شبهه 8
در دین اسلام آزادى بیان و گفتوگو وجود ندارد و کسى در میان مسلمانان - چه از خود آنان و چه از ادیان دیگر - جرات آن را ندارند که بر خلاف عقاید آنان مطلبى ابراز نماید. به خلاف سایر ادیان که هر چه مىخواهند مىنویسند و از کسى اذیتى به آنها نمىرسد.
فاضل نراقى در جواب به این شبهه که بىانصافى را به نهایت رسانده با شرح صدرى که از شاخصههاى عالمانى چون او است مىگوید: «اگر کسى را شبهه بوده باشد و در صدد تحقیق حق باشد، مطلقا کسى را بر او سخنى نیست و بسیار مجادلات و مباحثات در این خصوص اتفاق افتاد... و همیشه علماى اهل کتاب با علماى مسلمین بلکه ائمه ایشان مجامع و محافل چیدهاند و مباحثات راسالجالوت و جاثلیق و ابنابىالعوجاء و عبدالله بن مقفع باائمه طاهرین مشهور و معروف در کتب مسلمین است» . (27)
براى تایید و کمک به جناب نراقى به جاست که به سخن دو نفر از مستشرقین مسیحى در مورد آسانگیرى و سماحت اسلام اشاره گردد: «فانسان مونیته» استاد ادبیات عرب و تاریخ اسلام در دانشگاه پاریس، در این باره مىگوید:
«دین اسلام چون دین فطرت است، بیشترین جاذبه را دارد و بیشترین تسامح را نسبتبه ادیان دیگر از خود نشان مىدهد» . (28)
«گوستاو لوبون» نیز مىنویسد: «محمد صلى الله علیه و آله وسلم، با یهود و نصارى بسیار مسامحه مىکرد... اسلام به دلیلآن که دین عدل و احسان و حکمت و مساوات است، گسترش پیدا کرد... سهولت در اسلام، در هیچ دینى سابقه ندارد» . (29)
شبهه 9
اگر محمد صلى الله علیه و آله وسلم فرستاده و رسول خدا است پس چگونه نامى از او در کتابهاى انبیاى سلف وجود ندارد؟ !
ملا احمد به این شبهه ابتدا پاسخى حلى و سپس جوابى نقضى مىدهد.
1. حلى: نراقى مىگوید: «گویا این شخص نصرانى یک نظر به کتب انبیاى سلف نکرده یا چنین تصور کرده که علماى اسلامى را خبرى از کتب انبیاى سلف نیست و گر نه ما در این کتاب، بیش از بیستشاهد از کتب انبیاى سلف را ذکر نمودیم به نوعى که با وجود هزاران تحریف که در برخى از آنها واقع شده، منصف را شک و شبههاى باقى نمىماند» . (30)
ما در این جا تنها به یک مورد از موارد متعددى که ملااحمد در بخش اول کتاب «سیف الامة» ذکر کرده است، بسنده مىکنیم. وى در صفحه 88 (نسخه خطى) «سیف الامة» مىنویسد: «در سفر اول تورات (31) خداى تعالى خطاب به حضرت ابراهیم خلیل الرحمن مىفرماید: اى ابراهیم از بابت اسماعیل اجابت کردم تو را. اینک برومند و بزرگوار و بسیار کردم او را به سبب ماود (یعنى احمد صلى الله علیه و آله وسلم) و از آن به هم رسند دوازده امیر که پیشوا باشند بر قوم عظیمى.
... ظاهر آن است که مراد از دوازده نفر، ائمه اثنى عشر - علیهم صلوات الله - باشد» .
ملااحمد به جز این مورد، شصتشاهد دیگر نیز از کتابهاى عهد عتیق و جدید را ذکر مىکند که یا تصریحا و یا تلویحا دلالتبر نام رسول اسلام دارند. (32)
2. نقضى: نراقى در نقض استدلال «مارتین» این چنین پاسخ مىدهد: اگر نبودن نام رسول اسلام در کتابهاى پیامبران گذشته دلیل نفى نبوت او شمرده مىشود، براى نفى نبوت عیسى علیه السلام دلالت این امر اقوى و اتم خواهد بود; زیرا در هیچ یک از کتابهاى گذشته نامى از عیسى علیه السلام به طور مشخص برده نشده است. بله، فقط در تورات آمده است که «ماشیخ» خواهد آمد - که مراد از آن مسیح است - و یهود درباره معناى آن اختلاف کردهاند. و از کتابهاى لغت «عبرى» و «سفر سوم» تورات [سفر لادیان] و «مزامیر» زبور برمىآید که هر پیغمبرى را «مسیح» گویند; و لذا دلالت «ماشیخ» بر عیسى علیه السلام آشکارتر از دلالت کتابهاى مقدسه بر پیغمبر اسلام نیست; پس اگر از این راه نبوت محمد صلى الله علیه و آله وسلم نفى مىشود، مسلما به طریق اولى نبوت عیسى هم نفى خواهد شد. (33)
شبهه 10
مسلمانان مىگویند که کتابهاى انبیاى سلف تحریف شده است; ولى این حرف، صرف ادعا است و باید نمونههاى تحریف اثبات گردد.
فاضل نراقى براى پاسخ دادن به این مطلب چندین مورد از نقض هایى را که در اناجیل وجود دارد، متذکر مىگردد و در مورد انجیل واقعى مىنویسد: «در فصل دوم انجیل مرقس ثبت است که یحیى بعد از آن که مردم را غسل مىداد، بشارت به عیسى داد و گفت: ایمان بیاورید به انجیل. حال مىپرسیم که کو آن انجیل که یحیى امر به ایمان آوردن به آن کرد؟ این اناجیل که بعد از عیسى نوشته شده، در آن حکمى نیست که محتاج به ایمان آوردن باشد بلکه وقایع عیسى است و آنها را «حواریون» سى - چهل سال بعد نوشتند و اگر مراد یحیى، این اناجیل بود به لفظ مفرد نمىفرمود که به انجیل ایمان بیاورید بلکه مىفرمود به اناجیل ایمان آورید. پس معلوم است که انجیل واقعى از میان رفته است» . (34)
ملا احمد براى اثبات تحریف عهد عتیق به سخنى از خود «مارتین» استناد مىکند که در آخر رسالهاش مىگوید: یهود تورات را به میل و خواستخود کامل کردند و این عین تحریف است. (35)
ملا محمد مهدى نیز در کتاب «انیس الموحدین» به برخى از تحریفهاى کتاب مقدس پرداخته است. وى در بیان هفتمین صفت از صفات سلبیه خدا مىنویسد:
«هفتم از صفات سلبیه آن است که خداى تعالى در چیزى حلول نمىکند هم چنان که نصارى مىگویند که خدا در حضرت عیسى حلول کرده است; زیرا که این غایت نقص است» . (36)
علاوه بر آن چه فاضلین فرمودند، درباره وجود انواع تناقضها و تحریفها در کتابهاى مقدس و نسبتهاى ناروا به رسولان الهى جاى هیچ شبههاى را مبنى بر این که کتابهاى مقدس تحریف شده هستند باقى نمىگذارد» . (37)
شبهه 11
آیاتى در قرآن وجود دارد که دلالتبر این دارد که پیامبر اسلام هم مرتکب معصیت مىگشته است. نظیر آیات 2 و 3 سوره انشراح: «و وضعنا عنک وزرک الذى انقض ظهرک» که مفسران مىگویند مراد از «وزر» عبارت است از ذنوبى که او در جاهلیت و بعد از آن دچارش گشته است.
ملااحمد در پاسخ، غفلت نویسنده مسیحى را از تمایز معناى عرفى و لغوى «وزر» یادآور مىشود و مىگوید که بسیارى از عوام «وزر» را برگناه اطلاق مىکنند، و حال آن که «وزر» در لغت عرب به معناى ثقل و سنگینى است، و مفسران درباره تفسیر این ثقل و سنگینى سخنان مختلف دارند. برخى مراد از آن را مقهور بودن رسول اسلام و اصحاب آن حضرت در میان کفار دانستهاند و برخى آن را بار سنگین نبوت تلقى کردهاند و برخى سنگینى جنگ دانستهاند.
نراقى در این بخش، برخى آیات دیگرى را که «مارتین» براى اثبات عدم عصمت رسول اسلام به آنها استناد مىکند پاسخ مىدهد که فرصت ذکر آنها در این جا وجود ندارد. (38)
شبهه 12
نویسنده مسیحى در ادامه حملات خود به اعتقادات اسلامى، کار را به بىشرمى مىرساند و مدعى مىشود که محمد صلى الله علیه و آله وسلم [نعوذ بالله] تمامى احکام دین را موافق خواهش نفسانى خود قرار داد و چون خواهش بسیارى بر زن داشت و مىگفت: «ان الله جعل لذتى فى النساء و الطیب» فلذا براى خود نه زن مقرر کرد و براى دیگران چهار زن. (39)
وى داستان «زینب بنت جحش» را براى نمونه یادآور شده و مدعى مىشود که محمد صلى الله علیه و آله وسلم چون عاشق وى شده بود موانع این وصلت را با یک آیه رفع نمود.
نراقى در برابر این یاوهگویىها باز عنان منطق و استدلال را رها نمىکند و با بیانى شیوا و متین مىنویسد: «چگونه آن جناب دین را تابع خواهش نفسانى خود قرار داده و حال آن که هیچ پیغمبرى در راه خدا این قدر ریاضت نکشید که او کشید. او هرگز بر بستر نخوابید و نان گندم نخورد و زینت دنیا را بر خود و اهل بیتخود حرام ساخت و شبها نمىخفت و تا به صبح به عبادت ایستاد تا پاهاى مبارک او ورم کرد. آیا کسى که تابع هواى نفس خود باشد چنین رفتار مىکند؟ !
اما آن چه رسول اکرم بر دیگران حرام کرد، بیش از چهار زن به عقد دایم بود، ولى «متعه» را بر ایشان به هر قدر خواهند حلال نمود و در استیفاى لذت میان زن دایمى و متعه تفاوت نیست. فرقى که هست در مورد عدالت میان آنان و اداى حقوق ایشان است; چون زن دایمى را حقوق بسیار است» . (40)
درباره داستان «زینب بنت جحش» هم ملا احمد پس از آوردن روایات متعددى که در این زمینه وارد شده، مىنویسد: بنابر روایاتى که ذکر شد «زینب» با «زید بن حارثه» اختلاف داشتند و «زید» قصد طلاق وى را داشت و رسول الله او را منع کردند; ولى زید در هر صورت او را طلاق داد و رسول اکرم با وى ازدواج کردند به چند دلیل:
1. زینب دختر عمه آن حضرت بود و حضرت او را به همسرى وى درآورده بود و حضرت مىخواستبا این ازدواج، عار طلاق «زینب» را پاک کند.
2. حضرت با او ازدواج کرد تا یکى از سنتهاى غلط جاهلى را بشکند که «زن فرزند خوانده، حکم زن فرزند را دارد» . (41)
شبهه 13
قرآن بلاغت ندارد، چون نظم و ترتیب ندارد و تکرار مکررات در آن بسیار مشاهده مىشود و معانى بدیهى بسیار و قصههاى بىفایده در آن بسیار است; قصههایى که در تورات و انجیل و دیگر کتابهاى یهود و نصارا نیز قبلا ذکر شده است.
فاصل نراقى در ابتدا ناآشنایى «مارتین» را با لغت عربى گوشزد مىکند و یادآور مىشود کسى که معناى «وزر» را نمىداند، او را چه رسد به این که پیرامون فصاحت و بلاغت قرآن اظهار نظر کند و حال آن که موافق و مخالف و محب و معاند در اطراف عالم اعتراف به غایت فصاحت و بلاغت آن کردهاند.
سپس ملااحمد در پاسخ به شبهه مذکور به تفصیل بحث را بسط مىدهد: (42)
الف) عدم ترتیب: گاهى بلاغت ، عدم ترتیب را مىطلبد و قرآن چون به تدریج نازل شد و هر از گاهى به اقتضاى زمان و مکان و موضوعى، آیهاى فرود مىآمد، از این قبیل است.
ب) تکرار: همین تکرار خود یکى از مقتضیات اعجاز است; زیرا قرآن واقعهاى را ذکر فرموده، آن گاه از مخالفان مثل آن را خواستار مىشود، و خصم تلاش و کوشش بسیار مىکند، ولى نمىتواند آن واقعه را همانند آن چه قرآن آورده، ارائه دهد و قرآن همان واقعه را به عبارت دیگر - باز به بیان شیواتر و دلنشینتر - تکرار مىکند. آیا این کار بر اعجاز قرآن دلالت ندارد؟
از سوى دیگر، در کتاب مقدس هم تکرار به وفور یافت مىشود. براى نمونه داستان وارد شدن «ابراهیم» و «ساره» در مصر، که دو بار به صورت طولانى و مفصل در «سفر اول» تورات تکرار شده است. گذشته از آن که برخى الفاظ که با همان لفظ و همان معنا تکرار شدهاند مثل «فباى آلاء ربکما تکذبان» (43) به انگیزه تاکید و بازگو نمودن و وانمودن مطلبى مهم است.
ج) بداهت معانى: این که آیات قرآن نزد همه کس بدیهى است، مطلبى است نامعلوم. از سوى دیگر، عموم فهم؟ اعجاز اقتضا دارد همه کس معانى آن را بفهمند تا نکتههاى دقیق و ظریف فصاحت و بلاغت آن را به دست آورد; از این رو، نباید در آن پیچیدگى و ابهام وجود داشته باشد.
د) کثرت قصههاى بىفایده: اولا در قرآن هر داستانى که آمده در آن پندها و نکتههاى دقیق بسیار و حکم و نصایح و مصالح و مواعظ و بینات بىشمار گنجانده شده است و غرض صرف نقل حکایت نبوده است. ثانیا، قرآن تنها براى یک قوم و طایفهاى یستبلکه رسالتى جهانى دارد; پس براى کسانى که از تورات و انجیل آگاهى ندارند، هم چون مشرکان عرب و کل عجم، وجود حکایات در آن بسیار ثمربخش است. گذشته از آن که کتاب مقدس سرشار از تحریف گشته است و وجود قصص در آن وقتى مفید و کافى مىنمود که آن کتابها تحریف شده نباشند; و لذا قرآن به اصلاح و بازنویسى آن قصص نیز پرداخته است.
جا دارد، در پایان این مقاله به چند شبهه هم از کتاب «انیس الموحدین» عالم گران قدر ملا مهدى اشارهاى کنیم. ملا مهدى این کتاب را که حاوى اصول عقاید استبراى عامه نوشته است. وى در مقدمه کتاب این چنین آغاز مىکند: «از جمله مسائل مورد اتفاق شیعه دوازده امامى این است که بر هر شخصى واجب استبه اصول پنجگانه و به صفات کمال الهى و صفات سلبى علم داشته باشد و منشا آن دلیل و برهان باشد نه تقلید; از این رو، به خاطرم رسید که رسالهاى در اثبات مطالب مذکور با عبارتهاى واضح بنگارم تا همه از آن بهرهمند شوند» . (44)
«آیت الله قاضى طباطبایى» نیز در وصف این کتاب مىنویسد: «این کتاب مشتمل بر اعتقادات حقه امامیه است که از قلم بزرگترین عالم فقیه و حکیم و محقق عظیم الشان که عموم امامیه اتفاق بر جلالت وى از هر جهت دارند تراوش نموده است... این کتاب نفیس بهترین کتاب در بیان عقاید صحیحه حقه است که با ذکر دلیل و بیان برهان تالیف شده است» . (45)
نراقى در این کتاب به فراخور برخى عقاید، پارهاى از شبهات را نیز مطرح مىکند و پاسخ مىدهد. ما در این مقاله، دو شبهه از شبهه هایى را که ملا مهدى پاسخ داده است، مرور مىکنیم:
شبهه 14
چرا طریقه الهیه بر آن قرار گرفته است که در یک عصر پیغمبرى بفرستد و بعد از او اوصیاى او را برگزینند تا زمان پیغمبرى دیگر فرا رسد که او همان انبیاى اولوالعزم باشد؟ سبب چیست که بعد از هر پیغمبرى، پیغمبر دیگر را مبعوث نمىکند که احتیاج به امام مطلقا نباشد؟
ملامهدى براى زدودن این شبهه این چنین پاسخ مىدهد: «هر گاه دین هر پیغمبر لاحق، ناسخ و مخالف دین پیامبر سابق باشد، لازم مىآید که همیشه در عالم فساد و هرج و مرج و قتل و جدال در میان مردم باشد... و لازم مىآمد که تا مردم مىروند به یک دین و شریعتى قرار گیرند و احکام و شرایع را فراگیرند، آنها را به دین و شریعتى دیگر و آیین و طریقتى علىحده امر نمایند و در این صورت هرگز دینى استوار و محکم نخواهد شد و مردم را ملکه و رسوخ در یک قسم از طاعات و کمالات به هم نخواهد رسید و.. . این مخالف صلاح نظام عالم است» . (46)
شبهه 15
هرگاه صلاح نظام عالم در آن باشد که همیشه حجتى از خدا در زمین باشد - و بدون او لطف محض و فیض مطلق نباشد - این در وقتى صورت مىگیرد که آن حجت ظاهر و هویدا باشد تا رتق و فتق امور بکند; اماهرگاه ظاهر نباشد و مردم توان ادراک خدمت او را نداشته باشند هم چنان که در امثال این زمان است، مجرد وجود او چه فایده خواهد داشت؟
در این شبهه به طورى که برمىآید، شبهه مربوط به غیبت امام زمان (عج) است و در زمان حاضر نیز این شبهه در اذهان بسیارى دیده مىشود. ملا مهدى به این سؤال چنین پاسخ مىدهد:
1. باعثبر ایجاد انسان معرفتخداوند دیان است و باید در میان نوع انسانى کسى باشد که معرفت الهى - کما هو حقه - از براى او حاصل شده باشد، پس باید همیشه روى زمین از حجت الهى، که معرفتى شایسته به ذات الهى دارد; خالى نباشد و لو آن که آن حجت از دیدگاه مردم غایب باشد.
2. مجرد بودن امام بر روى زمین لطف و فیض است از براى مردم، زیرا که وجود او بر روى زمین باعث نزول برکات و خیرات است و مقتضى دفع بلیات و آفات. و از این جهت است که از اهل بیت رسیده است که اگر روى زمین از حجتخالى باشد هر آینه زمین با اهل آن فرو مىرود.
3. غیبت امام از اکثر مردم است اما جمعى به خدمت او مىرسند و غوامض امور خود را از او تحقیق مىکنند و [اگر] چنان چه جمیع مردم اتفاق بر خطا کنند ایشان را به نحوى از آن برمىگرداند. گرچه برآنها معلوم نشود» . (47)
××××
نوشته حاضر را با این توصیه به پایان مىبریم که اکنون رسالتحوزویان ایجاب مىکند با تاسى از این الگوهاى گرانقدر، هوشیارانه و دردمندانه نیازهاى زمانه را جستوجو کنند و اقتضاهاى دوران را بشناسند و به منظور پاسخگویى به شبهههاى بسیار جوانان، پژوهشها و مطالعات خود را سامان دهند. این مهم وقتى محقق مىگردد که حوزویان با زبان روز و قلم نوین به خوبى آشنا و بهرهمند گردند.
آن چه بسیار امید دهنده و نویدبخش است این است که امروزه حرکتهاى جدى و گامهاى اساسى در این زمینه در متن حوزه آغاز شده است.
کتابنامه :
1. قرآن کریم.
2. آشنایى با ادیان بزرگ، حسین توفیقى، قم (مؤسسه فرهنگى طه و مرکز جهانى علوم اسلامى) چاپ سوم، زمستان 79.
3. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، تهران (انتشارات اسلامیه، 1388 ه ق) .
4. انیس الموحدین، ملا محمد مهدى نراقى، ترجمه قاضى طباطبایى، تبریز، بى نا، 1394 ه ق.
5. بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، تهران: انتشارات اسلامیه.
6. حضارة العرب، گوستاو لوبون، بیروت (دار احیاء التراث العربى، 1979 م) .
7. سیف الامه و برهان المله، ملا احمد نراقى، چاپ سنگى، 1330 ه ق.
8. کتاب مقدس، بى جا (انجمن کتاب مقدس ایران) بى تا.
9. کلام مسیحى، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقى، قم (مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب)، چاپ اول، 1377 ش.
10. ویژه نامههاى کنگره فاضلین نراقى، به کوشش سید محمد رضا حسینى، شمارههاى اول (بهار 1379)، دوم (زمستان 1379) و سوم (سال 1380) .
پی نوشت :
27. سیف الامة، ص 233 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
28. ر.ک: حاضر العالم الاسلامى، فانسان مونیته، ص 104.
29. حضارة العرب، گوستاولوبون، ص 155- 159.
30. سیف الامه، ص 235- 236 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
31. سفر پیدایش، باب 17، ص 20.
32. سیف الامة، ص 89- 130.
33. همان، ص 236.
34. همان، ص 237، 238 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
35. نمونهاى از آن تحریفها آن است که در آخر تورات آمده است که موسى در فلان سال از دنیا رفت. حال باید سؤال کرد که اگر این کتابى است که بر موسى نازل شده چطور مىگوید که موسى در فلان سال از دنیا رفت؟ !
36. انیس الموحدین، ملا محمد مهدى نراقى، ص 67.
37. به نمونه هایى از آن در ذیل اشاره مىشود:
الف) شراب خوردن و عریان شدن حضرت نوح و به تماشا نشستن فرزندانش. (سفر پیدایش، باب 9);
ب) نسبت شرابخوارى دادن به لوط و همبستر شدن حضرت لوط با دو دخترش (سفر پیدایش، باب 19);
ج) دستور قتل زنان و کودکان و زنده نگاه داشتن دختران باکره از سوى حضرت موسى (سفر اعداد، باب 31، ص 14- 19);
د) کشتى گرفتن یعقوب با خدا (سفر پیدایش، باب 32، ص 24- 32);
ه) نسبت زنا به حضرت داود (کتاب دوم سموئیل، باب 11، ص 4- 5;
و) نسبتشرابخوارى دادن به عیسى در اناجیل.
38. براى مطالعه تفصیلى ر.ک: سیف الامة، ص 247- 252.
39. نظیر این شبهه را مستشرقى دیگر به نام «ژان آندره مور» در کتاب «رد بر دین محمد» طرح کرده است.
40. سیف الامة، ص 258- 259 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
41. همان، ص 260- 262.
42. همان، ص 272- 268.
43. این آیه در سوره الرحمن، سى و یک بار تکرار شده است.
44. انیس الموحدین، ص 23- 24 (با اندکى تلخیص و تصرف) .
45. همان، مقدمه شهید قاضى طباطبایى، ص 19.
46. همان، ص 105- 106.
47. همان، ص 107- 109 (با اندکى تلخیص) .
منبع: www.naraqi.com