محقق سبزوارى در رساله تحریم غنا، پس از ارائه ادله حرمت غنا، از خواندن قرآن یاد کرده و روال بحث را در تحریم ادامه داده است. شگفتترین بخش آن، بخش پنجم است که ضمن آن به وضعیت زمان خود و آواز خوانى رایج میان صوفیه اشاره و از آن انتقاد کرده است. وى مىنویسد: در میان جماعتى از مردم روزگار ما، خواندن قرآن با آوازه و نغمه رایج گشته است; همین طور خواندن و شنیدن دعاها و اذکار; گاه این وضعیتبه خواندن اشعار متصوفه و مانند آن با آواز، سرایت کرده و از دایره عوام فراتر رفته، به خواص از اهل علم و دیانت و افرادى که منسوب به تقوا و عدالت هستند، رسیده است. این افراد اینگونه استدلال مىکنند که خواندن آنچه در قرآن، دعاها و اشعار مشتمل بر حکمت و موعظه آمده است، غنا نیست; بلکه غنا، چیزى است که مردمان اهل لهو و فجور در مجالس گناه و شراب و غیره به آن مىپردازند.... گاه نیز به این مطلب استدلال مىکنند که عرف این قبیل موارد را غنا نمىداند و بنابراین حرام نیست. گاه نیز گفته مىشود که حقیقت غنا مجهول بوده و ثابت نیست که این قبیل موارد غنا باشد و از آنجا که اصل اباحه است، تا دلیل کافى نباشد، نمىتوان این موارد را حرام دانست. (30)
محقق سبزوارى، سپس به بیان جواب این اشکالات پرداخته و با توجه به این که غنا واژهاى عربى است، دخالت دادن عرف عجمى را در آن ناصواب مىشمرد. وى مىگوید که در لغت، به همه این موارد غنا گفته مىشود; کما این که اهل موسیقى نیز لفظ غنا را شامل همه این موارد مىدانند. وى تاکید دارد که حتى عرب امروز نیز غنا را شامل همه این موارد مىداند. در نهایت مىنویسد:
آنچه شایسته افراد متقى و متدین، به ویژه اهل علم و فقه است، آن است که از این قبیل موارد پرهیز کرده، در کار دین، رعایت احتیاط داشته، به اصحاب اهوا نگروند، از تمایلات نفسانى و لذتهاى طبیعى، پرهیز کنند. در این زمان، بهتر آن است تا در کار دین احتیاط و تنها بر امور یقینى تکیه کنند، درست همان طور که ائمه اطهار(ع) دستور دادهاند [رفتار کنند;قدس سره چرا که اشتباه و اشکال در مسائل و ادله فراوان بوده و شبهات و اختلافات و رسوخ هواى نفس در اظهار نظرها فراوان است.... (31)
وى در پاسخ استفتاى دیگرى که از وى در باره به آواز خواندن آیات قرآنى شده، بار دیگر نظر خود را دایر بر تحریم تاکید کرده است. وى مىنویسد:
خلافى میان علماى امامیه (رضوان الله علیهم اجمعین) نیست در این که غنا و سرود حرام است و از احادیث متعدده ظاهر مىشود که کبیره است; فرقى نیست که غنا در قرآن باشد یا شعر یا غیر آن. و فتواى بعضى از علماى سابق به تحریم رقص و تصفیق به نظر رسیده و فتواى کسى به اباحت آن به نظر نرسیده است. کتبه الفقیر محمد باقر السبزواری. (32)
این پاسخ، ما را با مشکل بیشترى درباره دیدگاه محقق سبزوارى رو به رو مىکند. دشوارى این است که چگونه است محقق با داشتن رساله تحریمیه و این پاسخ صریح، آنچنان از ناحیه دانشمندان ضد صوفى این دوره، مورد حمله واقع شده است؟ به نظر مىرسد براى مخالفت، انگیزههاى دیگرى هم در کار بوده است.
فیض کاشانى و مساله غنا
فقیه دیگرى که تمایلاتى از هر جهت مشابه محقق سبزوارى داشت، بلکه به مراتب در این مساله از او صریحتر بود، ملامحسن فیض کاشانى (م1091ه.ق) است. وى نه تنها در گرایش فقهى خود همانند وى مىاندیشید و این خط تا صاحب مدارک (محمد بن على موسوى عاملى (م1009ه.ق) و از آنجا تا مکتب فقهى مقدس اردبیلى ادامه مىیابد (33) بلکه در مبحث نماز جمعه و از جمله همین بحث غنا نیز همان عقیده سبزوارى را داشت. به علاوه، وى نیز همانند محقق، شخصیتسیاسى داشت و مدتى منصب امامت جمعه اصفهان را عهدهدار بوده و با شاه عباس دوم (1052-1077ه.ق) و سپس شاه سلیمان (1077-1105ه.ق) ارتباط داشت. در برابر این خط، مخالفان متعددى قرار داشتند که بسا در مساله نماز جمعه و غنا و گاه صرفا در مساله غنا، با محقق سبزوارى و فیض کاشانى سخت درگیر مىشدند.
دیدگاه فیض کاشانى آنچنان که در برخى از آثار او آمده حرمت غنایى است که در زمان امویان و عباسیان معهود بوده و جز آن، حرمتى ندارد. گذشت که محقق سبزوارى تنها در مورد تحلیل غنا در خواندن قرآن بحث کرده بود; هر چند آن استثنا، در اصل به نفى حرمت مطلق غنا برگشته و این راه را براى دیگر استثناها نیز فراهم کرده بود. در اینجا فیض، شاید حتى مقدم بر او، در اینباره سخن گفته است. این تقدم از آن روست که وى بحث غنا را در کتاب مفاتیح الشرایع خود که آن را به سال 1042 هجرى قمرى به اتمام رسانده مطرح و این نظر خود را در آنجا بیان نموده است. وى پس از اشاره کوتاهى به اقوالى که در باب حرمت غنا آمده است، مىنویسد:
آنچه از مجموع اخبار وارده به دست مىآید، آن است که حرمت غنا و آنچه متعلق به اجرت و تعلیم و شنیدن و خرید و فروش و همه اینها مىشود، اختصاص به صورتى از غنا دارد که معهود و متعارف در زمان امویان و عباسیان بوده و در مجالس آمیخته از زن و مرد، که سخنان باطل و لهو و لعب به وسیله آلات موسیقى در آن وجود داشته، بوده است; یعنى آن چیزى که مشتمل بر فعل حرام باشد. (34)
فیض در ادامه، با احتیاط مىنویسد:
البته گفتنى است که انجام دادن برخى از کارها، حتى اگر مباح باشد، سبتبه اصحاب مروت سزاوار نبوده و جز در مواردى که هدف حقى در کار باشد، نباید آنها را انجام داد. (35)
وى همین عبارت را در کتاب محجة البیضاء (36) نیز که تهذیب و تلخیص کتاب احیاء علوم الدین غزالى است آورده است. این مطلب، احتمال آن را که راى وى در باب غنا آنگونه که برخى از مخالفان گفتهاند متاثر از غزالى باشد، تقویت مىکند.
فیض، بیست و شش سال بعد از تالیف کتاب مفاتیح، در کتاب وافى که آن را در سال 1068 هجرى قمرى به پایان برده در ادامه چند حدیث، همان مطالبى را که در مفاتیحالشرایع آورده، تکرار مىکند; (37) و این نشان مىدهد که عقیدهاش تغییر نکرده است. در آنجا مىافزاید:
شنیدن تغنى به اشعارى که متضمن یاد از بهشت و جهنم و تشویق به بهشت و وصف نعمتهاى الهى و یاد از عبادات و ترغیب در کارهاى خیر و زهدورزى در دنیاست، اشکالى ندارد. (38)
بنابراین باید گفت، فیض کاشانى در این مساله، موضع صریحترى از محقق سبزوارى داشته است.
این فتاوا، همراه با شایعاتى که انتشار مىیافت، سخت موقعیت فیض را به مخاطره مىانداخت و سبب مىشد تا اشخاصى مانند ملامحمد طاهر قمى (م1098ه.ق) که شدیدا ضد صوفیه بود به وى حمله کنند. صوفیانى هم که پى فرصت مىگشتند، بر دامنه این شایعات مىافزودند. از جمله یکى از این صوفیان، با نام ملامحمد على صوفى مقرى از مشهد به اصفهان نزد فیض رفت و در بازگشتبه مشهد، به دیگران گفت: اعمال و امورى را که صوفیان انجام مىدهند، فیض تجویز کرده و حتى در مجلس و محضر خود او انجام مىشود. مقصود از این قبیل اعمال، سماع و مانند آن بود. متن کامل این سؤال و جواب در کتاب هدایة العوام که وصف آن را در مقالى دیگر آوردهایم (39) آمده. از جمله، درباره خواندن «اشعار عاشقانه و وجد نمودن و رقصیدن و حیوانى نخوردن و چله داشتن» سؤال شده و فیض نوشته است، به چیزى که از ائمه معصومین(ع) روایت نشده باشد، هیچگونه تعبدى ندارد.
موضع گیرى بر ضد دیدگاه تقسیم غنا به حرام و حلال
ردیه نویسى بر کسانى که فتواى به غناى حرام و حلال مىدادهاند، صرفا ردیه نویسى بر ضد یک راى فقهى نبوده است. از آنچه گذشت، دریافتیم که این نظر بیشتر از آن کسانى بود که تمایلات عارفانه و صوفیانه داشتند; از این روست که مبارزه بر ضد این راى، در واقع نوعى مبارزه با تصوف بود. خواهیم دید که شیخ على عاملى (م1104ه.ق) نه تنها جداگانه رسالهاى در باب غنا نوشت و در آنجا صوفیه را عامل رواج آن نظر معرفى کرد، بلکه دو فصل از کتاب السهام المارقه خود را که در رد بر صوفیه بود به بحث غنا اختصاص داد. شیخ حر عاملى نیز در رساله مستقل خود، ریشه اصلى این فتوا را غزالى دانسته و در کتاب رد صوفیه خود نیز مبحث غنا را آورده است. همچنین با مطالعه رساله بسیار مهم سلوة الشیعه و قوة الشریعه از سید محمد میرلوحى، عالم معارض با مجلسى اول، درمىیابیم که اصل بحث غنا با بحث صوفیه دقیقا پیوند خورده و مبارزه با غنا و آوازهخوانى و رقص [صوفیانهقدس سره دقیقا در جهت مبارزه با تصوف بوده است. در برابر، شاه محمد دارابى هم در رساله مقامات السالکین خود نشان داد که گرایشش به حلیت غنا، بدون تردید، به علایق صوفیانهاش بر مىگردد.
آنچه شگفت است این که اوج این مبارزات، حرکتى است که از سوى برخى از علماى عرب مقیم اصفهان بر ضد محقق سبزوارى که تمایلات عارفانه و فیلسوفانه داشت آغاز شد; گرچه پیش از آن، میرلوحى، زمینه را فراهم کرده و در آثار خود که شرحى از آنها را در جاى دیگرى آوردهایم به جنبههاى مختلف این مبارزه پرداخته بود. در اینجا نگاهى بر چندین رسالهاى که در اینباره، از سوى موافقان و مخالفان تحریم غنا نوشته شده، خواهیم داشت. بدون تردید، اگر مجموعه میراث فقهى(1) غنا و موسیقى نبود، امکان تدوین این مقاله، دست کم به این صورت وجود نداشت.
رساله شیخ على عاملى در رد محقق سبزوارى
على بن محمد بن حسن بن زینالدین (1013-1104ه.ق) نبیره شهید ثانى و نواده صاحب معالمالدین، از علماى عرب مقیم اصفهان است و در مدرسه میرزا جعفر مشهد مقدس به خاک سپرده شد. (40) وى چند کتاب با عناوین الدرالمنثور، الدرالمنظوم شرح کافى، حاشیه شرح لمعه و نیز رسالهاى با عنوان تنبیه الغافلین و تذکیر العاقلین در تحریم غنا متن این رساله به کوشش آقاى حسین شفیعى به چاپ رسیده است. (42) صاحب روضات، گزیده این مطالب را در کتاب خود، در ذیل شرح حال محقق سبزوارى آورده است. (43)
شیخ على، معاصر محقق سبزوارى، این رساله را در رد بر نظر محقق سبزوارى (یعنى همان که در کفایة الاحکام آمده) نگاشته است.
بخش اصلى رساله، به بحث فقهىروایى درباره غنا پرداخته شده و ضمن آن کوشش شده است تا حرمت مطلق غنا را، بدون هرگونه شرط و قیدى، ثابت کند. ابتدا روایات حرمت را آورده و سپس به بررسى روایاتى که بوى جواز آن به مشام مىرسد، پرداخته است. وى این رساله را در ربیعالآخر سال 1087 نگاشته است.
شیخ على نه تنها به محقق سبزوارى حمله کرده، با فیض کاشانى نیز درگیر شده است. صاحب روضات مىنویسد که وى مانند همان برخوردى که با سبزوارى داشته، بلکه به مراتب بدتر و تندتر، بر ضد فیض داشته و متقابلا فیض با او داشته است; به طورى که نقل شده است فیض او را براى این که نسل چهارم از شهید ثانى بوده، به طعنه، هضم رابع لقب مىداده است. (44)
شیخ على در رساله السهام المارقه نیز دو فصل را به بحث غنا اختصاص داده و در آنجا ضمن انکار غناى در قرائت قرآن، آن را با کار اهل فسوق و کبایر مقایسه مىکند. وى مىنویسد که نظریه تحلیل قسمى از غنا، از ملاحده و صوفیهاى مانند غزالى به این سوى سرایت کرده است. (45)
رساله شیخ حر عاملى
شیخ محمد بن حسن معروف به حر عاملى (1033-1104ه.ق) پس از گذراندن دورههاى تحصیلى خود در جبل عامل، به سال 1073 عازم ایران شده در مشهد اقامت گزید و همانجا در گذشت. وى صاحب آثار ارجمندى است که مشهورترین آنها کتاب وسائل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة و امل الآمل در شرح حال علماى جبل عامل و دیگر دانشمندان شیعه است. (46) وى با دربار صفوى نیز رفت و شد داشت (47) و گفته شده است در مشهد، منصب شیخ الاسلامى هم داشته است. (48)
شیخ حر در سال 1073 رسالهاى درباره غنا نگاشته و پس از آن، در کتابى که با عنوان الاثنا عشریه فی الرد على الصوفیه تالیف کرد، بابى را به این مساله اختصاص داد. همین طور در کتاب الفوائد الطوسیة نیز فصلى را به مساله غنا پرداخت که خلاصهاى از همین رساله غنائیه اوست. (49)
رساله شیخ، در حدود چهارده سال پیش از تالیف رساله شیخ على نگارش یافته; اما به هر روى نظرش، ناظر به نظرى است که به نام محقق سبزوارى و فیض شهرت یافته است. البته در این رساله، نامى از محقق برده نشده و تنها مطالبى از وى بدون ذکر نام آمده است. رساله حاضر که تنها از آن یک نسخه بر جاى مانده، به وسیله استاد رضا مختارى تصحیح و به چاپ رسیده است. (50) به رغم آن که شیخ حر این رساله را پیش از رساله شیخ على نوشته، اما در رساله خود تصریح مىکند که در شرح حدیث معروف در باب خواندن نیکوى قرآن از مطالب «بعض المحققین من مشایخنا المعاصرین» استفاده کرده است. محقق محترم نوشتهاند که مقصود رساله السهام المارقه من اغراض الزنادقه است که اصل همان مطلب هم ابتدا در کتاب الدر المنثور او بوده و پس از آن به صورت مستقل در این رساله آمده است. (51)
شیخ حر در آغاز این رساله، از شبههاى یاد مىکند که در این زمان، بر برخى از مردم غالب آمده است (شبهة غلبت على بعض اهل الزمان). گروهى از آنان، از این شبهه نجات یافته، اهل تقوا و ایمان گشتهاند; گروهى هم به سوى دیگر در غلتیده، وضعیتبدى پیدا کردهاند. اصل شبهه، ناشى از روایتى است در کتاب کلینى آمده و در آن بر صوت زیبا در خواندن قرآن تکیه شده است. شیخ حر، دوازده دلیل (52) براى عدم صحت استناد به این حدیثبراى غناى قرآنى اقامه کرده است. از برخى اشارات موجود در کتاب، چنین به دست مىآید که به هر حال، وى در رد کسى یا نوشتهاى سخن مىگوید; اما این که این شخص به درستى چه کسى است، دست کم از نقلهاى موجود روشن نمىشود. سهل است که وى عبارتى هم از رساله محقق سبزوارى در تحریم غنا نقل کرده است! (53) که به احتمال این تردید را بیشتر مىکند که وى رسالهاش را در رد بر او نوشته باشد.
شیخ حر که از عالمان معروف ضد تصوف است در ضمن دلیل پنجم خود در رد دیدگاهى که غناى قرآنى را پذیرفته، با اشاره به حرمت مطلق غنا بدون تخصیص حرمت آن به مجالس لهو و لعب مىنویسد:
و هذا التخصیص مذهب بعض الملاحدة و الصوفیة من المخالفین کالغزالی و اضرابه، فانه خصه بما یعمل فی مجالس الشرب; (54)
این تخصیص اختصاص به مذهب ملاحده و صوفیه از سنیان دارد; مانند غزالى و امثال او. آنان تحریم را مختص غنایى مىدانند که اختصاص به مجالس شرب خمر دارد.
[و در جاى دیگر مىنویسد:قدس سره والعجب من استدلال بعض الصوفیة به على اختصاص تحریم الغناء بما یقع فی مجالس الشرب تقلیدا لبعض العامة; (55)
شگفت از برخى از صوفیان [شیعه مذهبقدس سره است که به پیروى از سنیان به این قبیل روایات [که اشاره به مجالس لهو و لعب و غناى آنها داردقدس سره استناد کردهاند که غنایى حرام است که مختص مجالس شرابخوارى باشد.
وى بر این باور است که این نظر آنان به میان برخى از شیعیان که شیطان آنان را فریب داده وارد شده است. (56) وى در فصل پنجم، به تبیین منشا اصلى این شبهه پرداخته و ریشه قضیه را خواندن غنایى اذکار و اشعار توسط برخى از منسوبان به زهد و تدین که متمایل به تصوف هستند مىداند. اینان با تمسک به عرف، چنین ابراز مىکنند که به جز آنچه در مجالس لهو و لعب است، عرف، غنایى را نمىشناسد و تنها همان را مصداق غنا مىداند. به علاوه بر این باورند که دست کم حکم غنا مشکوک بوده و اصل بر اباحه است. شیخ حر ضمن پاسخگویى به این مطالب، اصل این ادعاها را برگرفته از آثار غزالى (57) مىداند که در بحث غناى کتاب احیاء علوم الدین [ج2، ص306300قدس سره نوعى از غنا را «غناء المحبین العارفین لاجل تهییج الشوق والوجد» مىداند. شیخ حر از تاثیر پذیرى علماى شیعه از آثار سنیان سخن گفته و با این که انگیزه آنان را در مرتبه اول استفاده علمى از آثار آنان مىداند، بر این باور است که به مرور، این آثار روى آنان تاثیر گذاشته است. وى در اینباره، به تفصیل سخن گفته و به روایات چندى استناد کرده است.
همو در فصل دهم تصریح کرده است که وى مخالف استفاده علمى از آثار مخالفان نیست; بلکه تاثیر پذیرى از دیدگاهها مورد نظر اوست. (58) به اعتقاد وى، این تاثیرپذیرى، به ویژه در جهت تحلیل نوع خاصى از غنا، توسط شیعیان صوفى مسلک صورت گرفته و همین امر سبب شده است تا شیخ حر، به اجمال، ردى بر صوفیان نیز داشته باشد و احادیثى را در مذمت آنان در فصل دوازدهم رساله تحریم غنا بیاورد. وى به ویژه به تمسخر صوفیان در رسیدن به مقام کشف و شهود اشاره کرده و از این در شگفت است که چگونه است که برخى از اینان، در وقت مکاشفه، بطلان مذهب شیعه و روافض را کشف مىکنند. (59)
همانگونه که گذشت، شیخ حر، دو فصل از کتاب الاثنا عشریة را نیز به مساله غنا اختصاص داده است. وى در آنجا نیز به ادله حرمت غنا و این که نظریه تحلیل از آن مخالفان بوده که به شیعیان سرایت کرده، سخن گفته و در آنجا هم از رساله السهام المارقه استفاده کرده است. (60)
رساله محمد هادى میرلوحى
جز آنچه گذشت، دست کم سه رساله دیگر در دوره صفوى درباره غنا نوشته شد که یکى به موازات رساله شیخ على و شیخ حر و دو نمونه دیگر، در تایید دیدگاهى است که به فیض و محقق سبزوارى البته در کتاب کفایه مربوط است.
نخستین رساله از سید محمد هادى فرزند سید محمد میرلوحى است که پدرش در چندین مساله با مجلسى اول درگیر شد و پیرامون مساله ابو مسلم نامه خوانى، غنا و تصوف، جدالهایى با مخالفانش داشت. شرح حال وى را در نوشتار دیگرى آوردهایم. (61)
سید محمد هادى (م1113) رسالههاى چندى دارد که یکى از آنها همین رساله اعلام الاحباء فی حرمة الغناء فی القرآن والدعاء است که آن را به فارسى نگاشته و در مجموعه میراث فقهى غنا و موسیقى به کوشش آقاى رضا مختارى و محسن صادقى به چاپ رسیده است. (62) وى رساله خود را در سال 1087هجرى قمرى (سالى که شیخ على عاملى رسالهاش را در رد بر محقق سبزوارى نگاشته) تالیف کرده است. (63) وى نیز آنچنان که مصحح رساله بیان کرده باید رسالهاش را در برابر سبزوارى یا فیض یا مجلسى اول نوشته باشد; زیرا در مقدمه مىنویسد:
در این اوقات از برخى از دوستان...چنین استماع افتاد که بعضى از افاضل تالیفى کرده و در آن بیان کرده که غنا کردن و خوانندگى نمودن در قرآن جایز، بلکه سنت است. (64)
آنچه جالب است، متن ادبى و زیباى این کتاب است که نشان از مهارت ادبى نویسنده دارد. نکته دیگرى که وى بیان کرده آن است که پدر او، یعنى سید محمد میرلوحى نیز رسالهاى در غنا داشته، که بسیار مختصر بوده است. (65) از این رساله، جز اشاره فرزندش (66) خبرى به دست نیامده، اما در سلوة الشیعه او، مطالبى درباره غناى صوفیان آمده است.
میرلوحى به دو بحث نماز جمعه و غنا که هر دو از مباحث جنجالى دوره صفوى است توجه کرده و آنها را مصداق دو نوع از احکامى مىداند که قسم اول، مانند نماز جمعه در شمار مسائل خلافى است و قسم دوم (یعنى حرمت غنا) از مسائل متفق علیه مذهب اهل بیت(ع) است که هر کسى بر خلاف آن فتوا دهد، اهل بدعت است و بر «ارباب علم» است که «در ازاله آن سعى نمایند». (67) بنابراین، برخورد او با نظریه تحلیل قسمى از غنا، برخورد با نظریهاى اجتهادى نیست، بلکه برخورد با بدعت است; چرا که به نظر وى، حکم حرمت غنا اجماعى و مسلم بوده و اساسا «حرمت غنا احتیاج به دلیل ندارد»; (68) بنابراین هرگونه نظرى جز آن بدعت است.
میرلوحى از ادله قرآنى آغاز کرد و در ادامه، احادیثحرمت غنا را که به نظر وى دلالتبر آن دارد که «خوانندگى کردن حرام است مطلقا» یک به یک، متن عربى و ترجمه فارسى آنها را آورده است. به همین دلیل است که حرمت غنا، به غیر قرآن اختصاص ندارد، بلکه «در قرآن حرمتش بیشتر» است. (69)
پی نوشت ها :
30. سبزوارى، رسالة فى تحریم الغناء، ج1، ص44.
32. سید محمد میرلوحى، همان، ص375.
33. مدرسى طباطبائى، مقدمهاى بر فقه شیعه، ص56-57. مکتب فقهى مقدس اردبیلى، یکى از مکتبهاى فقهى نیرومند این دوره است; البته این به معناى آن نیست که هر فتوایى که متاخرین این مکتب دارند، متاخرین آنها نیز باید داشته باشند. مهم روشهاست که تا اندازهاى یکسان بوده و نوعى سنتشکنى در برابر اقوال گذشته، یکى از مسائلى است که در این مکتب وجود دارد.
34. فیض کاشانى، مفاتیح الشرایع، ج2، ص20-21; مختارى، همان، دفتر سوم، ص1655.
35. مختارى، همان، ص22.
36. فیض کاشانى، المحجة البیضاء، ج5، ص226-227، مختارى، همان، دفتر سوم، ص1656.
37. فیض کاشانى، الوافى، ج17، ص221-222; مختارى، همان، دفتر سوم، ص1653.
38. فیض کاشانى، الوافى، ج17، ص1654.
39. ر.ک: نوشتار فیض و تصوف در مجموعه «صفویه در عرصه دین، سیاست و فرهنگ».
40. در ذیل وقایع الاعوام و السنین (ص539) در وقایع سال 1098 از شیخ على بن شیخ محمد بن شیخ حسن بن شیخ الفقهاء و المجتهدین شیخ زینالدین شهید ثانى، یاد کرده و مىنویسد: و شیخ مزبور (متعالله المسلمین بطول حیاته و دوام برکاته) هشتاد و سه سال دارد.
41. وى شرح حالش را در کتابش: الدر المنثور (ج2، ص238) آورده است.
42. مختارى، همان، دفتر اول، ص63-100.
43. خوانسارى، روضات الجنات، ج2، ص71-77.
44. خوانسارى، همان، ج4، ص391.
45. مختارى، همان، دفتر 3، ص65-16.
46. در این باره نگ: وسائل الشیعة، چاپ مؤسسه آلالبیت(ع)، مقدمه; عبدالمجید زراقط، الحر العاملی مؤرخ ثقافة و شاعرا، ص138-180.
47. وى در رسالهاى که درباره استعمال توتون نگاشته، از مذاکره شاه سلیمان با خود درباره حکم توتون یاد کرده است. این رساله، ضمن مقاله «آراء فقها درباره توتون و تنباکو در دوره صفوى» به چاپ رسیده است.
48. محمود فاضل، فهرست نسخههاى خطى کتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، ج4، ص1885.
49. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص105.
50. همان. حق آن بود که به دلیل تقدم این کتاب از نظر زمانى بر کتاب شیخ على، در مجموعه میراث فقهى، ابتدا رساله شیخ حر و سپس رساله شیخ على عاملى به چاپ مىرسید. البته تقدیم و تاخر رسالهها بر پایه سال درگذشت مؤلفان بوده است.
51. شیخ حسن عاملى، رسالة فى الغناء، ص131.
52. شیخ حر از مؤلفانى است که مىکوشد تا آنجا که ممکن استبراساس عدد دوازده، فصول و ادله خود را ارائه دهد. نمونهاى دیگر از آن در همین رسالة فی الغناء در فصل ششم آمده است. همچنین کتاب الاثنا عشریه و ابواب داخلى آن نیز شاهد بر همین تمایل است.
53. همان، ص151
54.همان، ص129.
55. همان، ص157.
56. همان، ص129.
57. شیخ حر پس از این، سختبه غزالى و مطالبى که بر ضد شیعه دارد، حمله کرده است: همان، ص174-177.
58. همان، ص1730160.
59. همان، ص182-183.
60. رضا مختارى، همان، دفتر سوم، ص1683-1688.
61. ر.ک: نوشتار قصهخوانى در ایران دوره صفوى و نیز رویارویى فقیهان و صوفیان در دوره صفوى، در مجموعه «صفویه در عرصه دین، سیاست و فرهنگ».
62. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص195-282.
63. محمد هادى میرلوحى، اعلام الاحباء، مقدمه، ص191.
64. همان، ص198.
65. همان، ص204.
66. وى در معناى لغوى غنا، مطالبى از کتابهاى لغت آورده و فهرستى از کتابهاى لغت مورد استفاده پدرش داده، که بسیار فهرست جالب و بلند بالا و قابل تاملى است.
67. به عکس شاه محمد دارابى در مقامات السالکین (ص417) که معتقد استبحث غنا نیز مانند نماز جمعه اختلافى است و «چنان که شخصى که نماز جمعه را حرام مىداند، تفسیق آن که واجب مىداند، نمىکند، سزاوار است که کسى که تمام افراد غنا را حرام مىداند، تفسیق آن که بعض افراد، مثل غنا در قرآن خواندن و ذکر خدا را مباح مىداند، به طریق اولى نکند».
68. محمد هادى میرلوحى، همان، ص200.
69. همان، ص214.
ادامه دارد ......
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372