رابطه اصول فقه و مبانى فهم فقهى با معناشناسى و هرمنوتیک، با تاکید بر آراى فاضلین نراقى (۳)

الف) کنترل پیش‏فرض‏ها در شناخت دلالت تصورى   در مرحله دلالت تصورى و خطور ظهور تصورى به ذهن، داشتن یک ذهن عرفى و آشنایى ارتکازى با موضوع له الفاظ کفایت مى‏کند و هرگز معارف بشرى و پیش‏فرض‏ها ضرورت و حضورى ندارند; بلکه برعکس، وجود هر نوع ذهنیت و پیش‏داورى کلامى، فلسفى، علمى

رابطه اصول فقه و مبانى فهم فقهى با معناشناسى و هرمنوتیک، با تاکید بر آراى فاضلین نراقى (3)

الف) کنترل پیش‏فرض‏ها در شناخت دلالت تصورى
 

در مرحله دلالت تصورى و خطور ظهور تصورى به ذهن، داشتن یک ذهن عرفى و آشنایى ارتکازى با موضوع له الفاظ کفایت مى‏کند و هرگز معارف بشرى و پیش‏فرض‏ها ضرورت و حضورى ندارند; بلکه برعکس، وجود هر نوع ذهنیت و پیش‏داورى کلامى، فلسفى، علمى... به عنوان آفت مهم فهم این مرحله از ظهور تلقى مى‏گردد.
مرحوم امام و فاضل نراقى (نراقى، بى تا) وجود پیش‏فرض‏هاى فلسفى و کلامى و علمى را در این مرحله، آفت‏خلط فهم به حساب آورده و امام در این زمینه مى‏فرماید: «گاه برخى از دانشمندان میان واژه‏هاى رایج علوم فلسفى و یا دقیق‏تر از آن با معناى عرفى خلط نموده...» (خمینى، 5: 1385) .

ب) کنترل پیش فرض‏ها در شناخت ظهور تصدیقى استعمالى
 

در این مرحله، پیش فرض‏هاى حساب شده‏اى که از معلومات درون زبانى و مشترک بین تمام زبان‏ها نشات گرفته باید بهره گرفت. عدم تنقیح و تنظیم آن‏ها یا عدم به کارگیرى صحیح آن‏ها در نادرستى یا عدم دست‏یابى فهم این مرحله از ظهور مؤثر است. بسیارى از مباحث الفاظ علم اصول فقه براى تنقیح این نوع پیش‏فرض‏ها است.
در شناخت این مرحله از ظهور، هیچ نوع معارف بشرى چه قطعى و چه ظنى دخیل نیست و تنها بناهاى عقلانیه مشترک تمام زبان‏ها به عنوان پیش‏فرض‏هاى اساسى، نقش ایفا مى‏کنند و فقیه باید ذهن خود را از غیر آن‏ها پاک نماید.

ج) کنترل پیش فرض‏ها در شناخت ظهور تصدیقى کاشفه
 

در این مرحله فقیه باید تمام قراین لفظى و غیرلفظى را فرا بخواند. در فرایند کشف ظهور نهایى که موضوع حجیت‏بوده عوامل بیرونى و تمام احکام عقلى قطعى و آن قسم از دانش بشرى که قطعى و یقینى است. به عنوان پیش‏فرض‏هاى فقیه باید دخالت کند و این دخالت هم مقبول و هم مطلوب و هم واجب است.
زمانى حجت‏بر فقیه در فتاواى‏اش تمام مى‏شود که تمام آن چه به عنوان قراین کشف این ظهور دخالت دارند، جستجو و کسب نماید و از یافتن بیش از آن‏ها به یاس برسد.
معارف ظنى بشرى نباید در این مرحله دخالت داده شود و فقیه نه تنها موظف به آن‏ها نیست، بلکه واجب است ذهن خود را از آن‏ها خالى نماید. هم‏چنان که مدلول روایات ضعیف معارض را کنار مى‏نهد و از دایره ذهن او در حین استنباط کنار مى‏رود. بنابراین، امکان کنترل پیش‏فرض‏ها در این مرحله نیز وجود دارد; کما این که کاملا مشخص و روشن است که فقیه کدام دسته از معارف را باید به عنوان پیش فرض در این مرحله فراخوانى نماید.

4.1.2.7. وجود زمینه فهم ظهور در عصر صدور
 

یکى از ملاک‏هاى مهم و اساسى موضوع حجیت ظواهر، ظهور عصر صدور آیات و روایات مى‏باشد. مرحوم فاضل نراقى یکى از دانشمندان اصولى است که به طور مفصل در این زمینه وارد بحث‏شده و بر این پیش‏فرض تاکید مى‏ورزد. (نراقى، ص 19: بى تا) تمامیت این ملاک یا موضوع، بستگى به وجود زمینه فهم ظهور در عصر شارع دارد; زیرا اگر گفته شود معاصران هم‏زبان و هم زمان و هم مکان معصومین (علیهم السّلام) ، امکان فهم کلمات آن را نداشته‏اند، بلکه فهم درست و دقیق ظاهر کلمات قرآن و سنت مربوط به انسان‏هاى عصرهاى بعدى است، مهم‏ترین ملاک حجیت ظهور، قابل اثبات نمى‏باشد.
وجود چنین زمینه‏اى از اصول مسلم اجتهاد و حجیت قرآن و سنت مى‏باشد و مدعاى خلاف آن، یعنى نبودن چنین زمینه‏اى مورد قبول هیچ دانشمند اصولى و فقهى نمى‏باشد.

5.1.2.7. امکان بازسازى افق صدور و کشف ظهور صادر
 

براى اثبات حجیت ظهور پیش‏فرض دیگرى ضرورى است و آن درک و کشف ظهور آیات و روایات در زمان صدور کلام مى‏باشد. فقیه باید بتواند فضاى صدور کلام و افق محاوره معصوم و نزول آیات را بازسازى کند. این پیش فرض از مهم‏ترین مقدمات اعتبار ظهور و دینى بودن فهم فقها مى‏باشد که مورد اذعان نراقیین مى‏باشد. (نراقى، بى تا / نراقى، 1317) امروزه این پیش فرض درباره فهم قرآن و سنت، بالاخص در وادى فهم فقهى مورد انکار هرمنوتیک جدید مى‏باشد. با انکار این مقدمه، قدسى بودن فتاوى فقها و دینى بودن آن‏ها رخت‏بر مى‏بندد.
هرمنوتیک کلاسیک «یگانه کار اساسى در تاویل را بازسازى افق مؤلف و همخوانى مخاطب با آن افق تلقى مى‏کند» . (احمدى، 590: 1372) در مقابل هرمنوتیک جدید، «دست‏یابى به افق اصلى و اصیل سخن و گوینده را ناممکن مى‏داند» . (پیشین، 574) و یا حداکثر معتقد است: «دو افق زمانه نگارش متن و زمانه حاضر [لحظه وصول ] ادغام مى‏گردد که گریزى از آن نیست‏» . (پیشین، 572) به جز اندک از اصولیین و فقها، تمامى آن‏ها معتقد به امکان بازسازى افق زمان گوینده هستند و قسمت زیادى از تلاش‏هاى اصولى و فقها آنان در فرایند استنباط احکام شرعى در واقع صرف بازسازى افق و فضاى زمان نزول آیات و صدور روایات مى‏شود; اگرچه در توفیق و نیل به هدف خود با یکدیگر متفاوت مى‏باشند. توجه به اقدامات آنان در این امر این ادعا را روشن مى‏سازد:
محققین اصولى و فقها براى دست‏یابى به ظهور آیات و روایات در افق صدور و سنت‏حاکم بر عصر القاى خطاب، سه کار عمده و اساسى انجام داده و مى‏دهند: اول، به کشف قواعد کلى و مشترک فهم ظهور در تمام زبان‏ها مى‏پردازند، و دوم، اقدام به بررسى تاریخى انسان‏شناسى و جامعه‏شناسى و تاریخى کلام در افق صدور مى‏کنند، و در مرحله سوم، به بررسى کلام در پرتوى زمان و مکان در افق وصول و زمان مخاطب مى‏نشینند. این سه اقدام را باید سه فرآیند هرمنوتیکى براى دست‏یابى به منظور و نیت‏شارع از آیات و روایات تلقى نمود.
2.2.7. ملاحظاتى در همسانى قسمتى از اصول فقه با هرمنوتیک
علاوه بر آنچه درباره ارتباط اصول فقه و هرمنوتیک مطرح شد، نکات مهم ذیل جایگاه هرمنوتیک را در دانش مزبور بیشتر روشن مى‏نماید.

1.2.1.7. هدف هرمنوتیکى اصول فقه
 

هدف اساسى دانشمندان اصولى از طرح مباحث مربوط به کتاب و سنت اعم از مباحث الفاظ، ملازمات عقلیه، غیرمستقلات عقلیه، تعادل و تراجیح، قطع و حجیت ظواهر، دست‏یابى به مراد شارع و ملازمات عقلى آیات و احادیث است که یا از باب حجیت ظواهر و یا به خاطر حجیت ذاتى قطع بر عهده شارع مى‏گذارند. (نراقى، بى تا / نراقى 1317) این هدف اساسى، دانشمند اصولى را ملزم مى‏نماید که از صرف مباحث کیفیت دلالت زبان و ساختار زبانى الفاظ که دانش معناشناسى را تشکیل مى‏دهد و گونه‏هاى آن در مقدمه مباحث الفاظ اصول آمده است، پا را فراتر نهد و به مباحث تفسیرى و هرمنوتیکى و مبانى آن وارد گردد.

2.2.2.7. توجه اصولى به تمام سطوح معنایى
 

دانشمند اصولى به دنبال هدف اساسى‏اش از بررسى کتاب و سنت، تنها به ظواهر کتاب و سنت‏بسنده نمى‏کند، بلکه به تمام سطوح معنایى خلاف ظواهر، اشاره، تطبیق، منشا و حتى باطن نظر دارد، و در این منظر، اختلافات زیادى بین دانشمندان اصولى در الحاق این قبیل مفاهیم به ظواهر رخ داده است.
این مباحث عمیق وطولانى که در سراسر مباحث الفاظ و ملازمات عقلیه و تعادل و تراجیح آمده است، هرگز مربوط به مباحث دستگاه دلالت زبانى و معناشناسى نمى‏باشد، بلکه یک فرآیند تفسیرى و هرمنوتیکى و مبناسازى براى آن علم مى‏باشد.

3.2.2.7. مراحل اجتهاد در دریافت ظهور نهایى (نیت گوینده)
 

پى‏گیرى ظهور بدوى که محصول مباحث معناشناسى و ساختار زبانى است تا رسیدن به ظهور نهایى و قطعى که موضوع حجیت ظهور است، مستلزم طى مراحل دشوار اجتهاد مى‏باشد; از جمله جستجو تا حد یاس یا یقین براى قراین، در میان آیات و روایات و ادله لبى و در مرحله دوم - در صورت یافتن قراین - و دفع تعارض یا ترجیح مى‏باشد.
این فرایند دو مرحله‏اى، هرگز مربوط به دانش معناشناسى و دستگاه دلالت زبان نمى‏باشد، بلکه یک فرآیند تفسیرى و مبناسازى براى آن مى‏باشد.

4.2.2.7. اختلاف در ظاهر و اظهر
 

از نظر دانشمند اصولى، همه ظواهر در یک سطح نمى‏باشند; لذا برخى ظاهر و برخى اظهر تلقى شده‏اند و بر همین اساس اختلاف در تشخیص ظواهر بین فقها و اصولیین در فرآیند استدلال‏هاى فقهى و اصولى امرى پذیرفته شده مى‏باشد، نزاع‏هاى طولانى شیخ انصارى با دیگران در ادله کتاب و سنت‏بر اصل برائت و اختلافات امام با نائینى در جاى جاى مباحث اصول ایشان بر سر استظهارات آیات و روایات در استدلال بر مبانى خود و بر علیه مبانى نائینى، همه شاهد روشنى بر این مطلب هستند.

5.2.2.7. مشروط بودن اخذ ظواهر در فرآیند استنباط
 

همه اصولیین این امر را مسلم مى‏دانند که اخذ به ظهور براى استنباط احکام شرعى از هر کسى پذیرفته نیست (نراقى، بى تا و 1408) و نفس مباحث اصول، دلیل روشنى بر این سخن مى‏باشد. تنها کسانى مى‏توانند در وادى احکام شرعى به ظاهر تمسک نمایند که قادر باشند فرآیند اصولى اخذ ظواهر را بدانند و در عمل نیز به اجراى آن فرایند مسلط باشند. البته این حرف بدان معنا نیست که توده مردم حق استفاده کردن از ظواهر آیات و روایات را ندارد، زیرا مقصد قرآن و روایات فقط استنباط احکام شرع نمى‏باشد، بلکه چنان چه امام - رحمه الله - بیان داشتند، «مقصد اساسى قرآن انسان سازى است‏» . (خمینى، 193، 1369) که احکام فقهى جزئى از آن را تشکیل مى‏دهد.

6.2.2.7. بازشناسى اقسام جملات
 

تمییز بین محکم و متشابه، مجمل و مبین، عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ که به اعتراف زرکشى (زرکشى، 1957) بر عهده علم اصول است و این که کدام آیه و روایت، نص و کدام داراى ظهور و چه مقدار از ظهور است، و از آن مهم‏تر به دست آوردن معیار و اصول بازشناسى این‏ها از یکدیگر که وجهه همت نراقیین (نراقى، بى تا) و سایر دانشمندان اصولى است، یک بحث لفظى و معناشناسى نمى‏باشد، بلکه یک بحث تفسیرى و هرمنوتیکى و مبناسازى براى این دانش مى‏باشد.

7.2.2.7. تخطئه فهم ظاهر
 

گاهى یک دانشمند اصول فقه براى رد استدلال یا مبانى دانشمند اصولى دیگر به تخطئه فهم وى از آیه یا روایت‏یا کلامى پرداخته و خدشه را با ادعاى «هذا تفسیر بما لایرضى صاحبه‏» تمام مى‏کنند. این نشان مى‏دهد که نه تنها فرآیند استنباط فقهى مستلزم عمل تفسیر کتاب و سنت هست، بلکه در خود دانش اصول نیز مملو از تفسیر متون مى‏باشد.
نکته آخر که در پایان مطالب لازم به تذکر مى‏باشد، این است که: اگر چه در این مقاله تنظیر و تشبیهى بین مباحث الفاظ اصول فقه و برخى نشان‏هاى هرمنوتیک غرب به عمل آمد، اما باید بدین امر توجه داشت که خاستگاه هرمنوتیک در غرب، متون مقدس مذهبى در آن دیار بوده است که در حقیقت‏با قرآن کریم فرسنگ‏ها راه فاصله دارد. تلاش هرمنوتیک جدید در تقدس زدایى آن متون ریشه در تحریف و بشرى شدن آن کتب آسمانى دارد، در حالى که وحى و کتاب مقدس قرآن در نزد اصولیین، معناى خاص و جایگاه ویژه‏اى دارد و على‏رغم زبان بشرى آن، احدى به بشرى بودن و تحریف این کتاب اعتقاد ندارد. ثانیا بستر فلسفى هرمنوتیک غرب با بستر اندیشه‏هاى کلامى و فلسفى و تفسیر و مباحث الفاظ اصول فقه در شیعه که در حکمت متعالیه متجلى شده است تفاوت فراوانى دارد. غفلت از این دو امر، امروزه سبب مغالطات فراوانى در داورى پیرامون فهم فقهى و اصولى دانشمندان فقه و اصول گردیده است.

نتیجه‏گیرى
 

آن چه گذشت، نشان مى‏دهد که قسمت عمده‏اى از دانش فقه همخوان با شاخه‏اى از هرمنوتیک کلاسیک و نئوکلاسیک که امروزه در غرب طرف‏داران زیادى دارد، همخوان مى‏باشد و این ادعا که دانش اصول فقه خالى از مباحث هرمنوتیکى بوده و همه مربوط به معناشناسى است (مجتهد شبسترى، 1375)، ناتمام و به دور از حقیقت مى‏باشد و شاید بتوان در میان فرقى چون اسماعیلیه و ظاهرگرایان که در ظهور افراط کرده‏اند، زمینه‏هاى اثبات این ادعا را پیدا نمود.
پرواضح است که بحث هرمنوتیک و مبانى آن منحصر در هرمنوتیک جدید (گادامر و...) نمى‏باشد تا بتوان براساس آن به دانشمندان اصول فقه نسبت غفلت از دانش تفسیر متن و هرمنوتیک داد. (پیشین، 1375) نتیجه مهم دیگرى که مباحث گذشته به دست مى‏دهد این است که توجه اندیشمندان به مباحث هرمنوتیکى اصول فقه حوزه‏هاى علمیه افزون بر این که عظمت کار فقهى و اجتهاد را به آنان نشان مى‏دهد، عاملى در فهم زبان حوزه و نزدیکى دو قشر دانشگاهى و حوزوى بوده و بستر شایسته‏اى براى گفتمان بین اندیشمندان اسلامى حوزوى و متفکران غربى را فراهم مى‏نماید و از طرف دیگر، توجه حوزویان به مباحث هرمنوتیکى نه تنها مطلوب، بلکه یک ضرورت است.
منابع :
1. ابن سینا، الحسین عبدالله، الشفا، بى چا، قم، مکتبه آیت الله العظمى النجفى المرعشى، 1405 ق.
2. احمدى، بابک، ساختار و تاویل متن، چاپ دوم، 2 جلدى، تهران، نشر مرکز، 1372 ش.
3. آریان پور، عباس و منوچهر، فرهنگ فشرده انگلیسى به فارسى، چاپ دوازدهم، تهران، امیرکبیر، 1363 ش.
4. آملى، میرزا هاشم، تقریرات الاصول، تقریر ضیاء الدین نجفى، چاپ اول، تهران، انتشارات فراهانى، 1405 ق.
5. باقرى، مهرى، مقدمات زبان‏شناسى، چاپ چهارم، تهران، دانشگاه پیام نور، 1375 ش.
6. بروجردى، نهایة الاصول، تقریرات شیخ على منتظرى، چاپ اول، قم، نشر تفکر، 1415 ق.
7. خراسانى، شیخ محمد کاظم، کفایة الاصول، چاپ اول، قم، مؤسسه نشر اسلامى 1412 ق.
8 . خمینى، روح الله، مناهج الوصول، چاپ دوم، 2 جلدى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1373 ش.
9. خمینى، روح الله، الرسائل، بى چا، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1385 ق.
10. خمینى، روح الله، آداب الصلوة، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1369 ش.
11. ریچارد، ا.پالمر، علم هرمنوتیک، ترجمه سعید حنایى، چاپ اول، تهران، هرمس، 1377 ش.
12. ریکور، پل، رسالت هرمنوتیک، ترجمه مراد فرهادپور، چاپ اول، گیل با همکارى روشنگران، 1371 ش.
13. زرکشى، بدرالدین محمد، البرهان فى علوم القرآن، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول، مصر، 1957 م.
14. سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت، چاپ دوم، تهران، مؤسسه فرهنگى صراط، 1371 ش.
15. شهابى، محمود، تقریرات اصول، چاپ هفتم، تهران سازمان چاپ دانشگاه، 1349 ش.
16. شهابى، محمود، رهبر خرد، چاپ ششم، تهران، کتاب فروشى خیام، 1361 ش.
17. صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، چاپ اول، بیروت، دارالکتاب اللبنانى، 1980 م.
18. صدر، محمد باقر، المعالم الجدیدة للاصول، چاپ دوم، تهران مکتبه النجاح، 1395 ق.
19. طوسى، شیخ نصیرالدین، شرح الاشارات، بى چا، دفتر نشر الکتاب، 1403 ق.
20. نائینى، محمد حسین، فوائد الاصول، تقریر على کاظمى، چاپ هفتم، 4 جلد، قم، نشر اسلامى، 1412 ق.
21. فاضل مقداد، جمال الدین، کنز العرفان فى فقه القرآن، چاپ پنجم، تهران، مرتضوى، 1373 ش.
22. فیروز آبادى، سیدمرتضى، عنایة الاصول، بى چا، 6 جلدى، نجف، مطبعه النجف، 1385 ش.
23. قاضى عبدالجبار، المغنى فى ابواب التوحید و العدل، تصحیح و تحقیق طه حسین و ابراهیم مدکور، بى چا، قاهره، 1960 م.
24. قمى (محقق)، میرزا، قوانین الاصول، چاپ اول، ظهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، 1378 ق.
25. کورنز هوى، دیوید، حلقه انتقادى، ترجمه مراد فرهادپور، چاپ اول، انتشارات مک گیل با همکارى انتشارات روشنفکران، 1373 ش.
26. مجتهد شبسترى، محمد، هرمنوتیک، کتاب و سنت، چاپ دوم، تهران، طرح نو، 1375 ش.
27. مظفر، شیخ محمد رضا، اصول الفقه، چاپ چهارم، 2 جلدى، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403 ق.
28. مظفر، شیخ محمد رضا، المنطق، بیروت، دارالتعارف، 1402 ق.
29. مگى، بریان، پوپر، ترجمه منوچهر بزرگمهر، چاپ اول، تهران، انتشارات خوارزمى، 1359 ش.
31. نراقى، احمد، مناهج الاحکام و الاصول، نسخه خطى، کاشان، بى تا.
32. نراقى، احمد، عوائد الایام، چاپ دوم، قم، انتشارات بصیرتى، 1408 ق.
33. نراقى، مهدى، تجرید الاصول، چاپ سنگى، بى‏جا، بى نا، 1317 ق.
34. هادوى، مهدى، مبانى کلام اجتهاد در برداشت از قرآن کریم، چاپ اول، قم، مؤسسه خانه خرد، 1377 ش.
مقالات:
1. نیوتن. ک. ام، هرمنوتیک، ترجمه یوسف آبادى، فصلنامه ارغنون، شماره 4، زمستان 1373.
2. یارمحمدى، لطف الله، مقابله منظور شناختى در زبان‏هاى انگلیسى و فارسى با عنایت‏به چارچوب‏هاى فکرى یا راهبردهاى تلویحى فرهنگى، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانى، دانشگاه شهید باهنر کرمان، دوره جدید، شماره سوم، بهار 1372 ش.
3. یارمحمدى، لطف الله، بهره‏گیرى مترجم از تحلیل گفتمان، مجله مترجم، فصلنامه علمى - فرهنگى، سال نهم، شماره 32، بهار و تابستان 1379.
4. مجموعه مقالات قرآنى چهارمین کنفرانس تحقیقاتى علوم و مفاهیم قرآن کریم، قم، دارالقرآن، 1373 ش.
منبع: www.naraqi.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر