ماهان شبکه ایرانیان

شرح احوال فاضلین نراقى (۱)

مقدمه   نخست ‏شایسته مى‏بینم بگویم که بخشى از عمرم را صرف تحقیق و پژوهش پیرامون زندگى نامه علما و فقها و حکماى این آب و خاک کرده‏ام و تاکنون ۳۵ عنوان از کتاب‏هایم منتشر شده که فقط به شرح حال این فرهیختگان اختصاص دارد

شرح احوال فاضلین نراقى (1)

مقدمه
 

نخست ‏شایسته مى‏بینم بگویم که بخشى از عمرم را صرف تحقیق و پژوهش پیرامون زندگى نامه علما و فقها و حکماى این آب و خاک کرده‏ام و تاکنون 35 عنوان از کتاب‏هایم منتشر شده که فقط به شرح حال این فرهیختگان اختصاص دارد. من کاشان و قلمرو آن را یکى از مهم‏ترین مناطقى مى‏دانم که دانش‏مندان عالى قدر و بزرگى از آن برخاسته‏اند، و آن مقدار و آن افراد را ما در کم‏تر نقطه‏اى از ایران زمین مى‏بینیم.
از مشاهیر آن‏ها قطب الدین راوندى، ابوالرضائیه فضل الله راوندى است که شرح حال هر دو را به تفصیل در جلد سوم «مفاخر الاسلام‏» نوشته‏ام. ملا فتح الله کاشانى صاحب تفسیر «نهج الصادقى‏» ملامحمد، زمان، و آخوند ملا محمد کاشانى، ملا محسن فیض کاشانى، با مقام والایى که در علوم و فنون عقلى و نقلى داشته است - شرح حال مفصل او را نیز در آغاز «شوق مهدى‏» و جلد هشتم «مفاخر اسلام‏» به عنوان استاد علامه مجلسى نگاشته‏ام - و همین دو بزرگوار یعنى فقیه و حکیم بزرگ حاج ملا مهدى نراقى، و فرزند فقیه عالى قدرش حاج ملا احمد نراقى هستند.
شرح حال این دو بزرگوار را هم به عنوان شاگردان وحید بهبهانى در سال 1337 در کتاب «شرح زندگانى استاد کل وحید بهبهانى‏» نگاشته بودم و در چاپ سوم آن که جلد نهم «مفاخر اسلام‏» شده است، با تفصیل بیش‏تر آورده‏ام.
مطلب دیگرى که در این مقدمه کوتاه لازم به یادآورى مى‏دانم این است که در سال 1370 آخر مقدمه کتاب «علامه مجلسى بزرگ‏مرد علم و دین‏» که درچاپ سوم جلد هشتم مفاخر اسلام آمده، نوشته‏ام این است که:
«باعث کمال تاثر و تاسف است در جمهورى اسلامى ایران که با رهنمودهاى علماى دینى پدید آمده، سال‏هاى 1391، 1404، 1405، 1410 و 1412 ه. آمد و رفت و در مقابل آن همه کنگره‏ها و مراسمى که براى «غزالى و طبرسى و حافظ و سعدى و خواجو» و غیره گرفتند، مراسم و کنگره بزرگ‏داشتى براى فقیه و محدث نامى ملا محسن فیض کاشانى متوفاى 1091، و فقیه ومحدث مشهور شیخ حر عاملى در گذشته 1104، و علامه مجلسى متوفاى 1110 و محدث عالى قدر سید نعمت الله جزایرى در گذشته 1112، و استاد کل وحید بهبهانى متوفاى سال 1205، وعلامه بحر العلوم متوفاى 1212 و میرزاى شیرازى متوفاى سال 1312 ه. نگرفتیم، و از آن‏ها تجلیلى به عمل نیاوردیم، و حتى یادى هم از آن مفاخر علماى شیعه امامیه نکردیم، و هذا والله مما یمیت القلب و یجلب الهم، و لعل الله یحدث بعد ذلک امرا» !
بنابراین، مایه بسى خوش‏وقتى و مسرت است که در حوزه قم، گذشته از دو کنگره قبلى براى شیخ مفید و شیخ انصارى، کنگره‏اى هم به منظور بزرگ‏داشت این دو بزرگوار، فاضلین نراقى پدر و پسر تشکیل مى‏شود، و دانش‏مندان و اهل نظر پیرامون شخصیت علمى و اجتماعى آن‏ها سخن مى‏گویند، و نویسندگان در آن باره مقاله نوشته و یاد آن‏ها را گرامى داشته و مى‏شناسانند.

و اینک شرح حال اجمالى پدر یعنى:
حاج ملا محمد مهدى نراقى
 

این حکیم و فقیه بزرگ از اعاظم علماى اواخر سده یازده و اوایل سده دوازدهم هجرى است. او علوم عقلى را در ایران و حوزه اصفهان فرا گرفت و در اواخر عمر به عتبات عالیات رفت و در کربلا، خارج فقه و حدیث اصول و فقه را از نزد شیخ یوسف بحرانى صاحب «حدائق‏» و «وحید بهبهانى‏» تکمیل کرد; آن گاه به نجف اشرف منتقل شد و همان جا به جهان باقى شتافت.
کتاب‏هاى او در علوم عقلى و نقلى بهترین گواه بر عظمت اندیشه و فکر پویا و مواج او است، و در یک کلام باید او را از حکما و فلاسفه، و فقها و مجتهدان بزرگ، و داراى آثار گران‏بهایى دانست که در حد خود کم نظیر است; و به عبارت کوتاه‏تر حق او چنان که باید ادا نگشته و آن طور که بوده شناخته نشده است. امید است که در این کنگره اندازه در خور شان او حق‏شان ادا شود و جاى‏گاهش نزد همگان شناسایى و معرفى گردد.

ولادت و مدت عمر او
 

درباره ولادت حاج ملا محمد مهدى و مدت عمر او اختلاف نظر است. مطابق دستخط (1) و نوشته فرزندش حاج ملا احمد نراقى که در سال 1236 ه. در پشت جلد کتاب «لؤلؤة البحرین‏» شیخ یوسف بحرانى که استاد پدرش بوده، و شرح حال اجمالى خود و پدرش را نوشته است، این فقیه نامى، سن او را تقریبا شصت‏سال دانسته است و وفاتش را 1209; بنابراین، حاج ملا مهدى در سال 1149 یا 1150 متولد شده است.
دانش‏مند بزرگ سید محمد حسن زنوزى معاصر وى در کتاب «ریاض الجنة‏» ولادتش را 1146 و سنش را شصت و سه سال دانسته است. حاج سید شفیع جاپلقى در «روضه بهیه‏» مى‏گوید حاج ملامهدى مدت سى سال از محضر عالم کامل علامه زمان ملا اسماعیل خواجویى استفاده کرده است.
دانش‏مند فقید شیخ محمد رضا مظفر در مقدمه «جامع السعادات‏» ضمن شرح حال مؤلف حاج ملا محمد مهدى با توجه به گفته حاج سید شفیع مى‏گوید: «با این فرض که نراقى تا سال 1173 وفات ملا اسماعیل مدت سى سال ملازم او بوده، مى‏توان گفت که او در سال 1127 یا کمى پیش از آن متولد شده، و در 15 سالگى در محضر آن استاد حضور داشته است، و چون نراقى در سال 1209 یک سال بعد از وفات استادش وحید بهبهانى درگذشته، لذا او حداقل هشتاد و یک سال داشته است. جا دارد این را بگوییم که اولا مدت سى سال، فرضى بیش نبوده، و ثانیا این تحقیق مرحوم مظفر در مقابل دستخط و نوشته حاج ملا احمد، اجتهاد در مقابل نص است. او صریحا وفات پدرش را اول شعبان 1209 دانسته و مى‏گوید، تقریبا سنش به شصت‏سالگى رسیده بود. ثالثا وحید بهبهانى مطابق تحقیق و نقل صحیح و مستند در سال 1205 از دنیا رفته نه 1208.

دور نمایى از زندگانى وى در گفتار دانش‏مندان
 

گفتیم که شرح حال اجمالى حاج ملا مهدى را فرزندش حاج ملا احمد در سال 1236 به عربى در پشت کتاب لؤلؤة البحرین نوشته است. و قبل از او آقا احمد بهبهانى در «مرآت الاحوال جهان نما» که آن را در سال 1225 در هند نوشته، حاج ملا مهدى را از بزرگان و شاگردان حدیث وحید بهبهانى شمرده است. سید محمد حسن زنوزى هم در «ریاض الجنة‏» مختصرى از ترجمه او را آورده است و میرزا محمد تنکابنى در دو صفحه از وى سخن گفته و سید شفیع جاپلقى هم او را طبق اجازه نامه‏اش «روضه بهیه‏» به اختصار شناسانده است. و از اینان شرح حال او به دیگران رسیده است، و اینک آن گفته‏ها و بعد هم توضیحات ما :
1. حاج ملا احمد مى‏نویسد: «تاریخ وفات والد ماجد، محقق زاهد، مولا محمد مهدى ابن‏ابى‏ذر نراقى در شب اول ماه شعبان المعظم سال 1209 و در نجف اشرف در ایوان کوچک پشت‏سر حضرت که شبکه‏اى به سوى رواق دارد، دفن شد. سن شریفش تقریبا به شصت‏سالگى مى‏رسید. از مصنفات او این کتاب‏ها است‏» . سپس سى کتاب او را نام مى‏برد که در عنوان «تالیفات‏» مى‏آوریم. آن گاه مى‏افزاید: «او - طاب ثراه - در نراق متولد شد. عمده تحصیل او در اصفهان نزد استادان بزرگوارى هم‏چون ملااسماعیل خواجویى (متوفاى 1173 ه ق) و حاج شیخ محمد زمان کاشانى (متوفاى 1166) و ملامهدى هرندى (1186) و میرزا نصیر (1191) و قسمتى از حدیث را نزد شیخ بزرگوار شیخ یوسف بحرانى صاحب کتاب «لؤلؤة البحرین‏» .
شیخ یوسف از مشایخ او بود که هم در نزد وى درس خواند و هم از وى اجازه گرفت و هم‏چنین آقا محمد باقر بهبهانى. این را بنده ناچیز; «احمد بن محمد مهدى بن ابى‏ذر» نوشته است‏» .
2. سید محمد حسن زنوزى که مانند او از شاگردان استاد کل وحید بهبهانى بوده و کتاب خود «ریاض الجنة‏» را در سال 1216 ه نوشته است، مى‏نویسد: «عالم کامل، فاضل صالح جلیل، محقق مدقق ، عادل حافظ متبحر، فقیه حکیم متکلم، مهندس، معاصر و ماهر در اکثر فنون و کتب اسلامى و غیراسلامى از سایر ملل و ادیان، جلیل القدر عظیم الشان، داراى اخلاق کریمه و آداب پسندیده و تالیفات کثیره است. بر بسیارى از دانشمندان تلمذ نموده، از جمله فاضل ادیب متبحر و مهندس میرزا محمد طبیب اصفهانى، و ملا اسماعیل معروف به خواجویى، و حاج شیخ محمد زمان کاشانى وملا مهدى هرندى‏» .
3. حاج سید شفیع جاپلقى در «الروضة البهیة‏» که به عربى سلسله مشایخ خود را نام برده، آن را در سال 1278 نوشته و خود در سال 1280 از دنیا رفته است، ایشان از وى بدین گونه سخن مى‏راند: «... به طورى که شنیده‏ام حاج ملا مهدى مدت سى سال از محضر عالم کامل، علامه‏زمان ملا اسماعیل خواجویى (مازندرانى) استفاده نموده بود» .
و مى‏گوید: به قدرى اشتیاق به تحصیل داشت و سرگرم درس خواندن بود که هر نامه‏اى که از ولایتش مى‏رسید مطالعه نمى‏کرد، مبادا موضوعى در آن باشد که باعث تشویش حواس او گردد; از این رو، هر وقت نامه‏اى مى‏آمد مطالعه نکرده در زیر فرش مى‏گذاشت. تا این که پدر وى در نراق کاشان که از پیشکاران حکومت‏بود کشته شد. خبر کشته شدن او را براى فرزندش حاج ملا مهدى نوشتند. او هم طبق معمول باز نکرده گذاشت زیر فرش خود.
چون کسان او از آمدن وى مایوس شدند، نامه‏اى به استادش نوشتند تا خبر مرگ پدرش را به او بدهد و او را روانه نراق کند تا تکلیف ترکه و ورثه معلوم شود. وقتى او وارد مجلس استاد شد، استاد را غمگین یافت. علت تاثر او را پرسید و گفت چرا درس نمى‏گویید؟ استاد گفت: تو باید بروى نراق که پدرت مریض یا مجروح شده است.
حاج ملا مهدى گفت: خداوند او را حفظ مى‏کند، شما درس را شروع فرمایید.
استاد ناچار موضوع قتل پدرش ابوذر را به او گفت و توصیه کرد که حتما باید بروى به نراق. حاج ملا مهدى رفت‏به وطن، ولى سه روز بیشتر نماند.پس از رسیدگى به کارهاى لازم، دوباره به اصفهان مراجعه نمود و مشغول درس خواندن شد تا رسید به آن مرتبه از علم و بزرگوارى که وصف نخواهد شد» . (2)
4. فقیه بزرگوار میرزا احمد تنکابنى متوفاى قبل از 1304 در «قصص العلماء» که آن را در سال 1290 نوشته است، درباره شرح حال او مى‏نویسد: «ملا محمد مهدى بن ابى ذر نراقى کاشانى بر علماى عصر خویش در فضیلت و جامعیت فایق، و صاحب احکام و مفالق مسائل را راتق و فاتق، و در علوم عدیده از عقلیه و نقلیه و ریاضیه، صاحب تحقیق رایق; و در نزد آخوند ملا اسماعیل خواجویى که محله‏اى از محلات اصفهان است، سى سال درس خوانده، و در نزد سایر علما در معقول و منقول تلمذ نموده، و در خدمت مؤسس بهبهانى آقا محمد باقر - رضى الله عنهما - تلمذ نموده است.
و براى او ید طولایى بود در ریاضیات از حساب و هندسه و هیئت و علوم ادبیه و معانى و بیان و تفسیر.
در بدو تحصیل در نهایت فقر و فاقه بود، به نحوى که قدرت روشن کردن چراغ نداشت، و از چراغ عمومى حیاط مدرسه استفاده مى‏کرد. سپس داستان پدرش را نقل کرده است، و مى‏افزاید که شدید الشوق به تحصیل علوم عقلیه ونقلیه بود.
و بعد از فراغ از تحصیل در کاشان سکنى نموده. کاشان از علما خالى بود و به وجود مبارک آن جناب مملو از علما و فضلا شد، و مرجع و محل و محط رحال رجال اکامل افاضل شد. و علماى بسیارى از تلامذه او به ظهور رسیدند. سپس بحثى درباره بعضى از تالیفات او دارد که خواهیم دید» . (3)
6. عالم ربانى، هم‏شهرى او، حبیب الله کاشانى متوفاى سال 1340 هر چند در کتاب «لباب الالقاب‏» در ترجمه او نظر به گفتار بزرگان نام برده داشته است; اما با علم و آگاهى که از او و آثارش داشته و کتاب‏هایش را دیده، و خود هم از هر نظر اهل بوده است، او را به اجمال بدین گونه مى‏شناساند: «عارج به بلندترین مدارج والا، حاج ملا مهدى بن ابى ذر بن حاج محمد قمى نراقى، دانش‏مندى بزرگ و محققى مدقق استاد کل فى الکل، جامع جمیع علوم عقلى، ماهر و حاذق در علوم شرعى، و کاشف اسرار دقیقى بوده است که قبل از او کسى بر آن آگاهى نیافته است. و قواعد حقایقى را روشن ساخت که جز او کسى به آن نرسیده بود» .
پس اگر گوینده‏اى بگوید او واقعا بحرالعلوم دریاى ژرف دانش است، گزاف نگفته بلکه سخن به حقیقت گفته است.
و اگر چنان‏چه کسى بگوید او «علامه‏» است نباید به او خورده گرفت. به همین دلیل است که یکى از افاضل او را «خاتم حکما و مجتهدان‏» دانسته و سخن به جا گفته است.
در حکمت و ریاضیات مدت سى سال در اصفهان بر ملا اسماعیل خواجویى تلمذ نمود، و در شرعیات مدتى طولانى از وحید بهبهانى بهره‏مند شد. سپس سخن حاج ملا احمد را مى‏آورد که دستخظ را دیده است، و مى‏گوید: داستان مشقات او در تحصیل علوم و تحمل فقر و فاقه، و صبرى که بر مصایب روزگار و انبوه حوادث داشته است، ریاضات و عباداتش مشهود است، تا جایى که یکى از صوفیان ادعا کرده حاج ملا مهدى از مشایخ سلسله صوفیه است، تا وسیله ترویج عقیده فاسده‏اش باشد; در حالى که چنین نیست. و او رئیس حکماى الهى، و اعلم فقها و مجتهدان و پیشواى زهاد و عابدان و در یک کلام ناصر دین، بلکه آیتى از آیات‏الله و داعى به حق مبین بوده است. سپس 25 تالیف او را که حاج ملا احمد نام برده، ذکر مى‏کند. (4)

استادان حاج ملا مهدى
 

طبق نوشته حاج ملا احمد، فرزندش، و سید محمد حسن زنوزى، معاصرش، حاج ملا مهدى جمعا در نزد هفت نفر از بزرگان عصر به تحصیل علوم عقلى و نقلى اهتمام ورزیده است. حاج ملا احمد در یکى از اجازاتش آن‏ها را ستارگان هفت گانه (کواکب سبعیه) نامیده است و آن هفت تن از این قراراند:
1. ملا اسماعیل خواجویى;
2. ملا محمد زمان کاشانى;
3. ملا مهدى هرندى;
4. میرزا نصیر اصفهانى;
5. میرزا احمد طبیب اصفهانى;
6. شیخ یوسف بحرانى;
7. وحید بهبهانى.
پنج نفر اول در ایران و شهر اصفهان بوده‏اند و بیش‏ترین ایام تحصیل حاج ملا مهدى در معقول و منقول هم در اصفهان و نزد اینان بوده است، و دو نفر آخر در کربلاى معلى سکونت داشته‏اند.
شاگردى او در نزد استاد کل آقا محمد باقر اصفهانى مدتى زیاد بوده; به طورى که معروف است مى‏گویند چهار نفر از اعاظم فقها و مجتهدین به نام «مهدى‏» از شاگردان وحید بوده‏اند، و آن‏ها را «مهادى اربعه‏» نامیده‏اند و آن‏ها را بدین ترتیب برشمرده‏اند:
1. حاج ملا محمد مهدى نراقى;
2. سید محمد مهدى بحرالعلوم;
3. میرزا مهدى شهید اصفهانى مشهدى;
4. میرزا محمد مهدى شهرستانى.
دانش‏مند عالم شناس نامى سید محمد باقر خوانسارى اصفهانى در کتاب شریفش «روضات الجنات‏» ضمن این که حاج ملا مهدى را از ارکان علماى متاخرین و اعیان فضلاى متبحرین ما مى‏داند، مى‏گوید: «در اکثرفنون علم و کمال کتاب نوشته، و در فقه و حکمت و اصول و علم اعداد و اشکال، مسلط بود» . و پس از شمارش بعضى از تالیفات او مى‏گوید: «فرزند رجل افضل امجد مولانا احمد نراقى که شرح حالش را قبلا ذکر کردیم، در اجازه‏اى که براى یکى از اعاظم معاصرین نوشته، حقیقت احوال و صفات و برخى از کلمات او را در جاى خود نگاشته است‏» .
مى‏نویسد: «اجازه داد به من به طور قرائت و به سماع، پدرم و استادم، و کسى که استناد من در جمیع علوم عقلى و نقلى به او است، کشاف قواعد اسلام، و حلال معاقد احکام، ترجمان حکماء متالهین، و نشان فقهاء متکلمین، امام همام، بحر قمقام، دریاى ژرف، و ابر باران ریز، که در نفایس فنون به بالاترین پله نردبان ترقى رسیده مولانا محمد مهدى بن ابى‏ذر متولد در نراق و ساکن کاشان و ملتجى به نجف و مدفون در آن جا - قدس الله روضه - از استادان فاضل و بزرگ و عظیم الشان خود:
اول آن‏ها، عالم شهیر بل اجل اعلم، دانش‏مند بزرگ مدقق و مجتهد محقق، داراى فضل آشکار، مؤسس اساس شریعت‏حقه، و کسى‏که حق او بر فرقه محقه واجب است، محقق سوم، و علامه دوم که دومى و مانند ندارد، مولانا محمد باقر اصفهانى بهبهانى افاض الله على روضة شابیب الرحمة والرضوان و اسکنه اعلى غرفات جنان. تا آن جا که نوشته است و دیگر محدث فاضل و فقیه کامل عالم پرهیزکار صاحب «حدائق الناضره‏» و مصنفات بسیار دیگر شیخ یوسف بحرانى و دیگر نحریر محقق و فقیه جامع مدقق، علامة الزمان، و وحید اوان حاج شیخ محمد بن حاج محمد زمان کاشانى... .
و دیگر سید سند بزرگوار فاضل شیخ الاسلام و المسلمین و «عمدة الفضلاء و المحققین میر محمد حسین خاتون آبادى، دخترزاده علامه مجلسى.
و دیگر مولاى دانش‏مند بزرگوار محمد قاسم بن محمد رضا طبرسى و دیگر عالم زاهد عابد ربانى حاج محمد طاهر بن حاج مقصود على اصفهانى و دیگر مولاى بزرگوار میرزا محمد ابراهیم قاضى و دیگر فاضل کامل فقیه آقا رضى الدین محمد فرزند مولانا محقق آقا حسین خوانسارى و دیگر شیخ اجل افضل و فقیه بزرگ اکمل، محدث بارع و با کثرت و عالم پرهیزکار و پارسا شیخ محمد مهدى فتونى عاملى نجفى.
و دیگر دانش‏مند علامه شهیر و شیخ محقق فهامه اعجوبه زمان و یگانه روزگار، عالم ربانى مولانا محمد اسماعیل خواجویى مازندرانى اصفهانى و دیگر دانش‏مند مؤید، جامع معقول و منقول، حاوى فروع و اصول ملا محمد مهدى هرندى اصفهانى‏» .
سپس صاحب روضات مى‏گوید: «از جمله شاگردان حاج ملا مهدى که در نزد وى معقول خوانده است، حجة الاسلام سید محمد باقر شفتى، صاحب «مطالع الانوار» و «تحفة الابرار» و حاج محمد ابراهیم کلباسى، صاحب «اشارات‏» و «منهاج‏» است‏» . (5)
پیدا است که غیر از هفت نفر استادان اصلى حاج ملا مهدى بقیه یا در اوایل تحصیل نزد آن‏ها درس خوانده و یا استادان اجازه او بوده‏اند.

تالیفات حاج ملا مهدى
 

به طورى که دیدیم حاج ملا احمد فرزند برومند حاج ملا محمد مهدى، در سال 1336 ه. به خط خود به عربى در پشت کتاب «لؤلؤة البحرین‏» اجمالى از شرح حال پدرش را نوشته‏است، و گفتیم که تالیفات او راهم شمرده است. نخست آن‏ها را که 30 کتاب است، به همان گونه که او نام برده است، نام مى‏بریم، سپس توضیحاتى پیرامون آن‏ها مى‏دهیم و آن 30 کتاب این‏ها است:
1. کتاب اللوامع، در فقه. فقط طهارت آن در دو جلد به اتمام رسیده است;
2. انیس المجتهدین در اصول فقه;
3. جامعة الاصول، نیز در اصول فقه;
5. جامع السعادات در علم اخلاق;
6. شرح شفاى ابن سینا;
7. اللمعات العرشیه فى الحکمة الالهیه;
8 . اللمعه;
9. الکلمات الوجیزه;
10. المستقصى در علم هیئت;
11. المحصل نیز در علم هیئت;
12. مشکلات العلوم;
13. توضیح الاشکال;
14. محرق القلوب;
15. التحفة الرضویه;
16. جامع الافکار;
17. المعتمد در فقه استدلالى;
18. انیس التجار در تجارت;
19. نخبة البیان در علم معانى و بیان;
20. تحریر اکرثاذوسیوس;
21. انیس الحکما;
22. رساله الاجماع;
23. رساله فى صلاة الجمعه;
24. قرة العیون فى المهیة و الوجود;
25. انیس الموحدین;
26. شهاب الثاقب، رد بر یکى از معاصران از علماى عامه در مبحث امامت;
27. رساله علم عقود انامل;
28. معراج السعاده نیز در علم هیئت و غیر از معراج السعاده فرزندش به فارسى در اخلاق;
29. انیس الحجاج;
30. المناسک المکیه.
منبع: www.naraqi.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان