتى به آن‏ها نمى‏رسد.
فاضل نراقى در جواب به این شبهه که بى‏انصافى را به نهایت رسانده با شرح صدرى که از شاخصه‏هاى عالمانى چون او است مى‏گوید: «اگر کسى را شبهه بوده باشد و در صدد تحقیق حق باشد، مطلقا کسى را بر او سخنى نیست و بسیار مجادلات و مباحثات در این خصوص اتفاق افتاد... و همیشه علماى اهل کتاب با علماى مسلمین بلکه ائمه ایشان مجامع و محافل چیده‏اند و مباحثات راس‏الجالوت و جاثلیق و ابن‏ابى‏العوجاء و عبدالله بن مقفع باائمه طاهرین مشهور و معروف در کتب مسلمین است‏» . (27)
براى تایید و کمک به جناب نراقى به جاست که به سخن دو نفر از مستشرقین مسیحى در مورد آسان‏گیرى و سماحت اسلام اشاره گردد: «فانسان مونیته‏» استاد ادبیات عرب و تاریخ اسلام در دانشگاه پاریس، در این باره مى‏گوید:
«دین اسلام چون دین فطرت است، بیش‏ترین جاذبه را دارد و بیش‏ترین تسامح را نسبت‏به ادیان دیگر از خود نشان مى‏دهد» . (28)
«گوستاو لوبون‏» نیز مى‏نویسد: «محمد صلى الله علیه و آله وسلم، با یهود و نصارى بسیار مسامحه مى‏کرد... اسلام به دلیل‏آن که دین عدل و احسان و حکمت و مساوات است، گسترش پیدا کرد... سهولت در اسلام، در هیچ دینى سابقه ندارد» . (29)

شبهه 9
 

اگر محمد صلى الله علیه و آله وسلم فرستاده و رسول خدا است پس چگونه نامى از او در کتاب‏هاى انبیاى سلف وجود ندارد؟ !
ملا احمد به این شبهه ابتدا پاسخى حلى و سپس جوابى نقضى مى‏دهد.
1. حلى: نراقى مى‏گوید: «گویا این شخص نصرانى یک نظر به کتب انبیاى سلف نکرده یا چنین تصور کرده که علماى اسلامى را خبرى از کتب انبیاى سلف نیست و گر نه ما در این کتاب، بیش از بیست‏شاهد از کتب انبیاى سلف را ذکر نمودیم به نوعى که با وجود هزاران تحریف که در برخى از آن‏ها واقع شده، منصف را شک و شبهه‏اى باقى نمى‏ماند» . (30)
ما در این جا تنها به یک مورد از موارد متعددى که ملااحمد در بخش اول کتاب «سیف الامة‏» ذکر کرده است، بسنده مى‏کنیم. وى در صفحه 88 (نسخه خطى) «سیف الامة‏» مى‏نویسد: «در سفر اول تورات (31) خداى تعالى خطاب به حضرت ابراهیم خلیل الرحمن مى‏فرماید: اى ابراهیم از بابت اسماعیل اجابت کردم تو را. اینک برومند و بزرگوار و بسیار کردم او را به سبب ماود (یعنى احمد صلى الله علیه و آله وسلم) و از آن به هم رسند دوازده امیر که پیشوا باشند بر قوم عظیمى.
... ظاهر آن است که مراد از دوازده نفر، ائمه اثنى عشر - علیهم صلوات الله - باشد» .
ملااحمد به جز این مورد، شصت‏شاهد دیگر نیز از کتاب‏هاى عهد عتیق و جدید را ذکر مى‏کند که یا تصریحا و یا تلویحا دلالت‏بر نام رسول اسلام دارند. (32)
2. نقضى: نراقى در نقض استدلال «مارتین‏» این چنین پاسخ مى‏دهد: اگر نبودن نام رسول اسلام در کتاب‏هاى پیامبران گذشته دلیل نفى نبوت او شمرده مى‏شود، براى نفى نبوت عیسى علیه السلام دلالت این امر اقوى و اتم خواهد بود; زیرا در هیچ یک از کتاب‏هاى گذشته نامى از عیسى علیه السلام به طور مشخص برده نشده است. بله، فقط در تورات آمده است که «ماشیخ‏» خواهد آمد - که مراد از آن مسیح است - و یهود درباره معناى آن اختلاف کرده‏اند. و از کتاب‏هاى لغت «عبرى‏» و «سفر سوم‏» تورات [سفر لادیان] و «مزامیر» زبور برمى‏آید که هر پیغمبرى را «مسیح‏» گویند; و لذا دلالت «ماشیخ‏» بر عیسى علیه السلام آشکارتر از دلالت کتاب‏هاى مقدسه بر پیغمبر اسلام نیست; پس اگر از این راه نبوت محمد صلى الله علیه و آله وسلم نفى مى‏شود، مسلما به طریق اولى نبوت عیسى هم نفى خواهد شد. (33)

شبهه 10
 

مسلمانان مى‏گویند که کتاب‏هاى انبیاى سلف تحریف شده است; ولى این حرف، صرف ادعا است و باید نمونه‏هاى تحریف اثبات گردد.
فاضل نراقى براى پاسخ دادن به این مطلب چندین مورد از نقض هایى را که در اناجیل وجود دارد، متذکر مى‏گردد و در مورد انجیل واقعى مى‏نویسد: «در فصل دوم انجیل مرقس ثبت است که یحیى بعد از آن که مردم را غسل مى‏داد، بشارت به عیسى داد و گفت: ایمان بیاورید به انجیل. حال مى‏پرسیم که کو آن انجیل که یحیى امر به ایمان آوردن به آن کرد؟ این اناجیل که بعد از عیسى نوشته شده، در آن حکمى نیست که محتاج به ایمان آوردن باشد بلکه وقایع عیسى است و آن‏ها را «حواریون‏» سى - چهل سال بعد نوشتند و اگر مراد یحیى، این اناجیل بود به لفظ مفرد نمى‏فرمود که به انجیل ایمان بیاورید بلکه مى‏فرمود به اناجیل ایمان آورید. پس معلوم است که انجیل واقعى از میان رفته است‏» . (34)
ملا احمد براى اثبات تحریف عهد عتیق به سخنى از خود «مارتین‏» استناد مى‏کند که در آخر رساله‏اش مى‏گوید: یهود تورات را به میل و خواست‏خود کامل کردند و این عین تحریف است. (35)
ملا محمد مهدى نیز در کتاب «انیس الموحدین‏» به برخى از تحریف‏هاى کتاب مقدس پرداخته است. وى در بیان هفتمین صفت از صفات سلبیه خدا مى‏نویسد:
«هفتم از صفات سلبیه آن است که خداى تعالى در چیزى حلول نمى‏کند هم چنان که نصارى مى‏گویند که خدا در حضرت عیسى حلول کرده است; زیرا که این غایت نقص است‏» . (36)
علاوه بر آن چه فاضلین فرمودند، درباره وجود انواع تناقض‏ها و تحریف‏ها در کتاب‏هاى مقدس و نسبت‏هاى ناروا به رسولان الهى جاى هیچ شبهه‏اى را مبنى بر این که کتاب‏هاى مقدس تحریف شده هستند باقى نمى‏گذارد» . (37)

شبهه 11
 

آیاتى در قرآن وجود دارد که دلالت‏بر این دارد که پیامبر اسلام هم مرتکب معصیت مى‏گشته است. نظیر آیات 2 و 3 سوره انشراح: «و وضعنا عنک وزرک الذى انقض ظهرک‏» که مفسران مى‏گویند مراد از «وزر» عبارت است از ذنوبى که او در جاهلیت و بعد از آن دچارش گشته است.
ملااحمد در پاسخ، غفلت نویسنده مسیحى را از تمایز معناى عرفى و لغوى «وزر» یادآور مى‏شود و مى‏گوید که بسیارى از عوام «وزر» را برگناه اطلاق مى‏کنند، و حال آن که «وزر» در لغت عرب به معناى ثقل و سنگینى است، و مفسران درباره تفسیر این ثقل و سنگینى سخنان مختلف دارند. برخى مراد از آن را مقهور بودن رسول اسلام و اصحاب آن حضرت در میان کفار دانسته‏اند و برخى آن را بار سنگین نبوت تلقى کرده‏اند و برخى سنگینى جنگ دانسته‏اند.
نراقى در این بخش، برخى آیات دیگرى را که «مارتین‏» براى اثبات عدم عصمت رسول اسلام به آن‏ها استناد مى‏کند پاسخ مى‏دهد که فرصت ذکر آن‏ها در این جا وجود ندارد. (38)

شبهه 12
 

نویسنده مسیحى در ادامه حملات خود به اعتقادات اسلامى، کار را به بى‏شرمى مى‏رساند و مدعى مى‏شود که محمد صلى الله علیه و آله وسلم [نعوذ بالله] تمامى احکام دین را موافق خواهش نفسانى خود قرار داد و چون خواهش بسیارى بر زن داشت و مى‏گفت: «ان الله جعل لذتى فى النساء و الطیب‏» فلذا براى خود نه زن مقرر کرد و براى دیگران چهار زن. (39)
وى داستان «زینب بنت جحش‏» را براى نمونه یادآور شده و مدعى مى‏شود که محمد صلى الله علیه و آله وسلم چون عاشق وى شده بود موانع این وصلت را با یک آیه رفع نمود.
نراقى در برابر این یاوه‏گویى‏ها باز عنان منطق و استدلال را رها نمى‏کند و با بیانى شیوا و متین مى‏نویسد: «چگونه آن جناب دین را تابع خواهش نفسانى خود قرار داده و حال آن که هیچ پیغمبرى در راه خدا این قدر ریاضت نکشید که او کشید. او هرگز بر بستر نخوابید و نان گندم نخورد و زینت دنیا را بر خود و اهل بیت‏خود حرام ساخت و شب‏ها نمى‏خفت و تا به صبح به عبادت ایستاد تا پاهاى مبارک او ورم کرد. آیا کسى که تابع هواى نفس خود باشد چنین رفتار مى‏کند؟ !
اما آن چه رسول اکرم بر دیگران حرام کرد، بیش از چهار زن به عقد دایم بود، ولى «متعه‏» را بر ایشان به هر قدر خواهند حلال نمود و در استیفاى لذت میان زن دایمى و متعه تفاوت نیست. فرقى که هست در مورد عدالت میان آنان و اداى حقوق ایشان است; چون زن دایمى را حقوق بسیار است‏» . (40)
درباره داستان «زینب بنت جحش‏» هم ملا احمد پس از آوردن روایات متعددى که در این زمینه وارد شده، مى‏نویسد: بنابر روایاتى که ذکر شد «زینب‏» با «زید بن حارثه‏» اختلاف داشتند و «زید» قصد طلاق وى را داشت و رسول الله او را منع کردند; ولى زید در هر صورت او را طلاق داد و رسول اکرم با وى ازدواج کردند به چند دلیل:
1. زینب دختر عمه آن حضرت بود و حضرت او را به همسرى وى درآورده بود و حضرت مى‏خواست‏با این ازدواج، عار طلاق «زینب‏» را پاک کند.
2. حضرت با او ازدواج کرد تا یکى از سنت‏هاى غلط جاهلى را بشکند که «زن فرزند خوانده، حکم زن فرزند را دارد» . (41)

شبهه 13
 

قرآن بلاغت ندارد، چون نظم و ترتیب ندارد و تکرار مکررات در آن بسیار مشاهده مى‏شود و معانى بدیهى بسیار و قصه‏هاى بى‏فایده در آن بسیار است; قصه‏هایى که در تورات و انجیل و دیگر کتاب‏هاى یهود و نصارا نیز قبلا ذکر شده است.
فاصل نراقى در ابتدا ناآشنایى «مارتین‏» را با لغت عربى گوشزد مى‏کند و یادآور مى‏شود کسى که معناى «وزر» را نمى‏داند، او را چه رسد به این که پیرامون فصاحت و بلاغت قرآن اظهار نظر کند و حال آن که موافق و مخالف و محب و معاند در اطراف عالم اعتراف به غایت فصاحت و بلاغت آن کرده‏اند.
سپس ملااحمد در پاسخ به شبهه مذکور به تفصیل بحث را بسط مى‏دهد: (42)
الف) عدم ترتیب: گاهى بلاغت ، عدم ترتیب را مى‏طلبد و قرآن چون به تدریج نازل شد و هر از گاهى به اقتضاى زمان و مکان و موضوعى، آیه‏اى فرود مى‏آمد، از این قبیل است.
ب) تکرار: همین تکرار خود یکى از مقتضیات اعجاز است; زیرا قرآن واقعه‏اى را ذکر فرموده، آن گاه از مخالفان مثل آن را خواستار مى‏شود، و خصم تلاش و کوشش بسیار مى‏کند، ولى نمى‏تواند آن واقعه را همانند آن چه قرآن آورده، ارائه دهد و قرآن همان واقعه را به عبارت دیگر - باز به بیان شیواتر و دل‏نشین‏تر - تکرار مى‏کند. آیا این کار بر اعجاز قرآن دلالت ندارد؟
از سوى دیگر، در کتاب مقدس هم تکرار به وفور یافت مى‏شود. براى نمونه داستان وارد شدن «ابراهیم‏» و «ساره‏» در مصر، که دو بار به صورت طولانى و مفصل در «سفر اول‏» تورات تکرار شده است. گذشته از آن که برخى الفاظ که با همان لفظ و همان معنا تکرار شده‏اند مثل «فباى آلاء ربکما تکذبان‏» (43) به انگیزه تاکید و بازگو نمودن و وانمودن مطلبى مهم است.
ج) بداهت معانى: این که آیات قرآن نزد همه کس بدیهى است، مطلبى است نامعلوم. از سوى دیگر، عموم فهم؟ اعجاز اقتضا دارد همه کس معانى آن را بفهمند تا نکته‏هاى دقیق و ظریف فصاحت و بلاغت آن را به دست آورد; از این رو، نباید در آن پیچیدگى و ابهام وجود داشته باشد.
د) کثرت قصه‏هاى بى‏فایده: اولا در قرآن هر داستانى که آمده در آن پندها و نکته‏هاى دقیق بسیار و حکم و نصایح و مصالح و مواعظ و بینات بى‏شمار گنجانده شده است و غرض صرف نقل حکایت نبوده است. ثانیا، قرآن تنها براى یک قوم و طایفه‏اى یست‏بلکه رسالتى جهانى دارد; پس براى کسانى که از تورات و انجیل آگاهى ندارند، هم چون مشرکان عرب و کل عجم، وجود حکایات در آن بسیار ثمربخش است. گذشته از آن که کتاب مقدس سرشار از تحریف گشته است و وجود قصص در آن وقتى مفید و کافى مى‏نمود که آن کتاب‏ها تحریف شده نباشند; و لذا قرآن به اصلاح و بازنویسى آن قصص نیز پرداخته است.
جا دارد، در پایان این مقاله به چند شبهه هم از کتاب «انیس الموحدین‏» عالم گران قدر ملا مهدى اشاره‏اى کنیم. ملا مهدى این کتاب را که حاوى اصول عقاید است‏براى عامه نوشته است. وى در مقدمه کتاب این چنین آغاز مى‏کند: «از جمله مسائل مورد اتفاق شیعه دوازده امامى این است که بر هر شخصى واجب است‏به اصول پنجگانه و به صفات کمال الهى و صفات سلبى علم داشته باشد و منشا آن دلیل و برهان باشد نه تقلید; از این رو، به خاطرم رسید که رساله‏اى در اثبات مطالب مذکور با عبارت‏هاى واضح بنگارم تا همه از آن بهره‏مند شوند» . (44)
«آیت الله قاضى طباطبایى‏» نیز در وصف این کتاب مى‏نویسد: «این کتاب مشتمل بر اعتقادات حقه امامیه است که از قلم بزرگ‏ترین عالم فقیه و حکیم و محقق عظیم الشان که عموم امامیه اتفاق بر جلالت وى از هر جهت دارند تراوش نموده است... این کتاب نفیس بهترین کتاب در بیان عقاید صحیحه حقه است که با ذکر دلیل و بیان برهان تالیف شده است‏» . (45)
نراقى در این کتاب به فراخور برخى عقاید، پاره‏اى از شبهات را نیز مطرح مى‏کند و پاسخ مى‏دهد. ما در این مقاله، دو شبهه از شبهه هایى را که ملا مهدى پاسخ داده است، مرور مى‏کنیم:

شبهه 14
 

چرا طریقه الهیه بر آن قرار گرفته است که در یک عصر پیغمبرى بفرستد و بعد از او اوصیاى او را برگزینند تا زمان پیغمبرى دیگر فرا رسد که او همان انبیاى اولوالعزم باشد؟ سبب چیست که بعد از هر پیغمبرى، پیغمبر دیگر را مبعوث نمى‏کند که احتیاج به امام مطلقا نباشد؟
ملامهدى براى زدودن این شبهه این چنین پاسخ مى‏دهد: «هر گاه دین هر پیغمبر لاحق، ناسخ و مخالف دین پیامبر سابق باشد، لازم مى‏آید که همیشه در عالم فساد و هرج و مرج و قتل و جدال در میان مردم باشد... و لازم مى‏آمد که تا مردم مى‏روند به یک دین و شریعتى قرار گیرند و احکام و شرایع را فراگیرند، آن‏ها را به دین و شریعتى دیگر و آیین و طریقتى على‏حده امر نمایند و در این صورت هرگز دینى استوار و محکم نخواهد شد و مردم را ملکه و رسوخ در یک قسم از طاعات و کمالات به هم نخواهد رسید و.. . این مخالف صلاح نظام عالم است‏» . (46)

شبهه 15
 

هرگاه صلاح نظام عالم در آن باشد که همیشه حجتى از خدا در زمین باشد - و بدون او لطف محض و فیض مطلق نباشد - این در وقتى صورت مى‏گیرد که آن حجت ظاهر و هویدا باشد تا رتق و فتق امور بکند; اماهرگاه ظاهر نباشد و مردم توان ادراک خدمت او را نداشته باشند هم چنان که در امثال این زمان است، مجرد وجود او چه فایده خواهد داشت؟
در این شبهه به طورى که برمى‏آید، شبهه مربوط به غیبت امام زمان (عج) است و در زمان حاضر نیز این شبهه در اذهان بسیارى دیده مى‏شود. ملا مهدى به این سؤال چنین پاسخ مى‏دهد:
1. باعث‏بر ایجاد انسان معرفت‏خداوند دیان است و باید در میان نوع انسانى کسى باشد که معرفت الهى - کما هو حقه - از براى او حاصل شده باشد، پس باید همیشه روى زمین از حجت الهى، که معرفتى شایسته به ذات الهى دارد; خالى نباشد و لو آن که آن حجت از دیدگاه مردم غایب باشد.
2. مجرد بودن امام بر روى زمین لطف و فیض است از براى مردم، زیرا که وجود او بر روى زمین باعث نزول برکات و خیرات است و مقتضى دفع بلیات و آفات. و از این جهت است که از اهل بیت رسیده است که اگر روى زمین از حجت‏خالى باشد هر آینه زمین با اهل آن فرو مى‏رود.
3. غیبت امام از اکثر مردم است اما جمعى به خدمت او مى‏رسند و غوامض امور خود را از او تحقیق مى‏کنند و [اگر] چنان چه جمیع مردم اتفاق بر خطا کنند ایشان را به نحوى از آن برمى‏گرداند. گرچه برآن‏ها معلوم نشود» . (47)

××××
 

نوشته حاضر را با این توصیه به پایان مى‏بریم که اکنون رسالت‏حوزویان ایجاب مى‏کند با تاسى از این الگوهاى گران‏قدر، هوشیارانه و دردمندانه نیازهاى زمانه را جست‏وجو کنند و اقتضاهاى دوران را بشناسند و به منظور پاسخ‏گویى به شبهه‏هاى بسیار جوانان، پژوهش‏ها و مطالعات خود را سامان دهند. این مهم وقتى محقق مى‏گردد که حوزویان با زبان روز و قلم نوین به خوبى آشنا و بهره‏مند گردند.
آن چه بسیار امید دهنده و نویدبخش است این است که امروزه حرکت‏هاى جدى و گام‏هاى اساسى در این زمینه در متن حوزه آغاز شده است.
کتاب‏نامه :
1. قرآن کریم.
2. آشنایى با ادیان بزرگ، حسین توفیقى، قم (مؤسسه فرهنگى طه و مرکز جهانى علوم اسلامى) چاپ سوم، زمستان 79.
3. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، تهران (انتشارات اسلامیه، 1388 ه ق) .
4. انیس الموحدین، ملا محمد مهدى نراقى، ترجمه قاضى طباطبایى، تبریز، بى نا، 1394 ه ق.
5. بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، تهران: انتشارات اسلامیه.
6. حضارة العرب، گوستاو لوبون، بیروت (دار احیاء التراث العربى، 1979 م) .
7. سیف الامه و برهان المله، ملا احمد نراقى، چاپ سنگى، 1330 ه ق.
8. کتاب مقدس، بى جا (انجمن کتاب مقدس ایران) بى تا.
9. کلام مسیحى، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقى، قم (مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب)، چاپ اول، 1377 ش.
10. ویژه نامه‏هاى کنگره فاضلین نراقى، به کوشش سید محمد رضا حسینى، شماره‏هاى اول (بهار 1379)، دوم (زمستان 1379) و سوم (سال 1380) .

پی نوشت :
 

27. سیف الامة، ص 233 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
28. ر.ک: حاضر العالم الاسلامى، فانسان مونیته، ص 104.
29. حضارة العرب، گوستاولوبون، ص 155- 159.
30. سیف الامه، ص 235- 236 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
31. سفر پیدایش، باب 17، ص 20.
32. سیف الامة، ص 89- 130.
33. همان، ص 236.
34. همان، ص 237، 238 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
35. نمونه‏اى از آن تحریف‏ها آن است که در آخر تورات آمده است که موسى در فلان سال از دنیا رفت. حال باید سؤال کرد که اگر این کتابى است که بر موسى نازل شده چطور مى‏گوید که موسى در فلان سال از دنیا رفت؟ !
36. انیس الموحدین، ملا محمد مهدى نراقى، ص 67.
37. به نمونه هایى از آن در ذیل اشاره مى‏شود:
الف) شراب خوردن و عریان شدن حضرت نوح و به تماشا نشستن فرزندانش. (سفر پیدایش، باب 9);
ب) نسبت ‏شراب‏خوارى دادن به لوط و هم‏بستر شدن حضرت لوط با دو دخترش (سفر پیدایش، باب 19);
ج) دستور قتل زنان و کودکان و زنده نگاه داشتن دختران باکره از سوى حضرت موسى (سفر اعداد، باب 31، ص 14- 19);
د) کشتى گرفتن یعقوب با خدا (سفر پیدایش، باب 32، ص 24- 32);
ه) نسبت زنا به حضرت داود (کتاب دوم سموئیل، باب 11، ص 4- 5;
و) نسبت‏شراب‏خوارى دادن به عیسى در اناجیل.
38. براى مطالعه تفصیلى ر.ک: سیف الامة، ص 247- 252.
39. نظیر این شبهه را مستشرقى دیگر به نام «ژان آندره مور» در کتاب «رد بر دین محمد» طرح کرده است.
40. سیف الامة، ص 258- 259 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
41. همان، ص 260- 262.
42. همان، ص 272- 268.
43. این آیه در سوره الرحمن، سى و یک بار تکرار شده است.
44. انیس الموحدین، ص 23- 24 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
45. همان، مقدمه شهید قاضى طباطبایى، ص 19.
46. همان، ص 105- 106.
47. همان، ص 107- 109 (با اندکى تلخیص) .
 

منبع: www.naraqi.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان