اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (۲)

محقق سبزوارى در رساله تحریم غنا، پس از ارائه ادله حرمت غنا، از خواندن قرآن یاد کرده و روال بحث را در تحریم ادامه داده است

اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)
محقق سبزوارى در رساله تحریم غنا، پس از ارائه ادله حرمت غنا، از خواندن قرآن یاد کرده و روال بحث را در تحریم ادامه داده است. شگفت‏ترین بخش آن، بخش پنجم است که ضمن آن به وضعیت زمان خود و آواز خوانى رایج میان صوفیه اشاره و از آن انتقاد کرده است. وى مى‏نویسد: در میان جماعتى از مردم روزگار ما، خواندن قرآن با آوازه و نغمه رایج گشته است; همین طور خواندن و شنیدن دعاها و اذکار; گاه این وضعیت‏به خواندن اشعار متصوفه و مانند آن با آواز، سرایت کرده و از دایره عوام فراتر رفته، به خواص از اهل علم و دیانت و افرادى که منسوب به تقوا و عدالت هستند، رسیده است. این افراد این‏گونه استدلال مى‏کنند که خواندن آنچه در قرآن، دعاها و اشعار مشتمل بر حکمت و موعظه آمده است، غنا نیست; بلکه غنا، چیزى است که مردمان اهل لهو و فجور در مجالس گناه و شراب و غیره به آن مى‏پردازند.... گاه نیز به این مطلب استدلال مى‏کنند که عرف این قبیل موارد را غنا نمى‏داند و بنابراین حرام نیست. گاه نیز گفته مى‏شود که حقیقت غنا مجهول بوده و ثابت نیست که این قبیل موارد غنا باشد و از آن‏جا که اصل اباحه است، تا دلیل کافى نباشد، نمى‏توان این موارد را حرام دانست. (30)
محقق سبزوارى، سپس به بیان جواب این اشکالات پرداخته و با توجه به این که غنا واژه‏اى عربى است، دخالت دادن عرف عجمى را در آن ناصواب مى‏شمرد. وى مى‏گوید که در لغت، به همه این موارد غنا گفته مى‏شود; کما این که اهل موسیقى نیز لفظ غنا را شامل همه این موارد مى‏دانند. وى تاکید دارد که حتى عرب امروز نیز غنا را شامل همه این موارد مى‏داند. در نهایت مى‏نویسد:
آنچه شایسته افراد متقى و متدین، به ویژه اهل علم و فقه است، آن است که از این قبیل موارد پرهیز کرده، در کار دین، رعایت احتیاط داشته، به اصحاب اهوا نگروند، از تمایلات نفسانى و لذت‏هاى طبیعى، پرهیز کنند. در این زمان، بهتر آن است تا در کار دین احتیاط و تنها بر امور یقینى تکیه کنند، درست همان طور که ائمه اطهار(ع) دستور داده‏اند [رفتار کنند;قدس سره چرا که اشتباه و اشکال در مسائل و ادله فراوان بوده و شبهات و اختلافات و رسوخ هواى نفس در اظهار نظرها فراوان است.... (31)
وى در پاسخ استفتاى دیگرى که از وى در باره به آواز خواندن آیات قرآنى شده، بار دیگر نظر خود را دایر بر تحریم تاکید کرده است. وى مى‏نویسد:
خلافى میان علماى امامیه (رضوان الله علیهم اجمعین) نیست در این که غنا و سرود حرام است و از احادیث متعدده ظاهر مى‏شود که کبیره است; فرقى نیست که غنا در قرآن باشد یا شعر یا غیر آن. و فتواى بعضى از علماى سابق به تحریم رقص و تصفیق به نظر رسیده و فتواى کسى به اباحت آن به نظر نرسیده است. کتبه الفقیر محمد باقر السبزواری. (32)
این پاسخ، ما را با مشکل بیشترى درباره دیدگاه محقق سبزوارى رو به رو مى‏کند. دشوارى این است که چگونه است محقق با داشتن رساله تحریمیه و این پاسخ صریح، آن‏چنان از ناحیه دانشمندان ضد صوفى این دوره، مورد حمله واقع شده است؟ به نظر مى‏رسد براى مخالفت، انگیزه‏هاى دیگرى هم در کار بوده است.

فیض کاشانى و مساله غنا
 

فقیه دیگرى که تمایلاتى از هر جهت مشابه محقق سبزوارى داشت، بلکه به مراتب در این مساله از او صریح‏تر بود، ملامحسن فیض کاشانى (م‏1091ه.ق) است. وى نه تنها در گرایش فقهى خود همانند وى مى‏اندیشید و این خط تا صاحب مدارک (محمد بن على موسوى عاملى (م‏1009ه.ق) و از آن‏جا تا مکتب فقهى مقدس اردبیلى ادامه مى‏یابد (33) بلکه در مبحث نماز جمعه و از جمله همین بحث غنا نیز همان عقیده سبزوارى را داشت. به علاوه، وى نیز همانند محقق، شخصیت‏سیاسى داشت و مدتى منصب امامت جمعه اصفهان را عهده‏دار بوده و با شاه عباس دوم (1052-1077ه.ق) و سپس شاه سلیمان (1077-1105ه.ق) ارتباط داشت. در برابر این خط، مخالفان متعددى قرار داشتند که بسا در مساله نماز جمعه و غنا و گاه صرفا در مساله غنا، با محقق سبزوارى و فیض کاشانى سخت درگیر مى‏شدند.
دیدگاه فیض کاشانى آن‏چنان که در برخى از آثار او آمده حرمت غنایى است که در زمان امویان و عباسیان معهود بوده و جز آن، حرمتى ندارد. گذشت که محقق سبزوارى تنها در مورد تحلیل غنا در خواندن قرآن بحث کرده بود; هر چند آن استثنا، در اصل به نفى حرمت مطلق غنا برگشته و این راه را براى دیگر استثناها نیز فراهم کرده بود. در این‏جا فیض، شاید حتى مقدم بر او، در این‏باره سخن گفته است. این تقدم از آن روست که وى بحث غنا را در کتاب مفاتیح الشرایع خود که آن را به سال 1042 هجرى قمرى به اتمام رسانده مطرح و این نظر خود را در آن‏جا بیان نموده است. وى پس از اشاره کوتاهى به اقوالى که در باب حرمت غنا آمده است، مى‏نویسد:
آنچه از مجموع اخبار وارده به دست مى‏آید، آن است که حرمت غنا و آنچه متعلق به اجرت و تعلیم و شنیدن و خرید و فروش و همه این‏ها مى‏شود، اختصاص به صورتى از غنا دارد که معهود و متعارف در زمان امویان و عباسیان بوده و در مجالس آمیخته از زن و مرد، که سخنان باطل و لهو و لعب به وسیله آلات موسیقى در آن وجود داشته، بوده است; یعنى آن چیزى که مشتمل بر فعل حرام باشد. (34)
فیض در ادامه، با احتیاط مى‏نویسد:
البته گفتنى است که انجام دادن برخى از کارها، حتى اگر مباح باشد، سبت‏به اصحاب مروت سزاوار نبوده و جز در مواردى که هدف حقى در کار باشد، نباید آن‏ها را انجام داد. (35)
وى همین عبارت را در کتاب محجة البیضاء (36) نیز که تهذیب و تلخیص کتاب احیاء علوم الدین غزالى است آورده است. این مطلب، احتمال آن را که راى وى در باب غنا آن‏گونه که برخى از مخالفان گفته‏اند متاثر از غزالى باشد، تقویت مى‏کند.
فیض، بیست و شش سال بعد از تالیف کتاب مفاتیح، در کتاب وافى که آن را در سال 1068 هجرى قمرى به پایان برده در ادامه چند حدیث، همان مطالبى را که در مفاتیح‏الشرایع آورده، تکرار مى‏کند; (37) و این نشان مى‏دهد که عقیده‏اش تغییر نکرده است. در آن‏جا مى‏افزاید:
شنیدن تغنى به اشعارى که متضمن یاد از بهشت و جهنم و تشویق به بهشت و وصف نعمت‏هاى الهى و یاد از عبادات و ترغیب در کارهاى خیر و زهدورزى در دنیاست، اشکالى ندارد. (38)
بنابراین باید گفت، فیض کاشانى در این مساله، موضع صریح‏ترى از محقق سبزوارى داشته است.
این فتاوا، همراه با شایعاتى که انتشار مى‏یافت، سخت موقعیت فیض را به مخاطره مى‏انداخت و سبب مى‏شد تا اشخاصى مانند ملامحمد طاهر قمى (م‏1098ه.ق) که شدیدا ضد صوفیه بود به وى حمله کنند. صوفیانى هم که پى فرصت مى‏گشتند، بر دامنه این شایعات مى‏افزودند. از جمله یکى از این صوفیان، با نام ملامحمد على صوفى مقرى از مشهد به اصفهان نزد فیض رفت و در بازگشت‏به مشهد، به دیگران گفت: اعمال و امورى را که صوفیان انجام مى‏دهند، فیض تجویز کرده و حتى در مجلس و محضر خود او انجام مى‏شود. مقصود از این قبیل اعمال، سماع و مانند آن بود. متن کامل این سؤال و جواب در کتاب هدایة العوام که وصف آن را در مقالى دیگر آورده‏ایم (39) آمده. از جمله، درباره خواندن «اشعار عاشقانه و وجد نمودن و رقصیدن و حیوانى نخوردن و چله داشتن‏» سؤال شده و فیض نوشته است، به چیزى که از ائمه معصومین(ع) روایت نشده باشد، هیچ‏گونه تعبدى ندارد.
موضع گیرى بر ضد دیدگاه تقسیم غنا به حرام و حلال
ردیه نویسى بر کسانى که فتواى به غناى حرام و حلال مى‏داده‏اند، صرفا ردیه نویسى بر ضد یک راى فقهى نبوده است. از آنچه گذشت، دریافتیم که این نظر بیشتر از آن کسانى بود که تمایلات عارفانه و صوفیانه داشتند; از این روست که مبارزه بر ضد این راى، در واقع نوعى مبارزه با تصوف بود. خواهیم دید که شیخ على عاملى (م‏1104ه.ق) نه تنها جداگانه رساله‏اى در باب غنا نوشت و در آن‏جا صوفیه را عامل رواج آن نظر معرفى کرد، بلکه دو فصل از کتاب السهام المارقه خود را که در رد بر صوفیه بود به بحث غنا اختصاص داد. شیخ حر عاملى نیز در رساله مستقل خود، ریشه اصلى این فتوا را غزالى دانسته و در کتاب رد صوفیه خود نیز مبحث غنا را آورده است. همچنین با مطالعه رساله بسیار مهم سلوة الشیعه و قوة الشریعه از سید محمد میرلوحى، عالم معارض با مجلسى اول، درمى‏یابیم که اصل بحث غنا با بحث صوفیه دقیقا پیوند خورده و مبارزه با غنا و آوازه‏خوانى و رقص [صوفیانه‏قدس سره دقیقا در جهت مبارزه با تصوف بوده است. در برابر، شاه محمد دارابى هم در رساله مقامات السالکین خود نشان داد که گرایشش به حلیت غنا، بدون تردید، به علایق صوفیانه‏اش بر مى‏گردد.
آنچه شگفت است این که اوج این مبارزات، حرکتى است که از سوى برخى از علماى عرب مقیم اصفهان بر ضد محقق سبزوارى که تمایلات عارفانه و فیلسوفانه داشت آغاز شد; گرچه پیش از آن، میرلوحى، زمینه را فراهم کرده و در آثار خود که شرحى از آن‏ها را در جاى دیگرى آورده‏ایم به جنبه‏هاى مختلف این مبارزه پرداخته بود. در این‏جا نگاهى بر چندین رساله‏اى که در این‏باره، از سوى موافقان و مخالفان تحریم غنا نوشته شده، خواهیم داشت. بدون تردید، اگر مجموعه میراث فقهى(1) غنا و موسیقى نبود، امکان تدوین این مقاله، دست کم به این صورت وجود نداشت.
رساله شیخ على عاملى در رد محقق سبزوارى
على بن محمد بن حسن بن زین‏الدین (1013-1104ه.ق) نبیره شهید ثانى و نواده صاحب معالم‏الدین، از علماى عرب مقیم اصفهان است و در مدرسه میرزا جعفر مشهد مقدس به خاک سپرده شد. (40) وى چند کتاب با عناوین الدرالمنثور، الدرالمنظوم شرح کافى، حاشیه شرح لمعه و نیز رساله‏اى با عنوان تنبیه الغافلین و تذکیر العاقلین در تحریم غنا متن این رساله به کوشش آقاى حسین شفیعى به چاپ رسیده است. (42) صاحب روضات، گزیده این مطالب را در کتاب خود، در ذیل شرح حال محقق سبزوارى آورده است. (43)
شیخ على، معاصر محقق سبزوارى، این رساله را در رد بر نظر محقق سبزوارى (یعنى همان که در کفایة الاحکام آمده) نگاشته است.
بخش اصلى رساله، به بحث فقهى‏روایى درباره غنا پرداخته شده و ضمن آن کوشش شده است تا حرمت مطلق غنا را، بدون هرگونه شرط و قیدى، ثابت کند. ابتدا روایات حرمت را آورده و سپس به بررسى روایاتى که بوى جواز آن به مشام مى‏رسد، پرداخته است. وى این رساله را در ربیع‏الآخر سال 1087 نگاشته است.
شیخ على نه تنها به محقق سبزوارى حمله کرده، با فیض کاشانى نیز درگیر شده است. صاحب روضات مى‏نویسد که وى مانند همان برخوردى که با سبزوارى داشته، بلکه به مراتب بدتر و تندتر، بر ضد فیض داشته و متقابلا فیض با او داشته است; به طورى که نقل شده است فیض او را براى این که نسل چهارم از شهید ثانى بوده، به طعنه، هضم رابع لقب مى‏داده است. (44)
شیخ على در رساله السهام المارقه نیز دو فصل را به بحث غنا اختصاص داده و در آن‏جا ضمن انکار غناى در قرائت قرآن، آن را با کار اهل فسوق و کبایر مقایسه مى‏کند. وى مى‏نویسد که نظریه تحلیل قسمى از غنا، از ملاحده و صوفیه‏اى مانند غزالى به این سوى سرایت کرده است. (45)

رساله شیخ حر عاملى
 

شیخ محمد بن حسن معروف به حر عاملى (1033-1104ه.ق) پس از گذراندن دوره‏هاى تحصیلى خود در جبل عامل، به سال 1073 عازم ایران شده در مشهد اقامت گزید و همان‏جا در گذشت. وى صاحب آثار ارجمندى است که مشهورترین آن‏ها کتاب وسائل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة و امل الآمل در شرح حال علماى جبل عامل و دیگر دانشمندان شیعه است. (46) وى با دربار صفوى نیز رفت و شد داشت (47) و گفته شده است در مشهد، منصب شیخ الاسلامى هم داشته است. (48)
شیخ حر در سال 1073 رساله‏اى درباره غنا نگاشته و پس از آن، در کتابى که با عنوان الاثنا عشریه فی الرد على الصوفیه تالیف کرد، بابى را به این مساله اختصاص داد. همین طور در کتاب الفوائد الطوسیة نیز فصلى را به مساله غنا پرداخت که خلاصه‏اى از همین رساله غنائیه اوست. (49)
رساله شیخ، در حدود چهارده سال پیش از تالیف رساله شیخ على نگارش یافته; اما به هر روى نظرش، ناظر به نظرى است که به نام محقق سبزوارى و فیض شهرت یافته است. البته در این رساله، نامى از محقق برده نشده و تنها مطالبى از وى بدون ذکر نام آمده است. رساله حاضر که تنها از آن یک نسخه بر جاى مانده، به وسیله استاد رضا مختارى تصحیح و به چاپ رسیده است. (50) به رغم آن که شیخ حر این رساله را پیش از رساله شیخ على نوشته، اما در رساله خود تصریح مى‏کند که در شرح حدیث معروف در باب خواندن نیکوى قرآن از مطالب «بعض المحققین من مشایخنا المعاصرین‏» استفاده کرده است. محقق محترم نوشته‏اند که مقصود رساله السهام المارقه من اغراض الزنادقه است که اصل همان مطلب هم ابتدا در کتاب الدر المنثور او بوده و پس از آن به صورت مستقل در این رساله آمده است. (51)
شیخ حر در آغاز این رساله، از شبهه‏اى یاد مى‏کند که در این زمان، بر برخى از مردم غالب آمده است (شبهة غلبت على بعض اهل الزمان). گروهى از آنان، از این شبهه نجات یافته، اهل تقوا و ایمان گشته‏اند; گروهى هم به سوى دیگر در غلتیده، وضعیت‏بدى پیدا کرده‏اند. اصل شبهه، ناشى از روایتى است در کتاب کلینى آمده و در آن بر صوت زیبا در خواندن قرآن تکیه شده است. شیخ حر، دوازده دلیل (52) براى عدم صحت استناد به این حدیث‏براى غناى قرآنى اقامه کرده است. از برخى اشارات موجود در کتاب، چنین به دست مى‏آید که به هر حال، وى در رد کسى یا نوشته‏اى سخن مى‏گوید; اما این که این شخص به درستى چه کسى است، دست کم از نقل‏هاى موجود روشن نمى‏شود. سهل است که وى عبارتى هم از رساله محقق سبزوارى در تحریم غنا نقل کرده است! (53) که به احتمال این تردید را بیشتر مى‏کند که وى رساله‏اش را در رد بر او نوشته باشد.
شیخ حر که از عالمان معروف ضد تصوف است در ضمن دلیل پنجم خود در رد دیدگاهى که غناى قرآنى را پذیرفته، با اشاره به حرمت مطلق غنا بدون تخصیص حرمت آن به مجالس لهو و لعب مى‏نویسد:
و هذا التخصیص مذهب بعض الملاحدة و الصوفیة من المخالفین کالغزالی و اضرابه، فانه خصه بما یعمل فی مجالس الشرب; (54)
این تخصیص اختصاص به مذهب ملاحده و صوفیه از سنیان دارد; مانند غزالى و امثال او. آنان تحریم را مختص غنایى مى‏دانند که اختصاص به مجالس شرب خمر دارد.
[و در جاى دیگر مى‏نویسد:قدس سره والعجب من استدلال بعض الصوفیة به على اختصاص تحریم الغناء بما یقع فی مجالس الشرب تقلیدا لبعض العامة; (55)
شگفت از برخى از صوفیان [شیعه مذهب‏قدس سره است که به پیروى از سنیان به این قبیل روایات [که اشاره به مجالس لهو و لعب و غناى آن‏ها داردقدس سره استناد کرده‏اند که غنایى حرام است که مختص مجالس شراب‏خوارى باشد.
وى بر این باور است که این نظر آنان به میان برخى از شیعیان که شیطان آنان را فریب داده وارد شده است. (56) وى در فصل پنجم، به تبیین منشا اصلى این شبهه پرداخته و ریشه قضیه را خواندن غنایى اذکار و اشعار توسط برخى از منسوبان به زهد و تدین که متمایل به تصوف هستند مى‏داند. اینان با تمسک به عرف، چنین ابراز مى‏کنند که به جز آنچه در مجالس لهو و لعب است، عرف، غنایى را نمى‏شناسد و تنها همان را مصداق غنا مى‏داند. به علاوه بر این باورند که دست کم حکم غنا مشکوک بوده و اصل بر اباحه است. شیخ حر ضمن پاسخگویى به این مطالب، اصل این ادعاها را برگرفته از آثار غزالى (57) مى‏داند که در بحث غناى کتاب احیاء علوم الدین [ج‏2، ص‏306300قدس سره نوعى از غنا را «غناء المحبین العارفین لاجل تهییج الشوق والوجد» مى‏داند. شیخ حر از تاثیر پذیرى علماى شیعه از آثار سنیان سخن گفته و با این که انگیزه آنان را در مرتبه اول استفاده علمى از آثار آنان مى‏داند، بر این باور است که به مرور، این آثار روى آنان تاثیر گذاشته است. وى در این‏باره، به تفصیل سخن گفته و به روایات چندى استناد کرده است.
همو در فصل دهم تصریح کرده است که وى مخالف استفاده علمى از آثار مخالفان نیست; بلکه تاثیر پذیرى از دیدگاه‏ها مورد نظر اوست. (58) به اعتقاد وى، این تاثیرپذیرى، به ویژه در جهت تحلیل نوع خاصى از غنا، توسط شیعیان صوفى مسلک صورت گرفته و همین امر سبب شده است تا شیخ حر، به اجمال، ردى بر صوفیان نیز داشته باشد و احادیثى را در مذمت آنان در فصل دوازدهم رساله تحریم غنا بیاورد. وى به ویژه به تمسخر صوفیان در رسیدن به مقام کشف و شهود اشاره کرده و از این در شگفت است که چگونه است که برخى از اینان، در وقت مکاشفه، بطلان مذهب شیعه و روافض را کشف مى‏کنند. (59)
همان‏گونه که گذشت، شیخ حر، دو فصل از کتاب الاثنا عشریة را نیز به مساله غنا اختصاص داده است. وى در آن‏جا نیز به ادله حرمت غنا و این که نظریه تحلیل از آن مخالفان بوده که به شیعیان سرایت کرده، سخن گفته و در آن‏جا هم از رساله السهام المارقه استفاده کرده است. (60)

رساله محمد هادى میرلوحى
 

جز آنچه گذشت، دست کم سه رساله دیگر در دوره صفوى درباره غنا نوشته شد که یکى به موازات رساله شیخ على و شیخ حر و دو نمونه دیگر، در تایید دیدگاهى است که به فیض و محقق سبزوارى البته در کتاب کفایه مربوط است.
نخستین رساله از سید محمد هادى فرزند سید محمد میرلوحى است که پدرش در چندین مساله با مجلسى اول درگیر شد و پیرامون مساله ابو مسلم نامه خوانى، غنا و تصوف، جدال‏هایى با مخالفانش داشت. شرح حال وى را در نوشتار دیگرى آورده‏ایم. (61)
سید محمد هادى (م‏1113) رساله‏هاى چندى دارد که یکى از آن‏ها همین رساله اعلام الاحباء فی حرمة الغناء فی القرآن والدعاء است که آن را به فارسى نگاشته و در مجموعه میراث فقهى غنا و موسیقى به کوشش آقاى رضا مختارى و محسن صادقى به چاپ رسیده است. (62) وى رساله خود را در سال 1087هجرى قمرى (سالى که شیخ على عاملى رساله‏اش را در رد بر محقق سبزوارى نگاشته) تالیف کرده است. (63) وى نیز آن‏چنان که مصحح رساله بیان کرده باید رساله‏اش را در برابر سبزوارى یا فیض یا مجلسى اول نوشته باشد; زیرا در مقدمه مى‏نویسد:
در این اوقات از برخى از دوستان...چنین استماع افتاد که بعضى از افاضل تالیفى کرده و در آن بیان کرده که غنا کردن و خوانندگى نمودن در قرآن جایز، بلکه سنت است. (64)
آنچه جالب است، متن ادبى و زیباى این کتاب است که نشان از مهارت ادبى نویسنده دارد. نکته دیگرى که وى بیان کرده آن است که پدر او، یعنى سید محمد میرلوحى نیز رساله‏اى در غنا داشته، که بسیار مختصر بوده است. (65) از این رساله، جز اشاره فرزندش (66) خبرى به دست نیامده، اما در سلوة الشیعه او، مطالبى درباره غناى صوفیان آمده است.
میرلوحى به دو بحث نماز جمعه و غنا که هر دو از مباحث جنجالى دوره صفوى است توجه کرده و آن‏ها را مصداق دو نوع از احکامى مى‏داند که قسم اول، مانند نماز جمعه در شمار مسائل خلافى است و قسم دوم (یعنى حرمت غنا) از مسائل متفق علیه مذهب اهل بیت(ع) است که هر کسى بر خلاف آن فتوا دهد، اهل بدعت است و بر «ارباب علم‏» است که «در ازاله آن سعى نمایند». (67) بنابراین، برخورد او با نظریه تحلیل قسمى از غنا، برخورد با نظریه‏اى اجتهادى نیست، بلکه برخورد با بدعت است; چرا که به نظر وى، حکم حرمت غنا اجماعى و مسلم بوده و اساسا «حرمت غنا احتیاج به دلیل ندارد»; (68) بنابراین هرگونه نظرى جز آن بدعت است.
میرلوحى از ادله قرآنى آغاز کرد و در ادامه، احادیث‏حرمت غنا را که به نظر وى دلالت‏بر آن دارد که «خوانندگى کردن حرام است مطلقا» یک به یک، متن عربى و ترجمه فارسى آن‏ها را آورده است. به همین دلیل است که حرمت غنا، به غیر قرآن اختصاص ندارد، بلکه «در قرآن حرمتش بیشتر» است. (69)

پی نوشت ها :
 

30. سبزوارى، رسالة فى تحریم الغناء، ج‏1، ص‏44.
32. سید محمد میرلوحى، همان، ص‏375.
33. مدرسى طباطبائى، مقدمه‏اى بر فقه شیعه، ص‏56-57. مکتب فقهى مقدس اردبیلى، یکى از مکتب‏هاى فقهى نیرومند این دوره است; البته این به معناى آن نیست که هر فتوایى که متاخرین این مکتب دارند، متاخرین آن‏ها نیز باید داشته باشند. مهم روش‏هاست که تا اندازه‏اى یک‏سان بوده و نوعى سنت‏شکنى در برابر اقوال گذشته، یکى از مسائلى است که در این مکتب وجود دارد.
34. فیض کاشانى، مفاتیح الشرایع، ج‏2، ص‏20-21; مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1655.
35. مختارى، همان، ص‏22.
36. فیض کاشانى، المحجة البیضاء، ج‏5، ص‏226-227، مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1656.
37. فیض کاشانى، الوافى، ج‏17، ص‏221-222; مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1653.
38. فیض کاشانى، الوافى، ج‏17، ص‏1654.
39. ر.ک: نوشتار فیض و تصوف در مجموعه «صفویه در عرصه دین، سیاست و فرهنگ‏».
40. در ذیل وقایع الاعوام و السنین (ص‏539) در وقایع سال 1098 از شیخ على بن شیخ محمد بن شیخ حسن بن شیخ الفقهاء و المجتهدین شیخ زین‏الدین شهید ثانى، یاد کرده و مى‏نویسد: و شیخ مزبور (متع‏الله المسلمین بطول حیاته و دوام برکاته) هشتاد و سه سال دارد.
41. وى شرح حالش را در کتابش: الدر المنثور (ج‏2، ص‏238) آورده است.
42. مختارى، همان، دفتر اول، ص‏63-100.
43. خوانسارى، روضات الجنات، ج‏2، ص‏71-77.
44. خوانسارى، همان، ج‏4، ص‏391.
45. مختارى، همان، دفتر 3، ص‏65-16.
46. در این باره نگ: وسائل الشیعة، چاپ مؤسسه آل‏البیت(ع)، مقدمه; عبدالمجید زراقط، الحر العاملی مؤرخ ثقافة و شاعرا، ص‏138-180.
47. وى در رساله‏اى که درباره استعمال توتون نگاشته، از مذاکره شاه سلیمان با خود درباره حکم توتون یاد کرده است. این رساله، ضمن مقاله «آراء فقها درباره توتون و تنباکو در دوره صفوى‏» به چاپ رسیده است.
48. محمود فاضل، فهرست نسخه‏هاى خطى کتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، ج‏4، ص‏1885.
49. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص‏105.
50. همان. حق آن بود که به دلیل تقدم این کتاب از نظر زمانى بر کتاب شیخ على، در مجموعه میراث فقهى، ابتدا رساله شیخ حر و سپس رساله شیخ على عاملى به چاپ مى‏رسید. البته تقدیم و تاخر رساله‏ها بر پایه سال درگذشت مؤلفان بوده است.
51. شیخ حسن عاملى، رسالة فى الغناء، ص‏131.
52. شیخ حر از مؤلفانى است که مى‏کوشد تا آن‏جا که ممکن است‏براساس عدد دوازده، فصول و ادله خود را ارائه دهد. نمونه‏اى دیگر از آن در همین رسالة فی الغناء در فصل ششم آمده است. همچنین کتاب الاثنا عشریه و ابواب داخلى آن نیز شاهد بر همین تمایل است.
53. همان، ص‏151
54.همان، ص‏129.
55. همان، ص‏157.
56. همان، ص‏129.
57. شیخ حر پس از این، سخت‏به غزالى و مطالبى که بر ضد شیعه دارد، حمله کرده است: همان، ص‏174-177.
58. همان، ص‏1730160.
59. همان، ص‏182-183.
60. رضا مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1683-1688.
61. ر.ک: نوشتار قصه‏خوانى در ایران دوره صفوى و نیز رویارویى فقیهان و صوفیان در دوره صفوى، در مجموعه «صفویه در عرصه دین، سیاست و فرهنگ‏».
62. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص‏195-282.
63. محمد هادى میرلوحى، اعلام الاحباء، مقدمه، ص‏191.
64. همان، ص‏198.
65. همان، ص‏204.
66. وى در معناى لغوى غنا، مطالبى از کتاب‏هاى لغت آورده و فهرستى از کتاب‏هاى لغت مورد استفاده پدرش داده، که بسیار فهرست جالب و بلند بالا و قابل تاملى است.
67. به عکس شاه محمد دارابى در مقامات السالکین (ص‏417) که معتقد است‏بحث غنا نیز مانند نماز جمعه اختلافى است و «چنان که شخصى که نماز جمعه را حرام مى‏داند، تفسیق آن که واجب مى‏داند، نمى‏کند، سزاوار است که کسى که تمام افراد غنا را حرام مى‏داند، تفسیق آن که بعض افراد، مثل غنا در قرآن خواندن و ذکر خدا را مباح مى‏داند، به طریق اولى نکند».
68. محمد هادى میرلوحى، همان، ص‏200.
69. همان، ص‏214.

ادامه دارد ......
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان